ایا در زمان پیامبر شیعه و سنی وجود داشت؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ایا در زمان پیامبر شیعه و سنی وجود داشت؟

برای پاسخ به این سوال باید ابتدا مقدمه ای بیان شود؛در ميان صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) على بن ابى طالب(عليه السلام) از مقام و منزلت ويژه اى برخوردار بود و كمالات فراوانى داشت كه او را از ديگران متمايز مى ساخت، زيرا او اولين كسى بود كه به رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)ايمان آورد و در همه جنگها و غزوات حضور داشت و در حراست و پاسدارى از شخص رسول گرامى اسلام جان خويش را به مخاطره مى انداخت و همچنين در علم و تدبير، زهد و تقوا و عبادت و بندگى در ميان صحابه مطرح بود. از طرف ديگر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) در هر موقعيت و مناسبتى به تمجيد و بيان فضايل على(عليه السلام) مى پرداخت و او را به عنوان «مدار و محور حق»([1]) به جامعه معرفى مى كرد.
حديث منزلت، حديث طير، حديث غدير، حديث مواخات و احاديث فراوان ديگر، كه در كتب معتبر شيعه و سنى موجود است، گوشه اى از فضايل على(عليه السلام)([2]) از بيان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)مى باشد.
اين فضايل و كمالات در شخصيت على(عليه السلام) و محبت و علاقه خاص رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به او، موجب شده بود كه جمعى از صحابه به على(عليه السلام) عشق ورزند و از دوستداران و ملازمين او شوند و از او به عنوان شخصيتى كه مورد علاقه خدا و رسول خداست([3]) پيروى نمايند.
اين گروه از صحابه در همان زمان حيات پيامبر به عنوان «شيعه على» شناخته مى شدند و همين عنوان يعنى «شيعه على» بارها در بيان رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به كار برده شده است كه ما به يك مورد اشاره مى كنيم:
سيوطى دانشمند و مفسر معروف اهل سنّت در كتاب تفسير خود از «درّ المنثور» ابن عباس نقل مى كند:
"لَمّا نَزَلَتْ "إِنَّ الَّذينَ آمَنوُا وَ عَمِلوُا الصّالِحاتِ اوُلئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَريّةِ" قالَ رَسوُلُ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) لِعَلىِ هُوَ اَنْتَ وَ شيعَتُكَ يَوْمَ القِيامَةِ راضينَ مَرْضيّينَ"
«هنگامى كه آيه شريفه "اِنَّ الَّذينَ..." نازل گرديد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به على(عليه السلام) فرمود: اين درباره تو و شيعيان تو در روز قيامت است، هم شما از خدا خشنود خواهيد بود و هم او از شما.»
اينك در جواب پرسش فوق بايد گفت:
پيدايش شيعه در زمان حيات رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بوده است، گرچه تقسيم مسلمانان به دو گروه «شيعه» و «سنى»، پس از رحلت آن حضرت انجام گرفت. زيرا گروهى معتقد بودند كه براساس اعلام و ابلاغ رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ، خلافت و جانشينى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) حق على(عليه السلام) است و گروهى هم به سراغ تعيين خليفه از طريق «انتخاب مردم» رفتند و ابوبكر را به عنوان خليفه برگزيدند.
و از آنجا كه بروز دو گروه به عنوان شيعه و سنى، پس از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)بوده است، روشن مى شود كه آن حضرت نه شيعه بوده و نه سنّى، بلكه او رهبر و مقتداى همه مسلمانان و صاحب شريعت و سنّت بوده است.


[1] - اشاره اى به فرمايش رسول خدا(ص) كه فرمود: علىٌ مع الحق و الحق مع على (على همواره با حق است و حق نيز با على است.) / تاريخ بغداد، ج 14، ص 321 البته با همين مضمون روايات ديگرى در صحيح ترمذى، مستدرك على الصحيحين مع التلخيص; كتاب معرفة الصحابة ج 3 ص 24 ـ 25; مجمع الزوائد، حافظ نورالدين على بن ابى بكر الهيثمى، ج 4 ص 235 «باب فيما كان فى الجمل و الصفين»، ج4 ص 235 و ... موجود مى باشد.
[2] - احمدبن حنبل از علماى بزرگ اهل سنت مى گويد: «ما جاءَ لاَِ حَد مِنْ اَصْحابِ رسوُل اللّهِ(ص) مِنَ الْفَضائِلَ ما جاءَ لِعَلىِّ بْنِ اَبى طالِب»./ مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 107
[3] - اشاره است به فرمايش رسول خدا(ص) در غزوه خيبر كه فرمود: لاَُ عَطيَنَّ الرّايةَ غَداً رَجُلا يُحِبُّ اللّهُ وَ رَسوُلُهُ وَ يُحِبّهُ اللّهُ وَ رَسوُلُهُ (فردا پرچم را به دست مردى مى سپارم كه خدا و رسولش را دوست مى دارد و خداوند و پيامبرش، نيز، او را دوست مى دارند.) / صحيح بخارى، فى الجهاد السير، باب فضل من اسلم على يديه رجل

:Gol:لطف کنید یکمی از جوابها را سانسور کنید که ادم وقت کنه بخونه......:Sokhan:

با تشکر از پرسش مطرح شده که امروزه سوال بسیاری از جوانان است . لازم به ذکر است که شیعه و سنی به این معنی که امروز به آن پرداخته می شود ،در زمان رسول خدا مطرح نبوده است . امروزه شیعه معتقدات خاص خود را دارد و سنی نیز همچنین . اما در دوره پیامبر این گونه نبود که عده ای آشکارا شیعه یا عده ای آشکارا سنی باشند . چون هنوز مفهوم شیعه و سنی از هم تفکیک نشده اند و مرزهای اعتقادی هم مشخص نشده اند .شیعه به معنی پیرو و دنباله رو یک بحث است اما شیعه به معنی کسی که اعتقادات امروزین ما را داشته باشد در دوره رسول خدا متصور نیست . چرا که بسیاری از مسائل که برای مسلمانان که بعدها اسمشان شیعه و سنی شد پدید آمد ،پرسشهایی بود که از دوران نهضت ترجمه و در پی آن وارد شدن علوم دیگر سرزمین ها به جامعه اسلامی و نیز آشنا شدن مسلمانان با اعتقادات و باورهای دیگران و همچنین مطرح شدن سوالات جدید به وجود آمد . عمده جریانی که تفکیک شیعه وسنی را باعث شد حدیث معروف ثقلین بود که به نظر شیعه فرموده بود کتاب الله و عترتی ،اما اهل سنت با این که این حدیث را به صورت عترتی هم در منابعشان ظبط شده بود ،معتقد بودند کتاب الله و سنتی،منظور پیامبر بوده است . با این که واقعیت آن است که پیامبر هر دو حدیث را فرموده بودند[1]. اما منظور پیامبر با توجه به قراین فراوان که در تاریخ مشاهده می شود ، از جمله حدیث یوم انذار و حدیث منزلت و ... و نیز آیات قران که اولی الامر را معرفی می کند و قرآن را نیازمند ،بیان کنند می داند . همان پیشوایان است . و سنت پیامبر ،با توجه به جریان منع حدیث که تا دوره عمر بن عبدالعزیز ( 99 – 101) ادامه پیدا کرد تقریبا از بین رفت . البته فراموش نشود کلمه شیعه سابقه اش از کلمه سنی سابقه اش خیلی بیشتر است . حتی پس از مرگ عثمان ،طرفداران او می گفتند ما شیعه عثمانیم[2] ، یا ما بر دین عثمانیم و هرگز کلمه سنی فدر این سخنان دیده نمی شود . بعدها و در دوره امام صادق فقهایی که بر مبنای تفکر خلفا فتوی می دادند آرام آرام لقب سنی گرفتند .

[=Times New Roman]

[=Times New Roman][=Times New Roman][1][=Times New Roman] - دلائل النبوه ،ج5،ص448 .فروغ ابدیت ،جعفر سبحانی ،ص 930 .

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] - تاریخ طبری ، ج 5 ، ص 253 ؛ انساب الاشراف ، ج 2 ص 453 ؛ البدایه و النهایه ، ج 7 ، ص 322 .

راجع به سوالی که از دوست عزیز مان هست، باید به اقوال مختلف در زمیته پیدایش تشیع توجه کاملی داشت. بنده از قول اخر مطالبی را عرض می کنم تا به قول صحیح برسیم
ديدگاه سوم در پیدایش تشیع:شیعه در برخورد مسلمانان با اديان ديگر به وجود آمد.
الف:به دليل برخي شباهتها ميان شيعه و اديان ديگر مثل: رجعت و تناسخ، بداء وانكار علم الهي، تقيه و نفاق. (تاريخ المذاهب، ابو زهره ص100، 107، 124، 174) (ضحي الاسلام، احمد امين ج1 ص233)
ب: اصول معتزله و انديشه هاي جبريان برگرفته ازيهود و مسيحيت است. (زهدي جارالله ص30، 38، 90). تحفه اثني عشريه: مذهب شيعه شباهت تام با يهود و مسيحيت و مجوس دارد. قفاري: با تتبع در مذهب شيعه اين تفكر همه ديدگاههاي مذاهب و اديان مخالف اسلام را در خود جمع كرده است.
ج: نسبت اصول تصوف اسلامي با اديان ديگر. (فلسفه عرفان، يحيي يثربي ص70)
د: مساله ابن سباء.
رابطه مسلمانان با ايرانيان:
الف: مساله امامت در شيعه و سلطنت در ايران باستان مثل: مساله وراثت، موهبت الهي، رابطه عبد و مولي، تقديس رهبران، السلطان ظل الله في ارضه، المويد بروح الله، موجود الهي و آسماني.
ب: ايرانيان مسلمان، اين فرهنگها را در حق علي (ع) و فرزندانش تطبيق و ترويج نـمـودند. (فجر الاسلام ص 111، تاريخ المذاهب ابو زهره ص 41).
ج: امامان شيعه از نسل ساسانيان هستند و اين عقيده اي سياسي بود كه فقط علويان حق تاجگذاري دارند چون مادر امامان شهربانوي ساساني است. (الفاطميون في المصر، حسن ابراهيم حسن ص601)
ج: ازدواج امام حسين (ع) با شاهزاده ايراني و نسل 9 امام از وي موجب تقويت عاطفي بيشتر گرديد. (ابن حزم 2/115، مقريزي 2/ 362)
ايرانيان چون سلطنت ساسانيان را منقرض ديدند قصد انتقام جوئي داشتند و لذا در سايه اهل بيت پناه بردند. (قفاري 1/84)
پاسخ:
1- ما منكر تاثير پذيري مسلمانان نيستيم ولي خلاقيت فكري مسلمانان و ظرفيت تكثر پذيري در فرهنگ اسلامي را نمي توان ناديده گرفت. (تاريخ الاسلام الثقافي و السياسي، صائب عبد الحميد ص29 تا 42)
2- اين جستجوي افراطي توسط مستشرقان شروع شد و مخالفان شيعه ناخواسته دنبال كردند. (ملل شهرستاني ص52) حتي ابو زهره درگيري مسلمانان با عثمان را معلول عوامل خارجي و كيد دشمنان اسلام مي داند.
3- جوهره تشيع از صدر اسلام تاكنون مشخصه بارز همه گونه هاي شيعي مثل كيساني، زيدي، اسماعيلي، امامي بوده و هيچ منشا خارجي نداشته. (بحوث في الملل و النحل، سبحاني ج6) (هويه التشيع، وائلي) (مختصر التحفه، عرفان عبد الحميد).
4- ترديدي جدي در ازدواج امام حسين (ع) با شهربانو است. (مجموعه آثار، شهيد مطهري 14/ 113) (زندگي علي بن الحسين (ع)، سيد جعفر شهيدي ص7 تا 27).
5- خود احمد امين اعتراف مي كند تشيع قبل از اسلام آوردن ايرانيان بوده است. (فجر الاسلام ص277).
6- جاذبه مذهبي اهل بيت براي ايرانيان پس از شكل گيري اوليه تشيع بوده نه علت پيدايش آن.
پاسخهائي ديگر:
اكثر شيعيان نخست عرب هستند و اصلا ايراني نيستند.
بسياري از ايرانيان سني باقي ماندند.
بيشتر عالمان سني ايراني هستند. (فياض ص56).
ادامه دارد...............

با سلام:به جهت نزدیک شدن به روز عظیم غدیر، نظر دوستان را به متن حدیث غدیر و برخی منابع مهم آن جلب می کنم:
احمد بن حنبل

ایشان در كتاب مسند خود، به سند صحيح از زيد بن ارقم چنين نقل مى كند:
همراه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله در سرزمينى به نام «خمّ» فرود آمديم. پيامبر خدا صلى اللّه عليه وآله به نماز امر فرمود و در شدّت گرما نماز را به پا داشت و پس از آن براى ما خطبه اى ايراد فرمود. براى آن سرور ـ با پارچه اى كه بر درخت تنومندى انداخته بودند ـ سايبانى آماده شد. آن بزرگوار در ضمن خطبه اش چنين فرمود:
ألستم تعلمون؟ ألستم تشهدون أنّي أولى بكلّ مؤمن من نفسه؟;
آيا نمى دانيد؟ آيا شهادت نمى دهيد كه من به هر مؤمنى از خودش (در تمام امور) سزاوارترم؟
همه مخاطبان در جواب گفتند: آرى.
حضرت فرمود:
فمن كنت مولاه فإنّ عليّاً مولاه. اللهمّ عاد من عاداه ووال من والاه; (مسند احمد بن حنبل: 5 / 501، حديث 18838.)
هر كه من مولا و سرپرست او هستم، پس على مولا و سرپرست اوست. خدايا! دشمن بدار هر كه با على دشمنى ورزد; و دوست بدار آن كه با او از در دوستى درآيد.
به روايت نَسائى
اين روايت را نَسائى، نويسنده كتاب سنن، به سند صحيح از ابوالطّفيل، از زيد بن ارقم چنين نقل مى كند:
هنگامى كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله از حجّة الوداع مراجعت مى فرمود، در غدير خمّ فرود آمد. امر فرمود كه زير درختان آن جا را جاروب كردند، سپس فرمود:
كأنّي قد دعيت فأجبت وإنّي تارك فيكم الثقلين، أحدهما أكبر من الآخر: كتاب اللّه وعترتي أهل بيتي، فانظروا كيف تخلّفوني فيهما، فإنّهما لن يفترقا حتّى يردا عليّ الحوض;
گويا به سوى حقّ تعالى فرا خوانده شده ام; از اين رو دعوت او را اجابت كردم. به راستى كه من در ميان شما دو گوهر گرانبها به جاى مى گذارم كه يكى از آن دو بزرگ تر از ديگرى است: قرآن كتاب خدا و عترتم كه اهل بيت من هستند. پس توجّه داشته باشيد كه پس از من با آن دو چگونه رفتار خواهيد كرد. همانا آن دو هرگز از يك ديگر جدا نمى شوند تا اين كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
سپس فرمود:
إنّ اللّه مولاي وأنا وليّ كلّ مؤمن;
به راستى كه خداوند مولا و سرپرست من است و من ولىّ و سرپرست هر مؤمنى هستم.
آن گاه دست على عليه السلام را گرفت و فرمود:
من كنت وليّه فهذا وليّه. اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه;
هر كس من سرپرست او هستم، پس اين (على) سرپرست اوست. خدايا! دوست بدار كسى كه او را دوست دارد، و دشمن باش با كسى كه با او دشمنى ورزد.
ابوالطّفيل مى گويد: به زيد بن ارقم گفتم: آيا خودت اين كلام را از رسول خدا صلى اللّه عليه وآله شنيدى؟
زيد گفت: به راستى كه در آن سرزمين در زير آن درختان كسى نبود مگر اين كه با چشمانش آن حضرت را ديد و با گوش هايش اين كلام را از او شنيد. فضائل الصحابة: 15، حديث شماره 45، خصائص اميرالمؤمنين عليه السلام: 96، حديث 79.
همچنین به این ده منبع (قرن سوم) نیز می توانید مراجعه کنید:
1ـ المصنف، ابن همام الصنعانى(م211هـ.ق)، تحقيق: حبيب الرحمان الاعظمى، چاپ دوم، بيروت، المكتب الاسلامى، 1403/1983، 12جلد

2ـ الكتاب المصنف فى الاحاديث والآثار،
ابن ابى شيبه (م235هـ.ق)، چاپ اول، بيروت، دارالكتب العلمية، 1416/1995، 9جلد
3ـ مسند احمد بن حنبل (م241هـ.ق) ، چاپ اول، بيروت، المكتب الاسلامى ـ دارصادر، 1389/6،1969جلد
4ـ نوادر الاصول فى معرفة احاديث الرسول، ابو عبداللّه الترمذى (م255هـ.ق)، مدينه منوره، المكتب العلمية، 1جلد
5ـ التاريخ الكبير، بخارى (م256هـ.ق)، بيروت، دارالفكر، بى تا، 12جلد
6ـ سنن ابن ماجه (م275هـ.ق)، تحقيق، محمد فؤاد عبدالباقى، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1395/1975، 2جلد

7ـ سنن الترمذى (م279هـ.ق)،
بيروت، دارالفكر، 1414/1994، 5جلد
8 ـ كتاب جمل من انساب الاشراف، ابن بلاذرى (م279هـ.ق)، تحقيق:سهيل زكار ـ رياض زركلى، چاپ اول، بيروت، دارالفكر، 1417/1،1996جلد
9ـ السنة، ابن مخلد الشيبانى (م287هـ.ق)، چاپ سوم، بيروت ـ دمشق، المكتب الاسلامى، 1413/1993، 1جلد
10ـ البحر الزخار (مسند البزازـ م292هـ.ق)، تحقيق: محفوظ الرحمان زين اللّه، چاپ اول، بيروت، موسسه علوم القرآن ـ مدينه منوره، مكتبة العلوم


موضوع قفل شده است