اي كاش از خدا يه چيز ديگه خواسته بودم!!!

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اي كاش از خدا يه چيز ديگه خواسته بودم!!!

(اي كاش از خدا چيز ديگه اي خواسته بودم)
اين حرفي كه عامه مردم هنگام استجابت برخي از خواسته ها يي كه در ان زمان انتظارش را ندارن ميگن محدود كردن قدرت خدا به اينكه زمان خاصي ميتواند خواسته ي ما را براورده كند نيست؟

:hamdel:با سلام به دوست خوبم
:Gig:واقعیت اینه که ما آدمها در موقعیتهایی از خدا چیزهایی را به زور میخوایم که بعدها میفهمیم که اشتباه کردیم و به خاطر همین میگیم اي كاش از خدا يه چيز ديگه خواسته بودم!!! چون بعد مدتی میفهمیم اون چیز مصلحتمون نبوده و باعث دردسرمون شده اینه که گاها اونها که معتقدترن میگن هر چی خدا بخواد :Cheshmak:

زينب;65735 نوشت:
(اي كاش از خدا چيز ديگه اي خواسته بودم)
اين حرفي كه عامه مردم هنگام استجابت برخي از خواسته ها يي كه در ان زمان انتظارش را ندارن ميگن محدود كردن قدرت خدا به اينكه زمان خاصي ميتواند خواسته ي ما را براورده كند نيست؟

با سلام خدمت زینب گرامی:Gol:

اولاً شما بفرمایید چطوری تونستید زیر مطلب و پست ارسالی خودتون تشکر بگذارید؟؟؟:Kaf:

دوم انکه در پاسخ مطلب شما باید عرض کنم: این عبارت (اي كاش از خدا چيز ديگه اي خواسته بودم)، نه تنها گواه محدود کردن قدرت خدا در برآوردن حاجات ما در زمان خاصی نیست بلکه اتفاقاً نشان بی انتهائی قدرت خداوند است.

زیرا این نشانه ها بدیهی و روشن است که:

1. خداوند در زمان و جائیکه ما اصلاً انتظار نداریم، حوائج و خواسته هامان محقق شود، حاجت ما را می دهد.

2. گاهاً حتی بیش از خواسته و حاجت مان به ما می دهد.

3. گاهی هنوز چیزی نخواسته ایم خدا از خزانۀ غیب و "من حیث لا یحتسب، از جائیکه گمانش را هم نمی کردیم" به ما می بخشد و عطا می کند.

4. گاهی حاجت ما را می دهد اما نه در زمانی که ما می خواهیم و گمان می کنیم خیر ما در انست بلکه با تأخیر می دهد و زمانی که حقیقتاً به سود و منفعت ماست.

5. گاهی درخواست ما را نمی دهد و به جهت خیرخواهی بنده، اثر و ثمرۀ آن را نزد خود ذخیره می کند و روزیکه "لا ینفع مال و لا بنون" است. به ما می بخشد تا بنده حقیقت خیر خواهی و دلسوزی خالقش را درک کند.

6. و گاهی می دهد تا بگیرد، زمانی نمی دهد تا بدهد، گاهی می گیرد تا بدهد، زمانی می دهد تا بدهد و گاه نمی دهد تا ندهد و همۀ اینها در راه سنت امتحان و ابتلاء الهی است.

این شواهد همه و همه، نه تنها گواه مقید و محدود نبودن خدا به زمان و مکان است بلکه قدرت بی انتها و بی حد و حصرش را نیز ثابت می کند.

شکی نیست که خداوند "ان الله علی کل شیء قدیر" و "أن الله قد أحاط بکل شیء علماً" است و نیکوترین و آرامش بخش ترین تعریف در قدرت خداوند برای مؤمنان این عبارت است که: "و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم".

التماس دعا ... موفق باشید ...:Gol:

آقا من با خدا بد صحبت کردم شاکی شده جوابمو نمی ده چیکار کنم؟

سلام....
برای من هم این موضوع زیاد پیش اومده....
ولی به نظر من این یک جمله به حالت شوخی است نه جدی....
پس زیاد روش فکر نکردم...

امین موسوی;66021 نوشت:
آقا من با خدا بد صحبت کردم شاکی شده جوابمو نمی ده چیکار کنم؟


سلام به اسک دین خوش اومدید :Gol:
خب شما اولین نفری نیستید که اینگونه با خداوند تبارک و تعالی صحبت کرده ، و آخرین نفر هم نخواهید بود، در قرآن هم به این طرز رفتار یکی از پیامبران اشاره شده است ، منظور حضرت یونس (ع) می باشد :
بسم الله الرحمن الرحیم
وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
و ذو النون را ياد كن آن دم كه خشمناك برفت و گمان كرد بر او سخت نمي‏گيريم ، پس از ظلمات ندا داد كه پروردگارا ! خدايي جز تو نيست ، تسبيح تو گويم كه من از ستمگران بودم ( 87) .
فَاستَجَبْنَا لَهُ وَ نجَّيْنَهُ مِنَ الْغَمّ‏ِوَ كَذَلِك نُجِي الْمُؤْمِنِينَ‏(88)
پس اجابتش كرديم و از تنگنا نجاتش داديم و مؤمنان را نيز چنين نجات مي‏دهيم ( 88) .
سوره انبیاء

تفسیر نور: آنچه پيرامون داستان حضرت يونس در تفاسير آمده اين است كه آن حضرت سال‏هاى بسيارى مردم را به سوى خداپرستى دعوت كرد ولى از اين ميان تنها دو نفر به او ايمان آوردند، يكى شخصى عابد و ديگرى انسانى عالم، وقتى وضع بدين صورت ادامه يافت، عابد به يونس عليه السلام پيشنهاد نفرين كرد و حضرت كه از سرسختى و لجاجت آنان به ستوه آمده بود به اين كار اقدام نمود و به محض پيدا شدن آثار بلا، بدون كسب اجازه از محضر خداوند، با خشم و غضب از منطقه خارج شد به اين گمان كه ديگر از دست آنان راحت شده است، امّا نمى دانست كه خداوند بخاطر اين كار زندگى را بر او سخت خواهد كرد.
وقتى از آنجا خارج شد، به سوى دريا رفت، سوار بر كشتى شده و به منطقه‏اى ديگر عزيمت نمود. در ميانه‏ى راه ناگهان كشتى به خاطر مواجه شدن با نهنگى بزرگ، دچار اضطراب گرديد و چيزى نمانده بود تا همه اهل كشتى غرق شوند.
صاحبان كشتى تصميم گرفتند تا براى رفع اين بلا، يك نفر از ساكنان كشتى را به دريا بيندازند و خود را از اين مصيبت رها سازند و چون قرعه كشيدند، نام يونس‏عليه السلام درآمد، لذا او را به دريا انداختند، بلافاصله نهنگ او را بلعيد و به درون دريا رفت، امّا به امر الهى از خوردن و هضم او منع گرديد.
يونس عليه السلام در آن تاريكى‏هاى شكم ماهى و اعماق آب به ظلم خود، به خروج نابجا از ميان مردم پى برد و به آن اعتراف كرد، پس خداوند دعاى او را مستجاب فرمود و او را از آن حال نجات داد. از آن پس يونس لقب «ذوالنون» به معناى صاحب ماهى يافت.
در آيات 143 و144 سوره‏ى صافّات آمده است كه: «فلولا انّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه الى يوم يبعثون» يعنى اگر نبود كه او از زمره‏ى تسبيح‏كنندگان به شمار مى‏رفت، هر آينه تا روز قيامت در شكم ماهى محبوس مى‏گرديد.



پیام ها :
1- در بيان تاريخ، هميشه از شيرينى‏ها و موفّقيّت‏ها سخن نگوييم، بلكه به حوادث تلخ و شكست‏ها نيز اشاره كنيم. «وذاالنون»
2- هرگز رسالت الهى خويش را پايان يافته تلقّى و آن را رها نكنيم. «اذ ذهب»
3- گاه يك حركت عجولانه، بدون حساب و بى‏اجازه، كيفر سختى را بدنبال مى‏آورد. «اذ ذهب - فنادى فى الظلمات»
4- خداوند بر خيالات، افكار و گمان‏هاى ما آگاه است. «فظن ان لن نقدر عليه»
5 - گاهى انبيا بر حوادث آينده‏ى خود آگاهى ندارند. «فظن ان لن نقدر عليه»
6- يك غضب بيجا، گاه يك پيامبر خدا را گرفتار مى‏كند. «مغاضباً - فنادى‏»
7- گاهى ناشايستگى يك عمل باعث انواع ظلمت‏ها مى‏گردد. «الظلمات»
8 - در تحليل گرفتارى‏ها، خدا را منزّه بدانيم و سرچشمه‏ى آن را در عملكرد خود جستجو نماييم. «سبحانك اِنّى كنت»
9- اگر حركت‏ها و حبّ و بغض‏ها به فرمان خداوند و مرضى خاطر او نباشد، نتيجه مطلوب را در پى نخواهد داشت. «ذَهَب مغاضباً - اِنّى كنت من‏الظالمين»
10- اقرار به گناه در پيشگاه خداوند، خود يك كمال و از آداب دعاست. «اِنّى كنت من الظالمين»
11- دعايى كه در آن، اقرار به توحيد، تنزيه پروردگار و اعتراف به خطا و اشتباه و گناه باشد، مستجاب است. «سبحانك اِنّى كنتُ ... فاستجبنا»
12- تنزيه خداوند و اقرار به گناه، رمز نجات از مصائب و محروميّت‏هاست. «سبحانك اِنّى كنتُ ... فاستجبنا»
13- تنها راه نجات، خواست و اراده‏ى الهى است. «فاستجينا له و نجّيناه»
14- داستان‏هاى قرآن، يك واقعه‏ى تمام شده نيست، يك جريان و سنّت دائمى است. «كذلك»
15- نجات اهل ايمان، يك سنّت و قانون خداوند است. «كذلك ننجى المؤمنين»
16- هر كس اين ذكر را با آن حال بگويد نجات مى‏يابد. «اِنّى كنتُ من‏الظالمين فاستجبنا... كذلك ننجى المؤمنين»


در آيات 143 و144 سوره‏ى صافّات آمده است كه: «فلولا انّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه الى يوم يبعثون» يعنى اگر نبود كه او از زمره‏ى تسبيح‏كنندگان به شمار مى‏رفت، هر آينه تا روز قيامت در شكم ماهى محبوس مى‏گرديد.

شما باید خداوند رو تسبیح بگید و به خاطر کاری که کردین معذرت بخواید. همین جاست که
فَاستَجَبْنَا لَهُ وَ نجَّيْنَهُ مِنَ الْغَمّ‏ِوَ كَذَلِك نُجِي الْمُؤْمِنِينَ‏(88)

موضوع قفل شده است