این داستان قرآنی درباره کیست؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
این داستان قرآنی درباره کیست؟

این داستان قرآنی درباره کیست؟
وَ الَّذي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِني‏ أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلي‏ وَ هُما يَسْتَغيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ (17)

با سلام
«اُف» به معناى اعلام بيزارى و ابراز ناخشنودى است. در آيه قبل، آثار احسان به والدين و ايمان به خدا و شكر در برابر نعمت‏هاى الهى مطرح شد، در اين آيه چهره‏ى فرزند نااهل ترسيم مى‏شود تا شيوه سخن و رفتار دو نوع فرزند، با يكديگر مقايسه شود.
مقصود از حشر مردم در جهان آخرت، محشور شدن همه مردم در يك زمان و مكان است، نه آنكه هر چند صباحى گروهى از مردگان زنده شوند كه اين فرزند نااهل به والدين خود مى‏گويد: چرا گروه‏هاى قبلى زنده نشده‏اند؟
كسى كه ايمان به معاد ندارد، هستى و استعدادها و نعمت‏هاى خود را با بهاى ناچيز و اهداف زود گذر معامله مى‏كند و در قيامت دست‏خالى مانده و سرمايه‏اش هدر رفته و اهل حسرت و خسارت است.
1- فرزند نااهل به والدين خود بدگويى مى‏كند: «اُفّ لكما» ولى والدين با ايمان و دلسوز، براى هدايت فرزند خود، هم از خدا استمداد مى‏كنند و هم او را به خوبى‏ها امر و از بدى‏ها نهى مى‏كنند. «يستغيثان اللّه ويلك آمن»
2- معمولاً منكر معاد، نه استدلال دارد نه ادب. «اُفّ لكما أتعداننى»
3- فرزند، آزاد و مستقل و مسئول اعمال خود است و نبايد انحرافات او را مربوط به والدين دانست. «اتعداننى ان اخرج... ويلك آمن»
4- والدين در قبال ارشاد و هدايت فرزندان خود مسئول هستند، گرچه پاسخ مثبت نگيرند. «أتعداننى ان اخرج... ويلك آمن»
5 - والدين، در كنار رشد و تغذيه جسمى فرزند، مسئول رشد معنوى او نيز هستند. «حملته... بلغ اشدّه... هما يستغيثان... ويلك آمن»
6- والدين، با يادآورى معاد و عاقبت انديشى، فرزندان خود را تربيت كنند. «آمن انّ وعد اللّه حق»
7- ايمان نداشتن به معاد، سبب بى‏تعهدى فرزند حتّى در برابر والدين مى‏شود. «اُفّ لكما... ما هذا الا اساطير الاولين»
8 - منكران معاد، مؤمنان را مرتجع و متحجّر مى‏دانند و خود را نوانديش. «ما هذا الاّ اساطير الاولين»
9- كفر به معاد و گستاخى در برابر والدين، عذاب قطعى را به دنبال دارد. «قال لوالديه افّ... اولئك الّذين حق عليهم القول»
10- كفر و انكار معاد، در ميان جن و انس سابقه طولانى دارد. «اُمم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس» 11- لجاجت فرزندان در كفر، مانع استجابت دعاى والدين در حق آنان مى‏شود. «و هما يستغيثان اللّه... حقّ عليهم القول»
12- سنّت خداوند نسبت به همه منحرفان يكسان است. «حق عليهم القول فى امم قد خلت من قبلهم»
13- جن نيز موجودى مثل انسان؛ داراى تكليف، تمدّن، مرگ و مير، حساب و كتاب و دريافت كيفر و پاداش است. «امم... من الجنّ و الانس»
14- انكار معاد و انحراف فكرى، خسارت سنگين است. «انهم كانوا خاسرين»
15- گستاخى در برابر والدين، حتّى با گفتن كلمه‏اى كوتاه، جرمى بزرگ و مورد نكوهش قرآن و مايه‏ى خسارت انسان است. «اُفّ لكما... كانوا خاسرين»
تفسیر نور


با تشکر از هوريا شاهويي

براساس روایات این آیه در مذمت مروان بن حكم‏ نازل شده است:

هنگامى كه «معاويه» براى فرزندش، «يزيد»، از مردم بيعت مى‏گرفت، «مروان» گفت: اين رويه‏اى كه «معاويه» براى فرزندش اختيار كرده، روش «ابو بكر» و «عمر» است. «عبد الرحمن بن ابو بكر» گفت: چنين نيست، بلكه رفتار «معاويه»، روش «هرقل» و قيصر روم است. آنگاه گفت: اى مروان! خداى تعالى آيه وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما (سوره احقاف، آيه 17)، را درباره تو نازل كرده است‏
(فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏4، ص: 306)

و آیه ذیل هم در مورد پدر مروان نازل شده است:

وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ (سوره قلم، آيه 10)

باسمه تعالی
با سلام و عرض ادب

این آیه بنابر قول علی بن ابراهیم در کتاب تفسیر قمی در مورد عبد الرحمن بن أبي بكر است.


هوريا شاهويي;71670 نوشت:
این داستان قرآنی درباره کیست؟
وَ الَّذي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما أَ تَعِدانِني‏ أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلي‏ وَ هُما يَسْتَغيثانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ ما هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ (17)

روايتى راجع به شان نزول آيه:" وَ الَّذِي قالَ لِوالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُما ..."] و در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم و ابن مردويه از عبد اللَّه روايت آورده‏اند كه گفت: من در هنگامى كه مروان مشغول خطبه بود در مسجد بودم، و شنيدم كه گفت: خدا خواب خوشى به امير المؤمنين (يعنى معاويه) در باره فرزندش يزيد ارائه داده، و آن اين است كه او را جانشين خودش كند، هم چنان كه ابو بكر عمر را جانشين خود كرد.
عبد الرحمن پسر ابو بكر صدا زد مگر حكومت اسلام هم مانند امپراطورى روم هرقلى و وراثتى است.
اگر ابو بكر اين كار را كرد در باره هيچ يك از فرزندانش و از اهل بيتش نكرد، و معاويه به خاطر عرق پدر فرزندى نمى‏خواهد چنين كرامتى را نسبت به فرزندش بكند. مروان گفت: مگر تو همان نيستى كه به پدر و مادرش گفت:" اف لكما" (منظور مروان اين بود كه تو فرزند ناخلفى هستى).
عبد الرحمن گفت: مگر تو فرزند همان ملعون نيستى كه رسول خدا (ص) پدرت را لعنت كرد؟
عبد اللَّه، ناقل جريان، مى‏گويد: عايشه اين توهين مروان به برادرش را شنيد، گفت: اى مروان اين تو بودى به عبد الرحمن چنين و چنان گفتى، به خدا سوگند دروغ گفتى، آيه" أُفٍّ لَكُما" در باره او نازل نشده، بلكه در باره فلان بن فلان نازل شد «3».
و نيز در همان كتاب آمده كه ابن جرير از ابن عباس روايت كرده كه در باره آن كسى كه به پدر و مادرش گفته بود:" أُفٍّ لَكُما ..." گفته: اين آيه در باره يكى از فرزندان ابو بكر نازل شده «4». مؤلف: اين معنا از قتاده و سدى هم نقل شده «5». و داستان مروان و تكذيب گفتار او (1)

1-نور الثقلين، ج 5، ص 14 به نقل از خصال.
(2) نور الثقلين، ج 5، ص 14.
(3 و 4 و 5) الدر المنثور، ج 6، ص 41 و 42. ‌صفحه‌ى 317 توسط عايشه معروف است.
در روح المعانى بعد از آنكه روايت مروان را رد مى‏كند مى‏گويد: بعضى از علماى اسلام مانند سهيلى در كتاب" الاعلام" با نظريه مروان و اينكه آيه در باره عبد الرحمن نازل شده موافقت كرده‏اند.
تفسیر الميزان

در حديثى آمده است كه ((معاويه )) نامه اى به ((مروان )) (والى مدينه ) نوشت تا از مردم براى فرزندش ((يزيد)) بيعت بگيرد، ((عبدالرحمن )) فرزند ((ابوبكر)) در مجلس حاضر بود، گفت : معاويه مى خواهد اين كار را همانند ((هرقل )) و ((كسرى )) (پادشاهان روم و ايران ) انجام دهد كه پدران فرزندان خود را (هر چند نااهل و آلوده بودند) بجانشينى خود برمى گزيدند.
مروان از روى منبر فرياد زد خاموش باش ، تو همان كسى هستى كه اين آيه در حق تو آمده است : والذى قال لوالديه اف لكما. ((عايشه )) حضور داشت رو به او كرد و گفت : دروغ مى گوئى ، من مى دانم اين آيه در حق چه كسى نازل شده است ؟
اگر مى خواهى تا نام و نسبش را بگويم ، ولى رسول خدا پدر تو را لعنت كرده در حالى كه در پشت پدر بودى بنابراين تو نتيجه لعنت رسول خدائى )). آرى گناه ((عبدالرحمن )) اين بود كه از يكسو به اميرمؤ منان على (عليه السلام ) عشق مى ورزيد كارى كه براى بنى اميه بسيار ناخوشايند بود. و از سوى ديگر با موروثى شدن خلافت ، و تبديل آن به سلطنت ، شديدا مخالف بود، و بيعت گرفتن براى يزيد را نوعى حركت كسروى و هرقلى مى دانست .
لذا از طرف دشمنان قسم خورده اسلام ، يعنى آل اميه ، مورد حمله واقع شد، و آيات قرآن مجيد را در مورد او تحريف كردند و چه پاسخ مناسبى عايشه به مروان داد كه خداوند پدر تو را لعنت كرد در حالى كه تو در پشت او بودى (اشاره به آيه 60 سوره اسراء و الشجرة الملعونة فى القرآن ).

32-ابوالفتوح رازي جلد 10 صفحه 159 - همين روايت را قرطبي با تفاوت مختصري نقل کرده است (جلد 9 صفحه 6017).
33-براي تفسير اين آيه به جلد 12 تفسير نمون صفحه 171 مراجعه شود - ضمنا بايد توجه داشت که «مروان بن حکم» فرزند «ابي العاص» و او هم فرزند «اميه» است.

تفسیر نمونه

موضوع قفل شده است