گريه پيامبر صلّي الله عليه وآله براي امام حسين عليهالسلام
تبهای اولیه
با سلام
احترام فوق العادّه و محبّت بيش از حدّ پيامبر به امام حسين عليه السلام سبب تعجّب و حيرت افراد زيادي بوده و هست، و اين سؤال را دائماً از خود ميپرسند كه: چرا پيامبر خدا در برابر نگاه ديگران فرزند دخترش را بيش از حدّ انتظار ميبوسيد، او را در آغوش ميكشيد و يا نوازش ميكرد؟
آيا اين حركات صرفاً جنبه عاطفي داشت، و مثلاً به عنوان پدربزرگ احساساتش را اظهار ميكرد؟
و يا راز يگري در پس اين قضايا قرار دارد؟
جواب اين پرسش را ميتوان از اعمال و رفتار رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم كه همان سنت نبي اكرم را تشكيل ميدهد جويا گرديد.
1 ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در روزهاي اول تولد تولد فرزندش حسين
در مستدرك الصحيحين و تأريخ ابن عساكر و مقتل الخوارزمي و غير آن از أم الفضل بنت الحارث اين گونه نقل شده است:
انها دخلت على رسول الله(ص) فقالت: يا رسول الله اني رأيت حلما منكرا الليله، قال: وما هو؟ قالت: انه شديد قال: وما هو؟ قالت: رأيت كأن قطعه من جسدك قطعت ووضعت في حجري، فقال رسول الله (ص): رأيت خيرا، تلد فاطمه - إن شاء الله - غلاما فيكون في حجرك، فولدت فاطمه الحسين فكان في حجري - كما قال رسول الله (ص) - فدخلت يوما إلى رسول الله (ص) فوضعته في حجره، ثم حانت مني التفاته فإذا عينا رسول الله (ص) تهريقان من الدموع قالت: فقلت: يا نبي الله بأبي أنت وأمي مالك؟ قال: أتاني جبرئيل عليه الصلاه والسلام فأخبرني ان امتي ستقتل ابني هذا، فقلت: هذا؟ فقال: نعم، وأتاني بتربه من تربته حمراء.
ام فضل دختر حارث خدمت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ديشب خواب بدي ديدم. حضرت فرمودند: چه خوابي ديدي؟ گفت: خواب بدي بود.
مانند اين كه قطعهاي از جسدتان را بريديد و در آغوش من گذارديد. رسول الله صلّي الله عليه و آله وسلّم فرمود: خير است.
فاطمه - إن شاء الله – فرزندي به دنيا ميآورد و او را در آغوش تو قرار ميدهد. بعد از مدتي فاطمه حسين را به دنيا آورد و همانگونه كه پيامبر فرموده بود در آغوش من قرار گرفت.
تا اين كه روزي خدمت حضرت رسيدم و حسين را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ حضرت به من التفاتي نمود و چشمانش پر از اشك گرديد.
عرض كردم: يا نبي الله پدر و مادرم فدايتان چه شده است؟
حضرت فرمود: جبرئيل عليه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت كه امت من به زودي اين فرزندم را ميكشند،:Sham:
عرض كردم: همين حسين را؟ فرمودند: آري و اين هم مقداري از خاك و تربت سرزمين [كربلاء] است.
حاكم بعد از نقل اين روايت ميگويد:
هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.
اين حديث شرايط صحت را نزد شيخين [بخاري و مسلم] دارا هستند ولي آن دو اين روايت را نياوردهاند.
مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176 و با اختصار در ص 179 ـ تاريخ شام در شرح حال امام حسين عليه السلام: ص 183 رقم 232 ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص 179 ـ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 159 و در ص 162 با لفظ ديگر ـ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 230 و با اشاره در ج 8، ص 199 ـ أمالى السجرى، ص 188. و مراجعه شود به: الفصول المهمه ابن صباغ مالكى، ص 154 و الروض النضير، ج 1، ص 89، و الصواعق، ص 115، و كنز العمال چاپ قديم، ج 6، ص 223، و الخصائص الكبرى، ج 2، ص 125.
ادامه دارد......ii
[=Century Gothic] گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در يكسالگي فرزندش حسين
[=Century Gothic]خوارزمي در مقتل خود مينويسد:
[=Century Gothic]لما أتى على الحسين عليه السلام سنه كامله هبط على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم اثنا عشر ملكا، محمره وجوههم قد نشروا أجنحتهم، وهم يخبرون النبي بما سينزل على الحسين عليه السلام.
[=Century Gothic]چون حسين عليه السلام به يك سالگي رسيد، دوازده ملك با صورتي خون آلود و پر و بالي آشفته بر رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم نازل شدند، و آن حضرت را به حوادثي كه به زودي بر حسين عليه السلام خواهد گذشت خبر دادند.
[=Century Gothic] مقتل الحسين، ج 1، ص 163.
[=Century Gothic]البته در روايت فوق اگرچه به گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم تصريح نشده ولي گريه آن حضرت با استفاده از ساير روايات يقيني است.
[=Century Gothic]ادامه دارد......ii
[=Century Gothic]3ـ گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله در دو سالگي فرزندش حسين عليه السلام
[=Century Gothic]عن ابن عباس قال: فلما أتت على الحسين من مولده سنتان كاملتان خرج النبي صلى الله عليه وآله وسلم في سفر له، فلما كان في بعض الطريق وقف فاسترجع ودمعت عيناه، فسئل عن ذلك، فقال: هذا جبريل يخبرني عن أرض بشاطىء الفرات يقال لها كربلا، يقتل بها ولدي الحسين ابن فاطمه، فقيل: من يقتله يا رسول الله؟ فقال: رجل يقال له يزيد، لا بارك الله له في نفسه! وكأني أنظر إلى مصرعه ومدفنه بها، وقد أهدي برأسه، واللّه ما ينظر أحد إلى رأس ولدي الحسين فيفرح إلّا خالف اللّه بين قلبه ولسانه.
[=Century Gothic] قال: ثم رجع النبي صلى الله عليه وآله وسلم من سفره ذلك مغموما ثم صعد المنبر فخطب ووعظ والحسين بن علي بين يديه مع الحسن، قال: فلما فرغ من خطبته وضع يده اليمنى على رأس الحسن واليسرى على رأس الحسين ثم رفع رأسه إلى السماء فقال: اللهم! إني محمد عبدك ونبيك وهذان أطايب عترتي وخيار ذريتي وأرومتي ومن أخلفهم في أمتي، اللهم! وقد أخبرني جبريل بأن ولدي هذا مقتول مخذول، اللهم! فبارك له في قتله واجعله من سادات الشهداء، إنك على كل شيء قدير، اللهم! ولا تبارك في قاتله وخاذله. قال: وضجّ الناس في المسجد بالبكاء. فقال النبي صلى الله عليه وآله وسلم: أتبكون ولا تنصرونه! اللهم! فكن أنت له وليا وناصرا.
[=Century Gothic] قال ابن عباس: ثم رجع وهو متغير اللون محمر الوجه فخطب خطبه بليغه موجزه وعيناه يهملان دموعا ثم قال: أيها الناس! إني قد خلفت فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي وأرومتي ومراح مماتي وثمرتي، ولن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض، ألا! وإني أسألكم في ذلك إلا ما أمرني ربي أن أسألكم الموده في القربى، فانظروا أن لا تلقوني غدا على الحوض وقد أبغضتم عترتي وظلمتموهم،... ألا! وإن جبريل عليه السلام قد أخبرني بأن أمتي تقتل ولدي الحسين بأرض كرب وبلاء. ألا! فلعنه الله على قاتله وخاذله آخر الدهر. قال: ثم نزل على المنبر، ولم يبق أحد من المهاجرين والأنصار إلا واستيقن أن الحسين مقتول.
[=Century Gothic]از ابن عباس روايت شده: هنگامي كه حسين دو ساله شد نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در مسافرت بود در ميانه راه توقف نمود و استرجاع نمود [انا لله وانا اليه راجعون گفت] و اشك از چشمان حضرتش جاري شد، از علت اين اقدام حضرت سؤال كردند، حضرت فرمود: جبريل هم اكنون به من خبر داد از سرزميني در ساحل فرات كه به آن كربلا گفته ميشود، و در آنجا فرزندم حسين بن فاطمه به شهادت ميرسد. گفته شد: يا رسول الله چه كسي او را ميكشد؟
[=Century Gothic] فرمود: شخصي كه به او يزيد گفته ميشود، لا بارك الله له في نفسه! و گويي كه او را در قتلهگاهش ميبينم، در حاليكه سر او را به هديه ميبرند، واللّه! كسي نيست كه به سر بريده فرزندم حسين نظر افكند و خشنود گردد إلّا اينكه خداوند بين قلب و زبانش جدايي بياندازد.
[=Century Gothic] هنگامي كه نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم از سفر بازگشت مغموم و حزين به منبر رفت و براي مردم خطبه خواند و موعظه خواند و اين در حالي بود كه حسين بن علي به همراه برادرش حسن نزد رسول خدا صلّي الله عليه وآله حاضر بودند، وقتي رسول خدا صلّي الله عليه وآله از خطبه فارغ شد دست راستش را بر سر حسن و دست چپش را بر سر حسين گذارد و سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد: خدايا! من محمد بنده تو و پيامبرت هستم و اين دو از بهترين عترت و ذريه و جانشينان من در روي زمين هستند، خدايا! جبريل به من خبر داده كه اين فرزندم مقتول و مخذول خواهد گرديد، خدايا! قتلش را برايش آسان گردان و او را سرور شهداء قرار بده، كه تو بر هر كاري توانا و قادري، خدايا! قاتل او را مبارك نگردان. در اين حال تمام مردم در مسجد به ضجّه و گريه افتادند.
[=Century Gothic] نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: آيا گريه ميكنيد و او را ياري نميكنيد؟!
[=Century Gothic]خدايا! تو او را ولي و ناصر باش.
[=Century Gothic] ابن عباس ميگويد: سپس رسول خدا صلّي الله عليه وآله مجددا بازگشت و با رنگ پريده و صورتي گلگون خطبه بليغ و موجزي خواند و اين در حالي بود كه چشمان آن حضرت پر از اشك بود. سپس فرمود: أيها الناس! من در ميان شما ثقلين يعني: كتاب خدا و عترتم و مايه راحت جانم در مرگم و ميوه دلم را در بين شما به جاي گذاردم و اين دو هرگز از يكديگر جدا نميشوند تا در كنار حوض به من ملحق شوند، بدانيد كه من از شما در مورد آنان همان را ميخواهم كه خداوند مرا به آن امر ساخته و آن مودت در باره نزديكان من است، مراقب باشيد كه مرا در كنار حوض ملاقات نكنيد و حال آنكه در حق عترت و ذريهام ظلم نموده باشيد،... آگاه باشيد! كه جبريل عليه السلام مرا با خبر ساخت كه أمت من فرزندم حسين را در سرزمين كرب وبلاء به شهادت ميرسانند. بدانيد! كه لعنت خدا تا روز قيامت بر قاتل اوست.
[=Century Gothic]ابن عباس ميگويد: سپس پيامبر از منبر پايين آمد و ديگر كسي از مهاجر و أنصار باقي نماند إلا اين كه يقين نموده بود كه حسين به قتل خواهد رسيد.
[=Century Gothic]الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325.
[=Century Gothic]ادامه دارد......ii
[=Century Gothic]4[=Comic Sans MS] ـ گريه رسول خدا صلّي الله عليه وآله به خاطر اظهار كينههاي امتش در حق خاندانش[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]روى يونس بن حباب، عن أنس بن مالك قال: كنا مع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وعلي بن أبي طالب عليه السلام معنا، فمررنا بحديقه، فقال علي عليه السلام: يا رسول الله! ألا ترى ما أحسن هذه الحديقه؟ فقال: إن حديقتك في الجنه أحسن منها. حتى مررنا بسبع حدائق، يقول علي عليه السلام ما قال ويجيبه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بما أجابه، ثم إن رسول الله وقف فوقفنا، فوضع رأسه على رأس علي وبكي، فقال علي عليه السلام: ما يبكيك يا رسول الله؟! قال: ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك حتى يفقدوني.
[=Comic Sans MS]يونس بن حباب، از أنس بن مالك روايت كرده است: با رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و علي بن أبي طالب عليه السلام بوديم كه از باغي در اطراف مدينه گذر ميكرديم، علي عليه السلام عرض كرد: يا رسول الله! چه باغ زيبايي؟
فرمود: باغ تو در بهشت از اين باغ زيباتر است. تا اينكه از هفت باغ ديگر عبور كرديم و همين گفتار بين آندو بزرگوار تكرار ميشد، سپس رسول خدا توقف نمود و ما هم به همراه او توقف نموديم، رسول خدا صلّي الله عليه وآله سرش را بر شانه على گذارد و گريست، علي عليه السلام عرض كرد: چه چيز شما را به گريه انداخته است يا رسول الله؟!
حضرت فرمود: كينهها و بغضهايي كه در سينههاي اين قوم است و آشكار نميسازند مگر بعد از آن كه من از دنيا بروم.:Sham:
[=Century Gothic][=Comic Sans MS]مجمع الزوائد، ج 9، ص 118 ـ كنز العمال، ج 13، ص 176ـ شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 107ـ المناقب خوارزمي، ص 65 ـ ينابيع الموده،ج 1، ص 134.
[=Century Gothic]ادامه دارد......ii