نیستی آدمی

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نیستی آدمی

ادمی چیست و به چه کار اید؟
نیکی او چیست و بدی او چیست؟
منتهای سال او از صد فزون نگردد.
کس ،ساعت خواب بازپسین کس،از پیش نتواند دانست.
این سالیانچند در قیاس با ابدیت،
چونان قطره اب برگرفته از دریاست و دانه رمل.
از این روست که خداوند با ایشان شکیبایی می ورزد.
و رحمت خویش بر انان می گسترد.
می بیند و می داند که سرانجام ایشان چه اندازه حقیر است.
هم از این روست که بر شمار بخششهای خویش افزوده است.
دلسوزی ادمی از برای همنوع خویش است.
لبک رحمت خداوند از بهر همه جانداران:
مواخذه می کند و به سامان می اورد و تعلیم می دهد.
چون شبانی رمه خویش باز می گرداند.
رحمت می اورد
بر انان که تادیب پذیرند،
وبا حمیت ،در طلب احکام اویند.

شیوه عطا کردن:
پسرم،احسانهای خویش را به ملامت میامیز،
و هدایای خود را با کلام غم افزا قرین مکن.
شبنم ایا فرونشاننده گرما نیست؟
همان سان،کلام ارزنده تر ز هدیه است.
به راستی کلام ارزنده تر از عطیه نفیس نیست؟
لیک انسان نیکوکار ،این هر دو را به هم می امیزد.
بی خرد هیچ نمی دهد و ناسزا می گوید.
و عطای حسود دیدگان را می سوزد.

به درگاه خداوند توبه کن و از گناهان خویش دست شوی.
برابر او سخت تضرع کن و خطا کردن براو را کنار نه.
به سوی خدای تعالی بزگرد و از ستمگری روی گردان.
چه اوست که ترا از ظلمات به روشنایی رستگاری راه خواهد نمود.
و از ستمگری سخت بیزاری جوی.
چه اگر زندگان ان را تمجید نکنند.
چه کس خداوند را در جایگه مردگان خواهد ستود؟
مردگانی که از هستی بی بهره اند ،زبان به ستایش نتوانند گشود.
ان که حیات و سلامت دارد،خداوند را تمجید می کند.
بس عظیم است رحمت خداوند.
و گذشت او برای انان که به سویش بز می گردند.
چه انسان را توان داشتن همه چیز نیست.
چه ،بنی ادم نامیرا نیست.
تابنده تر از خورشید ایا هست؟با این همه خورشید ناپیدا می شود.
گوشت و خون جز خباثت نتواند پرورد.
اوست که مراقب قدرتهای ایستاده بر بلندای اسمانهاست.
و جمله ادمیان جز خاک و خاکستر نیستند.

عظمت خداوند:
ان که جاودانه زنده است ،همه چیز را با هم افریده است.
تنها خداوند دادگر خوانده خواهد شد.
و دادگری جز او نیست.
به کف دست خویش ،بر دنیا حکم می راند.
و همه چیز فرمانبردار اراده اوست.
چه او،ان پادشاه عالم،به قدرت خویش،
مقدسات را از نامقدسات جدا می سازد.
به هیچ کس قدرت خبر دادن از اعمال خویش را عطا نکرده است.
و کیست که پرده از معجزات او بر خواهد افکند؟
کیست که قدرت عظمتش را تواند سنجید.
و کیست که شرح رحمتهایش را تواند گفت؟
کاستن و افزودن این همه،نه در توتن ماست.
و پرده افکندن از معجزات او نتوانیم.
انسان چون به نهایت رسد ،پس انگاه می اغازد.
و چون باز ایستد ،سخت حیرت زده شود.

ادمی در افرینش:
برمن گوش بسپار و کسب معرفت کن،
دل خویش با سخنانم موافق گردان،
تادیب را به اندازه بر تو اشکار خواهم ساخت،
معرفت را مو به مو بیان خواهم کرد.

در ازل چون خداوند اعمال خویش را بیافرید.
بی درنگ پدید امدند و خدا انها را جایگهی بداد.
اعمال خویش را تا ابد نظم بخشید.
از نخستین اعمال تا اعمال بس دور.
گرسنه و خسته نمی شوند.
و وظیفه خویش را هیچ گاه وا نمی نهند.
هیچ کدام هرگز با دگری تصادم نمی کند .
و هرگز از کلمه او سرپیچی نمی کنند .
پس انگاه خداوند بر زمین نظر افکند .
و ان را از نعمتهای خویش اکند.
روی ان را به جانوران از هر دست پوشاند .
و انها به خاک باز خواهند گشت.

خداوند انسان را از خاک براورد.
تا سپس او را بدان باز گرداند.
بر ادمیان ،روزهایی معین و زمانی مشخص مقدر ساخت.
انچه که بر زمین است ،به زیر سیطره شان در اورد.
ایشان را همچون خویشتن ،قدرتمند ساخت.
و به صورت خود افرید.
در دل هر جاندار،ترس از انسان افکند.
تا ادمی بر جانوران وحشی و پرندگان چیره شود.

ادمیان توان استفاده از پنج قدرت را یافتند.
قدرت ششم،هوش بود که ایشان را بهره ای از ان داده شد.
و قدرت هفتم ،عقل بود که ترجمان قدرتهای اوست.
ایشان را قوه داوری و زبان و دیده ،و گوش و دلی از برای اندیشیدن بداد.
انان را از علم و هوش اکند.
و نیکی و بدی را به انها شناساند.
ترس خویش ،در دل ایشان افکند.
تا عظمت کارهای خود را بدانان بنماید.
و بر ایشان مقرر داشت که این معجزات را تا ابد گرامی دارند.
نام مقدس او را خواهند ستود.
عظمت کارهایش را حکایت خواهند کرد.
ایشان را معرفت نیز عطا کرد.
شریعت زندگی ارزانیشان داشت.
تا فهم کنند که میرنده اند،همانان که اینک زنده اند.
با ایشان عهد جاودانه بست.
و احکام خویش بدانان شناساند.
دیدگان ایشان ،عظمت جلال او را بدید.
گوشهاشان شکوه اوای او را بشنید.
ایشان را گفت:از هر بدی بپرهیزید.
انان را فرمانهایی بداد،به هر کدام در حق همنوع خویش.

امیر احمدی;73492 نوشت:
می بیند و می داند که سرانجام ایشان چه اندازه حقیر است.

سلام :Gol:
جمله بالا با این آیات قرآن چه مناسبتی دارد :
والی الله ترجع الامور
و الی ربک المنتهی
انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه
انا لله و انا الیه راجعون
حال بفرمایید سرانجامش حقیر است یا نیست
نه بلکه آغازش ؟؟؟؟؟؟؟

موفق در پناه حق:Gol:

مردمان سزاوار تکریم:
کدامین نسل سزاوار تکریم است؟نسل ادمی،
کدامین نسل سزاوار تکریم است ؟انان که از خداوند ترسانندف
کدامین نسل سزاوار تحقیر است؟نسل ادمی،
کدامین نسل سزاوار تحقیر است؟انان که احکام را زیر پا می گذارند.
سرکرده میان برادران خویش تکریم می شود.
و انان که از خداوند ترسانند ،تکریم شده خدایند.
سرچشمه پذیرفته شدن از جانب خدا،ترس از خداوند است.
لیک سرچشمه رانده شدن از درگاه او ،سخت دلی و گران سری است.
نو ایمان و غریب و تنگدست.
فخرشان در ترس از خداوند است.
تحقیر کردن تنگدست خردمند ،پسندیده نیست.
گرامی داشتن گنه کار،شایسته نیست.
بزرگ و داور و توانمند،در خور تکریمند.
لیک بزرگتر از ان که از خدا ترسان است،کس نیست
ادمیان ازاده خادم برده حکیمند.
و انسان تادیب شده را شکوه ای نیست.

نقل
نوشته اصلی توسط : امیر احمدی

می بیند و می داند که سرانجام ایشان چه اندازه حقیر است.


سلام :Gol:
جمله بالا با این آیات قرآن چه مناسبتی دارد :
والی الله ترجع الامور
و الی ربک المنتهی
انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه
انا لله و انا الیه راجعون
حال بفرمایید سرانجامش حقیر است یا نیست
نه بلکه آغازش ؟؟؟؟؟؟؟

موفق در پناه حق:Gol:

نادانم از پاسخ حامد جان عفو بفرما.
سر چشمه گران سری ادمی ،وانهادن خداوند است.
و دور نگه داشتن دل خویش از افریننده.
چه سر چشمه گران سری ،گناه است.
ان که بدان پردازد ،کراهت پراکند.

امیر احمدی;98285 نوشت:
نادانم از پاسخ حامد جان عفو بفرما. سر چشمه گران سری ادمی ،وانهادن خداوند است.

سلام
پس "لاتقف ما لیس لک به علم "
اگر اول ما خداست : "انا لله " و آخر ما خدا : "و الی ربک المنتهی " هم اولمان عالی است که اوست و هم آخرمان که باز خود اوست . اگر اندکی پاکی بجوییم این وسط هم کم کم خود اوست .
البته این سخنان نافی مواعظ شما نیست
موفق باشید

سلطنت از ملتی به ملت دیگر می رسد.
از راه ستمگری و کبرو مال.
بیدین تر از دل بسته مال نیست.
جان خویش نیز خواهد فروخت.

ای مرگ چه تلخ است اندیشه تو
بهر انسانی که خوشبخت می زیدو متنعم از اموال خویش است.
بهر انسان سبک باری که در همه کار کامیاب است.
و هنوز طعم طعام را تواند چشید.
ای مرگ چه مبارک قدم است حکم تو .
بهر انسان بینوا و ناتوان.
بهر پیر فرتوت و پریشان روزگار.
که شوریده حال و شکیب از دست بداده است.

از حکم مرگ ترس به دل راه مده.
پیشینیان و پسینیان خویش را به یاد ار.
این قضایی است که خداوند بهر هر جانداری مقدر ساخته است.
از چه روی بر خواست خداوند تعالی بشوریم.
خواه ده سال زندگی کنی ،خواه صدسال ،خواه هزار سال
در منزلگه مردگان بر عمر خورده گرفته نشود.

حامد;73531 نوشت:
سلام :Gol:
جمله بالا با این آیات قرآن چه مناسبتی دارد :
والی الله ترجع الامور
و الی ربک المنتهی
انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه
انا لله و انا الیه راجعون
حال بفرمایید سرانجامش حقیر است یا نیست
نه بلکه آغازش ؟؟؟؟؟؟؟

موفق در پناه حق:Gol:

سلام خدمت برادر عزیزم حامد:Gol:

تشکر از امیر احمدی عزیز:Gol:

"می بیند و می داند که سرانجام ایشان چه اندازه حقیر است."

واقعاً باید گفت: خداوند می داند آنچه را در عبارت فوق آمده، زیرا انسان با همه داشته هایش در برابر آنچه خدا به وی داده و تفضل کرده هیچ هیچ است و به هر کجا که برسد باز هم در نهایت فقر و نداری است و اوست که تنها غنی بالذات است.

و انسان با همه داشته هایش، حتی اگر بر سبیل الی الله گام بردارد و بگذارد، باز هم باید احساس شرم و حقارت و فقر و نداری کند و چشمش به فضل و رحمت الهی باشد.

چون در عالم هستی تنها اوست که "هوالاول و الاخر و الظاهر و والباطن" است. و برای انسان که سراسر وجودش پیوسته و مدام فقر و عجز است، نه می توان اولی تصور کرد و نه آخری.

پس انسان بدلیل احتیاج به خالق هستی بخش، در همه آنات، چه در آغاز و چه در پایان، فی نفسه و در حقیقت، حقیر و ناچیز است و اگر شرافتی هم بیابد چه در آغاز و چه در پایان به لطف و فیض و کرم دائمی حضرت ربوبی است.

موفق باشید ...:Gol:

صدیق;102598 نوشت:
پس انسان بدلیل احتیاج به خالق هستی بخش، در همه آنات، چه در آغاز و چه در پایان، فی نفسه و در حقیقت، حقیر و ناچیز است و اگر شرافتی هم بیابد چه در آغاز و چه در پایان به لطف و فیض و کرم دائمی حضرت ربوبی است.

سلام
چون فرمودید : انسان ... است قاعدتا باید شامل همه افراد انسان باشد حال بفرمایید :
آیا خلیفه الله هم ناچیز است ؟
آیا حجت الله هم ناچیز است ؟
ما وعظ و خطابه را که مستلزم نوع بیان خاصی است می پذیریم اما عدم اشاره به ابعاد دیگر وجود انسان یعنی یلی االربی او نیز کار صحیحی نیست و اساسا انسانی که ذاتش به غنا و عظمت و کمال و صمد شدن میل دارد از این حرفها خیلی خوشش نمی آید . بنده این نحو وعظ را برای فضای فرهنگی امروز مناسب نمی دانم . شرایط امروز با تاکید به ابعاد دیگر وجود انسان تناسب بیشتری دارد . انسان هرچند بما هو هو فقر محض است اما بما هو آیه من آیات الله العزیز الحکیم پر پر است .
موفق باشید

حامد;102670 نوشت:
سلام
چون فرمودید : انسان ... است قاعدتا باید شامل همه افراد انسان باشد حال بفرمایید :
آیا خلیفه الله هم ناچیز است ؟
آیا حجت الله هم ناچیز است ؟
ما وعظ و خطابه را که مستلزم نوع بیان خاصی است می پذیریم اما عدم اشاره به ابعاد دیگر وجود انسان یعنی یلی االربی او نیز کار صحیحی نیست و اساسا انسانی که ذاتش به غنا و عظمت و کمال و صمد شدن میل دارد از این حرفها خیلی خوشش نمی آید . بنده این نحو وعظ را برای فضای فرهنگی امروز مناسب نمی دانم . شرایط امروز با تاکید به ابعاد دیگر وجود انسان تناسب بیشتری دارد . انسان هرچند بما هو هو فقر محض است اما بما هو آیه من آیات الله العزیز الحکیم پر پر است .
موفق باشید

با سلام حضور برادر عزیزم حامد:Gol:

کسی منکر کمالات و بزرگی و عزت و شرف انسان هایی که خلیفة الله و حجت الله هستند نیست و این هم به حکم عقل و هم در لسان وحی روشن است.

اما آیا اینهمه کمالات و بزرگی و عزت و شرف از خود، بالاستقلال دارند و یا هر چه دارند من قِبَلِ الله است.

می دانید که "اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند."

وقتی می گوییم انسان بما هو انسان فقر محض است به معنای نفی غنی شدن اش در اتصال و ارتباط و نسبت یافتنش با غنی بالذات نیست، و انگاه که می گوییم انسان بما هو آیه و بما هو القول الکریم، حجت الله و خلیفة الله است و به قول شما پُر پُر، نمی توانیم فقیر محض بودنش را نفی کنیم.

از جهتی فقیر محض و از جهتی پر پر است. حالا کدام وزنه می چربد خود شما ماشاءالله فلسفه خوانده هستید، در یک نگاه وقتی می بینیم، خود پیامبر و اهل بیت به جهات فقر و عجزشان در برابر خدا بیشتر تکیه داشته و افتخار می کردند.

اصولاً پیامبران الهی اولاً و دائماً به عبد و بنده بودن خودشان افتخار می کردند نه به دیگر داشته هاشان، و عبد یعنی اینکه در برابر هستی بخش هیچ نداری و هیچ نیستی. (مگر غیر این است)؟

اینکه انسان می تواند به بالاترین مراتب و درجات قرب الی الله و اعلی ثروت دنیا و آخرت برسد و دارا و غنی شود بلا شک و لا تردید ...

اما اینکه خودش مستقلاً و بدون استمداد الهی و لطف و عنایت باریتعالی بتواند برسد باید بگوییم خیر، و این هم بلا شک و لا تردید ...

پس نتیجه می شود که:
انسان بدلیل احتیاج به خالق هستی بخش، در همه آنات، چه در آغاز و چه در پایان، فی نفسه و در حقیقت، حقیر و ناچیز است و اگر شرافتی هم بیابد، چه در آغاز و چه در پایان به لطف و فیض و کرم دائمی حضرت ربوبی است.

موفق باشید ...:Gol:

تنگدست تندرست و توانمند
به از توانگر ناتندرست است.
تمامی زر عالم به تندرستی و توانمندی نیرزد.
تن توانمند به از دارایی هنگفت.
ثروتی برتر از تندرستی
و اسایشی بالاتر از دلشادی نیست.
مرگ به از زندگانی اندوهناک.
و اسودگی ابدی برتر از بیماری دائمی.
طعامهای وافر برابر دهان فروبسته
چونان هدیه های نهاده بر گور است.
هدیه از برای بت به چه کار اید.
بتی که نه می خورد و نه می بوید.
ان که خداوند عذابش می دهد چنین است
می نگرد و می نالد.
چون ان خصی که باکره ای را در اغوش می فشارد و می نالد.

صدیق;102884 نوشت:
پس نتیجه می شود که: انسان بدلیل احتیاج به خالق هستی بخش، در همه آنات، چه در آغاز و چه در پایان، فی نفسه و در حقیقت، حقیر و ناچیز است و اگر شرافتی هم بیابد، چه در آغاز و چه در پایان به لطف و فیض و کرم دائمی حضرت ربوبی است.

سلام
یک سوال ساده اما بسیار مهم :
انسان فقر محض است یعنی چه ؟
با دقت کامل جواب بفرمایید . این خیلی مهم است
موفق باشید

حامد;103330 نوشت:
یک سوال ساده اما بسیار مهم : انسان فقر محض است یعنی چه ؟ با دقت کامل جواب بفرمایید . این خیلی مهم است

سلام
سوال مهم خودمان را که با هدف خاصی مطرح کرده بودیم جواب می دهیم .
سوال چی بود ؟
فقر محض بودن انسان یعنی چه ؟
اول اینکه انسان در این سوال موضوعیت ندارد . می توان جای آن هرچیزی گذاشت . البته با رعایت ادب آنهم بخاطر نتایج بحث .
و اما جواب :
اگر انسان فقر محض باشد یعنی هیچ دارایی ندارد . در هیچ مقامی و هیچ مرتبه ای . شیئی که در تمام مقامات ندار است یعنی اینکه نیست و حال اینکه انسان هست .
سوال : چیزی که فقر محض است چطور دارا شد ؟
جواب : معلوم است دارایی اش دارایی خداست .
خوب : حالا انسان بواسطه دارایی اش انسان است یا بواسطه نداری اش ؟
خوب معلوم است چیزی که ندار محض بود اصلا وجودی نداشت که بخواهد شیئی باشد مثلا انسان باشد .
پس انسان بواسطه دارایی اش انسان است و این دارایی هم مال خداست
نتیجه اینکه : انسان انسان است چون هست و هستی اش مال خداست .
خوب فقرش کجاست ؟
او که چیزی جز دارایی خدا در این وجود متعین نیست فقرش کجاست ؟
خوب پس قضیه این همه تحقیر انسان و فقیر و فقیر گفتنش به چه علت است ؟
جواب :
به علت بی خبری و بی ایمانی به اینکه انسان چیزی جز دارایی خدا نیست . حیاتش حیات حق ، قدرتش قدرت او و علمش هم علم اوست . اگر همه این را می دانستند و با تمام وجود باور داشتند که اولیاء الهی انگیزه ای نداشتند که با زدن چوب تحقیر او را از توجه به یک وجود خیالی و وهمی و یک دارایی خیالی و وهمی برای خود منصرف سازند .
موفق در پناه حق

از حکم مرگ ترس به دل راه مده.
پیشینیان و پسینیان خویش را به یاد ار.
این قضایی است که خداوند بهر هر جانداری مقدر ساخته است.
از چه روی بر خواست خداوند تعالی بشوریم.
خواه ده سال زندگی کنی ،خواه صدسال ،خواه هزار سال
در منزلگه مردگان بر عمر خورده گرفته نشود.

موضوع قفل شده است