درباره این اشعار کمی توضیح بفرمایید.

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درباره این اشعار کمی توضیح بفرمایید.

درباره این اشعار کمی توضیح بفرمایید. از چه کسی هستند؟ معنی شان چیست؟
بآل محمد عرف الصواب و في أبياتهم نزل الكتاب‏
كأن سنان ذابله ضمير فليس عن القلوب له ذهاب
و صارمه كبيعته بخمّ مقاصدها من الخلق الرقاب‏

[=Comic Sans MS]با سلام

گاهي يك مريد در مورد مرادش شعر مي‌گويد ولي گاهي فضائل آن مراد آنقدر زياد است كه حتي غيرمريد و دشمن نيز در مورد آن شخص شعر مي‌سرايد و گواه اين معنا را عمرو عاص دانستند كه در وصف مولاي متقيان اميرالمؤمنين علي عليه السلام لب به شعر مي گشايد و اينچنين مي‌گويد::Sham:

بآل محمد عرف الصواب***وفي أبياتهم نزل الكتاب
هم الكلمات والأسماء لاحت‏***لآدم حين عز له المتاب
وهم حجج الإله على البرايا*** بهم وبحكمهم لا يستراب
وأنوار ترى في كل عصر ***لإرشاد الورى فهم شهاب
ولا سيما أبو حسن علي‏ *** له في الحرب مرتبة تهاب
علي الدر والذهب المصفى‏***وباقي الناس كلهم تراب
كأن سنان ذابله ضمير ***فليس عن القلوب له ذهاب
وصارمه كبيعته بخم‏ ***معاقدها من القوم الرقاب
إذا لم تبر من أعداء علي‏***فما لك في محبته ثواب
هو البكاء في المحراب ليلا*** هو الضحاك إن جد الضراب
هم النبأ العظيم وفلك نوح‏ *** وباب الله وانقطع الخطاب
.

استاد رضا خیلی ممنون
لطف کنید معنی اش را هم بنویسید.
از دیگر کارشناسان عزیز هم این خواهش را دارم

سید مهران;69899 نوشت:
درباره این اشعار کمی توضیح بفرمایید. از چه کسی هستند؟ معنی شان چیست؟ بآل محمد عرف الصواب و في أبياتهم نزل الكتاب‏ كأن سنان ذابله ضمير فليس عن القلوب له ذهاب و صارمه كبيعته بخمّ مقاصدها من الخلق الرقاب‏

باسلام
این قصيده مشهور «علي بن عبدالله بن وصيف حلا» معروف به «ناشي صغير» می باشد.
علامه امینی می فرماید:
سخن محكم و درست تراين است كه اين قصيده از ناشى است، چنانكه ابن شهر آشوب در " مناقب " بدان تصريح كرده. ابن خلكان از ابى بكر خوارزمى نقل مى كند كه ناشى درسال 325 به كوفه رفت و در مسجد جامع شعر خود را ديكته كرد متنبى شاعر كه در آنوقت نورس بود، در مجلس او حاضر مى شد و از املاء ناشى، اين دو بيت را از قصيده او يادداشت كرد:
كان سنان ذابله ضمير
فليس من القلوب له ذهاب
و صارمه كبيعته بخم
مقاصدها من الخلق الرقاب
ياقوت حموى هم در " معجم الادباء " ج 5 ص 235 و يافعى در " مرآت الجنان " ج 2 ص 335 داستان فوق را ذكر کرده اند، و صاحب " نسمه السحر " با جزم باين نسبت، شعر را آورده و گفته: هر كس آنرا به عمرو عاص بسته، مرتكب رسواترين اشتباه شده است.
اينان چكيده شعر و ادب اند و نظرشان در اين گونه موارد حجت است.
پس نسبت اين شعر به عمرو عاص، چنانكه در بسيارى از كتب ادبى آمده، مانند كتاب " اكليل " "تاليف ابى محمد الحسن بن احمد الهمدانى اليمنى" و " تحفه الاحباء " "تاليف جلال الدين شيرازى" مورد اعتماد نشايد بود. مى گويند: روزى معاويه با نديمانش گفت: هر كس درباره على شعرى بگويد ابن بدره زر را بدو خواهم داد، عمرو عاص اين اشعار را بطمع بدره زر گفت:
و نيز نسبت اشعار به ابن فارض چنانكه در بعضى معاجم آمده صحيح نيست، چه ابن خلكان و حموى هر دو معاصر ابن فارض اند، اگر قصيده از او بود، بر آن دو مخفى نمى ماند، علاوه بر اينكه اين قصيده قبل از ابن فارض دست به دست مى گشته.

كتاب ارزشمند الغدير جلد هفتم » علامه اميني .غديريه ناشى صغير 365 - 271
وي در قصيده خود مي‌گويد(قسمتی منظور فقط ذکر می شود):
(ترجمه)
بآل محمد عرف الصواب و في أبياتهم نزل الكتاب‏

به وسيله آل محمد صلي الله عليه و آله [راه [راست [و درست] شناخته شد و در خانه هاي آن ها كتاب [خدا[ نازل گرديد.
كأن سنان ذابله ضمير فليس عن القلوب له ذهاب
گويا نوك نيزه اش خاطره است كه يكسر به دلها فرو مى رود.
و صارمه كبيعته بخم معاقدها من القوم الرقاب
بيت آخر يعني: و شمشير او مانند بيعتش در غدير خم ، برگردن آن قوم جاي گرفته است.

اما اين بيت، به اين شكل تحريف شده است:
و صارمه لبغتته كنجم مقاصدها من القوم الرقاب
يعني عبارت «كبيعته بخم» به «لبغتته كنجم» تغيير يافته است و معني اينگونه شده است: شمشيرش از آن رو كه ناگهان وارد مي‌آيد مانند ستاره‌اي است كه مقصدش گردن خلايق است!!


استاد عمار متشکرم.
لطفا درباره معنی این اشعار هم کمکم کنید.
توجهت نحو المشهد العلم الفرد :Gol: علی الیُمن و التوفیق و الطائر السعد
تزور امیرالمومنین فیا له :Gol: و یا لک من مجد منیخ علی المجد
فلم یر فوق الارض مثلک زائرا :Gol: و لا تحتها مثل المزور الی اللحد

و جادَ على البقيعِ و ساكنيه :Gol:رخيُّ الذيلِ ملآنُ الوطابِ‏
و أعلامَ الغريّ و ما استباحتْ :Gol:معالمُها من الحسب اللبابِ‏
و قبراً بالطفوف يضمُّ شلواً :Gol:قضى ظمأً إلى بَرد الشرابِ‏
و بغدادٍ و سامرّا و طوسٍ :Gol:هطولُ الودْقِ منخرقُ العباب‏
قبورٌ تنطُفُ العبراتُ فيها :Gol:كما نطفَ الصبيرُ على الروابي

موضوع قفل شده است