جمع بندی عصمت چیست ؟ آیا عصمت امکان وقوعی دارد ؟ یا نه ؟

تب‌های اولیه

29 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عصمت چیست ؟ آیا عصمت امکان وقوعی دارد ؟ یا نه ؟

عصمت در لغت به معنای بازداشتن و معصوم به کسی گفته می شود که بازداشته شده است .
تعریف عصمت : عبارتند از قوی ترین انگیزه ها بر طاعت خداوند و قوی ترین صارفها و برگشتها از معصیت و خطا .

سئوال : آیا عصمت مخلوق امکان وقوعی دارد ؟ یا نه ؟
جواب : عصمت امر محالی نیست ؛ زیرا در صورت محال بودن ، می بایست در ملائکه که مخلوق هستند محال باشد در حالیکه در عقیده مسلمان و غیر مسلمان و همه ملل و ادیان الهی ملائکه و فرشتگان مخلوقاتی معصوم محسوب و شناخته می شوند .

نتیجه : امکان معصوم شدن مخلوق وجود دارد و این امر محالی نیست . به عبارت دیگر پدیده های خداوند عصمت پذیرند . و اینکه مصداق « و هوعلی کل شیئ قدیر » خداوند بر هر امری قادر است ، عصمت هم داخل این امور است یعنی خداوند قادر متعال همانگونه که می تواند ملک را معصوم قرار بدهد این توانایی و قدرت را دارد که انسانی را هم جعل عصمت نموده و معصوم قرار بدهد .

سئوال : فرق عصمت کودک با عصمت انسانهای بزرگ و مکلف چیست ؟
جواب : عصمت کودکان از روی ندانستن است همانگونه که گناهانشان هم از روی ندانستن می باشد .

و من الله التوفیق

تکمله هایی در بحث عصمت در آدرس ذیل آورده شده است ، خواندن این مطالب را به کاربران گرامی توصیه می نماییم .

http://askdin.com/showthread.php?t=2538&p=8469




اللهم اغفرلی ما سلف من ذنوبی و اعصمنی فیما بقی من عمری
( اقبال الاعمال ج1ص314)

سلیم;2451 نوشت:
تعریف عصمت : عبارتند از قوی ترین انگیزه ها بر طاعت خداوند و قوی ترین صارفها و برگشتها از معصیت و خطا .

این درست و قابل قبوله. و ماهم باور داریم انبیا و اولیای الهی قویترین انگیزه را برای دوری از گناهان و خطاها داشته اند. ولی آیا تنها انگیزه برای گناه نکردن و خطا نکردن کافی است؟ در ادامه و براساس قرآن خواهیم دید که خیر!

سلیم;2451 نوشت:

سئوال : آیا عصمت مخلوق امکان وقوعی دارد ؟ یا نه ؟
جواب : عصمت امر محالی نیست ؛ زیرا در صورت محال بودن ، می بایست در ملائکه که مخلوق هستند محال باشد در حالیکه در عقیده مسلمان و غیر مسلمان و همه ملل و ادیان الهی ملائکه و فرشتگان مخلوقاتی معصوم محسوب و شناخته می شوند .

ملائکه دارای اختیار نیستند. بلکه عالم حاکم بر ملائکه عالم جبر است. در حالیکه انسان، به شهادت خود خداوند دارای اختیار است. چون ملائکه فقط در عالم جبر هستند لذا طبق جبر خداوندی خطا نخواهند کرد. و این تفاوت بزرگی است که متاسفانه شما آن را نادیده گرفته اید.
در ضمن، می بینیم که ملائکه نیز گاهی در کارهای خداوند دچار سردرگمی شده اند و آن اطمینان واقعی را برای یک لحظه از دست داده اند: مثلا در ماجرای خلقت آدم! که وقتی خداوند به ملائکه گفت میخواهم در زمین خلیفه ای قرار دهم. ملائکه گفتند که میخواهی کسی را قرار دهی که خون میریزد و فساد میکند در حالیکه ما همیشه در حال عبادت تو هستیم؟؟؟(یعنی فرشتگان در این قسمت نیز خواسته اند به خدا بگویند که اینکار درست نیست!!!!!!) و بعد خداوند گفت من چیزی میدانم که شما نمیدانید و....

پس اگر شک کردن را جزو خطا به حساب آوریم می بینیم که حتی فرشتگان نیز که در عالم جبر به سر میبرند بازگاهی دچار خطا شده اند.

البته امیدوارم دوستان درک کنند که: خطا به معنای گناه نیست! و ما هرگز فرشتگان الهی را متهم به گناهکار و یا خطاکار بزرگ نمیدانیم. بلکه براساس قرآن میخواهیم بگوییم حتی آن شک و تردید برای فرشتگانی که مدتها عبادت خدا را کرده بودند بوجود آمد حتی در عالم جبر!
حال ما که در عالم اختیار هستیم وضعمان دیگر معلوم است. در حقیقت اگر اختیار وجود نمیداشت باید کسی مثب جبرییل امین، مقامی بالاتر از پیامبر اسلام میداشت ولی همین وجود اختیار باعث رفیع تر شدن جایگاه پیامبر شده است.


سلیم;2451 نوشت:

نتیجه : امکان معصوم شدن مخلوق وجود دارد و این امر محالی نیست . به عبارت دیگر پدیده های خداوند عصمت پذیرند . و اینکه مصداق « و هوعلی کل شیئ قدیر » خداوند بر هر امری قادر است ، عصمت هم داخل این امور است یعنی خداوند قادر متعال همانگونه که می تواند ملک را معصوم قرار بدهد این توانایی و قدرت را دارد که انسانی را هم جعل عصمت نموده و معصوم قرار بدهد .



اینکه امکان چیزی وجود دارد یا خیر بحث ما نیست. بحث بر سر واقعیت است که آیا واقعا چنین عصمتی با چنین تعریفی که دوستان شما میگویند وجود دارد یا خیر؟
آری خداوند بر هرکاری تواناست ولی قدرت اختیار انسان هم سهمی دارد و اگر قرار باشد خداوند انسان را مجبور به خطا نکردن کند، آنوقت دیگر اختیار چه معنایی دارد؟ مگر خداوند نگفته پیامبر هم شخصی است مثل شما؟ شخصی است از میان خود شما؟ اصلا چرا خداوند یک فرشته را برای هدایت نفرستاد بلکه یک بشر را برای هدایت برگزید خودش نشان از وجود همین اختیار است.

سلیم;2451 نوشت:

سئوال : فرق عصمت کودک با عصمت انسانهای بزرگ و مکلف چیست ؟
جواب : عصمت کودکان از روی ندانستن است همانگونه که گناهانشان هم از روی ندانستن می باشد .





چه کسی گفته کودک معصوم است؟؟؟؟؟؟؟ کودک معصوم نیست و هم اشتباه میکند و هم گناه! ولی چون مکلف نیست، آن اشتباهات و گناهان از سمت خدا برای او در نظر گرفته نمیشود. همانطور که گناهان و اشتباهات یک انسان دیوانه نوشته نخواهد شد. آیا شما میتوانید بگویید یک شخص دیوانه، معصوم است؟؟

iman2010;102030 نوشت:
ملائکه گفتند که میخواهی کسی را قرار دهی که خون میریزد و فساد میکند در حالیکه ما همیشه در حال عبادت تو هستیم؟؟؟(یعنی فرشتگان در این قسمت نیز خواسته اند به خدا بگویند که اینکار درست نیست!!!!!!) و بعد خداوند گفت من چیزی میدانم که شما نمیدانید و....

سلام

یه قائده توی زبان عربی هست که می گوید اگر در جمعی تعداد عده ای بیشتر بود به ان عده خطاب قرار می گیرد
می دانستید؟

iman2010;102030 نوشت:
ملائکه دارای اختیار نیستند. بلکه عالم حاکم بر ملائکه عالم جبر است. در حالیکه انسان، به شهادت خود خداوند دارای اختیار است. چون ملائکه فقط در عالم جبر هستند لذا طبق جبر خداوندی خطا نخواهند کرد. و

سلام
اول اینکه در معصومیت اختیار شرط نیست . معصومیت در معنای عامش یعنی عدم صدور گناه و خطا از موجود و این در فرشتگان محقق است ولو اینکه به زعم شما از روی جبر باشد و از آنجا که آنها مخلوقند پس امکان تحقق آن در سایر موجودات نیز هست
دوم عالم وجود تجلی حق مختار است و هرجا او تجلی بفرماید اسماء و صفاتش نیز متجلی می شوند لذا در تمام موجودات اختیار است اما این اختیار در هر موجودی به حسب آن است . قائلیم فرشتگان مختارند و افعالشان نیز آگاهانه و اختیاری است چه اینکه آنها فرمانبر فرمانهای الهی اند و در فرمانبری آگاهی و اختیار لازم است وگرنه فرمان دادن لغو است مگر اینکه قائل به فرمان تکوینی باشید که این موهم عدم عقل و علم در فرشتگان است که اصلا قابل پذیرش نیست و دلیلی آنرا تایید نمی کند

iman2010;102030 نوشت:
در ضمن، می بینیم که ملائکه نیز گاهی در کارهای خداوند دچار سردرگمی شده اند و آن اطمینان واقعی را برای یک لحظه از دست داده اند: مثلا در ماجرای خلقت آدم! که وقتی خداوند به ملائکه گفت میخواهم در زمین خلیفه ای قرار دهم. ملائکه گفتند که میخواهی کسی را قرار دهی که خون میریزد و فساد میکند در حالیکه ما همیشه در حال عبادت تو هستیم؟؟؟(یعنی فرشتگان در این قسمت نیز خواسته اند به خدا بگویند که اینکار درست نیست!!!!!!) و بعد خداوند گفت من چیزی میدانم که شما نمیدانید و....

این واضح است که علم بی منتهای ذاتی الهی برتر از علم فرشتگان است اما برای عدم صدور خطا و اشتباه در مرتبه فرشتگان علم آنها کافی است و قرار نیست کسی به حسب علم ذاتی الهی خطا نداشته باشد بلکه معیار ، نداشتن خطا در قیاس با افراد عادی بشر است که بر خلاف واقع سخن یا فعل از آنها صادر می شود
iman2010;102030 نوشت:
پس اگر شک کردن را جزو خطا به حساب آوریم می بینیم که حتی فرشتگان نیز که در عالم جبر به سر میبرند بازگاهی دچار خطا شده اند.

این بیان کاملا متناقض است . جبر با خطا سازگار نیست چه اینکه فعل مجبور منسوب به خودش نیست بلکه منسوب به مجبر یعنی خداست و تصور وجود خطا در فعل خدا نامعقول است
iman2010;102030 نوشت:
حال ما که در عالم اختیار هستیم وضعمان دیگر معلوم است. در حقیقت اگر اختیار وجود نمیداشت باید کسی مثب جبرییل امین، مقامی بالاتر از پیامبر اسلام میداشت ولی همین وجود اختیار باعث رفیع تر شدن جایگاه پیامبر شده است.

عامل عصمت ، جبر و اختیار نیست بلکه علم ، قدرت و حب است و این عوامل در هر موجودی در حد کامل ( نه مطلق ) تحقق یابد عصمت می یابد
iman2010;102030 نوشت:
اینکه امکان چیزی وجود دارد یا خیر بحث ما نیست. بحث بر سر واقعیت است که آیا واقعا چنین عصمتی با چنین تعریفی که دوستان شما میگویند وجود دارد یا خیر؟

درست است . قادر بودن خداوند بر هرکاری دلیل برای هر امر ممکنی نیست اما عصمت به حسب ادله عقلی آن امر جایز نیست بلکه واجب است یعنی لازم است که سفرای الهی از گناه و خطا مصون باشند چه اینکه عدم عصمت و صدور گناه و خطا موجب عدم اطمینان امتها به آنها می شود .
دیگر اینکه عصمت مراتبی دارد که بعضی از آن مراتب در عقلای متوسط هم محقق است مثلا هیچ عاقلی خود را از بالای بام به پایین نمی اندازد . اگر هم بکند نتیجه زوال عقل است . وقتی این مرتبه از عصمت در عقلای متوسط محقق باشد مراتب بالای آن در انسانها و عقلای کامل ممکن است بلکه حیات انبیاء الهی موید تحقق آن است

iman2010;102030 نوشت:
اگر قرار باشد خداوند انسان را مجبور به خطا نکردن کند، آنوقت دیگر اختیار چه معنایی دارد؟ مگر خداوند نگفته پیامبر هم شخصی است مثل شما؟ شخصی است از میان خود شما؟ اصلا چرا خداوند یک فرشته را برای هدایت نفرستاد بلکه یک بشر را برای هدایت برگزید خودش نشان از وجود همین اختیار است.

بین اختیار و صدور گناه تلازمی نیست بلکه اختیار مستلزم صدور فعل ( چه ثواب چه گناه ) عن ادراک و شعور است . همین و بس . تصور تساوی اختیار با عدم عصمت هیچ مبنایی ندارد .
iman2010;102030 نوشت:
چه کسی گفته کودک معصوم است؟؟؟؟؟؟؟ کودک معصوم نیست و هم اشتباه میکند و هم گناه! ولی چون مکلف نیست، آن اشتباهات و گناهان از سمت خدا برای او در نظر گرفته نمیشود. همانطور که گناهان و اشتباهات یک انسان دیوانه نوشته نخواهد شد. آیا شما میتوانید بگویید یک شخص دیوانه، معصوم است؟؟

این حرف صحیح است منظور از عصمت در کودکان عصمت از گناه و خطا نیست بلکه یا به معنای عدم موضوعیت خطا و گناه در آنها یا عصمت از عقاب است
موفق باشید

با سلام

من روایتهای زیادی دیدم که تصورم رو از عصمت عوض کرد، یعنی به نظرم اومد که عصمت وجود نداره

تعدادشون یکی دوتا نیست،خیلی هاش رو دیدم که رد کردند و توضیحاتشون برای رد منطقی هم بود ولی بقیه چی؟
بقیه روایتا که دین رو کلا از اونا میگیرین؟

خیلیاشون توشون مشکل داره

منتقد;102284 نوشت:
من روایتهای زیادی دیدم که تصورم رو از عصمت عوض کرد، یعنی به نظرم اومد که عصمت وجود نداره

سلام

روایت ممکنه جعلی باشه محور اصلی روی قران است
چه خوب می شه شما هم ان روایات را به موقعش قرار دهید:Gol:

منتقد;102284 نوشت:
تعدادشون یکی دوتا نیست،خیلی هاش رو دیدم که رد کردند و توضیحاتشون برای رد منطقی هم بود ولی بقیه چی؟ بقیه روایتا که دین رو کلا از اونا میگیرین؟

سلام
روایات باقی مونده رو بیاورید
موفق باشید

حامد;102335 نوشت:
روایات باقی مونده رو بیاورید

سلام

باقی مونده؟:Gig::Gol:

نقل قول:
روایت ممکنه جعلی باشه محور اصلی روی قران است
تو بین علمای شیعه که قران رو کلا با حدیث تطبیق میدن( به جای اینکه حدیثها رو با قران تطبیق بدن)
اصلا معنای قرآن بدون پیش فرض های تفاسیر یه جور دیگه است
حتی اگه استدلال عقلی برای برداشت و نتیجه گیری از یه ایه قوی تر از احادیث باشه ،حدیث رو مقدم میدونند و یه جورایی هم با هزاران ترفند سعی میکنن حدیث رو مطابق قرآن جلوه بدن حتی اگه مخالفت و تناقض داشته باشه (راه برای تطبیق بازه)

نقل قول:
روایات باقی مونده رو بیاورید
یه نمونه:
امام علی:
الناس علی دین ملوکهم

این گزاره همینجوری بدون توضیح درسته؟
مسلما نه!
یعنی حرف امام کامل گفته نشده،یعنی ایراد داشته کلی گویی شده یا فقط برای یه نفر تو یه موقعی این حرف رو زدن، و این گزاره همینجوری به عنوان یه اصل خدشه ناپذیر مورد قبول نیست

کلا نیاز به تفسیر و تاویل داره

http://farsi.islamquest.com/QuestionArchive/12796.ASPX

البته اگه این تاویل رو توجیه فرض نکنیم

منتقد;102399 نوشت:
تو بین علمای شیعه که قران رو کلا با حدیث تطبیق میدن( به جای اینکه حدیثها رو با قران تطبیق بدن)

سلام

می شود یه مثال بزنید

منتقد;102399 نوشت:
امام علی: الناس علی دین ملوکهم

اگر سوال کننده در ان سایت شمایید می شود منبع این حدیث را بگویید؟:Gol:

من خواندم ولی گفته که راوی اش معص.م هست یا نه روشن نیست

درست است؟:Gig:

جناب منتقد
ببخشید می شه بیشتر توضیح دهید، آخه خیلی سر بسته و نامفهوم مطالبتان را می گویید
در ضمن قرار شد شما روایاتی را در باره عدم عصمت انبیاء و ائمه مطرح کنید
بنده بی صبرانه منتظرم تا این روایات رو ببینم و استفاده کنم
.
.
.
جناب ایمان2010 منتظر پاسخ های شما هم هستیم
.
.
.
بنده از بحث های موجود خیلی استفاده می کنم و امیدوارم در نهایت به حقیقت برسم

منتقد;102284 نوشت:
با سلام

من روایتهای زیادی دیدم که تصورم رو از عصمت عوض کرد، یعنی به نظرم اومد که عصمت وجود نداره

تعدادشون یکی دوتا نیست،خیلی هاش رو دیدم که رد کردند و توضیحاتشون برای رد منطقی هم بود ولی بقیه چی؟
بقیه روایتا که دین رو کلا از اونا میگیرین؟

خیلیاشون توشون مشکل داره


lمنتقد عزیز
روایت الناس علی دین ملوکهم چه ربطی به عصمت دارد
اگه می شه در این مورد صحبت کنید بنده متوجه منظورتون نمی شم، اگه متوجه منظورتون بشم شاید بتونم کمکتون کنم

نقل قول:
روایت الناس علی دین ملوکهم چه ربطی به عصمت دارد
اگه می شه در این مورد صحبت کنید بنده متوجه منظورتون نمی شم
تو صفحه قبل گفتم
ربطش اینه که احادیث ائمه اونجوری که قبلا فکر میکردم درهای ناب نیستند و کلی گویی و .. توشون هست

کامل نیستند باید با توضیحات بیشتر تصحیح بشند یا یه مسائل دیگه ای رو قبول کنیم(قبلا توضیح دادم چه مسائلی) که منجر به قبول حجیت نداشتن هفتاد هشتاد درصد احادیث میشند
در اون صورت باید بپذیریم که حکم قطعی نمیشه باهاشون صادر کرد یعنی حجیت به این صورت که ازشون استفاده میشه ندارند و حجیت و قطعیت خیلی از برداشتها از قرآن و احکام و ... زیر سوال میره
چون میبینیم که حتی احادیث رو باید با توضیح و تصحیح ملاک و معیار !! قرار بدیم!! دیگه چه ملاکیه وقتی خودشون به قول بچه ها گفتنی وحی منزل نیستند؟(با فرض قبول عدم عصمت و یا قبول تغییر و تحریف در هفتاد هشتاد درصد احادیث (منابع روایی) ) اینجوری از قرآن هم میشه کلی برداشت مختلف با درجه استدلالی مشابه کرد

یعنی در احادیث حکمت هست ائمه هم باتوجه به احادیث انسانهای حکیمی هستند ولی دیگه به عصمت اونجوری که قبلا اعتقاد داشتم اعتقاد ندارم(به خاظر اون احادیث)

توضیحات قبلیم در رابطه با قرآن و برداشت از قرآن رو بخونید،به این بحث مربوط میشه(برداشت از قرآن بدون ملاک قرار دادن احادیث)

منتقد;102553 نوشت:
یعنی در احادیث حکمت هست ائمه هم باتوجه به احادیث انسانهای حکیمی هستند ولی دیگه به عصمت اونجوری که قبلا اعتقاد داشتم اعتقاد ندارم(به خاظر اون احادیث)

سلام
این یعنی من بهتر می دونم چون با فکر خودم این رو تشخیص دادم حالا می شه لطف کنید چندتا از اون احادیث غلط رو بیاورید
دیگر اینکه بگویید با چه معیاری احادیث رو سنجیدید ؟
برتری معیار شما بر چه مبناست ؟
موفق باشید

منتقد;102399 نوشت:
تو بین علمای شیعه که قران رو کلا با حدیث تطبیق میدن( به جای اینکه حدیثها رو با قران تطبیق بدن) اصلا معنای قرآن بدون پیش فرض های تفاسیر یه جور دیگه است حتی اگه استدلال عقلی برای برداشت و نتیجه گیری از یه ایه قوی تر از احادیث باشه ،حدیث رو مقدم میدونند و یه جورایی هم با هزاران ترفند سعی میکنن حدیث رو مطابق قرآن جلوه بدن حتی اگه مخالفت و تناقض داشته باشه (راه برای تطبیق بازه)

سلام
شما می دانید ارتباط قرآن با احادیث چیست ؟ در نظر علمای شیعه نحوه استفاده از احادیث در تبیین آیات چگونه است ؟
خوب اگر همه اینها را بدانید شاید بتوان گفت برای ادعای بالای خود تکیه گاهی دارید .

منتقد;102399 نوشت:
یعنی حرف امام کامل گفته نشده،یعنی ایراد داشته کلی گویی شده یا فقط برای یه نفر تو یه موقعی این حرف رو زدن، و این گزاره همینجوری به عنوان یه اصل خدشه ناپذیر مورد قبول نیست کلا نیاز به تفسیر و تاویل داره

برای اهلش نیاز به تفسیر نداره بلکه برای نا آشنا با کلمات موجز ائمه ع باید تفسیر شود . البته تفسیر به معنای کنکاش و جستجوی ابعاد کلام یک حکیم علی الاطلاق به معنای نقص کلام نیست بلکه بالعکس نشان از عمق کلام است . مثلا قرآن را طی 14 قرن گذشته تفسر کرده اند آیا می توانید مدعی شود چون قرآن ناقص بوده تفسیر شده است ؟
منتقد;102455 نوشت:
کدوم مرد چند زنه ای که به خاطر ترس از این مسئله چند زن گرفته باشه؟ اصلا تو کدوم حکم فقهی این شرط اومده؟ از این آیه تو روایات هم برداشتهای زیادی شده، بین و شیعه و سنی برداشتها زمین تا آسمون باهم فرق دارن تو روایات که دربارش پر تناقضه اگه بدون روایات و هیچ پیش فرضی این آیه رو بررسی کنیم ،نتیجه و برداتشمون خیلی با قبل فرق میکنه

همان بهتر که امثال شما در مباحث سنگین علمی وارد نشن چون اینجا جای فحولی است که اقوال به ظاهر متفاوت را می بینند و نمی هراسند و با تبحر خداداد به کشف نظام خاص بین آنها موفق می گردند . بهتر است قبل از نظر دادن بپرسید و جواب بگیرید . اگر در جواب اشکالی داشتید بیان کنید .
منتقد;102455 نوشت:
اینا نشون میده ائمه کامل حرف نمیزنند چون تعداد این احادیث کم نیست درسته که احادیث جعلی هم تعدادشون زیاده ولی منظورم این نیستف میخوام بگم حدود هفتاد درصد احادیث ضعیف هستند و تازه ایراد معنایی هم دارند

شما چند علم مرتبط با احادیث رو خوندید ؟ فقه ؟ اصول ؟ درایه ؟ رجال ؟ چندتا و تا چه حد ؟ نمیشه که هرکسی از گرد راه برسه و مبانی علمی رو نادیده بگیره و نظری بده .
مثلا جامعه فیزیکدانها به شما اجازه نمی دهند با خواندن یک کتاب در خصوص نظریات متفاوت و گاه متناقض فیزیک به رد علم فیزیک و اصول آن بپردازید . علوم دینی هم کمتر از علوم تجربی نیستند بلکه مهمتر و حساسترند چرا که بی اطلاعی یا حتی رد نظریات فیزیک دخلی در سعادت انسان ندارد اما بی اطلاعی یا بدفهمی یا رد مسائل دینی مطمئنا در سعادت انسان دخیل خواهد بود .
من پیشنهاد می دم همین یک روایت : الناس علی دین ملوکهم مبنای بحث قرار دهیم تا ببینیم حرف شما چیست .
موفق باشید

منتقد;102512 نوشت:
:(اگر میترسید به یتیمان ظلم روا دارید..خلاصش کنم: میتونید با شروطی چندتا زن بگیرید..)

سلام

ادرس ایه را می دهید؟:Gol::Gig:

جواب سوال شما را خدا داده است

او کسي است که اين کتاب (آسماني) را بر تو نازل کرد، که قسمتي از آن، آيات «محکم» [= صريح و روشن‌] است؛ که اساس اين کتاب مي‌باشد؛ (و هر گونه پيچيدگي در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مي‌گردد.) و قسمتي از آن، «متشابه» است [= آياتي که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفي در آن مي‌رود؛ ولي با توجه به آيات محکم، تفسير آنها آشکار مي‌گردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه‌انگيزي کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسير (نادرستي) براي آن مي‌طلبند؛ در حالي که تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمي‌دانند. (آنها که به دنبال فهم و درک اسرار همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهي) مي‌گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم؛ همه از طرف پروردگار ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمي‌شوند (و اين حقيقت را درک نمي‌کنند).(ال عمران -7):Gol:

سلام

نقل قول:
این یعنی من بهتر می دونم چون با فکر خودم این رو تشخیص دادم

این رو من نگفتم،خیلی از احادیث گزاره های منطقی کاملا صحیحی نیستند یعنی مثل حدیث (الناس علی دین ملوکهم) که شبیهش رو زیاد دیدم، باید یه تفسیر و توضیحی کنارش باشه
من نگفتم امام اشتباه کرده، چون اینها جملات حکیمانه اس هستند ،من گفتم حرفهاشون صد در صد صحیح نیست.یعنی یا یباید بگیم مثل قرآن متشابهات داره که در این صورت باید خیلی از احکام رو که از روایت به زور به قرآن ربط داده شده،گرفته شدن بی خیال بشیم.
یعنی بگیم تنها چیزی که کاملا بدون تحریف مونده قرآن ،در این صورت حجیت خیلی از احکام زیر سوال میره
اگر هم بپذیریم که ائمه معصوم نیستند(مثل سنی ها که به عصمت پیامبر هم اعتقاد ندارند) باز هم خیلی از احکام زیر سوال میره چون مبنای روایی دارن
نقل قول:
شما می دانید ارتباط قرآن با احادیث چیست ؟ در نظر علمای شیعه نحوه استفاده از احادیث در تبیین آیات چگونه است ؟
خوب اگر همه اینها را بدانید شاید بتوان گفت برای ادعای بالای خود تکیه گاهی دارید .

من یک مثال زدم که نشان میداد بدون پیش فرض احادیث برداشت از قران خیلی متفاوت از آنچه تاکنون خوانده ایم خواهد بود.
سنی ها هم برداشتتون از ایات به خاطر روایتهای متفاوتی که دارند،خیلی با ما فرق داره (گاهی هم تناقض ) ، خیلی روایات رو با زور به قران چسبوندند.
درحالی که معنایی که از کلیه آیات برداشت میشه گاهی متناقض با احکام
وقتی با پیش فرض روایی ایات رو ببینیم توانایی تفکر مستقل در آیه رو از دست خواهیم داد (تجربه )

عصمت ربط مستقیم به برداشت ما از قران و احادیث و اسلام داره

نقل قول:
برای اهلش نیاز به تفسیر نداره بلکه برای نا آشنا با کلمات موجز ائمه ع باید تفسیر شود . البته تفسیر به معنای کنکاش و جستجوی ابعاد کلام یک حکیم علی الاطلاق به معنای نقص کلام نیست بلکه بالعکس نشان از عمق کلام است .

بله درسته ،همه اینها رو میدونم ولی اون حدیث یک گزاره اشتباه بود و حسابش از تفسیر جدا.(توضیحاتی رو که در بالای همین پاسخم دادم دوباره بخوانید )

نقل قول:
مثلا قرآن را طی 14 قرن گذشته تفسر کرده اند آیا می توانید مدعی شود چون قرآن ناقص بوده تفسیر شده است ؟

شاید باشه،من هنوز روش تحقیق نکردم
با همین مسئله متشابهات و محکمات میهش خیلی توجیهات انجام داد ،من نبود تناقض و اشکال در قرآن رو منوط به عصمت ائمه میبینم،چون به قول شما پازل دین رو کامل میکنه اونجاهایی از قرآن که قابل فهم نیتس و ابهام ایجاد میکنه رو ائمه برامون تشریح میکنند اما وقتی احادیث ائمه هم خودشون متشابهات داشته باشند و از حجیت کافی برخوردار نباشند ،اون وقت چی؟

شاید بعد از نتیجه گیری این مسئله برم بیشتر راجع به قرآن و اینکه توش ابهام نیست(با پیدا کردن ارتباطات آیه ای و درون سوره ای) تحقیق کنم.(برای اینکه ایمانم رو با عقیده دیگه ای از اسلام بدست بیارم(من ناامید نمیشم))
هنوز قسمت اولش رو به نتیجه نرسیدم.

نقل قول:
همان بهتر که امثال شما در مباحث سنگین علمی وارد نشن

خط به خط جملات بی ربطتان را خواندم.تا الان این جمله را از شما ندیده بودم اگر میدیدم این ها را هم نمینوشتم
شما ارزش بحث ندارید

متاسفم
من برای گرفتن جواب آمده بودم
:Ghamgin:

بدرود


منتقد;102642 نوشت:
من نگفتم امام اشتباه کرده، چون اینها جملات حکیمانه اس هستند ،من گفتم حرفهاشون صد در صد صحیح نیست

سلام
این جمله بالایی معنایی غیر از این دارد که شما بهتر از ائمه ع می دانید ؟

منتقد;102642 نوشت:
یعنی یا یباید بگیم مثل قرآن متشابهات داره

اگر وجود متشابهات منجر به عدم اعتبار بشود بین قرآن و حدیث فرقی نیست . بله در اعمال و گفتار ائمه ع هم متشابهاتی است که اهلش آنرا می شناسند .
خود ائمه به ما آموختند که : علینا القاء الاصول و علیکم التفریع . که هم مبنا و مرجع فروع مشخص می شود و هم وظیفه عملی ما در ارتباط با کلمات آن بزرگواران .
البته چه بسا لازم باشد این موضوع را مشخص کنید که منظور شما از سخنان ائمه ع : روایاتی است که در کتب حدیث آمده یا عین کلامی که از امام صادر شده است . چون این دو با هم فرق دارند . کتب حدیث حاکی از کلام معصومند لذا باید صحت صدورشان تایید شود اما عین کلام امام حجت تامه است هرچند ما امروز از طرق عادی به این نوع کلام دسترسی نداریم .

منتقد;102642 نوشت:
یعنی بگیم تنها چیزی که کاملا بدون تحریف مونده قرآن ،در این صورت حجیت خیلی از احکام زیر سوال

اعتبار منابع دینی به عدم تحریف نیست بلکه به برخورداری از شرایط حجیت است که در فقه و اصول از آن بطور مستوفی بحث شده است .
منتقد;102642 نوشت:
اگر هم بپذیریم که ائمه معصوم نیستند(مثل سنی ها که به عصمت پیامبر هم اعتقاد ندارند) باز هم خیلی از احکام زیر سوال میره چون مبنای روایی دارن

هرچند بحث عصمت به ادله عقلی و نقلی در جای خود ثابت است امادر صحت روایات عصمت ائمه ع شرط نیست چه اینکه سایر ناقلان روایات رسول الله ص که در عصمت او ( حد اقل در بیان احکام و معارف دین ) شکی نیست هم معصوم نبوده اند . در صحت روایات وثوق و ضبط راوی کافی است .
منتقد;102642 نوشت:
من یک مثال زدم که نشان میداد بدون پیش فرض احادیث برداشت از قران خیلی متفاوت از آنچه تاکنون خوانده ایم خواهد بود. سنی ها هم برداشتتون از ایات به خاطر روایتهای متفاوتی که دارند،خیلی با ما فرق داره (گاهی هم تناقض ) ، خیلی روایات رو با زور به قران چسبوندند. درحالی که معنایی که از کلیه آیات برداشت میشه گاهی متناقض با احکام وقتی با پیش فرض روایی ایات رو ببینیم توانایی تفکر مستقل در آیه رو از دست خواهیم داد (تجربه )

هرچند روایات با همه دخل و تصرفاتی که در آنها شده نقش عظیمی در احکام و معارف دارند ، اما مطمئنا راه قابل اطمینانی برای استفاده از روایات در این خصوص وجود دارد . فقاهت برای همین است . البته قرآن در القاء بسیاری از اصول وضوح کافی را دارد که می تواند مبنای محکمی برای اهل تفقه باشد .
منتقد;102642 نوشت:
بله درسته ،همه اینها رو میدونم ولی اون حدیث یک گزاره اشتباه بود

می تونیم بحث کنیم باشه
منتقد;102642 نوشت:
شاید باشه،من هنوز روش تحقیق نکردم با همین مسئله متشابهات و محکمات میهش خیلی توجیهات انجام داد ،من نبود تناقض و اشکال در قرآن رو منوط به عصمت ائمه میبینم،چون به قول شما پازل دین رو کامل میکنه اونجاهایی از قرآن که قابل فهم نیتس و ابهام ایجاد میکنه رو ائمه برامون تشریح میکنند اما وقتی احادیث ائمه هم خودشون متشابهات داشته باشند و از حجیت کافی برخوردار نباشند ،اون وقت چی؟

جریان عکس آن چیزی است که شما می فرمایید . یعنی با اثبات اعجازو عصمت قرآن عصمت ائمه ع ثابت می شود هرچند ادله عقلی هم همیشه نقش ارزشمند خود را داشته و دارند .
بحث متشابهات آنقدر عمومیت ندارد که هرجا با مشکلی مواجه شدیم به متشابه بودن قائل بشویم . غواص دریای بیکران قرآن باید اندیشمند استوار باشد . ( الراسخون فی العلم )

منتقد;102642 نوشت:
خط به خط جملات بی ربطتان را خواندم.تا الان این جمله را از شما ندیده بودم اگر میدیدم این ها را هم نمینوشتم شما ارزش بحث ندارید

این یک نصیحت بود . کسی که از نصیحت بدش می آید بجایی نمی رسد . حقیقتا وارد شدن به مسائل سنگین علمی برای بعضی ها خسارت بار است .
لذا توصیه کردم قبل از اظهار نظر بپرسید و بعد از گرفتن جواب اشکالاتتان را مطرح کنید
قصد تحقیر یا ناراحت کردن شما را نداشتم . اگر ناراحت شدید عذر می خواهم
موفق در پناه حق

با سلام و عرض ادب خدمت شما سروران گرامی :Gol:

خداوند به زشتکاری فرمان نمی دهد (سوره 7):

وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ﴿۲۸﴾
و چون كار زشتى كنند مى‏گويند پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به كار زشت فرمان نمى‏دهد آيا چيزى را كه نمى‏دانيد به خدا نسبت مى‏دهيد (۲۸)

از طرفی خداوند دستور می دهد از حضرت رسول (ص) اطاعتی بی چون و چرا داشته باشیم. آیات مثال:

سوره 2:

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِن كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُوفٌ رَّحِيمٌ ﴿۱۴۳﴾
و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد و قبله‏اى را كه [چندى] بر آن بودى مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مى‏كند از آن كس كه از عقيده خود برمى‏گردد بازشناسيم هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده سخت گران بود و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است (۱۴۳)

سوره 3:

قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ﴿۳۲﴾
بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد (۳۲)

سوره 23:

لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ﴿۲۱﴾
قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏كند (۲۱)

با توجه به اینکه خداوند به زشتکاری فرمان نمی دهد، پس حضرت رسول (ص) که اطاعت از او واجب است، نمی تواند به زشتکاری فرمان دهد؛ چه فرمانی مستقیم، و چه فرمانی غیر مستقیم، به صورت یک الگو و سرمشق.

پس حضرت رسول (ص) باید معصوم باشد. :Sham:

در رابطه با صحت روایات، خود معصوم (ع) می فرماید:

1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَدِيثِ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّمَا الْهَالِكُ أَنْ يُحَدِّثَ أَحَدُكُمْ بِشَيْءٍ مِنْهُ لَا يَحْتَمِلُهُ فَيَقُولَ وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا وَ الْإِنْكَارُ هُوَ الْكُفْرُ
اصول كافى جلد 2 صفحه 253 روايت 1

امام باقر عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: حديث آل محمد صعب و مستصعب است ، جز فرشته مقرب يا پيغمبر مرسل يا بنده اى كه خدا دلش را به ايمان آزموده ، به آن ايمان نياورد. پس ‍ هر حديثى كه از آل محمد صلى اللّه عليه و آله بشما رسيد و در برابر آن آرامش دل يافتيد و آنرا آشنا ديديد، بپذيريد. و هر حديثى را كه دلتان از آن رميد و ناآشنا ديديد، آنرا بخدا و پيغمبر و عالم آل محمد صلى اللّه عليه وآله رد كنيد، همانا هلاك شده كسى است كه حديثى را كه تحمل ندارد، برايش باز گو كنند، و او بگويد بخدا اين چنين نيست ، و انكار مساوى كفر است.


صحت یک روایت را اهلش به محض شنیدن می فهمند، و بر ایمانشان افزوده می شود. خوب است که از معصوم (ع) پیروی کرده، حدیثی را که تحملش را نداریم انکار نکنیم و در قبال آن در موضع «نمی دانم» باقی بمانیم تا شاید روزی حقیقتش بر ما آشکار شود. ان شاء الله.

با تشکر فراوان :hamdel:
یا حق

حامد;102172 نوشت:

اول اینکه در معصومیت اختیار شرط نیست . معصومیت در معنای عامش یعنی عدم صدور گناه و خطا از موجود و این در فرشتگان محقق است ولو اینکه به زعم شما از روی جبر باشد و از آنجا که آنها مخلوقند پس امکان تحقق آن در سایر موجودات نیز هست
دوم عالم وجود تجلی حق مختار است و هرجا او تجلی بفرماید اسماء و صفاتش نیز متجلی می شوند لذا در تمام موجودات اختیار است اما این اختیار در هر موجودی به حسب آن است . قائلیم فرشتگان مختارند و افعالشان نیز آگاهانه و اختیاری است چه اینکه آنها فرمانبر فرمانهای الهی اند و در فرمانبری آگاهی و اختیار لازم است وگرنه فرمان دادن لغو است مگر اینکه قائل به فرمان تکوینی باشید که این موهم عدم عقل و علم در فرشتگان است که اصلا قابل پذیرش نیست و دلیلی آنرا تایید نمی کند

سلام
اول. کسی نگفت در معصومیت اختیار شرط هست یا نیست. بلکه بنده مقایسه ای را بین عالم جبر(فرشتگان) و عالم اختیار (جن و انس) انجام دادم تا بدانیم که وقتی حتی در عالم جبر عدم عصمت وجود داشته است پس انتظار عدم عصمت در عالم اختیار کاملا منطقی تر به نظر میرسد.
البته من هم معتقد هستم که جبر کامل در عالم فرشتگان نیست. ولی محدوده اختیار که به انسان داده شده است بیشتر است از آنچه به فرشتگان داده شده بود.

حامد;102172 نوشت:

این واضح است که علم بی منتهای ذاتی الهی برتر از علم فرشتگان است اما برای عدم صدور خطا و اشتباه در مرتبه فرشتگان علم آنها کافی است و قرار نیست کسی به حسب علم ذاتی الهی خطا نداشته باشد بلکه معیار ، نداشتن خطا در قیاس با افراد عادی بشر است که بر خلاف واقع سخن یا فعل از آنها صادر می شود

خوب. نتیجه؟ دقیقا شما هم حرف من را تایید کردید. من گفتم که فرشتگان آن عمل خداوند (یعنی خلق انسان) را نادرست میدانستند و بجای تایید عمل خداوند فورا شروع به اعتراض کردند و در مرحله بعد آرام گرفتند. این اعتراض و این شک و تردید فرشتگان را شما به درستی ناشی از نقصان علم آنها دانستند. خوب حال آیا اگر به دلیل نقصان علم مرتکب خطا شدن، خطا نیست؟
شما در تعریف عصمت میگویید که: هیچ گناه و هیچ خطا و اشتباهی! بدون اینکه هیچ قیدی را تعیین کنید ولی اکنون یک قید بر تعریف خودتان افزودید. پس آیا تعریف جدید زیر را از عصمت شما قبول دارید:

نداشتن هیچ گناه و هیچ خطا و اشتباهی به شرط علم داشتن به آن موضوع

البته متاسفانه قبول تعریف بالا نمیتواند خیلی هم توجیه گر خوبی برای عصمت باشد. زیرا یک مسئله دیگر و یک خطای دیگر هم در عمل فرشتگان وجود داشت و آن عدم اعتماد به فعل خدا در آن لحظه. حتما نمیخواهید بگویید که فرشتگان به اعتماد به خداوند نیز علم نداشته اند. درسته؟ یعنی اگر فرشتگان کاملا به خداوند اطمینان داشتند، چنین زبان به اعتراض نمیگشودند و فورا حرف خداوند را تایید میکردند. پس باید بگوییم عمل خطای فرشتگان ناشی بوده است از:
1. عدم علم به موضوع
2. عدم اطمینان کافی به خداوند در آن لحظه

حامد;102172 نوشت:
این بیان کاملا متناقض است . جبر با خطا سازگار نیست چه اینکه فعل مجبور منسوب به خودش نیست بلکه منسوب به مجبر یعنی خداست و تصور وجود خطا در فعل خدا نامعقول است

البته، جواب این تناقض را خودتان در بخش اول داده اید و گفته اید که فرشتگان نیز تاحدی دارای اختیار هستند. پس رفع تناقض شد. الغرض بنده منظورم مقایسه محدوده اختیار بین فرشتگان و انسانها بوده است.

حامد;102172 نوشت:

عامل عصمت ، جبر و اختیار نیست بلکه علم ، قدرت و حب است و این عوامل در هر موجودی در حد کامل ( نه مطلق ) تحقق یابد عصمت می یابد

باز هم همان حرف قبل است که گفتیم. هدف فقط مقایسه محدوده اختیار عالم ملائکه و انس بوده است. پس شما سه قید را تایید کردید:
علم، قدرت و حب.
باشه براساس قرآن ثابت خواهیم کرد که حتی انبیای الهی هم با علم داشتن به خطا بودن یک موضوع، آن عمل را انجام داده اند.

سلام برادر
خوب خودتان مطلب را برای خودتان حل فرموده اید

iman2010;103756 نوشت:
بلکه بنده مقایسه ای را بین عالم جبر(فرشتگان) و عالم اختیار (جن و انس) انجام دادم تا بدانیم که وقتی حتی در عالم جبر عدم عصمت وجود داشته است پس انتظار عدم عصمت در عالم اختیار کاملا منطقی تر به نظر میرسد.
iman2010;103756 نوشت:
البته من هم معتقد هستم که جبر کامل در عالم فرشتگان نیست. ولی محدوده اختیار که به انسان داده شده است بیشتر است از آنچه به فرشتگان داده شده بود.

iman2010;103756 نوشت:
دقیقا شما هم حرف من را تایید کردید. من گفتم که فرشتگان آن عمل خداوند (یعنی خلق انسان) را نادرست میدانستند و بجای تایید عمل خداوند فورا شروع به اعتراض کردند و در مرحله بعد آرام گرفتند. این اعتراض و این شک و تردید فرشتگان را شما به درستی ناشی از نقصان علم آنها دانستند. خوب حال آیا اگر به دلیل نقصان علم مرتکب خطا شدن، خطا نیست؟

خیر . خطایی که نافی عصمت ایشان باشد نیست چون معلوم است علم فرشتگان در مرتبه علم ذاتی الهی نیست به عبارت دیگر قائل نیستیم عصمت فرشتگان به اندازه مصونیت علم الهی از خطاست . این که واضح و روشن است .
اما تعریف هم نیاز به تغییر ندارد :
عصمت یعنی مصونیت انسان از گناه و خطا
خوب می پرسید ؟ خطا نسبت به علم قابل تصور در حوزه وجود انسانی یا نسبت به علم ذاتی خدا . می گوییم معلوم است که هیچ علمی با علم الهی قابل قیاس نیست .
البته با توجه به دسترسی انسان به علم الهی ( وحی ) یک مصونیت اعطایی در مرتبه علم الهی ( تبعا نه اصالتا ) در خصوص اعمال و رفتار در اختیار انسان هست ولو اینکه کسی جز انسان معصوم کامل ، احاطه کافی بر آن ندارد .

iman2010;103756 نوشت:
البته متاسفانه قبول تعریف بالا نمیتواند خیلی هم توجیه گر خوبی برای عصمت باشد. زیرا یک مسئله دیگر و یک خطای دیگر هم در عمل فرشتگان وجود داشت و آن عدم اعتماد به فعل خدا در آن لحظه. حتما نمیخواهید بگویید که فرشتگان به اعتماد به خداوند نیز علم نداشته اند. درسته؟ یعنی اگر فرشتگان کاملا به خداوند اطمینان داشتند، چنین زبان به اعتراض نمیگشودند و فورا حرف خداوند را تایید میکردند. پس باید بگوییم عمل خطای فرشتگان ناشی بوده است از: 1. عدم علم به موضوع 2. عدم اطمینان کافی به خداوند در آن لحظه

برداشتهای شما از مکالمه خدای تعالی و فرشتگان نیازمند ادله لفظی کافی است
یعنی معنای اعتراض و عدم اعتماد یک برداشتی است که ظاهرا توسط متن قرآنی تایید نمی شود .
بنده به کلام فرشتگان به عنوان آگاهی ایشان نسبت به جنبه ای از حضور انسان بر کره ارض نگاه می کنم یعنی همان اطلاع از افساد و سفک دماء . علت توجه فرشتگان به این بعد تقدس و طهارت ذاتی خودشان از این امور بوده است . فرشتگان در صدد تقدیس و تنزیه خداوند تبارک و تعالی از نقایص بودند لذا وقتی خداوند متعال فرمود : انی اعلم مالا تعلمون عرضه داشتند : سبحانک خدایا تو پاک و منزهی و فقط در حدو اندازه وجود عقلانی که تو به ما عنایت فرموده ای مطلب را درک کرده ایم .
این ویژگی موجود حی علیم است که وقتی گزاره ای به او عرضه می شود در آن به اندیشه می پردازد و این اندیشه خالی از نتیجه گیری نیست . فرشتگان نیز به حسب شرایط وجودی خود این گزاره ( جعل خلیفه بر ارض ) را بررسی و نتیجه گیری کردند .
خوب آیا در حضور انسان بر کره ارض این معنا ( نتیجه گیری فرشتگان ) محقق نشد ؟
در مقابل خدای تبارک و تعالی به حسب علم ذاتی خود به جنبه دیگر از حضور انسان در کره ارض اشاره می کند :
انی اعلم ما لا تعلمون
و علم آدم الاسماء کلها
یعنی خدای متعال به جنبه اثباتی ( در مقابل تنزیهی ) قضیه که ساخته شدن انسان کامل در میان همین انسانهای فسادگر است اشاره می فرماید .
پس مکالمه برای نشان دادن ابعاد وجودی انسان و بشریت است . مانند دو نفر دانایی که برای تعلیم به دیگران با هم مباحثه می کنند و هریک عهده دار بیان جنبه ای از قضیه می شود .

پس به لحاظ مقام ملکی خطایی از ایشان صادر نشد و آنها چیزی را گفتند که مقتضای علم خودشان بود و خطا هم نبود الا اینکه در قیاس با علم ذاتی و جامع الهی صاحب این علم نیازمند ادب ورزی است که اتفاقا ادب ورزیدند ( قالوا سبحانک )
iman2010;103756 نوشت:
باشه براساس قرآن ثابت خواهیم کرد که حتی انبیای الهی هم با علم داشتن به خطا بودن یک موضوع، آن عمل را انجام داده اند.

موفق در کشف صواب

جناب ایمان جواب ما چه شد؟
فکر کردید؟
:Gol:

mkk1369;103867 نوشت:
جناب ایمان جواب ما چه شد؟
فکر کردید؟
:Gol:

چی رو اخوی؟

iman2010;103873 نوشت:
چی رو اخوی؟

سلام برادر

توی موضوع چرا اهل سنت توی بحث ها شرکت نمی کنند
چند تا ایه گذاشتم نظرتون را نگفتید

در مورد سخنی که در موضوع چرا شیعه ها اولیایی غیر خدا می گیرند بگویم
که بهتر است برای اینکه نظمی در ساختار فکری مان ایجاد شود کم کم بحث را به جلو ببریم تا به بحث توسل برسیم
و اینکه توسل باشد و شخصی قبول نداشته باشد تا نباشد فاصله زیاد است
مثل این می مونه که چون خدا را نمی بینیم پس نیست اما می دونیم که خدا وجود دارد اما از درک ما خارج است
و با دلیل و برهان و مدرک به وجود اقدسش پی می بریم و را حتان را از جناب یک مسلمان جدا کنید

اگر مطالبشان را بخوانید می بینید که برای جنگ امده اند نه برای تفکر :Gol:

منتقد;102399 نوشت:
تو بین علمای شیعه که قران رو کلا با حدیث تطبیق میدن( به جای اینکه حدیثها رو با قران تطبیق بدن)
اصلا معنای قرآن بدون پیش فرض های تفاسیر یه جور دیگه است
حتی اگه استدلال عقلی برای برداشت و نتیجه گیری از یه ایه قوی تر از احادیث باشه ،حدیث رو مقدم میدونند و یه جورایی هم با هزاران ترفند سعی میکنن حدیث رو مطابق قرآن جلوه بدن حتی اگه مخالفت و تناقض داشته باشه (راه برای تطبیق بازه)
یه نمونه:
امام علی:
الناس علی دین ملوکهم

این گزاره همینجوری بدون توضیح درسته؟
مسلما نه!
یعنی حرف امام کامل گفته نشده،یعنی ایراد داشته کلی گویی شده یا فقط برای یه نفر تو یه موقعی این حرف رو زدن، و این گزاره همینجوری به عنوان یه اصل خدشه ناپذیر مورد قبول نیست

کلا نیاز به تفسیر و تاویل داره

http://farsi.islamquest.com/QuestionArchive/12796.ASPX

البته اگه این تاویل رو توجیه فرض نکنیم


سلام:Gol:

جناب منتقد

اولاً علمای شیعه نیز بر اساس روایاتی از معصومان (ع) اینکه باید احادیث، به قرآن عرضه شوند و صحت و سقم آن را با قرآن بسنجند، چنین می کنند، از اینرو آوردن دلایل نقلی و استنادات حدیثی در کنار استناد قرانی بمنظور اثبات حقیقتی از معارف دین، که امری رایج و منطقی و مورد تأیید عقل و سفارشی قرآنی است، به معنای انطباق دادن آیات قرآن بر احادیث نیست. (بیشتر دقت کنید)

ثانیاً؛ در موردی که شما در خصوص کلام مشهور از امیر بیان علی (ع) ارائه لینک کردید: "الناس علی دین ملوکهم"، همانگونه که در تحقیق پایگاه اینترنتی اسلام کوئست، از مراکز پاسخگویی دینی مشهود است:

حدیث را به درستی با قرآن تطبیق داده اند و بعنوان یک واقعیت اجتماعی مورد تأیید قرار داده اینکه: این سخن بیانگر یک واقعیت اجتماعی است و آن این که معمولاً اقشار پایین دست جامعه – غیر از دانشمندان و عالمان- به دلیل جهل و نا آشنایی با دین و مسائل دینی تأثیر پذیری بیشتری نسبت به عالمان و نخبگان دارند و آن هم می تواند به جهت ابزارهایی باشد که در اختیار حاکمان و پادشاهان قرار دارد. حاکمان با ابزارهای تبلیغاتی و رسانه های عمومی که در اختیار دارند، آنچه را خود می پسندند و به نفع حکومت و قدرت آنها است، به عنوان باوری صحیح به مردم تحویل می دهند و مردم هم عموماً نگاهشان به آنها است و رفتار و کردار خویش را بر اساس همان باورهای تحمیل شده تنظیم می نمایند.

ثالثاً؛ قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره دارد، آن جا که می فرماید: "و (در قيامت)، همه آنها در برابر خدا ظاهر مى‏شوند در اين هنگام، ضعفا [دنباله‏روان نادان‏] به مستكبران (و رهبران گمراه) مى‏گويند: «ما پيروان شما بوديم! آيا (اكنون كه بخاطر پيروى از شما گرفتار مجازات الهى شده‏ايم،) شما حاضريد سهمى از عذاب الهى را بپذيريد و از ما برداريد؟...".(ابراهیم، 21)


و یا در آیه ای دیگر می فرماید: "به خاطر بياور هنگامى را كه در آتش دوزخ با هم محاجّه مى‏كنند ضعيفان به مستكبران مى‏گويند: «ما پيرو شما بوديم، آيا شما (امروز) سهمى از آتش را بجاى ما پذيرا مى‏شويد..."؟! (غافر، 47)

رابعاً؛ تأویل و برداشت مذکور در مطلب تحقیقی فوق، به حکم عقل و شرع مقرون به صحت است و دقیقاً بر خلاف نظر شماست که آن را واجد اشکال دانسته و درستی آن را بدون دلیل رد کرده اید. در حالیکه انطباق آن با آیات قرآن و واقعیت تاریخی صحت روایت مذکور را ثابت می کند.

موفق باشید ...:Gol:

iman2010;102030 نوشت:

ملائکه دارای اختیار نیستند. بلکه عالم حاکم بر ملائکه عالم جبر است. در حالیکه انسان، به شهادت خود خداوند دارای اختیار است. چون ملائکه فقط در عالم جبر هستند لذا طبق جبر خداوندی خطا نخواهند کرد. و این تفاوت بزرگی است که متاسفانه شما آن را نادیده گرفته اید.
در ضمن، می بینیم که ملائکه نیز گاهی در کارهای خداوند دچار سردرگمی شده اند و آن اطمینان واقعی را برای یک لحظه از دست داده اند: مثلا در ماجرای خلقت آدم! که وقتی خداوند به ملائکه گفت میخواهم در زمین خلیفه ای قرار دهم. ملائکه گفتند که میخواهی کسی را قرار دهی که خون میریزد و فساد میکند در حالیکه ما همیشه در حال عبادت تو هستیم؟؟؟(یعنی فرشتگان در این قسمت نیز خواسته اند به خدا بگویند که اینکار درست نیست!!!!!!) و بعد خداوند گفت من چیزی میدانم که شما نمیدانید و....

پس اگر شک کردن را جزو خطا به حساب آوریم می بینیم که حتی فرشتگان نیز که در عالم جبر به سر میبرند بازگاهی دچار خطا شده اند.

البته امیدوارم دوستان درک کنند که: خطا به معنای گناه نیست! و ما هرگز فرشتگان الهی را متهم به گناهکار و یا خطاکار بزرگ نمیدانیم. بلکه براساس قرآن میخواهیم بگوییم حتی آن شک و تردید برای فرشتگانی که مدتها عبادت خدا را کرده بودند بوجود آمد حتی در عالم جبر!


با سلام

آقای ایمان 2010

از کجا می فرمایید که ملائکه در عصمت شان مجبور هستند؟ و با اثبات خطا در عصمت اجباری ملائکه، اصل عصمت را صاحبان اختیار مخدوش، می دانید؟

در ادامه پاسخ شما ارائه می شود:

فرشتگان الهی ویژگی های بیشماری دارند از انجمله اینکه سر بر فرمان خدا دارند و هرگز معصيت نمي‌كنند، در این خصوص، قرآن کریم مي‌فرمايد: «فرشتگان هرگز در سخن بر او (خدا) پيشي نمي‌گيرند، (و پيوسته) به فرمان او عمل مي‌كنند، از نكته اخير روشن شد، كه ملائكه معصوم مي‌باشند، در نتيجه گناه و نافرماني خدا را نمي‌كنند و همچنين مي‌توان نتيجه گرفت كه ملائكه داراي نوعی اختيار هستند.(1) زیرا اگر اختیار در باره انها معنا نداشت، و مجبور مطلق بودند بایستی آیه شریفه فوق می فرمود: فرشتگان هرگز قادر به پیش گرفتن بر سخن خدا و نافرمانی او نیستند، در حالیکه لحن آیه شریفه گواه بر نوعی اختیار است.

بعلاوه عدم معصيت و فرمانبرداري از سوی آنها آنگاه ممدوح ‌است كه صاحب اختيار باشند، از اين گذشته منشأ اختيار هر كسي علم و عقل او مي‌باشد، و ملائكه عقل محض و خالص مي‌باشند، چنانكه علي ـ عليه‌السّلام ـ فرمود: خداوند ملك را آفريد و در او عقل قرار داد، ولي در انسان هم عقل قرار دادو هم شهوت.(2) و از مطالب گذشته هم مي‌توان نتيجه گرفت كه ملائكه داراي تجردند، و از اين مادّة كثيف خلق نشده‌اند.(3) و بال هم در ملك، مراد و كنايه از قدرت آنها است.(4)

امّا اینکه در بعضی روایات، به خطا و اشتباه برخی ملائک، نظیر فطرس و ... اشاره شده، از اين مسئله چند جواب مي توان ارائه داد:

1. این روايات، معمولاً روايات واحدي هستند كه اسنادی هم براي آنها ذكر نشده است، (سلسلة سند به امام معصوم ـ عليهم‌السلام ـ) لذا نمي‌تواند در مقابل آياتي كه ملائكه را معصوم مي‌دانند، قد علم كند، مخصوصاً كه ما حق نداريم به رواياتي كه مخالف قرآن است عمل كنيم.

2. نکته ديگر اين است كه اینکه در بعضی بیانات گفته می شود ملائکه نظیر داستان فطرس ملک، مرتکب خطا و اشتباه شده اند، به فرض كه سند روایت ثابت و ملک بودنشان ثابت باشد، خطا و معصيتي انجام نداده اند، بلكه فقط ترك اولی از آنها سرزده، و شاهد اين، توضیح متن روايت مربوط به فطرس ملک است (بفته الله في شيء فابطأه...)(5) كه فقط در انجام امر تأخيري از او سر زد، و با سرعت انجام نداد بلكه با كندي و تانّي و تأخير اقدام كرد، نه اين‌كه اصل فرمان خدا را مخالفت نموده باشد.

و یا در خصوص سؤال ملائکه از خداوند در باره خلقت، گفتنی است: این سؤال کردن، بدلیل عدم علم شان نسبت به علم و اراده الهی و بر اساس نظر برخی مفسران بدلیل سابقه ذهنی ایشان در فساد و تباهی مخلوقات گذشته بوده، نه اینکه قصدشان مخالفت با امر و اراده الهی باشد.

ضمن انکه در هیچ مکتبی سؤال کردن، آنهم سؤالی که برخواسته از نقص و عدم علم باشد، به معنای خطا نیست. و در واقع قصد ملائکه از طرح این سؤال، بیان فراز بعدی آیه است اینکه مجدداً بر اظهار بندگی و تسبیح و تقدیس خود در برابر عظمت و شوکت الهی اعتراف کنند.

و این قضایا در حقیقت، شبيه جريان حضرت آدم(6) و يونس(7) (علیهما السلام) است كه ترك اولی از آن دو سر زد، و چون شخصيت‌هاي باعظمتي بودند، به همان مقدار هم از آنها انتظار نبود، لذا خداوند، ایشان را تنبيه نمود. در قضيۀ فطرس هم همين طور است كه چون ترك اولی انجام داده است خداوند تنبيهي نمود تا به مقام اوّلي خود برگردد. لکن در خصوص سؤال ملائکه الهی هنگام خلقت، همین اندازه نیز صحبت از تنبیه و بازخواست مطرح نیست.

از اینرو با توجه به بحثی که گذشت؛ عصمت ملائکه الهی و نوعی اختیار با توجه به آیت الهی و عقلی که خدا در ملائکه قرار داده، ثابت است.

پاورقی_________________________________________________
1.
انصاري قمي، نهج‌البلاغه، ص 37، خطبه 1 «گروهي از آنان در صفوفي كه از هم پراكنده نمي‌شود قرار دارند و عقولشان گرفتار سهو و نسيان نمي‌شود...» تمامي اين اوصاف آنگاه جنبة مدحي پيدا مي‌كند كه داراي اختيار باشند و ر.ك: مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 18، ص 175ـ176.
2.
الحر العاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج11، ص 164.
3.
ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ هشتم، 1370، ج 18، ص 176.
4.
همان، ‌ح 18، ص 168.
5.
بحارالانوار، پيشين، ج 44، ص 182، روايت 7.
6.
طه/ 121.
7.
انبياء/ 87.

iman2010;102030 نوشت:
حال ما که در عالم اختیار هستیم وضعمان دیگر معلوم است.

اینکه امکان چیزی وجود دارد یا خیر بحث ما نیست. بحث بر سر واقعیت است که آیا واقعا چنین عصمتی با چنین تعریفی که دوستان شما میگویند وجود دارد یا خیر؟


این فراز از بحث تان هم که پاسخش روشن است، گر چه ممکن است درک و فهمش برای برخی دشوار باشد، دوستان توضیحات خوبی در همین خصوص داده اند و بحمدالله در بحث حقیقت عصمت و ضرورت و امکان آن در تایپیک های دیگر هم بسیار بحث شده است.

اجمالاً اینکه عصمت تام و تمام انبیاء الهی و عصمت اکمل و اتم نبی اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) ارتباطی وثیق و توأمانی مثال زدنی با علم موهبتی خداوندی دارد، در حقیقت این علم الهی و لدنی مکمل و مقوم عصمت در نهادشان است. چنانکه در کلام اهل بیت (ع) و در تعریف عصمت، چنین عباراتی دیده می شود.

از اینرو چنین عصمتی که قرین علم خدادادی است با اختیار منافاتی ندارد، بلکه همانگونه که خدا تکویناً اراده کرده بنا بر ضرورتِ رسالتی که ایشان دارند، علم و عصمت را به اینان اعطا کند، پیشتر اختیار و اراده را در این عالم، و برای این بزرگواران اراده کرده بوده است، و این دو مکمل یکدیگر در نظام تکوینی خلقتند نه در برابر و متعارض با یکدیگر.

انشاءالله به لطف الهی و به شرط حیات در ادامه و پست های بعدی به این بخش مفصل تر خواهیم پرداخت.

موفق در فهم حقیقت ...:Gol:


  1. باسلام خدمت همه عزیزان به نظر بنده دوستان از بحث خارج شدند و مطالبی را مطرح نمودند که اصلا به اصل بحث ربطی ندارد . در بحث عصمت ابتدا باید دید قبل از نقل آیا عقل در این زمینه میتواند اظهار نظر کند یا خیر؟ اگر عقل ساکت بود باید به نقل معتبر رجوع کنیم که قرآن کریم در راس آنها است .
  2. در بحث عصمت ابتدا باید معنای عصمت روشن شود تا محل نزاع مشخص شود ؛ متکلمین شیعه از دیرباز به این بحث پرداخته اند و مکرر آنرا در کتب کلامی خود طرح کرده و در رابطه با آن سخن گفته اند0، لذا اصلا سوال جدیدی نیست که مطرح شده باشد .
  3. عصمت در دیدگاه شیعه : "ملکه نفسانی است که آدمی را از گناه و معصیت و اشتباه و خطا باز میدارد" 1 یعنی در انسان نیرویی به وجود می آید که با استفاده از آن هیچ گناهی و یا خطا یی از آدمی سر نمیزند ، در رابطه با منشأ این ملکه نفسانی هم گفته شده که منشأ آن علم پیامبر به گناه و آثار گناه است ؛ لذا این عصمت کاملا اختیاری است و از نوع بینش آنها ناشی میشود .
  4. همه متکلمین شیعه معتقداند پیامبر ، چه قبل از پیامبری و چه بعد آن باید معصوم باشد حتی در زمان کودکی .
  5. استدلال متکلمین بزرگی مثل خواجه نصیرالدین طوسی و شاگردش علامه حلی در کتاب "کشف المراد " مقصد ثالث بحث نبوت و عصمت انبیاء این است : مردم باید به این پیامبر اعتماد کامل داشته باشند لذا برای حصول این اعتماد و اطمینان باید از این پیامبر هیچ گناهی را ولو در دوران قبل از نبوتش و حتی در کودکی ندیده باشند ؛ چرا که مردم با دیدن هر گناهی از پیامبر ولو کوچک هم باشد به او شک خواهند کرد و هرگز اطمینان صددرصدی به وی نخواهند داشت . عامه مردم خواهند گفت این که در دوران قبل مثل ما عمل میکرد و آلوده به گناه بود چطور شده که در این زمان ادعای نبوت وشریعت جدید می کند ؛ لذا هرگز به او اعتماد کامل نخواهند کرد ، حتی اگر راجع به شخصی احتمال گناه یا خطا و اشتباه دهند باز هرگز به وی اعتماد کامل نخواهند کرد ؛ پس حکمت الهی اقتضا می کند برای جلب اطمینان مردم پیامبر او در دوران قبل از نبوت و بعد از نبوت معصوم از گناه و معصیت باشد تا مردم به وی اعتماد کامل داشته باشند و به سمت او گرایش پیدا کنند و غرض الهی از نبوت حاصل شود .
  6. واین "عصمت" همانطور که گفته شد حاصل نوع بینش پیامبرانان است یعنی خداوند حکیم با توجه به این دلیلی که ذکر شد به آنان علمی میدهد که تمام گناهان را میشناسند و عاقبت آنها نیز میدانند ، لذا هرگز داعی و انگیزه ای برای انجام گناه ندارند نه این که مجبور باشند و بر اثر جبری از جانب خداوند معصوم شده باشند ؛ به عبارت ساده تر پیامبران و امامان معصوم ( علیهمالسلام) چون عاقبت گناه را میدانند هرگز فکر گناه را هم نمی کنند همچنان که آدم عاقل هرگز فکر خوردن سم را نمی کند.
1- علامه طباطبایی ، المیزان ،ج2،ص134، موسسه الاعلمی ، بیروت ، 1393ق

پرسش
عصمت به چه معناست؟ آیا به همان معنای معصومیت کودکان است؟ اگر خیر، آیا چنین عصمتی امکان وقوعی دارد؟

پاسخ

عصمت در لغت به معنای حفظ، منع، و نگهداری است، و در اصطلاح به معنای قوه، یا ملکه یا لطف و موهبتی از جانب خداوند است که انسان را از پلیدی ها و انحرافات حفظ و مصون نگه می دارد (1) این عصمت با معصومیتی که در کودکان است متفاوت است، اولا: معصومیت کودکان به معنای مصونیت از آلودگی نیست، بلکه به خاطر این است که چیزی از عمرشان نگذشته و هنوز در موقعیت آلوده شدن قرار نگرفته اند، ثانیا: کودکان هم هرگز از خطا و فراموشی و لجاجت معصوم نیستند، ثالثا: کودکان معصومیت، و پاکی شان فقط در بخشی از وادی عمل است، اما عصمتی که ما برای معصومین معتقد هستیم، عصمتی علمی و عملی است، یعنی هم در علمشان خطا و فراموشی و انحراف وجود ندارد، و هم در عملشان!

اما در خصوص امکان وقوع چنین عصمتی، باید عرض کنم، نه تنها امکان وقوعی دارد، بلکه وقوع آن ضروری است، چون اثبات شریعت و اطمینان به آن تنها با فرض عصمت آورندگان میسر است.
عصمت معصومین(علیهم السلام) دارای سه عرصه است: (2)
1- عصمت در دریافت و ابلاغ تعالیم الهی
2- عصمت در تطبیق شریعت و امور عادی فردی و اجتماعی
3- عصمت از گناهان

روشن است که عدم عصمت در هر کدام از موارد فوق موجب سلب اعتماد مردم شده، و مانع پیروی ایشان از انبیاء و ائمه(علیهم السلام) می شود، و این یعنی هدف خداوند از ارسال معصومین(علیهم السلام) محقق نخواهد شد، و غرض خداوند نقض می شود و این غیر حکیمانه است.
به عنوان مثال اگر ما احتمال بدهیم حتی یک آیه قرآن را پیامبر(صلی الله علیه و آله) به اشتباه دریافت، یا ابلاغ کرده است و حقیقتا از قرآن نیست، تمام قرآن فاقد اعتبار خواهد شد، چون به روی هر آیه ای که دست بگذاریم، احتمال می دهیم همان آیه باشد!
یا اگر مردم ببینند پیامبری خودش اهل عمل به تعالیمش نیست، یا در امور عادی شک می کند و دچار سهو و فراموشی می شود، خب طبیعتا در تعالیمی که از جانب خداوند آورده است نیز شک خواهند کرد.

علاوه بر اینکه از فرض وقوع عصمت هرگز محالی پیش نمی آید تا بگویم عصمت، محال وقوعی بوده و امکان وقوعی ندارد، چون این را با تحلیل در می یابیم که عصمت وقتی به طور جزئی ممکن است، به صورت کلی هم مانعی نخواهد داشت، مثلا وقتی می شود که برخی انسان ها از اینکه لخت و عریان به خیابان بروند معصوم باشند و هرگز چنین کاری را نکنند، یعنی به خاطر علم شدیدی که به قبح این رفتار دارند که نه تنها از روی عمد، بلکه از از روی خطا، و فراموشی هم آن را مرتکب نمی شوند، به واسطه گسترش این بینش از سایر رفتارها هم می توانند معصوم باشند، پبه عبارت دیگر وقتی بینش انسان ها در رفتارشان می تواند منجر به عصمت جزئی شود، عصمت کلی هم محال نخواهد بود.
______________________________
1. ر.ک: سبحانی جعفر، الالهیات، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، چاپ سوم، 1412ق، قم، ج3، ص157.
2. همان، ج3، ص155

موضوع قفل شده است