نبش قبر جناب حر(ره)توسط شاه اسماعیل+عکس

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نبش قبر جناب حر(ره)توسط شاه اسماعیل+عکس

هنگامی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود. اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت.
پرسیدند: « چرا؟»
استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند.
توضیح دادند که: « شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند.»
شاه گفت: « من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد. »
پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد.
هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است. زخمهای بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد.
شاه اسماعیل گفت: « این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران. به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند.
به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان فراخواند.

کرامات صالحین، مرحوم محمد شریف رازی

"دعا کنیم دلهای همگی به نور ایمان روشن شود و حقیقت را درک کنیم قبل از آنکه دستمان از دنیا کوتاه شود"

در وصف حضرت حرّ علیه السلام

یوسف زهرا! زشما پُر شدم تا که اسیر تو شدم حُر شدم
از دل دشمن به سویت پر زدم آمدم و حلقه براین در زدم
آمده ام تا که قبولم کنی خاک ره آل رسولم کنی
حرّ پشیمان تو ام یا حسین دست به دامان تو ام یا حسین
یک نگه افکن همه هستم بگیر ای پسر فاطمه دستم بگیر
روز نخستین به تو دل باختم در دل من بودی و نشناختم
دست نیاز من و دامان تو کوه گناه من و غفران تو
ناله ی العفو بُوَد بر لبم تا صف محشر خجل از زینبم
روی علی اکبر تو دیدنی است دست علمدار تو بوسیدنی است
مهر تو کُلّ آبروی من است هستی من خون گلوی من است
چه می شود کشته ی راهت شوم؟ خاک قدم های سپاهت شوم؟
حرّ ریاحی به درت آمده فطرس بی بال و پرت آمده
با نگه خویش کمالم بده وز کرم خود پر و بالم بده
بال من از تیغه ی شمشیرهاست سینه ی تنگم سپر تیرهاست
مقتل خون، اوج کمال من است تیر محبت پر و بال من است
بال بده، فطرس دیگر شوم طوطی گهواره ی اصغر شوم

شعر از : غلامرضا سازگار

منبع:سایت تبیان

نظیر این ماجرا پارسال هم اتفاق افتاد . وقتی قبر آیت الله العظمی سید محمد کاظم قزوینی را در قم شکافتند با شگفتی دیدند که جسد او سالم است .از تشییع پیکر او که بعد ار 17 سال از زیر خاک سالم خارج شد فیلم برداری هم شده است

[="Blue"]در خصوص نبش قبر شیخ مفید هم چنین مطلبی ذکر شده است.[/]