دلاوری های سربازان اسلام در کربلا

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلاوری های سربازان اسلام در کربلا

سلام
دلاوری های امام ع و سربازان در کربلا را بیان فرمایید.
ما باید هنرمندی های جنگی و فداکاری های آنها را بدانیم.
یعنی اینکه مثلا چند نفر ازکفار به هلاکت رسیدند؟
سیستم جنگی امام و یارانش چطور بود؟
و ...؟

3 روز گذشت...

:grye::grye:

سلام بزرگوار
این که گریه نداره:Gol:
گریه را باید من بکنم که دست تنهای تنهایم. :Ghamgin::Ghamgin:
انشاء الله بزودی پاسخش را تقدیم می کنم.
البته به شرط اینکه دعا بفرمایید کارهای پایان نامه به سرعت پیش برود. :Nishkhand::hamdel:

نان شب;69014 نوشت:
سلام
دلاوری های امام ع و سربازان در کربلا را بیان فرمایید.
ما باید هنرمندی های جنگی و فداکاری های آنها را بدانیم.
یعنی اینکه مثلا چند نفر ازکفار به هلاکت رسیدند؟
سیستم جنگی امام و یارانش چطور بود؟
و ...؟

[=century gothic]
با سلام دوست گرامی در مورد یاران امام در کربلا و دلاوریها هرچه بنویسیم باز هم مطالب ناگفته باقی میماند!
و از طرفی تمامی مطالب را در یک تاپیک گذاشتن کار آسانی نیست!
لذا اگر به این کتابها رجوع کنید جواب سوال خود را کامل تر مییابد

به مقدمه کتاب اعیان الشیعه و یا کتاب الدوافع الذاتیة لاصحاب الحسین علیه السلام، تالیف محمد علی عابدینی و کتاب ابصار العین فی انصار الحسین، نوشته محمد بن طاهر السماوی و یا کتاب فرهنگ عاشورا، تالیف جواد محدثی و کتاب زندگانی امام حسین علیه السلام، تالیف سید هاشم رسولی محلاتی مراجعه فرمائید.:Sham:

یا علی ع

[=Arial Black]بسم رب الحسین

[=Arial Black]اعمال مدیریت امام حسین بر ماجرای کربلا و پیش از آن


[]

  • [=Arial Black]دستور به همراهی ۳۰ نفر از جوانان مسلح و نیرومند با ایشان تا دارالاماره توسط امام حسین علیه السلام (مدیریت دفاعی)
  • [=Arial Black]حرکت امام از مدینه به سمت مکه به صورت کاملا ناگهانی و بدون اطلاع رسانی قبلی به اهل مدینه [=Arial Black](مدیریت تحول)
  • [=Arial Black]انتخاب مکه به عنوان اولین مقصد از سفر به علت توجه ویژه مردم به آن شهر (مدیریت مکان)
  • [=Arial Black]توقف در مکه حدود ۱۲۵ روز و خارج شدن از آن شهر در عید قربان (۸ ذی الحجه ) در روز و هنگام انجام مناسک حج (مدیریت زمان) [/]

    []
  • [=Arial Black]از وسط جمعیت رفتن ،سواره رفتن به منظور ایجاد جلب توجه و با کاروان حرکت کردن و خارج شدن (مدیریت عملکرد)
  • [=Arial Black]سخنرانی های متعدد به منظور روشنگری . انتخاب جملات کوتاه و پرمضمون و کامل و ساده [=Arial Black](مدیریت رفتار) [=Arial Black]مثال : مثلی لا یبایع مثله
  • [=Arial Black]دریافت دوازده هزار نامه از کوفیان و فرستادن سفیر توسط آن حضرت به شهر کوفه و سایر نقاط در جهت تحقیق و صحت دعوت نامه ها (مدیریت اطلاعات)
  • [=Arial Black]گزینش و جذب افراد و همراهان (مدیریت منابع انسانی) : [/][=Arial Black]- همراهی پیام رسانانی ماهر از زن و مرد ( امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) )
    [=Arial Black]- همراهی زنان و کودکان (نشان دهنده مظلومیت ایشان و ترویج و افشاء وقایع برای آیندگان)
    [=Arial Black]- همراهی افراد از هر قشری (اعم از عوام و خواص ، از اقشار مختلف و مسلک های گوناگون)
  • [=Arial Black]منبع: وب سایت مدیریتی ایران
    [=Arial Black]
    [=Arial Black]برگفته از مطلب کاربرگرامی هانی --- > http://www.askdin.com/showthread.php?p=68233#post68233

    از زبان استاد محسن قرائتی در تاریخ ۲۰/۰۳/۸۳

    سلام
    ممنون از نیایش سبز و رضای عزیز
    همچنان منتظر استاد کاوه هستم.
    یا حق

    [=&quot]امام حسين عليه السلام با آن‏ كه يقين داشت او و يارانش همه كشته خواهند شد، براى مقابله با دشمن از هيچ اقدامى فروگذار نكرد و همه اصول شناخته شده نظامى را به كار بست. آن حضرت فرمان داد كه پشت خيمه‏ ها خندق كنده آن را پر از هيزم كنند و آتش بزنند؛ و بدين وسيله امكان حمله از پشت را از دشمن گرفت.[1] به فرمان حسين عليه السلام خيمه‏ها را[=&quot]نزديك به هم برپا ساختند و سپاه كوچك حسينى[2] در برابر آنها صف كشيد. فرماندهان دو جناح راست و چپ تعيين گشتند و پرچم به عبّاس بن على عليه السلام داده شد.[=&quot][3]

    [=&quot]از آن سوى عمرسعد با تكيه بر شمار فراوان سپاه خويش قصد داشت كه با يك تهاجم سراسرى، سپاه حسينى را دستخوش كشتار و تاراج كند. ولى تدابير نظامى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و پرورده دست امير مؤمنان، على عليه السلام، مانع اين كار گرديد و دشمن متوقف ماند. در اين هنگام جنگ تبليغاتى ميان طرفين آغاز گرديد و سخن‏هاى تندى ميان آنان ردّ و بدل گرديد.[=&quot][4]


    [=&quot][1] [=&quot]- انساب الاشراف، بلاذری، ج 3، ص 395، چاپ دارالفکر.

    [=&quot][2] [=&quot]- بیشترین رقم سپاه امام حسین را 145 نفر گفته اند.

    [=&quot][3] [=&quot]- تاریخ طبری، ج 4، ص 320.

    [=&quot][4] [=&quot]- انساب الاشراف ، ج 3، ص 396.

    هنگامى كه امام عليه السلام در صدد برآمد تا با سپاه شرك و نفاق اتمام حجّت كند و راه هرگونه عذرى را بر آنان ببندد، ولوله و غوغا به راه انداختند و به وى اجازه سخن گفتن ندادند.

    ولى حضرت گروه اراذل و اوباش را وادار به سكوت كرد و خطاب به آنان چنين فرمود:

    «هلاكت و اندوه بر شما باد اى جماعت! آيا زمانى كه سرگشته و حيران، ما را به فريادخواهى فراخوانديد و ما شتابان و آماده به فريادتان رسيديم، شما شمشيرهاى خود را بر ما كشيده سرهامان را نشانه گرفتيد؟! ...

    واى بر شما! اگر ما را نمى‏خواستيد و تنها مى‏گذارديد، پس چرا- در حالى كه شمشيرها در نيام و سينه‏ها آرام و انديشه‏ها پا نگرفته بود- فتنه را فراهم كرديد...

    شما بر پسر حرب و پيروانش تكيه مى‏كنيد و ما را تنها مى‏گذاريد؟!

    آرى، به خدا سوگند، تنها گذاردن (و نيرنگ) شما از ديرباز مشهور است و ريشه‏هايتان به آن آميخه و شاخ و برگ شما آن را به ارث برده و دل‏هاى شما بر آن روييده و سينه‏هاى شما با آن پوشيده است...

    آگاه باشيد! من اتمام حجّت كردم و هشدار دادم، آگاه باشيد كه من با همين توان كم و ياران اندك خويش با شما پيكار مى‏كنم!

    سپس اين اشعار را سرود:

    فان نَهزم فهزامون قدما وان نُهزم فغيرُ مهزمينا

    وما ان طبناجبن ولكن منايانا دولة آخرينا

    اگر دشمن را بشكينم از ديرباز شكننده بوده‏ايم و اگر مغلوب شويم باز شكست نخورده‏ايم.

    [=&quot]در خوى ما ترس نيست، [تا از آن بشكنيم‏] بلكه اين اجل‏ها و نوبت واپسين ماست [كه چنان پيش آورده است.][=&quot][1]


    [=&quot][1] [=&quot]- مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص 8- 9.

    روز عاشورا فرماندهان دو جناح راست و چپ تعيين شدند و پرچم سپاه به عباس بن على عليه السلام داده شد. ياران يكى پس از ديگرى به ميدان مبارزه شتافتند. در اين ميان اتفاق مى‏افتاد كه برخى از اصحاب در ميان لشكر محاصره مى‏شدند و حضرت عباس عليه السلام آنان را نجات مى‏داد. مانند عمر بن خالد صيداوى و جابر بن حارث سلمانى و سعد مولى عمر بن خالد صيداوى با مجمّع بن عبداللَّه عائذى كه در آغاز جنگ در محاصره دشمن قرار گرفته بودند و حضرت عباس با يك حمله آنان را نجات داد.[1]

    [=&quot]آن‏گاه كه همه ياران امام عليه السلام و شمارى از بنى‏هاشم به شهادت رسيدند، حضرت ابوالفضل عليه السلام به برادران خود عثمان و عبداللَّه و جعفر فرمود: جانم فدايتان پيش تازيد و از سرورتان حمايت كنيد، تا اين‏كه در برابرش کشته شوید. آنان همگى به ميدان نبرد رفتند و كشته شدند. پس از آن عباس بن على عليه السلام عازم ميدان مبارزه گشت.[=&quot][2]
    [=&quot][1] [=&quot]- تاریخ طبری، ج 5، ص 446.

    [=&quot][2] [=&quot]-اخبار الطوال، ص 257.

    صبح روز عاشورا آن‏گاه كه امام حسين عليه السلام لشكر خود را آراست، جناح راست را به زهير و جناح چپ را به حبيب و قلب را به برادرش حضرت ابوالفضل سپرد. يسار، غلام زياد بن ابيه، و سالم، غلام عبيداللَّه بن زياد، هر دو به ميدان آمدند و هماورد طلبيدند.

    حبيب و برير از جاى برخاستند كه به جنگ آن دو بروند، ولى امام عليه السلام اجازه نداد. آن‏گاه عبيداللَّه بن عمير كلبى به سوى آنان شتافت پس از معرفى خود آنان حبيب و زهير و برير را به جنگ فراخواندند ولى عبيداللَّه پس از جنگى نمايان هر دو را به قتل رساند.[1]

    امام حسين عليه السلام، پس از اقامه نماز صبح عاشورا، ياران خويش را سازماندهى كرده و زهير بن قين را به فرماندهى جناح راست سپاه برگزيد؛ كه نشان لياقت و شايستگى‏هاى اخلاقى و نظامى «زهير» است.[2]

    در اين هنگام عَمرو بن حجاج زبيدى بر جناح راست [سپاه امام حسين عليه السلام‏] حمله كرد، امّا [اصحاب امام‏] در برابر او ايستادند و زانو به زمين زدند و سرنيزه‏ها را به كار گرفتند لذا اسب نتوانست جلو بيايد. شمر بر جناح چپ [سپاه امام حسين عليه السلام‏] حمله كرد. [اصحاب امام عليه السلام‏] در برابر او نيز ايستادگى كردند و او را زخمى نمودند. عبداللَّه بن عمير كه در جناح چپ بود جنگ سختى كرد و دو تن ديگر از [سپاه‏] دشمن را از پاى درآورد تا اين‏كه هانى بن ثبيت‏حضرمى و بكير بن حَىّ تَميمى به وى حمله كردند و او را به شهادت رساندند.[3]

    سواره و پياده [سپاه‏] دشمن از چپ و راست به ياران امام حسين عليه السلام حمله‏ ور شدند و جنگ سختى درگرفت. بسيارى از ياران امام عليه السلام كشته شدند و شمار كمى باقى ماندند.

    [=&quot]انشاء الله بقیه اش را بعدا تقدیم می کنم

    [=&quot]منابع برای مطالعه: پژوهشی پیرامون شهدای کربلا از ص 54 به بعد

    [=&quot]سرشک خوبان ص 166 به بعد


    [=&quot][1] [=&quot]- تاریخ طبری، ج 5، ص 429.

    [=&quot][2] [=&quot]- انساب الاشراف، ج 3، ص 187.

    [=&quot][3] [=&quot]- تاریخ طبری ج 5 ، ص 429

    [=&quot]امام حسين شب عاشورا دستور داد با جابجايي، خيمه‏ ها را نزديک به هم قرار دهند، و طوري ترتيب دهند که خيمه‏ ها در سه سمت «راست، چپ، عقبِ» ياران قرار گيرد، و دشمن در صورت حمله فقط از روبرو راه داشته باشد، تا بدين طريق سدّ تهاجم آنان آسان باشد، و با نيروي کمتر کار بيشتر انجام دهند. سپس امر فرمود: با طنابهاي مخصوص همه خيمه‏ها را بهم متصّل سازند، تا استحکام لازم فراهم گرديده، و راه نفوذ دشمن مسدود شود.

    [=&quot]آنگاه گروهي در اطراف خيمه‏ ها حفره‏هايي مانند خندق ايجاد نمودند، تا دشمن به آساني نتواند از آن عبور کند، و گروه ديگري به جمع‏آوري هيزم و چوب و ني پرداختند، و آنها را در همان حفره ‏ها ريختند، تا به موقع لزوم آنها را آتش زنند، و از عبور سپاهيان عمرسعد جلوگيري نمايند.[=&quot][1]

    [=&quot]گروهي نيز به اصلاح سلاح و تيز کردن نيزه و صيقل دادن شمشير مشغول گشتند.[2] در اين ميان «هلال بن نافع» مي‏گويد: ديدم امام حسين از خيمه خارج شد، و به گشت‏زني پرداخت، من نيز به دنبال او به راه افتادم، که مبادا دشمنان در کمين او باشند، امام سياهي مرا ديد و شناخت و سؤال کرد: چرا از خيمه ‏ات بيرون آمدي؟ گفتم: يابن رسول اللَّه! چون ديدم شما به سوي اردوي دشمن در حرکتيد، به جان شما بيمناک گشتم. امام حسين فرمود،: هلال! من نيز نگران دشمن هستم، بيرون آمدم تا اطراف اين منطقه را خوب بررسي کنم، تا ببينم فردا از کجا حمله خواهند کرد! [=&quot][3]

    [=&quot]در روز عاشورا دو لشکر در مقابل هم صف کشيدند يک طرف سپاهي عظيم به فرماندهي عمربن سعد بود، و طرف مقابل لشکري کوچک، اما با ايمان، منظم و استوار قرار داشت امام عليه‏ السلام با چنان مهارتي اين لشکر کوچک را سازماندهي کرد که تا وقتي آخرين نفر از نيروهاي رزمنده (يعني خود امام عليه‏السلام) زنده بود کسي نتوانست به خيمه‏ها حمله کند. اين آرايش نظامي سپاه امام حسين عليه‏السلام و فرماندهي دقيق او آميزه‏اي نظامي براي همه فرماندهان آرتش‏ها در طول تاريخ است.

    [=&quot]اينک در اين مورد به مثال و نمونه‏ هاي زير توجه کنيد:

    [=&quot]1 - امام عليه‏ السلام دستور داد دور خيمه‏ ها خندقي حفر کنند تا دشمن نتواند به راحتي عبور کند [4]

    [=&quot]2 - امام حسين عليه‏السلام در خندق مذکور مقداري هيزم جمع کردند و آتش افروختند و در همان حال يک طرف را باز گذاردند تا فقط از[=&quot]روبرو با دشمن نبرد کنند [=&quot][5]

    3 – همه [=&quot]‏ي افراد سپاه امام عليه‏السلام جلوي خيمه‏ ها ايستادند به طوري که يک صف استوار را تشکيل مي‏دادند و فقط از جلو با دشمن درگير مي‏شدند[=&quot][6]

    [=&quot]يعني خميه‏ ها در پشت سر و طرف راست و چپ آنها قرار داشت و دشمن مقابل آنها بود. [7]

    [=&quot]4 - امام عليه‏ السلام دستور داد که خيمه ‏ها را به هم نزديک کنند تا طناب‏هاي آنها در هم تداخل کند [8] و دشمن نتواند از بين آنها عبور کند.

    [=&quot]بوسيله همين تدابير بود که امام حسين عليه‏السلام و يارانش با نيروهاي اندک در مقابل حملات سپاهي عظيم (که حدود سي‏ هزار نفر بودند) [9] ايستادگي کردند. و زنان و خيمه‏ها را کاملا حفظ کردند آنان با اين که محاصره بودند اجازه ندادند که از پشت سر مورد حمله واقع شوند يا غافلگير شوند و طوري برنامه ريزي کردند که خط مقدم جبهه را از مقر فرماندهي و تدارکات (يعني خيمه ‏ها) جدا کردند.
    .....................................................................
    [=&quot][1][=&quot]- بحار ج 45 ص 3 و 4 ؛ الفتوح ج 5 ص 107


    [=&quot][2] [=&quot]- موسوعه کلمات امام حسین ص 404


    [=&quot][3] [=&quot]- همان ص 406


    [=&quot][4] [=&quot]- الفتوح ج 5 ص 107


    [=&quot][5] [=&quot]- همان


    [=&quot][6] [=&quot]- همان


    [=&quot][7] [=&quot]- همان


    [=&quot][8] [=&quot]- همان


    [=&quot][9] [=&quot]- بحارالانوار ج 44 ص 298

    :Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
    سلام
    استاد کاوه بی نهایت ممنونم...

    موضوع قفل شده است