سوظن به خدا
تبهای اولیه
وقايعي در زندگي انسان به غير از مرگ و بيماري به وجود مي آيد كه هيچ توجيهي ندارد در اين زمينه ها چگونه سوءظن به خدا را از بين ببريم ؟
تفاوت بسيارى است ميان اين كه بگوييم ما براى فلان پديده علتى را نيافتيم و اين كه بگوييم فلان پديده علت ندارد. آرى، انسان به خاطر محدوديت علمى و ضعف و ناتوانى وجودىاش از شناخت همه علل براى حوادث زندگى ناتوان است اما همه مىدانيم كه هيچ واقعه و حادثهاى بدون علت و منشأ و اثر تحقق پيدا نمىكند. اين واقعيت را هم اصول عقلى اثبات مىكند و هم آيات و روايات آن را تصريح مىنمايد. اين كه خداى بزرگ در قرآن مىفرمايد: لارطب ولا يابس الا فى كتاب مبينm{هيچتر و خشكى نيست مرگ اين كه در كتاب علم خداوند ثبت است}m. و يا اين كه و ما تقسط من ورقة الا يعلمهاm{هيچ برگى از درختى نمىافتد مگر اين كه خداوند از آن آگاه است}m.
آگاهى و علم الهى غير از علم ماست. اينچنين نيست كه خداوند بعد از تحقق امور به آنها عالم گردد كه اين علم انفعالى است و در موجودات ضعيفى همچون انسان مطرح است. خداى بزرگ علمش و اراده و عنايتش منشأ همه فعل و انفعالهاست. حال وقتى افتادن يك برگ از درخت بدون علم و اراده و علت صورت نمىگيرد آيا ممكن است وقايعى در زندگى انسان به وجود آيد و هيچ توجيه علمى و علت اساسى نداشته باشد؟! زندگى همچون اتاقى است بسيار بزرگ مملو از كليدها و دكمههاى هوشمند و دقيق كه فشار دادن هر كدام از دكمهها تصويرى و حالتى را در ضمير و جان انسان و به دنبال آن پديدهاى را در بيرون از اين اتاق به وجود مىآورد. انبياء الهى مبعوث گشتهاند كه بگويند: اى بشر زندگى و فشار دادن بر روى اين دكمهها بىحساب و كتاب نيست. آگاه باش و بدان چه مىكنى. بعضى از اين دكمهها عبارتند از محبت به پدر و مادر، ادب، راستگويى، دروغ، ظلم، عدالت، انديشه، مشورت، تأمل، عبادت و هزاران هزار دكمه ديگر كه در پيرامون ماست. ممكن است امروز من دچار حالت پريشانى و اضطراب روانى گردم و اين معلول و نتيجه فشار بر دكمهاى باشد كه ديروز يا هفته پيش صورت گرفته است و آن دكمه مثلاً تحقير يك بنده خدا باشد! ازاينرو ماجراى مكافات عمل يكى از وقايع مهم در زندگى است.
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر eكاى نور ديدهام به جز از كِشته ندروى
و هر چه انسان در اقيانوس شناخت خويش بيشتر عميق گردد. بهتر مىتواند رابطه ضرورى افعال و انديشهها و خاطرات و نتايج آنها را دريابد. اما در باب سوء ظن به خداوند هر چه انسان معرفتش نسبت به خداوند و اسماء و صفات الهى بيشتر باشد و دل را براى انعكاس انوار ملكوتى پاك سازد بهتر جمال الهى را ر آيينه جان تماشا مىكند و درمىيابد كه خداوند ذرهاى ظلم به هيچكس روا نمىدارد چرا كه بىنياز مطلق است.
وقايعي در زندگي انسان به غير از مرگ و بيماري به وجود مي آيد كه هيچ توجيهي ندارد در اين زمينه ها چگونه سوءظن به خدا را از بين ببريم ؟
با سلام
سوءظن به پروردگار و بدبينى نسبت به وعده هاى الهى و آنچه در قرآن مجيد و احاديث معتبر وارد شده، آثار مخربى در بنيان ايمان و عقائد انسان دارد، و انسان را از خدا دور مى سازد، همان گونه كه در روايات گذشته خوانديم كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مى فرمود: «داود(عليه السلام) در مناجاتش مى گفت: پروردگارا كسى كه تو را بشناسد و حسن ظن به تو نداشته باشد ايمان نياورده است».
اضافه بر اين سوءظن به وعده هاى الهى سبب فساد عبادت مى گردد، چرا كه روح اخلاص را در انسان مى ميراند، و اين كه در احاديث گذشته خوانديم: «سوءظن عبادت را فاسد مى كند» ممكن است اشاره به همين باشد.
نكته ديگر اين كه سوءظن به وعده هاى الهى انسان را در برابر حوادث سخت و پيچيده، سست و ناتوان مى كند، همان گونه كه در تفسير آيات مربوط به سوءظن خوانديم كه: در بعضى از ميدان هاى جنگ، چگونه گروهى از تازه مسلمانان گرفتار سوءظن به وعده هاى الهى شدند (و در مبارزه با دشمن سست گشتند در حالى كه مؤمنان راستين و با معرفت كه حسن ظن به خدا داشتند، با كمال قدرت و اميدوارى در برابر دشمنان ايستادند و پيروز شدند).
به علاوه سوءظن باللّه، انسان را از عنايات الهى محروم مى كند، زيرا خداوند با هر كس مطابق حسن ظن و سوءظن او عمل مى نمايد، همان گونه كه در روايات گذشته اشاره شده بود كه «لقمان حكيم» به فرزندش مى گفت: «فرزندم نسبت به خدا حسن ظن داشته باش، سپس از مردم سؤال كن كيست كه نسبت به خدا گمان نيك داشته باشد و خداوند مطابق آن با او رفتار نكند؟».(1)
كوتاه سخن اين كه اگر انسان، طالب آرامش و استقامت و ايستادگى و جلب عنايات پروردگار و ايمان خالص است، بايد نسبت به خداوند و وعده هاى او حسن ظن داشته باشد.(2)
پاورقی__________________________
1.آثار الصادقين، جلد 12، صفحه 240.
2. ر.ک: اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلا، صص 338- 339
برای برطرف کردن شبهات بهتره به قران استناد نشه چونکه کسی که شبهه براش بوجود میاد شامل قران هم میشه
با سلام
" سوء ظن" گاهى نسبت به خويشتن است، گاهى نسبت به ديگران، و گاه نسبت به خدا، همانطور كه" حسن ظن" نيز تقسيم سهگانهاى دارد.
اما سوء ظن نسبت به خويشتن در صورتى كه به حد افراط نرسد نردبان تكامل است، و سبب مىشود كه انسان نسبت به اعمال خود سختگير و مو شكاف باشد، و جلوى عجب و غرور ناشى از اعمال نيك را مىگيرد.
به همين دليل امام على ع در خطبه معروف" همام" در توصيف پرهيزكاران مىفرمايد:
" آنها خويشتن را متهم مىكنند، و از اعمال خود بيمناكند، هر گاه يكى از آنها ستوده شود از آنچه در باره او گفته شده ترسان مىگردد، و مىگويد: من از ديگران نسبت به خويشتن آگاهترم، و پروردگارم نسبت به اعمالم از من آگاهتر است! خداوندا! به آنچه آنها مىگويند مرا مؤاخذه مكن، و مرا از آنچه آنها فكر مىكنند برتر قرار ده، و آنچه را آنها نمىدانند بر من ببخش"! اما اگر اين سوء ظن در مورد مردم باشد ممنوع است، مگر در مواقعى كه فساد بر جامعه غلبه كند كه در آنجا خوشباورى درست نيست.
و اما" سوء ظن" نسبت به خداوند يعنى نسبت به وعدههاى او، نسبت به رحمت و كرم بى پايان او، بسيار زشت و زننده است، و نشانه ضعف ايمان و گاه نشانه عدم ايمان است.
قرآن كرارا از سوء ظن افراد بى ايمان، و يا ضعيف الايمان، مخصوصا به هنگام بروز حوادث سخت اجتماعى و طوفانهاى آزمايش ياد مىكند، كه چگونه مؤمنان در اين مواقع با حسن ظن تمام، و اطمينان به لطف پروردگار ثابت قدم مىمانند اما افراد ضعيف و ناتوان زبان به شكايت مىگشايند، همانطور كه در داستان فتح" حديبيه" نيز منافقان و همفكران آنها گمان بد بردند و گفتند: محمد ص و يارانش به اين سفر مىروند و باز نمىگردند، گويى وعدههاى الهى را به فراموشى سپردند، و يا نسبت به آن بد بين بودند.
مخصوصا نمونه روشنى از آن در ميدان جنگ احزاب هنگامى كه مسلمانان سخت تحت فشار قرار گرفتند ظاهر شد، و خداوند گمانهاى سوء گروهى را سخت نكوهش كرد:
إِذْ جاؤُكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالًا شَدِيداً:" بخاطر بياوريد زمانى را كه آنها (لشكر احزاب) از سمت بالا و پائين شهر شما وارد شدند (و مدينه را محاصره كردند) و زمانى را كه چشمها از شدت وحشت خيره شده، و جانها به لب رسيده بود، و گمانهاى بدى به خدا ميبرديد، در آنجا مؤمنان آزمايش شدند و تكان سختى خوردند" (احزاب آيه 10- 11).
حتى در آيه 154 آل عمران اينگونه گمانها را" ظن الجاهلية" (گمانهاى دوران جاهليت) خوانده است.( تفسير نمونه، ج22، ص: 38)
رای برطرف کردن شبهات بهتره به قران استناد نشه چونکه کسی که شبهه براش بوجود میاد شامل قران هم میشه