حجاج ابن یوسف

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حجاج ابن یوسف

[=&quot]يكى از كسانى كه جزاى اعمال ننگين خود را، هم در دنيا و هم عالم برزخ ديد و سخت تر ازآن را در قيامت خواهد ديد حجاج بن يوسف ثقفى فرماندار عبدالملك مروان در عراق است[/][=&quot] .
حجاج در مدت فرمانداريش صد و پنجاه هزار نفر از شيعيان و اولادان اميرالمؤ منين عليهالسلام را به شهادت رسانيد و همين مقدار در زندان او شكنجه مى شدند. همان جنايت كارى كه دستور مى داد موقع غذا خوردن شيعيان را در كنار سفره او،مقابل چشمش سر ببرند و آهن قرمز شده اى را به جاى رگهاى بريده گردن آنها گذارندتا خون قطع شود و بدنها در اثر قطع شدن خون بالا و پايين روند و آن ملعون غذابخورد و لذت ببرد.
آخرين كسى كه به دست آن خون آشام روزگار به شهادت رسيد .سعيد بن جبير،كه يكى از شيعيان و علماى برجسته و شاگردان ممتاز امام سجاد عليه السلام و از مفسران بزرگ قرآن بود.
حجاج به دژخيمان و جلادان خود دستور داده بود هر كجا سعید، را بيابيد دستگير كنيدو نزد من آوريد .[/]


[=&quot][/]

[=&quot]خدايا! حجاج را بعداز من بر هيچ كس مسلط نكن[/][=&quot] [/]
[=&quot] بعد از دستگيرى .[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]و گفت و گوهاى تندى كه بين او و حجاج ردو بدل شد، حجاج دستور داد: سر از بدن سعید
[/]

[=&quot].[/][=&quot] جدا كنند و او را در ماه شعبان 95 درسن 94 سالگى به شهادت رسانيد[/][=&quot].سعید
در آخرين لحظات عمر خود، او را نفرين كرد و چنين گفت : [/]

[=&quot]خدايا! حجاج را بعداز من بر هيچ كس مسلط نكن.
[/]
[=&quot]خداوند هم دعاى او را به اجابت رسانيد.
[/]
[=&quot] و پانزده روزبيشتر از شهادت[/][=&quot] اونگذشته بود كه حجاج بر اثر بيمارى سختى در[/]
[=&quot]بسترمرگ افتاد.....[/][=&quot]..[/]
[=&quot] [/]

[=&quot]پانزده روز بیشتر از شهادت سعید نگذشته بود که حجاج بر اثر بیماری سختی در بستر مرگ افتاد.[/]
[=&quot]در مدت مرضش ،گاهی بی هوش می شد و گاهی به هوش می امدهنگام به هوش امدن می گفت مرا با سعید بن جبیر چه کار.در این مدت هر وقت به خواب می رفت و بی هوش می شد می دید سعید نزد او می اید و می گوید ای دشمن خدابه چه جرم و گناهی مرا کشتی؟در اثر ناراحتی و شکنجه روحی که در خواب به او هجوم می اورد ،وحشت زده بیدار می شد و فریاد می زد.با همین وضع بود تا به درک واصل شد.این عذاب دنیایی حجاج تا هنگام مرگ بود.[/][=&quot]

[/]

[=&quot]حجاج نه تنها عذاب روحى خود را در دنيا ديد بلكه در عالم برزخ هم تا روز قيامت او راعذاب مى كنند و عذابهاى برزخى او متفاوت است . به چند نمونه از آنها توجه كنيد[/][=&quot].

[/] [=&quot]اشعث جدانى نقل مى كند: شبى حجاج را با بدترين حال در خواب ديدم . از او پرسيدم : خداوند درمقابل آن همه كشتار و اعمال ننگين تو چه كرد؟[/][=&quot]
به ازاى هر انسانى كه كشته بودم يك مرتبه مرا كشتند. گفتم : ديگر چه ؟ گفت: بعد از آن امر شد كه مرا به آتش برند. گفتم : ديگر چه كردند؟ گفت : اين شكنجه وعذاب تا روز قيامت ادامه خواهد داشت .
نيز در اين رابطه عمر بن عبدالعزيز مى گويد: بعد از مرگ حجاج ، او را در عالم خواب به صورت يك لاشه گنديده ديدم . به او گفتم : [/]

[=&quot]خدا با تو چه كرد؟[/][=&quot]
گفت : خداوند، براى هر كسى كه كشته بودم ، يك بار مرا كشت ، ولى در عوض قتل [/]

[=&quot]سعید بن جبیرهفتاد با مرا به قتل رسانيد[/][=&quot]
نوعى ديگر از عذاب برزخى حجاج كه يكى از بندگان خالص خدا با چشم خود تماشاكرد و براى مردم بيان نموده است را نقل مى كنيم :
شخصى گويد: در مسجد الحرام طواف مى كردم . چون به نماز مى ايستادم غلامى را مى ديدم كه با حال خضوع نماز مى خواند و با احدى سخن نمى گفت .
با خود گفتم : از اين غلام بوى آشنايى مى آيد. روزى به نزد او رفتم و گفتم : اى بنده خدا! لحظه اى توقف كن تا با تو سخن گويم . گفت : از مولاى خود اجازه ندارم ، امشب ازاو اذن مى طلبم و فردا سخن ترا گوش مى كنم .
روز ديگر پيش او رفتم و گفتم : به اين طريق كه عبادت مى كنى مى دانم در نزد خداوندمتعال قرب و منزلتى دارى ، آيا تا حال هيچ از خداى خود خواسته اى كه برآورده شده باشد. گفت :
[/]
[=&quot].[/][=&quot]خدايا! مردى از اهل آتش را به من بنما و نشان بده تا او را ببينم [/]
[=&quot].[/]
[=&quot]آرى ، روزى در حال مناجات گفتم[/]
[=&quot] :[/]
[=&quot]ناگاه آوازى شنيدم كه گفتند: اى فلان ! به فلان وادى برو و مشاهده كن . چون به آنجارسيدم شخصى را ديدم كه همه اعضاى او سياه شده است و آتش در وى افتاده بود. مار عظيمى بر گردن او پيچيده است و هر لحظه او را نيش مى زند. از او پرسيدم : اى بدبخت! كيستى و در دنيا چه كرده و چه عملى انجام داده اى كه به اين عذاب گرفتار شده اى ؟[/][=&quot]
گفت من حجاج بن يوسف هستم . از براى ظلم و تعدى بسيار كه بر مسلمانان كرده ام مراعذاب مى كنند، و آن نوع ديگر است .
اما اين عذابى كه الحال مشاهده مى كنى براى آن است كه روزى به عالمى ظلم كردم و او را رنجانيدم .
آن عالم دلش به درد آمد و مرا نفرين كرد و از نزد من آزرده خاطر بيرون رفت و اين عذاب كه مى بينى در اثر آن عالم است .
اين نيز يك نمونه از عذاب دنيايى و برزخى در مورد يكى از ستمگران تاريخ است . [/]

[=&quot]كه روياى صادقه عمر بن عبدالعزيز و مشاهده غلام ، نشان دهنده آن بود.[/]

سلام علیکم....
با تشکر فراوان از دوست گرامی امیر احمدی....
یک خواهش از شما دارم....
می توانید منابع این نوشته ها را هم ذکر بفرمایید تا دوستان مشتاق به تحقیق خود این گونه اخبار را بخوانندوبررسی بکنند.....
ممنون....
یا علی...

درتکمیل سخنان دوست عزیزمون جناب آقای احمدی که انصافا در این تاپیک سنگ تموم گذاشتن بگم که این انسان خونخوار در زندان های مختلط خود50هزار مرد و 30هزار زن نگهداری می کرده که نزدیک16هزار تای آنها برهنه بودند.

وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ

ذلِكَ الَّذي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبادَهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (23شورى)
اين همان چيزى است كه خداوند، آن بندگان خود را كه ايمان آورده و عمل‏هاى شايسته كرده‏اند بدان بشارت مى‏دهد. بگو: از شما در مقابل اين (ابلاغ رسالت خود) جز محبت (قلبى و عملى) درباره خويشاوندانم مزدى نمى‏طلبم، و هر كس كار نيكى انجام دهد (بر اين محبت بيفزايد) ما برايش در آن، نيكى مى‏افزاييم (بر پاداش طبيعيش حد اقل ده برابر اضافه مى‏كنيم)، حقّا كه خداوند آمرزنده و شكرگزار است.

موضوع قفل شده است