بلعم باعورا کیست؟
تبهای اولیه
بلعم باعورا کیست؟
درکتابهای حدیثی اسم 3 نفر برده شده است، شدّاد بن عاد، ثمود بن عبّود و بلعم بن باعورا، این 3 نفر چه کسانی بودند؟
با سلام خدمت دانا عزیز
این حدیث در روضه کافی حدیث چهارم می باشد
این حدیث در روضه کافی حدیث چهارم می باشد
بلعم بن باعورا زاهدی مستجاب الدعوه بود که به موسى و قومش نفرین کرد و سپس موسى به او نفرین کرد که ایمان و اعتقاد او به خداوند سلب شود و همین طور هم شد منتهى سه دعای مستجاب به پاداش زهدش به وی عطا شد، همسرش گفت: یکی از این سه دعا را درباره زیبا شدن من کن.
بلعم باعورا دعا کرد و همسرش یگانه زمان شد. در این هنگام همسرش از وی برتافت.
بلعم باعورا دعا کرد و همسرش یگانه زمان شد. در این هنگام همسرش از وی برتافت.
دعای دوم این بود که همسرش به صورت سگ درآمد .
دعای سوم این بود که به واسطه تقاضای فرزندانش دعا کرد که همسرش به صورت اول و طبیعی بازگشت.(1)
گویند: بلعم به اسم اعظم خدا آگاه بود که هرگاه خدا را به آن می خواند دعایش به اجابت می رسید.
طبق احادیث بلعم در ماجرای موسى و فرعون به فرعون پیوست . هنگامی که فرعون با یارانش به تعقیب موسى بیرون شدند، بلعم را گفت: از خدا بخواه موسى و همراهان را از پیشروی باز دارد که ما به آنها برسیم .
وی بر درازگوش خویش بنشست که به صحرا رفته ،موسى را نفرین کند .هر چه تلاش کرد، درازگوش حرکت نکرد. سرانجام حیوان به زبان آمد و گفت :وای بر تو! می خواهی پیامبر خدا و جمعی از مؤمنان را نفرین کنی ؟!
بلعم پیوسته درازگوش را می زد تا آن زبان بسته مرد و در آن حال اسم اعظم از وی جدا گشت.(2)
دعای سوم این بود که به واسطه تقاضای فرزندانش دعا کرد که همسرش به صورت اول و طبیعی بازگشت.(1)
گویند: بلعم به اسم اعظم خدا آگاه بود که هرگاه خدا را به آن می خواند دعایش به اجابت می رسید.
طبق احادیث بلعم در ماجرای موسى و فرعون به فرعون پیوست . هنگامی که فرعون با یارانش به تعقیب موسى بیرون شدند، بلعم را گفت: از خدا بخواه موسى و همراهان را از پیشروی باز دارد که ما به آنها برسیم .
وی بر درازگوش خویش بنشست که به صحرا رفته ،موسى را نفرین کند .هر چه تلاش کرد، درازگوش حرکت نکرد. سرانجام حیوان به زبان آمد و گفت :وای بر تو! می خواهی پیامبر خدا و جمعی از مؤمنان را نفرین کنی ؟!
بلعم پیوسته درازگوش را می زد تا آن زبان بسته مرد و در آن حال اسم اعظم از وی جدا گشت.(2)
اما شداد بن عاد: پادشاهی است که ادعای خدایی کرد و بهشتی در دنیا ساخت . حضرت داود پیامبر که در زمان او زندگی می کرد ،وی را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد و او را وعده بهشت داد. وی گفت: من خود در این جهان بهشتی همچون بهشت خدا می سازم. وی قصری ساخت که یک خشت آن از زر بود و خشت دیگر از نقره . باغی در آن به پا ساخت که بر بار درختان آن جواهر بود و به جای خاک، عنبر و مشک و زعفران پاک . به جای آب و ریگ در جوی ها عسل و شیر و لؤلؤ و مرجان به کار داشت . آن گاه که کار قصرها و باغ ها به پایان رسید چون خواست آن باغ ها و بهشت را تماشا و نظاره کند ،همین که از اسب فرود آمد، پایی بر زمین و پایی در رکاب، عزرائیل جان او را گرفت .
نیز گویند کشور و مملکت او ساویه نام داشت و قصرها و باغ های او را بهشت شداد و بهشت ارم و ارم ذات العماد نام نهادند.(3)
نیز گویند کشور و مملکت او ساویه نام داشت و قصرها و باغ های او را بهشت شداد و بهشت ارم و ارم ذات العماد نام نهادند.(3)
درباره ثمود بن عبود تفسیرهای متعدد ارائه شده و مرحوم دهخدا می گوید: شخصی بود به نام ثمود بن جائر بن ارم بن سام بن نوح (ع) . فرزندانی داشت که از قبائل قدیم عرب به شمار می روند که به آن قوم ثمود می گویند . در منطقه موصل میان حجاز و شام بوده و در قرآن کریم نام این قبیله به قوم ثمود تعریف شده، این قوم روستایی بودند و چند روستا و شهرهایی را در اختیار داشتند که از سنگهای بزرگ در میان کوهها ساختند.
صاحب مجمل التواریخ می گوید: «ثمود» یکی از پسران ارم بن سلام بود .ثمود با فرزندان خود میان شام و حجاز مسکن اختیار کرد .جایی که آن را حجر خوانند و خدا حضرت صالح پیامبر را برای هدایت این جماعت فرستاد.(4)
1. فرهنگ دهخدا، ج 3، ص 4305.
2. بحار الانوار، ج 13، ص 377.
3. معارف و معاریف، ج 6، ص 464، ماده شداد.
4. فرهنگ دهخدا، ج 5، ص 6399 ماده.
2. بحار الانوار، ج 13، ص 377.
3. معارف و معاریف، ج 6، ص 464، ماده شداد.
4. فرهنگ دهخدا، ج 5، ص 6399 ماده.
شخصی مستجاب الدعوه بود و اسم اعظم رو میدونست . دشمنان حضرت موسی (ع) بلعم باعورا رو تحت فشار قرار دادن تا حضرت موسی (ع) رو نفرین کنه تا حضرت موسی (ع) از بین بره .
روزی به همراه الاغ خود حرکت کرد که از کوه بالا برود ، ولی وسط راه الاغ از راه باز ایستاد و انقد الاغ را مورد ضرب و شتم قرار داد ولی الاغ حرکتی نمیکرد تا اینکه الاغ جان داد . خود بلعم باعورا حرکت کرد و رفت بالای کوه .
آمد که زیبان باز کند و نفرین کند ، به جای اینکه حضرت موسی (ع) را نفرین کند زبانش بر میگردد و خود را نفرین می کند .