آیا خلود در آتش جهنم با اصول عقلی سازگار است؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا خلود در آتش جهنم با اصول عقلی سازگار است؟

آیا خلود در آتش جهنم با اصول عقلی سازگار است؟

"خلود" یكی از مفاهیمی است كه بیش از 70 بار در قرآن كریم تكرار شده است. "خداوند پیوسته باقی نگاه داشته نعیم بهشت و عذاب دوزخ را و جاودان خواند، ناچار اهل آن هم جاودانند. جاودانی یعنی همیشگی؛ خالد آن است كه هرگز نابود نشود."(نثر طوبی، ابوالحسن شعرانی، ص225)
بعضی از حكماء و متكلمین، و به خصوص در میان اهل سنت، خلود در جهنم را با اصول عقلی و برخی روایات ناسازگار می دانند. آنان می گویند: خلقت جهان از مبداء خیر و رو به خیر و كمال و صلاح است. آدمی كه مستعد و كوشای به سوی كمال و سرشت فطرتش بر خیر باشد در جهنم كه محیطی دور از حق و خیر است برای همیشه نمی پاید، زیرا دوری از خیر قسری است و پایدار و ابدی نیست، و ابدیت با وسعت رحمت سازگار نیست. اما بنابر آیات صریح قرآن كریم خلود در عذاب ثابت است؛ و از قضا موافق حكمت و قوانین آفرینش است، زیرا وقتی به سبب اختیار انسان، اخلاق و ملكات حیوانی و شر بر فطرت غالب بیاید، تبعات آن دیگر قسری نیست بلكه انتخابی می باشد؛ انسان به اختیار خود اعمالی انجام می دهد كه عوارض آن باعث حالت و عادت می شود، و لذا فاقد استعداد شمول رحمت واسعه الهی می گردد. قرآن خود به این مطلب اشاره دارد.
"آری كسانی كه گناهی پیشه كنند و خطای آن، آنان را از هر سو احاطه نماید، پس این گروه یاران آتش هستند و در آن جاودانند"(بقره/28)
در مقابل اینان نفوس درخشان باایمان و كوشا در انجام اعمال صالح قرار دارند كه یكسره رهسپار بهشت خواهند شد، و برای همیشه مخلد در نعمت های الهی.
قرآن كریم مصادیق خلود در عذاب را كافران مطلق و مشركان، منافقان، متكبّران، نافرمانی كنندگان خدا و رسول او و كسانی كه بر خدا و رسولش سركشی می كنند، معرفی كرده است. برخی روایات نیز دشمنان اهل بیت پیامبر(ص) را شامل این آیات دانسته اند. معتزله نیز اهل كبایر را مخلّد می دانند.
از طرف دیگر خلود در بهشت و نعمت های جاودان نیز در قرآن به مؤمنین و كسانی كه عمل صالح انجام می دهند، اطاعت كنندگان از خدا و رسولش، و همچنین به متّقین و پرهیزكاران وعده داده شده است.
آیات خلود در عذاب 36 بار و خلود در نعمت نیز 36 بار تكرار شده است؛ كه برای اطلاع بیشتر می توانید به كتب تفسیر، ذیل همین آیات مراجعه نمایید.

بنام خدا


پاسخ:

پاسخ به این سؤال مستلزم توجه به چند نکته است:

اولاً: تناسب میان جرم و جریمه هر چند یک امر عقلی و عقلایی است اما باید توجه داشت که در اندازه گیری اهمیت جرم نمی توان تنها به کمیت و تعداد آن و مقدار زمانی که در انجام آن به کار رفته نگاه کرد بلکه باید به ماهیت و کیفیت جرم نیز توجه داشت. گاه یک جرم که در یک دقیقه و یا کمتر از آن انجام می گیرد از صدها و هزارها جرم دیگر که روزها و هفته ها در انجام آن صرف شده است، اهمیت بیشتری دارد. آیا می توان جرم کسی که در یک دقیقه با بمبی هزاران نفر را قتل عام می کند نسبت به جرم کسی که در چندین فقره دزدی که ماهها طول کشیده و چند کالای نه چندان مهم را از افراد مختلف به سرقت برده کمتر و یا حتی برابر دانست؟ آیا در این گونه موارد در مقام مجازات به تعداد و کمیت گناه و جرم نگاه می کنند؟

در مجازات اخروی یقینا تناسب میان جرم و جریمه منظور می شود اما این که چه جرمی از اهمیت بیشتری برخوردار است و چه جریمه ای متناسب با جرمی که شخص مرتکب شده است می باشد از حد درک و معرفت ما خارج است و خداوند بر اساس علم و احاطه کامل خود عمل خواهد کرد.

ثانیاً: مجازات اخروی از نوع مجازات تکوینی و حقیقی و از نوع تجسم صورتهای غیبی و ملکوتی و اعمال و اخلاق و نیتهای ماست و ربطی به مجازاتهای قراردادی و اعتباری دنیوی ندارد. در مجازاتهای قراردادی جای این است که مجازاتی که برای شخص مجرم مقرّر می شود مورد سؤال و یا اعتراض قرار گیرد اما در مجازاتهای تکوینی جایی برای این گونه اعتراضها نیست. در این گونه موارد گاهی یک لحظه بی احتیاطی، عواقب سنگین و غیرقابل جبرانی دارد؛ مثلاً یک لحظه خواب رفتن در موقع رانندگی ممکن است باعث افتادن شخص به اعماق دره و نابودی و هلاکت دائمی شود و یا یک غفلت و بی توجهی باعث افتادن از ارتفاع بالا و یا خوردن سم کشنده به جای آب گردد که نابودی و یا معلولیت دائمی را به همراه دارد.

شهید مطهری در این رابطه می گوید:

«پاسخ اشکال «تناسب کیفر و گناه» به این صورت خلاصه می شود که رعایت تناسب بحثی است که در مورد کیفرهای اجتماعی و قراردادی قابل طرح است. البته در اینگونه کیفرها، قانونگذار باید متناسب بودن کیفر را با جرم در نظر بگیرد. اما در کیفرهایی که رابطه تکوینی با عمل دارد؛ یعنی معلول واقعی و اثر حقیقی کردار است یا کیفری که با گناه رابطه عینیت و وحدت دارد؛ یعنی در حقیقت خود عمل است، دیگر مجالی از برای بحث تناسب داشتن و نداشتن نیست. کسی که می گوید چگونه ممکن است خدایی باشد و ما را در برابر جرمهای بسیار کوچک مجازاتهای بسیار بزرگ بکند این معنا را درک نکرده است که رابطه آخرت با دنیا از قبیل روابط قراردادی اجتماعی نیست...»(1)

از آنجائیکه مثالها مطالب عقلی را به ذهن نزدیک کرده، و برای گرفتن نتیجه نهائی و استدلالی آماده می کند شاید این مثال تا حدودی عقلانی بودن خلود را برای ما روشن سازد: فرض کنید چند گرم بذر خار مغیلان را بر سر راه خود می پاشیم و پس از چند ماه یا چند سال، خود را با یک صحرای وسیع خار می بینیم که دائما مزاحم ماست و ما را آزار می دهد...و یا اینکه چند گرم بذل گل آگاهانه می پاشیم و چیزی نمی گذرد که آنها تکثیر مثل می کنند، و خود را با صحرائی از زیباترین و معطرترین گلها رو به رو می بینیم که همواره مشام از جان ما را معطر، و دیده و دل ما را نوازش می دهد.(2)

در ارتباط با مسأله خلود در جهنم باید گفت که مسأله از همین قبیل است. زیرا خلود در آتش، کیفر همه کسانی نیست که در دنیا مرتکب گناه شده اند. شاید بتوان گفت اکثریت اهل نار مشمول کیفر خلود نیستند. اصحاب آتش به حسب مقدار و مرتبه گناه و جرمی که مرتکب شده اند در صورتی که مشمول مغفرت واقع نشوند و صلاحیت شفاعت را از همان آغاز نداشته باشند پس از مدتی هر چند بسیار طولانی از آتش خارج خواهند شد. خلود در آتش شامل حال عده ای از گنهکاران و کیفر برخی از گناهان است.

اینکه خلود در آتش، جزای چه کسانی است بحث مفصلی است اما اجمالاً می توان گفت:

طبق نظر امامیه خلود در آتش از ویژگیهای کافران است و گنهکاران مسلمان پس از مدتی از آتش خارج می‌شوند قرآن نیز بر این مطلب گواهی می‌دهد آنجا که می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَن یُشرَک بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِک لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللَّهِ فَقَدِ افْترَی إِثْماً عَظِیما؛(3) خداوند (هرگز) شرک را نمی‏بخشد! و پایین‏تر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) می‏بخشد. و آن کسی که برای خدا، شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است.»


پاورقی____________________

1.مرتضی مطهری، مجموعه آثار، پیشین، ص 237.
2.بنقل از مقالۀ خلود، دانشنامۀ معاد حوزه نت.
3.سوره نساء، آیه 48.
موضوع قفل شده است