چرا خدا «کعبه» را از آتش امویان نجات نداد؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا «کعبه» را از آتش امویان نجات نداد؟

چرا خدا «کعبه» را از آتش امویان نجات نداد؟


پرسشی که مطرح می شود این است که آیا مگر نه این است که خداوند متعال کسی که قصد تخریب کعبه را داشته باشد به وی امان نخواهد داد و همچون اصحاب فیل آنان را نابود می کند ، پس این واقعه تاریخی چگونه با این اعتقاد توجیه می شود.


قسمت چهاردهم سریال تاریخی مختار نامه ، هجوم امویان به خانه خدا و به آتش کشیدن بیت الله الحرام را به تصویر کشید. خداوند به سرزمین و به مکه‏ای سوگند یاد می‏کند که پیامبر خدا ‏صلی الله علیه و آله و سلم در آن باشد وگرنه مکه بدون پیامبر و کعبه بدون ولایت [4] خانه‏ای عادی است. هر گاه حاکم جوری همچون عبدالله بن زبیر بر آن سرزمین پاک حکمرانی و در آن پناه گیرد ، چه تضمینی بر حفاظت و صیانت از آن بیت عتیق وجود دارد؟
پرسشی که مطرح می شود این است که آیا مگر نه این است که خداوند متعال کسی که قصد تخریب کعبه را داشته باشد به وی امان نخواهد داد و همچون اصحاب فیل آنان را نابود می کند ، پس این واقعه تاریخی چگونه با این اعتقاد توجیه پذیر است؟
برای پاسخ به این پرسش در ابتدا نکته ای تاریخی درباره هجوم به خانه خدا توسط امویان در عصر زبیریان بیان می کنیم

دو بار هتک حرمت خانه ی خدا در زمان عبدالله بن زبیر

سال 63 هـ ق در جریان «جنگ حره» لشگریان یزید به فرماندهی حصین بن نمیر به قتل عام مردم مدینه و سپس برای سرکوبی عبدالله بن زبیر مکه را محاصره کردند. وی به خانه کعبه پناه برد و لذا لشگریان یزید، داخل مسجدالحرام و کعبه را سنگباران کردند که در اثر آن قسمتی از کعبه خراب شد و پرده و سقف آن آتش گرفت.در این هنگام یزید مرد و سپاه امویان محاصره مکه را نیز ترک کردند. ( قسمت چهاردهم سریال مختار نامه ، به تصویر کشاندن این واقعه را بر عهده داشت.)
مرحله دوم، بعد از مرگ یزیدبن معاویه بود که عبدالله بن زبیر مردم را به بیعت با خود دعوت کرد و تدریجا بیشتر مردم حجاز ، عراق، فارس و خراسان (تمام ممالک اسلامی آن روز) به جز مصر و شام، خلافت او را قبول کردند. مدت خلافت او هشت سال و اندی طول کشید تا اینکه عبدالملک بن مروان، حجاج بن یوسف را با سپاهی به جنگ او فرستاد. عبدالله باز نیز به خانه کعبه پناه برد!!
حجاج مکه را محاصره کرد و از منجنیق هایی که بر بالای کوه «ابوقبیس» نصب کرده بود، خانه کعبه را خراب کرد و داخل مسجدالحرام را سنگباران نمود. عبدالله بن زبیر در این جنگ کشته و حکومت ناحق زبیریان پایان پذیرفت.
اندکی دقت درمی یابیم که سید و سالار شهیدان به خاطر احتمال کشته شدن در مکه و جهت حفظ و حرمت این سرزمین ، مناسک حج خویش را به عمره مفرده تبدیل و این سرزمین را به سوی کوفه ترک و لیکن طالبان قدرت چگونه برای حفظ ریاست وجان خویش ، خود را متحصن در کعبه کرده و موجبات بی احترامی به آن بیت شریف را پدید آوردند.

دیدگاه قرآن درباره امنیت کعبه

الف. خداوند در قرآن به عنوان یک سنت تغییرناپذیر فرموده : هر کس قصد سوء نسبت به کعبه داشته باشد و بخواهد با تخریب آن، دین را از میان بردارد و با ویران کردن آن، پرستش خدا را بمیراند و خلاصه اینکه هر کس که خواهان کجروی ظالمانه در کعبه باشد، خداوند او را عذابی دردناک می‏چشاند [1]، آن سان که اثری از او باقی و پابرجا نماند و بر آن اساس، آن معجزه الهی در عام‏الفیل روی داد و سپاه اَبرهه به عذاب الهی گرفتار آمد.[2]
حال،اگر کسی معتقد به کعبه باشد و قصد تخریب آن را نیز نداشته باشد ولیکن به عللی به آن ضربه زند هر چند گناهی بسیار عظیم مرتکب شده است، آیا شامل این آیه می شود؟
ج . خداوند متعال به سرزمین مکه سوگند یاد کرده است و بالافاصله می فرماید و آن سرزمینی که تو ای پیامبر خدا (ص) در آن باشی ! [3]
بنابراین ،

امویان و زبیریان هر دو ناحق بودند

در جنگ امویان و زبیریان هر دو ناحق بودند و از مصادیق بارز فتنه می باشند. عبدالله بن زبیر با شعار حق به جانب خونخواهی حضرت سیدالشهداء توانست نیروهای مخالفی را که از کشته شدن آن حضرت، به وجود آمده بود به طرف خودش جلب کند ( هر چند خود از دشمنان آل علی و از مسببان اصلی جنگ جمل بود) و ادعای خلافت کرد.
یزید و امویان نیز مظهر فساد و تباهی و قاتل سید الشهداء هستند .بنابراین جنگ بین این دو، جنگ دو باطل بوده است.[5] چه در جنگ اول یزید با ابن زبیر و چه در جنگ عبدالملک به فرماندهی حَجّاج‏ثقفی با آل زبیر همگی به ناحق بوده و منفور «ولی» زمان حضرت سید الساجدین بودند و طبق آیه قرآن ، بیت الله الحرام با وجود ولی و امام به درجه رفیعی نائل می شود که مورد سوگند خداوند قرار می گیرد. و اینجاست که مقام و قداست ولایت و پیوند آن با کعبه و ارزش «أرکان البلاد وساسة العباد»[6] معلوم می‏شود.

دیدگاه شیخ صدوق در این باره

اندیشمند نامدار شیعه، شیخ صدوق(علیه‏الرحمة) در این باره می گوید: آنچه درباره اصحاب فیل جاری شد بر سر حَجّاج نیامد؛ زیرا هدف مستقیم حَجّاج، ویرانی کعبه نبود، بلکه منظورش دستگیری ابن‏زبیر بود و آن مرد(ابن‏زبیر) ضدّ حق، یعنی مخالف حضرت علی‏بن الحسین، امام سجّاد(علیه السلام) بود. وقتی این مرد ضدّ حق، در کعبه متحصن شد، خداوند اراده فرمود برای مردم بیان کند که به این ضدّ حق پناه نخواهد داد، از این‏رو مهلت داد تا کعبه را بر سر او ویران کنند[7].
پس تفاوت میان «ابرهه» و «حَجاج» و «حصین بن نمیر» در این است که ابرهه ستمگر قصد داشت قبله و مطاف را ویران سازد، چون در آن هنگام کعبه، قبله و مطاف حُنفا بود چنان که مطاف دیگران نیز بود و امّا حَجاج ستمگر که بر ظالم دیگری همچون خود مسلط شده بود، قصد بدی نسبت به کعبه(به عنوان قبله و مطاف)، نداشت و خواستار نابودی اسلام و دین حنیف نبود، اگرچه خودش دیانت نداشت. امّا مقصود وی در آن هنگام فقط غلبه بر ستمگری دیگر بود.[8]
-----------------
[1] ـ سوره حج، آیه 25. ومنْ یُرد فیه بإلحادٍ بظلمٍ نذقه من عذابٍ ألیم؛ هر که را قصد کجروی و ستمکاری در کعبه داشته باشد، عذابی دردناک می‏چشانیم.
[2] - سوره مبارکه فیل، آیات 5 ـ 1. واقعه اصحاب فیل در چند کیلومتری مکه مکرمه در بین مشعر الحرام و منا اتفاق افتاد که به وادی محسر ( سرزمین عذاب ) معروف است.
[3] ـ سوره بلد، آیات 2 ـ 1.
[4]ـ در همین زمینه روایاتی از ائمه(علیهم‏السلام) رسیده است که در برخی جوامع روایی تحت عنوان «بابُ مَن أراد الکعبة بسوء» آورده شده است. (من لا یحضر، ج2، ص248؛ و وافی، ج12، ص53).
[5] ـ وکذلک نولّی بعض الظّالمین بعضاً ؛ سوره انعام ، آیه 129.
[6] ـ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
[7] ـ من لا یحضر، ج 2، ص 249.
[8] ـ صهبای حج ، آیت الله جوادی آملی ، ص 104
*پایگاه اطلاع رسانی حج

با سلام
آیا نمیتوان چنین پنداشت که داستان اصحاب فیل افسانه ای بوده که اعراب برای عزت بخشیدن به بتکده خود ابداع نموده بودند؟؟؟
با تشکر

من نوشته های درون آسکدین در این زمینه را خواندم. پرسشی برایم پیش آمد:؟
پس خداوند کاری به خانه خودش ندارد که از آن پاسداری کند. چه پاسداری خانه از خراب کنندگانش، چه پاسداری خانه از ویران کنندگان ستمگر دین همانند عبدالله ابن زبیر.؟
از این رو برای چه اینهمه در باره پاسداری خداوند از خانه خودش قلم فرسایی میشود؟ از دیدگاه من باید خردورزی را به مردم آموخت. چرا که خداوند نیز همین را خواسته است. انگیزش احساسی برای کسانی خوب است که چندان با خرد کاری ندارند. این چنین افراد پیروان خوبی هم نخواهند بود. زیرا کسانی چون یزید میتوانند آنها را برانگیزانند و کسانی چون حسین (ع) را به شهادت برسانند. اگر کسی هم خرد داشته باشد نیازی به چنین داستانهایی برای ایمان ندارند.

abcdefg;73188 نوشت:
با سلام
آیا نمیتوان چنین پنداشت که داستان اصحاب فیل افسانه ای بوده که اعراب برای عزت بخشیدن به بتکده خود ابداع نموده بودند؟؟؟
با تشکر

[=century gothic]با سلام
خیر دوست گرامی ان کجا و این کجا!

چنین پنداشتی مخالف با قرآن است!
:Sham:
[=Century Gothic]اين داستان از ارهاصات بوده است
[=Century Gothic]«اَلَم تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِاَصحـبِ الفيل». داستان اصحاب فيل قضيه‌اى است كه در آن نمى‌توان شبهه كرد و در آن هنگامى كه اين قصه در قرآن آمد برخى از كسانى‌كه آن واقعه را ديده بودند هنوز از دنيا نرفته و آن را به‌خاطر داشتند.1
[=Century Gothic]1-كشف المراد، شعرانى، ص‌490.

موبدیار مهران;73486 نوشت:
من نوشته های درون آسکدین در این زمینه را خواندم. پرسشی برایم پیش آمد:؟
پس خداوند کاری به خانه خودش ندارد که از آن پاسداری کند. چه پاسداری خانه از خراب کنندگانش، چه پاسداری خانه از ویران کنندگان ستمگر دین همانند عبدالله ابن زبیر.؟
از این رو برای چه اینهمه در باره پاسداری خداوند از خانه خودش قلم فرسایی میشود؟ از دیدگاه من باید خردورزی را به مردم آموخت. چرا که خداوند نیز همین را خواسته است. انگیزش احساسی برای کسانی خوب است که چندان با خرد کاری ندارند. این چنین افراد پیروان خوبی هم نخواهند بود. زیرا کسانی چون یزید میتوانند آنها را برانگیزانند و کسانی چون حسین (ع) را به شهادت برسانند. اگر کسی هم خرد داشته باشد نیازی به چنین داستانهایی برای ایمان ندارند.

[=century gothic]طبق آيات قرآن خداوند هركس را كه ظالمانه و ملحدانه نسبت به كعبه قصد سوء داشته باشد عذابي دردناك مي چشاند: "و من يرد فيه بالحادٍ بظلمٍ نذقه من عذابٍ اليم"(سوره حج- آيه 25)[=century gothic] بر اساس اين سنت تغيير ناپذير و حكم جاودانه ي الهي واقعه اي كه در عام الفيل روي داد و در آن سپاه ابرهه به عذاب الهي گرفتار آمد، اتفاقي منحصر به فرد يا تصادفي نيست.[=century gothic]:Sham:
اما در خصوص پناهنده شدن ابن زبير و حمله ي حجّاج ثقفي به كعبه و ويران كردن خانه ي خدا اتفاقي نيافتاد. سوال اين است كه در واقعه ي اهانت به مسجد الحرام و تخريب كعبه چرا آنچه درباره ي اصحاب فيل جاري شد بر سر حجّاج نيامد؟
:Sham:

[=century gothic]شيخ صدوق اينگونه پاسخ مي دهد:

[=century gothic]زيرا هدف حجّاج دستگيري ابن زبير بود و نه ويراني كعبه و ابن زبير ضدّ حق يعني مخالف حضرت سجّاد عليه السلام بود. وقتي اين مرد ضدّ حق در كعبه متحصن شد خداوند اراده فرمود براي مردم بيان كند كه به او پناه نخواهد داد از اين رو مهلت داد تا كعبه را بر سر او ويران كنند.(من لا يحضر- ج2 – ص 249):Sham:

[=century gothic]آيت الله جوادي آملي در كتاب صهباي حج پس از ذكر اين نكته اضافه مي كند::Sham:

[=century gothic]پس تفاوت ابرهه و حجّاج دراين است كه ابرهه ي ستمگر قصد داشت قبله و مطاف حنفا را ويران سازد اما حجّاج ستمگر قصد بدي نسبت به كعبه نداشت.
مقصود وي در آن هنگام فقط تسلّط بر ستمگري همچون خود او بود كه امام زمان خويش يعني حضرت سيد الشهدا و امام سجاد عليهما السلام را نشناخت... از اين واقعه به خوبي روشن مي شود كه ضديت با ولايت و امامت آنچنان مطرود است كه هركس با مقام رهبري امام معصوم عليه السلام مخالف است و او را تنها مي گذارد و ياري نمي كند بلكه در برابر او موضع مي گيرد و خود داعيه ي خام رهبري را در سر مي پروراند، اگر در كعبه هم پناه ببرد از امان خاص الهي برخوردار نيست.
[=century gothic]
از اين حادثه قدر امام و حرمت ولايت و عزت الهي به خوبي دانسته مي شود.(جرعه اي از صهباي حج- ولايت روح حج- صص 49)

[=century gothic]یا علی ع

دوستان گرامی شما به سادگی و راحتی از سوی خداوند سخن میگویید و پاسخ میدهید و دلیل کار خداوند را بررسی میکنید. مگر شما با خداوند تماس دارید؟ یا از سوی او با وکالت نامه وکیل هستید؟ مگر نه آنست که تنها پیام خدا به مردم از راه امین وحی و رسول خدا در قرآن آمده است؟

موبدیار مهران;73515 نوشت:
دوستان گرامی شما به سادگی و راحتی از سوی خداوند سخن میگویید و پاسخ میدهید و دلیل کار خداوند را بررسی میکنید. مگر شما با خداوند تماس دارید؟ یا از سوی او با وکالت نامه وکیل هستید؟ مگر نه آنست که تنها پیام خدا به مردم از راه امین وحی و رسول خدا در قرآن آمده است؟

[=Century Gothic]با سلام

دوست گرامی جناب مهران انسان كامل كه از او با القابى چون كون جامع، قطب عالَم، جام جهان‌نما، خليفه، امام، صاحب‌زمان، اكسير اعظم،خضر، مهدى، كامل، مكمّل، دانا، بالغ و ... نيز تعبير مى‌شود اصطلاحى است عرفانى و بر كسى كه مظهر أتمّ اسماى حسناى الهى و آيينه تمام‌نماى خداست و در شريعت، طريقت و حقيقت، تمام و در اقوال و افعال و اخلاقِ نيك و نيز در معارف الهى سرآمد همه است اطلاق مى‌گردد.
اين اصطلاح در قرآن صريحاً به‌كار نرفته است؛ ولى معنا و مفهوم آن را از آياتى كه به خليفة اللّه، امام، مطهّر، مخلَص، مهتدى، صدّيق، صالح، مقرّب، سابق، مصطفى، مجتبى، ولىّ‌اللّه، رسول، نبىّ، صاحبان نفس مطمئنه و عبوديت تامّة مربوط است مى‌توان برداشت كرد، افزون بر اين چون انسان كامل در همه اوصاف كمال سرآمد همه است مى‌توان همه آياتى را كه به فضايل و كمالات انسانى اشاره دارد به انسان كامل مرتبط دانست.:Sham:
بلكه از آن‌رو كه انسان كامل خود قرآن ناطق و قرآن خُلق وى است، مى‌توان همه قرآن را وجود كتبى انسان كامل و سوره‌ها و آيات آن را مدارج و معارج وى معرفى كرد.:Sham:
انسان كامل گرچه به اعتبار پايين‌ترين نشئه و نازل‌ترين مرتبه وجوديش خود را به فرمان خدا مانند ساير انسانها بشر معرفى مى‌كند: «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُكُم» (كهف/18،110)
و مى‌گويد: من از غيب بى‌اطلاعم و ازاين‌رو از بسيارى از خيرات بى‌بهره‌ام و برايم پيشامدهاى سوئى رخ مى‌دهد: «لَو كُنتُ اَعلَمُ الغَيبَ لاَستَكثَرتُ مِنَ الخَيرِ و ما مَسَّنِىَ السّوءُ» (اعراف/7،188) و از فرجام خويش و ديگران بى‌خبرم: «و ما اَدرى ما يُفعَلُ بى و لابِكُم» (احقاف/46،9) و به اقتضاى زندگى عالم مادّى از ديگر موجودات استفاده كرده و مانند ديگران در بازارها راه مى‌رود و نيازمند خوردن و آشاميدن است: «قالوا مالِ هـذا الرَّسولِ يَأكُلُ الطَّعامَ و يَمشى فِى الاَسواق» (فرقان/25،7)؛
ولى وى را به لحاظ نشئات و اطوار وجودى ديگرش مقامات و فضايلى است كه شناخت و برشمردن همه آنها از عهده فهم انسانهاى معمولى و نيز حوصله اين مقال خارج است
[=Century Gothic]یا علی ع

ABCDEFG;73188 نوشت:
با سلام
آیا نمیتوان چنین پنداشت که داستان اصحاب فیل افسانه ای بوده که اعراب برای عزت بخشیدن به بتکده خود ابداع نموده بودند؟؟؟
با تشکر

بنام خدا

با سلام:Gol::Gol:

در پاسخ به این ادعا و توهم بی اساس شما ابتداءً آیات نورانی وشأن نزول سورۀ فیل را به نظاره می نشینیم:

در این سوره خداوند خطاب به پیامبر فرمودند: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ * أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ * وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبَابِیلَ * تَرْمِیهِم بِحِجَارَةٍ مِن سِجِّیلٍ * فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ.» آیا نظر نکرده‏ای که پروردگارت با همراهان فیل چه کرد؟!آیا نیرنگ آنان را گم گشته قرار نداد؟!و پرندگانی دسته دسته بر آنان فرستاد، که سنگ [هایی‏] از جنس گِل بر آنان افکندند؛ و (سرانجام) آنان را همچون برگ خورده شده قرار داد.

سوره‌ی فیل در مکه نازل شده و دارای 5 آیه است. در حديثى از امام على بن الحسين (عليه السلام) مى‏خوانيم:" ابوطالب همواره با شمشيرش از پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دفاع مى‏كرد تا آنجا كه مى‏فرمايد: (روزى) ابوطالب عرض كرد فرزند برادر! آيا تو مبعوث به همه مردم شده‏اى، يا تنها به قوم خودت؟ پيغمبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: نه، مبعوث به جميع انسانها شده‏ام، از سفيد و سياه عربى و عجمى، سوگند به كسى كه جانم در دست او است كه من همه انسانهاى سفيد پوست و سياه پوست را به اين آئين دعوت مى‏كنم، و تمام كسانى كه بر قله كوه‏ها و درياها هستند به اين آئين فرا مى‏خوانم، و من تمام زبانهاى فارس و روم را دعوت مى‏ كنم.

هنگامى كه اين سخن به گوش قريش رسيد تعجب كردند و گفتند آيا گوش به سخنان فرزند برادرت نمى‏دهى كه چه مى‏گويد؟ به خدا سوگند اگر مردم فارس و روم اين سخنان را بشنوند ما را از سرزمينمان مى‏ربايند! و سنگهاى خانه كعبه را قطعه قطعه جدا مى‏كنند! اينجا بود كه خداوند آيه شريفه "وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى‏ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى‏ إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ:" آنها گفتند اگر ما هدايت را با بپذيريم ما را از سرزمينمان مى‏ربايند!، آيا ما آنها را در حرم امنى كه ثمرات هر چيز را به سوى آن مى‏آورند جاى نداديم؟(1)

و درباره اين سخن آنها كه خانه كعبه را متلاشى مى‏ كنند سوره" فيل" را نازل كرد" (و به آنها گوشزد نمود كه هيچكس قادر بر چنين كارى نيست)(2)

اما در پاسخ به ادعای شما لازم است بدانید این آیات نورانی زمانی نازل شده که قریش در اوج مخالفت خود با محمد و آیین جدیدش بودند که در مکه تبلیغ آن را می کرد و خوف عجیبی بر دل سران قریش انداخته بود. از اینرو از هیچ تلاشی برای تخریب محمد و آیین اش دریغ نمی کردند.

اینکه شما ادعا می کنید داستان اصحاب فیل ساختۀ اعراب برای تقویت کعبه (بتخانۀ قریش) بوده، باید گفت: در اصل این ادعا ساختۀ ذهنی خودتان است، زیرا اگر این توهّمِ بدون مدرک تان صحت داشت ؟؟؟ باید سران قریش و مخالفان محمد و آیین او، پس از نزول این آیات، لب به اعتراض گشوده و در مسیر مقاصدشان و مخالفت با محمد (ص) به دروغین بودن این داستان قرآنی گواهی می دادند.

مستحضرید که سران قریش از هر فرصتی در جهت تخریب محمد بهره می جستند، گاهی وی را شاعر، گاهی ساحر، زمانی مجنون و چیزهائی از این قبیل ... می خواندند. و می دانید که این قبیل تهمت ها و افتراءات به نبی اکرم (ص) و در کل، لحظه لحظۀ حیات پیامبر اکرم (ص) و اتفاقات پیرامونی آن، تا رحلت ایشان و حتی جریانات پس از ان، از منظر تاریخ مخفی نمانده است.

آیا پیش از آنکه در این مطلب توهّم کنی از خود نپرسیدی چگونه است که قریش با آن دشمنی آشکارشان، در برابر همچون فرصت عالی ای برای تخریب محمد سکوت اختیار کرده اند؟ بگونه ای که از دید تاریخ مخفی مانده است؟

در حالیکه در تاریخ، نه تنها چنین اعتراضاتی از قول قریش به حقیقت داستان اصحاب فیل نقل نشده بلکه بعد از آنکه سوره‌ی فیل نازل شد به علت مشهور بودن آن و مشهود بودن معجزه‌ی الهی در هلاکت آن‌ها، در بین اعراب، قریش هیچ گونه اعتراضی در مورد نزول این سوره نکرده‌اند.

گفتنی است؛ نقل داستان اصحاب فیل از طریق وحی الهی و بیان این نکته که هلاکت اصحاب فیل معجزه بوده دلیل دیگری بر حقیقی بودن آن می باشد علاوه بر اینکه این ماجرای تاریخی به خاطرنقل زیاد آن، از حد تواتر نیز گذشته است.(3)

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی________________________________________________
1. قصص- 57.
2. "روضه الواعظين" (مطابق نقل نور الثقلين جلد 5 صفحه 669 حديث Dirol تفسير نمونه، ج‏27، ص: 330
3. ر.ک: بحارالانوار، علامه مجلسی، بیروت، دار احیاء تراث العربی، ج 17، ص 13 و مجمع البیان، طبرسی، مکتبه الاسلامیه، تهران، ج 10، ص 542

دوست گرامی رضا
آنچه که شما در پاسخ من نوشتید، پاسخ پرسش من نیست. آیاتی که از قرآن برشمردید در باره پیامبر است. نه در باره شیخ صدوق برای نمونه. تازه از کجا معلوم که این شخصی که شما میفرمایید، همان کسی است که قرآن در باره آن آموزش میدهد؟

موبدیار مهران;73939 نوشت:
دوست گرامی رضا
آنچه که شما در پاسخ من نوشتید، پاسخ پرسش من نیست. آیاتی که از قرآن برشمردید در باره پیامبر است. نه در باره شیخ صدوق برای نمونه. تازه از کجا معلوم که این شخصی که شما میفرمایید، همان کسی است که قرآن در باره آن آموزش میدهد؟

[=century gothic]با سلام
جناب موبدیار مهران اگر با یک دیدی عمیق به ان گفتار نگاه کنیم خیلی از مطالب را در خود جای میدهد !مشکل اینجاست که وقتی با برادر مسلمانی بحث و گفتگ
[=century gothic]و[=century gothic] میکنیم نیاز از پایه سخن گفتن نیست.
اما دوستانی که از ادیان و یا مذهب دیگر سخنی میگویند این کا ر را کمی مشکل میکند در رساندن مفاهیم !!در ضمن شما امامان را فراموش کردید که متن گفتار اشاره به امامان هم میشود !!
و اما در مورد اتصال انسانهای متدین به خداوند (شیخ صدوق ) بوسیله همین امامان و پیامبران است !و سخنی خارج از سخن خداوند نمیگویند !:Sham:
دوست گرامی این سیره روش پیامبران و وارثان انبیاست روحانیت که جانشانیان پیامبران و وارثان منصب های اجرایی رسالت و امامت انبیاء می باشند: العلما ورثه الانبیا دانشوران دینی جانشینان پیامبرانند.:Sokhan:
روحانیت که همواره امکانات عمومی در اختیار داشته است، چه آن زمانی که گشاده دست بوده و زمام سیاست نیز در اختیار داشته است.
و چه آن زمانی که از بخشی از منصب ها محروم بوده، همواره امکانات عمومی در اختیار داشته است.
لیکن از این امکانات بهره وری صحیح در جهت ترویج و اعتلای دین و عظمت امت اسلامی نموده است.:Sham:
و خود به اندک بهره بسنده کرده است.
و با همین شیوه شایستگی نیابت و وارث خویش را نسبت به رسولان حق به اثبات رسانیده و با این زیباییها مردم را به جانب خویش جذب نموده است.:Sham:
[=century gothic]
یا علی ع

پس تفاوت میان «ابرهه» و «حَجاج» و «حصین بن نمیر» در این است که ابرهه ستمگر قصد داشت قبله و مطاف را ویران سازد، چون در آن هنگام کعبه، قبله و مطاف حُنفا بود چنان که مطاف دیگران نیز بود و امّا حَجاج ستمگر که بر ظالم دیگری همچون خود مسلط شده بود، قصد بدی نسبت به کعبه(به عنوان قبله و مطاف)، نداشت و خواستار نابودی اسلام و دین حنیف نبود، اگرچه خودش دیانت نداشت. امّا مقصود وی در آن هنگام فقط غلبه بر ستمگری دیگر بود.صهبای حج،ایه الله جوادی ،104

موبدیار مهران;73486 نوشت:
من نوشته های درون آسکدین در این زمینه را خواندم. پرسشی برایم پیش آمد:؟
پس خداوند کاری به خانه خودش ندارد که از آن پاسداری کند. چه پاسداری خانه از خراب کنندگانش، چه پاسداری خانه از ویران کنندگان ستمگر دین همانند عبدالله ابن زبیر.؟
از این رو برای چه اینهمه در باره پاسداری خداوند از خانه خودش قلم فرسایی میشود؟ از دیدگاه من باید خردورزی را به مردم آموخت. چرا که خداوند نیز همین را خواسته است. انگیزش احساسی برای کسانی خوب است که چندان با خرد کاری ندارند. این چنین افراد پیروان خوبی هم نخواهند بود. زیرا کسانی چون یزید میتوانند آنها را برانگیزانند و کسانی چون حسین (ع) را به شهادت برسانند. اگر کسی هم خرد داشته باشد نیازی به چنین داستانهایی برای ایمان ندارند.


موبدیار مهران;73486 نوشت:
دوستان گرامی شما به سادگی و راحتی از سوی خداوند سخن میگویید و پاسخ میدهید و دلیل کار خداوند را بررسی میکنید. مگر شما با خداوند تماس دارید؟ یا از سوی او با وکالت نامه وکیل هستید؟ مگر نه آنست که تنها پیام خدا به مردم از راه امین وحی و رسول خدا در قرآن آمده است؟

با سلام:Gol:

اگر چه دوستان در پاسخ به این سؤال که "چرا خداوند، از حجاج ابن یوسف و یزید ابن معاویه، در تخریب و اهانت به کعبه، مثل سپاه ابرهه انتقام نگرفت؟" پاسخ های مناسب و درخوری داده اند، اما با توجه به رسالتی که بر عهدۀ حقیر است به اهم مطالب به صورت گذرا اشاره می کنم:

اولاً؛ وقتی جناب عبدالمطلب به سپاه ابرهه نزدیک شد، و به عنوان رئیس قریش به بارگاه او، بار یافت، ابرهه گفت چه می خواهی گفت، شتران من گم شده اند، آنها را می طلبم، ابرهه گفت، چه حقارت آور!، من خیال کردم، از ما می خواهید که منصرف شویم، و خانه خدا را خراب نکنیم، جناب عبدالمطلب گفت که: من صاحب شتران هستم، و خانه هم صاحبی دارد که از آن حمایت خواهد کرد. در اموری که وظیفه مسلمانان است، که از مثلاً خانه خدا حمایت کنند، و با معصیت، این وظیفه را انجام نمی دهند، مسلماً معجزه ای صورت نخواهد گرفت، چون این خانه برای مردم است«اِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًی لِلْعالَمینَ، نخستین خانه‏ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است.»[1] پر واضح است مردم، قدرت بر دفع یزید داشتند، ولی با غفلت و معصیت و حمایت نکردن از امام زمان شان، این وظیفه را انجام ندادند، در اصل، این تکلیف متوجّه مردم بوده است.


اما اگر حادثه ای رخ دهد، که مردم قصور و تقصیری نداشته، مثلاً قدرت دفاع نداشته باشند، و این حادثه معلول مسامحه و سستی آنها نبوده باشد، بی شک، خداوند بنا به وعده ای که داده است دخالت خواهد کرد که "ان الله لا یخلف المیعاد"؛ ولی در حمله یزید به کعبه، حکایت از این نوع نبود.

ثانیاً؛ سپاه ابرهه عزم و قصد قطعی بر خراب کردن کعبه داشت، اما یزید به قصد دستگیری عبدالله بن زبیر حرمت کعبه را نگه نداشت و در خلال آن، اقدام به تخریب کعبه نمود، حتی به ظاهر ادعا می کرد که خانه خدا حرمت دارد و باید فردی همچون عبدالله بن زبیر که به کعبه پناهنده شده دستگیر گردد تا کعبه حرمتش محفوظ بماند، و همینطور است حال حجاج ، البته مقصود این نیست که گناه و جنایت اینها در این قضیه کوچک بوده بلکه مقصود آن است که حساب شخصی که از همان ابتدا عزم راسخ و قطعی بر تخریب خانۀ خدا دارد و همه جا قصدش را علناً اعلام می کند و حتی در این امر هتاکی و جسارت هم می کند با حساب شخصی که اینگونه عمل نمی کند،(به کیفیتی که گذشت) فرق می کند.

ثالثاً؛ فرستاده شدن عذاب هم ممکن بود به حساب حق بودن ابن زبیر گذاشته شود که او خود ظالمی دیگر بود و او از آن بهره برداری می کرد و خدا چنین چیزی را نمی خواست. البته خدا به یزید هم مهلتی نداد و بعد از این جنایت عمرش کوتاه گردید و....

بعضی از دانشمندان شیعه فرموده اند: حرمت و عزت کعبه نه به خاطر سنگهای خاص آن است بلکه به این دلیل است که کعبه قیام مردم به قسط که هدفی والا برای بعثت پیامبران است می باشد. لذا هر کس قصد بدی به کعبه داشته باشد و بخواهد با تخریب آن، اصل دین اسلام را از میان بردارد و با ویران کردن آن، قیام به قسط، یا زیارت خانه اش را به طور کلی محو کند، خداوند او را عذابی دردناک می چشاند[2] کما اینکه در داستان ابرهه اتفاق افتاد.


اما کسی که در کعبه متحصن گشت و بدان پناه آورد اما بر باطل بود و امام زمانش را نشناخت و به یاریش نرفت، کعبه نه پناه اوست و نه امان، بلکه خداوند کسی را بر او می گمارد که به وی رحم نمی آرد هر چند که این کار در گرو ویرانی و تخریب کعبه باشد، حجاج ستمگر و ظالمی بود که بر همچون خود (ابن زبیر) مسلط شده بود و او را به دار کشید و قصد بدی نسبت به کعبه به این عنوان که قبله و مطاف است نداشت و خواستار نابودی اسلام و دین حنیف نبود اگرچه خودش دیانت نداشت و از معاد نمی ترسید اما مقصود وی در آن هنگام فقط غلبه بر ظالمی بود که امام زمان و قائم به حق و داعی به قسط و منادی حرمت کعبه یعنی امام حسین (ع) و بعدا امام سجاد (ع) را نشناخت و این است قدر امام و حرمت ولایت و عزت خلافت الهی[3].

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی_________________________________________________
[1] - سوره آل عمران آیه 96.
[2] "وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ" ، سوره حج، آیه 25.
[3] تک: جرعه ای از بیکران زمزم، تالیف آیت جوادی آملی، تقریرات درس آیت محقق داماد، ترجمه و تحقیق علی حجتی کرمانی صص 75-85 با تلخیص، برگرفته از حوزه نت با کمی تغییر و تصرف.

با سلام
اگر اشتباه نکرده باشم خانه کعبه چند بار نیز توسط سیل و زلزله خراب شده است. در این موارد نیز خداوند برای حفظ بنای کعبه اقدامی نکرده است. در صورتی که نه عبدالله بن زبیری در کار بوده است و نه حجاجی و نه ...
به هر حال
به نظر شما اگر روزی یک موشک شهاب 3 از ایران به سمت اسرائیل شلیک شود اما به دلیل اشکالات فنی دقیقا به سوی کعبه تغییر مسیر دهد و با این خانه برخورد کند، کعبه ویران میشود یا سالم میماند؟!!
با تشکر

ABCDEFG;74369 نوشت:
با سلام
اگر اشتباه نکرده باشم خانه کعبه چند بار نیز توسط سیل و زلزله خراب شده است. در این موارد نیز خداوند برای حفظ بنای کعبه اقدامی نکرده است. در صورتی که نه عبدالله بن زبیری در کار بوده است و نه حجاجی و نه ...

[=Century Gothic]با سلام
ببین دوست گرامی
برای شناخت دقیق قداست کعبه معظمه و شاخص آن قداست توجه به آیات نخستین سوره مبارکه بلد بسیار ره گشا و معرفت افزا است.
خداوند متعال ابتدا به سرزمین مکه سوگند یاد کرده است و بلافاصله می فرماید و آن سرزمینی که تو ای پیامبر خدا (ص) در آن باشی ! « لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ . وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ » ؛ قسم به این شهر مقدس (مکّه). شهری که تو در آن ساکنی.
در واقع این شهر به خاطر وجود پر فیض و پر برکت رسول الله ، چنان عظمتی به خود گرفته که شایسته این سوگند شده است و تنها ارزش این شهر (گذشته از سوابق تاریخی خاص آن) به خاطر وجود مقدس پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) است.:Sham:
همانطور که در آیه بعد نیز به ابراهیم و اسماعیل سوگند خورده می شود .
بنابراین ، خداوند به سرزمین و به مکه‏ای سوگند یاد می‏کند که پیامبر خدا ‏صلی الله علیه و آله و سلم در آن باشد وگرنه مکه بدون پیامبر و کعبه بدون ولایت خانه‏ای عادی است. و معیار و شاخص قداست این بیت عتیق , ولایت معصومین (علیهم السلام) است

میدونم کمی برای شما گیج کنند است !لذا تقاضا میکنم به این فیلمها نگاه کنید و به سخنان خوب گوش کنید !تا رفع شبهه شود!

چرا خدا در حمله یزیدیان از کعبه دفاع نکرد؟

جزئیات بیشتر از حمله ابرهه به کعبه

تخریب و بازسازی کعبه به دست عبیدالله بن زبیر

تعدی به حق الناس شدیدتر از تعدی به حق الله
.

با سلام

حکمت بعضی امور را میفهمیم اما فلسفه بعضی دیگر را فقط خدای متعال داند.

آیا آزمایش است ! فتنه است ! تنبیه است و یا تقدیر ...

در آیات متعددی خدای متعال از پیروزی ونصرت قطعی وحتمی و غلبه رسولان ومومنین ودفاع از ایشان خبر داده ؛ اما با کمال تعجب در آیات دیگری از کشته شدن ومغلوب شدن ایشان !!!!!!!!!!!!!!

بنابراین همگی با اسلام و تسلیم دوستان خدا همنوا شویم آنجا که حضرت موسی (ع) فرمود : ان هی الا فتنتک :

وامام عاشقان اباعبد الله الحسین (ع) نیز در آخرین جمله فرمود : الهی رضا برضاک ، تسلیما لامرک

رضا;74023 نوشت:
با سلام
جناب موبدیار مهران اگر با یک دیدی عمیق به ان گفتار نگاه کنیم خیلی از مطالب را در خود جای میدهد !مشکل اینجاست که وقتی با برادر مسلمانی بحث و گفتگو میکنیم نیاز از پایه سخن گفتن نیست.
اما دوستانی که از ادیان و یا مذهب دیگر سخنی میگویند این کا ر را کمی مشکل میکند در رساندن مفاهیم !!در ضمن شما امامان را فراموش کردید که متن گفتار اشاره به امامان هم میشود !!
و اما در مورد اتصال انسانهای متدین به خداوند (شیخ صدوق ) بوسیله همین امامان و پیامبران است !و سخنی خارج از سخن خداوند نمیگویند !:sham:
دوست گرامی این سیره روش پیامبران و وارثان انبیاست روحانیت که جانشانیان پیامبران و وارثان منصب های اجرایی رسالت و امامت انبیاء می باشند: العلما ورثه الانبیا دانشوران دینی جانشینان پیامبرانند.:sokhan:

دوست گرامی رضا
درود
ببینید اگر سنجه/ترازویی برای سنجیدن درستی یا نادرستی ادعا نباشد، هر کس خودش را همان میداند که شما میگویید.
در قرآن این سنجه خداوند و رسول خداوند است. یعنی آنکه سنجه قرآن است که تجلی خداوند و رسول خداست.
این همه اختلافی که میان مسلمانان با یک کتاب و یک پیامبر یکسان هست، از کجا آمده؟ از همین که شما به باور خودتان این آقا را در راستای خدا میبینید و دیگری کس دیگر را و .....
آنچه که مظلوم میماند خود قران است.
برای نمونه من به استناد قران خود را مسلمان زرتشتی و شما را مسلمان محمدی میدانم. کتاب آسمانی خود را نیز گاتها میدانم. در حالی که شما مرا به استناد روایت و حدیث مشرک و کافر و پیرو اوستا میدانید و خودتان را تنها مسلمانان که بهشت هم ملک طلق ایشان است میدانید.

موبدیار مهران;76412 نوشت:
دوست گرامی رضا
درود
ببینید اگر سنجه/ترازویی برای سنجیدن درستی یا نادرستی ادعا نباشد، هر کس خودش را همان میداند که شما میگویید.
در قرآن این سنجه خداوند و رسول خداوند است. یعنی آنکه سنجه قرآن است که تجلی خداوند و رسول خداست.
این همه اختلافی که میان مسلمانان با یک کتاب و یک پیامبر یکسان هست، از کجا آمده؟ از همین که شما به باور خودتان این آقا را در راستای خدا میبینید و دیگری کس دیگر را و .....
آنچه که مظلوم میماند خود قران است.
برای نمونه من به استناد قران خود را مسلمان زرتشتی و شما را مسلمان محمدی میدانم. کتاب آسمانی خود را نیز گاتها میدانم. در حالی که شما مرا به استناد روایت و حدیث مشرک و کافر و پیرو اوستا میدانید و خودتان را تنها مسلمانان که بهشت هم ملک طلق ایشان است میدانید.

[=Verdana]با سلام
ببینید جناب مهران اگر ما میسنجیم از معیارهایی استفاده میکنیم که درست است
سنجش قرآن درباره حق بودن بر چه مبنایی است
حق عبارت است از آنچه ثابت و پایدار است و باطل عبارت است از آنچه متغیر و ناپایدار است.:Sham:
خداوند متعال، قرآن کریم، وحی الهی و تعالیم اسلام و پاره‌ای از موارد دیگر را از مصادیق حق بیان کرده است و مصادیق باطل را که نقطه مقابل حق است، مواردی همچون شرک، کفر، ضلالت، ظلم و گناه، شیطان وسوسه‌های شیطانی، برشمرده است.
قرآن کریم، کلمه حق را در مقابل باطل و ضلال بکار برده است، همچنین حق را به آب و باطل را به کف روی آب تشبیه کرده است.
در قرآن کریم، آنجا که صحبت از حق و باطل می‌شود حق را از خداوند ولی باطل را به اذن او می‌داند.
وجود باطل از سویی نتیجه قهری نقص و محدودیت موجودات است و از سوی دیگر آمیخته بودن آن با حق، ابزار تحقق یکی از بزرگترین سنن الهی یعنی ابتلا و آزمایش انسان به شمار می‌رود.
پس ضرورت دارد برای شناخت حق و باطل به سراغ مکتبی برویم که خودش براساس حق و حقیقت استوار شده است.
و به استناد تمامی شواهد عقلی و نقلی تنها وسیله تضمینی و مطمئن برای شناخت حقّ و راهیابی به سوی آن همان قرآن (وحی آسمانی) و به تبع آن تعالیم تعالی‌بخش اسلام است.
زیرا با مطالعه و تدبر در آیات قرآنی درمی‌یابیم که بنیان مکتب اسلام از چنین ویژگی برخوردار است و یکی از رموز جاودانگی و زوال‌ناپذیری آیات قرآنی استواری آنها براساس حق می‌باشد.
چنانچه در آیه 18 سوره انبیاء در این ارتباط چنین آمده: َبلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمْ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ .
ترجمه: بلکه حق را بر باطل فرو مى‏افکنیم، پس آن را در هم مى‏شکند، و بناگاه آن نابود مى‏گردد. واى بر شما از آنچه وصف مى‏کنید.
« بلکه حق را بر باطل فرو می‌افکنیم» یعنی: قطعا آنچه گفتند، دروغ و بی‌اساس است، ما نه اهل بازی هستیم و نه اهل سرگرمی و به تعبیری شأن و وصف و سنت ما این است که حق را بر باطل فرو می‌کوبیم«پس آنرا درهم می‌شکند» و سرکوب می‌کند.
اصل دمغ: شکستن و شکافتن سر است تا آنجا که شکاف به دماغ برسد، که این ضربه کشنده‌ای است.
به قولی: مراد از حق: حجت، و مراد از باطل، یاوه‌ها و شبهه‌هایشان است که حق بر آنها فرود می‌آید و آنها را نابود می‌کند «پس ناگهان باطل نابود می‌شود». (مخلص، عبدالرؤؤف، 1385 ش، ج4، صص 15-16)
در این آیه خداوند متعال به غلبه‌ی حق برباطل و زوال پذیری باطل اشاره می‌کند.
خداوند متعال در جای جای قرآن مطالبی را در ارتباط با حق و باطل مطرح کرده که فرع بر شناخت «حق و باطل» می‌باشد؛ به تعبیر دیگر، بیانات قرآن تنها در صورتی قابل توضیح است که به این مبنا قایل باشیم که مصادیق مهمی از حق در دنیا قابل تشخیص‌اند؛ و معیارهای شناخت آنها توسط خداوند متعال بوسیله‌ی پیامبرانش بیان گردیده است.
:Sham:
[=Verdana]کتاب شما معیاری برای حق بودن ندارد ؟
چطور کتابی که خود شما تاکید به تحریف ان دارید میتواند حق باشد که شما به ان استناد کنید !!
قبلا ما بی اعتباری این کتاب را ثابت کرده ایم و خواهیم کرد

[=Verdana]بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

نقل قول:
طبق آيات قرآن خداوند هركس را كه ظالمانه و ملحدانه نسبت به كعبه قصد سوء داشته باشد عذابي دردناك مي چشاند: "و من يرد فيه بالحادٍ بظلمٍ نذقه من عذابٍ اليم"(سوره حج- آيه 25)
هیچکوم از ایه ها ربطی به تضمین خراب نشدن فیزیک خونه کعبه یا عذاب خراب کننده هاش نداره

اونایی عذاب میشن که نسبت بهش قصد سو دارن:

و من يرد فيه بالحادٍ بظلمٍ نذقه من عذابٍ اليم"(سوره حج- آيه 25)
مرحله مرحله با زبان فارسی این ایه رو ترجمه میکنیم:
ترجمه مرحله اول : و هرکسی که در آن به الحاد (ملحدانه) به ظلم بخواهد (خواهان آن باشد) عذابی دردناک به وی میچشانیم
یعنی 2: هرکسی که با ظلم قصد الحاد و ایجاد کفر در کعبه داشته باشد،به او عذابی دردناک خواهیم چشاند
یعنی3 : هرکسی که در آن قصدی به کفر و ظلم داشته باشد، عذابی دردناک به وی میشانیم

حتی معلوم نیست عذابش دنیویه یا اخروی، اصلا از سوء قصد تخریب تو ایه نگفته
یعنی داره میگه که کسی که عمدی قصد سوئی درباره کعبه به ظلم و الحاد داشته باشه،عذابی دردناک میبینه

یعنی اون کسی که تو خونه خدا بست نشینی کرده بود و قصد سو داشت، خدا کعبه رو سرش خراب میکنه تا نشون بده از این آدما حمایت نمیکنه و به خاطر بازیچه کردن خونه خدا برای امیال خودشون،عذاب هم میبینن

چون سنگای کعبه مهم نیست،اگه خراب بشه دوباره میشه ساخت ولی اگه خونه خدا و جایگاهش بهمراه دین خدا خراب بشن،مثل آجر و سنگ درست شدنی نیستن
پس خدا سنگ کعبه رو خراب میکنه تا روح کعبه باقی بمونه و بازیچه بست نشینی و سواستفاده این و اون نشه

رضا;73490 نوشت:
با سلام

چنین پنداشتی مخالف با قرآن است!
:sham:
اين داستان از ارهاصات بوده است
«اَلَم تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِاَصحـبِ الفيل». داستان اصحاب فيل قضيه‌اى است كه در آن نمى‌توان شبهه كرد و در آن هنگامى كه اين قصه در قرآن آمد برخى از كسانى‌كه آن واقعه را ديده بودند هنوز از دنيا نرفته و آن را به‌خاطر داشتند.1
1-كشف المراد، شعرانى، ص‌490.

طبق آيات قرآن خداوند هركس را كه ظالمانه و ملحدانه نسبت به كعبه قصد سوء داشته باشد عذابي دردناك مي چشاند: "و من يرد فيه بالحادٍ بظلمٍ نذقه من عذابٍ اليم"(سوره حج- آيه 25) بر اساس اين سنت تغيير ناپذير و حكم جاودانه ي الهي واقعه اي كه در عام الفيل روي داد و در آن سپاه ابرهه به عذاب الهي گرفتار آمد، اتفاقي منحصر به فرد يا تصادفي نيست.:sham:
اما در خصوص پناهنده شدن ابن زبير و حمله ي حجّاج ثقفي به كعبه و ويران كردن خانه ي خدا اتفاقي نيافتاد. سوال اين است كه در واقعه ي اهانت به مسجد الحرام و تخريب كعبه چرا آنچه درباره ي اصحاب فيل جاري شد بر سر حجّاج نيامد؟
:sham:

شيخ صدوق اينگونه پاسخ مي دهد:

زيرا هدف حجّاج دستگيري ابن زبير بود و نه ويراني كعبه و ابن زبير ضدّ حق يعني مخالف حضرت سجّاد عليه السلام بود. وقتي اين مرد ضدّ حق در كعبه متحصن شد خداوند اراده فرمود براي مردم بيان كند كه به او پناه نخواهد داد از اين رو مهلت داد تا كعبه را بر سر او ويران كنند.(من لا يحضر- ج2 – ص 249):sham:

آيت الله جوادي آملي در كتاب صهباي حج پس از ذكر اين نكته اضافه مي كند::sham:

پس تفاوت ابرهه و حجّاج دراين است كه ابرهه ي ستمگر قصد داشت قبله و مطاف حنفا را ويران سازد اما حجّاج ستمگر قصد بدي نسبت به كعبه نداشت.
مقصود وي در آن هنگام فقط تسلّط بر ستمگري همچون خود او بود كه امام زمان خويش يعني حضرت سيد الشهدا و امام سجاد عليهما السلام را نشناخت... از اين واقعه به خوبي روشن مي شود كه ضديت با ولايت و امامت آنچنان مطرود است كه هركس با مقام رهبري امام معصوم عليه السلام مخالف است و او را تنها مي گذارد و ياري نمي كند بلكه در برابر او موضع مي گيرد و خود داعيه ي خام رهبري را در سر مي پروراند، اگر در كعبه هم پناه ببرد از امان خاص الهي برخوردار نيست.

از اين حادثه قدر امام و حرمت ولايت و عزت الهي به خوبي دانسته مي شود.(جرعه اي از صهباي حج- ولايت روح حج- صص 49)

یا علی ع

با سلام
لطف کرده قبل از قلم زدن و تفسیر به رای مطالب را به دقت بخوانید ؟
از کجا این نتیجه را گرفتید هیچ کدام از آیات
ربطی به تضمین خراب نشدن فیزیک خونه کعبه یا عذاب خراب کننده هاش نداره؟؟
مگر کسی در تاریخ جزسپاه ابرهه قصد خراب کردن را داشته که شما دیده باشید و به عذاب گرفتار نشده باشد؟
شاید از غیب میدانید؟

منتقد;124350 نوشت:
هیچکوم از ایه ها ربطی به تضمین خراب نشدن فیزیک خونه کعبه یا عذاب خراب کننده هاش نداره

اونایی عذاب میشن که نسبت بهش قصد سو دارن:

و من يرد فيه بالحادٍ بظلمٍ نذقه من عذابٍ اليم"(سوره حج- آيه 25)
مرحله مرحله با زبان فارسی این ایه رو ترجمه میکنیم:
ترجمه مرحله اول : و هرکسی که در آن به الحاد (ملحدانه) به ظلم بخواهد (خواهان آن باشد) عذابی دردناک به وی میچشانیم
یعنی 2: هرکسی که با ظلم قصد الحاد و ایجاد کفر در کعبه داشته باشد،به او عذابی دردناک خواهیم چشاند
یعنی3 : هرکسی که در آن قصدی به کفر و ظلم داشته باشد، عذابی دردناک به وی میشانیم

حتی معلوم نیست عذابش دنیویه یا اخروی، اصلا از سوء قصد تخریب تو ایه نگفته
یعنی داره میگه که کسی که عمدی قصد سوئی درباره کعبه به ظلم و الحاد داشته باشه،عذابی دردناک میبینه

یعنی اون کسی که تو خونه خدا بست نشینی کرده بود و قصد سو داشت، خدا کعبه رو سرش خراب میکنه تا نشون بده از این آدما حمایت نمیکنه و به خاطر بازیچه کردن خونه خدا برای امیال خودشون،عذاب هم میبینن

چون سنگای کعبه مهم نیست،اگه خراب بشه دوباره میشه ساخت ولی اگه خونه خدا و جایگاهش بهمراه دین خدا خراب بشن،مثل آجر و سنگ درست شدنی نیستن
پس خدا سنگ کعبه رو خراب میکنه تا روح کعبه باقی بمونه و بازیچه بست نشینی و سواستفاده این و اون نشه

نقل قول:
لطف کرده قبل از قلم زدن و تفسیر به رای مطالب را به دقت بخوانید ؟
از کجا این نتیجه را گرفتید هیچ کدام از آیات
ربطی به تضمین خراب نشدن فیزیک خونه کعبه یا عذاب خراب کننده هاش نداره؟؟
مگر کسی در تاریخ جزسپاه ابرهه قصد خراب کردن را داشته که شما دیده باشید و به عذاب گرفتار نشده باشد؟
سلام

من از روی قران نتیجه گرفتم
دیگه اینکه از منابع تاریخی جز حمله سپاه ابرهه ماجرای مشابه دیگه ای نیست، ناچاریم ببینیم نظر قران چیه
مراد از سوء قصد به خونه کعبه ،سوء قصدیه که همراه با قصد کفر و ظلم باشه و عمدی هم باشه
یعنی اگه کسی بره تو اون منطقه مکه هم بجنگه ،اگه قصدش تخریب خونونه خدا یا دشمنی با دین خدا بوده باشه،اون وقته که عذاب شاملش میشه
و مشخص نکرده که منظورش عذاب دنیوی بوده یا اخروی



سپاه ابرهه به قصد ظلم و الحاد به سمت مکه براه افتادند
تو سوره فیل هم نگفته هرکسی قصد تخریب فیزیکی خونه کعبه رو داشت عذاب بر سرش میاد

فقط یاداوری شد برای کسانی که از یاری خدا هنگام یورش دشمن نا امیدن و عبرتی برای برحذر بودن از ظلم و سرکشی در زمین

پس تاکید قران طبق ایه 25 سوره حج روی اراده ظلم و الحاد در مکه و کعبه است

منتقد;124381 نوشت:
سلام

من از روی قران نتیجه گرفتم
دیگه اینکه از منابع تاریخی جز حمله سپاه ابرهه ماجرای مشابه دیگه ای نیست، ناچاریم ببینیم نظر قران چیه
مراد از سوء قصد به خونه کعبه ،سوء قصدیه که همراه با قصد کفر و ظلم باشه و عمدی هم باشه
یعنی اگه کسی بره تو اون منطقه مکه هم بجنگه ،اگه قصدش تخریب خونونه خدا یا دشمنی با دین خدا بوده باشه،اون وقته که عذاب شاملش میشه
و مشخص نکرده که منظورش عذاب دنیوی بوده یا اخروی



سپاه ابرهه به قصد ظلم و الحاد به سمت مکه براه افتادند
تو سوره فیل هم نگفته هرکسی قصد تخریب فیزیکی خونه کعبه رو داشت عذاب بر سرش میاد

فقط یاداوری شد برای کسانی که از یاری خدا هنگام یورش دشمن نا امیدن و عبرتی برای برحذر بودن از ظلم و سرکشی در زمین

پس تاکید قران طبق ایه 25 سوره حج روی اراده ظلم و الحاد در مکه و کعبه است

[=Verdana]با سلام
از روی قرآن چگونه نتیجه گرفتید؟؟
لطفا در مورد نوشتن بیشتر دقت کنید این امر بر کسی پوشیده نیست که سپاه
[=Verdana]ابرهه[=Verdana] چه قصدی دشت !!و شما چیز دیگری میگوید؟؟
واقعه عام‏الفيل، مهم‏ترين حادثه سال‏هاي تاريخي عرب و يكي از مبدأهاي تاريخ آن قوم است كه به مناسبت لشكركشي ابرهه با سپاه فيل به قصد ويران كردن خانه كعبه :Sham:بدين نام خوانده مي‏شود.
ابرهه در ابتدا دستور غارت اموال قريش را صادر كرد و روز بعد به عزم ويران كردن خانه كعبه بيرون آمد.:Sham:
در اين ميان، خداوند، دسته دسته مرغ‏هايى به شكل پرستو و به نام ابابيل فرستاد كه هر كدام سه سنگ داشتند.
يكي در منقار و دو تا در چنگال. در بالاي سر هر مردي از سپاهيان ابرهه يكي از آن مرغان مي‏ايستاد و با افكندن سنگي، او را هلاك مي‏كرد.
به اين ترتيب، خداوند كعبه :Sham:و اهل مكه را از شر ابرهه رهايي بخشيد و خانه خود را نصرت داد.
از آن به بعد، اين واقعه را به دليل حضور فيل‏هاي فراوان در لشكر ابرهه، سال فيل يا عام‏الفيل ناميدند. هم‏چنين حضرت محمد(ص) پيامبر بزرگ اسلام، در اين سال و در اين شهر به دنيا آمد.

نقل قول:
لطفا در مورد نوشتن بیشتر دقت کنید این امر بر کسی پوشیده نیست که سپاه ابرهه چه قصدی دشت !!و شما چیز دیگری میگوید؟؟

من یه حرف دیگه زدم
درباره اینکه اگه یه بار عذابی سر گروهی نازل کرده باشه، دلیل نمیشه برای همیشه همین اتفاق بیفته
تو اون ایه نگفته هرکس قصد تخریب فیزیکی خونه کعبه رو داشت عذاب میشه ،فقط کسی که قصدش ظلم و الحاد باشه عذاب میشه ،تازه معلوم نیست منظور چه نوع عذابیه،دنیویه یا اخروی

اونجایی که خونه کعبه رو سر افراد ظالمی مثل عبدالله بن زبیر خراب میشه، همون وعده ایه که خدا داده:
عبدالله بن زبیر مصداق قصد سوء و سواسفتاده از خونه کعبه رو داشت،اگه کار عبدالله نتیجه میداد و به سنت تبدیل میشد، از ارزش خونه کعبه و مفاهیمش کم میشد و میشد آلت دست هرکسی که میخواد به جایی پناهنده بشه
اگه پادشاه عربستان هم بعد انقلاب بخواد تو خونه کعبه بست نشینی کنه تا محاکمه نشه،ساخت فیزیک کعبه رو سرش خراب میشه تا روح کعبه باقی بمونه

حتی اینم تضمین شده نیست،چون قرآن تاکیدی روی تخریب فیزیکی خونه کعبه نداره
سپاه ابرهه به سمت مکه حرکت میکنن تا با از بین بردن خونه کعبه،الحاد رو با ظلم پابرجا کنن
الم یجعل

کیدهم فی تضلیل

شاید یکی از اقوام شیطان پرست بودن که میدونستن قراره پیامبری ظهور کنه برای همین اومدن هم خونه کعبه رو خراب کنن،هم پیامبر رو که اون موقع نوزاد بودن بکشن

منتقد;124570 نوشت:

من یه حرف دیگه زدم
درباره اینکه اگه یه بار عذابی سر گروهی نازل کرده باشه، دلیل نمیشه برای همیشه همین اتفاق بیفته
تو اون ایه نگفته هرکس قصد تخریب فیزیکی خونه کعبه رو داشت عذاب میشه ،فقط کسی که قصدش ظلم و الحاد باشه عذاب میشه ،تازه معلوم نیست منظور چه نوع عذابیه،دنیویه یا اخروی

حتی اینم تضمین شده نیست،چون قرآن تاکیدی روی تخریب فیزیکی خونه کعبه نداره
سپاه ابرهه به سمت مکه حرکت میکنن تا با از بین بردن خونه کعبه،الحاد رو با ظلم پابرجا کنن
الم یجعل

کیدهم فی تضلیل


[=Verdana]با سلام
سرکار منتقد
[=Verdana]ببخشید ،[=Verdana]لطف کرده و با عقیده ما بچه شیعه ها بازی نکنید !!
شما گویا نه با قرآن و نه با احادیث آشنایی دارید!!
[=Verdana]حتما در مورد فضایل کعبه تحقیق کنید
[=Verdana]وقتی میگویم مراقب باشید در زیر لباس نقد گفتار اهل بیت ع را زیر سوال نبرید!!ناراحت میشوید !؟
روزگار و قهر جباران و غیر قابل تملک برای بندگان:

...وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ... ،(1) ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ... .(2)
[=Verdana]عتيق و كهن: عتيق علاوه بر معناي قديمي و كهن، در معاني ديگري نيز همچون ارزشمند و نفيس، آزاد و رها (= از ماده عتق) از بندگي غير خدا، آزاد از قيد مالكيت و تملّك ‏ناپذيري آن توسط افراد، دولت‏ها و نهادهاي بين‏المللي؛ آزادي زائران آن از عذاب جهنم؛ آزاد از ويراني و تخريب توسط ظالمان و طاغيان (= جاودانگي و بقا) به كار رفته است.:Sham:
[=Verdana] «عتیق، در دو معنای قدمت و حریّت به کار می رود.(3)
امام صادق علیه السلام : «خانه خدا از آن رو عتیق نامیده شد که از غرق شدن آزاد و در امان است.»:Sham:
امام باقر علیه السلام : «فلسفه نامگذاری خانه خدا به عتیق، آن است که این خانه آزاد است و در تملّک آدمیان در نمی آید.»(4):Sham::Sham:
امام صادق علیه السلام : «خدای ـ عزّ و جلّ ـ در روز طوفان نوح، همه زمین را غرق کرد، جز بیت اللّه را و از آن روز خانه خدا عتیق نامیده شد؛ زیرا از غرق شدن آزاد گردید... ».(5)
امام باقر علیه السلام : «خداوند در زمین، خانه ای که صاحب و ساکن نداشته باشد قرار نداده است؛ مگر این خانه (کعبه) که صاحب و مالکی جز خدای ـ عزّ و جلّ ـ ندارد.»(6)
وبالاخره شکست و نابودی لشکر فیل سواران، که داستانش در سوره فیل آمده، نشانه آزاد بودن کعبه از قهر جباران و ستمگران است.:Sham::Sham:

[=Verdana]
1 . حج : 29
2 . حج : 33
3 . المصباح المنیر؛ مفردات راغب.
4 . نورالثقلین، ج3، صص494 و 495، ح114 ـ 110
5 . علل الشرایع، ج2، ص 399، ح5
6 . کافی، ج4، ص189

موبدیار مهران;76412 نوشت:
درود
در قرآن این سنجه خداوند و رسول خداوند است. یعنی آنکه سنجه قرآن است که تجلی خداوند و رسول خداست.

درود
شما در مقامی نیستید که بتوانید سنجه ها و ملاکات قرآنی را بشناسید و به دیگران معرفی کنید، و همین را هم نه شما و نه خیلی دیگر نمی فهمند که اگر همین دو سنجه قرآنی را بفهمند و حقش را ادا کنند، به حقیقت مکتب اهل بیت (ع) هم اذعان خواهند نمود. و طریق و مکتب حقه شیعه اثنی عشری را حقیقت دین اسلام و تداوم حقیقی دین و دستورات ناب آن می دانند و دیگر مذاهب را انحراف از دین.
موبدیار مهران;76412 نوشت:
این همه اختلافی که میان مسلمانان با یک کتاب و یک پیامبر یکسان هست، از کجا آمده؟ از همین که شما به باور خودتان این آقا را در راستای خدا میبینید و دیگری کس دیگر را و .....
آنچه که مظلوم میماند خود قران است.

اولاً اختلافات بین مسلمانان به شما که پیرو آیین دیگری هستید ربطی پیدا نمی کند. البته می تواند اسباب بهانه و ایراد جویی باشد.
ثانیاً در همه مکاتب و آیین ها اعم از ابراهیمی و غیر آن، و حتی در همه علوم طبیعی و ... بین اندیشمندان، اختلاف، امری طبیعی است.
ثالثاً بنظر می رسد شما در این گیرو دار بدنبال ماهی گرفتن از آب گل آلود هستید، اگر هم جایی آب صاف و زلال ببینید بدتان نمی آید گل آلود کنید.
رابعاً، چنانکه گفتیم عمده این اختلافات، از همان عدم شناخت از سنجه و ملاکات قرآنی و عدم پیروی از آنها می باشد.

خامساً اگر بناست که سنجه و ملاکات قرآنی را درست بشناسیم باید همانگونه که خداوند معرفی کرده و بدون کم و کاست گفته، بیان کنیم. چنانکه در آیه ولایت،(انما ولیکم الله و رسوله ...) بعد از ولایت خدا و رسول، ولایت ولی الله، انسان کامل، و به اعتراف همه مفسران و محدثان شیعه و سنی حضرت علی (ع) معرفی شده و در آیه اطاعت (اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولواالامر منکم ...)، بعد از اطاعت از خدا و رسول به اطاعت اولوالامر که در حدیث معروف و متواتر جابر از قول نبی اکرم (ص) بروایت شیعه و سنی مقصود از اولوالامر امامان 12 گانه شیعه است. و از مصادیق آیات بسیار که مجالی دیگر می طلبد.
موبدیار مهران;76412 نوشت:
برای نمونه من به استناد قران خود را مسلمان زرتشتی و شما را مسلمان محمدی میدانم. کتاب آسمانی خود را نیز گاتها میدانم. در حالی که شما مرا به استناد روایت و حدیث مشرک و کافر و پیرو اوستا میدانید و خودتان را تنها مسلمانان که بهشت هم ملک طلق ایشان است میدانید.

استنادتان به قرآن کریم نادرست و برداشتی شخصی از آن است. اسلام داشتن و مسلمان بودن، یعنی تسلیم، و به حکم عقل و نقل و آیات نورانی قرآن، دین مبین اسلام بعنوان دین خاتم و کاملترین دین الهی است و ادیان قبل از آن، تاریخ مصرف و اعتبارشان گذشته، این بحث روشنی است که به کرات و به تفصیل بدان پرداخته شده، باقی ماندن بر ادیان قبل از اسلام، یعنی مخالفت با اکمل و اتم ادیان الهی و عدم تسلیم در برابر امر الهی و دعوت همه ادیان به پذیرش دین خاتم.

موفق در هدایت ...

صدیق;126121 نوشت:

درود
شما در مقامی نیستید که بتوانید سنجه ها و ملاکات قرآنی را بشناسید و به دیگران معرفی کنید، و همین را هم نه شما و نه خیلی دیگر نمی فهمند که اگر همین دو سنجه قرآنی را بفهمند و حقش را ادا کنند، به حقیقت مکتب اهل بیت (ع) هم اذعان خواهند نمود. و طریق و مکتب حقه شیعه اثنی عشری را حقیقت دین اسلام و تداوم حقیقی دین و دستورات ناب آن می دانند و دیگر مذاهب را انحراف از دین.

اولاً اختلافات بین مسلمانان به شما که پیرو آیین دیگری هستید ربطی پیدا نمی کند. البته می تواند اسباب بهانه و ایراد جویی باشد.
ثانیاً در همه مکاتب و آیین ها اعم از ابراهیمی و غیر آن، و حتی در همه علوم طبیعی و ... بین اندیشمندان، اختلاف، امری طبیعی است.
ثالثاً بنظر می رسد شما در این گیرو دار بدنبال ماهی گرفتن از آب گل آلود هستید، اگر هم جایی آب صاف و زلال ببینید بدتان نمی آید گل آلود کنید.
رابعاً، چنانکه گفتیم عمده این اختلافات، از همان عدم شناخت از سنجه و ملاکات قرآنی و عدم پیروی از آنها می باشد.
خامساً اگر بناست که سنجه و ملاکات قرآنی را درست بشناسیم باید همانگونه که خداوند معرفی کرده و بدون کم و کاست گفته، بیان کنیم. چنانکه در آیه ولایت،(انما ولیکم الله و رسوله ...) بعد از ولایت خدا و رسول، ولایت ولی الله، انسان کامل، و به اعتراف همه مفسران و محدثان شیعه و سنی حضرت علی (ع) معرفی شده و در آیه اطاعت (اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولواالامر منکم ...)، بعد از اطاعت از خدا و رسول به اطاعت اولوالامر که در حدیث معروف و متواتر جابر از قول نبی اکرم (ص) بروایت شیعه و سنی مقصود از اولوالامر امامان 12 گانه شیعه است. و از مصادیق آیات بسیار که مجالی دیگر می طلبد.

استنادتان به قرآن کریم نادرست و برداشتی شخصی از آن است. اسلام داشتن و مسلمان بودن، یعنی تسلیم، و به حکم عقل و نقل و آیات نورانی قرآن، دین مبین اسلام بعنوان دین خاتم و کاملترین دین الهی است و ادیان قبل از آن، تاریخ مصرف و اعتبارشان گذشته، این بحث روشنی است که به کرات و به تفصیل بدان پرداخته شده، باقی ماندن بر ادیان قبل از اسلام، یعنی مخالفت با اکمل و اتم ادیان الهی و عدم تسلیم در برابر امر الهی و دعوت همه ادیان به پذیرش دین خاتم.

موفق در هدایت ...


آقای صدیق
درود
از کرامت اخلاقیتان که در این نامه به خوبی آشکار است، اندازه ایمانتان نمایان است. گرچه نمتوانم نهی از منکر کنم، ولی انزار میدهم که در ایمانتان خلل است، چون نامه بی ادبانه، تندخویانه، انصارطلبانه شما نشان از عجب دارد.
شما روشنی آیه های قرآن در سوره ابراهیم، آیه 4، سوره عنکبوت آیه 46، سوره نسا آیه 152، سوره بقره آیه 62 را نادیده میگیرید. این نیز یک منکر است. به شما انزار میدهم.
به هر روی خداوند بهترین دانای داور است. همان شود که او میخواهد (گاتها هات 29 بند 4)
من خود و شما را به او میسپارم. در دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت می ایستم تا بیایید و حق الناس مرا ادا کنید.

موبدیار مهران;126218 نوشت:
آقای صدیق
درود
از کرامت اخلاقیتان که در این نامه به خوبی آشکار است، اندازه ایمانتان نمایان است. گرچه نمتوانم :ghamgin:نهی از منکر کنم، ولی انزار میدهم که در ایمانتان خلل است، چون نامه بی ادبانه، تندخویانه، انصارطلبانه شما نشان از عجب دارد.
شما روشنی آیه های قرآن در سوره ابراهیم، آیه 4، سوره عنکبوت آیه 46، سوره نسا آیه 152، سوره بقره آیه 62 را نادیده میگیرید. این نیز یک منکر است. به شما انزار میدهم.:khaneh:
به هر روی خداوند بهترین دانای داور است. همان شود که او میخواهد (گاتها هات 29 بند 4)
من خود و شما را به او میسپارم. در دادگاه داوری خداوند بر سر پل چینوت می ایستم تا بیایید و حق الناس:khandeh!: مرا ادا کنید.

باسلام
جناب موبد قبل از اینکه جلوی ایشان را بر سر پل چینوتتان بگیرید توصیه می شود مقداری ادبیات فارسی بخوانید تا واژگان را اشتباهی درج ننمائید.

گلشن;126233 نوشت:
باسلام
جناب موبد قبل از اینکه جلوی ایشان را بر سر پل چینوتتان بگیرید توصیه می شود مقداری ادبیات فارسی بخوانید تا واژگان را اشتباهی درج ننمائید.

گلشن گرامی
درود
از راهنمایی شما بسیار سپاسگزارم. اگر اشتباه من به دلیل مشکل تایپ نبوده، بفرمایید تا بیشتر بیاموزم.

صدیق;126121 نوشت:

.....

استنادتان به قرآن کریم نادرست و برداشتی شخصی از آن است. اسلام داشتن و مسلمان بودن، یعنی تسلیم، و به حکم عقل و نقل و آیات نورانی قرآن، دین مبین اسلام بعنوان دین خاتم و کاملترین دین الهی است و ادیان قبل از آن، تاریخ مصرف و اعتبارشان گذشته، این بحث روشنی است که به کرات و به تفصیل بدان پرداخته شده، باقی ماندن بر ادیان قبل از اسلام، یعنی مخالفت با اکمل و اتم ادیان الهی و عدم تسلیم در برابر امر الهی و دعوت همه ادیان به پذیرش دین خاتم.

موفق در هدایت ...


آقای صدیق
درود
برای این ادعایتان سندی از قرآن یا عین سخن محمد (ص) دارید؟ یا این هم بدعتی و انحرافی است که از انحصار طلبی خودخواهانه شما سرچشمه میگیرد؟

موبدیار مهران;126240 نوشت:
آقای صدیق
درود
برای این ادعایتان سندی از قرآن یا عین سخن محمد (ص) دارید؟ یا این هم بدعتی و انحرافی است که از انحصار طلبی خودخواهانه شما سرچشمه میگیرد؟

[=Verdana]با سلام
جناب مهران بما توهین میکنید حرمت سنتان را نگه میداریم و چیزی نمیگویم ولی قرار نیست حرمت اساتید ما را نگه ندارید
شما که اعتقادی به قرآن ندارید و نه شناختی !چرا بدون تفکر نظر میدهید !!
[=Verdana] یکی از مشکل اساسی شما این است که به نبوت اعتقادی ندارید و نه در گاتها و نه در اوستا اسم پیامبری آمده و خود را تافته جدا بافته میدانید که خداوند یک پیامبر در جهان فرستاد و آنهم برای شما !!
زهی خیال باطل !!!

[=Verdana] ای کاش به اندازه [=Verdana]ا[=Verdana]ی[=Verdana] ما که در زرتشتیگری تحقیق میکردیم شما هم در مورد دین اسلام تحقیق میکردید !!اما اینقدر خودخواه و نژاد پرست تشریف دارید که به خود اجازه تحقیق هم نمیدهید

شما از این آیه چه برداشتی میکنید ؟؟؟


[=Verdana]وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ [=Verdana]
و هر کس که دينی جز اسلام اختيار کند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانديدگان خواهد بود:Sham:

از جمله‏ى «يَبتَغ»، استفاده مى‏شود كه مراد آيه، كسانى هستند كه اسلام به گوش آنها رسيده، ولى آن را رها كرده و به سراغ ديگر مكاتب رفته‏اند.
اين افراد در قيامت زيانكارند و دين آنها مورد پذيرش نيست.
با توجّه به آيه 81، پذيرش دين اسلام، ميثاق خداوند از همه‏ى پيامبران پيشين است ولذا با آمدن پيامبر اسلام، غير آن مورد قبول نيست.
:Sham:
«فلن يقبل منه» در آيات گذشته، سيمايى از اصول مكتب اسلام ترسيم شد كه خطوط كلّى آن عبارتند از:
1- از تمام انبياى پيشين پيمان گرفته شده تا به پيامبر بعدى ايمان آورند.
2- تمام هستى تسليم خداست و نمى‏توان غير دين الهى را پذيرفت.
3- پيروان اسلام، به تمام انبيا و كتب آسمانى ايمان دارند. و در اين آيه با صراحت اعلام مى‏كند: هركس غير اين دين را بپذيرد، قابل قبول نيست. آرى، بعد از دعوت، استدلال، مباهله واعلام همسويى با عقايد و كتب آسمانى ديگر، جاى صراحت و بى‏پرده سخن گفتن است.
1- اسلام، ناسخ همه اديان پيشين است. «ومَن يبتَغِ غير الاسلام ديناً فلن يُقبَل منه» 2- رها كردن مكتبى جامع، مايه خسارتى ابدى است. «مَن يبتغ... من الخاسرين» 3- آخرت، جلوگاه خسارت‏هاى واقعى است. «فى الاخرة من الخاسرين»
4- انتخاب اسلام، رمز و نشانه دورانديشى انسان است. «فى الاخرة من الخاسرين»

راستی دوستان

یه سوال؟!!!

در معراج پیامبر

حضرت با تمام انبیا دیدار کرد؟

موضوع قفل شده است