سابقۀ عزاداری در اسلام«ازدیدگاه فریقین»

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سابقۀ عزاداری در اسلام«ازدیدگاه فریقین»

بسم الله الرحمن الرحیم.


1- سابقۀ عزاداری در اسلام به چه تاریخی برمی گردد؟آیا این امر مختص تشیع است؟
2- آیا این امر بدعت نیست؟
کارشناسان محترم و دوستان محترم بی زحمت جواب این سؤال را بدهند.
خیلی متشکرم.

گلشن;67338 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.


1- سابقۀ عزاداری در اسلام به چه تاریخی برمی گردد؟آیا این امر مختص تشیع است؟

سلام

عزاداری برای شهدا در اسلام سابقه ای دیرین دارد و از اخبار برمی آید که پیامبر صلی الله علیه و آله نیز آن را تأیید کرد و در برگزاری آن همت می گماشت.

ابن هشام می نویسد بعد از تمام جنگ اُحد که رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانه خود می رفت، عبورش به محله بنی عبدالاشهل و بنی ظفر افتاد و صدای زنان آنها که بر کشتگانشان گریه می کردند به گوش آن حضرت خورد و موجب شد که اشک بر صورت او نیز جاری گردد و در پی آن بفرماید: ولی کسی نیست که بر حمزه بگرید!
سعد بن معاذ و اسید بن حضیر (رؤسای قبیله بنی عبدالاشهل) پس از آگاهی از این موضوع، و زمانی که به خانه های خود باز گشتند، به زنان قبیله شان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به درِ مسجد بروند و در آنجا برای حمزه اقامه عزا و ماتم کنند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله که صدای گریه آنها را شنید، از خانه خویش (که جنب مسجد بود) بیرون آمده (از آنها سپاسگزاری کرد و) فرمود: «به خانه های خود بازگردید، خدایتان رحمت کند که به خوبی مواسات خود را انجام دادید»(1).
پیامبر در شهادت جعفر طیار نیز هم خود گریست و هم برای عزاداران که در خانه او گرد آمده بودند طعام تهیه کرد(2).
بنابر روایت ابن سعد، اندوه و افسردگی پیامبر برای شهدای جنگ موته چندان زیاد بود که اصحاب نیز به شدت اندوهگین و افسرده شدند(3).

1عبدالملک ابن هشام حمیری، سیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، ج 4، ص 122.
2 همان، ج 2، ص 252.
3 محمّد بن سعد کاتب واقدی، طبقات کبیر، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نو، 1369ش، ج 2، ص 162.

گلشن;67338 نوشت:
[=arial black]ب[=arial black]سم الله الرحمن الرحیم.


[=arial black]
2- آیا این امر بدعت نیست؟

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]لغت شناسان، بدعت را وجود و اختراع چيزي مي‌‏دانند كه قبلاً وجود نداشته و از آن اثري نبوده است.
[=Century Gothic]جوهرى مى‏نويسد:
[=Century Gothic]البدعه: إنشاء الشيء لا على مثال سابق، واختراعه وابتكاره بعد أن لم يكن.
[=Century Gothic]بدعت به معناى پديد آوردن چيز بى‏سابقه و عمل نو و جديدى است كه نمونه نداشته باشد.
[=Century Gothic]صحاح اللغه، جوهري، ج3، ص113
[=Century Gothic]قطعا بدعت به اين معنا مورد تحريم در آيات و روايات نيست؛ زيرا اسلام مخالف با نوآورى و نوپردازى در زندگى بشرى نيست، بلكه موافق با فطرت بشرى است كه همواره او را به نوآورى در زندگى فردى و اجتماعى سوق مى‏دهد.
[=Century Gothic] از همين‌رو آن‌چه مخترعان و مبتكران در نوآوري‌هاي خويش به وجود مي‌‏آورند شامل اين تعريف مي‌‏شود كه نه تنها مذموم نيست بلكه پسنديده و قابل ستايش است.

[=Century Gothic]امّا از نظر شرع و در اصطلاح علماء، بدعت معناي ديگري دارد كه متفاوت با معناي لغوي آن است، زيرا بدعت نسبت دادن و داخل نمودن مسائلي در دين است كه شارع و آورنده دين آن را ابداع و ايجاد نكرده و رضايت به آن نداشته باشد.
[=Century Gothic]معناى بدعت كه در دين مورد بحث قرار مى‏گيرد، عبارت از هرگونه افزودن و يا كاستن در دين به نام دين مى‏باشد و اين غير از معنايى است كه در معناى لغوى آن گذشت.
[=Century Gothic]راغب اصفهانى مى‏گويد:
[=Century Gothic]والبدعه في المذهب: إيراد قول لم يستنَّ قائلها وفاعلها فيه بصاحب الشريعه وأماثلها المتقدّمه وأصولها المتقنه.
[=Century Gothic]بدعت در دين، گفتار و كردارى است كه به صاحب شريعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محكم شريعت استفاده نشده باشد.
[=Century Gothic]مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهانى، ص 39.
[=Century Gothic]ابن حجر عسقلانى مى‏گويد:
[=Century Gothic]والمُحْدَثات بفتح الدال جمع مُحْدَثَه، والمراد بها: ما أحدث وليس له أصل في الشرع ويسمّى في عرف الشرع بدعه، وما كان له أصل يدلّ عليه الشرع فليس ببدعه.
[=Century Gothic]هر چيز جديدى كه ريشه شرعى نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت ناميده مى‏شود و هر چه كه ريشه و دليل شرعى داشته باشد بدعت نيست.
[=Century Gothic]فتح البارى، ج 13، ص 212.
[=Century Gothic]همين تعريف را عينى در شرح خود بر صحيح بخارى(1) و مباركفورى در شرح خود بر صحيح ترمذى آورده(2) و عظيم آبادى در شرح خود بر سنن ابوداود(3) و ابن رجب حنبلى در جامع العلوم(4) ذكر كرده‏اند.
[=Century Gothic]1 ) عمده القارى، ج 25، ص 27.
[=Century Gothic]2) تحفه الأحوذى، ج 7، ص 366.
[=Century Gothic]3 ) عون المعبود، ج 12، ص 235.
[=Century Gothic]4 ) جامع العلوم والحكم، ص 160، چاپ هند.
[=Century Gothic]سيّد مرتضى از متكلّمان و فقهاي نامدار شيعه در تعريف بدعت مى‏گويد:
[=Century Gothic]البدعه زياده في الدين أو نقصان منه، من إسناد إلى الدين.
[=Century Gothic] بدعت افزودن چيزى به دين و يا كاستن از آن با انتساب به دين مى‏باشد.
[=Century Gothic]رسائل شريف مرتضى، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الكريم ـ قم.
[=Century Gothic]طريحى مى‏گويد:
[=Century Gothic]البدعه: الحدث في الدين، وما ليس له أصل في كتابٍ ولا سنّه، وإنّما سُمّيَتْ بدعه؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه
[=Century Gothic]بدعت، كار تازه‏اى در دين است كه ريشه در قرآن و شريعت ندارد و به ‏خاطر اين بدعت ناميده شده كه گوينده بدعت آن را ابداع كرده و به ‏وجود آورده است.
[=Century Gothic]مجمع البحرين، ج 1، ص 163، مادّه «بدع»
[=Century Gothic] بنابر اين، بدعت با توجّه به معناي لغوي آن اعمّ از معناي شرعي خواهد بود.

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]با توجه به مطالب ياد شده بدعت داراى دو ركن است::Sham:
[=Century Gothic]1 ـ تصرّف در دين
[=Century Gothic]هرگونه تصرّفى كه دين را نشانه گيرد و چيزى بر آن بيافزايد و يا بكاهد به شرطى كه عامل اين تصرف، عمل خود را به خدا و پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله نسبت دهد. ولى آن نوآورى‌هايي كه حالت پاسخ‌گويى به روح تنوّع خواهى و نوآورى انسان باشد، مانند فوتبال، بسكتبال، واليبال و امثال آن‏ها، بدعت نخواهد بود.
[=Century Gothic]2 ـ ريشه نداشتن در كتاب و سنت
[=Century Gothic]با توجه به تعريف اصطلاحى بدعت، مشخص شد كه امري بدعت محسوب مي‌شود كه دليلى براى آن‏ها در منابع اسلامى به صورت خاص و يا به صورت عام وجود نداشته باشد.:Sham:
[=Century Gothic] ولى امري كه نه تنها مشروعيّتش در كتاب و سنّت به نحو خاص و يا كلّى قابل استنباط است بلكه؛ همان‌طور كه اكنون بيان مي‌شود در دين اسلام و اديان آسماني ديگر نيز وجود داشته و مطابق با فطرت سليم بشري بوده است را بدعت نمى‏نامند.:Sham:

[=Comic Sans MS]با توجه به مطالبي كه در معناي بدعت تقديم گرديد؛ به مستندات قرآني گريه و اشك اشاره مي‌كنيم؛ تا مشخص گردد آيا به طور كلي اشك در قرآن جايگاهي ممدوح دارد يا مذموم؟[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]آيات بسياري از كلام الله مجيد در مدح گريه و بكاء صادر شده و از اين موضوع مي‌توان به عنوان تأييد قرآن بر اشك و گريه و اندوه نام برد كه به چند نمونه از آن به عنوان شاهد اشاره مي‌كنيم:[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]آياتي كه به چشمان گريان اشاره مي‌كند: [=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلا وَلْيَبْكُوا كَثِيراً جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ التوبه (9): 82[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]پس كم بخندند و بسيار گريه كنند.[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]در آيه فوق خداوند به عملي امر مي‌فرمايد كه اگر خداوند به آن رضايت نمي‌داشت آن را مورد امر قرار نمي‌داد.[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]خداوند متعال در مدح أنبياء خود اين‌گونه مي‌فرمايد: [=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً مريم (19): 58[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]چون آيات خدا بر آنها خوانده مى‏شد سجده‏كنان و گريه‏كنان مى‏افتادند.[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]خداوند تعالى در صفات كساني كه موهبت علم به آن‌ها عنايت شده است اين‌گونه مي‌فرمايد: [=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعاً الإسراء (17): 109[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]مى‏افتند بر چانه‏ها، مى‏گريند و بر خشوع آنها مى‏افزايد.[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]و يا خداوند سبحان در توصيف مؤمنان به هنگام نزول آيات قرآن اين‌گونه مي‌فرمايد:[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنْ الدَّمْعِ المائده (5): 83[=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]مى‏بينى كه چشمشان پر از اشك مى‏گردد. [=Comic Sans MS]
[=Comic Sans MS]پس آن‌گونه كه ملاحظه شد در قرآن كريم گريه و ريزش اشك كه نتيجه انعطاف و تأثّرات روحي است نه تنها مذموم شمرده نشده است، بلكه مورد مدح و ستايش پروردگار قرار گرفته است، زيرا از فطريّات بشر و جزئي از شخصيّت مثبت انسان محسوب مي‌‏شود.:Sham:

[=comic sans ms]اقتدا و تأسّي به سيره عملي پيامبران بزرگ الهي بدون شك يكي از عناصر مهمّ در موضوع بحث ما (عزاداري و گريه‌) و مشروعيّت آن از منظر عقل و نقل است، زيرا سيره عملي پيامبران قوي‌‏ترين شاهد بر مشروعيّت ديني اعمال ما مي‌‏باشد، چرا كه خداوند متعال تأسّي به آنان و پيروي از روش آنان را بر همگان واجب فرموده است:
[=comic sans ms]قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِي إِبْرَهِيمَ. الممتحنه (60): 4
[=comic sans ms]قطعاً براي شما در پيروي از إبراهيم سرمشقي نيكوست.
[=comic sans ms]لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ. ألاحزاب (33): 21
[=comic sans ms]قطعاً براي شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقي نيكوست.
[=comic sans ms] بنابراين، نقل وگزارش بخشي از زندگي پيامبران كه مربوط به تأثّرات روحي آنان هنگام روبرو شدن با حوادث تأثّر برانگيز مي‌‏شود، مي‌‏تواند ما را در رسيدن به پاسخي قانع ‏كننده كمك كند.
[=comic sans ms]حال به مواردي از اين قبيل اشاره مي‌كنيم:


[=comic sans ms][=arial]گريه پيامبر در شهادت حضرت حمزه‏

[=Century Gothic]حمزه فرزند عبدالمطلب، از چهره‏هاى برجسته و قهرمان اسلام بود كه در نبرد اُحد به شهادت رسيد. رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم در شهادت عموى خويش بسيار غمگين شد و او را سيدالشهداء ناميد و در فراقش گريست.

[=Century Gothic]در جنگ اُحد خبر شهادت حمزه عموي رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم تأثيري شگرف بر قلب و روح آن حضرت گذاشت، زيرا يكي از بزرگ‌ترين مدافعان مكتب توحيد و حاميان راستين خويش را از دست داده بود.

[=Century Gothic] بنابراين، عكس العمل فرستاده‏ حق و پيامبر بزرگ الهي در مقابل اين حادثه‏ دردناك سرمشقي جاودانه براي پيروان او خواهد شد.

[=Century Gothic]حلبي در سيره خود مي‌نويسد:

[=Century Gothic]لما رأى النبى حمزه قتيلا، بكى فلما راى ما مثّل به شهق

[=Century Gothic]پيامبر چون پيكر خونين حمزه را يافت گريست و چون از مثله كردن او آگاهى يافت با صداى بلند گريه سر داد. :Sham:

[=Century Gothic]السيره الحلبيه، ج 2، ص 247.

[=Century Gothic] اين گريه و ناله از سوي آن حضرت براي عزاي عمويش حمزه آن‌قدر شديد بوده است كه ابن مسعود مي‌‏گويد:

[=Century Gothic]ما رأينا رسول اللّه‏ صلّي الله عليه و آله وسلّم باكياً أشدّ من بكائه علي حمزه، وضعه في القبله، ثمّ وقف علي جنازته، وانتحب حتّي بلغ به الغشي، يقول: يا عمّ رسول اللّه! يا حمزه! يا أسد اللّه! وأسد رسوله! يا حمزه! يا فاعل الخيرات! يا حمزه! يا كاشف الكربات! يا حمزه! يا ذابّ عن وجه رسول اللّه!.

[=Century Gothic]نديديم پيامبر بر كسي گريه كند، آن‌گونه كه با شدّت در شهادت عمويش حمزه اشك مي‏ريخت، بدن حمزه را به طرف قبله قرار داد، سپس كنار آن قرار گرفته و با صداي بلند گريه كرد تا حال غش به آن حضرت دست داد، و خطاب به جسد عمويش مي‌‏فرمود: اي عموي پيامبر خدا، اي حمزه! اي شير خدا و شير پيامبر خدا، اي حمزه! اي كسي كه كارهاي نيكو انجام مي‌‏دادي، اي حمزه! اي كسي كه سختي‌ها و مشكلات را برطرف مي‌‏كردي، اي حمزه! اي كسي كه سختي‌ها را از رسول خدا دور مي‌‏كردي.

[=Century Gothic]ذخائر العقبي، ص 181.

[=Century Gothic]اما اصل جريان گريه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم بر حمزه از اين‌جا آغاز شد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در بازگشت از اُحد صداي گريه را از خانه‏هاي مردم مدينه بر شهدا شنيد:

[=Century Gothic]ومر رسول الله صلى الله عليه وسلم بدار من دور الأنصار من بنى عبد الأشهل وبنى ظفر فسمع البكاء والنوائح على قتلاهم فذرفت عينا رسول الله صلى الله عليه وسلم فبكى ثم قال لكن حمزه لا بواكي له فلما رجع سعد بن معاذ وأسيد بن حضير إلى دار بنى عبد الأشهل أمرا نساءهم أن يتحزمن ثم يذهبن فيبكين على عم رسول الله صلى الله عليه وسلم

[=Century Gothic]رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم از كنار خانه‌هايي از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور مي‌كردند كه صداي بكاء و نوحه بر كشته‌گان خودشان را شنيدند. چشمان رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم پر از اشك شد و فرمود: عمويم حمزه گريه كن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسيد بن حضير به خانه‌هاي بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر كردند تا غم و اندوه‌ خود را در سينه‌ها حبس كنند و ابتدا براي عموي رسول خدا صلى الله عليه وسلم عزاداري كنند.

[=Century Gothic]تاريخ طبري، ج 2، ص 210 ـ السيره النبويه لابن هشام، ج 3، ص 613 ـ الثقات، ج 1، ص 234 ـ البدايه والنهايه، ج 4، ص 54 و 55.

[=Century Gothic]از آن به بعد كساني كه سخن پيامبر را شنيده بودند قبل از گريه بر هر شهيدي اوّل براي حمزه عزاداري مي‌كردند:

[=Century Gothic]فلم تبك امرأه من الأنصار علي ميّت بعد قول رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم لكنّ حمزه لابواكي له إلي اليوم إلّا بدأت البكاء علي حمزه.

[=Century Gothic]هيچ زني از انصار بعد از شنيدن فرمايش رسول خدا كه عمويم حمزه گريه‏كن ندارد، بر مرده‏اي گريه نمي‌‏كرد، مگر اين‌كه اوّل براي حمزه عزاداري مي‌‏كرد.

[=Century Gothic]مجمع الزوائد، ج 6، ص 126.

گريه پيامبر در شهادت جعفر بن أبي طالب


جعفر بن أبي طالب نيز از فرماندهان جنگ موته بود، كه رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم با شنيدن خبر شهادتش به ديدن فرزندانش رفت، وقتي كه وارد خانه شد فرزندان جعفر را صدا زد، آنان را مي‌‏بوئيد در حالي‌كه اشك از چشمان مباركش جاري بود.
أسماء همسر جعفر احساس كرد كه براي همسرش اتفاقي افتاده است، لذا سؤال كرد:
بأبي وأمّي ما يبكيك؟ أبلغك عن جعفر وأصحابه شي‏ء؟.
پدر و مادرم فدايت شوند، آيا از جعفر و يارانش خبري شنيده‌ا‏ي؟
قال: نعم، أصيبوا هذا اليوم.
فرمود: بلي، امروز به شهادت رسيده‏اند.
أسماء فريادش بلند شد، زن‌ها دورش حلقه زدند، فاطمه زهراء سلام الله عليها وارد منزل شد و گريه مي‌‏كرد، و مي‌‏فرمود: «وا عمّاه».(واي عمويم!).
فقال رسول اللّه صلّي الله عليه و آله وسلّم: علي مثل جعفر فلتبك البواكي.
پيامبر فرمود: گريه كنندگان بايد بر همانند جعفر گريه كنند.
الاستيعاب، ج 1، ص 313 ـ أسد الغابه، ج 1، ص 241 ـ الاصابه، ج2، ص 238 ـ الكامل في التاريخ، ج2، ص 420.
نمونه‏هاي ذكر شده علاوه بر سنّت و روش عملي رسول خدا، تأييد مراسم عزاداري و گريه بر مردگان، تقرير و امضاء آن حضرت نيز به حساب مي‌آيد؛ زيرا از ندبه و گريه‏ صاحبان مصيبت نهي نفرمود، بلكه فراتر از آن دستور به گريه و عزاداري را هم صادر فرمود.

[=Century Gothic]گريه پيامبر در شهادت زيد بن حارثه
[=Century Gothic]
[=Century Gothic] زيد بن حارثه نيز از فرماندهان جنگ موته بود كه به دستور رسول خدا و به همراهي جعفر بن أبي طالب، و عبد اللّه بن رواحه، رهبري جنگ را به‌ عهده گرفت، زماني كه خبر شهادت او اعلام شد رسول ‏خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم به منزل وي تشريف برد، دختر زيد با ديدن پيامبر اكرم بغض، گلويش را گرفت و بلند بلند گريه كرد، پيامبر هم گريه كرد، سؤال كردند، چرا گريه مي‌‏كنيد؟ فرمود: [=Century Gothic]:Sham:
[=Century Gothic]شوق الحبيب إلي حبيبه.[=Century Gothic]
[=Century Gothic] علاقه و محبّت دوست است به دوست.[=Century Gothic]
[=Century Gothic] فيض القدير، ج3، ص 695.

گريه پيامبر در مرگ فرزند خويش ابراهيم

ابراهيم تنها پسرى بود كه در مدينه نصيب رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم شد، اما در يك سالگى درگذشت و پدر را در غم فقدان خويش به سوگ نشاند.
ابراهيم از مادري به نام «ماريه» به دنيا آمد، بيش از 18 ماه از عمرش نگذشته بود كه دست قضا او را از پدر گرفت، آن حضرت در مرگ فرزند خردسالش گريان بود كه عبد الرحمان بن عوف از گريه حضرت تعجّب كرد، عرض كرد: «وأنت يا رسول اللّه؟». (آيا شما هم در مرگ فرزند گريه مي‌‏كنيد؟) حضرت فرمود: «يا ابن عوف، إنّها رحمه». (اي پسر عوف، اشك ريختن در مرگ فرزند لطف و رحمت خداوند است) سپس فرمود:
إنّ العين تدمع، والقلب يحزن، ولانقول إلّا ما يرضي ربّنا، وإنّا بفراقك يا إبراهيم لمحزونون.
چشم گريه مي‌‏كند، و دل غمگين و محزون مي‌‏شود، ولي‌ سخني نمي‌‏گوييم مگر آن‌چه كه خدا را راضي كند، اي ابراهيم ما در فراق تو محزون و غمگين هستيم.
صحيح بخاري، ج 2، ص 85، صحيح مسلم، ج 4، ص 1808، كتاب الفضائل، باب رحمته بالصبيان ـ العقد الفريد، ج 3، ص 19، كتاب التعزيه ـ سنن ابن ماجه، ج 1، ص506، ش 1589، باب ما جاء في البكاء علي الميت ـ مصنف عبد الرزاق، ج 3، ص552، ش 6672، باب الصبر والبكاء والنياحه

ادامه دارد.....!

[=Arial Black]از پاسخ خوب استاد رضا متشکرم آیا در بین اهل سنت در مورد امام حسین علیه السلام عزاداری وجود داشته و دارد؟:hamdel:

سوگوارى و عزادارى اهل سنت در عاشورا

با تشکر از دوستان بزرگوار
عزادارى و مرثيه سرايى از صدر اسلام معمول و مرسوم بوده است. هر گروه و طايفه اى بر اساس آداب و فرهنگ خاص خود ـ تا آنجا كه شرع مقدس اجازه مى داده ـ سوگوارى مى كرده اند. برادران اهل سنت نيز كه به اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) علاقمند مى باشند نه تنها در عزاى آنها مرثيه سروده و مى سرايند بلكه خود به طور مستقل مجالسى در جهت بزرگداشت خاطره عاشورا برگزار مى كرده اند.

عبدالجليل رازى در تأليف گرانبهاى خود موسوم به كتاب النقض كه به سال 560 هـ.ق. تأليف شده، نام و نشان گروهى از واعظان نامدار سنى را كه در عزادارى شهیدان كربلا، از روى صدق و اخلاص مى گريسته اند ذكر كرده است. از گفته ايشان چنين بر مى آيد كه جز بعضى از افراد متعصب، ديگر مسلمانان اعم از شيعه و سنى از ظلمى كه بر خاندان رسول و نوادگان آن حضرت رفته است تأثر و ناراحتى خود را ابراز مى داشته اند.
در آن روزگار نوعى تاريخ نگارى به نام مقتل نويسى مرسوم بوده كه در آن مصايب وارده بر خاندان حسين(عليه السلام) را مى نگاشته اند. در قرن ششم كتاب جالبى در همين زمينه نگاشته شده به نام مقتل الحسين كه نويسنده آن خوارزمى است و چهارده موضوع از آنچه كه مربوط به مصايب و فضايل آن حضرت است را جمع آوری نموده است.
عبدالجليل رازى مى نويسد: «و شيعه بدين جزع و فزع مخصوص نيستند. در همه بلاد اصحاب شافعى و بلاد اصحاب بوحنيفه، فحولِ علما چون محمد منصور، امير عبادى، خواجه على غزنوى، صدر خُجندى، ابومنصور ماشاده، مجد همدانى، خواجه بونصر هسنجانى، شيخ بوالفضائل مشاط، ابو منصور حفده، قاضى ساوه و سمعانيان، خواجه ابوالمعالى جوينى، نزارى و علماى رفته و باقيان از فريقين در موسم عاشورا اين تعزيت، با جزع و نوحه و زارى داشته اند و بر شهداى كربلا گريسته و اين معنى از آفتاب ظاهرتر است... اين سنت آنجا بدعت دانند كه بر على و حسين لعنت كنند و بر معاويه و يزيد صلوات فرستند! اگر نه در بلاد اسلام اگر كور و كر نيست مى شنود و مى بيند كه حنفى و سنى و شيعى آن تعزيت دارند; و آنچه تعزيت عمر و بوبكر و عثمان ندارند از آن است كه ظلم اينجا صريح تر است و شهادت بليغ تر، و اخبار وارد است و گر خواجه بر عثمان نوحه نكند از آن نكند كه كشندگان او مهاجر و انصاراند. اينجا كشندگان حسين مروانى و سفيانى و اموى اند و شيعت دليرتر باشند»[1].

[=&quot][1] . النقض، عبدالجليل رازى، ص 592.

عبدالجليل رازى در جای دیگر می گوید:
«و مراثى شهداى كربلا كه اصحاب بوحنيفه و شافعى را هست بى عدد و بى نهايت است. پس اگر عيب است اول بر بوحنيفه است و بر شافعى و بر اصحاب ايشان آنگه بر ما. آنكه چون فروتر آيى معلوم است كه خواجه بومنصور ماشاده به اصفهان كه در مذهب سنت در عهد خود مقتدا بوده است هر سال اين روز، اين تعزيت به آشوب و نوحه و غريو داشته اند و بر على و حسن و حسين: آفرين كرده و بر يزيد و عبيدالله در اصفهان لعنت آشكارا كرده و كذلك شرف الاسلام صدرالخجندى و برادرش جمال الدين. و آنگه بغداد كه مدينه السلام و مقرّ دارالخلافه است. خواجه على غزنوى حنيفى دانند كه اين تعزيت چگونه داشتى تا به حدى كه به روز عاشورا در لعنت سفيانيان مبالغتى مى كرد.

سايلى برخاست و گفت: معاويه را چه گويى؟ آخر دانى كه على معاويه را چه گويد؟
و امير عبادى كه علامه روزگار و خواجه معنى و سلطان سخن بود او را در حضرتِ المقتفى لامرالله پرسيدند اين روز كه فردا عاشورا خواست بودن كه: چگويى در معاويه؟ جواب نداد تا سايل سه بار تكرار كرد .
بار سيم گفت: اى خواجه سؤالى مبهم مى پرسى؟! نمى دانم كه كدام معاويه را مى گويى؟ اين معاويه را كه پدرش دندان مصطفى بشكست و مادرش جگر حمزه بخاييد و او بيست و اندى بار تيغ در روى على كشيد و پسرش سر حسين ببريد. اى مسلمانان شما اين معاويه را چه گوييد؟ مردم در حضرت خلافت حنيفى و سنى و شافعى زبان به لعنت و نفرين برگشودند و اين و مانند اين بسيار است و تعزيت حسين هر موسم عاشورا به بغداد تازه باشد با نوحه و فرياد.:Gol:
موضوع قفل شده است