تعزیه در دوره آل بویه

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تعزیه در دوره آل بویه

در زمان آل بویه تعزیه وجود داشته ؟ کجا برگزار می شده؟

با سلام
دوره آل بويه از مهم‌ترين دوره‌هاي رشد و شکوفايي تشيع است. در اين دوره شيعيان اقدام به مدح و رثاي امامان و ذکر مناقب آ‌نان در اماکن عمومي مي‌کردند که از آن به عنوان مناقب خواني ياد شده است.
اين کار فرهنگي که با مقابله به مثل و واکنش‌هاي اهل سنت مواجه شد، کم و بيش قبل از اين دوره نيز مرسوم بود و در دوره سلجوقيان نيز به حيات خود ادامه داد.
منظور از مناقب خواني معناي عام آن که شامل سرايش شعر و نثر در مدح امامان شيعه و مثالب برخي از صحابه و نقل آن در محافل و اماکن عمومي است، مي باشد.

کليد واژه ها: آل بويه، شيعيان، اهل سنت، فرهنگ و ادب، مراسم و آيين‌هاي مذهبي، مناقب خواني، مدح و مرثيه.

مقدمه
قرن چهارم هجري آغاز شکوفايي و گسترش وسيع شعر و ادب بود و بازار شعر و شاعري رونق زيادي داشت.
بزرگان، علما و صاحب منصبان با سرودن شعر، اين هنر ذوقي را در افواه مردم رايج و شايع کرده بودند و شاعران از جايگاه برجسته‌اي نزد حاکمان و مردم برخوردار بودند. علوم لغت و بلاغت نضج گرفته بود.
شاعران فراوان گشته بودند و شعر از مفاهيم صحرا به مفاهيم تمدن گراييده بود. صاحبان قدرت با دست و دلبازي انديشمندان و شاعران را گرامي مي‌داشتند. به قول يميني، روز بازار فضل و فضايل بود و غوّاصان ادب و هنر در درياي مروّت و فتوّت ايشان درّهاي ثمين و جواهر نفيس مي‌يافتند.
در اين عصر، بزرگان، شاعران و فعالان فرهنگي هوشيار و زمان‌شناس شيعي از اين ابزار فرهنگي که در جذب مخاطب و دلنشيني کلام تاثير فوق‌العاده‌اي دارد، بهره جستند. مورخان بارها از مناقب خواناني ياد کرده‌اند که با نقل مديحه و مرثيه در اماکن عمومي بسياري از شهرها به خصوص بغداد، فعاليت داشتند.
بيت زير از کسائي مروزي (م 391 ﻫ)، که اولين شاعر مذهبي پارسي‌اش مي‌دانند، مشخص مي کند که در قرن چهارم، اصطلاح مناقب‌گويي و مناقب خواني رايج و با واکنش‌هاي شديد اهل سنت مواجه بوده است.
اي کسايي هيچ مينديش از نواصب و از عدو ... تا چنين گويي مناقب، دل چرا داري حزين؟
واژه مناقب جمع منقبت، به معناي خصال نيک، سجاياي پسنديده، صفات و هنرهايي است که موجب ستودگي و مايه مباحات و ستايش است و نقطه مقابل آن مثالب است.
برخي اين واژه را به معناي معجزه نيز دانسته‌اند.
در نظر صاحب لسان العرب «نقيبه» شخص مبارک النفسي است که در تمامي امور موفّق و چيره است. به اعتقاد او لفظ مناقب در مواقعي که با صفتي چون جميل آورده شود به معناي اخلاق خواهد بود.
بر اين اساس مناقب خواني به معناي عام آن که شامل انشاد و خواندن شعر و نثر است، بيان مقام عبوديت، اخلاق والا، افعال کريمانه، و نيک خواهي‌هاي امامان شيعه: است که براي هيچ يک از مسلمانان پوشيده نبوده است. «مناقب خوان ستايشگر ائمه شيعه است که محامد آنان را بر مي‌شمرد».
مناقب خواني به معناي عام از اقسام حماسه ديني است.
حماسه نوعي از اشعار وصفي است که مبتني بر توصيف اعمال پهلواني و مردانگي‌ها و افتخارات و بزرگي‌هاي قومي يا فردي باشد،‌ به نحوي که شامل مظاهر مختلف زندگي آنان گردد.
منظومه‌هاي حماسي به انواع مختلفي تقسيم شده است:
1. منظومه‌هاي حماسي اساطيري و پهلواني؛
2. منظومه‌هاي حماسي ـ تاريخي؛
3. منظومه‌هاي حماسي ـ ديني؛
4. منظومه‌هاي حماسي مصنوع.
حماسه ديني و مذهبي به توصيف قهرماني‌هاي بزرگان و اولياي ديني اختصاص دارد. اين نوع حماسه به بيان اوصاف پسنديده و جان‌فشاني قهرمانان و بزرگان مذهبي‌اي مي‌پردازد. که کردار و فداکاري آنها و نيز رنج‌ها و مصايب آنان نقشي بسزا در تکوين و ريشه‌دار شدن دين و مذهب يک قوم ايفا کرده است.
همين نوع حماسه يا مفاخره مذهبي است که زمينه ساز پديد آمدن مناقب خوانان شد که در کوچه و بازار و ميادين شهرها با صداي خوش و بلند، ابياتي در منقبت و مدح و مرثيه اهل بيت و ائمه: مي‌خواندند.
اشکال عمده مناقب خواني، به مثابه حرکتي فرهنگي ـ ادبي؛ عبارت بود از:
الف) مدح و مرثيه سرايي، ستايش مذهب و ائمه:؛
ب) مراسم جشن، تعزيه گرداني و عزاداري؛
ج) طعن و هجو خصم.

شيعيان در اوايل قرن چهارم و پيش از تسلط بويهيان برخلافت عباسي، در بغداد از موقعيت و نفوذ بالايي در ميان بزرگان برخوردار بودند که در سايه آن مي‌توانستند براي شهيدان کربلا محفل ماتم و نوحه‌خواني برپا کنند.
اما رونق اين محافل، حنبلي‌ها را به خشم مي‌آورد؛ لذا به مقابله با آن مي‌پرداختند.
هر چه قدرت و جمعيت شيعيان بيشتر مي‌شد، اين نزاع‌ها افزايش مي‌يافت. در اين زمان که تسلط دستگاه خلافت عباسي به امور قلمرو خويش به نهايت ضعف رسيده بود، بارها محله شيعه نشين کرخ به آتش کشيده شد. اين فتنه انگيزي‌ها چنان فضاي رعبي به وجود آورده بود، که طبق نقل تنوخي، از ترس فتنه حنابله نوحه بر حسين که بدون تعريض بر خلفا هم نبود، بايد در خفا انجام مي‌گرفت يا در حمايت يک سلطان بر پا مي‌شد.
در اين زمان که ابومحمد حسن بن علي بربهاري رياست حنبليان بغداد را در دست داشت، عليه شيعيان با خشونت رفتار مي‌کرد.
او نوحه‌گري و مرثيه‌خواني بر امام حسين و زيارت قبر ايشان را منع کرد و دستور آزار و غارت اموال زايران و کشتن نوحه‌گران را مي‌داد. به دستور وي زني نوحه‌گر به نام خلب به قتل رسيد.
در سال 313 ﻫ بر اثر فعاليت و اصرار آنان خليفه دستور داد تا مسجد براثا را که مرکز شيعه بود تخريب کردند.
فتنه انگيزي‌هاي وي و پيروانش چنان گسترش يافت که موجب نگراني خلافت گرديد؛ از اين رو القاهر عباسي در سال 321 ﻫ، دستور دستگيري آنها را داد.
بربهاري متواري شد و يارانش به بصره تبعيد شدند. بار ديگر که بربهاري و يارانش به بغداد برگشتند در سال 323 ﻫ. به دستور خليفه الراضي برخي از يارانش دستگير و او باز هم فراري گشت و اجتماع بيش از دو نفر از حنابله در شهر ممنوع اعلام شد.
خليفه در بيانيه‌اي خطاب به حنبلي‌ها نوشت:
امير مؤمنان کارهاي گروه شما را بررسي نمود... يکي از کارهاي بد شما... نسبت دادن شيعيان اهل بيت پيامبر6 به کفر و گمراهي، در کمين نشستن براي شکنجه و آزار ايشان در هر کوي و برزن... ديگر، بدگويي شما از زيارت کردن گور پيشوايان و سرزنش کردن زائران و بدعت‌گذار ناميدن ايشان است، و باآن همه انکار که شما از زيارت داريد، خودتان به زيارت يک مرد عامي گرد هم مي‌آييد که نه شرافت نسبي و نه سببي با پيامبر دارد و به زيارت کردن قبر او سفارش مي‌کنيد، خاک او را گرامي مي‌داريد، به گور او احترام مي‌گذاريد. خدا لعنت کناد آن آموزگار را که اين ناشايست‌ها به شما آموخت که چقدر پست بوده است، و آن شيطان فريبکار که اينها را براي شما آرايش داد که چقدر دغل بوده است. امير مؤمنان سوگند ياد کرده است، سوگندي که اجرايش واجب است، که اگر از اين بد مذهبي و کج رفتاري دست برنداريد، کار پيگرد و کوفتن و پراکندن و کشتن شما را گسترش خواهد داد. شمشير را بر گردن شما به کار خواهد برد؛ خانه و آشيانه‌هاي شما را به آتش خواهد کشيد.
آنچه در اين گزارش ارزشمند جالب توجه است تصريح خليفه عباسي به «شيعه اهل بيت پيامبر» و اطلاق آن به شيعيان است که در همه جا رافضي خوانده مي‌شدند. او همچنين با احترام و بزرگي از امامان شيعه ياد کرده و احمد حنبل را تحقير کرده است.

جالب‌تر اين است که مسجدي که محل تجمع آنان بود به مسجد ضرار معروف شده بود.
تنوخي مي‌نويسد:
گروهي از بغداديان مرا گفتند که حنبليان مسجدي به نام ضرار ساختند و آن را وسيله فتنه قرار دادند.
در اين زمان شيعيان برخي از صحابه را سبّ مي‌کردند. در سال 313 ﻫ. مردي شيعه به نام کعکي که ابن جوزي وي را رئيس روافض مي‌خواند، دستگير شد که شيخين را سبّ مي‌کرد و در خانه وي عده‌اي را يافتند که از وي آموزش مي‌ديدند.
ابن عقده، فقيه مبرّز شيعي، نيز از جمله مدرساني بود که در مسجد براثا مناقب امامان مي‌گفت و به صراحت در مثالب شيخين املاي روايت مي‌کرد؛
از اين روست که ابن جوزي مي‌گويد: در سال 331 ﻫ . که جمعيت روافض در بغداد زياد شده بود، به سبب تهديد آنان و شايد جسارت يافتن اهل سنت و در سرکوب شيعيان، خليفه المتقي اخطار داده بود که خليفه ذمّة خود را از هر که صحابه را به بدي ياد کند برداشته است.

گسترش مناقب خواني در دوره بويهي

با روي کارآمدن آل بويه و تسلط آنان بر بغداد به سال 333 ﻫ . آداب و آيين‌هاي شيعي گسترش چشمگيري يافت.
برگزار کردن مجالس سوگواري و عزاداري و جشن عيد غدير ـ که به طور مفصل بدانها خواهيم پرداخت ـ در اين زمان آغاز گشت، به طوري که بعد از آنها نيز از اين رسوم در بين شيعيان ماندگار شد و در قرون بعد نيز استمرار يافت.
مشاهد متبرکه توسعه يافت و سنّت زيارت احيا شد. در سال 336 ﻫ. به فرمان معزّالدوله بر مزار امام کاظم و امام جواد8 ضريح جداگانه‌اي ساختند و در کنار ضريح، کاخي باشکوه بنا کردند. عضدالدوله نيز بر مرقد امام حسين در کربلا و حضرت علي در نجف بناي باشکوهي ساخت.
وي در هر منزلگاه براي زايران آبشخور ساخت. چاه‌ها و چشمه‌ها‌ي متعددي ايجاد کرد و خواروبار ايشان را از راه دريا و خشکي تأمين نمود. آل بويه از همان ابتدا اعتقاد خود را در ارادت به امامان و انزجار از دشمنان اماميه بروز دادند.
آنان چون بر کرمان تسلط يافتند لعن بر معاويه را بر منبرها رايج کردند. شروع کار شيعي معزّالدوله در بغداد در سال 351 ﻫ. با لعن نامه‌اي بود که در همه مساجد نصب کردند:
خداوند معاويه را لعنت کند و لعنت کند کسي که فدک را که حق فاطمه بود غضب کرد و لعنت کند کسي که مانع از دفن امام حسن در کنار قبر جدش شد و کسي که ابوذر را تبعيد کرد و کسي که عباس را داخل در شورا نکرد.
مناقب خواني به اشکال مختلفش از مدح و مرثيه در مراسم‌ها و مناسبت‌ها رونق بيشتري گرفت. سبّ صحابه و انتساب برخي امور به آنها بسيار شايع گشت.
به ادعاي ابن حجر، اين حکايت‌ها و افتراها که در قرن‌هاي دوم و سوم هجري نبود. موجب خروج برخي علماي سنّي از بغداد گرديد. همان گونه که عمر بن الحسين خرقي (م 334 ﻫ) فقيه حنبلي به دمشق رفت.
بهترين و غني‌ترين منبعي که از مناقب خوانان و اخبار آنها به طور جدي گزارش نقل کرده کتاب النقض عبدالجليل قزويني رازي است که در قرن ششم مي‌زيست.
اما از غالب گزارش‌هاي نفيس وي بر مي‌آيد که ناظر بر زمان حيات خود او هستند و تنها در برخي موارد با اشاره به زمان و قدمت مسئله‌اي معلوم کرده است که در قرون قبل نيز جريان داشته است؛ از اين رو از وضعيت مناقب خوانان در دوره بويهي کم‌تر اطلاعي در دست داريم و آنچه هست بيشتر از حوادث تاريخي قابل استخراج است.

مناقب خوانان که اغلب دوره گرد بودند، در کوچه‌ها، خيابان‌ها، بازار و مراکز پرجمعيت و محافل ديني و مساجد به نقل مناقب پيشوايان معصوم: مي‌پرداختند. همچنان که از سخن عبدالجليل رازي نيز بر مي‌آيد، مناقبيان بدون واهمه و مانعي در مراکزي شهري مناقب آل رسول6 مي‌گفتند:
پنداري نديده است و نشنيده است که مناقب خوانان در قطب روده و برشته نرصه و سر بليسان و مسجد عتيق همان خوانند که به دَرِ زادمهران و مصلحگاه، و بحمدالله هيچ مسلمان، منقبت و مدح آل رسول را منکر و جاحد نباشد.
در اين زمان از نوحه‌گران و مناقبياني چون ابن اصدق و احمد المزوق و زني به نام سکينة نائحة گزارش نقل شده است.
از شخصي به نام اَشناسي (م 439 ﻫ) نيز ياد شده است که در خانه خود در محله کرخ مجلس به پا مي‌کرد و طعن بر صحابة مي‌نمود.
خطيب بغدادي درباره‌ وي گفته است: روايت او صحيح است، اما رافضي بد مذهبي است». آنچه در اين گزارش‌ها جالب است نوحه‌گري زنان در ملأ عام است؛ چنان که از نوحه‌گري سکينه در موارد متعددي گزارش نقل شده است.
تنوخي نيز با نقل اشعاري که خلب نائحه در مجالس مي‌خواند، مي‌گويد ما اين اشعار را در خانه بعضي از رؤسا شنيديم.
براساس برخي از گزارش‌ها عده‌اي از اين گويندگان شيعي حتي در مراکز و مساجدي که عمدتاً محل تجمع اهل سنّت بوده است به نقل مناقب اهل بيت مي‌پرداختند. چنان که مهيار ديلمي (م 428 ﻫ) روزهاي جمعه در مسجد جامع منصوري بغداد و در حضور بزرگان ادب، سروده‌هايي خود را درباره اهل بيت انشاد مي‌کرد. نيز علي بن احمد القادسي (م 447 ﻫ) در همان جا سخن مي‌گفت؛ اما وي را از آنجا باز داشتند. پس به مسجد براثا مي‌رفت و مردم به دورش حلقه مي‌زدند.
ذهبي و سمعاني به نقل از خطيب بغدادي گويند: علت اين که مانع از خطابه او در جامع منصور شدند نقل روايات ضعيف و بدون سند بوده است.
گروهي ديگر از شيعيان نيز خود را به ديوانگي مي‌زدند؛ لباس‌هاي مندرس به تن مي‌کردند و ريش مي‌تراشيدند که در آن زمان معمول نبوده است و در کوچه و بازار هر چه مي‌توانستند در مناقب اهل بيت و مثالب مخالفان مي‌گفتند و اهل سنت، به حساب ديوانگي آنها، کمتر متعرضشان مي‌شدند.

همچنين مناقب خوانان اين دوره که از آزادي عمل بيشتري برخوردار بودند، به مسافرت در شهرهاي مختلف مي‌پرداختند و در اجتماعات منقبت‌گويي مي‌کردند.
ناشي صغير (م 365 ﻫ) از جمله اين شعرا بود. وي ساکن مصر بود و به عراق مي‌آمد و در مسجد جامع کوفه شعرهايي را که در مداح اهل بيت انشاد کرده بود مي‌خواند و بسياري از شيعيان آنها را مي‌نگاشتند. محمود کشاجم (م 360 يا 350 ﻫ) نيز در حلب اقامت داشت و بين حلب و قدس و دمشق و بغداد رفت و آمد مي‌کرد و منقبت مي‌گفت.
منقبتيان هر از گاهي در ايجاد موجي تازه و جنبشي سياسي نيز موثر بودند. به سال 420 ﻫ در مسجد براثا شخصي از شيعيان به منقبت گويي از حضرت علي پرداخت. ابن اثير با لحني آکنده از تحقير چنين گفته است:
انساني در سخنان خود گفت: پس از صلوات بر پيامبر و برادرش علي، امير مؤمنان که با جمجمه سخن گفت و زنده‌اش کرد؛ انساني الهي که با جوانان کهف سخن گفت.
و ديگر غلوّهاي بدعت آميز.
با رسيدن خبر اين سخنان به خليفه، وي خطيبي را بر آن مسجد گماشت. اما شيعيان که جسارت يافته بودند او را آماج سنگ قرار دادند و نماز جمعه را قطع کردند.
با اين اتفاق، خليفه تا مدتي مانع برگزاري نماز جمعه در آن مسجد شد تا اين که بزرگان محله و شريف مرتضي با بيان اين که اغتشاش را سفهاء به راه انداختند از خليفه عذر خواهي کردند و مسئله فيصله يافت. گزارش فوق حاکي از اين است که با وجود تسلط امراي بويهي، خليفه همچنان از آن قدرت و نفوذي برخوردار بود که خطيب جمعه نصب مي‌کرد و در مواقع لزوم وارد عمل مي‌گرديد و به نفع اعتقادات خود فرمان مي‌راند.

مراسم و آيين‌ها
1. نوحه‌گري و عزاداري، جشن و سرور
غالب‌ترين شکل مناقب‌خواني، مرثيه‌سرايي در ايام محرم و جشن و سرور در عيد غدير بود. کامل شيبي معتقد است دسته‌هاي عزاداري نخستين بار در سال 352 ﻫ به وجود آمدند.
معزّالدوله در عاشوراي اين سال عزاي عمومي اعلام کرد، مغازه‌ها بسته شد و خريد و فروش ممنوع گرديد، قصّابان چهارپايي ذبح نکردند، آشپزها غذا نپختند و سقّاها از کار بازداشته شدند.
از مردم خواسته شد که با پوشيدن جامه سياه، اندوه خود را در شهادت سالار شهيدان نشان دهند. زنان با حالتي پريشان و چهره‌اي سياه کرده از خانه‌هايشان خارج شدند و بر سر و صورت مي‌کوفتند و جامعه بر تن مي‌دريدند و در عزاي امام حسين مي‌گريستند.
مجالس نوحه‌خواني و ماتم برگزار گرديد.
شيعيان به صورت دسته جمعي به سر و روي خويش کاه و خاکستر مي‌پاشيدند و به سر و سينه مي‌زدند و در حالي که اشعاري در عزاي امام حسين مي‌خواندند در خيابان‌ها مي‌گشتند.
شيعيان در اين روزها با آويختن پلاس (پارچه‌هاي کهنه و سياه) اعلام عزا مي‌کردند.
در عاشورا مردم و حتي برخي علماي حنفي، چون خواجه علي غزنوي، آشکارا معاويه و سفيانيان را لعن مي‌کردند.
علما دستار از سر باز کردند و نوحه مي‌خواندند و خاک بر سر مي‌افشاندند؛ چنان که امام نجم الدين بلعماني حنفي چنين مي‌کرده است.
عزاداري در غير از ماه محرم نيز صورت مي‌گرفت.
مردم در مساجد و منازل اجتماع مي‌کردند و شخصي به نوحه‌گري مي‌پرداخت. آورده‌اند که احمد المزوق نوحه‌گر در مسجد بغداد مرثيه‌سرايي مي‌کرد.
روزي مردي وارد مجلس او شد و سراغش را گرفت. چون او را که در بالاي جمعيت نشسته بود به وي نشان دادند، بدو گفت: ديشب در عالم رويا حضرت فاطمه زهرا3 به من فرمود تا به تو بگويم در رثاي فرزندم شعر ناشي صغير را نوحه کن که گفته است:
بني احمد قلبي لکم يتقطّع بمثل مصابي فيکم ليس يُسمع
فما بقعة في الأرض شرقا و مغرباً و ليس لکن فيها قتيل و متصرّع
ظلمتم و قتلتم و قُسّم فيئکم مغرباً و ضاقت بکم أرض فلم يحم موضع
جسوم علي البوغاء ترمي و أرؤس علي أرؤس اللدن الذوابل تُرفع
ناشي که در آن مجلس حضور داشت، سيلي محکمي بر صورت خود نواخت و به دنبال او احمد مزوق و ديگران همه لطمه بر صورت نواختند و گريه را سر دادند.
پس حاضران با اين قصيده نوحه‌سرايي کردند تا ظهر شد و مجلس از هم پاشيد.
قضيه مفصل ديگري شبيه اين جريان را تنوخي درباره ابن اصدق نوحه‌گر آورده است.
برپا داشتن مراسم جشن غدير نيز از سال 352 ﻫ .
مرسوم شد و در سال‌هاي بعد ادامه يافت. گرديزي که در قرن پنجم مي‌زيست اين روز را جزو روزهاي بزرگ اسلامي و اعياد شيعيان شمرده است.
در اين زمان در شب‌هاي عيد غدير شهرها و محلات آنچنان به زيبايي آذين بسته مي‌شد و اماکن چهره عوض مي‌کرد و سرور و شادي آنسان مردم را فرا مي‌گرفت که زيبايي و ايام خوش در مغازلات شاعرانه به آن تشبيه شده است. تميم بن معزّ (م 374 ﻫ .) در قصيده‌اي چنين سروده است:
تروح علينا بأحدقها حسان حکتهنّ من نشرهّنه

به گردش مي‌آورند پياله‌هاي شراب را براي ما زيبا روياني که بوي خوش آنان مانند پياله‌هاست.
زيبا هستند مانند زيبايي شب‌هاي غدير و هنگام آمدن، زيبايي و خوشي ايام غدير را با خود مي‌آورند.
برپا داشتن جشن در عيد غدير در اشعار منقبت سرايان نيز بازتاب يافته است.
ابونجيب جزري (م 401 ﻫ) گفته است:
عَيّدَ في يومِ الغديرِ المسلمُ و أنکرَ العيدَ عليه المجرمُ
ابن حماد عبدي بصري (م قرن چهارم هجري) نيز براي سرور و جشن در روز غدير چنين به وجد مي‌آيد:
يا عيدَ يومِ الغديرِ عُد بالهنا و السرور
معزّالدوله در سال 352 ﻫ به مردم فرمان داد که در اين روز شهر را آذين بندي کنند و به جشن و شادماني بپردازند.
مغازه‌ها تا صبح باز بودند.
شهر با پارچه‌هاي نفيس و رنگ‌هاي شاد آزين‌بندي شد و چادرها برافراشته گشت. مردم با زينت بيرون آمدند و طبل و شيپور به نشانه شادي نواخته شد.
شبانگاه در مجلس شرطه (پليس) جشن آتش افروزي برپا گشت و مردم به آتش بازي و سرور پرداختند. صبحگاهان به زيارت مشاهد ائمه رفتند و در آنجا نماز عيد به جا آوردند.
به سال 389 ﻫ . بعد از زيارت، شتري قرباني کردند.
برخي روشن کردن آتش را بيانگر نفوذ آداب و رسوم کهن ايراني در مراسم و مواسم شيعه اماميه در عهد آل بويه دانسته‌اند.
در اين دوره، گسترش برگزاري اين مراسم موجب برانگيخته شدن حساسيت و مقابله اهل سنّت گرديد که وقوع درگيري‌هاي متعددي را در طي سال‌ها باعث شد.
هر چه حکومت آل بويه به پايان عمر خود نزديک مي‌شد و ضعف و فتور در آن راه مي‌يافت، به تبع نزاع ميان شيعه و سني نيز افزون‌تر مي‌شد.
سلاطين آل بويه نيز مي‌کوشيدند براي جلوگيري از اين درگيريها، از برگزاري اين مراسم جلوگيري کنند؛ اما پافشاري شيعيان براي برگزاري ادامه يافت.

2. نمايش‌هاي مذهبي
با رواج هر چه بيشتر مراسم و گسترش آن در شهرهاي ديگر، شيعيان به تدريج شکل‌هاي جديد و ابزار متنوعي براي پرورش دادن و افزايش تأثير عزا و جشن به کار مي‌گرفتند.
در دسته‌هاي عزاداري از آلت موسيقيايي چون طبل و در جشن‌هاي غدير از طبل و شيپور استفاده شد. نيز برپا کردن خيمه که به احتمال زياد براي شبيه‌سازي دشت کربلا و خيمه‌هاي سپاه امام حسين در روز عاشورا بود، از جمله اين موارد بود.
ابن کثير در اين باره مي‌گويد:
رافضيان در دولت بويهي در سال 400 و قبل و بعد آن در عزاداري حسين اسراف و زياده روي مي‌کردند. در بغداد و ساير شهرها در روز عاشورا در بازارها و خيابان‌ها طبل مي‌زدند و در کوچه‌ها و خيابان‌ها کاه و خاکستر مي‌پاشيدند و بر سکوها کرباس مي‌آويختند و مي‌گريستند و بسياري از آنها به چهت همدردي با حسين آب نمي‌نوشيدند.
زنان صورت‌هايشان را باز مي‌کردند و مي‌گريستند و به صورت و سينه خود مي‌زدند و پابرهنه در بازار مي‌رفتند.
ذهبي نيز گفته است: «در عاشورا شيعيان در خيابان‌ها خيمه‌ها مي‌افراشتند و بر آنها پلاس‌هاي پاره آويزان مي‌کردند».
استفاده از اين خيمه‌ها که قاعدتاً به همراه نمادهاي ديگري نيز بود، آغازين گام‌هاي هنر شبيه خواني و تعزيه گرداني است.
جالب‌تر از همه، گزارش ابن‌جوزي از به کار بردن موکبي است که از آن به نام منجنيق ياد شده است. طبق اين نقل شيعيان محله کرخ، منجنيق‌هايي را هنگام رفتن به زيارت کربلا در نيمه شعبان با خود حرکت مي‌دادند. همچنين در سال 449 ﻫ .
هنگام حمله به خانه ابوجعفر شيخ طوسي سه عدد از اين منجيق‌ها که سفيد رنگ بودند سوزانده شد. به احتمال قوي اين منجنيق‌ها تختي‌هايي محمل مانند بوده‌اند که آنها را با تشريفات خاصي حرکت مي‌داده‌اند. شايد اين محمل‌ها همان کجاوه يا سريرهايي باشند که در بعضي از شهرها در مناسبت‌هاي مذهبي به کار مي‌رود و درون آنها افرادي مي‌نشينند و نقش شبيه شخصيت‌هاي بزرگ را ايفا مي‌کنند؛ همانند مراسم ديرينه سالروز ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها در قم.
همان طور از سخن عبدالجيل «خوانندگان را بر مربّعات اسواق مُمَکَّن کردند». بر مي‌آيد آنان بر سکوهايي که مخصوص اين کار بوده است قرار مي‌گرفتند تا مردم به راحتي بتوانند آنان را ببينند و خود بر جمعيت احاطه داشته باشند.

نتيجه
1. مناقب خواني به معناي عام، در وهله اول ابزار تبليغ و ترويج مذهب بود تا به وسيله آن فضايل و مناقب اهل بيت نبوت که گاه در اثر جهالت و عوام زدگي مردم و در بسياري از موارد از روي عمد يا در پي دسيسه‌هاي سفياني و مرواني و عباسي به فراموشي سپرده شد بود بار ديگر به گوش مردمان رسانده شود سپس جفاهايي که در حق آنان روا گشته بود به تظلم وا گويه گردد تا آشکار شود که در اثر اين نسيان و ظلم چه سيه‌روزي‌هايي گريبانگير مسلمانان و عالم اسلام شده است.

2. مناقب خواني در وهله دوم به عنوان سلاحي قدرتمند در مبارزه‌اي بي‌امان ـ که همه تاريخ اسلام را فرا مي‌گرفت ـ براي بقا و گسترش فرهنگ تشيّع شکل گرفت و توسعه يافت. آنان تلاش کردند با ذکر نام و ياد و فضايل اهل بيت و برتري آنان در تمامي شئون ديني و انساني بر ديگران، آشکار سازند که آنان تنها افراد شايسته براي امارت بر جهان اسلام هستند.

3. گرچه در دوره آل بويه با رويکرد شيعي سلاطين، مجال وسيعي براي فعاليت شيعيان پيدا شد، اما اين سلاطين نيز براساس مصالح خود گاه از اجراي آيين‌هاي شيعي جلوگيري مي‌کردند اين دليل محکمي است که مذهب تشيّع در رشد و سازمان دادن به مکتب و پيروان خود و نيز چذب پيروان جديد، بر حکومت و حمايت شمشير و قلم دولتمردان متکي نبوده است.

4. توجه به موقعيت‌ براي انتخاب روش و ابزار تبليغ و نيز بهره بردن از وضعيت محيط و فضاي فرهنگي حاکم در برگزيدن ابزار فعاليت بسيار مهم و نقش آفرين است.

5. پايه‌هاي اوليه تعزيه خواني و شبيه گرداني در اين دوره بنا نهاده شد. نيز مراسم «کين سياوشان» که در ايران باستان برپا مي‌شد نه زمينه‌اي براي پيدايش عزا و مرثيه براي ائمه بود و نه مرثيه بر ائمه جايگزيني براي آن در دوره ايران اسلامي؛ بلکه هر يک از آن دو، جايگاه خاصّ خود را در جامعه ايران داشته‌اند.

6. ادامه فعاليت‌ مناقبيان که به تدريج گسترده‌تر و پيشرفته گشت و تا کنون که در اشکال مختلف از قبيل مداّحي و نوحه‌گري، پرده‌خواني، حمله خواني و شبيه خواني، منقبت خواني و تعزيه گرداني برگزار مي‌گردد، گوياي خاستگاه و جايگاه مطلوب مردمي اين نهاد مذهبي است. اگر چه هم در قرون چهارم و پنجم و هم در زمان حاضر از آسيب‌هاي جدي، هم در محتوا و هم در روش، مصون نبوده است.
.
دکتر حسين ايزدي

موضوع قفل شده است