مسيحيت : جهنم ( آیا جهنم وجود دارد ؟ )

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مسيحيت : جهنم ( آیا جهنم وجود دارد ؟ )

بخش اول :
بی شک یکی از آموزه هایی که اغلب مورد بحث و تردید قرار میگیرد معاد ( روز بازپسین ) و به تبع آن بهشت و جهنم است . در این صفحه سعی بر گردآوری تعالیم مربوط به جهنم و ریشه یابی این آموزه الهیاتی است . امید است که با همکاری دوستان تعالیم مختلف ادیان و استدلالات منکرین وجود جهنم منعکس شده و موجب تضارب آرا و افزایش آگاهی خوانندگان این صفحه گردد.

هاویه یا جهنم کلماتی نسبتا نو در الهیات هستند این کلمات و اموزه ها در متن کتب مقدسه یهود یافت نمی شوند چرا که در میان انبیا یهود هیچگاه سخنی از زندگی پس از مرگ در میان نبوده است. برای بررسی بیشتر و بهتر لازم است کمی در باره جهان بینی رایج در تورات بیان نماییم.

در این زمینه تعالیم تورات شباهت زیادی با تعالیم اسلامی دارد چرا که عمده کارشناسان بررسی کننده متون دینی معتقد به کپی برداری ازاد قران از متون تورات هستند که تفاوت های این دو را نیز به موقع بیان خواهیم کرد.

بر اساس تصویری که تورات از جهان هستی به ما میدهد زمین بر پهنای صاف گسترده شده که با آبهای ازاد ( اقیانوس ها و دریاها ) محدود شده است خورشید هر روز از مشرق طلوع ( متولد ) و در مغرب غروب ( مرگ ) می کند – مرکز دنیا اورشلیم سماوی ( سرزمین موعود ) است خیمه ای را تصور کنید که ستون مرکزی آن در معبد سلیمان ( قدس الاقداس ) در اورشلیم ( در اسلام کعبه در شهر مکه ) برپا شده است . و سقف و دیواره خیمه به شکل مخروطی ( در اسلام به شگل نیمه گنبد ) افراشته شده است ستون این خیمه که نادیدنی است مسیر بالا و پائین رفتن فرشتگان خدا است و در قسمت فوقانی این خیمه عرش خدا قرار دارد . برای رسیدن به عرش خدا باید از آسمانهای پنجم و ششم گذشت جایی که محل سکونت پریان و فرشتگان است . اسمانهای اول و دوم و سوم در زیر زمین قرار دارند که به ترتیب دنیای مردگان – دنیای جن و ارواح شریر و در نهایت منزل گاه موعود ابلیس است.

ستارگان از سقف این خیمه اویزان هستند آنها گلوله های منور و آتشین هستند که خدا برای تزئین سقف خیمه استفاده کرده است تا بازرگانان در تاریکی شب راه خود را گم نکنند و تعداد محدودی از این ستارگان به فرمان خداوند ( نظیر خورسید – ماه – زهره – مریخ ) در حال حرکت هستند و بقیه ثابت هستند خداوند ضمن هدایت و نظم دادن به این ستارگان حرکت ابرها را نیز کنترل میکند – اگر دیواره این خیمه به خواست خداوند سوراخ شود باران می بارد – کوه ها همچون میخ ها و ستون هایی سقف آسمان را نگه داشته و حرکت آنها موجب زلزله میشود گاهی اوقات یکی از ستاره ها به طرف زمین سقوط میکنند اما خدا همیشه مواظب است که همه انها روی زمین سقوط نکنند و موجب ویرانی زمین نشوند چرا که اسمان عرش خدا و زمین پا انداز اوست به همین دلیل خدا نسبت به کسانی که بر زمین فساد میکنند خشمناک میشود و آنان را مجازات میکند – و کسانی که عدالت را بجا آورند و از دستورات او اطاعت کنند پاداش میدهد انسانها پس از مرگ دفن شده و به عالم مردگان نزول میکنند تنها دریچه ای که به سوی اسمان وجود دارد همان قدس الاقداس در وسط معبد سلیمان در شهر اورشلیم است ( در اسلام کعبه در شهر مکه ) و فرشتگان برای رفت و آمد ناچار از این راه عبور میکنند و در این نقطه زمین به اسمان میرسد لذا این مکان مقدس است . در اسلام ابتدا این راه در اورشلیم بود و محمد از این راه به معراج رفت اما بعدا با انتقاد و تمسخر یهودیان قبله عوض شد و کعبه جایگزین قدس الاقداس شد – در خاتمه جهان خورشید و سایر ستارگان تاریک شده و به زمین سقوط خواهند کرد و مردگان از گور های خود خارج شده و ترس و وحشت همه جا را خواهد گرفت . (( برای روان بودن این تصور از ذکر آیات خود داری نمودم ))

بر این اساس اگر انسانی میمرد به هاویه که محل سکونت و آرمیدن مردگان بود میرفت و انسانها اگر کار ثوابی که همان اطاعت از فرامین خدا بود انجام میدادند پاداش ان که برکت خدا بود در همین زندگی دنیایی خود میدیدند و چیزی بنام قیامت در کار نبود.
این طرز فکر در میان قوم یهود و تا حدود 250 سال قبل از مسیح اعتقاد غالب بود اما در این زمان اتفاقی افتاد که قوم یهود را به تفکر و چالش کشید.

قوم یهود پس از باز گشت از اسارت بابل که آن را مدیون کورش هخامنشی پادشاه ایران میدانستند معبد خود را با هدایای پادشاه ایران دوباره بنا کردند اما با شکست ایران از روم منطقه شرقی مدیترانه تماما به حاکمیت یونان در آمد و فرمانداران نظامی یونان بر ان حاکم بودند.

این نوع از حقارت و فرمانبری از یونانی ها که بت پرست بودند موجب شورشهایی میشد که همواره سرکوب میشدند یکی از این شورشها قیام مذهبیونی به نام مکابیها بود آنان افرادی مذهبی و کاملا متعصب بودند که از نظر قوانین شرعی افرادی پایبند محسوب میشدند –اما قبل از مکابیها شورشهای دیگری که با شعار های دینی همراهی میشد که در جهت رهایی یهود بود و در مدتی کوتاه به سختی و با کشتار زیاد سرکوب می شد – این وقایع سوالی ایجادمی کرد که اگر این افراد عادل بودند و برای خدا جنگ کردند و مزد اطاعت خود از خدا را نگرفتند آیا با پدران خود که برای خدا جنگ نکرده بودند و غالبا نسبت به خدا نافرمان هم بودند با هم یکسان خواهند بود؟ پس باید جایی دگر به این موضوع رسیدگی شود زیرا عدالت خدا با بدان و نیکان یکسان عمل نمیکند.

لذا اعتقادی دیگر شکل گرفت که همه در آن یک نظر و هم رای نبودند یک گروه از روحانیون یهودی که صدوقیان نامیده میشدند و کار آنان کتابت و نسخه برداری از تورات و سایر متون دینی و تعلیم آنها بود منکر معاد و فرشتگان و موجودات غیبی بودند و گروهی دیگر از روحانیان که فریسی نامیده میشدند و عمده کار آنها کهانت و دعا بود بر نظریه زندگی پس از مرگ و وجود فرشتگان و عالم غیب معتقد شدند.
برای اینکه از بحث هاویه و جهنم دور نشویم این بحث را در این قسمت خاتمه داده و به ریشه های آموزه جهنم می پردازیم.

در مبحث قبلی به دو مسئله اشاره کردیم اول اینکه همه مردگان به دنیای زیر زمین می رفتند ( عالم مردگان ) و دوم اینکه پس از قیام مسلحانه مکابیها یک سوال الهیات یهود را به چالش کشید که آیا انسانهای خوب و بد همه در یک جا و ان هم در عالم اموات ساکن میشوند و این برخلاف عدالت است.
لذا این تصور و انتظار پیش آمد که افراد گناهکار که در این دنیا بدون کیفر می مانند لازم است در آن دنیا تنبیه شوند

و افراد نیکوکار که در این دنیا پاداش خود را نگرفته اند باید در آن دنیا پاداش دریافت کنند اما چگونه؟
یهودیان قبل از آنکه در الهیات و تعلیمات دینی با کلمه جهنم آشنا شوند با خود جهنم آشنا بودند.
در سالهایی که قوم بنی اسرائیل به رهبری موسی از مصر خارج شدند و راه اورشلیم را در پیش گرفتند – همان شهری که خدا به آنان وعده داده بود – چهل سال در راه بودند بطوری که از همه قوم فقط یک نفر و آن هم یوشع ابن نون وارد سرزمین موعود شد و همه آنها پس از نافرمانی های بسیار که بر علیه موسی نمودند از دیدن ارض موعود محروم شده و در بین راه چه در جنگ و چه به مرگ طبیعی مردند.

فاصله مصر تا اورشلیم تا این حد دور نیست که چهل سال طول کشد اما قوم بنی اسرائیل برای رسیدن به ارض موعود ناچار بودند بسیاری از مناطق را دور زنند یا متوقف شوند و یا بجنگند چرا که قبایل ساکن در این مناطق اجازه عبور به قوم بنی اسرائیل را نمی دادند.

مشکل ترین قسمت راه در مراحل پایانی راه بود چرا که این قسمت در اشغال بخشی از سامریان بود که بت پرست بودند و آنان به این راحتی حاضر به ترک اراضی خود نبودند لذا قوم بنی اسرائیل که گاها در جنگ ها بسیار ضعیف میشد بناچار با اقوام نزدیک خود صلح میکرد تا بتواند تجدید قوا کند این گونه صلح گاهی به ماه ها سکونت قوم می انجامید و جوانان بنی اسرائیل شدیدا در محدودیت آداب و رسوم خود بودند و باید از گناه به دور میماندند اما وقتی با جوانان بت پرست و همسایه خود دوست میشدند و در مراسمات آنها که معمولا با باده گساری و بی بندباری همراه بود شرکت می کردند و کم کم از یهوه خدای اسرائیل رو گردان شده و به بت پرستی رو می آوردند و این خود موجب کاهش توان قوم و انگیزه رسیدن به سرزمین موعود می شد.

این اتفاقات پی در پی برای قوم بنی اسرائیل پیش می آمد تا اینکه سران قوم تصمیم گرفتند چنین روابطی را برای همیشه پایان دهند وحشتناک تر اینکه جوانانی که به بت پرستی روی می آوردند گاها در مراسمات دینی بت پرستان شرکت می کردند که بسیار کفر آلود و غیر قابل تحمل بود.

در این مراسمات بغیر از بساط میگساری و شهوت رانی مراسمات دیگری به عنوان عبادت و پرستش بت ها انجام میشد و در آن قربانی برای خدایان انجام میگرفت- کسانی که از بت ها حاجتی مطالبه میکردند و یا گمان میکردند حاجت خود را از بت ها دریافت کرده اند گاها فرزندان خود را در این مراسم قربانی میکردند – برای آنکه مادران فریاد و ناله فرزندان خود را نشنوند و یا مادرن شیون و زاری نکنند خادمه های بتکده با صدای بلند اواز و وردهای پرستشی برای بت ها می خواندند و خادمان دیگر بر طبل ها و سنج های پر صدا می کوبیدند و برای آنکه دود و بوی بد سوختن بچه ها را حس نکنند آتش های بسیار با وسایل خوش بو کننده روشن میکردند و این بو ها در هم می آمیخت .
در این مراسم ها عده ای با رقص های وحشیانه از خود بی خود شده و برای بت ها نبوت کرده و مطالبه قربانی های بیشتر و یا اعمالی سرشار از فحشا و بی بندباری می کردند و این دقیقا در تضاد کامل با اعتقادات دینی بنی اسرائیل بود.

تمامی این مراسم بین قبایل بت پرست مشترکا در محلی به نام وادی گهنون انجام میشد دره گهنون در بیست و پنج کیلومتری جنوب اورشلیم ( بیت المقدس ) واقع است

لذا بزرگان بنی اسرائیل تصمیم گرفتند آنان را قتل عام نموده و برای اینکه دیگر قبایل بت پرست نتوانند این معبد را احیا کنند آنجا را ویران نموده و به محلی برای سوزاندن حیوانات مرده – ضایعات کشاورزی و زباله ها تبدیل نمودند.


با گذشت چندین سال این دره ( وادی گهنون – دره جهنم ) به محلی بسیار بد بو – پر از مردار جانوران – محل سوزاندن زباله ها – جایی که اتش آن خاموش نمیشد – متعفن و پر از حیوانات موذی و مواد و اجساد کرم افتاده و غیر قابل تحمل تبدیل شده بود

اگر افرادی برای رسیدن به اورشلیم که این وادی بر سر راه آنان بود بناچار کیلومتر ها راه خود را دور کرده و از مسیری دیگر عبور میکردند بسیاری از جزامیان که از شهر ها ترد میشدند به آنجا میرفتند و دزدان و قاتلین برای فرار از دست ماموران و تعقیب کنندگان به سمت این دره متواری می شدند جزامیان و مترودین از مانده زباله ها و یا غذا هایی که افراد خاص حمل زباله به آنجا می اوردند ارتزاق نموده و در کل بدترین جایی بود که میشد تصور کرد.

با آنچه که گفته شد کم کم مردم وقتی کسی را لعن میکردند و یا قصد تحقیر داشتند برای طرف مقابلشان این مکان را برای مجازات آرزو میکردند و این اعتقاد بوجود آمد که بدکاران پس از مرگ به جایی بدتر یا مثل گهنون خواهند رفت.
اینگونه بود که کلمه گهنون ( در عبری و معادل آن جهنم در زبان عربی ) با سایر خصوصیات آن وارد ادبیات شعری – پرستشی و محاوره ای مردم شد . وادی سایه موت در مزمور بیست و سوم داوود یکی از نمونه های کارکرد گهنون در ادبیات دینی قوم یهود است .

(( خداوند شبان من است محتاج به هیچ چیز نخواهم شد .... چون در وادی سایه موت نیز راه روم نخواهم ترسید ....... مزمور 23 داوود ))
به هنگام شروع ماموریت عیسی مسیح گهنون ( جهنم – دوزخ – هاویه ) به همراه خصوصیات دره گهنون - که اشاره آن رفت - بطور کامل وارد لغتنامه باور های مردم شده بود که در اناجیل بارها از آن یاد شده و توصیف تکامل یافته آن را میتوان در مکاشفات یوحنای رسول دید.
امروزه این آموزه را در همه ادیانی که به نوعی به معاد و روز حسابرسی اعتقاد دارند میتوان یافت – خصوصیاتی نظیر آتش سوزنده – غیر قابل تحمل – دائم با جانورانی ترسناک و تهوع آور – غذای بسیار بد بو و بد مزه از مردار از خصوصیات مشترک جهنم در این ادیان است.

هدف از نگارش این مکتوب :
هدف من از نوشتن این جستار بیان یک واقعیت از هزاران واقعیتی است که ما با آنها روبرو هستیم ولی چون خواستگاه اصلی این کلمات را نمیدانیم در نهایت دچار خطا و گمراهی میشویم به عنوان مثال وقتی مردم یهود در آن دوره کلمه جهنم را میشنیدند این کلمه برای آنان قابل فهم و لمس بود میدانستند منظور گوینده چیست و خود گوینده هم میدانست در مورد چه چیزی سخن میگوید – اما در مورد ما چه میتوان گفت ؟ یقینا نه کسانی که در مورد جهنم و بهشت سخن می گویند درک درستی از این وازه ها دارند و نه ما که شنونده آنها هستیم توان فهم واقع بینانه ای داریم – در مورد کلمه بهشت انحراف بیش از جهنم است – در انجیل پاداش مومنین و نیکوکاران فردوس به معنی ملکوت خداست ملکوت خدا نیز اصطلاحی قابل درک بود ملکوت خدا ( پادشاهی خدا ) برای مردم یادآور پادشاهی دوران طلایی داوود و فرزندش سلیمان بود که در حکومت آنان به کسی ستم نمیشد و اگر میشد حاکم دادگر حق مظلوم می ستاند – نعمت و ثروت و امنیت و صلح حکمفرما بود و مردم در آرامش به کسب و کار خویش مشغول بودند هنر و نوآوری و سازندگی رونق داشت مردم به مناسبتهای مختلف جشن های باشکوه برپا می کردند گروه نوازندگان و ترانه سرایان برای خداوند – پادشاه – سرداران و قهرمانان و محبوبان خود می سراییدند و رقص و شادی از خصوصیات بارز آن بود

لذا وقتی عیسی مسیح میگفت ای پدر آسمانی ما ... ملکوت تو بیاید ....و یا ما را در آزمایش میاور و از شریر رهایی ده .... خود او میدانست در باره چه موضوعی سخن میگوید و مردم هم همان مفهوم و منظور او را درک میکردند اما وقتی این اصطلاحات وارد الهیات سایر اقوام میشد که پیش زمینه فکری – تاریخی و فرهنگی یهود را نداشتند دچار انحراف شده و انچه باید موجب امید به آینده – صلح بین مردم با مردم و مردم با خدا و نیکی آنان با هم نوعان میشد به جنگ ها – تنفر – کشتار و تجاوز می انجامید و خدا پرستی به شرک تبدیل میشد و بت پرستی جای خدا پرستی را می گرفت.

وقتی الهیات یهودی و مسیحی را با الهیات اسلامی مقایسه میکنیم به میزان این اختلاف بیشتر پی می بریم – و تفاوت برداشت به حدی زیاد است که تقریبا بر تمام بنیاد های دینی سایه انداخته است.

برای کسی که در فرهنگ و تعالیم عربی - اسلامی رشد کرده و ساختار های فکریش در این دین شکل گرفته است وقتی سخن از فرزند خدا به میان می آید بلافاصله در فکر وی پدر – مادر – آمیزش جنسی ( در بهترین وجه ایمان یعنی معجزه بکرزایی ) متصور می شود در حالیکه ریشه فکری آن نزد یهود و مسیحیان بسیار متفاوت است . یا وقتی سخن از نبوت است بلافاصله در ذهن یک مسلمان فرشته ای بنام جبرئیل ظاهر میشود که مدام در حال بالا و پائین رفتن است تا وحی را از خدا به پیامبر برساند در حالیکه برای یک یهودی و مسیحی نبی تعریف و مشخصه ای کاملا مغایر با این طرز فکر دارد و وقتی سخن از نبوت است در ذهن یک مسلمان جملاتی مجسم میشوند که از دهان خدا خارج شده و توسط جبرئیل به عنوان پیک و محمد به عنوان مامور ابلاغ به مردم اعلام میشود در حالیکه در بین یهودیان یا مسیحیان چنین باوری نه فقط شرک آلود بلکه نوعی حماقت محسوب میشود.
آنچه در این بازار کج فهمی ها بیش از هر چیزی آزار دهنده است تمامی این سو برداشت ها به لحاظ عدم امکان توجیه به موضوع تحریف تورات و انجیل منتهی میشود و تمام در ها به سوی یک تعامل سازنده بسته میشود.
منتظر نظرات و انتقادات دوستان هستم - با سپاس

با سلام
در صورت نياز به توضيح بيشتر سوال خود را در همين تاپيك بيان نمائيد
با سپاس

اصولا مباحث مرتبط با معاد مثل جهنم در مسیحیت شباهت هایی زیادی به یهودیت دارداگر چه اعتقاد به قيامت و بهشت و جهنم در اديان ابراهيمي از ضرورت برخوردار است، ليكن برخي از فرقه هاي يهود در معاد و فراگير بودن آن انكار و ترديد كرده اند. فرقة صدوقيان آن را انكار مي نمايند، ديگران در فراگير بودن آن ترديد روا مي دارند و مي گويند: بيسوادان و آناني كه از تورات بهره اي ندارند، بار ديگر زنده نخواهند شد. نيز گفته اند: آنان كه خارج از ارض مقدس فلسطين مدفونند، بهره اي از قيامت نخواهند داشت. ديگران گفته اند: خداوند پيش از قيامت در زير زمين نقبي مي زند و اجساد آنان را به ارض موعود مي آورد و در آن جا زنده مي شوند.
از جمله اعتقاد آنان در مورد معاد و بهشت و جهنم:
ـ هر كه با هر كفني كه دفن شده است، در فرداي قيامت با همان كفن محشور مي شود.
ـ همه حتي آناني كه در دنيا از نقايص جسماني برخوردارند، در قيامت كامل محشور مي شوند.
ـ لذت دنيا، مانع لذت بهشت و رنج دنيا، موجب وصول به بهشت است.
ـ در قيامت الياس پيامبر مأمور برپايي قيامت است.
ـ بهشت جاي لذت هاي مادي نيست.
ـ در قيامت خدا و بزرگان بني اسرائيل داوري مي كنند.
ـ معاد هم جسماني است و هم روحاني، ليكن تنها روح كيفر مي بيند.
ـ نيكوكاران در بهشت مخلدند و بدكاران از جهنم رهايي مي يابند، جز برخي كه مرتكب گناهان خاصي مانند زناي محصنه شده باشند. برخي گفته اند: اين ها هم در جهنم جاودان نيستند، بلكه پس از دازده ماه به موجودي ديگر تبديل مي شوند.
ـ بهشت هفت طبقه دارد و هر چه بالا رود، براي آناني كه كارهاي خوبشان بيشتر است.
ـ جهنم هفت طبقه دارد و هر چه پايين تر برود، جاي افراد بدتر است.
ـ ختنه نشده وارد بهشت نمي شود و ختنه شده وارد جهنم نخواهد شد، مگر كسي كه خيلي بد باشد.
ـ آتش جهنم بر دانشمندان تورات اثر نمي كند.
ـ همه در فرداي قيامت محكوم مي شوند، جز قوم يهود.
ـ روز شنبه جهنميان استراحت مي كنند و عذاب نمي بينند.
همان طور که گفته شد؛ عقيده مسیحیت در مباحث فرجام شناسی بسیار به قوم يهود نزدیک است، جز اين كه: مسيحيان به زندگاني روحاني در قيامت معتقدند، نه جسماني.
ـ پس از مرگ داوري خصوصي و جزئي در مورد اعمال بشر به عمل مي آيد و داوري كلي و نهايي در قيامت است.
ـ كليساي كاتوليك مي گويد: كساني كه پس از قيامت در برزخ تصيفه شوند، وارد جهنم نمی شوند و به بهشت مي روند و بهشت دريافت محضرت خداوند است. كساني كه شايسته اين پاداش نيستند، به جهنم مي روند.
ـ كليساهای پروتستان نيز اين عقيده را دارند، جز دوره برزخ را.
براي اطلاع بيشتر به اين كتاب ها مي توانيد مراجعه كنيد:
1ـ گنجينه اي از تلمود، ص 351 به بعد؛
2ـ دايره المعارف فارسي، واژة قيامت؛
3-هفت آسمان (فصل نامة اديان و مذاهب) شمارة 22، ص 67.

sina178s;70318 نوشت:
برای کسی که در فرهنگ و تعالیم عربی - اسلامی رشد کرده و ساختار های فکریش در این دین شکل گرفته است وقتی سخن از فرزند خدا به میان می آید بلافاصله در فکر وی پدر – مادر – آمیزش جنسی ( در بهترین وجه ایمان یعنی معجزه بکرزایی ) متصور می شود در حالیکه ریشه فکری آن نزد یهود و مسیحیان بسیار متفاوت است . یا وقتی سخن از نبوت است بلافاصله در ذهن یک مسلمان فرشته ای بنام جبرئیل ظاهر میشود که مدام در حال بالا و پائین رفتن است تا وحی را از خدا به پیامبر برساند در حالیکه برای یک یهودی و مسیحی نبی تعریف و مشخصه ای کاملا مغایر با این طرز فکر دارد و وقتی سخن از نبوت است در ذهن یک مسلمان جملاتی مجسم میشوند که از دهان خدا خارج شده و توسط جبرئیل به عنوان پیک و محمد به عنوان مامور ابلاغ به مردم اعلام میشود در حالیکه در بین یهودیان یا مسیحیان چنین باوری نه فقط شرک آلود بلکه نوعی حماقت محسوب میشود. آنچه در این بازار کج فهمی ها بیش از هر چیزی آزار دهنده است تمامی این سو برداشت ها به لحاظ عدم امکان توجیه به موضوع تحریف تورات و انجیل منتهی میشود و تمام در ها به سوی یک تعامل سازنده بسته میشود.

سلام
بر اساس آموزه های دین اسلام مهمترین عامل سعادت و کمال انسان ایمان و عمل صالح است . هرچند در منابع دین اسلام بیش از ادیان دیگر معارف تبین شده است اما تاکید بر عمل صالح بخصوص برای عوام که اهل معارف و فراگیری دقیق آن نیستند مشهود است .
هرکس که در وادی حقیقت قدم گذاشت می فهمد که دین اسلام چقدر دقیق و ارزشمند مسیر کمال انسانی را تعیین فرموده است . یک عارفی که در مقام نظر حقیقت را شناخت خود را بیش از پیش نیازمند به اخلاق الهی و عمل صالح می یابد .
پس برای عموم افراد این اخلاق و عمل شایسته است که کارساز و موثر می باشد هرچند معارف را به نحو اجمال فراگرفته و معتقد شده باشند بلکه اهل معرفت نیز پس از طی مراتب علمی باز به وادی عمل می آیند و خود را به اوج می رسانند .
تعبیرات قرآنی و کلام پیامبر ص و اهل بیت ع هرچند در بسیاری موارد در حد فهم مخاطبینشان تنزل یافته است اما همین تعبیرات شورانگیز برای به حرکت درآوردن انسانهای حقیقت جو کافی است . لذا شاهدیم که امت اسلام بیش از امتهای دیگر در میدان عمل و پایبندی به دین باقی مانده و به حسب روایات پرهیزگاران این امت صدها برابر بیشتر از پرهیزگاران امتهای دیگر است .
البته تاسف بر نازل بودن معارف دین در نزد عموم مسلمین قابل تقدیر است اما فراموش نکنیم همین اندازه شناخت اصول هم برتر از معرفت و شناخت امتهای دیگر بوده و آثار عملی قوی تری بر آن مترتب شده است .
البته کسی که با اخلاص در میدان عمل و اخلاق گام بردارد به توفیق الهی خیلی زود پرده های بی خبری از جلوی چشم دلش برداشته می شود و همه آن حقایق از توحید تا معاد را در افقی بس برتر خواهد یافت هرچند طریق معرفت نیز بر جویندگانش بسته نیست و می توان با زحمت و رنج در وادی علم خیلی زودتر به تصحیح و ارتقاء معرفت نسبت به مبدا و معاد اقدام کرد .
بنده وجود مصادیق ملموس برای معارف و حقایق ماورایی را موثرتر از تشریح و تفصیلی که در دین شریف اسلام از این مسائل وجود دارد نمی دانم ضمن اینکه مصادیق مادی راه را برای درک حقایق مجرد از توحید تا معاد طولانی تر می کند . این مفاهیم نیزدر نظر عموم پیروان ادیان مسیحیت و یهودیت به نحو بالفعل مورد توجه نیست بلکه مخصوص زمان خاصی بوده و چه بسا اکثر مسیحیان و یهودیان از ریشه معنایی این الفاظ بی خبر باشند .
موفق در پناه حق

با سلام و احترام
اگر چه در انجیل های موجود صراحتا به جهنم اشاره شده
" تمام بدکاران را جمع خواهد کرد و آن ها را در کوره آتش خواهد افکند، جایی که گریه و دندان ساییدن خواهد بود.آن گاه پارسایان در جاودانی همچون خورشید خواهند درخشید.(متی 13:41و 49)
اگر دستت ، پایت و چشمت تو را می لغزاند،آن را دور انداز زیرا برای تو بهتر آن است که با دو دست و دو پا و دو چشم در آتش دوزخ افکنده شوی.( متی18: 8-9)
با توجه به نقش تربیتی این آموزه ها در جلوگیری از ظلم و طغیان انسان مسیحی، با نگاهی ساده به آنان که به نام مسیح در سراسر دنیا به ظلم و غارت می پردازند ، متاسفانه به این نکته می رسیم که نگاه خدامحورانه در فرازهایی از انجیل هم اکنون به نگاهی اومانیستی بر اساس منافع زود بازده تبدیل شده است، فلذا اثر تربیتی برای این فقرات نمی توان تصور نمود.

با سلام
سو استفاده ابزاري از دين همواره و در همه اديان وجود دارد - به قول بزرگي :
با دين يا بي دين - انسانهاي خوب كارهاي خوب و انسانهاي بد كار هاي بد ميكنند - اما براي اينكه انسانهاي خوب كارهاي بد كنند نياز به دين دارند
با سپاس

sina178s;70318 نوشت:
وقتی الهیات یهودی و مسیحی را با الهیات اسلامی مقایسه میکنیم به میزان این اختلاف بیشتر پی می بریم – و تفاوت برداشت به حدی زیاد است که تقریبا بر تمام بنیاد های دینی سایه انداخته است.



با سلام:Gol:

جناب سینا 178

بسیار جای خرسندی است که به این حقیقت اعتراف دارید اما ایا هیچگاه شده به علت آن بیندیشی؟ اینکه

چرا اینهمه تفاوت؟

دوست عزیز؛ مگر اسلام عزیز و دانشمندان مسلمان چیزی غیر از این را می گویند؟ حرف ما مسلمانان هم در اینست واقعاً تفاوت بسیار است؟ می دانی از کجا تا کجا؟

تفاوت از زمین است تا اسمان ... چون معارف اسلام همان وحی الهی و کلام خداوند است که تحریف نشده اما معارف و بقول شما الهیات یهودی و مسیحی دست نوشته های بشری و کلام تحریف شده زمینی هاست.

یک فرقی هم ما و شما داریم؟ فرق ما و شما در این قبیل مسائل این است که شما فقط طرح مسأله می کنید و ما علاوه بر طرح مسأله دلایل و علل آن را هم ذکر می کنیم.

اجمالاً عرض می کنم:

آیا گمان نمی کنی که دلیل اینهمه تفاوت، به همان مطلبی باز می گردد که اسلام و قرآن بر آن تصریح می کند، انحراف و تحریف اساسی و بنیادینی که در ادیان الهی گذشته (یهود و مسیحیت) رخ داده است؟

آیا نمی خواهید بپذیرید که تاریخ مصرف الهیات یهودی و مسیحی به سر آمده و این همه اصرار بر زنده نگهداشتن معارف عاری از وحی الهی و دست نوشته های ساختگی بشری، نه در جهت برنامه های حیات دنیا راهگشاست و نه می تواند پله کانی برای صعود و پرواز به سوی آسمان باشد؟

آیا وقت آن نرسیده که بپذیرید از یهود و مسیحیت تنها پوسته و ظاهری بیش باقی نمانده و نه تنها حکومت ها برای حقیقت دین و آموزه های یهود و مسیحیت، شأن و جایگاه و ارزشی قائل نیستند بلکه این مهم در دلهای مردم نیز جایگاه خود را از دست داده، و تنها و تنها اسمی از مسیحی و یهودی باقی مانده و در باطن بطور رسمی، روح و معنویتی در زندگی فردی افراد بشر هم به چشم نمی خورد؟

مگر نه آنست که دنیای امروز اعم از حکومت ها و مردم از فقدان روح معنویت و دینداری به شدت رنج می برند؟ و حتی بزرگان مسیحیت نیز، حلقۀ گمشدۀ دنیای امروز و مشکل اساسی بشر غرق شده در خواسته های نفسانی و مادیات را قطع ارتباط با معنویت و توحید می داند؟

در پایان گفتنی است: گذشته از اینکه نتیجه و برداشت شما واقعی است و حقیقتاً بین الهیات مسیحی و یهودی و الهیات اسلامی تفاوت بسیار است؛ اما باید بیفزایم که در اصل مقایسه، مقایسۀ نادرستی است؟ اسلام کجا و ادیان تحریف شدۀ سابق کجا؟ این گذشته از اکمال و تمامیت دین اسلام است که ادیان گذشته از داشتن این امتیاز محرومند.

البته این اختلاف شدید از این نوع مقایسه امری بدیهی و طبیعی است زیرا بین دین آسمانی و تحریف نشده اسلام با ادیان آسمانی اما تحریف شده یهود و مسیحیت گذشته از دیگر وجوه تمایز و برتری های دین اسلام بی شک؛

تفاوت از زمین تا آسمان است ...

البته مصادیق انحرافات و تحریفات یهودیت و مسیحیت در جای خود بسیار بحث شده و انتقادات مطرح گردیده که این مطلب را به زمان و مکان خود حوالت می دهم.

بقول شاعر، جناب سینا 178 عزیز ...

من آنچه شرط بلاغ است با تو گفتگو کردم/ تو خواه پند بگیر و خواه ملال ...

موفق باشید ...:Gol:

صدیق;82369 نوشت:

با سلام:gol:

جناب سینا 178

بسیار جای خرسندی است که به این حقیقت اعتراف دارید اما ایا هیچگاه شده به علت آن بیندیشی؟ اینکه چرا اینهمه تفاوت؟

دوست عزیز؛ مگر اسلام عزیز و دانشمندان مسلمان چیزی غیر از این را می گویند؟ حرف ما مسلمانان هم در اینست واقعاً تفاوت بسیار است؟ می دانی از کجا تا کجا؟

تفاوت از زمین است تا اسمان ... چون معارف اسلام همان وحی الهی و کلام خداوند است که تحریف نشده اما معارف و بقول شما الهیات یهودی و مسیحی دست نوشته های بشری و کلام تحریف شده زمینی هاست.

یک فرقی هم ما و شما داریم؟ فرق ما و شما در این قبیل مسائل این است که شما فقط طرح مسأله می کنید و ما علاوه بر طرح مسأله دلایل و علل آن را هم ذکر می کنیم.

اجمالاً عرض می کنم:

آیا گمان نمی کنی که دلیل اینهمه تفاوت، به همان مطلبی باز می گردد که اسلام و قرآن بر آن تصریح می کند، انحراف و تحریف اساسی و بنیادینی که در ادیان الهی گذشته (یهود و مسیحیت) رخ داده است؟

آیا نمی خواهید بپذیرید که تاریخ مصرف الهیات یهودی و مسیحی به سر آمده و این همه اصرار بر زنده نگهداشتن معارف عاری از وحی الهی و دست نوشته های ساختگی بشری، نه در جهت برنامه های حیات دنیا راهگشاست و نه می تواند پله کانی برای صعود و پرواز به سوی آسمان باشد؟

آیا وقت آن نرسیده که بپذیرید از یهود و مسیحیت تنها پوسته و ظاهری بیش باقی نمانده و نه تنها حکومت ها برای حقیقت دین و آموزه های یهود و مسیحیت، شأن و جایگاه و ارزشی قائل نیستند بلکه این مهم در دلهای مردم نیز جایگاه خود را از دست داده، و تنها و تنها اسمی از مسیحی و یهودی باقی مانده و در باطن بطور رسمی، روح و معنویتی در زندگی فردی افراد بشر هم به چشم نمی خورد؟

مگر نه آنست که دنیای امروز اعم از حکومت ها و مردم از فقدان روح معنویت و دینداری به شدت رنج می برند؟ و حتی بزرگان مسیحیت نیز، حلقۀ گمشدۀ دنیای امروز و مشکل اساسی بشر غرق شده در خواسته های نفسانی و مادیات را قطع ارتباط با معنویت و توحید می داند؟

در پایان گفتنی است: گذشته از اینکه نتیجه و برداشت شما واقعی است و حقیقتاً بین الهیات مسیحی و یهودی و الهیات اسلامی تفاوت بسیار است؛ اما باید بیفزایم که در اصل مقایسه، مقایسۀ نادرستی است؟ اسلام کجا و ادیان تحریف شدۀ سابق کجا؟ این گذشته از اکمال و تمامیت دین اسلام است که ادیان گذشته از داشتن این امتیاز محرومند.

البته این اختلاف شدید از این نوع مقایسه امری بدیهی و طبیعی است زیرا بین دین آسمانی و تحریف نشده اسلام با ادیان آسمانی اما تحریف شده یهود و مسیحیت گذشته از دیگر وجوه تمایز و برتری های دین اسلام بی شک؛

تفاوت از زمین تا آسمان است ...

البته مصادیق انحرافات و تحریفات یهودیت و مسیحیت در جای خود بسیار بحث شده و انتقادات مطرح گردیده که این مطلب را به زمان و مکان خود حوالت می دهم.

بقول شاعر، جناب سینا 178 عزیز ...

من آنچه شرط بلاغ است با تو گفتگو کردم/ تو خواه پند بگیر و خواه ملال ...

موفق باشید ...:gol:

با سلام
جناب صديق
نميدانم آيا عصباني هستيد يا تالار گفتگو را با صف نماز جمعه يا ميتينگ سياسي اشتباه گرفته ايد
اگر يك فحش خواهر و مادر هم اضافه ميكرديد كارتان بي عيب مي بود
با اينكه قبلا هم در ساير مباحث برادرانه به شما تذكر دادم كه به اعتقادات ديگران بايد احترام گذارد متاسفانه در همين تاپيك به كررات كلماتي چون انحراف - تحريف و آن هم به شكل شعاري بكار برديد كه صد البته نشان از عدم توانايي شما در ارائه سند و استدلال در تقابل است
پس لطف نموده شرط بلاغ را براي خودتان نگه داريد و در ازاي آن كمي ادبيات محترمانه ياد بگيريد
با سپاس

sina178s;83188 نوشت:
با سلام
جناب صديق
نميدانم آيا عصباني هستيد يا تالار گفتگو را با صف نماز جمعه يا ميتينگ سياسي اشتباه گرفته ايد
اگر يك فحش خواهر و مادر هم اضافه ميكرديد كارتان بي عيب مي بود
با اينكه قبلا هم در ساير مباحث برادرانه به شما تذكر دادم كه به اعتقادات ديگران بايد احترام گذارد متاسفانه در همين تاپيك به كررات كلماتي چون انحراف - تحريف و آن هم به شكل شعاري بكار برديد كه صد البته نشان از عدم توانايي شما در ارائه سند و استدلال در تقابل است
پس لطف نموده شرط بلاغ را براي خودتان نگه داريد و در ازاي آن كمي ادبيات محترمانه ياد بگيريد
با سپاس

به به جناب سینای خودمون،سلام، چطوری بچه لندن. بازم که گرد و خاک کردی، جناب صدیق الممالک و ناراحت کردی!
راستی مستر، شما مگه مطالعه تطبیقی بین الهیات مسیحی و اسلام داری ، اگه هست ارائه کن، فرصت خوبیه برای مقایسه و هویدا شدن نقاط ضعف، بسم الله لوتی.

با سلام
ممنون از لطف تون
هر دم از اين باغ بري ميرسد ---------------------------- تازه تر از تازه تري ميرسد

با سلام
ممنون از لطف تون
هر دم از اين باغ بري ميرسد ---------------------------- تازه تر از تازه تري ميرسد

سلام
معاد و جهنم د مسیحیت یک امر مبهم است . تصور اینستکه توصیفات انجیلهای فعلی از معاد در حقیقت توصیف بلایای دنیایی است که بر سر بعضی متمردان می آید به واقعیت نزدیکتر است .
کمی توصیف معاد در اناجیل موجود نه به نحو موثر و قابل توجه ، انسان عاقل را به این اندیشه هدایت می کند که جنایت تحریف عامل اساسی آن بوده است .
آموزه های اناجیل بلکه بزرگان مسیحیت به نحو ملموسی در جهت تامین جاده ای صاف برای حکومتهای مستکبر است همانطور که حاکمان را سایه های خدا می شمارند .
حذف اوصاف معاد در اناجیل با توجه به آثار روحی روانی که می تواند در افراد و پرهیزکاریشان داشت باشد - که نتیجه اش تقویت دیانت و عدالت مداری است - توسط حاکمان جور ، احتمال قوی می تواند باشد .
موفق در پناه حق

با سلام
ممنون از لطف تون
هر دم از اين باغ بري ميرسد ---------------------------- تازه تر از تازه تري ميرسد

به علت عدم رعايت ادب به تاپيك هاي كاربر حامد پاسخ داده نميشود
قضاوت با خوانندگان

سلام بر اهل حق
ادب آن است که خدای یکتا را سه تا ندانی
چه اینکه خود فرمود :
ان الشرک لظلم عظیم
بی ادبی کافران مسحیی اعظم بی ادبیهای عالم در پیشگاه خدای واحد است
موفق اهل حق

حامد;87054 نوشت:
سلام بر اهل حق
ادب آن است که خدای یکتا را سه تا ندانی
چه اینکه خود فرمود :
ان الشرک لظلم عظیم
بی ادبی کافران مسحیی اعظم بی ادبیهای عالم در پیشگاه خدای واحد است
موفق اهل حق

محكمترين استدلالي كه تاكنون ديدم
سه خدايي = شرك = ظلم = بي ادبي مسيحيان ----- آن هم به نام حق

sina178s;87072 نوشت:
محكمترين استدلالي كه تاكنون ديدم سه خدايي = شرك = ظلم = بي ادبي مسيحيان ----- آن هم به نام حق

اساسا شما ابزار فهم استدلال را ندارید لذا به دلیل نقلی برای شما اکتفا کردیم چون دلیل عقلی بکار شما نمی آید

با سلام ..

به نظر می رسد ؛بحث پیرامون شریعت حضرت مسیح و انحراف عقاید ان رسول کریم از طرف پیروانش کمی در این سایت بغرنج گشته است ؛البته بنده نمی دانم چرا چنین موضوعی اینقدر کش دار شده ؛مباحث انحرافی از طرف برخی از اشخاص و عقاید باطل این اشخاص اینقدر قلم فرسایی برای تاکید بر مطلب فوق ندارد ؛پرداختن به این گونه مسائل که امروزه جایگاهی در محافل معرفت شناسی دینی ندارد ،فقط وقت تلف کردن و غفلت در شناساندن معارف عالیه اسلام و نشر ان در محافل عمومی است....

یاحق

erfan_alavi;87106 نوشت:
با سلام ..

به نظر می رسد ؛بحث پیرامون شریعت حضرت مسیح و انحراف عقاید ان رسول کریم از طرف پیروانش کمی در این سایت بغرنج گشته است ؛البته بنده نمی دانم چرا چنین موضوعی اینقدر کش دار شده ؛مباحث انحرافی از طرف برخی از اشخاص و عقاید باطل این اشخاص اینقدر قلم فرسایی برای تاکید بر مطلب فوق ندارد ؛پرداختن به این گونه مسائل که امروزه جایگاهی در محافل معرفت شناسی دینی ندارد ،فقط وقت تلف کردن و غفلت در شناساندن معارف عالیه اسلام و نشر ان در محافل عمومی است....

یاحق

با سلام
دوست عزيز شم ميتونيد فرض بگيريد كه مسلمانان عقل كل هستيد و مسيحيان همه نادان
فرض محال كه محال نيست - تو مثل هم جاي مناقشه نيست

sina178s;87143 نوشت:
ا سلام دوست عزيز شم ميتونيد فرض بگيريد كه مسلمانان عقل كل هستيد و مسيحيان همه نادان فرض محال كه محال نيست - تو مثل هم جاي مناقشه نيست

پیرو عقل کلیم و این فرض نیست

بهلههه......

جناب سینا اینهمه مسایل عجیب غریب به خورد ما دادید که بگید جهنم وجود نداره راحت باشید هر کاری دلتون میخواد بکنید!!!.... :khaneh:

sina178s;87143 نوشت:
با سلام
دوست عزيز شم ميتونيد فرض بگيريد كه مسلمانان عقل كل هستيد و مسيحيان همه نادان
فرض محال كه محال نيست - تو مثل هم جاي مناقشه نيست

سلام.

مگر حضرت عالی چیز ی فراتر از بلوغ فکری بشر در هر دوران برای تبیین اوامر الهی در ارسال شرایع سراغ دارید!!!

شریعت حضرت مسیح شریعتی کامل و تمام در زمان خود بود و بس ؛و شریعت حضرت محمد (ص) کامل و تمام شریعت حضرت مسیح و همه شرایع قبل از خود است ؛نتیجتا امروزه شریعت مسیح از لحاظ توحیدی و فروعی ناقص است؛وگرنه خداوند بیکار نبود به صورت تدریجی این دین واحد را تکامل بخشد و تمام نماید همان اول همه دین را عرضه می کرد تا پیروان اسلام نیز ادعایی فراتر از عقل کلی برای خود نکنند...

خصلت عقل و فکر بشر همین است که با زمان تکامل یابد ؛نتیجتا با وجود کامل سراغ ناقص نخواهد رفت!!

نتیجتا اوامر و عقاید توحیدی دین مسیح علیه السلام از لحاظ عقلانیت و بلوغ فکری نسبت به دین مبین اسلام رتبه و درجه ای بسیار پایین دارد...

یاحق

erfan_alavi;87301 نوشت:

سلام.

مگر حضرت عالی چیز ی فراتر از بلوغ فکری بشر در هر دوران برای تبیین اوامر الهی در ارسال شرایع سراغ دارید!!!

شریعت حضرت مسیح شریعتی کامل و تمام در زمان خود بود و بس ؛و شریعت حضرت محمد (ص) کامل و تمام شریعت حضرت مسیح و همه شرایع قبل از خود است ؛نتیجتا امروزه شریعت مسیح از لحاظ توحیدی و فروعی ناقص است؛وگرنه خداوند بیکار نبود به صورت تدریجی این دین واحد را تکامل بخشد و تمام نماید همان اول همه دین را عرضه می کرد تا پیروان اسلام نیز ادعایی فراتر از عقل کلی برای خود نکنند...

خصلت عقل و فکر بشر همین است که با زمان تکامل یابد ؛نتیجتا با وجود کامل سراغ ناقص نخواهد رفت!!

نتیجتا اوامر و عقاید توحیدی دین مسیح علیه السلام از لحاظ عقلانیت و بلوغ فکری نسبت به دین مبین اسلام رتبه و درجه ای بسیار پایین دارد...

یاحق

با سلام
ميشه لطف كنيد در مورد شريعت مسيح كمي توضيح دهيد و بفرمائيد كدام قسمت هاي شريعت مسيح در اسلام تكميل شده است - پنج مورد هم بگيد كافيه
ممنون

sina178s;87303 نوشت:
با سلام ميشه لطف كنيد در مورد شريعت مسيح كمي توضيح دهيد و بفرمائيد كدام قسمت هاي شريعت مسيح در اسلام تكميل شده است - پنج مورد هم بگيد كافيه ممنون

1- توحید بجای تثلیث
که در اسلام بنیانش فرو ریخت . چه اینکه اساسا در تعلیمات مسیح چیزی به نام تثلیث و خدایی و فرزند خدایی وجود نداشته لذا اسلام به داد مسیحیان رسید تا از هلاکت شرک رهایی یابند لذا آنها را نصیحت فرمود :
نگویید خدا سومی از سه تاست پرهیز کنید برایتان بهتر است
2- تصویر روشن و تاثیر گذار از معاد بجای ابهام
معاد در همه شرایع گذشته و همچنین مسیحیت مخدوش و مبهم است . قرآن با ارائه تصویری روشن و مفصل از معاد هم اورا به پایان کارش آگاه کرد هم اسباب پرهیزگاریش را تقویت فرمود
3- جهاد به جای رهبانیت
از تعالیم مسیحیت رهبانیت و دوری از جامعه است . اسلام دین را از حالت انفعال خارج ساخته و آنرا به عاملی قوی برای تحول جامعه بشری مبدل ساخت لذا شاهد بودیم در کمتر از دو قرن امپراتوری بی نظیری در جهان متولد شد که بنیانهای فکری اش آموزه های تحول آفرین قرآن بود
4- مبارزه با ظلم بجای سازش با آن
در آموزه های مسیحیت نه تنها انسانها به مبارزه با حکام ستمگر دعوت نمی شوند بلکه به سکوت در برابر آنها توصیه می گردند اما اسلام با بیانات متعدد مستضعفین را برای شکستن سلطه ظالمانه حکام بر می انگیزاند .
جنبه های اجتماعی اسلام چنان برتری خود را نشان داده که بسیاری از اندیشمندان نتوانسته اند بدان اعتراف نکنند
5- معرفی جایگاه بلند و در عین حال عبودی انبیاء و اولیاء
برعکس مسیحیت و ادیان دیگر که در مورد انبیاء و بزرگان خود دچار غلو و شرک شدند . اسلام عزیز با وسواس خاصی جایگاه با عظمت انبیاء و اولیاء الهی را روشن ساخت . به این صورت که هم بزرگی های فوق العاده آنها را بیان کرد و هم مقام عبودیت و بندگی آنها را نشان داد تا انسانها با مشاهده قله با عظمت وجودی ایشان بدان میل کرده و سختی طریق تکامل را بپذیرند و هم از مرز بندگی خارج نشوند و جایگاه اولوهی خدای متعال را در تمام مقامات و مدارج فراموش نکنند . لذا تربیت یافتگان با عظمت این مکتب در عین برخورداری از اوصاف جمع تمام خوبان با نهایت تذلل در پیشگاه حق اظهار بندگی می کنند .
6- احکام صحیح تعالی بخش بجای احکام تحریف شده
در مسیحیت احکام تحریف شده ای وجود دارد که نمونه آن شرب خمر است . قرآن با بیان احکام الهی صحیح راههای پاکی برای ترقی انسانها در قالب شریعتی کامل ارائه فرمود که تمام شوون فردی و اجتماعی اورا شامل می شود . مثلا شرب خمر را به تدریج تحریم نمود و سپس به اشد وجوه از آن منع کرد چه اینکه آسیبهای شرب خمر چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی بر همگان روشن است
7-
8-
9-
10-
"یعرفون نعمت الله ثم ینکرونها "
نعمت خدا را می شناسند و آنرا انکار می کنند
با انکار می خواهی کجا بروی ؟

حامد;87366 نوشت:
1- توحید بجای تثلیث
که در اسلام بنیانش فرو ریخت . چه اینکه اساسا در تعلیمات مسیح چیزی به نام تثلیث و خدایی و فرزند خدایی وجود نداشته لذا اسلام به داد مسیحیان رسید تا از هلاکت شرک رهایی یابند لذا آنها را نصیحت فرمود :
نگویید خدا سومی از سه تاست پرهیز کنید برایتان بهتر است
2- تصویر روشن و تاثیر گذار از معاد بجای ابهام
معاد در همه شرایع گذشته و همچنین مسیحیت مخدوش و مبهم است . قرآن با ارائه تصویری روشن و مفصل از معاد هم اورا به پایان کارش آگاه کرد هم اسباب پرهیزگاریش را تقویت فرمود
3- جهاد به جای رهبانیت
از تعالیم مسیحیت رهبانیت و دوری از جامعه است . اسلام دین را از حالت انفعال خارج ساخته و آنرا به عاملی قوی برای تحول جامعه بشری مبدل ساخت لذا شاهد بودیم در کمتر از دو قرن امپراتوری بی نظیری در جهان متولد شد که بنیانهای فکری اش آموزه های تحول آفرین قرآن بود
4- مبارزه با ظلم بجای سازش با آن
در آموزه های مسیحیت نه تنها انسانها به مبارزه با حکام ستمگر دعوت نمی شوند بلکه به سکوت در برابر آنها توصیه می گردند اما اسلام با بیانات متعدد مستضعفین را برای شکستن سلطه ظالمانه حکام بر می انگیزاند .
جنبه های اجتماعی اسلام چنان برتری خود را نشان داده که بسیاری از اندیشمندان نتوانسته اند بدان اعتراف نکنند
5- معرفی جایگاه بلند و در عین حال عبودی انبیاء و اولیاء
برعکس مسیحیت و ادیان دیگر که در مورد انبیاء و بزرگان خود دچار غلو و شرک شدند . اسلام عزیز با وسواس خاصی جایگاه با عظمت انبیاء و اولیاء الهی را روشن ساخت . به این صورت که هم بزرگی های فوق العاده آنها را بیان کرد و هم مقام عبودیت و بندگی آنها را نشان داد تا انسانها با مشاهده قله با عظمت وجودی ایشان بدان میل کرده و سختی طریق تکامل را بپذیرند و هم از مرز بندگی خارج نشوند و جایگاه اولوهی خدای متعال را در تمام مقامات و مدارج فراموش نکنند . لذا تربیت یافتگان با عظمت این مکتب در عین برخورداری از اوصاف جمع تمام خوبان با نهایت تذلل در پیشگاه حق اظهار بندگی می کنند .
6- احکام صحیح تعالی بخش بجای احکام تحریف شده
در مسیحیت احکام تحریف شده ای وجود دارد که نمونه آن شرب خمر است . قرآن با بیان احکام الهی صحیح راههای پاکی برای ترقی انسانها در قالب شریعتی کامل ارائه فرمود که تمام شوون فردی و اجتماعی اورا شامل می شود . مثلا شرب خمر را به تدریج تحریم نمود و سپس به اشد وجوه از آن منع کرد چه اینکه آسیبهای شرب خمر چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی بر همگان روشن است
7-
8-
9-
10-
"یعرفون نعمت الله ثم ینکرونها "
نعمت خدا را می شناسند و آنرا انکار می کنند
با انکار می خواهی کجا بروی ؟

با سلام به حق باوران
تو تاپيك قبلي گفتم كه شما مسلمان نيستيد - نه اسلام را مي شناسيد و نه مسيحيت را
تعريف شريعت را هم نمي دانيد

sina178s;87375 نوشت:
با سلام به حق باوران تو تاپيك قبلي گفتم كه شما مسلمان نيستيد - نه اسلام را مي شناسيد و نه مسيحيت را تعريف شريعت را هم نمي دانيد

مگه تو کی هستی که حرفت را بخاطر اینکه تو گفته ای بپذیرد .
در امت خردمدار اسلامی همه تابع دلیل و برهانند .
برهانی که تو در امر دین قبولش نداری .
حالا تو که همه رنگی هستی بگو ببینیم چه میدانی .
احتمالا بزودی ادعای پیامبری ات را خواهیم شنید .
احتمالا اسم دینت هم دین بی خردی و لجاجت است.

sina178s;87375 نوشت:
با سلام به حق باوران
تو تاپيك قبلي گفتم كه شما مسلمان نيستيد - نه اسلام را مي شناسيد و نه مسيحيت را
تعريف شريعت را هم نمي دانيد

با سلام خدمت سيناي عزيز
مشتاقانه منتظرم به جاي عصبانيت شناخت كامل از اسلام را به ما نشان دهيد.و مطالبي را كه نقص اسلام را كه در برابر مسيحيت دارد ارايه نماييد وبا مطالعه ي كتب اسلامي معتبر آن هم اسلام از ديدگاه شيعه.چون ما طالب حقيم به دور از تعصب

زينب;87383 نوشت:
با سلام خدمت سيناي عزيز
مشتاقانه منتظرم به جاي عصبانيت شناخت كامل از اسلام را به ما نشان دهيد.و مطالبي را كه نقص اسلام را كه در برابر مسيحيت دارد ارايه نماييد وبا مطالعه ي كتب اسلامي معتبر آن هم اسلام از ديدگاه شيعه.چون ما طالب حقيم به دور از تعصب

با سلام
من عصباني نيستم
اما مطلب شما را هم متوجه نشدم - اگه ميشه توضيح دهيد - دوست شما مدعي شدند كه شريعت اسلام شريعت مسيحيت را كامل كرده است - مسيحيت شريعت ندارد - پس پرسيدم اگر به نظر ايشان مسيحيت شريعت دارد براي من حقير نيز بفرمايند - كه مطالبي گفتند كه با تعريف شريعت فاصله بسيار دارد
حال سوال شما چيست نميدانم

sina178s;87385 نوشت:
با سلام من عصباني نيستم اما مطلب شما را هم متوجه نشدم - اگه ميشه توضيح دهيد - دوست شما مدعي شدند كه شريعت اسلام شريعت مسيحيت را كامل كرده است - مسيحيت شريعت ندارد - پس پرسيدم اگر به نظر ايشان مسيحيت شريعت دارد براي من حقير نيز بفرمايند - كه مطالبي گفتند كه با تعريف شريعت فاصله بسيار دارد حال سوال شما چيست نميدانم

جلو چشم همه دروغ ؟
جناب عرفان که نگفت عیسی بن مریم ع شریعت ندارد . من هم که تفاوتها و برتریهای شریعت اسلام را گفتم . تعریف شما از شریعت هم که جایی ندیدیم که بخواهیم ردش کنیم .
تازه نفی شریعت عیسی بن مریم ع را هم که ما در یکی از تاپیکهای دیگه شاهدش بودیم . با دروغ و این در و اون در زدن می خوای کجا بری ؟

sina178s;87385 نوشت:
با سلام من عصباني نيستم اما مطلب شما را هم متوجه نشدم - اگه ميشه توضيح دهيد - دوست شما مدعي شدند كه شريعت اسلام شريعت مسيحيت را كامل كرده است - مسيحيت شريعت ندارد - پس پرسيدم اگر به نظر ايشان مسيحيت شريعت دارد براي من حقير نيز بفرمايند - كه مطالبي گفتند كه با تعريف شريعت فاصله بسيار دارد حال سوال شما چيست نميدانم

جلو چشم همه دروغ ؟
جناب عرفان که نگفت عیسی بن مریم ع شریعت ندارد . من هم که تفاوتها و برتریهای شریعت اسلام را گفتم . تعریف شما از شریعت هم که جایی ندیدیم که بخواهیم ردش کنیم .
تازه نفی شریعت عیسی بن مریم ع را هم که ما در یکی از تاپیکهای دیگه از خودت شاهدش بودیم . با دروغ و این در و اون در زدن می خوای کجا بری ؟

نارسایی مفاهیم دینی در مسیحیت



در خانواده های مسیحی اغلب اطفال در اوایل عمر به وجود خدایی شبیه انسان ایمان می آورند مثل این که بشر به شکل خدا آفریده شده است . این افراد هنگامی که وارد محیط علمی می شوند و به فرا گرفتن و تمرین مسائل علمی اشتغال می ورزند این مفهوم انسانی شکل و ضعیف خدا نمی تواند با دلایل منطقی و مفاهیم علمی جور دربیاید و بالنتیجه بعد از مدتی که امیدهرگونه سازش از بین می رود مفهوم خدا نیز به کلی متروک و از صحنه فکر خارج می شود و احساس اینکه در ایمان به خدا قبلا اشتباه شده و همچنین عوامل دیگر روانی باعث می شوند که شخص از نارسایی این مفهوم بیم ناک شود و از خداشناسی اعراض و انصراف حاصل کند .

[=&quot]
منبع : جان کلوورمونسما اثبات وجود خدا ص 60

[/]


مهدی چگونه مسلمان شد؟

من مسیحی بودم ... این حقیقت دارد، اما اکنون نام من "مهدی" است... من در کودکی در محیطی شبیه به رژیم نژادپرست جنوب آفریقا در آمریکا بزرگ شدم. آنجا نژادپرستی و تبعیض جنسیتی آمریکایی حاکم بود و علیرغم آنکه من مسیحی بودم، حتّی در داخل کلیسا روز یکشنبه تبعیض وجود داشت. سفید پوست ها در یک جا و سیاه پوستان در جای دیگر می نشستند.

این نژاد پرستی تأثیر زیادی در روحیه من کودکی به جای گذاشت. گاهی خانه ما توسط نژاد پرستان سنگباران می شد. بنابراین فکر من در تمام طول مدّت زندگی متوجه مسأله عدالت اجتماعی بود و در جستجوی عدالت به خیلی جاها سفر کردم، جنبش ملّی آفریقا، جنبش های راستگرای کمونیستی و غیره، و در نهایت وقتی در رشته موسیقی راک اند رول کارم را شروع کردم، به فکر اندیشه لیبرالیسم افتادم.

با ورود به این جنبش ها خیلی چیزها یاد گرفتم، ولی با این حال، همیشه در قلبم احساس نوعی خلأ می کردم، این خلأ وقتی در کنار ستارگان موسیقی راک کار می کردم، به نهایت خود رسید. من مال و ثروت زیادی به دست آوردم. امّا در قلبم هنوز جای خالی چیزی بود.

در دوران تحصیلم در دانشکده، یک دوست پاکستانی به من نسخه ای از ترجمه انگلیسی مصحف شریف قرآن را اهدا کرد که با یک پلاستیگ پوشیده شده بود. او به من گفت: "این کتاب کمکت می کند... آن را به تو می دهم، ولی قبل از هر چیز از من قول گرفت که قبل از خواندن دست هایم را بشویم و آن را در جای تمیزی قرار بدهم. به حمّام نبرم و آن را روز زمین نگذارم". من به او قول دادم که چنین کنم. من هفت سال تمام این کتاب را هر جا که می رفتم، همراه داشتم. وقتی در شغل راک اند رول بودم، هر زمان که بیکار می شدم، آن را می خواندم، ولی کلمات آن هنوز در قلبم وارد نشده بود.

در یکی از روزهای سال 1972م، مقابل آینه ایستاده بودم و آن کودک کوچک را به یاد می آوردم، فکر می کردم به آنچه که مادر و پدرم به من یاد داده بودند؛ راستگویی، پاکی، احترام به زن، حیاء... همه اینها از من رفته بود.. قلبم خالی بود.. ولی باز گویا مشتاق چیزی بودم، سوره الرحمن را باز کردم، آیه 7 آمد:

[إنّ اللهَ وَضَعَ الميزانَ الَّذي لا يَتَعدى عَليه {وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَ وَضَعَ الْمِيزَانَ} [الرحمن: 7} احساس کردم که گویا سنگ ها بر سرم فرو می ریزد. در اینجا بو که فهمیدم عدالت، نه از طرف مارتین لوتر می آید و نه از طرف چه گوارا و غیره... بلکه عدالت از نزد خدا می آید.


خواستم جزئی از این عدالت باشم، از خود به سوی ربّ غفور فرار کردم. نمی دانستم که چطور بگویم : «لا إله إلاّ الله»، فقط گفتم: «یا الله» می خواهم مسلمان باشم. شروع به گریستن کردم؛ نه به خاطر اینکه ناراحت شده باشم، نه.... من چیزی بسیار گوارا و لذّت بخش را دریافته بودم، اسلام را پیدا کرده بودم. من از 30 سال پیش تاکنون مسلمانم.

من اسلام را پیدا نکردم، بلکه خدا خودش مرا به اسلام رهنمون شد،. آن زمان در آمریکا جایی نبود که در مورد اسلام تحقیق کنم و آن را بشناسم. پس شروع به خواندن کتاب های مختلف کردم. در ابتدا فقط حروف عربی را به انگلیسی تغییر می دادم و قتی می گفتم استغفر الله، اینطور بیان می کردم: استغفرولاها".

در نهایت به مرکز اسلامی واشنگتن و مسجد بزرگ آنجا رفتم. روز عید فطر بود. من معنی کلمه عید را نمی دانستم. در آنجا همگی فریاد می زدند: «عید مبارک» من گمان کردم می گویند: "Eeat Mubarak" من اینطور فهمیدم که گویا می گویند «طعام مبارک» این قصه من با اسلام بود./

شیعه آنلاین

sina178s;87303 نوشت:
با سلام
ميشه لطف كنيد در مورد شريعت مسيح كمي توضيح دهيد و بفرمائيد كدام قسمت هاي شريعت مسيح در اسلام تكميل شده است - پنج مورد هم بگيد كافيه
ممنون

سلام.

قبلا نیز گفتم که بحث در این مورد بی فایده است و ره به جایی برای شما نخواهد برد ؛و مباحثی را هم که دوستان در این مورد اورده اند بیشتر به خاطر رد شبهات حضرت عالی بوده است..

شریعت حضرت مسیح از خیلی جهات ناقص می باشد و بلوغ فکری و مقتضیات زمانه فرا تر از ان را نمی طلبیده ؛همین تحریفات و اکاذیبی که در انجیلها و سخنان اشخاص می باشد نشانه همین نقوص فکری و عقلی ان دوران است .در خود اناجیل از الوهیت حضرت نامی نیست؛وهمه به انسانیت او دست گذاشته اند انوقت عقول سقیم پیدا می شوند و پا را از کتاب بالاتر می گذارد....

اگر بخواهیم کمبود های شریعت حضرت مسیح را نسبت به شرایع بعد از خود در تمامیت واکمالیت به عرض مبارک برسانیم باید یک انجیل دیگر به صفوف اناجیل ؛شما اضافه نمایید..

عجالتا شما از همین حج که یکی از ارکان دین اسلام و ابراهیمی به بعد و از واجبات می باشد شروع نمایید تا ببینیم به مرحله دوم می رسیم یا خیر....ایا شریعت حضرت عیسی این امر را داشته و یا نداشته اگر داشته است بفرمایید چگونه بوده واگر نداشته یا خداوند العیاذ بالله یادش رفته در شریعت ایشان قرار دهد و بعدا یادش افتاده و یا نه اشخاص ظرفیت فکری قبول انرا نداشتند...

بنده وقت و حوصله بحث در این مورد را ندارم برای رد بر عقاید وتحریفات و غیر معتبر دانستن همه اناجیل وسیر تاریخی نوشته شدن انها می توانید به این ادرس رجوع نمایید:

http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=13358

قبلا حرفها در مورد تثلیث و رد ان تا حدودی زده شده است واز قرار معلوم حضرت عالی با سکوتتان جوابی جز رضایت نداشته اید؛در بقیه موارد نیز دوستان هستند...

یا حق

با سلام
به نظر دوستان بد جوري تو مخمصه افتاده اند و به جاي پاسخ حاشيه سازي ميكنند
من پرسيدم اگر مسيح شريعت داشته است بفرمائيد چي بود و تكميل شده آن در اسلام چي هست؟
يكي دنبال جرجيس رفته يك سياهپوست عقده اي را شاهد مدعا گرفته كه تغيير دين داده و ديگري صحبت از مناسك حج ميكند
و ديگري سخن از تربيت در خانواده مسيحي ميكند
اگر پاسخي نداريد بگوييد كه اشتباه كرديد
من كه مسيحي هستم و تربيت مسيحي دارم و تحصيل الهيات هم كرده ام - مي خواهيد چه بگوئيد؟؟؟؟

sina178s;87436 نوشت:
با سلام به نظر دوستان بد جوري تو مخمصه افتاده اند و به جاي پاسخ حاشيه سازي ميكنند من پرسيدم اگر مسيح شريعت داشته است بفرمائيد چي بود و تكميل شده آن در اسلام چي هست؟ يكي دنبال جرجيس رفته يك سياهپوست عقده اي را شاهد مدعا گرفته كه تغيير دين داده و ديگري صحبت از مناسك حج ميكند و ديگري سخن از تربيت در خانواده مسيحي ميكند اگر پاسخي نداريد بگوييد كه اشتباه كرديد من كه مسيحي هستم و تربيت مسيحي دارم و تحصيل الهيات هم كرده ام - مي خواهيد چه بگوئيد؟؟؟؟

من شش مورد شمردم و تو نتوانستی جواب بدهی چون جوابی نداری
و اما تو
وقتی هلاک شدی و خدای را یگانه یافتی از همه آنچه داشته ای و کرده ای پشیمان می شوی

sina178s;87375 نوشت:

1- توحید بجای تثلیث
که در اسلام بنیانش فرو ریخت . چه اینکه اساسا در تعلیمات مسیح چیزی به نام تثلیث و خدایی و فرزند خدایی وجود نداشته لذا اسلام به داد مسیحیان رسید تا از هلاکت شرک رهایی یابند لذا آنها را نصیحت فرمود :
نگویید خدا سومی از سه تاست پرهیز کنید برایتان بهتر است
2-
تصویر روشن و تاثیر گذار از معاد بجای ابهام
معاد در همه شرایع گذشته و همچنین مسیحیت مخدوش و مبهم است . قرآن با ارائه تصویری روشن و مفصل از معاد هم اورا به پایان کارش آگاه کرد هم اسباب پرهیزگاریش را تقویت فرمود
3-
جهاد به جای رهبانیت

از تعالیم مسیحیت رهبانیت و دوری از جامعه است . اسلام دین را از حالت انفعال خارج ساخته و آنرا به عاملی قوی برای تحول جامعه بشری مبدل ساخت لذا شاهد بودیم در کمتر از دو قرن امپراتوری بی نظیری در جهان متولد شد که بنیانهای فکری اش آموزه های تحول آفرین قرآن بود
4-
مبارزه با ظلم بجای سازش با آن
در آموزه های مسیحیت نه تنها انسانها به مبارزه با حکام ستمگر دعوت نمی شوند بلکه به سکوت در برابر آنها توصیه می گردند اما اسلام با بیانات متعدد مستضعفین را برای شکستن سلطه ظالمانه حکام بر می انگیزاند .
جنبه های اجتماعی اسلام چنان برتری خود را نشان داده که بسیاری از اندیشمندان نتوانسته اند بدان اعتراف نکنند
5-
معرفی جایگاه بلند و در عین حال عبودی انبیاء و اولیاء
برعکس مسیحیت و ادیان دیگر که در مورد انبیاء و بزرگان خود دچار غلو و شرک شدند . اسلام عزیز با وسواس خاصی جایگاه با عظمت انبیاء و اولیاء الهی را روشن ساخت . به این صورت که هم بزرگی های فوق العاده آنها را بیان کرد و هم مقام عبودیت و بندگی آنها را نشان داد تا انسانها با مشاهده قله با عظمت وجودی ایشان بدان میل کرده و سختی طریق تکامل را بپذیرند و هم از مرز بندگی خارج نشوند و جایگاه اولوهی خدای متعال را در تمام مقامات و مدارج فراموش نکنند . لذا تربیت یافتگان با عظمت این مکتب در عین برخورداری از اوصاف جمع تمام خوبان با نهایت تذلل در پیشگاه حق اظهار بندگی می کنند .
6- احکام صحیح تعالی بخش بجای احکام تحریف شده
در مسیحیت احکام تحریف شده ای وجود دارد که نمونه آن شرب خمر است . قرآن با بیان احکام الهی صحیح راههای پاکی برای ترقی انسانها در قالب شریعتی کامل ارائه فرمود که تمام شوون فردی و اجتماعی اورا شامل می شود . مثلا شرب خمر را به تدریج تحریم نمود و سپس به اشد وجوه از آن منع کرد چه اینکه آسیبهای شرب خمر چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی بر همگان روشن است
7-
8-
9-
10-
"یعرفون نعمت الله ثم ینکرونها "
نعمت خدا را می شناسند و آنرا انکار می کنند
با انکار می خواهی کجا بروی ؟

با سلام به حق باوران
تو تاپيك قبلي گفتم كه شما مسلمان نيستيد - نه اسلام را مي شناسيد و نه مسيحيت را
تعريف شريعت را هم نمي دانيد

با سلام
جناب حامد
حالا كه ادب نشدي عين پست شمارا دوباره ميگذارم تا هم دينان شما كه اينقدر براتون كف و حورا ميكشند بدانند كه درك شما از شريعت مسيحيت و اسلام چيست و اصلا معني شريعت را نميدانيد

sina178s;87610 نوشت:
با سلام جناب حامد حالا كه ادب نشدي عين پست شمارا دوباره ميگذارم تا هم دينان شما كه اينقدر براتون كف و حورا ميكشند بدانند كه درك شما از شريعت مسيحيت و اسلام چيست و اصلا معني شريعت را نميدانيد

با توجه به نظرات دور از عقل شما که همه جا دیده شده است بعید نیست یک تعریف از عالم ناشناخته ها در مورد شریعت داشته باشید که بر هیچ تعریفی منطبق نشود
شریعت از نظر ما یعنی مجموعه معارف و احکامی که در یک دین مطرح است که هم عقاید و هم وظایف عملی را شامل می شود
حالا نظر شما چیست ؟ خدا می داند و خود شما .

حال بالفرض ما شریعت اسلام و مسیحیت را نمی شناسیم بیا و ثابت کن آنچه من به اسلام و مسیحیت تحت هر عنوان نسبت داده ام غلط است . این گوی و این میدان اگر مردی بیا و بیار .

حامد;87640 نوشت:
با توجه به نظرات دور از عقل شما که همه جا دیده شده است بعید نیست یک تعریف از عالم ناشناخته ها در مورد شریعت داشته باشید که بر هیچ تعریفی منطبق نشود
شریعت از نظر ما یعنی مجموعه معارف و احکامی که در یک دین مطرح است که هم عقاید و هم وظایف عملی را شامل می شود
حالا نظر شما چیست ؟ خدا می داند و خود شما .
حال بالفرض ما شریعت اسلام و مسیحیت را نمی شناسیم بیا و ثابت کن آنچه من به اسلام و مسیحیت تحت هر عنوان نسبت داده ام غلط است . این گوی و این میدان اگر مردی بیا و بیار .

با سلام
معني شريعت را از كساني بپرس كه شما را به ميدان فرستاده اند - من در اينكه شما را به رعايت ادب وادارم موفق نشدم - بنابراين مطلب ديگري نخواهم توانست به شما بياموزم

موضوع قفل شده است