آیا زنان در جنگهای صدر اسلام شرکت داشتند؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا زنان در جنگهای صدر اسلام شرکت داشتند؟

آیا زنان در جنگهای صدر اسلام شرکت داشتند؟ در کدام جنگها شرکت کردند؟ چرا شرکت می کردنند؟

[=&quot]در جنگ حنین 4 نفر از زنان انصار در دفاع از پیامبر جنگیدند که نامشان در تاریخ ثبت شده است. این افراد عبارتند از: 1- ام سلیم دختر ملحان مادر انس بن مالک 2- ام عماره که نامش نسیبه دختر کعب بود 3- ام حارث مادر بزرگ عماره دختر غزیه 4- ام سلیط دختر عبید. در ابتدای جنگ حنین مسلمانان به هر سو گریختند تا جایی که ابوسفیان که تازه مسلمان شده بود و پیامبر او را به همراه برده بود گفت، این طوری که مسلمانان می دوند تا کنار دریا خواهند دوید و فرار خواهند کرد. یکی از این زنان شمشیر و دیگری خنجر به دست بودند و یکی انصار را صدا می زد که کجا فرار می کنید ای مسلمانان. یکی از این زنان شتر کسی که مسلمانان را دنبال می کرده هدف قرار داده باعث شد آن شخص از شتر بیافتد و شترش از بین برود. و شمشیر آن مرد را از او گرفت. و عباس عموی پیامبر با صدای بلند مسلمانان را که گریخته بودند صدا می زد که ای اصحاب سوره بقره برگردید و آنان برگشتند.
[=&quot]من نساء الأنصار: أم سليم بنت ملحان أم أنس بن مالك، و أم عمارة نسيبة بنت كعب، و أم الحارث جدّة عمارة بن غزيّة- بفتح العين، و كسر الزّاي المعجمتين- و أمّ سليط بنت عبيد- قال محمد بن عمر: يقال إنّ المائة الصّابرة يومئذ ثلاثة و ثلاثون من المهاجرين و ستّة و ستّون من الأنصار.[=&quot][1][=&quot]حدّثنى سليمان بن بلال، عن عمارة بن غزيّة، قال: قالت أمّ عمارة: لمّا كان يومئذ و الناس منهزمون فى كلّ وجه، و أنا و أربع نسوة، فى يدي سيف لى صارم، و أمّ سليم معها خنجر قد حزمته على وسطها- و هي يومئذ حامل بعبد الله بن أبى طلحة- و أمّ سليط، و أمّ الحارث. قالوا:
[=&quot]فجعلت تسلّه و تصيح بالأنصار: أيّة عادة هذه! ما لكم و للفرار! قالت: و أنظر إلى رجل من هوازن على جمل أورق، معه لواء، يوضع جمله فى أثر المسلمين، فأعترض له فأضرب عرقوب الجمل، و كان جملا مشرفا ، فوقع على عجزه، و أشدّ عليه، فلم أزل أضربه حتى أثبتّه، و أخذت سيفا له و تركت الجمل يخرخر، يتصفّق ظهرا لبطن، و رسول الله صلّى الله عليه و سلّم قائم مصلت السيف بيده، قد طرح غمده، ينادى: يا أصحاب سورة البقرة! قال: و كرّ المسلمون.‏[=&quot][2]

[=&quot][1][=&quot] - [=&quot]سبل الهدى و الرشاد في سيرة خير العباد ، صالحی شامی، تحقیق عدال احمد عبدالموجود، علی معوض، بیروت : دارالکتب العلمیه ، 1414ق، ج‏5،ص:330؛

[=&quot][2][=&quot] - [=&quot]المغازى، وواقدی، تحقیق مارسدس جونز، بیروت: موسسه اعلمی ، 1409، ج‏3،ص:903

مادر سعید که دختر سعید ابن ربیع است می گوید:نزد ام عماره رفتم وگفتم :از ماجرای احد برای ما تعریف من.گفت :صبح زود به احد رفتم ودر حالی که مشک آب همراه داشتم نگاه می کردم تا ببینم که مردم چکار می کنند؛پیش پیامبر(ص) رفتم و او همراه یارانش بود ونسیم پیروزی به نفع مسلمانان می وزید. وقتی که یورش مشر کان مسلمانان را تار ومار کرد،تلاش کردم هر طور شده خود را به پیامبر(ص) برسانم واز او جدا نشوم؛به طور مستقیم وارد جنگ شدم وبا پرتاب تیر وشمشیرزنی پیامبر(ص) را حمایت می کردم و در این ا ثنا به شدت مجروح شدم .مادر سعید می گوید:زخم گسترده وعمیق را دیدم که آثار آن بر گردن او مانده بود،گفتم چه کسی گردن تورا آنگونه مجروح کرد؟گفت:دور وبر پیامبر(ص) خالی بودو ابن قمیئه هر چه بیشتر به ما نزدیک می شد ؛ او فریاد می کشید که)محمد را به من نشان دهیداگر او نجات یابد ما نجات نخواهیم یافت.) من ومصعب بن عمیر وچند تن از یاران پیامبر(ص) در مقابل او ایستادیم؛این ضربه را به من زد وضربه های زیادی را به او وارد کردم ،اما آن دشمن خدا دو لباس زره بر تن داشت وشمشیر بر او اثر نمی کرد.ظمره ی ابن سعید ما زنی پیرامون مادر بزرگش که در احد شهید شده می گوید:از پیامبر(ص) شنیدم که می فرمود:امروز مقام ومنزلت نسیبه دختر کعب از مقام ومنزلت فلان وفلان بهتر است .پیامبر در آن روز اورا می دید که لباس هایش را جمع ولنگ بر کمر بسته ،مردانه با دشمنان می جنگید؛تا حدود سیزده زخم بر داشت .

در جلد اول کتاب داستان راستان شهیدمطهری آمدا است که

اثرى كه روى شانه نسيبه دختر كعب - كه به نام پسرش عماره ((ام عماره )) خوانده مى شد - باقى مانده بود، از يك جراحت بزرگى در گذشته حكايت مى كرد. زنان و بالاخص دختران و زنان جوانى كه عصر رسول خدا را درك نكرده بودند يا در آن وقت كوچك بودند، وقتى كه احيانا متوجه گودى سرشانه نسيبه مى شدند، با كنجكاوى زيادى از او ماجراى هولناكى را كه منجر به زخم شانه اش شده بود مى پرسيدند. همه ميل داشتند داستان حيرت انگيز نسيبه را در صحنه ((احد)) از زبان خودش بشنوند.
نسيبه هيچ فكر نمى كرد كه در صحنه احد با شوهر و دو فرزندش دوش به دوش يكديگر بجنگند و از رسول خدا دفاع كنند. او فقط مشك آبى را به دوش كشيده بود براى آنكه در ميدان جنگ به مجروحين آب برساند. نيز مقدارى نوار از پارچه تهيه كرده و همراه آورده بود تا زخمهاى مجروحين را ببندد. او بيش از اين دو كار، در آن روز، براى خود پيش بينى نمى كرد.
مسلمانان در آغاز مبارزه با آنكه از لحاظ عدد زياد نبودند و تجهيزات كافى هم نداشتند، شكست عظيمى به دشمن دادند. دشمن پا به فرار گذاشت و جا خالى كرد، ولى طولى نكشيد در اثر غفلتى كه در يك عده از نگهبانان تل ((عينين )) در انجام وظيفه خويش كردند، دشمن از پشت سر شبيخون زد، وضع عوض شد و عده زيادى از مسلمانان از دور رسول اكرم پراكنده شدند.
نسيبه همينكه وضع را به اين نحو ديد، مشك آب را به زمين گذاشت و شمشير به دست گرفت . گاهى از شمشير استفاده مى كرد و گاهى از تير و كمان . سپر مردى را كه فرار مى كرد برداشت و مورد استفاده قرار داد. يك وقت متوجه شد كه يكى از سپاهيان دشمن فرياد مى كشد: ((خود محمد كجاست ؟ خود محمد كجاست ؟)) نسيبه فورا خود را به او رساند و چندين ضرب بر او وارد كرد. و چون آن مرد دو زره روى هم پوشيده بود، ضربات نسيبه چندان در او تاءثير نكرد، ولى او ضربت محكمى روى شانه بى دفاع نسيبه زد، كه تا يك سال مداوا مى كرد. رسول خدا همين كه متوجه شد خون از شانه نسيبه فوران مى كند، يكى از پسران نسيبه را صدا زد و فرمود: ((زود زخم مادرت را ببند)) وى زخم مادر را بست و باز هم نسيبه مشغول كارزار شد.
در اين بين ، نسيبه متوجه شد يكى از پسرانش زخم برداشته ، فورا پارچه هايى كه به شكل نوار براى زخم بندى مجروحين با خود آورده بود درآورد و زخم پسرش را بست . رسول اكرم تماشا مى كرد و از مشاهده شهامت اين زن لبخندى در چهره داشت . همينكه نسيبه زخم فرزند را بست به او گفت : ((فرزندم زود حركت كن و مهياى جنگيدن باش )) هنوز اين سخن به دهان نسيبه بود كه رسول اكرم شخصى را به نسيبه نشان داد و فرمود: ((ضارب پسرت همين بود.)) نسيبه مثل شير نر به آن مرد حمله برد و شمشيرى به ساق پاى او نواخت كه به روى زمين افتاد. رسول اكرم فرمود: ((خوب انتقام خويش را گرفتى . خدا را شكر كه به تو ظفر بخشيد و چشم تو را روشن ساخت .))
عده اى از مسلمانان شهيد شدند و عده اى مجروح . نسيبه جراحات بسيارى برداشته بود كه اميد زيادى به زنده ماندنش نمى رفت .
بعد از واقعه احد، رسول اكرم براى اطمينان از وضع دشمن ، بلافاصله دستور داد به طرف ((حمراءالاسد)) حركت كنند. ستون لشكر حركت كرد. نسيبه نيز خواست به همان حال حركت كند، ولى زخمهاى سنگين اجازه حركت به او نداد. همين كه رسول اكرم از ((حمراءالاسد)) برگشت ، هنوز داخل خانه خود نشده بود كه شخصى را براى احوالپرسى نسيبه فرستاد. خبر سلامتى او را دادند. رسول خدا از اين خبر خوشحال و مسرور شد.

از جمله زنانی که در جنگ ها یارى گر حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) بودند و نقش پرستارى از مجروحین و آب رسانى به آنان و سایر سربازان اسلام را داشتند، مى توان از حمنه، سهله، ام سلمه همسر پیامبرو... را نام برد.
یکى از این زنان که شاید نام کمترى از او برده شده زنى بود به نام «ام سنان اسلمى». وى در حالى که بسیارى از مردان از شرکت در جنگ خوددارى مى کردند با داشتن مال بسیار مبادرت به شرکت در این فریضه مهم مى کرد. در جنگ پیامبر با یهودیان خیبر، خود این زن به پیامبر پیشنهاد کرد تا در کنار پیامبر بجنگد. امّا پیامبر از او خواست که براى پرستارى در کنار همسرش ام سلمه باشد. وى احادیث بسیارى از پیامبر نقل کرده است.
از جمله زنان دیگر پرستار در جنگ مى توان از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نام برد که از شیوه هاى نوینى در بستن زخم مجروحین مثل استفاده از خاکستر آتش براى ضد عفونى کردن زخم و... استفاده مى کردند.
از زنان دیگر مى توان از «امیّه» دختر قیس غفارى یاد کرد که در سن 14 سالگى به اسلام گروید و در جنگ خیبر که 17 سال داشت شرکت کرد. پیامبر خدا به او در جنگ وظایفى محول کرد که وى به خوبى آنها را انجام مى داد. به همین دلیل پیامبر جایزه اى به او اهدا کرد که گردنبندى بود که امیّه تا زمان مرگ آن را از خود جدا نکرد و وصیّت کرد که آن را به همراهش دفن کنند.
از زنان دیگر پرستار در جنگ «کعبیه دختر سعید اسلمى» بود که در غیر از جنگ هم به پرستارى مجروحین مشغول بود. براى او در مسجد خیمه اى برافراشته بودند که به درمان مجروحان بپردازد. وى از پرستاران سعد بن معاذ بود. کعبیه با وجود امکانات ناچیز، زخم هاى مجروحین را پانسمان و به ساختن داروهاى ساده مبادرت مى کرد و خدمات بهداشتى چشمگیرى انجام مى داد. در جنگ خیبر هم در رکاب پیامبر، انجام وظیفه کرد. پیامبر نیز از غنایم، به او سهمى برابر یک سرباز جنگى داد.

با سلام و تشکر از جواب خوب دوستان
در مورد این سوال باید عرض کنم که تاريخ جنگهاي صدر اسلام بيانگر آن است كه زنان به طور مستقيم و يا غيرمستقيم در جنگ شركت مي‌نمودند. البته غالباً زنان در جنگها مسئوليت معالجة مجروحان جنگي و پرستاري از بيماران و انبارداري و حفاظت از وسايل رزمنده‌ها و آبرساني و تعمير تجهيزات جنگي و... را به عهده داشتند ولي در مواقع لزوم بطور مستقيم وارد جنگ مي‌شدند، همانگونه كه در جنگ اُحُد نسيبه دختر كعب مشهور به ام‌عماره پس از فرار عده‌اي از مسلمانان از جبهه مستقيماً وارد جنگ شد و در همين نبرد دوازده زخم از شمشيرها و نيزه‌هاي دشمن برداشت‌. يا هنگامي كه جنگ يمامه رخ داد و مسلمانان از برابر كفار فرار كردند نسبيه شمشيري برداشت و به سوي دشمن حمله كرد تا آنكه در اثر ضربت دشمن يك دست وي قطع شد.
نقش زنان در تداركات و پشتيباني جبهه از جمله انتقال و حمل آب و غذا به جبهه‌، آشپزي‌، انتقال مجروحان به پشت جبهه‌، تخلية شهدأ، تشويق رزمندگان به جنگ با خطابه‌ها و اشعار و ملامت فراريان از جنگ بسيار مؤثر بوده است‌. و در جنگ احد، حنين‌، بدر، صفين‌، تبوك و يرموك و... نقش فعالي داشتند. از زنان شهيدي كه مي‌توان از آنان نام برد ام حكيم است كه در جنگ مرج‌الصّفر شركت كرد. پس از شهادت همسرش در جنگ به دشمن حمله كرد و با تنها سلاح خود، عمود آهنين خيمه‌، هفت نفر از دشمنان را از پاي درآورد و پس از نبردي دلاورانه آغوش به روي شهادت گشود. و ديگري ام‌وهب كه در روز عاشورا در كربلا به شهادت رسيد.(1)
براي اطلاع بيشتر به كتاب «نقش زنان مسلمان در جنگ‌» تهيه كننده‌: سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از انتشارات پيام آزادي مراجعه فرمائيد.

پاروقي:
1- تاريخ طبري‌، كامل ابن اثير، تاريخ يعقوبي‌.

موضوع قفل شده است