آفتاب در حجاب

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آفتاب در حجاب

نویسنده: سید مهدی شجاعی
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان

چکیده ی کتاب:
این کتاب مشتمل بر هجده پرتوی عاشقانه و جانسوز از نورآفتاب صبر و استقامت، زینب‌ کبری (سلام الله علیها) است.هجده پرتو از روایت زندگانی پرخاطره و مهربانی‌های حضرت زینب(سلام الله علیها) ، دختر حضرت امام علی (علیه السلام).«بلافاصله جبریل آمد ، در حالی‌که اشک در چشمانش حلقه زده بود، اسم زینب را برای تو از آسمان آورد، ای زینت پدر، ای درخت زیبای معطر»
آفتاب در حجاب، احساس را با اندوهی همراه می‌کند که در سینه عرش نشسته و به اشاره‌ای بغض می‌شکند و از محنتی عظیم روایت می‌کند، محنت حضرت زینب (سلام الله علیها) ، این
سرسلسله پیام ‌آوران صبر و استقامت و این اسطوره همیشه جاوید عشق و محبت.نویسنده، عاشقانه از کودکی‌های دختر امام علی (علیه السلام) می‌گوید و با گریزهای سرشار از ذوق، باز از کربلا و تنهایی‌های همه دل زینب(سلام الله علیها) ؛ حسین(علیه السلام) سخن می‌راند. این نوشتار برگی از سترگ غم‌نامه زینب است. هم چنان‌که پا‌به‌پای پرتوهای حزین این نوشتار، خواننده خود را همراه و راوی این بی‌شمار محنت‌های آن بانوی بزرگ می‌کند و اشک‌واره می‌سراید.
«زینب(سلام الله علیها)! این هم حسین(علیه السلام). دستش را بگیر و از اسب پیاده‌اش کن، چه لذتی دارد گرفتن دست حسین(علیه السلام) ، فشردن دست حسین(علیه السلام) و بوسیدن دست حسین(علیه السلام) و چه عالمی دارد تکیه کردن دست حسین(علیه السلام) بر دست تو.»
... در خاتمه این روایت جانسوز، آفتاب در کنار قبر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم) پهلو می‌گیرد و عاشقانه از اندوه خویش لب می‌گشاید که: « تعبیر شد خواب کودکی‌های من پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلم)! و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها مانده‌ام ...»
این کتاب یکی از بهترین کتابهایی است که من تا حالا خوندم ...

جناب طاها نیز در چند پست از متن این کتاب زیبا نوشته اند ...

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2331

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2332

این کتاب را می توانید هم اکنون از کتابخانه سایت دانلود نمایید ...

... تو کجا بودی بابا وقتی ما را بر شتر بی جهاز نشاندند ؟
تو کجا بودی بابا وقتی به ما سیلی می زدند ؟
تو کجا بودی بابا وقتی کاروان را تند می رانند و زهره مان را آب می کردند ؟
تو کجا بودی بابا وقتی آب را از ما دریغ می کردند ؟
تو کجا بودی بابا وقتی عمه ام را کتک می زدند ؟
تو کجا بودی بابا وقتی برادرم سجاد را به زنجیر می بستند ؟
تو کجا بودی بابا وقتی شبها در بیا بانهای ترسناک رهایمان می کردند ؟
تو کجا بودی بابا وقتی مردم به ما می خندیدند ؟
تو کجا بودی بابا وقتی ما روی شتر خواب می رفتیم و از مرکب می افتادیم و زیر دست و پای شترها می ماندیم ؟
...

سلام
خدا خیرتون بده من قبلا این کتاب رو خوندم ولی واقعا ارزش چندین بار
خوندن رو داره...تشکر از شما خیلی دنبال دانلود این کتاب زیبا بودم

موضوع قفل شده است