جمع بندی آيا پيامبر(ص) به شهادت رسيدند؟

تب‌های اولیه

35 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا پيامبر(ص) به شهادت رسيدند؟

رسول اكرم(ص) وفات نمودند يا شهيد شدند؟

محمد;10278 نوشت:
رسول اكرم(ص) وفات نمودند يا شهيد شدند؟

با سلام


یکی از آسیب های مسایل تاریخی آن است که برخی از رخدادها ابهام دارد و از شفافیت لازم برخورد دار نیست ؛ از این رو قضاوت دربارة آن ها مشکل است. تاریخ زندگی پیامبر(ص) نیز از این قاعده مستثنا نیست و بخشی از آن فاقد شفافیت می باشد؛ از این رو دانشمندان سنی و شیعی در خصوص تاریخ ولادت ایشان اختلاف نظر دارند که دوازدهم ربیع الاول است و یا هفدهم آن.

یکی از مسایل دیگر که ابهام دارد، آن است که آیا حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفت و یا شهید شد ؟

در برخی از متون آمده است: «گروهی، زنِ یکی از اشراف یهود را به نام زینب فریب دادند که پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. نقشة وی از این قرار بود که آن زن، کسی را خدمت یکی از یاران پیامبر فرستاد و از او پرسید که پیامبر اسلام کدام عضو از گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع گوسفند مطبوع‌ترین عضو برای پیامبر است. زینب، گوسفندی را بریان کرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را که به دهان گذارد، احساس کرد مسموم است. فوراً آن را از دهان در آورد، ولی کسی که با ایشان غذا می خورد، یعنی «بشر بن براء معرور» که از روی غفلت چند لقمه خورده بود؛ پس از مدتی بر اثر سم در گذشت. پیامبر دستور داد زینب را احضار کردند و به او گفت: چرا چنین جفایی را بر من روا داشتی؟! وی در پاسخ گفت: تو اوضاع قبیلة ما را هم بر هم زدی، من با خود فکر کردم که اگر فرمانروا باشی، با خوردن این سم از بین خواهی رفت، و اگر پیامبر خدا باشی، قطعاً از آن اطلاع یافته و از خوردن آن خودداری خواهی نمود.

ابن اسحاق گزارش می دهد: «رسول خدا در معرض وفات خود به «امّ بشر» دختر «براء بن معرور» که برای عیادت وی آمده بود گفت: از همان خوراکی که با برادرت در «خیبر» خورده، اکنون رگ دلم قطع می شود. بدین جهت مسلمانان رسول خدا را علاوه بر افتخارات نبوّت دارای مقام شهادت هم می دانستند.

با توجه به مطالب مذکور باید گفت:

1) از برخی روایات و متون دینی استفاده می شود که پیامبر(ص) در جنگ خیبر مسموم شده و این مسمومیت در بیماری پیامبر مؤثر بوده است. برخی گفته اند: معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود می فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی خورانده است .

شاید به خاطر همین روایات و متون تاریخی بوده که پیامبر(ص) را نیز دارای مقام شهادت می دانستند، همان گونه که ابن هشام تصریح نموده است.

در برخی روایات نیز اشاره شده که مسمومیت پیامبر در رحلت او تأثیر گذار بوده است، از این رو حضرت در هنگام رحلت با اشاره به مسمومیت خویش در خیبر می فرمود: «نیست پیامبر و وصی مگر این که شهید شود».

2) در خصوص این که به پیامبر(ص) شهید گفته نمی شود، شاید بدان جهت باشد که مسایل تاریخی ابهام دارد و یا سند برخی از روایات اشکال دارد. طبیعی است چیزهایی را می توان به ساحت مقدّس پیامبر نسبت داد که شبهه و ابهام نداشته باشد. از سوی دیگر دقیقاً مشخص نیست که مسمومیت، چقدر در رحلت پیامبر تأثیر گذار بوده؛ زیرا مسمومیت در سال هفتم هجری بوده، ولی رحلت پیامبر در سال 11 هجری اتفاق افتاده و این فاصله زمانی حکایت از آن دارد که مسمومیت عامل اصلی رحلت پیامبر نبوده است. اگر مسمومیت علت اصلی رحلت پیامبر(ص) بود، باید پیامبر بعد از مسمومیت از دنیا می رفت، همان گونه که «بشر بن براء» که از گوشت همان گوسفند خورده بود، فوت کرد.

3) در خصوص صحت و عدم صحت اقوال دربارة رحلت و یا شهادت پیامبر(ص) نمی توان قضاوت نمود،‌ زیرا داوری دربارة مسایل تاریخی مبهم، مشکل است. از متون تاریخی استفاده می شود که پیامبر توسط زن یهودیه مسموم شده است. حال پیامبر(ص) در اثر مسمومیت از دنیا رفت یا نه، مشخص نیست.

منبع: مرکز پاسخگویی به سوالات دینی

شهادت یا رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و اله ؟؟؟

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ اللّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللّهُ الشَّاكِرِينَ. آل عمران ایه ۱۴۴
محمد [ص‏] فقط فرستاده خداست‏؛ و پيش از او، فرستادگان ديگرى نيز بودند؛ آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به عقب برمى‏گرديد؟ [و اسلام را رها كرده به دوران جاهليّت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟] و هر كس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضررى نمى‏زند؛ و خداوند بزودى شاكران [و استقامت‏كنندگان‏] را پاداش خواهد داد.

یکی از مظلومیتهای حضرت رسول این است که معمولا به کیفیت شهادت ایشان توجه نمیشود. و معمولا میگویند رحلت حضرت رسول !!! این هفته قصد داریم در رابطه با کیفیت شهادت و قاتلین آن حضرت صحبت کنیم:
کتابهای سیره و حدیث مرگ رسول خدا بوسیله سم را تایید کرده اند و آن را با احادیث متواتر ذکر کرده اند از جمله:
ابن سعد میگوید در روایتی آمده است: پیامبر ص مسموم درگذشت و شصت و سه ساله بود. این قول ابن عبده است. (۱)
شیخ مفید میگوید: او در مدینه روز دوشنبه دوشب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری درگذشت درحالیکه شصت و سه سال داشت. (۲)
علامه حلی شهادت رسول خدا را به وسیله سم ذکر میکند. (۳)
در کتاب جامع الرواه آمده است: پیامبر ص در مدینه مسموم درگذشت.(۴)
شیخ طوسی میگوید: رسول خدا دو شب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری مسموم درگذشت. (۵)
بیهقی از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که وی گفت: اگر ۹بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده اشت برایم محبوبتر است از اینکه یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است به جهت اینکه خداوند او را پیامبر شهید قرار داده است. (۶)
حاکم نیشابور کشته شدن رسول خدا را تایید کرده است. آنجا که میگوید: شعبی گفته است: بخدا قسم رسول خدا و ابوبکر با سم کشته شدند و عمر و عثمان و علی بن ابیطالب با شمشیر کشته شدند و حسن بن علی با سم و حسین بن علی با شمشیر کشته شد. (۷)
ابن مسعود کشته شدن پیامبر در سنه ۱۱ هجری تایید و تاکید کرده است. (۸)
رسول خدا ص فرمود: هیچ پیامبری یا وصی او نیست مگر آنکه شهید میشود. (۹) و همچنین فرمودند: هیچ کس از ما (اهل بیت) نیست مگر آنکه مسموم یا مقتول خواهد بود. (۱۰)

پس شهادت حضرت رسول توسط سم قطعی است. ولی چه کسی و در چه زمانی ایشان را به شهادت رسانده اند ؟؟؟

اسناد:
۱-المجدد فی الانساب. محمد بن محمد علوی ص۶
۲-المقنعه شیخ مفید ص۴۵۶ و منتهی المطلب حلی ج۲ص۸۸۷
۳-منتهی المطلب حلی ج۲ ص۸۸۷
۴-جامع الرواه محمد علی اردبیلی ج۲ص۴۶۳
۵-تهذیب الاحکام ج۶ص۱ و بحار الانوار ج۲۲ص۵۱۴
۶-السیره النبویه ابن کثیر دمشقی ج۴ص۴۴۹
۷-المستدرک. ج۳ص۶۰
۸-السیره نبویه ابن کثیر ج۴ص۴۴۹ و البدایه و النهایه ج۶ص۳۱۷و۳۲۲
۹-بصائر الدرجات ص۱۴۸و بحارالانوار ج۱۷ص۴۰۵و ج۴۰ص۱۳۹
۱۰-کفایه الاثر-خراز قمی ص ۱۶۲ و وسائل الشیعه ج۱۴ص۲ و بحارالانوار ج۴۵ص۱ و من لایحضره الفقیه ج۴ص۱۷

:Sham:

زمان شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله

ظاهرا بیشترین فاصله ای را که بین فرمان حمله به شام به رهبری اسامه و شهادت حضرت رسول بیان شده است دو هفته است. (المغازی واقدی ج۱ص۱۲۶) به دلیل زیاد بودن روایات در این زمینه بنده به بیان مصادر کفایت میکنم: الطبقات الکبری ابن سعد جلد دوم و سیره ابن هشام و انساب الاشراف جلد اول و عیون الاثر جلد دوم.
در تمامی این مصادر فاصله ۱۲ الی ۱۴ روز فاصله بین دستور حمله به شام و شهادت بیان شده است. شهادت ایشان در سال ۱۱ هجری و در سن شصت و سه سالگی بوده است.
اولا:از آنجایی که حضرت رسول ص همانطور که گفتم از شهادت قریب الوقوع خودشان در غدیر خبر داده بودند.
ثانیا:فاصله زمانی زیادی بین غدیر و دستور حمله به شام به رهبری اسامه نبوده است.
ثالثا: سرزمین شام در فاصله دوری از مدینه قرار داشت.
رابعا: در غدیر علی علیه السلام به عنوان جانشین معرفی شده بود.
ابوبکر و عمر و دیگران اطرافیان از پیوستن به سپاه اسامه سر باز زدند تا بتوانند به طور سری به گونه ای که رسوا نشوند از دست پیامبر ص خلاص شوند و نقشه های شوم خود را در بعد از شهادت حضرت اجرا کنند.

:Sham:

عایشه و اطرافیان او قاتل حضرت رسول (ص)

روایت شده است: پس بیهوش شد و چون به هوش آمد زنها به او دارو خوراندند در حالی که او روزه دار بود. (الطبقات الکبری ج۲ص۲۳۵)
در دو روایت بخاری و مسلم از عایشه آمده است: ما به رسول خدا در هنگام بیماری اش دارو دادیم پس شروع کرد به اشاره کردن به ما که به من دارو ندهید.
گفتیم: (مسئله ای نیست) هر بیماری از دارو متنفر است. در بعضی روایات اینچنین آمده: (اهمیتی ندهید) کراهیت مریض از دواست!
اندکی بعد پیامبر فرمود: هرکس در خانه است در برابر چشم من باید دارو بخورد بجز عمویم عباس که در کنار شما حضور نداشت. (۱۱)

اولا: مگر اطاعت حضرت رسول در هر حالی طبق نص قرآن واجب نشده است ؟ مگر قرآن نفرموده: که پیامبر ص از روی هوی و هوس سخن نمیگوید ؟ پس چرا وقتی حضرت خواستند که به او دارو (سم) را ندهند عایشه اطاعت نکرد و بلکه خلاف دستور حضرت عمل کرد ؟ انگار عایشه نیز مانند عمر خیال کرده بود که پیامبر ص نعوذبالله هذیان میگوید !!! آیا رسول خدا ص فایده دارو را نمی دانست و آنها میدانستند ؟ و آیا پیامبر مصلحت خود را تشخیص نمیداد و آنها تشخیص میدادند ؟
ثانیا: جمله آخر حضرت (همه اهل خانه در برابر چشم من از این دارو بخورند) اشاره به این دارد حضرت میدانستند که آن دارو نبوده است بلکه سم بوده است که میخواستند توسط آن حضرت را بکشند. لهذا منظور حضرت اینچنین بوده است: اگر دارو بوده است از آن بخورید!!! ولی خودشان میدانستند که دارو نبود و از آن نخوردند.

در الطب النبوی ابن جوزی ج۱ص۶۶ میگوید: به او دوا خوراندند در حالیکه بیهوش بود و چون به هوش آمد فرمود: چه کسی با من چنین کرد. این کار زنهائی است که از آنجا آمده اند و با دست به سوی حبشه اشاره کرد. و در روایات صحیح آمده که عایشه و حفصه حبشی بودند.
این یک افشاگری از سوی رسول خداست که او را به روشی که زنان حبشیه به شوهرانشان سم میخوراندند مسموم کرده اند. سم حبشه نیز معروف و مشهور بوده است و بعضی از حبشیها متخصص در سحر و شعبده و انواع سم بوده اند.

عبدالصمد بن بشیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آنحضرت فرمود: میدانید پیامبر ص درگذشت یا کشته شد همانطور که خدا میفرماید: (اگر او درگذرد یا کشته شود به جاهلیت باز میگردید.) او قبل از مرگ مسموم شد. آن دو زن (عایشه و حفصه) به او سم نوشاندند. (۱۲) و در روایت دیگر آمده است: عایشه و حفصه به او سم نوشاندند. (۱۳)
و علامه مجلسی میگوید: احتمال داردکه هر دو سم در شهادت پیامبر مؤثر بوده اند.(۱۴)
منظور علامه از دو سم یکی سم خیبر است و دیگری سمی که در روزهای آخر حیاتش به او نوشاندند. سران رژیم غاصب (ابوبکر و عمر و دخترانشان و...) برای اینکه اسم آنها به عنوان قاتلین حضرت رسول در جامعه پخش نشود به دست و پا افتادند و صحنه را غبار آلود کردند و گفتند: درست است که رسول خدا مسموم شده اما این اثر سم خیبر در سال هفتم هجری بوده است که اینک او را از پای درآورده است!!! البته هیچ عاقلی چنین بهانه واهی را نمی پذیرد زیرا رسول خدا در سال ۱۱هجری کشته شده و حادثه خیبر در سال هفتم اتفاق افتاده است !!! از آن گذشته رسول خدا ص از مسمومیت طعام خیبر توسط جبرئیل آگاه شد و از آن نخورد. عایشه نیز از آن واقعه عبرت گرفت وخوردن سم را به اختیار خود پیامبر نگذاشت بلکه به زور آن را به حضرت خوراند. پس قطعا شهادت حضرت به خاطر آخرین سم که توسط عایشه به او خورانده شد و حضرت به خاطر ضعف نتوانستند مقاومت کنند و به شهادت رسیدند.

---------------------------
اسناد:
۱۱-سنن البخاری ج۷ص۱۷ و ج۸ص۴۰ و سنن مسلم ج۷ ص ۲۴و۱۹۴- تاریخ طبری ج۲ص۴۳۸
۱۲-تفسیرالعیاشی ج۱ص۲۰۰ و بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶وج۲۸ص۲۱
۱۳-بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶
۱۴-بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶

منبع : اعتقادات
http://www.eteghadat.com/forum/forum-f47/topic-t328.html

علمای شیعه و سنّی اتفاق نظر دارند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به سبب سمّی که به آن حضرت خورانده شده شهید و از دار دنیا رفته اند نه اینه به صورت مرگ طبیعی این اتقاق دردناک رخ داده باشد ، به مطالب زیر دقت بفرمایید :
ابن سعد می گوید : پیامبر صلی الله علیه و آله به سبب سمّ وفات کرد در حالیکه شصت و سه سال سن داشتند . 1
امّا روایت صحیح بخاری و مسلم که از عایشه نقل می کنند :
عن عایشه : « لددنا 2 رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) فی مرضه ، فجعل یشیر الینا أن لا تلدّونی » .
قلنا : کراهیة المریض الدواء .
فقال ( صلی الله علیه و آله ) : لا یبقی فی البیت أحد الّا لد و انا انظر الّا عمی العباس فانه لم یشهد کم . 3
عایشه می گوید : در ایام مریضی رسول خدا به حضرت دارویی خوراندیم . اما در آن حال او ( حضرت ) به ما اشاره می کرد که این دارو را به من نخورانید . ما گفتیم مریض از دارو متنفر است .
سپس او ( حضرت ) فرمود : در اتاق کسی وجود ندارد که آن دارو را به من نخورانده باشد و من نگاه می کردم ، مگر عمویم عباس که از شما نبوده .

در روایت دیگر آمده :
« فلدوه و هو مغمور ، فلما افاق صلی الله علیه و آله قال :
من فعل بی هذا هذا من عمل نساء جئن من هاهنا ، و اشار بیده الی الارض الحبشیة » .4
به پیامبر دارو خوراندند در حالی که پیامبر خدا مقهور بود زمانی که قهر از چهره مبارکشان زائل شد ، فرمود : چه کسی این دارو را به من خوراند این عمل از کارهای زنان است که از آن جا آمدند و اشاره کردند به سرزمین حبشه .
تاریخ و نصوص صحیحه ثابت کرده که عایشه و حفصه دو زن حبشی بوده اند .
ابن سعد می نویسد :
بعد از اینکه به پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) سم خورانده شد ، حضرت نگاهی به عایشه کردند و فرمودند : بدا به حالت عایشه . 5

پی نوشت ها :
1 – المجدد فی الانساب ، ص 6 .
2 – لد : خوراندن دوا را گویند .
3 – صحیح بخاری : 7/17 ، 8/40 و صحیح مسلم : 7/24 – 194 .
4 – ا قرب الموارد : 2/886 .
5 – طبقات ابن سعد : 2/203 .

goleleila;10333 نوشت:
پس شهادت حضرت رسول توسط سم قطعی است. ولی چه کسی و در چه زمانی ایشان را به شهادت رسانده اند ؟؟؟

بنده هم سوالم اين است؟جواب كازشناسان محترم

با سلام
در ادامه ی مطالب شهادت پیامبر (ص) لطفا بگید چه کسی اشون رو مسموم کرده و چطوری تونسته این کار رو انجام بده و اصلا قصدش چی بوده؟

قضاوت در خصوص این كه پیامبر اسلام(ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفته و یا به شهادت رسیده، مشكل است. از برخی متون استفاده می شود كه پیامبر(ص) در جنگ خیبر مسموم شد و همان مسمومیت زمینه مرگ پیامبر(س) را فراهم نمود. در خصوص مسمومیت پیامبر(ص) آمده است: "گروهی، زن یكی از اشراف یهود را به نام "زینب" فریب دادند كه
پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. نقشة وی از این قرار بود كه آن زن،‌ كسی را خدمت یكی از یاران پیامبر(ص) فرستاد و از او پرسید كه پیامبر اسلام كدام عضو گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع ... زینب، گوسفندی را بریان كرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را كه به دهان گذاشت، احساس كرد مسموم است...".[ 1]

ابن اسحاق گزارش می دهد كه پیامبر(ص) در مرض وفات خود فرمود: "اثر همان خوراكی (گوشت گوسفند) اكنون رگ دلم قطع می شود".[2]

آیت الله سبحانی می نویسد: "معروف این است كه پیامبر در مرض وفات خود فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است كه آن زن یهودی خورانده است".[3]

شاید به خاطر همین متون تاریخی و روایات بوده كه برخی احتمال داده اند كه پیامبر(ص) شهید شده و رسول خدا علاوه بر افتخارات نبوّت دارای مقام شهادت نیز می باشد.[ 4]

از برخی متون دیگر استفاده می شود كه مسمومیت پیامبر(ص) در جنگ خیبر علت اساسی برای مرگ پیامبر(ص) نبوده است، از این رو به طور قاطع نمی توان گفت حضرت شهید شده است؛ زیرا مسمومیت پیامبر(ص) در سال هفتم هجری بوده،[5] ولی رحلت پیامبر(ص) در سال 11 هجری اتفاق افتاده[6] و این فاصله زمانی حكایت از آن دارد كه مسمومیت عامل اصلی رحلت پیامبر(ص) نبوده است. اگر مسمومیت علت اصلی رحلت پیامبر بود، باید پیامبر(ص) بعد از مسمومیت از دنیا می رفت. از سوی دیگر آن گاه می توان چیزی را به ساحت مقدس پیامبر(ص) نسبت داد كه شبهه و ابهام نداشته باشد، از این رو نمی توان گفت كه پیامبر شهید شده است، زیرا كه در استناد مرگ پیامبر(ص) به مسمومیت قطعی نیست.

از آنچه گذشت می توان نتیجه گرفت كه به طور قاطع نمی توان گفت پیامبر شهید شده است. نیز نمی توان گفت به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، و این قسمت از تاریخ زندگانی پیامبر(ص) ابهام دارد.

پی نوشت

[1] فروغ ابدیت، ج 1- 2، ص 265؛ سیره ابن هشام، ج 3، ص 267؛ ابراهیم آیتی،‌تاریخ اسلام، ص 507.

[2] سیره ابن هشام، ج 3، ص 367 - 368.

[3] فروغ ابدیت،‌ ج 1 - 2، ص 265 - 266.

[4] سیرة ابن هشام، ج 3، ص 367.

[5] فروغ ابدیت، ج 1،‌ص 265 - 266.

[6] همان، ص 508.

[="darkgreen"]رحلت یا شهادت
در فرمایشات ائمه اطهار علیهم السلام بارها تاکید شده است که حضرات معصومین علیهم السلام
باشهادت دنیا را وداع نموده اند
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمود: والله ما منا مقتول او شهید
از ما معصومین نیست مگر اینکه کشته وشهید می شود.(امالی طوسی باب فضل الزیارةالرضا علیه السلام )
شهادت یکی از بالاترین درجات کمال است و از آنجا که حضرات معصومین علیهم السلام در اعلی مرتبه کمال قرار گرفته اند
همانگونه که در زیارت جامعه کبیره می خوانیم :
المثل الاعلی ویا فبلغ الله بکم اشرف محل المکرمین و اعلی منازل المقربین .....حیث لا یلحقه ...لاصدیق ولاشهید...
بر این اساس تمامی حضرات معصومین علیهم السلام ودر راس آنها حضرت ختمی مرتبت رسول خدا محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله وسلم باشهادت به لقاءالله رسیدند.[/]

islamiciran;11141 نوشت:
با سلام
در ادامه ی مطالب شهادت پیامبر (ص) لطفا بگید چه کسی اشون رو مسموم کرده و چطوری تونسته این کار رو انجام بده و اصلا قصدش چی بوده؟

[="blue"]اما اینکه چه کسی ایشان را به شهادت رسانده
متاسفانه به اشتباه واز کتب اهل سنت مشهور شده است که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم
با قسمتی از گوشت دست بزغاله ای که زهر آلود شده وزنی یهودی در جنگ خیبر برای حضرت به عنوان هدیه آورده بود مسموم وشهید شده در حالی که چنین مطلبی کاملا ناصواب است که سمی بعد از چهارسال اثر کند ضمن اینکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم قبل از خوردن آن سم از مسموم بودن گوشت گوسفند آگاه شد واز خوردن آن دست کشید
چنانچه حتی ابن کثیر دمشقی در صفحه 317 به نقل از بخاری و ابن مسعود صحابی به این مطلب اذعان دارد.
[/]

[="purple"]جریان شهادت
در کتاب دیات صحیح بخاری جلد 8 صفحه 40 حدیث 6886 وصحیح مسلم جلد 7 صفحه 24 معتبرترین کتب اهل سنت چنین آمده است : برخی زنان پیامبر (که نامشان ذکر شده) در زمان بیماری حضرت در دهان مبارکشان به زور مایعی ریختند در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نهی می نمود...
حال این سوال مطرح است که چرا علیرغم نهی پیامبر صلی الله علیه واله وسلم این مایع به زور به ایشان خورانده شد ؟ و چرا ایشان از این بیماری شفا نیافت؟
در کتب تفسیری شیعه از جمله تفاسیر عیاشی ، صافی ،البرهان ،نور الثقلین و...در ذیل آیه 144 سوره مبارکه آل عمران
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که ایشان فرمود:
[="red"]فسم قبل الموت انهماسقتاه:فقلنا انهما و ابویهما شر من خلق الله[/]: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم قبل از رحلت مسموم شد همانا آن دو زن مایع مسمومی را به ایشان خوراندندسپس راوی در محضر امام صادق علیه السلام گفت :
همانا آن دو زن وپدرانشان بدترین مخلوقات بودند.
[="magenta"]در بحار الانوار جلد 28 و 31 به جای سقتاه آمده است : انهما سمتاه :[/] همانا آن دو زن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را مسموم نمودند.
در تفسیر صافی مرحوم فیض کاشانی رحمةالله علیه تصریح می نماید : مرجع ضمیر در فرمایش امام صادق علیه السلام الامراتین یعنی آن دو زن که از همسران پیامبر هستند می باشد.[/]

[="blue"]سابقه ترور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم

والبته این سوءقصد به جان مبارک حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که به شهادت ایشان منجر شد
برای اولین بار نبود وبارها از طرف صحابه تکرار شده بود.
از برجسته ترین ترور نافرجام بر اساس کتب شیعی در برگشت از تبوک و همچنین در برگشت از غدیر بود که قصد داشتند شتر حضرت را بر بالای گردنه ارشی رم دهندوحضرت را به پایین دره بیاندازند.
وبراساس کتب اهل سنت در برگشت از تبوک نیز تروری نافرجام صورت گرفته که از ناقلان این مطلب سیوطی در صفحه 259 از جلد سوم کتاب الدر المنثور وبیهقی در دلائل النبوة وسایر مفسرین شیعه وسنی ذیل آیه 74 سوره توبه و هموا بما لم ینالوا هستند حتی ابن حزم اندلسی در صفحه 224 از جلد 11 کتاب المحلی نام ترور کنندگان را نیز نقل می نماید.[/]
[="red"]مطالب برگرفته از نشریه امام شناسی شماره هفتم
از استاد سید علی طبسی حائری[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

در این مورد مطالب زیر خالی از لطف نیستند :

حاكم نيشابورى عالم معروف اهل سنت در كتاب معتبر المستدرك على الصحيحين مى‌نويسد:
ثنا داود بن يزيد الأودي قال سمعت الشعبي يقول والله لقد سم رسول الله صلى الله عليه وسلم وسم أبو بكر الصديق وقتل عمر بن الخطاب صبرا وقتل عثمان بن عفان صبرا وقتل علي بن أبي طالب صبرا وسم الحسن بن علي وقتل الحسين بن علي صبرا رضي الله عنهم فما نرجو بعدهم.
الحاكم النيسابوري،ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص61، ح4395، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
داود بن يزيد گويد كه از شعبىشنيدم كه مى‌گفت: به خدا قسم رسول خدا و ابوبکر با سمّ کشته شدند و عمر و عثمان و على بن ابيطالب با شمشير کشته شدند و حسن بن على با سم و حسين بن على با شمشير کشته شد.
و باز در روايت ديگر نقل مى‌كند:
ثنا السري بن إسماعيل عن الشعبي أنه قال ماذا يتوقع من هذه الدنيا الدنية وقد سم رسول الله صلى الله عليه وسلم وسم أبو بكر الصديق وقتل عمر بن الخطاب حتف أنفه وكذلك قتل عثمان وعلي وسم الحسن وقتل الحسين حتف أنفه.
سرى بن اسماعيل از شعبى نقل كرده است كه او گفت: از اين دنياى پست چه توقعى داريد؛ در حالى كه رسول خدا (ص) و ابوبكر مسموم شدند، عمر بن الخطاب، عثمان، و على (ع) كشته شدند، حسن (ع) مسموم شد و حسين (ع) ناگهانى كشته شد.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص67، ح4412، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
همچنين بسيارىاز بزرگان اهل سنت همين مطلب را از عبد الله بن مسعود نقل كرده‌اند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الرَّزَّاقِ ثنا سُفْيَانُ عَنِ الأَعْمَشِ عن عبد اللَّهِ بن مُرَّةَ عن أبي الأَحْوَصِ عن عبد اللَّهِ قال لأَنْ أَحْلِفَ تِسْعاً ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قُتِلَ قَتْلاً أَحَبُّ الي من أَنْ أَحْلِفَ وَاحِدَةً انه لم يُقْتَلْ وَذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَهُ نَبِيًّا وَاتَّخَذَهُ شَهِيداً.
از عبدالله بن مسعود روايت شده است که مى‌‌گفت: اگر ۹ بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده اشت برايم محبوب‌تر است از اين که يک بار قسم بخورم که او کشته نشده است؛ زيرا خداوند او را پيامبر و شهيد قرار داده است.
الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج5، ص269، ح9571، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج2، ص201، ناشر: دار صادر – بيروت؛
الشيباني،ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص408، ح3873؛ ج1، ص434، ح4139، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج5، ص227، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت؛
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، السيرة النبوية، ج4، ص449، طبق برنامه الجامع الكبير؛
السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص141، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
هيثمىبعد از نقل اين روايت مى‌گويد:
رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح.
احمد آن را نقل كرده و راويان آن، راويان صحيح بخارى هستند.
الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص34، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
حاكم نيشابورى بعد از نقل اين روايت مى‌گويد:
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.
اين حديث طبق شرائطى كه بخارى و مسلم براى صحت روايت قائل هستند، صحيح است؛ ولى آن دو نقل نكرده‌اند.
الحاكم النيسابوري،ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص60، ح4394، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
و از علماىشيعه، شيخ مفيد رضوان الله تعالى عليه مى‌نويسد:
رسول الله صلى الله عليه وآله محمد بن عبد الله... وقبض بالمدينة مسموما يوم الاثنين لليلتين بقيتا من صفر....
رسول خدا صلي الله عليه وآله در روز دوشنه 28 صفر در مدينه در حالى كه مسموم شده بود، از دنيا رفت.
الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاي413 هـ)، المقنعة، ص456، تحقيق و نشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين ـ قم، الطبعة: الثانية، 1410 ه‍
مرحوم شيخ طوسىدر كتاب تهذيب الأحكام مى‌نويسد:
محمد بن عبد الله... وقبض بالمدينة مسموما يوم الاثنين لليلتين بقيتا من صفر سنة عشرة من الهجرة.
محمد بن عبد الله(صلى الله عليه وآله وسلم )... در روز دوشنبه 28 صفر سال دهم هجرى در حالى از دنيا رفت كه مسموم شده بود.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، تهذيب‏الأحكام، ج6 ص2، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش.
و نيز مرحوم علامه حلى در تحرير الأحكام مى‌گويد:
محمد بن عبد الله... وقبض بالمدينة مسموما يوم الاثنين لليلتين بقينا من صفر سنة عشرين من الهجرة.
الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاي 726هـ)، تحرير الأحكام، ج2 ص118، تحقيق: الشيخ إبراهيم البهادري، ناشر: مؤسسة الإمام الصادق ( عليه السلام ) ـ قم، الطبعة: الأولى، 1420 ه‍
اما اين كه چه كسىو در چه زمانى آن حضرت را سمّ داده است، همانند بسيار ديگر از زواياى زندگى آن حضرت براى ما روشن نيست.
محمد بن اسماعيل بخارىدر صحيحش مى‌نويسد:
قالت عَائِشَةُ رضي الله عنها كان النبي صلى الله عليه وسلم يقول في مَرَضِهِ الذي مَاتَ فيه يا عَائِشَةُ ما أَزَالُ أَجِدُ أَلَمَ الطَّعَامِ الذي أَكَلْتُ بِخَيْبَرَ فَهَذَا أَوَانُ وَجَدْتُ انْقِطَاعَ أَبْهَرِي من ذلك السُّمِّ.
عايشه گفته است كه رسول خدا در مريضى خود ( كه در آن از دنيا رفتند) مى‌فرمودند تا كنون درد غذايى را كه در خيبر خوردم احساس مى‌كردم و الآن زمانى است كه احساس كردم شريان‌هاى قلبم از آن پاره شده است.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1611، ح4165، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب مَرَضِ النبي (ص) وَوَفَاتِهِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
شايد برخىبگويند كه چنين مطلبىبعيد به نظر مى‌رسد كه سمى بعد از چهار سال اثر كند، ضمن اين كه پيامبر اسلام قبل از خوردن آن سم در جنگ خيبر از مسموم بودن گوشت گوسفند آگاه شد و از خوردن دست كشيد؛ چنانچه ابن كثير دمشقى مى‌نويسد:
وفي صحيح البخاري «عن ابن مسعود قال: لقد كنا نسمع تسبيح الطعام وهو يؤكل» يعني بين يدي النبي وكلمه ذراع الشاة المسمومة وأعلمه بما فيه من السم
در صحيح بخارى از ابن مسعود نقل شده است كه مى‌گفت: «ما صداى تسبيح گفتن غذا را هنگامى كه رسول خدا از آن تناول مى‌فرمود، مى‌شنيديم». يعنى در جلوى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم. و گوشت سردست مسموم با حضرت سخن گفت و ايشان از سمى بودن خود مطلع كرد.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية،ج 6، ص286، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
در نتيجه اين كه چه كسى پيامبر را سمّ داده و اين سمّ در چه زمانى بوده است، براى ما به صورت دقيق روشن نيست.
و از طرف ديگر ميى‌بينيم كه محمد بن اسماعيل بخارى و مسلم و بسيارى ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند:
قالت عَائِشَةُ لَدَدْنَاهُ في مَرَضِهِ فَجَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْنَا أَنْ لَا تَلُدُّونِي فَقُلْنَا كَرَاهِيَةُ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فلما أَفَاقَ قال أَلَمْ أَنْهَكُمْ أَنْ تَلُدُّونِي قُلْنَا كَرَاهِيَةَ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فقال لَا يَبْقَى أَحَدٌ في الْبَيْتِ إلا لُدَّ وأنا أَنْظُرُ إلا الْعَبَّاسَ فإنه لم يَشْهَدْكُمْ.
عايشه گفته است در دهان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در زمان مريضى ايشان به زور دوا ريختيم، پس با اشاره به ما فهماندند كه به من دوا نخورانيد،‌ ما با خود گفتيم اين از آن جهت است كه مريض از دوا بدش مى‌آيد و وقتى حضرت بهتر شد، فرمودند: آيا من شما را از اين كه به من دوا بخورانيد نهى نكردم ؟ پس فرمودند: بايد در دهان هر كسى كه در اين خانه است،‌ در جلوى چشم من دوا ريخته شود؛ غير از عباس كه او شاهد ماجرا نبوده است.
البخاري الجعفي،ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1618، ح4189، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب مَرَضِ النبي (ص) وَوَفَاتِهِ؛ ج5، ص2159، ح5382، كِتَاب الطِّبِّ، بَاب اللَّدُودِ؛ ج6، ص2524، ح6492،كِتَاب الدِّيَاتِ، بَاب الْقِصَاصِ بين الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ في الْجِرَاحَاتِ؛ ج6، ص2527، ح6501، بَاب إذا أَصَابَ قَوْمٌ من رَجُلٍ هل يُعَاقِبُ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛
النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1733، ح2213، كِتَاب السَّلَامِ، بَاب كَرَاهَةِ التَّدَاوِي بِاللَّدُودِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
نكته جالب توجه اين است كه بخارى اين حديث را در كتاب ديات، باب قصاص نقل كرده است
ابن حجر عسقلانىدر شرح اين روايت مى‌نويسد:
(قوله لددناه) أي جعلنا في جانب فمه دواه بغير اختياره وهذا هو اللدود.
اين كه گفته: «لددنا» يعنى اين كه ما در دهان آن حضرت بدون اين كه اختيارى داشته باشد (بازور) دوا ريختيم.
در اين جا چند سؤال از برادران اهل سنت داريم كه اميد است پاسخ بدهند:
1. چرا عايشه و كسانىكه در آن‌جا حضور داشتند، حرف پيامبر را گوش نكردند و علىرغم نهىآن حضرت، دارو را با زور در حلق آن حضرت ريختند ؟ مگر نه اين كه قرآن كريم مى‌فرمايد:
وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. الحشر / 7.
هر دستورى كه رسول به شما داد اطاعت كنيد و از هر گناهى نهيتان كرد آن را ترك كنيد، و از خدا بترسيد كه خدا عقابى سخت دارد.
2. چرا عايشه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم را با ديگر مريض‌ها يكسان مى‌بيند ؟ مگر نه اين كه خداوند مى‌‌فرمايد:
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى‏. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْى يُوحَى‏. النجم / 3 و 4.
هرگز از روى هوى و هوس سخن نمى‏گويد و آنچه مى‏گويد چيزى جز وحيى كه به وى مى‏شود نيست.
چرا فكر كرد كه هر مريضىحتىپيامبر خوردن دوا را دوست ندارد؟
آيا پيامبر اسلام به اندازه اطرافيان درك نمىكرد كه چه چيزىبراىاو خوب است و چه چيزىبد ؟ يا اين كه اطرافيان مى‌خواستند با انجام اين عمل، همان سخن افرادى را تكرار كنند كه به هنگام درخواست قلم و كاغذ به پيامبر گرامى (ص) نسبت هذيان دادند ؟
و از همه عجيب‌تر اين است كه نقل كرده‌اند: پيامبر اسلام بعد از اين كه به هوش آمد، دستور داد به همه آن‌ها كه به زور به حضرت دوا داده بودند، از همان دوا بخورانند غير از عمويش عباس ! چرا پيامبر اسلام همه را مجازات مى‌كند ؟ مگر قرآن كريم نفرموده:
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏. الأنعام / 164 و الأسراء /15 و فاطر 18 و الزمر / 7.
هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمى‏كشد.
با اين تفاصيل بايد براىمظلوميت آقا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بيش از همه اشك ريخت كه در ميان امت خود و حتى در خانه خود بيش از همه مظلوم بوده است.

برگرفته شده از سایت ولی عصر

دانشمندان مسلمان در باره اين كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم چگونه از دنيا رفت، ديدگاه‌هاى گوناگونى دارند؛ بسيارى از علماى شيعه و سنى معتقدند كه آن حضرت را مسموم كردند و همين سم در بدن آن حضرت اثر كرده و او را به شهادت رسانده است.
حاكم نيشابورى عالم معروف اهل سنت در كتاب معتبر المستدرك على الصحيحين مى‌نويسد:
ثنا داود بن يزيد الأودي قال سمعت الشعبي يقول والله لقد سم رسول الله صلى الله عليه وسلم وسم أبو بكر الصديق وقتل عمر بن الخطاب صبرا وقتل عثمان بن عفان صبرا وقتل علي بن أبي طالب صبرا وسم الحسن بن علي وقتل الحسين بن علي صبرا رضي الله عنهم فما نرجو بعدهم.
الحاكم النيسابوري،ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص61، ح4395، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
داود بن يزيد گويد كه از شعبىشنيدم كه مى‌گفت: به خدا قسم رسول خدا و ابوبکر با سمّ کشته شدند و عمر و عثمان و على بن ابيطالب با شمشير کشته شدند و حسن بن على با سم و حسين بن على با شمشير کشته شد.
و باز در روايت ديگر نقل مى‌كند:
ثنا السري بن إسماعيل عن الشعبي أنه قال ماذا يتوقع من هذه الدنيا الدنية وقد سم رسول الله صلى الله عليه وسلم وسم أبو بكر الصديق وقتل عمر بن الخطاب حتف أنفه وكذلك قتل عثمان وعلي وسم الحسن وقتل الحسين حتف أنفه.
سرى بن اسماعيل از شعبى نقل كرده است كه او گفت: از اين دنياى پست چه توقعى داريد؛ در حالى كه رسول خدا (ص) و ابوبكر مسموم شدند، عمر بن الخطاب، عثمان، و على (ع) كشته شدند، حسن (ع) مسموم شد و حسين (ع) ناگهانى كشته شد.
الحاكم النيسابوري، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص67، ح4412، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

همچنين بسيارىاز بزرگان اهل سنت همين مطلب را از عبد الله بن مسعود نقل كرده‌اند:
حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الرَّزَّاقِ ثنا سُفْيَانُ عَنِ الأَعْمَشِ عن عبد اللَّهِ بن مُرَّةَ عن أبي الأَحْوَصِ عن عبد اللَّهِ قال لأَنْ أَحْلِفَ تِسْعاً ان رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قُتِلَ قَتْلاً أَحَبُّ الي من أَنْ أَحْلِفَ وَاحِدَةً انه لم يُقْتَلْ وَذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَهُ نَبِيًّا وَاتَّخَذَهُ شَهِيداً.
از عبدالله بن مسعود روايت شده است که مى‌‌گفت: اگر ۹ بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده اشت برايم محبوب‌تر است از اين که يک بار قسم بخورم که او کشته نشده است؛ زيرا خداوند او را پيامبر و شهيد قرار داده است.
الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج5، ص269، ح9571، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج2، ص201، ناشر: دار صادر – بيروت؛
الشيباني،ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص408، ح3873؛ ج1، ص434، ح4139، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج5، ص227، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت؛
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، السيرة النبوية، ج4، ص449، طبق برنامه الجامع الكبير؛
السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص141، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
هيثمىبعد از نقل اين روايت مى‌گويد:
رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح.
احمد آن را نقل كرده و راويان آن، راويان صحيح بخارى هستند.
الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص34، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
حاكم نيشابورى بعد از نقل اين روايت مى‌گويد:
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.
اين حديث طبق شرائطى كه بخارى و مسلم براى صحت روايت قائل هستند، صحيح است؛ ولى آن دو نقل نكرده‌اند.
الحاكم النيسابوري،ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص60، ح4394، تحقيق: مصطفي عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

و از علماىشيعه، شيخ مفيد رضوان الله تعالى عليه مى‌نويسد:
رسول الله صلى الله عليه وآله محمد بن عبد الله... وقبض بالمدينة مسموما يوم الاثنين لليلتين بقيتا من صفر....
رسول خدا صلي الله عليه وآله در روز دوشنه 28 صفر در مدينه در حالى كه مسموم شده بود، از دنيا رفت.
الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاي413 هـ)، المقنعة، ص456، تحقيق و نشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين ـ قم، الطبعة: الثانية، 1410 ه‍
مرحوم شيخ طوسىدر كتاب تهذيب الأحكام مى‌نويسد:
محمد بن عبد الله... وقبض بالمدينة مسموما يوم الاثنين لليلتين بقيتا من صفر سنة عشرة من الهجرة.
محمد بن عبد الله(صلى الله عليه وآله وسلم )... در روز دوشنبه 28 صفر سال دهم هجرى در حالى از دنيا رفت كه مسموم شده بود.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، تهذيب‏الأحكام، ج6 ص2، تحقيق: السيد حسن الموسوي الخرسان، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش.
و نيز مرحوم علامه حلى در تحرير الأحكام مى‌گويد:
محمد بن عبد الله... وقبض بالمدينة مسموما يوم الاثنين لليلتين بقينا من صفر سنة عشرين من الهجرة.
الحلي الأسدي، جمال الدين أبو منصور الحسن بن يوسف بن المطهر (متوفاي 726هـ)، تحرير الأحكام، ج2 ص118، تحقيق: الشيخ إبراهيم البهادري، ناشر: مؤسسة الإمام الصادق ( عليه السلام ) ـ قم، الطبعة: الأولى، 1420 ه‍
اما اين كه چه كسىو در چه زمانى آن حضرت را سمّ داده است، همانند بسيار ديگر از زواياى زندگى آن حضرت براى ما روشن نيست.
محمد بن اسماعيل بخارىدر صحيحش مى‌نويسد:
قالت عَائِشَةُ رضي الله عنها كان النبي صلى الله عليه وسلم يقول في مَرَضِهِ الذي مَاتَ فيه يا عَائِشَةُ ما أَزَالُ أَجِدُ أَلَمَ الطَّعَامِ الذي أَكَلْتُ بِخَيْبَرَ فَهَذَا أَوَانُ وَجَدْتُ انْقِطَاعَ أَبْهَرِي من ذلك السُّمِّ.
عايشه گفته است كه رسول خدا در مريضى خود ( كه در آن از دنيا رفتند) مى‌فرمودند تا كنون درد غذايى را كه در خيبر خوردم احساس مى‌كردم و الآن زمانى است كه احساس كردم شريان‌هاى قلبم از آن پاره شده است.
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1611، ح4165، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب مَرَضِ النبي (ص) وَوَفَاتِهِ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
شايد برخىبگويند كه چنين مطلبىبعيد به نظر مى‌رسد كه سمى بعد از چهار سال اثر كند، ضمن اين كه پيامبر اسلام قبل از خوردن آن سم در جنگ خيبر از مسموم بودن گوشت گوسفند آگاه شد و از خوردن دست كشيد؛
چنانچه ابن كثير دمشقى مى‌نويسد:
وفي صحيح البخاري «عن ابن مسعود قال: لقد كنا نسمع تسبيح الطعام وهو يؤكل» يعني بين يدي النبي وكلمه ذراع الشاة المسمومة وأعلمه بما فيه من السم
در صحيح بخارى از ابن مسعود نقل شده است كه مى‌گفت: «ما صداى تسبيح گفتن غذا را هنگامى كه رسول خدا از آن تناول مى‌فرمود، مى‌شنيديم». يعنى در جلوى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم. و گوشت سردست مسموم با حضرت سخن گفت و ايشان از سمى بودن خود مطلع كرد.
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية،ج 6، ص286، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

در نتيجه اين كه چه كسى پيامبر را سمّ داده و اين سمّ در چه زمانى بوده است، براى ما به صورت دقيق روشن نيست.
و از طرف ديگر ميى‌بينيم كه محمد بن اسماعيل بخارى و مسلم و بسيارى ديگر از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند:
قالت عَائِشَةُ لَدَدْنَاهُ في مَرَضِهِ فَجَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْنَا أَنْ لَا تَلُدُّونِي فَقُلْنَا كَرَاهِيَةُ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فلما أَفَاقَ قال أَلَمْ أَنْهَكُمْ أَنْ تَلُدُّونِي قُلْنَا كَرَاهِيَةَ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ فقال لَا يَبْقَى أَحَدٌ في الْبَيْتِ إلا لُدَّ وأنا أَنْظُرُ إلا الْعَبَّاسَ فإنه لم يَشْهَدْكُمْ.
عايشه گفته است در دهان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در زمان مريضى ايشان به زور دوا ريختيم، پس با اشاره به ما فهماندند كه به من دوا نخورانيد،‌ ما با خود گفتيم اين از آن جهت است كه مريض از دوا بدش مى‌آيد و وقتى حضرت بهتر شد، فرمودند: آيا من شما را از اين كه به من دوا بخورانيد نهى نكردم ؟
پس فرمودند: بايد در دهان هر كسى كه در اين خانه است،‌ در جلوى چشم من دوا ريخته شود؛ غير از عباس كه او شاهد ماجرا نبوده است.
البخاري الجعفي،ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج4، ص1618، ح4189، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب مَرَضِ النبي (ص) وَوَفَاتِهِ؛ ج5، ص2159، ح5382، كِتَاب الطِّبِّ، بَاب اللَّدُودِ؛ ج6، ص2524، ح6492،كِتَاب الدِّيَاتِ، بَاب الْقِصَاصِ بين الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ في الْجِرَاحَاتِ؛ ج6، ص2527، ح6501، بَاب إذا أَصَابَ قَوْمٌ من رَجُلٍ هل يُعَاقِبُ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987؛
النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج4، ص1733، ح2213، كِتَاب السَّلَامِ، بَاب كَرَاهَةِ التَّدَاوِي بِاللَّدُودِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
نكته جالب توجه اين است كه بخارى اين حديث را در كتاب ديات، باب قصاص نقل كرده است
ابن حجر عسقلانىدر شرح اين روايت مى‌نويسد:
(قوله لددناه) أي جعلنا في جانب فمه دواه بغير اختياره وهذا هو اللدود.
اين كه گفته: «لددنا» يعنى اين كه ما در دهان آن حضرت بدون اين كه اختيارى داشته باشد (بازور) دوا ريختيم.
در اين جا چند سؤال از برادران اهل سنت داريم كه اميد است پاسخ بدهند:
1. چرا عايشه و كسانىكه در آن‌جا حضور داشتند، حرف پيامبر را گوش نكردند و علىرغم نهىآن حضرت، دارو را با زور در حلق آن حضرت ريختند ؟ مگر نه اين كه قرآن كريم مى‌فرمايد:
وَما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا. الحشر / 7.
هر دستورى كه رسول به شما داد اطاعت كنيد و از هر گناهى نهيتان كرد آن را ترك كنيد، و از خدا بترسيد كه خدا عقابى سخت دارد.
2. چرا عايشه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم را با ديگر مريض‌ها يكسان مى‌بيند ؟ مگر نه اين كه خداوند مى‌‌فرمايد:
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى‏. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْى يُوحَى‏. النجم / 3 و 4.
هرگز از روى هوى و هوس سخن نمى‏گويد و آنچه مى‏گويد چيزى جز وحيى كه به وى مى‏شود نيست.
چرا فكر كرد كه هر مريضىحتىپيامبر خوردن دوا را دوست ندارد؟
آيا پيامبر اسلام به اندازه اطرافيان درك نمىكرد كه چه چيزىبراىاو خوب است و چه چيزىبد ؟ يا اين كه اطرافيان مى‌خواستند با انجام اين عمل، همان سخن افرادى را تكرار كنند كه به هنگام درخواست قلم و كاغذ به پيامبر گرامى (ص) نسبت هذيان دادند ؟
و از همه عجيب‌تر اين است كه نقل كرده‌اند: پيامبر اسلام بعد از اين كه به هوش آمد، دستور داد به همه آن‌ها كه به زور به حضرت دوا داده بودند، از همان دوا بخورانند غير از عمويش عباس ! چرا پيامبر اسلام همه را مجازات مى‌كند ؟ مگر قرآن كريم نفرموده:
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏. الأنعام / 164 و الأسراء /15 و فاطر 18 و الزمر / 7.
هيچ گنهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمى‏كشد.
با اين تفاصيل بايد براىمظلوميت آقا رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بيش از همه اشك ريخت كه در ميان امت خود و حتى در خانه خود بيش از همه مظلوم بوده است.

موفق باشيد

به نظر شما آيا پيامبر به شهادت رسيدند؟با توجه به اينكه بعضي آقايون ميگن يك زن يهودي غذاي مسموم به ايشان دادند

باسلام و تشکر از راسل عزیز

اصل مسئله شهادت یا رحلت طبیعی پیامبر مورد اختلاف میان مورخان و سیره نویسان و محدثان است. بنا براین نظر قاطعی در این خصوص نمی توان ارائه داد.

دانشمندان سنی و شیعی در خصوص تاریخ ولادت ایشان اختلاف نظر دارند که دوازدهم ربیع الاول است و یا هفدهم آن.

یکی از مسایل دیگر که ابهام دارد، آن است که آیا حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفت و یا شهید شد ؟ در برخی از متون آمده است: «گروهی، زنِ یکی از اشراف یهود را به نام زینب فریب دادند که پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. نقشة وی از این قرار بود که آن زن، کسی را خدمت یکی از یاران پیامبر فرستاد و از او پرسید که پیامبر اسلام کدام عضو از گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع گوسفند مطبوع‌ترین عضو برای پیامبر است. زینب، گوسفندی را بریان کرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را که به دهان گذارد، احساس کرد مسموم است. فوراً آن را از دهان در آورد، ولی کسی که با ایشان غذا می خورد، یعنی «بشر بن براء معرور» که از روی غفلت چند لقمه خورده بود؛ پس از مدتی بر اثر سم در گذشت. پیامبر دستور داد زینب را احضار کردند و به او گفت: چرا چنین جفایی را بر من روا داشتی؟! وی در پاسخ گفت: تو اوضاع قبیلة ما را بر هم زدی، من با خود فکر کردم که اگر فرمانروا باشی، با خوردن این سم از بین خواهی رفت، و اگر پیامبر خدا باشی، قطعاً از آن اطلاع یافته و از خوردن آن خودداری خواهی نمود.

ابن اسحاق گزارش می دهد: «رسول خدا در معرض وفات خود به «امّ بشر» دختر «براء بن معرور» که برای عیادت وی آمده بود گفت: از همان خوراکی که با برادرت در «خیبر» خورده، اکنون رگ دلم قطع می شود.(1) بدین جهت مسلمانان رسول خدا را علاوه بر افتخارات نبوّت دارای مقام شهادت هم می دانستند.


با توجه به مطالب مذکور باید گفت:

1) از برخی روایات و متون دینی استفاده می شود که پیامبر(ص) در جنگ خیبر مسموم شده و این مسمومیت در بیماری پیامبر مؤثر بوده است. برخی گفته اند: معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود می فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی خورانده است.

شاید به خاطر همین روایات و متون تاریخی بوده که پیامبر(ص) را نیز دارای مقام شهادت می دانستند، همان گونه که ابن هشام تصریح نموده است.

در برخی روایات نیز اشاره شده که مسمومیت پیامبر در رحلت او تأثیر گذار بوده است، از این رو حضرت در هنگام رحلت با اشاره به مسمومیت خویش در خیبر می فرمود: «نیست پیامبر و وصی مگر این که شهید شود».



2)در خصوص این که به پیامبر(ص) شهید گفته نمی شود، شاید بدان جهت باشد که مسایل تاریخی ابهام دارد و یا سند برخی از روایات اشکال دارد. طبیعی است چیزهایی را می توان به ساحت مقدّس پیامبر نسبت داد که شبهه و ابهام نداشته باشد. از سوی دیگر دقیقاً مشخص نیست که مسمومیت، چقدر در رحلت پیامبر تأثیر گذار بوده؛ زیرا مسمومیت در سال هفتم هجری بوده، ولی رحلت پیامبر در سال 11 هجری اتفاق افتاده و این فاصله زمانی حکایت از آن دارد که مسمومیت عامل اصلی رحلت پیامبر نبوده است. اگر مسمومیت علت اصلی رحلت پیامبر(ص) بود، باید پیامبر بعد از مسمومیت از دنیا می رفت، همان گونه که «بشر بن براء» که از گوشت همان گوسفند خورده بود، فوت کرد.


1. السیرة النبویة، ابن هشام، دار احیاء التراب العربى، بیروت، ج 3، ص 353 - 352.

با سلام و تشکر از سید مهدی گرامی


راسل عزیز پرسش شما را می توان از دو منظر بررسی کرد:

1. آیا دلیل قابل اعتمادی از کتب شیعه و اهل سنت، مبنی بر شهادت پیامبر اکرم (ص) می توان یافت، علاوه بر آن، کیفیت شهادت ایشان چگونه بوده است؟

2. آیا بر فرض این که پیامبر (ص) به شهادت نرسیده باشند، این موضوع از ارج و قرب ایشان نزد پروردگار خواهد کاست؟!

به همین ترتیب، به بررسی موارد فوق می پردازیم:

1. در ارتباط با بخش اول، باید گفت که دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (ص) را تأیید می نمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به کتب فریقین اشاره می نماییم:


الف. کتاب های شیعه:

روایت اول: امام صادق (ع) می فرمایند: چون پیامبر اسلام (ص)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست می داشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند.[1] در این روایت، به مسمومیت پیامبر (ص) تصریح شده، اما در آن اشاره ای نشده است که آیا ایشان بر اثر این سم به شهادت رسیده اند یا خیر؟

روایت دوم: امام صادق (ع) فرمودند: "پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود".[2] در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (ص) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره می شود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند! روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت می نماید.[3] بسیاری از دانشمندان شیعه، با استفاده از این اصل کلی، نیازی به جست و جوی مورد به مورد در ارتباط با چگونگی شهادت هر کدام از معصومان (ع) احساس نمی کنند.[4] بر این اساس، هر چند دلیل متقنی بر شهادت پیامبر (ص) نیز ارائه نشود، باز هم می توان معتقد بود که رحلت ایشان طبیعی نبوده است!


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ب. کتب اهل سنت:

تنها شیعیان نیستند که معتقد به شهادت پیامبر (ص) هستند، بلکه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می نماید که به عنوان نمونه، به دو مورد آن اشاره می نماییم:

روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: "من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس می کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد".[5] همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (ص)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است.[6]

روایت دوم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد.[7] مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند.[8]

روایت سوم: محمد بن سعد؛ از قدیمی ترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم (ص) را این گونه نقل می نماید:

هنگامی که پیامبر (ص)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زادۀ مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش می نمود که پیامبر (ص) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست می دارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمی برد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر (ص) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر (ص) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه ای برایتان آوردم! پیامبر (ص) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند ... بعد از مدتی، پیامبر (ص) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب، سپس نتیجه می گیرد که شهادت پیامبر (ص) به همین دلیل بوده است.[9]

بدین ترتیب، از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، می توان نظریۀ شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (ص) را تقویت نمود که در قریب به اتفاق این روایات، زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.

البته برخی نقل های ضعیف دیگری نیز وجود دارد که کیفیت شهادت پیامبر (ص) و عامل شهادت ایشان را به گونه ای دیگر توصیف می نماید که اثری از این دسته روایات در کتب معتبر وجود نداشته و به همین دلیل، نمی توان بدان ها استناد نمود.

2. اما با این وجود، باید بدانیم که موضوع شهادت پیامبر (ص)، از اصول دین و یا بدیهیات آن نبوده که ایمان و اعتقاد بدان، واجب و لازم بوده و انکار آن، موجب خروج از دین شود و به همین دلیل نیز، تعداد اندکی از مسلمانان، در شهادت پیامبر (ص) تردید نموده و رحلت ایشان را ناشی از عاملی طبیعی؛ مانند بیماری ذات الجنب (سینه پهلو) و یا تب شدید دانسته اند،[10] با این که خود پیامبر تأکید نموده بود که من به برخی از این بیماری ها هرگز مبتلا نخواهم شد![11]

اما در هر صورت؛ چه این مرد بزرگ الاهی به شهادت رسیده باشند، و چه با مرگ طبیعی از دنیا رفته باشند، باید بدانیم که مقام ایشان، بسیار بالاتر و برتر از شهدای دیگر است؛ زیرا خداوند در قرآن کریم، اولاً: جایگاه پیامبران را بالاتر از شهداء بیان کرده است[12]؛ ثانیاً: شهیدان به دلیل این که در راه خدا و با پیروی از رسول او، جان خود را از دست داده اند. نزد خداوند قرب و منزلت کسب می کنند؛ بدیهی است که اگر خداوند، شهدا را به دلیل پیروی از پیامبران، شایسته رحمت و ثواب بی نهایت بداند، باید خود پیامبران از مقامی بسیار والاتر و برتر برخوردار باشند. بنابراین پیامبر ما (آن مرادی که تمام زندگی خود را وقف تلاش در راه خدا نموده تا حدی که مریدان او چنین منزلتی در درگاه الاهی پیدا کردند)، نه تنها از آن منزلت بی نصیب نیست بلکه از مقامی بسیار والاتر و برتر برخوردار است.

منابع:

[1] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 315، ح 3، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.

[2] محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.

[3] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 216، ح 18 و ج 44، ص 271، روایت 4، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.

[4] همان، ج 27، ص 209، ح 7.

[5] صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر، بیروت، 1401 ق.

[6] سنن دارمی، ج 1، ص 33، مطبعة الاعتدال، دمشق.

[7] مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 18، دار صادر، بیروت.

[8] بحار الانوار، ج 21، ص 7.

[9] محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 202 – 201، دار صادر، بیروت.

[10] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 10، ص 266، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.

[11] همان، ج 13، ص 31؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 8، ص 193، ح 229.

[12] وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً ( نساء، 69)؛ ر. ک: ترجمه الميزان، ج ‏4، ص 652؛ تفسير نمونه، ج ‏3، ص 460.
[/]

با سلام و تشکر از جواب خوب دوستان
همانطور که دوستان فرمودند قضاوت در خصوص اين كه پيامبر اسلام(ص) به مرگ طبيعي از دنيا رفته و يا به شهادت رسيده، مشكل است. از برخي متون استفاده مي شود كه پيامبر(ص) در جنگ خيبر مسموم شد و همان مسموميت زمينه مرگ پيامبر(س) را فراهم نمود. در خصوص مسموميت پيامبر(ص) آمده است: "گروهي، زن يكي از اشراف يهود را به نام "زينب" فريب دادند كه پيامبر را از طريق غذا مسموم سازد. نقشة وي از اين قرار بود كه آن زن،‌ كسي را خدمت يكي از ياران پيامبر(ص) فرستاد و از او پرسيد كه پيامبر اسلام كدام عضو گوسفند را بيشتر دوست مي دارد. او در پاسخ گفت: ذراع ... زينب، گوسفندي را بريان كرد و آن را مسموم ساخت، و بيش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هديه خدمت پيامبر فرستاد. پيامبر نخستين لقمه اي را كه به دهان گذاشت، احساس كرد مسموم است...".[1]
ابن اسحاق گزارش مي دهد كه پيامبر(ص) در مرض وفات خود فرمود: "اثر همان خوراكي (گوشت گوسفند) اكنون رگ دلم قطع مي شود".[2]
آيت الله سبحاني مي نويسد: "معروف اين است كه پيامبر در مرض وفات خود فرمود: اين بيماري از آثار غذاي مسمومي است كه آن زن يهودي خورانده است".[3]
شايد به خاطر همين متون تاريخي و روايات بوده كه برخي احتمال داده اند كه پيامبر(ص) شهيد شده و رسول خدا علاوه بر افتخارات نبوّت داراي مقام شهادت نيز مي باشد.[4]
از برخي متون ديگر استفاده مي شود كه مسموميت پيامبر(ص) در جنگ خيبر علت اساسي براي مرگ پيامبر(ص) نبوده است، از اين رو به طور قاطع نمي توان گفت حضرت شهيد شده است؛ زيرا مسموميت پيامبر(ص) در سال هفتم هجري بوده،[5] ولي رحلت پيامبر(ص) در سال 11 هجري اتفاق افتاده[6] و اين فاصله زماني حكايت از آن دارد كه مسموميت عامل اصلي رحلت پيامبر(ص) نبوده است. اگر مسموميت علت اصلي رحلت پيامبر بود، بايد پيامبر(ص) بعد از مسموميت از دنيا مي رفت. از سوي ديگر آن گاه مي توان چيزي را به ساحت مقدس پيامبر(ص) نسبت داد كه شبهه و ابهام نداشته باشد، از اين رو نمي توان گفت كه پيامبر شهيد شده است، زيرا كه در استناد مرگ پيامبر(ص) به مسموميت قطعي نيست.
از آنچه گذشت مي توان نتيجه گرفت كه به طور قاطع نمي توان گفت پيامبر شهيد شده است. نيز نمي توان گفت به مرگ طبيعي از دنيا رفته است، و اين قسمت از تاريخ زندگاني پيامبر(ص) ابهام دارد.

پاورقی:
[1] فروغ ابديت، ج 1- 2، ص 265؛ سيره ابن هشام، ج 3، ص 267؛ ابراهيم آيتي،‌تاريخ اسلام، ص 507.
[2] سيره ابن هشام، ج 3، ص 367 - 368.
[3] فروغ ابديت،‌ ج 1 - 2، ص 265 - 266.
[4] سيرة ابن هشام، ج 3، ص 367.
[5] فروغ ابديت، ج 1،‌ص 265 - 266.
[6] همان، ص 508.

عمار;69651 نوشت:
و اين قسمت از تاريخ زندگاني پيامبر(ص) ابهام دارد.


به نام خدا
انشاءالله با ظهور حضرت بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه جای هیچ
شک وشبهه ای نماند.:Gol:

سلام

ایا می شود

پیامبر(ص) را شهید در راه خدا دانست؟

مثلا وقتی پیامبر اعلم
افقه
و سرامد خلایق هستند

پس دارای مقام شهادت اند

و اینگونه پیامبر(ص) شهید محسوب می شوند و همین طور دیگر انبیا؟(البته راه دیگه ای هم دارد اونم از راه مقام نبوت و وصایت است که بالاتر از شهادت است)

کارشناسان نظرتان چیست؟

ایا می تواند صجت داشته باشد؟:Gig:

[="Olive"]

رضا;18375 نوشت:
پس فرمودند: بايد در دهان هر كسى كه در اين خانه است،‌ در جلوى چشم من دوا ريخته شود؛ غير از عباس كه او شاهد ماجرا نبوده است.

ایا بعد از خوردن ان دوا برای کسانی که در ان جمع بودند هم مشکل یا مریضی به وجود امد؟یا بهتر است بپرسم که ایا بعدها اتفاقی که گواه بر ناسالم بودن ان دوا باشد در تاریخ رخ هست؟[/]

hoorshid;274062 نوشت:

ایا بعد از خوردن ان دوا برای کسانی که در ان جمع بودند هم مشکل یا مریضی به وجود امد؟یا بهتر است بپرسم که ایا بعدها اتفاقی که گواه بر ناسالم بودن ان دوا باشد در تاریخ رخ هست؟

با عرض سلام

همانگونه که دوستان بزرگوار در موارد متعدد اشاره کرده اند،اظهار نظر قطعی پیرامون این حادثه تاریخی که آیا حضرت محمد(ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند یا به شهادت رسیده اند،مشکل است.همچنین بنابر قول شهادت آن حضرت نیز با توجه به نقل های مختلف در مورد چگونگی مسمومیت و عاملان آنفاظهار نظر قطعی در این مورد هم مشکل می باشد.

در مورد سوال شما هم منابع از بیان اینکه آیا حاضران در آن جمع از آن داروها خورده اند یا خیر،ساکتند.هر چند اگر چنین عملی صورت گرفته بود و آسیبی متوجه کسی شده بود،قطعاً در منابع شهرت می یافت.

خلاصه اینکه اظهار نظر قطعی در این رابطه مشکل است و وقتی اصل موضوع قطعی و مسلم نباشد،طرح مسائل دیگر نیز بی فایده خواهد بود.

سلیم;10440 نوشت:
علمای شیعه و سنّی اتفاق نظر دارند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به سبب سمّی که به آن حضرت خورانده شده شهید و از دار دنیا رفته اند نه اینه به صورت مرگ طبیعی این اتقاق دردناک رخ داده باشد ، به مطالب زیر دقت بفرمایید :
ابن سعد می گوید : پیامبر صلی الله علیه و آله به سبب سمّ وفات کرد در حالیکه شصت و سه سال سن داشتند . 1
امّا روایت صحیح بخاری و مسلم که از عایشه نقل می کنند :
عن عایشه : « لددنا 2 رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) فی مرضه ، فجعل یشیر الینا أن لا تلدّونی » .
قلنا : کراهیة المریض الدواء .
فقال ( صلی الله علیه و آله ) : لا یبقی فی البیت أحد الّا لد و انا انظر الّا عمی العباس فانه لم یشهد کم . 3
عایشه می گوید : در ایام مریضی رسول خدا به حضرت دارویی خوراندیم . اما در آن حال او ( حضرت ) به ما اشاره می کرد که این دارو را به من نخورانید . ما گفتیم مریض از دارو متنفر است .
سپس او ( حضرت ) فرمود : در اتاق کسی وجود ندارد که آن دارو را به من نخورانده باشد و من نگاه می کردم ، مگر عمویم عباس که از شما نبوده .

در روایت دیگر آمده :
« فلدوه و هو مغمور ، فلما افاق صلی الله علیه و آله قال :
من فعل بی هذا هذا من عمل نساء جئن من هاهنا ، و اشار بیده الی الارض الحبشیة » .4
به پیامبر دارو خوراندند در حالی که پیامبر خدا مقهور بود زمانی که قهر از چهره مبارکشان زائل شد ، فرمود : چه کسی این دارو را به من خوراند این عمل از کارهای زنان است که از آن جا آمدند و اشاره کردند به سرزمین حبشه .
تاریخ و نصوص صحیحه ثابت کرده که عایشه و حفصه دو زن حبشی بوده اند .
ابن سعد می نویسد :
بعد از اینکه به پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) سم خورانده شد ، حضرت نگاهی به عایشه کردند و فرمودند : بدا به حالت عایشه . 5

پی نوشت ها :
1 – المجدد فی الانساب ، ص 6 .
2 – لد : خوراندن دوا را گویند .
3 – صحیح بخاری : 7/17 ، 8/40 و صحیح مسلم : 7/24 – 194 .
4 – ا قرب الموارد : 2/886 .
5 – طبقات ابن سعد : 2/203 .


بنا به فرمایش جناب سلیم که علمای شیعه و سنی اتفاق نظر دارند پیامبر شهید شده اند چرا در تقویم همیشه می نویسند رحلت پیامبر (ص) و معمولا در مجالس ایشان حتّی علما هم صحبت از رحلت ایشان می کنند نه شهادتشان . با این اوصاف چگونه میتوانید اینقدر مطمئن بگویید که پیامبر شهید شده اند؟

پیامبر چه مریضی داشتن ؟ آیا مریضی ایشان خوب می شد اگر به او عایشه زهر نمی داد یا آیا عایشه اطلاع داشت که دارد زهر می دهد یا کسانی دیگر در داروی او زهر ریختند و به او دادند تا به پیامبر بخوراند ؟

سلام علیکم
تسلیت عرض می کنم خدمت همکاران و کاربران گرامی فرا رسیدن ایام 28 صفر!:Sham:
درباره اين موضوع و هم‌چنين در تاريخ شهادت نبي اكرم(ص) در ميان نويسندگان و مورخان اختلاف مي‌باشد و بعضي از نويسندگان فقط به بيان اين جمله كه مريض، شد و از دنيا رفت اكتفاء كرده‌اند.
در كتب تاريخي نقل شده است كه يهوديان چندين مرتبه تصميم گرفتند كه پيامبر اكرم(ص) را به شهادت برسانند ولي هر مرتبه پيامبر(ص) توسط جبرييل از اين توطئه آگاه مي‌شد و يهوديان به مقصود خود نمي‌رسيدند و در پايان جنگ خيبر نيز گروهي از بزرگان قوم يهود زينب دختر حارث را كه از اشراف يهود بود و پدر خود حارث و برادر خود مرحب و شوهر خود سلامَ بن مِشكم را از دست داده بود تحريك كردند تا شايد به مقصود خود كه نابودي رسول خدا(ص) و در نتيجه نابودي دين تازه تأسيس اسلام بود نايل شوند ولي اگر چه اين عمل نيز به شهادت آني و فوري آن حضرت منجر نشد ولي باعث مسموميت آن حضرت گرديد و در نهايت در درازمدت به شهادت آن حضرت انجاميد.
مورخ بزرگ «محمد بن عمر واقدي» در مغازي، واقعه رحلت پيامبر را چنين نقل مي‌كند:
چون رسول خدا(ص) خيبر را گشود و آرام گرفت، زينب، دختر حارث شروع به پرس و جو كرد كه محمد كدام قسمت گوسفند را بيشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را. زينب گوسفندي را كشت، و سپس زهر كشندة تب‌آوري را كه با مشورت يهود فراهم آورده بود به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آن را مسموم كرد. چون غروب شد و رسول خدا(ص) به منزل خود آمد متوجّه شد زينب از او پرسيد، كاري داري؟ او گفت: اي ابوالقاسم! هديه‌اي برايت آورده‌ام ـ اگر چيزي را به پيامبر(ص) هديه مي‌كردند از آن مي‌خوردند و اگر صدقه بود از آن نمي‌خوردند ـ پيامبر(ص) دستور فرمود تا هديه او را گرفتند و در برابر آن حضرت نهادند. آن‌گاه فرمود: نزديك بياييد و شام بخوريد! ياران آن حضرت كه حاضر بودند نشستند و شروع به خوردن كردند. پيامبر(ص) از گوشت بازو خوردند و «بُشْر بن براء» هم لرزيد. همين كه پيامبر(ص) و بشر لقمه‌هاي خود را خوردند، پيامبر(ص) به ياران خود فرمود: از خوردن اين گوشت دست برداريد كه اين بازو به من خبر مي‌دهد كه مسموم است. و «بشر بن براء» گفت: اي رسول خدا، به خدا سوگند كه من هم از همين يك لقمه فهميدم، و علّت آن‌كه آن را از دهان بيرون نينداختم براي اين بود كه خوراك شما را ناگوار نسازم، و چون شما لقمه خود را خورديد جان خودم را عزيزتر از جان شما نديدم. وانگهي اميدوار بودم كه اين لقمه كشنده نباشد، بشر هنوز از جاي خود برنخاسته بود كه رنگش مانند عباي سياه شد و يك سال بيمار بود و نمي‌توانست حركت كند و بعد هم به همين علّت مرد. همچنين گفته‌اند كه «بشر بن براء» هماندم مُرد و پيامبر(ص) پس از سه سال ديگر زنده ماندند.
رسول خدا(ص) زينب را فرا خواندند و پرسيدند: شانه و بازوي گوسفند را مسموم كرده بودي؟ گفت: چه كسي به تو خبر داد؟ فرمود: خود گوشت. گفت آري. پيامبر(ص) فرمود: چه چيزي تو را به اين كار واداشت؟ گفت: پدر و عمو و همسرم را كشتي و بر قوم من رساندي آن‌چه رساندي. با خود گفتم اگر پيامبر باشد كه خودِ گوشت به او خبر مي‌دهد كه چه كرده‌ام، و اگر پادشاه باشد از او خلاص مي‌شويم.
در مورد سرنوشت زينب مطالب مختلفي نقل شده است. برخي از راويان گفته‌اند: رسول خدا(ص) دستور فرمود تا او را كشتند و به دار آويختند و برخي از روايان گفته‌اند: پيامبر(ص) او را عفو فرمود. سه نفر هم دست بر طعام برده ولي چيزي از آن نخورده بودند. پيامبر(ص) به اصحاب خود دستور داد تا خون بگيرند و آنها ميان سر خود را تيغ زدند و پيامبر(ص) هم زير كتف چپ خود را خون گرفت و هم گفته‌اند كه از پس گردن خود خون گرفت.
گويند: مادر بُشْر بن براء مي‌گفت: در مرضي كه منجر به مرگ پيامبر(ص) شد به ديدنش رفتم رسول خدا(ص) تب شديدي داشت، پيامبر(ص) فرمود: همان طور كه اجر و پاداش ما دو برابر است بلا و سختي ما هم دو چندان است. مردم مي پندارند كه من گرفتار ذات الجنب شده ام، و حال آن‌كه چنين نيست و خداوند آن بيماري را بر من مسلط نكرده است و اين ريشخندي شيطاني است. اين اثر لقمه‌اي است كه من و پسرت خورديم، از آن روز بيماري در من ريشه دوانده است. تاكنون كه پاره شدن رگ قلبم نزديك شده است. بنابراين رسول خدا(ص) از دنيا رفت در حالي كه شهيد بود…[1].
علاوه بر «واقدي»، «ابن هشام»[2]، «طبري»[3] و «ابن اثير»[4] اين واقعه را نقل كرده‌اند ولي اين سه مورّخ بيان كرده‌اند كه رسول خدا(ص) لقمه را بيرون انداختند و از آن گوشت چيزي تناول نكردند ولي آن زهر خطرناك به آب دهان پيامبر(ص) مخلوط شد و همين باعث شهادت آن حضرت گرديد. (ظاهراً اسناد اين سه مورخ از يك فرد و آن هم ابن اسحاق مي‌باشد).
«يعقوبي» مورّخ بزرگ ديگر جهان اسلام نيز اين جريان را در تاريخ خود ذكر مي‌كند ولي فقط به مسموميت آن حضرت اشاره مي‌كند ولي از شهادت آن حضرت سخن نمي‌گويد:[5]
مورّخان و محدّثان شيعه نيز بيشتر به اين سمت رفته‌اند كه علت مرگ رسول خدا(ص) همان گوشت مسمومي بوده است كه زينب «دختر حارث» به آن حضرت خورانيده بود.
علامه مجلسي (ره) در كتاب «جلاء العيون» نقل مي‌كند كه:
«در احاديث معتبر وارد شده است، آن حضرت به شهادت از دنيا رفت. چنان‌چه «صفار» به سند معتبر از حضرت صادق (ع) روايت كرده است. [6] مرحوم «ثقة‌الاسلام كليني» نيز در كتاب با ارزش «اصول كافي» به اصل توطئه از قول امام باقر(ع) اشاره مي‌كند. [7]
در كتاب «فروغ ابديت» نيز بعد از نقل اين واقعه در پاورقي آمده است:
«معروف اين است كه پيامبر در كسالت وفات خود مي‌فرمود : اين بيماري از آثار غذاي مسمومي است كه آن زن يهودي پس از فتح براي من آورد. زيرا اگرچه پيامبر(ص) اولين لقمه را بيرون انداخت ولي آن زهر خطرناك با آب دهان پيامبر(ص) كمي مخلوط شد و روي دستگاه‌هاي بدن آن حضرت اثر خود را گذاشت.[8]
پس مي‌توانيم از مجموع آنچه بيان شد نتيجه گرفت كه مرگ پيامبر اكرم(ص) طبيعي نبوده است و آن حضرت با شهادت از دنيا رحلت كرده‌اند.
_____________________________
[1] ـ محمد بن عمر واقدي، مغازي، ترجمه: دكتر مهدوي دامغاني، ناشر: نشر دانشگاهي، جلد دوم، ص، 519، 518، 517.
[2] ـ ابن هشام، السيرهَ النبويّه، ناشر: دارالقلم بيروت، جلد 3، ص 352.
[3] ـ محمد بن جرير طبري، تاريخ الطبري، ناشر: دارالكتب العلميه، جلد 2، ص 138.
[4] ـ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ناشر: دارالاحياء التراث العربي، جلد 1، ص 599، 598.
در پاورقي اين كتاب اين واقعه را از قول ديگر مورّخان و محدثّان نيز نقل مي‌كند بعد از نقل اين مطلب كه اين روايت از ابن اسحاق مي‌باشد مي‌گويد: بيهقي در كتاب دلايل النبوهَ اين مطلب را از طريق ابي نفرهَ از جابر نقل مي‌كند:
و عبدالرزاق در تأليف خود از معمر از زهري و ابن حجر در الفتح و مسلم در كتب خود و النووي در شرح مسلم و … اين حادثه را بيان مي‌كنند (رجوع شود به پاورقي كتاب الكامل في التاريخ، جلد اول، ص 598).
[5] ـ تاريخ يعقوبي، ترجمه: محمد ابراهيم آيتي، انتشارات علمي و فرهنگي، جلد اول، ص 416.
[6] ـ محمد باقر مجلسي (ره)، جلاءُ العيون، ص 83، 82.
[7] ـ كليني، اصول كافي، مجلسي، بحارالانوار، جلد 2 و در كتب ديگر خود در باره اين واقعه احاديثي نقل نموده است كه دلالت بر شهادت آن حضرت دارند.
[8] ـ جعفر سبحاني، فروغ ابديت، ناشر: دفتر تبليغات اسلامي، جلد 2، ص 664.

مقداد;284985 نوشت:
با عرض سلام

همانگونه که دوستان بزرگوار در موارد متعدد اشاره کرده اند،اظهار نظر قطعی پیرامون این حادثه تاریخی که آیا حضرت محمد(ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند یا به شهادت رسیده اند،مشکل است.همچنین بنابر قول شهادت آن حضرت نیز با توجه به نقل های مختلف در مورد چگونگی مسمومیت و عاملان آنفاظهار نظر قطعی در این مورد هم مشکل می باشد.

در مورد سوال شما هم منابع از بیان اینکه آیا حاضران در آن جمع از آن داروها خورده اند یا خیر،ساکتند.هر چند اگر چنین عملی صورت گرفته بود و آسیبی متوجه کسی شده بود،قطعاً در منابع شهرت می یافت.

خلاصه اینکه اظهار نظر قطعی در این رابطه مشکل است و وقتی اصل موضوع قطعی و مسلم نباشد،طرح مسائل دیگر نیز بی فایده خواهد بود.

//////////////////

متاسفانه اگر قصد شهادت رسولخدا ص را داشته اند نباید اطرافیان را هم شهید می کردند چون این مسئله سریع مشخص می شد از آن غذا بوده است

بنابر دو حدیث قطعی و اجماع علمای شیعه، پیامبر توسط دو زن از زنانش بشهادت رسید:

1. از امام صادق علیه السلام که فرمود: ما(اهل بیت) جز با شمشیر و سم شهید نمیشویم.
2. از امام صادق علیه السلام که درمورد شهادت نبی اسلام از حضرتش سوال شد و فرمود: ایشان را آن دو زن کشتند.

رجوع کنید به http://www.askdin.com/thread34840.html

[=arial]با سلام

با بررسی متون کهن ، واژه شهادت وقتل فقط در میدان جنگ و درصورت مرگ فوری اطلاق میشده در حالیکه به کسانیکه مانند امیر المومنین (ع) که پس از ضربت دو روز بعد شهید شدند ؛ توفی یا مات گفته شده است !


[=arial]
واختلف في سن الحسين يوم قتل . فقيل : سبع وخمسون. وقيل : ثمان . وقيل : أربع . وقال جعفر بن محمد : توفي علي بن أبي طالب وهو ابن ثمان وخمسين . وقتل الحسين وهو ابن ثمان وخمسين ، وتوفي علي بن الحسين ، وهو ابن ثمان وخمسين ، وتوفي محمد بن علي ، وهو ابن ثمان وخمسين . قال سفيان : قال لي جعفر بن محمد ، وأنا بهذه السنة في ثمان وخمسين ، وتوفي فيها ، رحمة الله عليهم أجمعين
الكتاب : المفهم لما أشكل من تلخيص كتاب مسلم
[=arial]112 - حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة نا الحسن بن موسى نا أبو هلال عن قتادة قال : قتل عمر رضي الله عنه وهو بن واحد وستين سمعت أبا بكر بن أبي شيبة يقول توفى عمر رضي الله عنه سنة ثلاث وعشرين من مهاجر رسول الله صلى الله عليه و سلم وسمعت أبا بكر يقول وكانت خلافته عشر سنين ونصف قلت أنا وكانت خلافته عشر سنين وسبعة أشهر أربع ليال

2223 - أخبرنا أبو بكر بن الحارث الأصبهاني أنا أبو محمد بن حيان ثنا محمد بن العباس بن أيوب ثنا عمر بن أيوب الصريفيني ثنا سفيان بن عيينة ثنا إسرائيل بن موسى قال : سمعت الحسن يقول :
قال أمير المؤمنين عثمان بن عفان رضي الله عنه : لو أن قلوبنا طهرت ما شبعنا من كلام ربنا و إني لأكره أن يأتي علي يوم لا أنظر في المصحف و ما مات عثمان حتى خرف مصحفه من كثرة ما كان يديم النظر فيها

1527- حَدَّثَنَا مُحَمد بن أبي صفوان الثقفي قال عثمان بن أبي العاص وأبو العاص اسمه وأبو العاص بن بشر بن عَبْد دهمان بن عَبْد الله بن همام بن أبان بن يسار بن مالك بن خطيط بن جشم بن قسي بن منبه بن بكر بن هوازن وسمعت بن أبي صفوان يقول وفد عثمان الى رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو ابن سبع وعشرين وسمعت بن أبي صفوان يقول مات عثمان في سنة إحدى وخمسين

قَالَ أَبُو سَعِيدٍ : فَمَا دَرَيْتُ مَا النُّحَاسُ إِلاَّ يَوْمَئِذٍ ، فَكُنَّا نَرَى هَذَا الرَّجُلَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ حَتَّى مَاتَ عُمَرُ ابْنُ الْخَطَّابِ ، قَالَ : وَيَغْرِسُ النَّاسُ بَعْدَ ذَلِكَ وَيَزْرَعُونَ.
وَرَوَاهُ أَبُو يَعْلَى الْمَوْصِلِيُّ ، وَالْحَاكِمُ ،

قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَلَمَّا مَاتَ عُمَرُ رضي الله عنه ذَكَرْتُ ذلِكَ لِعَائِشَةَ، فَقَالَتْ: رَحِمَ اللهُ عُمَرَ وَاللهِ مَا حَدَّثَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم: إِنَّ اللهَ لَيُعَذِّبُ الْمُؤمِنَ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ؛ وَلكِنَّ رَسُولَ اللهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ: إِنَّ اللهَ لَيَزِيدُ الْكَافِرَ عَذَابًا بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ وَقَالَتْ: حَسْبُكُمُ الْقُرْآنُ وَلاَ تَزِرُ وزِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ، عِنْدَ ذلِكَ: وَاللهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى
قَالَ ابْنُ أُبِي مُلَيْكَةَ: وَاللهِ مَا قَالَ ابنُ عُمَرَ شَيْئًا
أخرجه البخاري في: 23 كتاب الجنائز: 33 باب قول النبي صلى الله عليه وسلم يعذب الميت ببعض بكاء أهله عليه

حدثني إبراهيم بن سعيد نا الحسين بن محمد نا قيس بن الربيع عن عبد الله بن عطاء عن أبي جعفر قال ما مات علي بن أبي طالب رضي الله عنه حتى بلغت غلته مائة ألف ولقد مات يوم مات وعليه سبعون ألفا دينا فقلت من أين كان عليه هذا الدين قال كان تأتيه حامته من أصهاره ومعارفه ممن لا يرى لهم في الفيء نصيبا فيعطيهم فلما قام الحسن بن علي باع وأخذ من حواشي ماله حتى قضى عنه ثم كان يعتق عنه كل عام خمسين نسمة حتى هلك ثم كان الحسين يعتق عنه خمسين نسمة حتى قتل ثم لم يفعله أحد بعدهما
ابن أبي الدنيا في مكارم الأخلاق ج1/ص127 ح422

محمد;10278 نوشت:
رسول اكرم(ص) وفات نمودند يا شهيد شدند؟

سلام
از امام معصوم روایات داریم که فرموده اند ما ائمه همگی یا با سم یا با شمشیر شهید شده و می شویم. فکر می کنم همین یک رویات کافی باشد
ضمناً طبق تاریخ زن یهودی (با نام زیبن) پس از فتح خیبر گوشت بریان شده ای که مملو از سم بود به پیامبر ص دادند، پیامبر با شخص دیگری مشغول خوردن شدند، شخص دوم که گوشت را زودتر بلعیده بود سریعاً کشته شد، پیامبر ص قبل از بععیدن کامل، گوشت و لقمه را بیرون انداختند اما سم بسیار قوی بود و لحظه لحظه روی پیامبر ص اثر گذاشت، نهایتاً پس از سه همین سم باعث شهادت پیامبر ص شد، و خود ایشان ص وقتی که زمین گیر شدند فرمودند این به دلیل همان سمی است که سه سال پیش بمن دادند.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

رسول اكرم(ص) وفات يا شهادت؟!

جمع بندی

پرسش:
رسول اكرم(ص) وفات نمودند يا شهيد شدند؟

پاسخ:
یکی از آسیب های مسایل تاریخی آن است که برخی از رخدادها ابهام دارد و از شفافیت لازم برخورد دار نیست ؛ از این رو قضاوت دربارة آن ها مشکل است. تاریخ زندگی پیامبر(ص) نیز از این قاعده مستثنی نیست و بخشی از آن فاقد شفافیت می باشد؛ از این رو دانشمندان سنی و شیعی در خصوص تاریخ ولادت ایشان اختلاف نظر دارند که دوازدهم ربیع الاول است و یا هفدهم آن.

یکی از مسایل دیگر که ابهام دارد،آن است که آیا حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفت و یا شهید شد ؟

در برخی از متون آمده است: «گروهی، زنِ یکی از اشراف یهود را به نام زینب فریب دادند که پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. نقشه وی از این قرار بود که آن زن، کسی را خدمت یکی از یاران پیامبر فرستاد و از او پرسید که پیامبر اسلام کدام عضو از گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع گوسفند مطبوع‌ترین عضو برای پیامبر است. زینب، گوسفندی را بریان کرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را که به دهان گذارد، احساس کرد مسموم است. فوراً آن را از دهان در آورد، ولی کسی که با ایشان غذا می خورد، یعنی «بشر بن براء معرور» که از روی غفلت چند لقمه خورده بود؛ پس از مدتی بر اثر سم در گذشت. پیامبر دستور داد زینب را احضار کردند و به او گفت: چرا چنین جفایی را بر من روا داشتی؟! وی در پاسخ گفت: تو اوضاع قبیلة ما را هم بر هم زدی، من با خود فکر کردم که اگر فرمانروا باشی، با خوردن این سم از بین خواهی رفت، و اگر پیامبر خدا باشی، قطعاً از آن اطلاع یافته و از خوردن آن خودداری خواهی نمود.(1)
ابن اسحاق گزارش می دهد: «رسول خدا در معرض وفات خود به «امّ بشر» دختر «براء بن معرور» که برای عیادت وی آمده بود گفت: از همان خوراکی که با برادرت در «خیبر» خورده، اکنون رگ دلم قطع می شود(2). بدین جهت مسلمانان رسول خدا را علاوه بر افتخارات نبوّت دارای مقام شهادت هم می دانستند.

از برخی روایات و متون دینی استفاده می شود که پیامبر(ص) در جنگ خیبر مسموم شده و این مسمومیت در بیماری پیامبر مؤثر بوده است. برخی گفته اند: معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود می فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی خورانده است .(3)
شاید به خاطر همین روایات و متون تاریخی بوده که پیامبر(ص) را نیز دارای مقام شهادت می دانستند، همان گونه که ابن هشام تصریح نموده است.
در برخی روایات نیز اشاره شده که مسمومیت پیامبر در رحلت او تأثیر گذار بوده است، از این رو حضرت در هنگام رحلت با اشاره به مسمومیت خویش در خیبر می فرمود: «نیست پیامبر و وصی مگر این که شهید شود».(4)
کتابهای سیره و حدیث مرگ رسول خدا بوسیله سم را تایید کرده اند و آن را با احادیث متواتر ذکر کرده اند از جمله:
ابن سعد میگوید در روایتی آمده است: پیامبر (ص) مسموم درگذشت و شصت و سه ساله بود. این قول ابن عبده است. (5)
شیخ مفید میگوید: او در مدینه روز دوشنبه دوشب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری درگذشت درحالیکه شصت و سه سال داشت. (6)
علامه حلی شهادت رسول خدا را به وسیله سم ذکر میکند. (7)
در کتاب جامع الرواه آمده است: پیامبر (ص) در مدینه مسموم درگذشت.(8)
شیخ طوسی میگوید: رسول خدا دو شب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری مسموم درگذشت. (9)
بیهقی از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که وی گفت: اگر ۹بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده است برایم محبوبتر است از اینکه یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است به جهت اینکه خداوند او را پیامبر شهید قرار داده است. (10)
حاکم نیشابوری کشته شدن رسول خدا را تایید کرده است. آنجا که میگوید: شعبی گفته است: بخدا قسم رسول خدا و ابوبکر با سم کشته شدند و عمر و عثمان و علی بن ابیطالب با شمشیر کشته شدند و حسن بن علی با سم و حسین بن علی با شمشیر کشته شد. (11)
ابن مسعود کشته شدن پیامبر در سنه ۱۱ هجری را تایید و تاکید کرده است. (12)

ادامه ...

پرسش:
با توجه به اینکه طبق نقل منابع حدیثی و تاریخی مرگ رسول الله(ص)بخاطر مسمومیت بوده است،واقعاً چه کسی یا کسانی و چه زمانی این جنایت را مرتکب شده بودند؟

پاسخ:
علمای شیعه و سنّی اتفاق نظر دارند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به سبب سمّی که به آن حضرت خورانده شده شهید و از دار دنیا رفته اند نه اینه به صورت مرگ طبیعی این اتقاق دردناک رخ داده باشد.در منابع اهل سنت گزارشاتی نقل شده است که بیانگر نقش برخی از همسران رسول خدا(ص) در مسموم کردن ایشان می باشد.
در معتبرترین منابع اهل سنت،گزارشی نقل شده است از قول عایشه که گفته است در دهان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در زمان مريضى ايشان به زور دوا ريختيم، پس با اشاره به ما فهماندند كه به من دوا نخورانيد،‌ ما با خود گفتيم اين از آن جهت است كه مريض از دوا بدش مى‌آيد و وقتى حضرت بهتر شد، فرمودند: آيا من شما را از اين كه به من دوا بخورانيد نهى نكردم ؟ پس فرمودند: بايد در دهان هر كسى كه در اين خانه است،‌ در جلوى چشم من دوا ريخته شود؛ غير از عباس كه او شاهد ماجرا نبوده است.(13)
حال این سوال مطرح است که چرا علیرغم نهی پیامبر صلی الله علیه واله وسلم این مایع به زور به ایشان خورانده شد ؟ و چرا ایشان از این بیماری شفا نیافت؟
البته این سوءقصد به جان مبارک حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که به شهادت ایشان منجر شد
برای اولین بار نبود وبارها از طرف صحابه تکرار شده بود.
از برجسته ترین ترور نافرجام بر اساس کتب شیعی در برگشت از تبوک و همچنین در برگشت از غدیر بود که قصد داشتند شتر حضرت را بر بالای گردنه ارشی رم دهندوحضرت را به پایین دره بیاندازند.
وبراساس کتب اهل سنت در برگشت از تبوک نیز تروری نافرجام صورت گرفته که از ناقلان این مطلب سیوطی در صفحه 259 از جلد سوم کتاب الدر المنثور وبیهقی در دلائل النبوة وسایر مفسرین شیعه وسنی ذیل آیه 74 سوره توبه و هموا بما لم ینالوا هستند حتی ابن حزم اندلسی در صفحه 224 از جلد 11 کتاب المحلی نام ترور کنندگان را نیز نقل می نماید.

پی نوشتها:
(1). سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۶۷؛ ابراهیم آیتی،‌تاریخ اسلام، ص ۵۰۷.
(2). سیره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۶۷ - ۳۶۸.
(3). فروغ ابدیت،‌ ج ۱ - ۲، ص ۲۶۵ – ۲۶۶.
(4). بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 17، ص 405 و ج 40، ص 139
(5). المجدد فی الانساب. محمد بن محمد علوی ص۶
(6). المقنعه شیخ مفید ص۴۵۶ و منتهی المطلب حلی ج۲ص۸۸۷
(7). منتهی المطلب حلی ج۲ ص۸۸۷
(8). جامع الرواه محمد علی اردبیلی ج۲ص۴۶۳
(9). تهذیب الاحکام ج۶ص۱ و بحار الانوار ج۲۲ص۵۱۴
(10). السیره النبویه ابن کثیر دمشقی ج۴ص۴۴۹
(11). المستدرک. ج۳ص۶۰
(12). السیره نبویه ابن کثیر ج۴ص۴۴۹ و البدایه و النهایه ج۶ص۳۱۷و۳۲۲
(13). صحيح البخاري، ج4، ص1618، ح4189، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب مَرَضِ النبي (ص) وَوَفَاتِهِ. صحيح مسلم، ج4، ص1733، ح2213، كِتَاب السَّلَامِ، بَاب كَرَاهَةِ التَّدَاوِي بِاللَّدُودِ.

موضوع قفل شده است