امام خمینی (ره) و عزاداری سیدالشهدا (ع)

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امام خمینی (ره) و عزاداری سیدالشهدا (ع)

امام خمینی و عزاداری سیدالشهدا(ع)

محبت و معرفت



امام خميني (ره) از دوران نوجواني با اطاعت از احکام الهي به تزکيه و تصفيه درون و تحصيل مقامات معنوي روي آورد و در همين دوران، عطر پارسايي‌اش در فضاي جان مشتاقان مکارم پيچيد. سحرخيزي، تهجد و راز و نياز به درگاه حي بي‌نياز حالاتي است که امام خميني (ره) از همان آوان جواني بدان اهتمام داشت. حب خداوند، که به صورت فطري در عمق جانش وجود داشت،‌ دلش را روشن گردانيد و چون به ايمان و معرفت و اخلاص خويش افزود، اين محبت ملکوتي در وجودش فزونتر گرديده، چون چشمه‌اي جوشيد و او را از ياد غيرخدا پاک ساخت.
بدين ترتيب، جذب پاکيها شد و پيوندي مستحکم با خاندان عصمت و طهارت برقرار کرد. اين پيوند مقدس به تدريج به عشقي جاودان تبديل شد. او ديگر سراپا محبت و شيفتگي شده بود. هرکجا روايتي از امام (ره) به ميان مي‌آمد و يا نام راوي احاديث اهل‌بيت (ع) را مي‌شنيد، احترام مي‌نهاد و تجليل مي‌کرد، و در مورد امامان (ع) مي‌فرمود:« سلام الله عليهم اجمعين.» عشق به خاندان عصمت و طهارت سبب شد تا براي دفاع از حريم آنان کتاب کشف اسرار را در سنين جواني به رشته تحرير درآورد و براي زيارت خانه خدا و کربلاي امام حسين (ع) کتابهايش را بفروشد. بارها اتفاق مي‌افتاد که امام از حالات و سيره اهل بيت (ع) مطالبي نقل مي‌فرمود تا مسايل اسلامي به صورت خشک عرضه نگردد و روح معنوي شاگرد تکامل داده شود.

صداي يا حسين (ع) اشک بر ديدگانش جاري مي‌ساخت. و با آنکه در مصايب شکيبا بود و حتي براي شهادت فرزند ارشدش حاج آقا مصطفي اشک نمي‌ريخت، در محافل ذکر اهل بيت (ع)‌ چون عبارت السلام عليک يا اباعبدالله را مي‌شنيد قطرات اشک از ديدگانش فرو مي‌چکيد. در ماجراي ارتحال فرزندش، هرکس وارد خانه امام در نجف مي‌گرديد بي‌اختيار اشک مي‌ريخت، اما او چون کوهي استوار بود و به هيچ وجه آثار شکست، اندوه و تالم در سيمايش هويدا نشد. يکي از ذاکران حسيني گفت:«اين حالت امام خطرناک است. بايد کاري کرد تا ايشان نيز بگريد. نبايد اجازه بدهيم بغض امام در درونش منفجر شود. سپس به مناسبت، روضه حضرت علي‌اکبر (ع) را خواند. امام سر بر زمين نهاد و گريست. يکي از يارانش درباره مجالس روضه‌خواني وي چنين مي‌گويد : آن زماني که امام در ايران به سر مي‌برد، سه روز فاطميه (اول، دوم، و سوم جمادي الثاني) روضه داشت. در نجف که بود، سه شب احيا را هم اضافه کرد.

روضه خوان که روضه مي‌خواند، امام همينطور دستمال دستش بود و گريه مي‌کرد. گاهي هم در کربلا در دسته‌هاي سينه زني و عزاداري شرکت مي‌کرد و يا در نجف سوگواران حسيني خدمتش مي‌آمدند و امام هم به آنان اظهار لطف و محبت مي‌کرد. يکي از نويسندگان معاصر مي‌نويسد: «بارها مشاهده مي‌کردم که در مسجد بالاي سر حضرت معصومه (ع) يا در خانه برخي از علما، امام همچنان آرام و ساکت نشسته بودند و به سخنان واعظ يا خيب گوش مي‌دادند، ولي همين که لحظه ذکر مصيبت فرا مي‌رسيد، دستمال از جيب بيرون آورده و بي‌اختيار گريسته و گوهر اشک را از ديدگان مبارک جاري مي‌نمودند.

در زماني که امام (ره) در فرانسه به سر مي‌بردند، چون ماه محرم فرا رسيد، در روز تاسوعا امام از يکي از همراهان خواست روضه بخواند. او عرض کرد : آمادگي ندارم و حال و هواي پاريس به هيچ‌وجه مناسب روضه‌خواني نيست.

امام (ره) تاکيد فرمود : فرقي نمي‌کند بايد به همان صورت مجالس معمولي ايران، روضه بخواني. وي ظهر تاسوعا در جمع خبرنگاران ايراني و خارجي شروع به روضه‌خواندن کرد. ناگهان مشاهده کرد امام سخت مشغول گريه کردن است.

براي کساني که از کشورهاي اروپايي آمده بودند، شگفت‌آور بود که مردي، پس از سالهاي متمادي مبارزه در برابر استبداد و استکبار، روز تاسوعا بنشيند، و بگريد، اما امام به اين تفاسير وقعي نمي‌نهاد و لازم مي‌ديد آداب و رسوم محرم و ايام سوگواري در آنجا هم اجرا شود. امام (ره) چنان دلباخته و مشتاق اهل بيت و سيدالشهدا(ع) بود که هروقت روضه‌خوان يا مداحل اهل بيت (ع) را مي‌ديد، تمام قدبلند مي‌شد، و نيز چون يکي از اين افراد مي‌خواست از نزدش برود، او را بدرقه مي‌کرد. يک بار امام را در جماران ديدند که به جاي صندلي بر زمين نشسته است، آن هم روز عاشورا و به احترام عزاداري امام حسين (ع) بود.

امام خميني (ره) با درسهاي عملي‌اش به سوگواري‌ ها مفهومي ديگر بخشيد. وقتي گروهي از شبه روشنفکران به عزاداري و سينه‌زني تاختند، شديداً به ترويج سنت ديرينه عزاداري پرداخت. از نهضت حسيني و سوگواري براي آن حضرت دفاع کرد و فرمود :« سيدالشهداء را اين گريه‌ها حفظ کرده است ...هر مکتبي تا پايش سينه‌زني نباشد ... گريه کن نباشد ... حفظ نمي‌شود.»

امام زيارت عاشورا را در ماه محرم و اربعین مي‌خواند

در اغلب ايام زيارتي، در کنار مرقد حضرت امام حسين (ع) بود. در دهه عاشورا هر روز زيارت عاشوراي معروف را با صد مرتبه سلام و صدمرتبه لعن مي‌خواند. در پاريس هم اين برنامه را ادامه مي‌داد.
امام در چند سالي که در نجف بود، براي درک تمام زيارتهاي مخصوص امام حسين (ع) فاصله بين اين شهر و کربلا را،‌ که حدود 80 کيلومتر است، مي‌پيمود و اهتمام داشت در ايام عاشورا، اربعين، عرفه، نيمه شعبان و ماه رجب اين مسير را پشت سر بگذارد. در نجف، روايت شده سر مقدس امام سوم بالاي سر مطهر پدرش علي (ع) است، امام خميني بالاي سر نمي‌رفت و دور نمي‌زد.


زيارت مرقد مطهر امام حسين (ع)

آقاي سيد حميد روحاني مي‌نويسد :« در اغلب ايام زيارتي در کنار قبر امام حسين (ع) بودند، در دهه عاشورا هر روز زيارت عاشوراي معروفه را با صد مرتبه و صد مرتبه لعن مي خواندند.» مرحوم آقاي املائي مي‌فرمود: « روزي در حرم مطهر امام حسين (ع) امام خميني را ديدم که در ميان انبوه زوار گير کرده و قدمي نمي‌تواند پيش بگذارد. به جلو دويده به کنار زدن مردم و باز کردن راه پرداختم. امام با تعرض و تغير مرا منع مي‌کردند. و من بي‌توجه به منع ايشان به کار خود ادامه مي‌دادم. يکباره متوجه شدم که امام از مسيري که من براي ايشان باز کرده‌ام نيامده و تغيير مسير داده، در لابه‌لاي جمعيت به راه خود ادامه مي‌دهد.»


زيارتهاي امام (ره)

آقاي محمد علي انصاري، يكي از اعضاي دفتر امام خمينى(ره)،مي‏گويد: علاقه امام به اهل‏بيت‏(ع) وصف ناشدني است؛ امام عاشق ‏آنها بود، عاشقي كه تا صداى ياحسين(ع) بلند مى‏شود، او بي‏اختيار اشك مي‏ريزد. امام با اينكه در برابر مصيبت‏ها صابر است و حتي ‏در برابر مشكلاتى چون شهادت حاج آقا مصطفى اشك نمي‏ريزد اما به ‏مجرد اينكه يك روضه‏خوان بگويد: «السلام عليك يا اباعبدالله‏»، قطرات اشك از ديدگانش فرو مي‏چكد، و اين واقعا علاقه كمي‏نيست‌و درهمان مواقعي كه بسياري از شبه‏روشنفكران قبل از انقلاب به‏ عزاداري و سينه‏زني مي‏تاختند و اگر اين فرهنگ رشد پيدا مي‏كرد، آثاري از شعائر اسلام باقي نمي‏ماند و ما را از درون بي‏محتوا مي‏كرد. امام شديدا به ترويج همان سنت‏هاي ديرينه عزاداري ‏مي‏پرداخت و مردم را به برگزاري هرچه باشكوهتر عزاداري‌‏هاي ‏اهل‏بيت (ع) سفارش مي‏كند.

شركت در مجالس روضه

آية الله سيد حسن طاهرى خرم‏آبادى مى‏گويد:
«امام شبهاى محرم، مجالس روضه، كه در محلات قم برگزار مى‏شد، شركت مى‏كردند. براى اينكه مردم را تشويق كنند و هم مجلس را گرم‏نگه دارند.»
آن شب كه ايشان را مى‏خواستند دستگير كنند،اما هيچ كس خبرنداشت؛ تلفنها را قطع كرده بودند، تلفن منزل ايشان قطع شده‏بود. نزديك غروب بود من آمدم منزل ايشان، آقاى صانعى به من‏گفت: تلفن منزل امروز قطع است. فكر مى‏كرديم تلفن عيبى پيداكرده است. فكر نمى‏كرديم كه مى‏خواهند ايشان را دستگير كنند.
مجلس روضه هم صبحها در منزل امام منعقد بود. به من گفتند: كه‏فردا صبح بياييد منبر برويد. من هم قبول كرده بودم كه فرداآن‏جا منبر بروم. آن شب امام رفتند مجلس روضه‏اى در يكى از محله‏هاى قم. ماهم‏رفتيم و مردم استقبال خيلى عجيبى از ايشان كردند و ما آن شب‏را خدمت ايشان در مجلس بوديم و ايشان برگشتند.
دوستان به ما گفتند كه: همان نزديكيها كه منزل يكى از رفقابود، بياييد و شب را بخوابيد.
گفتم: نه، مى ‏روم منزل.
رفتم منزل. صبح بود كه من داشتم آماده مى‏شدم كه به منبر بروم‏كه خبر آوردند كه امام را نزديكيهاى طلوع فجر آمده‏اند و دستگير كردند.

احترام به عزادارى امام حسين(ع)

آقاى محمد حسن رحيميان مى‏نويسد: حضرت امام در يك مراسم ملاقات در حسينيه جماران بطوراستثنايى به جاى آنكه در جايگاه روى صندلى بنشيند... روى زمين‏نشستند، آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امام حسين(ع) بود.

توجه امام به زيارت عاشورا

آقاى سيدعلى‏اكبر محتشمى مى‏گويد:
از جمله حوادثى كه در فرانسه اتفاق افتاد در رابطه با آن حالت‏خلوص و علاقه و محبتى كه امام به ائمه اطهار داشتند. ما روزها كه مى‏شد كليه گزارشهاى شب گذشته را كه به وسيله تلفن از ايران‏رسيده بود، مى‏نوشتيم و احيانا آنهايى كه لازم بود عين صدا را امام بشنوند، جمع‏آورى مى‏كرديم و خدمت امام مى‏رسيديم و اين‏گزارشها را خدمتشان تقديم مى‏كرديم و اگر توضيح هم لازم بود،توضيح مى‏داديم.
اول محرم بود آن روز طبق معمول وقتى گزارشها را برديم خدمت‏امام، ديديم امام در اتاق قدم مى‏زنند و با تسبيح ذكرى مى‏گويند، مشخص شد كه امام زيارت عاشورا را طبق معمول كه در سالهاى‏گذشته هر سال در ايام عاشورا صبح مشرف مى‏شدند حرم و زيارت‏عاشورا را در حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) مى‏خواندند، در پاريس‏هم همان برنامه را ادامه داده بودند و زيارت عاشورا رامى‏خواندند. امام تذكر فرمودند:« از اين به بعد در اين ساعت‏گزارشها را نياوريد چون در اين ساعت من مشغول هستم» اين‏برنامه در ايام عاشورا ادامه داشت.

دستور امام به روضه‏ خوانى در پاريس


آقاى سيدعلى‏اكبر محتشمى در اين باره مى‏گويد:
روز تاسوعا من در محوطه قدم مى‏زدم كه آقاى اشراقى آمدند وگفتند:كه امام فرمودند: «كه شما آماده باشيد يك ساعت‏به ظهرمن مى‏خواهم بيايم بيرون و بايد امروز روضه‏ بخوانى». من متحيرشدم، چون يك همچون آمادگى نداشتم كه در آن شرايط و محيط روضه ‏بخوانم. عرض كردم كه: خدمت ايشان عرض كنيد كه من آمادگى‏ندارم تا روضه‏اى كه مناسب اين شرايط و در جو پاريس و در ميان‏دانشجويان باشد، خدمت امام بخوانم. روضه‏اى كه من مى‏دانم همان‏روضه‏هايى است كه در مجالس معمولى ايران خوانده مى‏شود. يك‏همچنين روضه‏اى من مى‏توانم بخوانم. بعد امام پيغام دادند كه‏بگوييدبه فلانى كه:« همان روضه را مى‏خواهم و همان روضه بايد اينجاخوانده بشود.» من از اين جريان حس كردم كه امام در هرحال آن‏ علاقه‏اى كه به ائمه‏اطهار(ع) دارند و به محيطى كه برایش مبارزه مى‏كنند، احترام مى‏گذارند و همان محيط را مى‏خواهندو همان آداب و رسومى كه از متن اسلام هست و بيش از هزار سال با‏مسلمانها بوده است را مى‏خواهند ولو اينكه در پاريس و درقلب سرزمين غرب باشد. در آن روز جمعيت زياد بود، خبرنگاران‏فراوانى هم آمده بودند، ساعت‏يازده امام تشريف آوردند و امام‏بسيار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره كردند به من‏كه روضه‏بخوان و من شروع كردم روضه‏خواندن.
براى كسانى‏كه از سراسر كشورهاى غرب آمده بودند براى ديدن امام ‏بسيار غيرمترقبه بود اين منظره، در شرايطى كه امام در مقابلش‏شاه و آمريكاست و مبارزه مى‏كند، روز تاسوعا بنشيند و براى‏امام حسين(ع) گريه كند.
جمعيت ‏خيلى زياد بود و خبرنگارها هم اين مجلس را ضبط مى ‏كردند. از همان اول كه شروع كردم به روضه، امام گريه كردند. در وسط روضه بود كه متوجه شدم تمامى جمعيتى كه در آنجا بودند، يكپارچه گريه مى‏كردند و حتى يادم مى‏آيد كه شايد در حدود يكربع ‏بعد از اينكه روضه ما تمام شده بود، هنوز عده‏اى گريه مى‏كردند؛ و يكى از برادرهايى كه آنجا بود، برادرمان دكتر فكرى بود، آمد و صورت مرا بوسيد و گفت: كه من بيست و پنج ‏سال در فرانسه هستم ‏و از فرهنگم، از دينم، از مسائل ‏مكتبى و مذهبى جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با اين برنامه و روضه كه تو خواندى مرا به همه چيز برگرداندى، به مذهبم، به مكتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم ‏من ديدم چشمهايش اشك‏آلود بود؛ اين روضه‏خوانى، شب عاشوراخوانده شد.

گريه امام براى على ‏اكبر(ع)

آقاى على دوانى مى ‏گويد:
آقاى حاج سيدمحمد كوثرى، ذاكر معروف قم، از دوستان صميمى كه‏از سالها قبل در قم روضه‏خوان خاص امام بود و در سنوات اخير هم‏ايام عاشورا در حضور جمع در حسينيه جماران به ياد ايامى كه‏امام در قم اقامت داشتند و ايشان ذاكر خاص امام بود و ذكرمصيبت وى مطلوب امام بود، نقل مى‏كرد كه پس از شهادت مرحوم حاج‏آقامصطفى، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند:خوب به موقع آمدى، امام را درياب كه هرچه ما كرديم در مصبيت‏حاج آقا مصطفى گريه كنند، از عهده اش برنيامده‏ايم. مگر توكارى‏بكنى.
من خدمت امام رسيده و عرض كردم: اجازه مى‏دهيد ذكر مصيبتى ‏بكنم؟ امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقامصطفى را بردم تا با آهنگ حزين امام را منقلب كنم كه در عزاى پسراشك بريزد، امام‏تغيير حال پيدا نكردند و همچنان ساكت و آرام بودند؛ ولى همين‏كه نام حضرت على‏اكبر(ع) را بردم هنگامه شد، امام چنان گريستندكه قابل وصف نيست.

نوفل لوشاتو شاهد اشك امام در شهادت امام حسين (ع)

آقاى على دوانى مى‏گويد:
پسر بزرگم از خانم دكتر مهين ت استاد و صاحب نظر درهنر، نقل‏مى‏كرد كه ايشان زمانى كه حضرت امام به پاريس هجرت كرده بودند، ايشان به پاريس رفته و در بيت امام خدمت مى‏كرد. وقتى مرتب ‏اخبار وحشتناك 17 شهريور تهران را به امام مى‏دادند كه چه‏كرده‏اند و چقدر كشته شده‏اند، امام عكس العملى از تأثر وهيجان ‏نشان نمى‏داد، و هيچ تأثرى در قيافه‏شان ديده نشد، حتى وقتى‏خود اين خانم مى‏گريستند، امام او را دلدارى مى‏داده و مى‏گفتند:
«چرا گريه مى ‏كنى، صبر داشته باش.» ولى چندى بعد روزى در يكى ازمجالس امام، شخصى برخاست و شروع به ذكر مصيبت كرد; همين كه‏گفت: «السلام عليك يا ابا عبد الله!» فورا رنگ صورت امام تغييركرد و ديدم كه به پهناى صورتشان اشك مى‏ريزند.

منبع: مجله در سوگ عاشورا