مقتل و روضه های حضرت علی اکبر سلام الله علیه

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مقتل و روضه های حضرت علی اکبر سلام الله علیه

مرحوم سید بن طاووس در کتاب لهوف در قصه ی شهادت آن حضرت آورده است :
آن شبيه رسول ، قدم شجاعت در ميدان سعادت نهاد و با آن گروه بى باك به جنگ پرداخت و خاطره ها را اندوهناك گردانيد و نونهال بوستان امامت جنگى كرد به غايت سخت و جمعى كثير از آن اَشْقياء

متن عربى :
ثُمَّ رَجَعَ إِلى اءَبيهِ وَقالَ: يا اءَبَتِ، اءَلْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنى ، وَثِقْلُ الْحَديدِ قَدْ اءَجْهَدَنى ، فَهَلْ إِلى شَرْبَةٍ مِنْ الْماءِ سَبيلٌ؟
فَبَكَى الْحُسَيْنُ عليه السّلام وَقالَ:
((واغَوْثاهُ، يا بُنَيَّ قاتِلْ قَليلاً، فَما اءَسْرَعَ ما تَلْقى جَدَّكَ مُحَمَّدا عليه السّلام ، فَيَسْقيكَ بِكَاءْسِهِ الاَْوْفى شَرْبَةً لا تَظْمَاءُ بَعْدَها اءَبَدا)).
فَرَجَعَ عليه السّلام إِلى مَوْقِفِ النِّزالِ، وَقاتَلَ اءَعْظَمَ الْقِتالِ، فَرَماهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةِ الْعَبْدى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ، فَنادى : يا اءَبَتاهُ عَلَيْكَ مِنِّى السَّلامُ، هذا جَدّى يَقْرَؤُكَ السَّلامُ وَيَقُولُ لَكَ: عَجِّلِ الْقُدُومَ عَلَيْنا، ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَماتَ.
فَجاءَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام حَتّى وَقَفَ عَلَيْهِ، وَوَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّهِ وَقالَ:
((قَتَلَ اللّهُ قَوْما قَتَلُوكَ، ما اءَجْراءَهُمْ عَلَى اللّهِ وَعَلَى انْتِهاكِ حُرْمَةِ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله ، عَلَى الدُّنْيا بَعْدَكَ الْعَفاءُ)).
ترجمه :
نگونبخت را به خاك هلاك انداخت . سپس به خدمت پدربزرگوار آمد و گفت : اى پدر! تشنگى مرا كشت و سنگينى اسلحه آهنين مرا به تَعَب افكند، آيا راهى به سوى حصول شربتى از آب هست ؟ حضرت سيّدالشهداء عليه السّلام هم به گريه افتاد و فرياد وا غَوْثاهُ برآورد و فرمود: اى فرزند عزيزم ! اندكى ديگر به كار جنگ باش كه به زودى جدّت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله را ملاقات خواهى نمود و ايشان از جام سرشار كوثر شربتى به تو خواهد داد كه پس از آن هرگز روى تشنگى نبينى و احساس ‍ عطش ننمايى .
حضرت على اكبر به سوى ميدان برگشت و جنگى عظيم نمود كه بالاتر از آن تصوّر نتوان كرد و داد شجاعت بداد در آن حال
((مُنْقذ بن مُرّه عبدى )) تيرى به جانب آن فرزند رشيد سيّدالشهداء، افكند كه از صدمه آن تير بر روى زمين افتاد و فرياد برآورد:
((يا اَبَتاهُ! عَلَيْكَ...))؛ يعنى پدر جان ، سلام من بر تو باد! اينك جدّم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله است كه به تو سلام مى رساند و مى فرمايد:
زود به نزد ما بيا. على اكبر اين بگفت و فرياد زد و جان برجان آفرين تسليم نمود. چون آن جوان اين دنياى فانى را مشتاقانه وداع نمود، حضرت سيّدالشهداء عليه السّلام بر بالين ايشان آمد وگونه صورت خود را برگونه صورت او گذارد و فرمود:
خدا بكُشد آن كسانى را كه تو را كشتند، چه بسيار جراءت و گستاخى نمودند برخداى متعال و بر شكستن حرمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ،
((عَلَى الدُّنيا بَعْدَكَ الْعَفا))؛ پس از تو، خاك بر سر اين دنيا!

التماس دعا
ادامه دارد ..

متن عربى :
قالَ الرّاوى : وَخَرَجَتْ زَيْنَبُ إِبْنَةُ عَلِيٍّ تُنادي : يا حَبيباهُ يَابْنَ اءَخاهُ، وَجاءَتْ فَاءَكَبَّتْ عَلَيْهِ.
فَجاءَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام فَاءَخَذَها وَرَدَّها إِلَى النِّساءِ.
ثُمَّ جَعَلَ اءَهْلُ بَيْتِهِ يَخْرُجُ مِنْهُمُ الرَّجُلُ بَعْدَ الرَّجُلِ، حَتّى قَتَلَ الْقَوْمُ مِنْهُمْ جَماعَةً، فَصَاحَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام فى تِلْكَ الْحالِ: صَبْرا يا بَنى عُمُومَتى ، صَبْرا يا اءَهْلَ بَيْتى صَبْرا، فَوَاللّهِ لا رَاءَيْتُمْ هَوانا بَعْدَ هذَا الْيَوْمِ اءَبَدا.
قالَ الرّاوى : وَخَرَجَ غُلامٌ كَاءَنَّ وَجْهَهُ شِقَّةَ قَمَرٍ، فَجَعَلَ يُقاتِلُ، فَضَرَبَهُ ابْنُ فُضَيْلٍ الاَْزْدى عَلى رَاءْسِهِ، فَفَلَقَهُ، فَوَقَعَ الْغُلامُ لِوَجْهِهِ وَصاحَ: يا عَمّاهُ.
فَجَلَى الْحُسَيْنُ عليه السّلام كَما يَجْلِى الصَّقْرُ، وَشَدَّ شِدَّةَ لَيْثٍ اءُغْضِبَ، فَضَرَبَ ابْنَ فُضَيْلٍ بِالسَّيْفِ، فَاتَّقاها بِساعِدِهِ فَاءَطَنَّها مِنْ لَدُنِ الْمِرْفَقِ، فَصاحَ صَيْحَةً سَمِعَهُ اءَهْلُ الْعَسْكَرِ، فَحَمَلَ اءَهْلُ الْكُوفَةِ لِيَسْتَنْقِذُوهُ، فَوَطَاءَتْهُ الْخَيْلُ حَتّى هَلَكَ.

ترجمه :
راوى گويد: در اين هنگام زينب خاتون صلّى اللّه عليه و آله از خيمه بيرون دويد در حالتى كه ندا مى كرد:
يا حَبيباهُ يَابْنَ اءَخاهُ! پس آن مخدّره آمد و خود را بر روى بدن پاره پاره على اكبر افكند، امام حسين عليه السّلام تشريف آورد و خواهر را از روى جنازه على اكبر بلند كرد به نزد زنان برگردانيد.
پس از آن يكايك مردان اهل بيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يكى بعد از ديگرى روانه ميدان گرديدند تا آنكه جماعتى از ايشان به دست آن بدكيشان به درجه رفيع شهادت رسيدند.
پس حضرت سيدالشهداء عليه السّلام آواز به صيحه و فرياد بلند نمود و فرمود:
اى عموزادگان من ! و اى اهل بيت من ! صبورى و شكيبايى را شعار خود سازيد و متحمّل بار محنت ، باشيد؛ به خدا سوگند كه پس از اين روز هرگز روى خوارى به خود نخواهيد ديد.
راوى گويد: در اين هنگام جوانى بيرون خراميد كه در حُسن صورت و درخشندگى منظر به مثابه پاره ماه بود، با آن گروه بدخواه و بى دين ، به كار جنگ پرداخت . ابن فضيل اَزْدى مَيْشوم ضربتى بر فرق آن مظلوم ، زد كه فرق او راشكافت و آن جوان از مركب به صورت ، روى زمين افتاد و فرياد يا عَمّاهُ برآورد. پس امام عليه السّلام مانند باز شكارى ، خود را به ميدان رسانيد و همچون شير خشمناك بر آن لعين بى باك ، حمله نمود و با شمشير، ضربتى بر اَّن ناپاك ، فرود آورد و آن وَلَدُالزّنا بازوى خود را سپر شمشير امام عليه السّلام نموده و دست نحس اش از مِرْفق قطع گرديد و آن لعين فرياد بلندى برآورد كه همه لشكر فرياد او را شنيدند.

التماس دعا
ادامه دارد ..

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/]



[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دلا این عالم فانی به یک ارزن نمی ارزد [/]



[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به دنیــا آمدن بر زحـمت رفتن نمی ارزد[/]



[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اگر بر تخت شاهی تا به روز حشر بنشینی[/]



[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به خشت زیر سر اندر لحد خفتن نمی ارزد[/]



[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مسخر گر شود روزی زمینت مثل اسکندر[/]



[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به تنهائی قبر و وقت جان کندن نمی ارزد[/]



[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]جــــــوانان همه عالم اگر گردند قـــربانی[/]



[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به خون غلتیدن قـــد علی اکبر نمی ارزد[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین(ع)
[/]


موضوع قفل شده است