بحثی درباره الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بحثی درباره الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت

باتوجه به رهنمودهای رهبر عزیز انقلاب در کردستان درباره الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت و لزوم توجه به ان،

به نظر شما الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت چه چیزی می تواند باشد؟

چه الگویی را شما پیشنهاد می کنید؟

آیا می توان اسلامی بودن و ایرانی ماندن را با هم تلفیق کرد؟ چگونه ؟ در چه قالبی ؟

چرا الگوی فعلی مناسب جامعه ما نیست؟

آیا اصرار بر حفظ سنتهای ایرانی کار درستی است؟

به نظر شما الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و توسعه ما باید کدام کفه ترازویش سنگین باشد؟ ایرانی ماندن یا اسلامی بودن؟

رابطه اسلام و ایران چه نوع رابطه ای با چه مقیاسی است ؟ عام و خاص مطلق به سود اسلام و یا ایران؟ و یا عام و خاص من وجه ؟

این الگو در چه بخشی از زندگی ما وارد می شود؟ زندگی اجتماعی یا فردی؟

هنر ما، ابزارهای هنر نمای ملی ما را تحت تاثیر قرار بدهد یا نه؟

همه دوستان عزیز را دعوت می کنم در این بحث شرکت کنند تا سایت اسک دین با وجود فرهیختگانی چون شما، بتواند یکی از نخستین سایتهایی باشد که الگوی مناسبی را ارائه می کند.

این بحث در واقع نمادی از قدرت نمایی علمی اسک دین سالاران است. همانانی که چه با نام کارشناس و چه با نام کاربر رونقی به بازار علم بخشیده اند. و آرام آرام توجه دیگران را به خود جلب می کنند.

ومن الله التوفیق

کاوه;65714 نوشت:
باتوجه به رهنمودهای رهبر عزیز انقلاب در کردستان درباره الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت و لزوم توجه به ان، به نظر شما الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت چه چیزی می تواند باشد؟ چه الگویی را شما پیشنهاد می کنید؟ آیا می توان اسلامی بودن و ایرانی ماندن را با هم تلفیق کرد؟ چگونه ؟ در چه قالبی ؟ چرا الگوی فعلی مناسب جامعه ما نیست؟ آیا اصرار بر حفظ سنتهای ایرانی کار درستی است؟ به نظر شما الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و توسعه ما باید کدام کفه ترازویش سنگین باشد؟ ایرانی ماندن یا اسلامی بودن؟ رابطه اسلام و ایران چه نوع رابطه ای با چه مقیاسی است ؟ عام و خاص مطلق به سود اسلام و یا ایران؟ و یا عام و خاص من وجه ؟ این الگو در چه بخشی از زندگی ما وارد می شود؟ زندگی اجتماعی یا فردی؟ هنر ما، ابزارهای هنر نمای ملی ما را تحت تاثیر قرار بدهد یا نه؟
همه دوستان عزیز را دعوت می کنم در این بحث شرکت کنند تا سایت اسک دین با وجود فرهیختگانی چون شما، بتواند یکی از نخستین سایتهایی باشد که الگوی مناسبی را ارائه می کند. این بحث در واقع نمادی از قدرت نمایی علمی اسک دین سالاران است. همانانی که چه با نام کارشناس و کاربر رونقی به بازار علم بخشیده اند. و آرام آرام توجه دیگران را به خود جلب می کنند.
ومن الله التوفیق

سلام علیکم
خسته نباشید خدمت جناب استاد کاوه بزرگوار و همکار محترمشان
جناب استاد این همه سوال در یک جا؟
خواهشا تفکیک کنید تک تک جواب بدیم بهتر نیست؟

[=Century Gothic]با سلام
و تشکر از کاوه عزیز و این تاپیک پر محتوا !
قبل از اینکه سروران عزیز قلمی بزنند بنده اشاره به آیه ای از قرآن میکنم که سرآغاز این تاپیک زیبا با نام و یاد خداوند باشد !
تا انشاءالله دوستان مطالب ارزنده ای مثل همیشه ارائه دهند!


[=Century Gothic]


[=Century Gothic]
[=Century Gothic] يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ [=Century Gothic]

اى مردم، بى‏ترديد ما همه (افراد نوع) شما را از يك مرد و زن (آدم و حوّا) آفريديم، و يا هر فرد شما را از يك پدر و مادر خلق كرديم، و شما را قبيله‏ هاى بزرگ و كوچك قرار داديم تا همديگر را بشناسيد (پس در ميان شما برترى نژادى نيست بلكه) مسلّما گرامى‏ترين شما در نزد خدا پرهيزكارترين شماست همانا خداوند بسيار دانا و آگاه است

[=Century Gothic]



[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اين آيه مى‏فرمايد: ملاك برترى و كرامت، تقواست، نه جنس و نژاد.
دراين آيه به سه اصل مهم اشاره شده است: اصل مساوات در آفرينش زن و مرد، اصل تفاوت در ويژگى‏هاى بشرى و اصل اينكه تقوا ملاك برترى است.
البتّه در آيات ديگر قرآن، ملاك‏هايى از قبيل علم، سابقه، امانت، توانايى و هجرت نيز به چشم مى‏خورد.
1- مرد يا زن بودن، يا از فلان قبيله وقوم بودن، ملاك افتخار نيست كه اينها كار خداوند است. «خلقنا، جعلنا»
2- تفاوت‏هايى كه در شكل و قيافه و نژاد انسان‏ها ديده مى‏شود، حكيمانه و براى شناسائى يكديگر است، نه براى تفاخر. «لتعارفوا»
3- كرامت در نزد مردم زودگذر است، كسب كرامت در نزد خداوند مهم است. «اكرمكم عنداللّه»
4- قرآن، تمام تبعيض‏هاى نژادى، حزبى، قومى، قبيله‏اى، اقليمى، اقتصادى، فكرى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى را مردود مى‏شمارد و ملاك فضيلت را تقوا مى‏داند. «ان اكرمكم عنداللّه أتقاكم»
5 - برترى‏جويى، در فطرت انسان است و اسلام مسير اين خواسته‏ى فطرى را تقوا قرار داده است. «انّ اكرمكم عنداللّه أتقاكم»

[=Century Gothic] 6- ادّعاى تقوا و تظاهر به آن نكنيم كه خدا همه را خوب مى‏شناسد. «عليم خبير»


سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

سپاسگذارم از اساتید محترم کاوه - مریم و رضای گرامی

رضا جان از همین اول خط و نشون کشیدی تا نازیستها بزنن گاراژ :Cheshmak:

فرمایش شما کاملا صحیح است ولی یک جنبه دیگری هم در قرآن ذکرشده و آن اینکه خداوند انسانها را قوم قوم آفریده و این حکمت الهی است و میتوان از این حکمتها آنچنان که شایسته است نفع برد و بقول شما بجای برتری طلبی نژادی و قومی بجاطر خاصیت ژنتیکی هر قوم از همین قومیت هم برداشتی صحیح کرد و نفعی صحیح بر.

خب از اول ماجرا شروع کنیم ( البته من هم مانند رضای عزیز دارم خط و نشان میکشم :Cheshmak: )

همه میدانیم خداوند حضرت آدم را چگون خلق کرد .

در خاک دمید و فرمود خلق شو و او نیز خلق شد.

حال سوال

چرا دیگر ابناء آدم را اینگونه خلق نکرد و یا اینکه بکر زا نکرد ؟ میخواهم از خانواده به جامعه برسم لذا حوصله بخرج بدهید ممنونتان میشوم )

خب مشخص استکه خداوند هم خالق آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست و همینطور انسان و همچنین خالق عشق

او برای مرد زن را آفرید و مرد را برای زن ( یعنی بشر را نیازمند به نوع دیگرش کرد ) و برای با هم بودن آنها آرامیش قرار داد.

سپس بین اعضای هر خانواده محبت و پیوستگی و عشقی را بنا کرد.

بین مادر و فرزند پدر و فرزند و فرزندان نسبت به هم و پدر و مادرشان

اما برگردیم به سوا
خب خلقت انسان را میتوانست تنها با دمیدن بر خاک انجام دهد و یا با بکر زائی .ولی اینچنین نکرد و با یک تدبیر مودت را میان بندگان خود ایجاد کرد.
مودت و محبتی که ابتداعا بر اساس نیاز جلوه گر میشود و سپس با چهره عشق شکوفا میگردد.

سپس قومها را با چهره ها رنگها و در اقلیمهای متفاوت اسکان داد و آنها لاجرم برای تامین امنیت خود ( همان آرامش ) تمدن ایجاد کردند و در حقیقت با ایجاد تمدن یک نسبت فامیلی بین آنها ایجاد کرد.

مثلا من و کاوه و رضا و مریم عزیز فامیلیم و پسوند فامیلی ما ایرانی است .

حس میهن دوستی و هموطن دوستی نیز یک نوع عشق است که با حکمت الهی ایجاد گردیده .

و بعد

ادیان را برای خلایق فرستاد و فرمود انم المومنون اخوه و ام المومنین معرفی نمود و ولی هر سرزمین اسلامی را با حکم پدر تمام اعضای آن مملکت اسلامی توصیف کرد.

یعنی تا قبل از ایمان آوردن انسانها با خانواده و اقلیم با هم نسبت پیدا میکردند ولی بعد از آن خداوند نسبتی معنوی و متعالی را معرفی نمود.

بخاطر مومن بودن پیوندی بسیار محکمتر از پیوندهای معرفی شده قبلی ایجاد میشود ولی آیا لازم است که هرکسی این پیوند را بخواهد پیوند قبلی را نفی یا رد نماید ؟

آیا نمیتوان از موهبت آن پیوندها استفاده کرد ؟

اگر نمیشود پس خداوند ( العیاذ بالله ) کاری بیهوده انجام داده .

ما تا به الان که بلد نبودیم از این پیوند درست استفاده کنیم و کلا یا کارمان به ملیت گرائی با انکار دین و یا دین گرائی با رد ملیت کشیده.

امیدوارم راه صحیح را بر اساس آموزه های دینی بیابیم و عینا عمل کنیم .

یاحق

کاوه;65714 نوشت:
باتوجه به رهنمودهای رهبر عزیز انقلاب در کردستان درباره الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت و لزوم توجه به ان،

سلام علیکم جمیعا

کاوه گرامی خوب بود متن منظور نظر را هم می گذاشتید. بنده که هرچه گشتم در این سایت نبود .

اما جسارتا پیش دستی و مطالبی را ذکر میکنم.

کاوه;65714 نوشت:
به نظر شما الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت چه چیزی می تواند باشد؟

کاوه;65714 نوشت:
چه الگویی را شما پیشنهاد می کنید؟

این سوال آخر بحث

کاوه;65714 نوشت:
آیا می توان اسلامی بودن و ایرانی ماندن را با هم تلفیق کرد؟ چگونه ؟ در چه قالبی ؟

ملیت نمیتواند به شریعت کمک آنچنانی ای بکند در مسیر پیشرفت مبانی معنوی ولی در مرحله نخست شریعت این یاری را میتواند در حق ملیت کند.

اگر شریعت دارای طریقتی صحیح و مبانی ای اصیل باشد و بدور از آلایشها و کج رویهائی از جنس فکر یخ زده و گاها منحرف عده ای عالم نما میتواند در بین عوام و خواص جایگاهی داشته باشد که هر دو آن گروه ها یا آنرا در راس امور زندگی خود
قرار دهند و یا اینکه اقرار به جامعیت آن داشته باشند.

اگر چنین شریعتی را مدنظر قرار بدهیم میتواند بکمک یک ملت بیاید .
مثلا
در اوایل انقلاب چنین اتفاقی افتاد و امام خمینی رحمه الله علیه دستور تاسیس نهضت سواد آموزی را دادند و این مسئله باعث رشد علمی در سطح کشور شد
در مرحله بعد آحاد همین کشور رشد کرده در جهت نشر عقاید مذهبی به کمک مذهب و شریعت آمد.

در صدر اسلام پیامبر با فتوای اطلبوا العلم من المهد الی اللحد چنین کردند و هم اکنون هم میتوان دو پیوند بزرگ ( ملیت و مذهب ) را در یک قالب مدون و جهت دارد به کار بست.

ملیت گرائی صرف و مذهب گرائی ای که بر له ملیت گرائی باشد بدین دلیل که همدلی از هم زبانی بهتر است پس دل را نگاه دار و بزن زبان را قطع کن به جائی نمیرسد.

در حالیکه میتوان از هردو آنها در یک رویه بهترین استفاده را در جهت منافع هر دو در نظر گرفت انحصار گرائی آفت هردو آنها میگردد.

کاوه;65714 نوشت:
چرا الگوی فعلی مناسب جامعه ما نیست؟

چون اسلام ایرانی اسلام صحیحی نیست.چون اسلامی است که بر اساس منافع ملی طلب معنا و مفهوم میکند و تمام شریعت میشود بازار احادیث کذب برای اینکه اسلام ایرانی عربی یا هر کشور دیگری ساخته شود.

کاوه;65714 نوشت:
آیا اصرار بر حفظ سنتهای ایرانی کار درستی است؟

بعد از ظهور اسلام یک سری از اسمها مراسم و مفاهیم با معنای دین اسلام باقی ماند در ایران نیز میتواند چنین بینشی داشت.
مثلا عید را نمیگویم که مبانی متعالی و مشخصی دارد

4 شنبه سوری نیز یک جشن ملی - مذهبی بوده و میتوان با مفاهیم بلند اسلام آنرا همراه کرد.

این هم از مسائلی است که کارشناسان در موردش بارها بحث کرده اند و با دید قابل احرا بودن آن آنرا رها کردند چون بحثی بود که برای اجرا طراحی نشده بود.

کاوه;65714 نوشت:
به نظر شما الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و توسعه ما باید کدام کفه ترازویش سنگین باشد؟ ایرانی ماندن یا اسلامی بودن؟

اسلامی بودن صحیح است . در کنار اسلامی بودن ایرانی بودن. همانطوریکه عرض کردم میتوان از امکانات هر دو در جهت پیشرفت و توسعه در زمینه شریعت و دین استفاده کرد در این بین کشور هم صاحب پیشرفت و تعالی خواهد شد.

انحصار گرائی برای یکی از اینها یعنی چشم پوشی از فواید دیگری.

کاوه;65714 نوشت:
رابطه اسلام و ایران چه نوع رابطه ای با چه مقیاسی است ؟ عام و خاص مطلق به سود اسلام و یا ایران؟ و یا عام و خاص من وجه ؟

مرتبت اولی و ارجح اسلام است. اسلام دلیل این حرکت است. اسلام معنا بخش آن است و بدون اسلام یک ملت باید بدنبال مفاهیم والائی در حد اسلام باشد که کجا میشود آنرا یافت ؟
( این مبحث آخر را به هموطنی عرض کردم که ایران را ارجح میداند و حتی بدون اسلام )

کاوه;65714 نوشت:
به نظر شما الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت چه چیزی می تواند باشد؟ چه الگویی را شما پیشنهاد می کنید؟

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

هر هنگام و وقتی ابزار ابتدائی پیشرفت و اصول آن ایجاد و رعایت گردید تک تک افراد آن جامعه الگوهائی خواهند داشت با هر سلیقه و دیدگاهی.

انشاالله تعالی

یاحق

سلام علیکم....
دوست عزیز کاوه سوالاتی فرمودند که باید اول در موردش بررسی های کارشناسی انجام داد و بعد به صورت تفکیک هر 2 مسئله ودر کل ادغام این 2 موضوع نتیجه گیری کرد.....
ما در کشور عقاید مختلفی در زمینه ایرانی(ملی)،مذهبی و همچنین ملی مذهبی داریم....
که اگر کمی تاریخ بدانیم فرهنگ اصیل ایرانی را مربوط به یکتا پرستی باید بدانیم....
تاریخ و تمدن ایرانی که بسیار برای تک تک ما قابل احترام است به دلیل جنبه های انسانی حاکمین و پادشاهان دارد....
وگرنه چنگیز مغول هم قدرت داشت ولی چه کسی به نیکی از آن یاد میکند....؟
اما در مورد دین اسلام.....
ما مسلمانان که اسلام را دین کامل شده همه ادیان الهی دیگر میدانیم پس باید بدانیم که ارجحیت در امور با احکام الهی و بعد بقیه چیزها است.....
درست است که خیلی ها با تعصب گرایی و فرار از واقعیت گوش شنوای خود را گرفته اند...اما وظیفه کارشناسان گفتن حقایق است....
تصمیم با خودشان است....
اما اینکه بتوان در مورد الگوی اسلامی ایرانی صحبت کنیم چون مسئله است بسیار ظریف و حساس از قدرت استدلال و تحلیل من خارج است....
این موضوع خوبی ست اما باید از پایه در موردش بحث شود و سوالات کمی کلی ست و مطمینا تضادها و یا حتی نظریه های متشابه همدیگر را دفع می کنند....
جامعه................................................................

اما باید کمی صبور باشیم تا کمی هوا روشن تر شود....
اما فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد این الگو باید بگویم رهبر انقلاب با دید وسیع خود همیشه موضوعاتی را فرموده اند که سالیان بعد قابل لمس بوده برای مردم....
و فرموده های آقا برای شروع حرکت نخبگان دلسوز کشور است.....
اگر قرار است چنین بحث عمیقی شروع شود باید از بحثهای سطح پایین با توجه به علم اکثریت کاربران شروع شود تا بتوانیم این بحث را تا به انتها برای تعداد بیشتری از دوستان ملموس و تاثیر گذار بکنیم....
ما تابع نظر دوستانیم.....اگر قار است با همین سوالات پیش برویم ما هم حرفی نداریم پیش میرویم....
یا علی

سلام علیکم
در مورد سوالی که فرمودید باید عرض کنم که آن چه كه امروز از مفهوم توسعه دردنيا فهميده ميشود، وجوه مشتركى وجود دارد - اما از نظر ما كلمه‏پيشرفت باید معناى خاص خودش را داشته باشد كه با توسعه در نظام امروزغرب، نبايد اشتباه بشود. آن چه ما به دنبالش هستيم، لزوماً نباید توسعه‏ى غربى - با همان مختصات و با همان شاخص ها - باشد .غربى‏ها كشورهاى جهان را تقسيم كردند به توسعه‏يافته، در حال توسعه و توسعه‏نيافته. در نگاه اول انسان خيال ميكندتوسعه‏يافته يعنى آن كشورى كه از فناورى و دانش پيشرفته‏اى برخوردار است،توسعه‏نيافته و در حال توسعه هم به همين نسبت می باشد . عنوان توسعه‏يافته - و آن دو عنوان ديگرى كه پشت سرش مى‏آيد، يعنى در حال توسعه وتوسعه‏نيافته - يك بارِ ارزشى و يك جنبه‏ى ارزش‏گذارى همراه خودش دارد. الگوی پیشرفت از نظر دنیای امروز هر چه نزدیک تر شدن به الگوی غربی است که ملاک قرار گرفته و هر چه از فرهنگ و اداب غربی فاصله گرفته شود می شود کشور غیر پیشرفته .در حالی که این ملاک غلط است بلکه شرائط گوناگون - شرائط تاريخى، شرائط جغرافيائى، شرائط جغرافياى سياسى، شرائط طبيعى، شرائط انسانى و شرائط زمانى و مكانى - در ايجاد مدلهاى پيشرفت، اثر مي گذارد. ممكن است يك مدل پيشرفت براى فلان كشور يك مدل مطلوب باشد؛ عيناً همان مدل براى يك كشور ديگر نامطلوب باشد. بنابراين يك مدل واحدى براى پيشرفت وجود ندارد كه ما آن را پيدا كنيم، سراغ آن برويم و همه‏ى اجزاء آن الگو را در خودمان ايجاد كنيم و در كشورمان پياده كنيم؛ چنين چيزى نيست. پيشرفت در كشور ما - با شرائط تاريخى ما، با شرائط جغرافيائى ما، با اوضاع سرزمينى ما، با وضع ملت ما، با آداب ما، با فرهنگ ما و با ميراث ما - الگوى ويژه‏ى خود را دارد .
هيچ كدام از اين الگوهای مطرح در دنیای امروز، براى پيشرفت كشور ما نميتواند مدل مطلوب باشد. ما بايد دنبال مدل بومى مربوط به کشور خودمان باشیم و هنر ما اين خواهد بود كه بتوانيم مدل بومى پيشرفت را متناسب با شرائط خودمان پيدا كنيم.
البته اینها به این معنا نیست که نباید از تجربیات و علوم کشورهای دیگر استفاده کنیم بلکه باید آن علوم و تجربیات را بومی سازی نمائیم .
موضوع قفل شده است