امل و آرزو چیست ؟ و اقسام آن کدام است ؟

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امل و آرزو چیست ؟ و اقسام آن کدام است ؟

تعریف آرزو:

در تعريف آرزو گفته اند : آرزو يعني آنچه که افراد در زندگي يا در دنياي هستي تمنا مي کنند. يا آرزو را مي توان چنين تعريف کرد: آرزو عبارت است از: يکسري خواسته ها و منويات که انسان در جهت رشد و تعالي معيارهاي زندگي خود در حال یا آتی به آنها نياز دارد، بي شک انسان در هر مقطعي از زمان و مکان نياز به آرزو دارد و البته به مرور زمان نيز اين آرزوها براساس شرايط و موقعيت زماني و مکاني در تغيير است. چه اينکه انسان از بدو تولد تا سن پيري در تغيير و تحول بوده و براساس همين، عقلايي است که بگوييم آرزوهاي آن نيز قابل تغيير و تحولند. به بياني هرچقدر رشد فکري انسان فربه تر شود، طبعا آرزوهاي آن نيز بزرگتر خواهند شد.

آرزو در احادیث :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :الامل لامتی و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لاغرس غارس شجرا .
امل و آرزو رحمت است برای امت من و اگر آرزو نبود مادر طفل خویش را شیر نمی داد [ تا فرزند رشیدی بشود ] و باغبان هم نهالی نمی کاشت [تا درخت تناوری بشود ].

اقسام آرزوها :

1آرزوهای خیالی و باطل : هر آرزویی که انسان را از مسیر حق و حقیقت دور بکند خیالی و باطل و از نظر اسلام مردود است .

2 آرزوهای حقیقی : هر آرزویی که انسان را در مسیر تعالی و رشد معنوی و یا مادی مختوم به تکامل معنوی قرار بدهد ، حقیقی است ، این قبیل آرزوها موجب ترقی و تکامل انسان بوده و از نظر شرع مقدس ممدوح می باشد . که این آرزوهای حقیقی نیز خود اقسامیست :

اقسام آرزوهای حقیقی :


الف : آرزوهای مادی دنیوی مانند : آرزوی داشتن فرزند صالح و سالم – آرزوی داشتن همسر حلال و شایسته – آرزوی به دست آوردن ثروت حلال برای مصرف در امور خیریه و احسانات و خدمت به خلق و ترویج مکتب حقه الهی .


ب : آرزوی مادی اخروی مانند : تمنای بهشت و حوریه .


ج : آرزوهای معنوی دنیوی مانند : آرزوی زیارت خانه خدا – آرزوی زیارت مشاهد مشرفه اهل بیت علیهم السلام _ آرزوی جهاد و شهادت در رکاب امام زمان ارواحنا فداه .


د : آرزوهای معنوی اخروی مانند : آرزوی همنشینی و مجالست با انبیا و اوصیا و اولیا و صلحا در بهشت .


دامنه آرزوها :

دامنه آرزوهای حقیقی و مثبت انسان هیچ محدودیتی ندارد و آرزوهای مادی و دنیوی هر چند مباح هم نباید انسان را دلبسته دنیا و پایبست غرور نماید چنان که حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرمودند :
یا من بدنیاه اشتغل - ای کسی که دنیا تو را به خودش مشغول کرده [و از آخرت غافلی ] .
وغره طول الامل - و آرزوهای طولانی تو را مغرور ساخته .
الموت یأتی بغتة - مرگ به ناگهان تو را در میگیرد .
والقبر صندوق العمل - در حالیکه قبر صندوق عمل است .
و نیز انسان مؤمن همان گونه که در جلب خوبیها و طلب بهترین ها از خداوند سایرمؤمنین را هم دخیل می نماید ، در آرزوهای حقیقی و نیک و سعادت بخش خویش دیگران را نیز سهیم می نماید . هم در دعا که عمل عبادی زبانی ظاهریست و هم در آرزو که یک نیت خیرخواهانه قلبی و باطنیست ، از خدای متعال ، خیر و نیکی و سعادت را برای همگان می خواهد و اینها را از خود و خانواده خود به دیگران تعمیم میدهد ، که این خود قوت قلب و نیرویی میشود برای ساختن و پرداختن اجتماع انسانی در مسیر تعالی و رشد .


داستانی از آرزوی طولانی
روزى حجاج بن يوسف ثقفى در بازار گردش مى كرد، شيرفروشى را مشاهده كرد، با خود صحبت مى كند در گوشه اى ايستاد و به گفته هايش ‍ گوش داد مى گفت اين شير را مى فروشم درآمدش فلان قدر خواهد شد استفاده ى آن را با درآمدهاى آينده روي هم مى گذارم تا به قيمت گوسفندى برسد يك ميش تهيه مى كنم هم از شيرش بهره مى برم و بقيه ى درآمد آن سرمايه ى تازه اى مى شود بالاخره با يك حساب دقيق به اينجا رسيد كه پس ‍ از چند سال ديگر سرمايه دارى خواهم شد مقدار زيادى گاو و گوسفند خواهم داشت . آنگاه دختر حجاج بن يوسف را خواستگارى مى كنم ، پس از ازدواج با او شخص با اهميتى مى شوم اگر روزى دختر حجاج از اطاعتم سرپيچى كند با همين لگد چنان مىزنم كه دنده هايش خورد شود، همينكه پايش را بلند كرد به ظرف شير خورده به زمين ريخت .
حجاج جلو آمد به دو نفر از همراهانش دستور داد او را بخوابانند و صد تازيانه جانانه بر پيكرش بزنند، شيرفروش از ريختن شيرها كه سرمايه كاخ آرزويش بود خاطرى افسرده داشت از حجاج پرسيد براى چه مرا بى تقصير مى زنيد، حجاج گفت مگر نه اين بود كه اگر دختر مرا مى گرفتى چنان لگد مى زدى كه پهلويش بشكند اينك به كيفر آن لگد بايد صد تازيانه بخورى .


برگرفته از كتاب : داستانها و پندها جلد دوم ، اثر مصطفى زمانى وجدانى
و من الله التوفیق

منظور از آرزوهای دراز (طول امل) چیست؟

اشاره

«طول امل » و به تعبیر دیگر «آرزوهای دور و دراز» از مهمترین رذایل اخلاقی است که انسان را به انواع گناهان آلوده می کند، از خدا دور می سازد، به شیطان نزدیک می کند و گرفتار عواقب خطرناکی می سازد.
البته اصل «آرزو» و «امید» نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه نقش بسیار مهمی در حرکت چرخهای زندگی و پیشرفت در جنبه های مادی و معنوی بشر دارد.
اگر امید و آرزو در دل «مادر» نباشد هرگز فرزندش را شیر نمی دهد و انواع زحمت ها و ناراحتی ها را برای پرورش او تحمل نمی نماید، همان گونه که در حدیث معروف نبوی 9 آمده است: «الامل رحمة لامتی و لولا الامل ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرها!; امید و آرزو، رحمت برای امت من است و اگر امید و آرزو نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ باغبانی نهالی نمی کاشت ». (1)
کسی که یقین کند مثلا امروز روز آخر زندگی اوست یا در آینده بسیار نزدیکی از دنیا می رود، دست از همه کار می شوید و در واقع موتور زندگی او خاموش می شود و چرخهای آن از کار می افتد و شاید یکی از دلایل مخفی بودن پایان عمر هر کس همین باشد که چراغ پر فروغ امید و آرزو در دلش خاموش نشود و به تلاشهای زندگی ادامه دهد.
همان گونه که در حدیثی از حضرت مسیح(ع) می خوانیم: «در جایی نشسته بود و پیرمردی را مشاهده کرد که با کمک بیل به شکافتن زمین مشغول است(و تلاش گرم و مستمری برای کار کشاوزی دارد) حضرت مسیح(ع) به پیشگاه خدا عرضه داشت: «خداوندا امید و آرزو را از او برگیر!» ناگهان پیرمرد بیل را به کناری انداخت و روی زمین دراز کشید و خوابید، کمی بعد حضرت مسیح(ع) عرضه داشت: «بارالها! امید و آرزو را به او بازگردان!» ناگهان مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد! حضرت مسیح(ع) از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو دیدم، یک بار بیل را به کنار افکندی و روی زمین خوابیدی، اما در حرحله دوم ناگهان برخاستی و مشغول کار شدی؟!
پیرمرد در جواب گفت: «در مرتبه اول فکر کردم من پیر و ناتوانم و آفتاب لب بامم، امروز بمیرم یا فردا خدا می داند، چرا این همه به خود زحمت دهم و این همه تلاش کنم؟ بیل را به کنار انداختم و بر زمین خوابیدم!
ولی چیزی نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد از کجا معلوم که من سالهای زیادی زنده نمانم؟ افرادی مثل من بودند و سالها عمر کردند، انسان تا زنده است زندگی آبرومند می خواهد و باید برای خود و خانواده اش تلاش کند، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم ». (2)
به همین دلیل برای ایجاد تحرک بیشتر در گروه های مختلف اجتماعی باید امید به آینده را در دل آنها زنده نگه داشت.
ولی همین امید و آرزو که رمز حرکت و تلاش انسانهاست و مانند قطرات حیاتبخش باران، سرزمین دل انسان را زنده نگه می دارد، اگر از حد بگذرد به صورت سیلابی ویرانگر در می آید و همه چیز را با خود می برد و سرانجام انسان را غرق دنیاپرستی و ظلم و جنایت و گناه می کند.
به همین دلیل پیامبر اکرم(ص) «طول امل » را یکی از دو دشمن بسیار خطرناک برای انسانها شمرده و فرموده است:
«خصلتان اتباع الهوی و طول الامل، فاما اتباع الهوی فانه یعدل عن الحق، اما طول الامل فانه یحبب الدنیا; شدیدترین چیزی که از آن بر شما می ترسم دو خصلت است: پیروی از هوا و آرزوی طول و دراز; زیرا هواپرستی شما را از حق بازمی دارد و اما آرزوی دور و دراز شما را حریص بر دنیا می کند». (3)
شبیه همین معنی با کمی تفاوت در نهج البلاغه از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است. (4)
با این اشاره به آیات قرآن بازمی گردیم و نتیجه طول امل را در سرنوشت اقوام پیشین و انسانها به طور کلی مورد بررسی قرار می دهیم:
1- واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بواکم فی الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فی الارض مفسدین (سوره اعراف،آیه 74)
2- اتبنون بکل ریع آیة تعبثون × و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون (سوره شعراء،آیات 129و128)
3- ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله و غرکم بالله الغرور (سوره حدید،آیه 14)
4- الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون (سوره حدید،آیه 16)
5- ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون (سوره حجر،آیه 3)
6- ام للانسان ما تمنی × فلله الآخرة و الاولی (سوره نجم،آیات 24و25)
7- ویل لکل همزة لمزة × الذی جمع مالا و عدده × یحسب ان ماله اخلده (سوره همزه،آیات 1تا3)
8- ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم (سوره محمد،آیه 25)
ترجمه
1- و به خاطر بیاورید که خداوند شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش، قصرها برای خود بنا می کنید و در کوهها برای خود خانه ها می تراشید! بنابراین نعمت های خدا را متذکر شوید و در زمین به فساد نکوشید.
2- آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه ای از روی هوا و هوس می سازید؟! - و قصرها و قلعه های زیبا و محکم بنا می کنید، شاید در دنیا جاودانه بمانید؟!
3- (منافقان) آنها را صدا می زنند «مگر ما با شما نبودیم؟! می گویند «آری ولی شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار(مرگ پیامبر را) کشیدید و(در همه چیز) شک و تردید داشتید و آرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرارسید و شیطان فریبکار(نیز) شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد!
4- آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است خاشع گردد؟! و مانند کسانی نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانی داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلب هایشان قساوت پیدا کرد و بسیاری از آنها گنهکارند!
5- بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید!
6- آیا آنچه انسان تمنا دارد به آن می رسد؟! - در حالی که آخرت و دنیا از آن خداست!
7- وای بر هر عیبجوی مسخره کننده ای! - همان کس که مال فراوانی جمع آوری و شماره کرده(بی آنکه مشروع و نامشروع آن را حساب کند)! - او گمان می کند که اموالش او را جاودانه می سازد!
8- کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!
تفسیر و جمع بندی
سرچشمه غفلت

آیات اول و دوم ناظر به قوم «عاد» و «ثمود» است که پیامبرانی به نام «هود» و «صالح » داشتند این جمعیت با پیشرفتی که در کشاورزی و صنعت پیدا کرده بودند سخت سرگرم به دنیا شده و به آن دل بسته بودند و آرزوهای دور و دراز آنها را در خود غرق ساخته بود و چنان گرفتار غرور و کبر و نخوت شده بودند که نه تنها کمترین اعتنایی به دعوت خیرخواهانه پیامبرشان هود و صالح 8 نکردند، بلکه به مبارزه با آنها برخاستند.
قرآن مجید در نخستین آیه از آیات بالا، از زبان حضرت صالح 7 خطاب به آن قوم سرکش چنین نقل می کند: «به خاطر بیاورید که قوم عاد به خاطر طغیان از میان رفتند و خداوند شما را جانشینان آنان قرار داد و در زمین مستقر ساخت که در دشتهایش قصرها برای خود بنا می کنید و در کوهها(در دل سنگها) برای خود خانه هایی می تراشید، به یاد نعمت های خدا باشید و در زمین فساد نکنید»! (واذکروا اذ جعلکم خلفاء من بعد عاد و بواکم فی الارض تتخذون من سهولها قصورا و تنحتون الجبال بیوتا فاذکروا آلاء الله و لاتعثوا فی الارض مفسدین) (5)
در دومین آیه وضع قوم «عاد» را شرح می دهد که توضیحی است برای آیه قبل که در باره قوم «ثمود» بود.
از زبان پیامبرشان(حضرت هود(ع)) چنین نقل می کند: «آیا شما بر هر مکان مرتفعی نشانه ای از سر هوا و هوس می سازید؟ - و قصرها و قلعه های زیبا و محکم بنا می کنید که گویی در دنیا جاودانه خواهید ماند»! (اتبنون بکل ریع آیة تعبثون × و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون) (6)
هود(ع) با این سخن به آنها می فهماند که یکی از علل مهم انحراف شما هوسرانی و تکیه بر آرزوهای دراز است که شما را از خدا غافل کرده و در زرق و برق دنیا غرق ساخته است.
«مصانع » جمع «مصنع » به معنی ساختمان و قصر مجلل و محکم است، این واژه از ماده «صنع » گرفته شده که به معنی کار نیکو انجام دادن است، بنابراین صنع به هر کاری گفته نمی شود، بلکه به کارهایی اطلاق می گردد که دارای امتیاز خاصی است.
قوم عاد و ثمود تصور می کردند که با این بناهای محکم و زیبا و خانه های مجللی که در درون دل کوهها ایجاد کرده بودند، می توانند خود را از آفات و گزند حوادث مصون دارند و سالیان دراز زنده بمانند و به عیش و نوش بپردازند.
همین معنی در باره قوم ثمود در آیات دیگری مطرح شده است و باز از زبان صالح 7 این چنین می خوانیم: «اتترکون فی ما ههنا آمنین × فی جنات و عیون × و زروع و نخل طلعها هضیم × و تنحتون من الجبال بیوتا فارهین; آیا چنین می پندارید که همیشه در نهایت امنیت در نعمت هایی که اینجاست، می مانید - در این باغها و چشمه ها - در این زراعت ها و نخلهایی که میوه هایش شیرین و رسیده است و شما از کوهها خانه هایی(بسیار محکم) می تراشید و در آن به عیش و نوش می پردازید( و همه چیز را به دست فراموشی می سپارید؟!)». (7)
بی شک غرور و غفلت حاصل از طول امل منحصر به قوم عاد و ثمود نبود، ولی در قرآن مجید در مورد این دو گروه سرکش، این رذیله اخلاقی برجستگی خاصی دارد.
در سومین آیه سخن از گفتگوی مؤمنان و منافقان در روز قیامت است که منافقان خود را در ظلمت و تاریکی در صحنه محشر می بینند، در حالی که مؤمنان در پرتو نور و ایمان به سوی بهشت در حرکتند، منافقان از مؤمنان تقاضا می کنند اجازه بدهید ما هم از نور شما بهره ای بگیریم، ولی دیوار بلندی در میان این دو فاصله می شود.
در اینجا منافقان فریاد می زنند «...الم نکن معکم...; آیا ما در دنیا با شما نبودیم(پس چرا از ما جدا شدید؟)» (8)
مؤمنان در پاسخ می گویند: «آری ما با هم بودیم، ولی شما خود را فریب دادید و در انتظار حوادث ناگوار برای مسلمانان بودید و پیوسته در امر معاد و دعوت پیامبر اسلام(ص) ابراز تردید می کردید و آرزوهای دراز، پیوسته شما را مغرور ساخت تا فرمان مرگ شما از سوی خدا فرارسید»، (...قالوا بلی و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانی حتی جاء امر الله...) (9)
به این ترتیب آیه فوق عامل بدبختی منافقان را در چهار چیز خلاصه می کند که چهارمین آنها آرزوهای طول و دراز است.
«امانی » جمع «امنیه » از ماده «منی »(بر وزن مغز) در اصل به معنی اندازه گیری کردن است، و «تمنی » به معنی آرزوست، چرا که انسان در درون دل در عالم خیال اموری را برای خود اندازه گیری می کند و به همین جهت به خیالات باطل و سخنان دروغ و آرزوهای دور و دراز «امنیه » و جمع آن «امانی » اطلاق شده است.
در تفسیر منهج الصادقین و تفسیر قرطبی در ذیل این آیه حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که مضمونش این است: «آن حضرت در حالی که یارانش را موعظه می فرمود خطهایی(موازی هم) بر زمین کشید، بعد یک خط عمودی بر همه آنان رسم فرمود، سپس گفت: می دانید این خطوط چه معنی دارد؟ عرض کردند: نه یا رسول الله! فرمود: این خطوط مانند آرزوهای دور و دراز انسانهاست (که حد و مرزی ندارند) و آن یک خط(عمودی) همان مرگ و پایان زندگی است که بر همه آنها کشیده می شود و همه آمال و آرزوها را باطل می کند».
همین معنی با تفاوت مختصری از «ابن مسعود» نقل شده است و پیامبر اکرم(ص) خطی به شکل مربع کشید و خطی در وسط آن رسم فرمود و آن را به خارج مربع ادامه داد و خطوط کوچکی از طرف راست و چپ آن کشید، سپس فرمود: این(خطی که در وسط مربع است) انسان است و این(مربع) اجل اوست که به او احاطه کرده و این(ادامه خطی که به خارج از مربع پیش رفته) آرزوهای دراز اوست که از اجل و مرگ او هم فراتر می رود و این خطوط کوچک عوارض و حوادثی است که او را احاطه کرده، اگر(فرضا) اجل خطا کند، این حوادث و عوارض او را از بین می برند و اگر این حوادث و عوارض خطا کنند اجل او را از میان برمی دارد». (10)
در چهارمین آیه مؤمنان را به طور غیر مستقیم مخاطب قرار داده و هشدار می دهد که مراقب وضع خویش باشند، مبادا به اثر آرزوهای دور و دراز به سرنوشت مرگبار و اسفناک اقوام پیشین گرفتار شوند، می فرماید: «آیا وقت آن نرسیده است که دل های مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد، و مانند کسانی نباشند که پیش از این کتاب آسمانی به آنها داده شد، سپس زمان طولانی به آنها گذشت (و بر اثر غفلت و آرزوهای دراز) قلب های آنها قساوت پیدا کرد. و بسیاری از آنان گناهکارند. الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لایکونوا کالذین اوتوا الکتاب من قبل فطال علیهم الامد فقست قلوبهم و کثیر منهم فاسقون (حدید،16).
مطابق این آیه آنچه باعث نرمش قلب آدمی و انعطاف آن به سوی حق و خشوع و خضوع در پیشگاه خدا می شود، همان ذکرلله و یاد خدا و توجه به حق است، آری یاد خدا است که آرزوهای دور و دراز را بر می چیند، و انسان را متوجه مسؤولیت هایش می کند، و دل را نورانی، و فکر انسان را واقع بین و ماهیت زندگی ناپایدار دنیا را در برابر او مشخص می سازد.
دلی کز نور معنی نیست روشن مخوانش دل که آن سنگ است و آهن دلی کز گرد غفلت زنگ دارد از آن دل سنگ و آهن ننگ دارد
در پنجمین آیه خطاب به پیامبر اسلام(ص) ، اشاره به کفار و مشرکان کرده، می فرماید: «بگذار آنها بخورند و از دنیای مادی بهره گیرند و آرزوها(ی دراز) آنان را غافل سازد ولی به زودی خواهند فهمید(که چه اشتباه بزرگی مرتکب شده اند) »، (ذرهم یاکلوا و یتمتعوا و یلههم الامل فسوف یعلمون)
آری آنان همچون چهارپایانند که جز آب و علف چیزی نمی فهمند، تنها تفاوتی که با چهارپایان دارند و آنها را از چهارپایان پست تر کرده این است که یک مشت آرزوی طول و دراز اطراف فکرشان را احاطه کرده و به آنها اجازه نمی دهد که در سرنوشت خود بیندیشند و پیش از آنکه دست اجل گریبان آنها را بگیرد بیدار شوند و از بیراهه بازگردند.
در اینجا تاثیر منفی آرزوهای دراز در وجود انسان به خوبی تبیین شده و نشان می دهد که تا چه حد آرزوها انسان را به خود مشغول می سازد و از خدا غافل می کند.
تعبیر به «ذرهم » (آنها را رها کن) به وضوح نشان می دهد که امیدی به هدایت این گروه نیست وگرنه پیامبر اکرم(ص) هرگز مامور نمی شد آنها را رها سازد.
چگونه می توان امید به هدایت گروهی داشت که هدف نهایی آنها خور و خواب همچون حیوانات است و آرزوهای دراز به آنها اجازه نمی دهد که لحظه ای به پایان زندگی و به آفریدگاری که این مواهب حیات را به آنها بخشیده بیندیشند و در باره هدفی که برای آن آفریده شده اند لحظه ای فکر کنند.
در ششمین آیه مورد بحث، اشاره به این حقیقت می کند که غالبا آرزوهای دراز که هرگز انسان به آنها نمی رسد، او را احاطه می کنند و امکانات او را که باید در مسیر سعادت به کار گرفته شود به خود جذب می کند و او را از راه بازمی دارد، می فرماید: «آیا انسان به آنچه آرزو می کند می رسد؟!(نه هرگز نخواهد رسید)» (ام للانسان ما تمنی) (11)
این استفهام در واقع یک نوع استفهام انکاری است، چگونه ممکن است انسان به همه آرزوهایش برسد در حالی که طول آرزوها گاه دهها یا صدها برابر عمر اوست! و گاه اصلا نقطه پایانی ندارد! و هر جا برسد آرزوهای دیگری در برابر او خودنمایی کرده و وی را به سوی خود جلب می نماید.
باید توجه داشت که این آیه به دنبال آیاتی است که اشاره به بتهای مشرکان می کند که آرزو داشتند شفیع آنها در درگاه خداوند شوند و قرآن می گوید این آرزو هرگز برآورده نخواهد شد، ولی با این حال مفهوم آیه عام است و به اصطلاح مورد، مخصص نیست.
در هفتمین آیه سخن از دنیاپرستان خودخواه با آرزوهای دور و دراز است، می فرماید: «وای بر هر عیبجوی مسخره کننده ای - همان کس که مال و ثروت(عظیمی) را جمع آوری و شماره کرده است(بی آنکه حساب مشروع و نامشروع را بکند) و گمان می کند اموالش سبب جاودانگی اوست!»، (ویل لکل همزة لمزة × الذی جمع مالا و عدده (12) × یحسب ان ماله اخلده) (13)
در واقع این سه آیه علت و معلول یکدیگرند، چرا که این انسان بی خبر و خودبین و خودپسند دیگران را استهزاء می کند، به خاطر آنکه ثروت عظیمی برای خود از طرق نامشروع فراهم ساخته، چرا دست به جمع چنین ثروتی زده؟ به خاطر اینکه می پندارند داشتن چنین ثروتی به او جاودانگی می دهد، این پندار که با«طول امل » و آرزوهای دراز همراه ست سبب غرور و خودبرتربینی می شود و آن هم به نوبه خود سبب استهزاء و عیبجویی نسبت به دیگران است. (14)
از این آیه به خوبی می توان استفاده کرد که آرزوهای دراز گاهی به حدی می رسد که انسان مرگ را به کلی فراموش کرده، خود را جاودانه می پندارد و همین امر سبب طغیان و سرکشی او می شود و آن طغیان سرچشمه گناهان دیگری می گردد.
در هشتمین و آخرین آیه مورد بحث، سخن از گروهی است که حق را شناختند و سپس به آن پشت کردند و از آن اعراض نمودند، می فرماید: «کسانی که بعد از روشن شدن حق به آن پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!»، (ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم) (15)
«املی لهم » از ماده «املاء» به معنی پدید آوردن آرزوهای دور و دراز است که انسان را به خود مشغول می دارد.
در واقع آیه ناظر به این حقیقت است که چگونه ممکن است یک انسان حق را بشناسد و باور کند سپس آن را نادیده بگیرد و به آن پشت کند و راه نجات خود را ببیند با این حال از بی راهه برود!
آیا می توان باور کرد انسان عاقلی چنین کند؟! آری! هنگامی که تسویلات شیطان انسان را احاطه کند و زشتی ها را در نظرش به صورت زیبایی ها نشان دهد و او را گرفتار آرزوهای دور و دراز سازد، بعید نیست حق را به دست فراموشی بسپارد و به آن پشت کند.
از اینجا می توان دریافت که آرزوهای طولانی چه بلایی بر سر انسان می آورد و چگونه انسان عاقل را به کلی از عقل و خرد بیگانه می کند؟!
از مجموع آیات فوق که قسمتی در باره اقوام پیشین بود و بخشی در باره معاصران پیامبر(ص) و قسمتی نیز به صورت یک قانون کلی مطرح شده بود می توان چنین نتیجه گرفت که طول امل و آرزوهای دراز از خطرناک ترین دشمنان سعادت بشر است که نه تنها افراد، بلکه اقوام و ملت ها را در کام مرگ و بدبختی فرومی برد.
طول امل در روایات اسلامی

از آنجا که آرزوهای دراز تاثیر بسیار مخربی بر زندگی معنوی و اخلاقی و حتی مادی انسانها دارد، در روایات اسلامی با تعبیرات گوناگون از آن نکوهش شده و با عبارات پرمعنایی به علل منطقی آن نیز اشاره شده است، به عنوان نمونه به روایات زیر می توان اشاره کرد:
1- در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) می خوانیم: «اربعة من الشقاء جمود العین و قساوة القلب و طول الامل و الحرص علی الدنیا; چهار چیز است که نشانه شقاوت و بدبختی انسان است: خشک بودن چشمها(به گونه ای که هرگز از خوف خدا اشکی نریزد) و سنگدلی و آرزوهای دراز و حرص بر دنیا». (16)
2- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم: «من اطال امله ساء عمله; کسی که آرزوی طولانی داشته باشد، عملش بد خواهد شد»! (17)
همین معنی به صورت گویاتری در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است که فرمود: «اطول الناس املا اسوئهم عملا!; آن کسی که آرزوهایش از همه طولانی تر باشد، عملش از همه زشت تر و بدتر است »! (18)
3- در نهج البلاغه خطبه 147 نیز تعبیر گویایی در این زمینه دیده می شود، فرمود: «انما هلک من کان قبلکم بطول آمالهم و تغیب آجالهم حتی نزل بهم الموعود الذی ترد عنه المعذرة و ترفع عنه التوبة; اقوامی که پیش از شما بودند و گرفتار عذاب شدند، فقط به خاطر آرزوهای طولانی و فراموش کردن اجل و سرآمد زندگیشان بود تا آنکه عذاب موعود فرارسید، همان عذابی که با فرارسیدنش معذرت خواهی رد می شود و درهای توبه بسته خواهد شد»!
4- در حدیث دیگری از فاطمه بنت الحسین از پدرش امام حسین(ع) از جدش رسول خدا(ص) چنین آمده است: «ان صلاح اول هذه الامة بالزهد و الیقین و هلاک آخرها بالشح(بالشک) و الامل!; دو عامل سبب اصلاح(و پیروزی) آغاز این امت شد که یکی زهد(و ترک وابستگی به دنیا) بود و دیگری ایمان و یقین محکم و آنچه باعث هلاکت(و شکست) آخر این امت می شود بخل(شک) و آرزوهای دراز است ». (19)
بدیهی است ایمان و یقین محکم، به اضافه بی اعتنایی به زرق و برق دنیا، سبب شد که مسلمانان نخستین به هنگام ورود در میدان جهاد از هیچ چیز پروا نکنند، جز خدا را در نظر نگیرند و جز برای خدا شمشیر نزنند و هرگز پشت به دشمن ننمایند و این عامل مهم پیروزی آنان بود.
ولی هنگامی که آرزوهای دراز و دلبستگی ها و دلدادگی ها نسبت به ظواهر دنیا جای «زهد» را گرفت و شک و تردید به جای یقین نشست، عقب گردها و شک ها شروع شد و امروز هم برای تجدید عظمت نخستین، راهی جز احیای دو اصل نخست نیست.
5- در حدیث دیگری از امام امیرمؤمنان می خوانیم: «الامل سلطان الشیاطین علی قلوب الغافلین; آرزوی دراز سبب سلطه شیطانها بر قلوب غافلان می شود»! (20)
6- در حدیث دیگری از همان امام(ع) چنین افرادی به عنوان بدترین مردم معرفی شده اند، می فرماید: «شر الناس الطویل الامل، السیئ العمل; بدترین مردم کسی است که آرزوهایش از همه طولانی تر باشد و عملش از همه بدتر»! (21)
و نیز از آن حضرت در حدیث دیگری می خوانیم: «ان المرء یشرف علی امله فیقطعه حضور اجله، فسبحان الله لا امل یدرک و لا مؤمل یترک!; انسان پیوسته دنبال آرزوهای خویش است(و از مبدء و معاد غافل است) ناگهان حضور اجل، آرزوهایش را قطع می کند، سبحان الله! نه به آرزو رسیده و نه صاحب آرزو رها شده است »! (22)
7- در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم: «اشرف الغنی ترک المنی; برترین بی نیازی ترک آرزوهاست »! (23)
چرا که آرزوهای دور و دراز سبب می شود که انسان دائما خود را نیازمند ببیند و دست حاجت به سوی هر کس و هر جا دراز کند و شخصیت انسانی خود را به خاطر اموری که هرگز به آن نمی رسد بشکند!
8- در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است: «کذب من ادعی الایمان و هو مشغوف من الدنیا بخدع الامانی و زور الملاهی; دروغ می گوید کسی که ادعای ایمان می کند در حالی که به خاطر خدعه های آرزوها و سرگرمی های باطل، دلباخته دنیا شده است »! (24)
روشن است که دلباختگان آرزوها ناگزیرند برای وصول به آنها همه چیز را به دست فراموشی بسپارند و از همین جا رخنه در ایمان آنها پیدا می شود.
9- و نیز از همان بزرگوار در سخن کوتاه و پر معنای دیگری می خوانیم: «الامانی تعمی عیون البصائر; آرزوهای دراز چشم بصیرت انسان را کور می کند»! (25)
10- در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که روزی به اصحاب فرمود: «اکلکم یحب ان یدخل الجنة؟; آیا همه شما دوست دارید وارد بهشت شوید»؟!
«قالوا نعم یا رسول الله; همگی عرض کردند آری ای رسول خدا»!
فرمود: «قصروا من الامل و اجعلوا آجالکم بین ابصارکم و استحیوا من الله حق الحیاء; دامنه آرزوها را کوتاه کنید و مرگ را در مقابل چشم خود قرار دهید و از خداوند(و مخالفت فرمان او) آن گونه که شایسته است شرم کنید». (26)
11- باز در حدیث پرمحتوای دیگری از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است: «ان الامل یذهب العقل، و یکذب الوعد، و یحث علی الغفلة و یورث الحسرة; آرزوهای دراز عقل انسان را می برد و وعده آخرت را دروغ می شمرد و انسان را به غفلت وامی دارد و سرانجام آن، حسرت و ندامت است »! (27)
12- این بحث را با روایت دیگری از رسول خدا(ص) - به عنوان «ختامه مسک » پایان می دهیم، در این حدیث آمده است که پیامبر اکرم(ص) سه عدد چوب را گرفت، یکی را پیش روی خود در زمین فرو کرد، دیگری را در کنار آن و سومی را در فاصله دورتر، سپس فرمود: آیا می دانید این چیست؟ عرض کردند: خدا و رسولش آگاه ترند، فرمود: «هذا الانسان! و هذا الاجل! و هذا الامل یتعاطاه ابن آدم و یختلجه الاجل دون الامل!; این(چوب اول) انسان است و این(چوب دوم) سرآمد عمر است و این(چوب سوم که در نقطه دوری در زمین فرو شده بود) آرزوهای دراز انسان است، (آری) پیش از آنکه انسان به آرزوهایش برسد دست اجل گریبان او را خواهد گرفت »! (28)
در احادیث بالا که گلچینی بود از احادیث فراوانی که در منابع معروف اسلامی در باره طول امل آمده است به خوبی گستردگی خطرات و عواقب شوم این رذیله اخلاقی را نشان می دهد و ثابت می کند که آرزوهای دراز از بزرگترین دشمنان سعادت انسان و مانع قرب او در پیشگاه خداست.
آثار و پیامدهای طول امل

آرزوهای دراز و گاه بی پایان، آثار مخرب فراوانی در زندگی معنوی و مادی انسان دارد که به گوشه هایی از آن در حادیث بالا و همچنین در آیاتی که در قرآن مجید در آغاز این بحث ذکر شد آمده است و به طور کلی می توان گفت: طول امل پیامدهای خطرناک و مخرب و سوء زیر را دارد.
1- طول امل سرچشمه بسیاری از گناهان

یکی از بدترین آثار منفی طول امل و آرزوهای دراز این است که انسان را به انواع گناهان دعوت می کند، زیرا رسیدن به این آرزوها معمولا از طریق مشروع غیر ممکن است، بنابراین گرفتاران این رذیله اخلاقی خود را ناگزیر می بینند که در کسب درآمدها چشم بر هم نهند و حلال و حرام را شناسایی نکنند و از غصب حقوق دیگران، خوردن اموال یتیمان، کم فروشی، رباخواری، رشوه و مانند این امور، ابا نداشته باشند.
به همین دلیل در حدیث معروف غررالحکم آمده است: «من طال امله ساء عمله; کسی که آرزویش دراز باشد عملش بد می شود»! (29)
و نیز آمده: «اطول الناس املا اسوئهم عملا; آن کس که آرزوهایش طولانی تر است عملش زشت تر خواهد بود». (30)
و در نقطه مقابل آن آمده است: «من قصر امله حسن عمله; کسی که آرزویش کوتاه باشد عملش نیک خواهد بود»! (31)
هر سه حدیث بالا از مولا امیرمؤمنان علی(ع) است که جان به فدای سخنان نورانی و انسان سازش باد.
2- طول امل یکی از اسباب مهم قساوت قلب

همان گونه که در آیات آغاز این بحث خواندیم قرآن مجید در باره یکی از اقوام پیشین می گوید: آنها کسانی بودند که می پنداشتند عمر طولانی دارند(و گرفتار آرزوهای دراز شده اند) و از این رو قلب های آنها قساوت یافت.
دلیل این مساله روشن است; زیرا طول امل انسان را از خدا غافل می کند و به دنیا حریص می سازد و آخرت او را به دست فراموشی می سپارد و اینها همه اسباب سنگدلی و قساوت است.
به همین دلیل در حدیثی آمده است که خداوند به موسی(ع) فرمود: «یا موسی لاتطول فی الدنیا املک فیقسوا قلبک، و القاسی القلب منی بعید; ای موسی! آرزوی خود را در دنیا طولانی نکن که قسی القلب خواهی شد و قسی القلب از من دور است ». (32)
همین معنی در حدیث دیگری از امام امیرمؤمنان(ع) آمده است که فرمود: «من یامل ان یعیش ابدا یقسوا قلبه و یرغب فی الدنیا; کسی که آرزو دارد جاودانه در این دنیا بماند قسی القلب می شود و راغب در دنیا می گردد». (33)
3- طول امل سبب نسیان اجل

این اثر نیاز به شرح و بسط ندارد و به خوبی در زندگی آنها که گرفتار این رذیله اخلاقی هستند نمایان است که هرگز نه سخنی از مرگ بر زبان می رانند و نه در فکر آخرتند، بلکه دائما در گرداب غفلت غوطه ورند.
حدیث معروفی که هم از پیامبر اکرم(ص) و هم از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده که می فرماید: «طول الامل ینسی الآخرة; درازی آرزوها سبب فراموشی آخرت است » گواه صدق این مدعاست. (34)
در حدیث دیگری از مولا علی(ع) می خوانیم: «اکثر الناس املا اقلهم للموت ذکرا; کسی که آرزویش از همه طولانی تر است از همه کمتر به یاد مرگ است ». (35)
4- زندگی پررنج محصول دیگری از طول امل

بدیهی است هر قدر آرزوها طولانی تر باشد تهیه مقدمات بیشتری را می طلبد، همچنین صرفه جویی بیشتری برای حفظ اموال و ثروت ها جهت رسیدن به آن آرزوهای دور و دراز لازم است و نتیجه این دو، یک زندگی توام با درد و رنج و سخت گیری بر خود و خانواده خود توام با تلاش شبانه روزی بی رویه خواهد بود.
به همین جهت در احادیثی که از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است می خوانیم: «من کثر مناه کثر عنائه; کسی که آرزوهایش زیاد باشد، تعب و رنج او فزونی خواهد یافت ».
و نیز می فرماید: «من استعان بالامانی افلس; کسی که از آرزوهای دراز کمک بگیرد فقیر و مفلس می شود(و زندگی فقیرانه ای خواهد داشت هر چند ثروتمند باشد).
و نیز می فرماید: «الرغبة مفتاح النصب; تمایل به دنیا(و آرزوهای دراز) کلید درد و رنج است »! (36)
5- طول امل و زندگی ذلت بار

صاحبان آرزوهای دراز نه تنها در رنج و تعب دائم به سر می برند، بلکه ناچارند شخصیت انسانی خود را نیز در هم بشکنند و برای رسیدن به مقصود خیالی در برابر هر کس و ناکس خضوع کنند و دست التماس به سوی این و آن دراز نمایند و به زندگی ذلت بار تن در دهند. در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم: «ذل الرجال فی خیبة الآمال; خواری مردان در ناکامی آرزوهاست ». (37)
6- محرومیت از نعمتها

همان گونه که در بالا اشاره شد، کسانی که گرفتار آرزوهای دور و درازند و در دریای امانی غوطه ورند، غالبا به سراغ صرفه جویی و سخت گیری هر چه بیشتر در استفاده از مواهب حیات و زندگی می روند تا به آرزوهای دور و دراز خود برسند. به همین دلیل نسبت به همه کس حتی خویشتن و زن و فرزند بخیل خواهند بود، همان بخلی که آنها را از بهره گیری از نعمت های الهی محروم می سازد و در عین برخورداری از امکانات فراوان، زندگی فقیرانه ای دارند.
در زمان خود افرادی را می بینیم که تحت عنوان «تامین آینده »! برای خود و فرزندان، گرفتار طول امل هستند و همین امر آنان را از مواهبی که در اختیار دارند محروم می سازد.
7- طول امل و محروم بودن از درک حقایق

آرزوهای دراز همچون سرابی است که تشنگان را در بیابان زندگی به دنبال خود می کشاند و تشنه تر می سازد، بی آنکه به جایی برسند، این آرزوها چهره واقعیت ها را به گونه ای دروغین نشان می دهد و انسان به خاطر آنها درک نمی کند کجاست و به کجا می رود؟ و وظیفه اش در برابر این سرنوشت چیست؟
از همین رو در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) که سابقا به آن اشاره کردیم آمده است: «الامانی تعمی عیون البصائر; آرزوهای دراز دیدگان بصیرت را نابینا می کند»! (38)
کوتاه سخن اینکه: کسی می تواند چهره زیبای حقیقت را آن گونه که هست ببیند و به سرچشمه زلال معرفت برسد که دیده عقل خود را با حجاب آرزوها نپوشاند و در میان ابرهای تیره و تار طول امل قرار نگیرد.
8- طول امل سبب کفران نعمت است

بدیهی است آرزوهای دراز، انسان را به آن چه ندارد و شاید هرگز به آن نمی رسد دلبند می سازد، به همین دلیل آنچه را از نعمت های الهی در دست دارد کوچک می شمرد و نسبت به آن بی اعتناست و این کفران نعمت، پیامدهای شومی در دنیا و آخرت برای او دارد.
در حدیثی از مولای متقیان امیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم: «تجنبوا المنی فانها تذهب ببهجة نعم الله عندکم، و تلزم استصغارها لدیکم، و علی قلة الشکر منکم; از آرزوهای دراز بپرهیزید که زیبایی نعمت های الهی را از نظر شما می برد و آنها را نزد شما کوچک می کند و به کمی شکر(و کفران نعمت) از سوی شما منتهی می شود»! (39)
اسباب و انگیزه های طول امل

عمده ترین چیزی که سبب آرزوهای دراز می شود جهل و بی خبری است، جهل نسبت به خویشتن و نسبت به دنیا و جهل نسبت به قدرت و لطف خدا و ثواب آخرت و عقبی، مجموعه این جهل ها انسان را به وادی آرزوهای دراز می کشاند.
توضیح اینکه: انسان به سبب بی خبری از وضع خویش و عدم توجه به این حقیقت که هر لحظه ممکن است پایان عمر او فرارسد، یک لخته خون کوچک می تواند مجرای رگهای قلب یا مغز او را بگیرد و در یک 6لحظه، سکته قلبی یا مغزی بر او عارض شود یا حادثه ای همچون زلزله و آتش سوزی، تصادف در رانندگی، لغزیدن و بر زمین خوردن و ضربه مغزی شدن یا مانند اینها به زندگی او پایان دهد. آری بر اثر جهل به این امور گرفتار این پندار می شود که عمری طولانی دارد و سپس یک مشت آرزوهای دراز اطراف فکر او را احاطه می کند و به او اجازه نمی دهد به غیر آن بیندیشد.
همچنین جهل نسبت به ناپایداری و بی وفایی دنیا، دنیایی که نه بر صغیر رحم می کند و نه بر کبیر، نه بر جوان رحم می کند نه بر پیر، گاه پیش از آنکه پیری بمیرد صدها کودک و جوان از دنیا می روند و گاه پیش از آنکه مریض سخت جان دهد ده ها سالم در آغوش مرگ قرار می گیرند.
گاه سلاطین مقتدر در یک روز به ضعیف ترین افراد مبدل می شوند و در زندان انفرادی جای می گیرند و گاه ثروتمندان غرق ناز و نعمت در یک شب فقیر و تهیدست می شوند و بر خاک سیاه می نشینند، آری جهل به این امور است که انسان را در گرداب طول امل می اندازد.
اینجاست که سلمان فارسی، شاگرد بزرگ مکتب وحی، می گوید: «ثلاث اعجبتنی حتی اضحکتنی: مؤمل الدنیا و الموت یطلبه، و غافل لیس بمغفول عنه، و ضاحک ملئ فیه لایدری اساخط رب العالمین علیه ام راض عنه; سه کس مرا در شگفتی فرو برده تا آنجا که به خنده واداشته است: کسی که دنیا را آرزو می کند در حالی که مرگ در پی اوست و کسی که از اجل خویش غافل است در حالی که اجل از او غافل نیست و کسی که با تمام وجودش می خندد در حالی که نمی داند پروردگار جهانیان از او راضی است یا نه »؟ (40)
در روایات اسلامی نیز اشاره های روشنی به این معنی شده است، مولای متقیان علی(ع) می فرماید: «من ایقن انه یفارق الاحباب و یسکن التراب و یواجه الحساب و یستغنی عما خلف، و یفتقر الی ما قدم کان حریا بقصر الامل و طول العمل; کسی که یقین دارد(به زودی) از دوستان جدا می شود و در زیر خاک مسکن می گزیند و با حساب الهی رو به روست و از آنچه بر جای گذاشته بی نیاز می گردد و به آنچه از پیش فرستاده محتاج می شود، سزاوار است که آرزو را کوتاه و اعمال صالح را طولانی کند»! (41)
در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «اتقوا خداع الاآمال، فکم من مؤمل یوم لم یدرکه، و بانی بناء لم یسکنه، و جامع مال لم یاکله; از فریب آرزوها بپرهیزید، چه بسیار کسانی که آرزو داشتند روزی را(در آغوش ناز و نعمت بگذرانند) و هرگز به آن نرسیدند، چه بسیار کسانی که خانه و قصری ساختند ولی هرگز در آن ساکن نشدند و چه بسیار کسانی که اموال زیادی اندوختند ولی هرگز از آن نخوردند»! (42)
گاه جهل به آخرت و نعمت های بی پایان آن سرای جاویدان که یک لحظه نگاه کردن به آنها به تمام دنیا می ارزد، سبب می شود که انسان به آرزوهای دراز در این جهان کشیده شود، حتی گاه می شود بی خبری از لذت زهد در دنیا و آزادگی از چنگال اسارت زرق و برق آن، انسان را به وادی طول امل می کشاند!
در حدیثی از امام باقر(ع) می خوانیم: «استجلب حلاوة الزهادة بقصر الامل; شیرینی زهد را با کوتاهی آرزوها به دست آر»! (43)
و گاه می شود انسان قدرت خدا را فراموش می کند و یا نسبت به آن جاهل و بی خبر است و نمی داند خدایی که از لحظه انعقاد نطفه در رحم مادر پیوسته به او روزی داده است، در حالی که هیچ کس دسترسی به او نداشته می تواند تا پایان عمر زندگی او را اداره کند و فرزندانش اگر دوست خدا باشند، خدا آنها را تنها نمی گذارد و اگر دشمن خدا باشند خدمت به آنها بی دلیل است.
آری جهل به این امور سبب می شود که زیر پوشش (تامین آینده خود و فرزندان)، گرفتار آرزوهای دراز و طول امل گردد.
مجموعه این جهل ها و بی خبری ها(جهل به خویشتن، جهل به دنیا، جهل نسبت به خدا و قدرت بی مانند او و جهل نسبت به آخرت و مواهب بی پایانش) آدمی را در بیابان بیکران و برهوت خشک و سوزان آرزوها سرگردان می سازد.
درمان طول امل

همیشه برای علاج قطعی بیماریها به ریشه کن کردن اسباب آن باید پرداخت و تا اسباب بیماری ریشه کن نشود درمان ها سطحی و ناپایدار است و به تعبیر دیگر جنبه مسکن را دارد.
با توجه به این اصل اساسی و با توجه به ریشه های درازی آرزوها به خوبی می توان نتیجه گرفت که برای زدودن آثار طول امل و از میان بردن آن باید به تفکر و اندیشه پرداخت.
از یک سو باید انسان خود را به خوبی بشناسد و بداند موجودی است آسیب پذیر که فاصله میان مرگ و زندگی او بسیار کم است، امروز سالم است و پر نشاط، فردا ممکن است گرفتار سخت ترین بیماریها یا اندوه بارترین مصایب گردد، امروز قوی و غنی و قدرتمند است، فردا ممکن است از ضعیف ترین و فقیرترین افراد باشد و نمونه های آن صفحات تاریخ بشریت را پر کرده است.
از سوی دیگر باید در باره بی اعتباری دنیا بیندیشد که «از نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد» و فراموش نکند نادر شاه قدرتمند«شبانگه به دل قصد تاراج داشت » «سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت »!
آری با «یک گردش چرخ نیلوفری، نه نادرها به جا می مانند و نه نادری »!
از سوی سوم به این حقیقت بیندیشد که ما اعتقاد به معاد و سرای آخرت و حساب و کتاب الهی و پاداش کیفر اعمال داریم و این جهان را منزلگاهی در مسیر یک سفر طولانی می دانیم و برنامه ما در این جهان آماده شدن و اندوختن زاد و توشه است نه اقامتگاهی برای همیشه ماندن!
و نیز اندیشه کند که حرص در اندوختن و ذخیره کردن اموال و برنامه ریزی برای رسیدن به آرزوها و آمال، هرگز مایه سعادت انسان نمی شود، بلکه دائما او را به درد و رنج گرفتار می سازد.
و اندیشه کند که مهمترین آرامش، آرامش روح و وجدان است که آن از طریق تقوا و توکل بر پروردگار فراهم می شود نه از طریق حرص و ولع و دنیاپرستی!
بهترین راه برای وصول به این هدف همان است که در حدیث نبوی معروف آمده است فرمود: «خذ من دنیاک لآخرتک و من حیاتک لموتک، و من صحتک لسقمک، فانک لاتدری ما اسمک غدا; از دنیایت برای آخرتت بهره گیر و از ندگانیت برای مرگ(و زندگی بعد از آن) و از تندرستیت برای زمان بیماری استفاده کن، چرا که نمی دانی فردا نام تو چیست(آیا تو را زنده می نامند یا جزء مردگان، سالم می گویند یا بیمار؟)». (44)
عامل دیگر برای آرزوهای دراز هواپرستی و عشق به دنیاست، هر قدر از این علاقه کاسته شود دامنه آرزوها کوتاه تر می گردد و به عکس هر اندازه انسان دلبستگی بیشتر به دنیا پیدا کند، دامنه آرزوها گسترده تر می شود.
برای رسیدن به این هدف، یعنی کوتاه کردن دامنه آرزوها یکی از مؤثرترین راهها یاد مرگ است که پرده ها را از جلو چشم بصیرت انسان برمی گیرد و واقعیت های زندگی را برای او آشکار می سازد.
به همین دلیل امیرمؤمنان علی(ع) در پایان خطبه 99 از نهج البلاغه می فرماید: «الا فاذکروا هادم اللذات، و منغص الشهوات، و قاطع الامنیات; به هوش باشید و به یاد چیزی بیفتید که لذات را در هم می کوبد و شهوات را بر هم می زند و آرزوها را قطع می کند».
و در حدیث دیگری از نبی اکرم(ص) می خوانیم که در ضمن سخنانش فرمود: «عد نفسک فی اصحاب القبور; خود را جزء مردگان حساب کن(تا گرفتار طول امل نشوی)». (45)
و نیز در نقطه مقابل این معنی از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است که فرمود: «اکثر الناس املا اقلهم للموت ذکرا; آنها که آرزوهایشان بیشتر است کمتر به یاد مرگ می افتند». (46)
راه دیگر برای مبارزه با طول امل مطالعه پیرامون پیامدهای بسیار شوم آن است.
آری توجه به این نکته که آرزوهای دراز سرچشمه بسیاری از گناهان و رذایل اخلاقی دیگر است و از علل مهم قساوت قلب و فراموشی آخرت و سبب زندگی پررنج و ذلت بار و محرومیت از مواهب و نعم الهی و از حجاب های ضخیم معرفت و آگاهی محسوب می شود، سبب می گردد که انسان به فکر علاج و درمان بیفتد و پیش از آنکه سیلاب طول امل کاخ سعادت او را ویران سازد به فکر چاره بیفتد، از دامنه آرزوهایش بکاهد و به صف خردمندان و سعادتمندان بازگردد و آرزوها را در حد معقول و شایسته مهار کند.
امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «حاصل المنی الاسف و ثمرته التلف; حاصل آرزوهای دراز تاسف است و ثمره آن تلف شدن(عمر و امکانات و سعادت انسان) می باشد»! (47)
در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «احذروا الامانی فانها منایا محققة; از آرزوهای دراز بپرهیزید که مرگ های مسلم در آن نهفته است ». (48)
در اینجا دو نکته قابل توجه است:
نخست اینکه در طب مادی برای درمان بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی به فکر جانشین می روند، یعنی خواسته هایی که انسان را به بیماری می کشاند به خواسته های برتری تبدیل می کنند که منتهی به سلامت او گردد، مثلا کسی که علاقه زیادی به مواد چربی و نشاسته ای دارد و سبب بیماری های گوناگون در او شده به استفاده از کمیت قابل ملاحظه از میوه و سبزی سالم هدایت می کنند و یا افرادی که معتاد به مواد مخدرند، اعتیادهای سالمی برای آنها پیش بینی می کنند.
این نکته در بیماریهای اخلاقی نیز صادق است، به این ترتیب که معلم اخلاق آرزوهای دراز مادی را به آرزوهای معنوی نسبت به پاداش الهی در سرای آخرت تبدیل می کند و عشق به علم و دانش و معرفة الله را جایگزین عشق به مال و جاه و مقام می سازد.
نکته دیگر اینکه آرزوها مراتبی دارد، گاه انسان آرزو می کند عمر بسیار طولانی یا جاویدان! داشته باشد، همان گونه که قرآن در باره گروهی از قوم یهود می فرماید: «...یود احدهم لو یعمر الف سنة...;(آنها چنان علاقه به دنیا دارند که) هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر کند»! (49)
اگر هزار سال به معنی تعداد باشد دلیل به تقاضای عمر بسیار طولانی است و اگر عدد تکثیر باشد دلیل بر تقاضای عمر نامحدود است.
گروهی آرزوهایی در مراحل پایین تر دارند، آرزوی صد سال زیستن، پنجاه سال، ده سال یا کمتر، از روایات استفاده می شود که همه اینها جزء آرزوهای دراز محسوب می شود(البته در صورتی که هدف جنبه های مادی و زرق و برق دنیا باشد، نه جنبه های معنوی و الهی و کمک به پیشرفت جامعه انسانی).
از سوی دیگر امانی و آرزوها انواع مختلفی پیدا می کند، گاه آرزوها به سوی مسائل مادی هدف گیری می کند و گاه مقام و گاه شهوات و گاه همه اینها.
تمام اقسام آرزوهای دور و دراز، زشت و نکوهیده است هر چند بعضی زشت تر از بعض دیگر محسوب می شود.
آرزوهای مثبت و سازنده

آخرین سخن در بحث طول امل پیرامون این مطلب است که همیشه آرزوها جنبه منفی ندارد و نشانه انحطاط شخصیت و سقوط اخلاقی نیست.
زیرا اگر آرزوها متوجه ارزشهای والای انسانی باشد و یا جنبه مردمی و اجتماعی پیدا کند و در مسیر تکامل و پیشرفت واقعی انسانها و درجات کمال قرار گیرد و انسان را به تلاش و کوشش بیشتر در این راهها وادارد، بدون شک چنین آرزویی هر قدر طولانی بوده باشد، نه تنها نشانه پستی نیست که نشانه کمال انسان است.
اساسا همان گونه که در آغاز این بحث نیز اشاره شد امید و آرزو نسبت به آینده نیروی محرک انسان برای تلاشها و کوششهاست و اگر چراغ پرفروغ امید و آرزو در دل انسان خاموش گردد، در واقع روح او می میرد، نشاط زندگی از او خت برمی بندد و انسان را به موجودی سست و بی هدف و بی تلاش مبدل می کند.
در واقع آرزو بر دو قسم است «آرزوهای کاذب » که همچون سراب در بیابان زندگی ظاهر می شوند و تشنه کامان را به دنبال خود می کشانند و هر لحظه تشنه تر می سازند تا از شدت تشنگی هلاک شوند.
و «آرزوهای صادق » و مثبت و سازنده که همچون آب حیات، گلستان وجود آدمی را سیراب و پرثمر می سازد و هر چه زحمت می کشد نشاط و معنویت بیشتری می یابد.
این همان چیزی است که در قرآن مجید به آن اشاره شده است: «المال و البنون زینة الحیوة الدنیا و الباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا; مال و فرزندان، زیور حیات دنیا هست و باقیات الصالحات(ارزشهای پایدار و شایسته) نزد پروردگارت ثوابش بهتر و امید بخش تر است ». (50)
در این آیه به هر دو بخش از آرزوها اشاره شده است(دقت کنید).
در روایات اسلامی نیز اشارات پرمعنایی به آرزوهای مثبت و سازنده دیده می شود از جمله در حدیثی از امام صادق(ع) می خوانیم: «ان العبد المؤمن الفقیر لیقول یا رب ارزقنی حتی افعل کذا و کذا من البر و وجوه الخیر، فاذا علم الله ذلک منه بصدق نیته کتب الله له من الاجر مثل ما یکتب له لو عمله، ان الله واسع کریم; گاهی بنده مؤمن تهیدست می گوید: خداوندا! به من روزی عطا کن تا فلان کار خیر و نیک را بجا آورم، هرگاه خداوند در او صدق نیت بداند(نه اینکه این آرزو پوششی برای رسیدن به هوا و هوسها باشد) تمام اجر و پاداشی را که در صورت رسیدن به این آرزو و انجام آن کارهای خیر استحقاق پیدا می کرد برای او نوشته می شود(هر چند هیچ یک را انجام نداده باشد) رحمت خداوند گسترده و کرمش بی پایان است ». (51)
اصولا همت انسان به اندازه آرزوهای مثبت اوست، هر قدر دامنه آنها گسترده تر باشد همت او والاتر است و جالب اینکه از روایات اسلامی نیز به خوبی استفاده می شود که خداوند به مقدار این آرزوها به افراد با ایمان، اجر و پاداش می دهد، چرا که نشانه آمادگی روح و جسم آنها برای انجام هر چه بیشتر اعمال صالح است و حتی از روایات استفاده می شود که اگر انسان آرزوی خوبی برای رضای خدا داشته باشد از دنیا بیرون نمی رود مگر اینکه خداوند او را به آرزویش می رساند، در حدیثی از رسول خدا(ص) می خوانیم: «من تمنی شیئا و هو لله عز و جل رضا، لم یخرج من الدنیا حتی یعطاه; کسی که آرزوی چیزی کند در حالیکه رضای خداوند متعال در آن باشد از دنیا خارج نمی شود مگر اینکه به خواسته خود می رسد». (52)
البته ممکن است در مواردی مصالحی ایجاب کند که انسان به آرزویش نرسد، چرا که اگر برسد آثار بدی مانند غرور و غفلت و عشق به دنیا و مانند آن در او ایجاد می شود. خداوند با الطاف خفیه اش او را از وصول به آرزویش بازمی دارد.
این بحث را با اشاره به نکته دیگری پایان می دهیم و آن اینکه: آرزوهای سازنده و بلند انسان را به سازندگی خویش دعوت می کند و سبب تکامل و ترقی روحی او می شود، زیرا می داند تکیه بر جای بزرگان زدن بدون آماده ساختن اسباب بزرگی میسر نیست و به گفته شاعر عرب:
اعلل النفس بالآمال ادرکها ما اضیق العیش لولا فسحة الامل!
«خویشتن را به وسیله آرزوهای سازنده پرورش می دهم تا به آن برسم.چقدر میدان زندگی تنگ است اگر گستردگی آرزوها نباشد»!
پی نوشتها:
1- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 173.
2- بحارالانوار، جلد 14، صفحه 329(با کمی توضیح).
3- المحجة البیضاء، جلد 8، صفحه 245.
4- نهج البلاغه، خطبه 42.
5- اعراف، 74
6- شعرا،129 - 128
7- شعرا،149 تا146
8- حدید، 14.
9- همان، 14.
10- تفسیر قرطبی، جلد9، صفحه 6417.
11- نجم، 24.
12- این احتمال نیز در تفسیر «عدده » داده شده است که منظور شمارش کردن نیست، بلکه مال وا وسیله و «عده » خود قرار دهد و در همه حال بر آن تکیه نماید.
13- همزه، 1 تا3.
14- «همزة » و «لمزة » هر دو صیغه مبالغه است، اولی از ماده «همز» به معنی شکستن گرفته شده و دومی از ماده «لمز» به معنی غیبت و عیبجویی کردن است، بعضی معتقدند «همزة » به کسی می گویند که با اشارات عیبجویی می کند و «لمزة » به کسی که با زبان این کار را انجام می دهد.
15- محمد، 25.
16- تفسیر قرطبی، جلد 5، صفحه 3618; شبیه به همین معنی با کمی تفاوت در بحارالانوار، جلد .7، صفحه 164 نیز آمده است.
17- بحارالانوار، جلد 70 صفحه 163، حدیث 19.
18- تصنیف الغرر، صفحه 312.
19- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 164.
20- تصنیف الغرر، صفحه 312.
21- همان مدرک.
22- همان مدرک، صفحه 313.
23- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 211 و 34.
24- تصنیف غررالحکم، صفحه 312، شماره 7223.
25- غررالحکم، حدیث 1375.
26- المحجة البیضاء، جلد 8، صفحه 246.
27- میزان الحکمة، جلد 1، صفحه 103(ماده امل).
28- میزان الحکمه، جلد 1، صفحه 104; المحجة البیضاء، جلد 8، صفحه 245.
29- بحارالانوار، جلد 1، صفحه 156.
30- غررالحکم، حدیث شماره 3054.
31- همان مدرک، جلد 5، صفحه 295(چاپ دانشگاه تهران).
32- میزان الحکمه، جلد 1، صفحه 104(ماده امل).
33- همان مدرک.
34- قبلا در بخش احادیث گذشت.
35- تصنیف الغرر، صفحه 312، حدیث شماره 7215.
36- تصنیف الغرر، صفحه 314.
37- غررالحکم، جلد 2، صفحه 405.
38- غررالحکم، شماره 1375.
39- تصنیف الغرر، صفحه 314.
40- المحجة البیضاء، جلد 8، صفحه 246.
41- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 167.
42- تصنیف غررالحکم، صفحه 313.
43- تحف العقول، صفحه 207.
44- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 122.
45- همان مدرک.
46- تصنیف الغرر، صفحه 312.
47- تصنیف غررالحکم، صفحه 314.
48- همان مدرک.
49- بقره،96.
50- کهف،46.
51- بحارالانوار، جلد 8، صفحه 261.
52- بحارالانوار، جلد 68، صفحه 261.

با عرض سلام دوستان مطلب تکمله این بحث را می توانند در آدرس ذیل مطالعه بفرمایند :

http://askdin.com/showthread.php?t=905

اخلاق در قرآناسباب و انگيزه هاى طول امل

عمده ترين چيزى كه سبب آرزوهاى دراز مى شود جهل و بى خبرى است، جهل نسبت به خويشتن و نسبت به دنيا و جهل نسبت به قدرت و لطف خدا و ثواب آخرت و عقبى، مجموعه اين جهل ها انسان را به وادى آرزوهاى دراز مى كشاند.
توضيح اينكه: انسان به سبب بى خبرى از وضع خويش و عدم توجّه به اين حقيقت كه هر لحظه ممكن است پايان عمر او فرا رسد، يك لخته خون كوچك مى تواند مجراى رگهاى قلب يا مغز او را بگيرد و در يك لحظه، سكته قلبى يا مغزى بر او عارض شود يا حادثه اى همچون زلزله و آتش سوزى، تصادف در رانندگى، لغزيدن و بر زمين خوردن و ضربه مغزى شدن يا مانند اينها به زندگى او پايان دهد. آرى بر اثر جهل به اين امور گرفتار اين پندار مى شود كه عمرى طولانى دارد و سپس يك مشت آرزوهاى دراز اطراف فكر او را احاطه مى كند و به او اجازه نمى دهد به غير آن بينديشد.
همچنين جهل نسبت به ناپايدارى و بى وفايى دنيا، دنيايى كه نه بر صغير رحم مى كند و نه بر كبير، نه بر جوان رحم مى كند نه بر پير، گاه پيش از آنكه پيرى بميرد صدها كودك و جوان از دنيا مى روند و گاه پيش از آنكه مريض سخت جان دهد ده ها سالم در آغوش مرگ قرار مى گيرند.
گاه سلاطين مقتدر در يك روز به ضعيف ترين افراد مبدّل مى شوند و در زندان انفرادى جاى مى گيرند و گاه ثروتمندان غرق ناز و نعمت در يك شب فقير و تهيدست مى شوند و بر خاك سياه مى نشينند، آرى جهل به اين امور است كه انسان را در گرداب طول امل مى اندازد.
اينجاست كه سلمان فارسى، شاگرد بزرگ مكتب وحى، مى گويد: «ثَلاَثٌ اَعْجَبَتْنِى حَتَّى اَضْحَكَتْنِى: مُؤَمِّلُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلِبُهُ، وَ غَافِلٌ لَيْسَ بَمَغْفُول عَنْهُ، وَ ضَاحِكٌ مُلِئَ فِيهِ لاَيَدْرِى اَسَاخِطٌ رَبُّ الْعَالَمِينَ عَلَيْهِ اَمْ رَاض عَنْهُ; سه كس مرا در شگفتى فرو برده تا آنجا كه به خنده واداشته است: كسى كه دنيا را آرزو مى كند در حالى كه مرگ در پى اوست و كسى كه از اجل خويش غافل است در حالى كه اجل از او غافل نيست و كسى كه با تمام
وجودش مى خندد در حالى كه نمى داند پروردگار جهانيان از او راضى است يا نه»؟(1)

در روايات اسلامى نيز اشاره هاى روشنى به اين معنى شده است، مولاى متّقيان على(عليه السلام) مى فرمايد: «مَنْ اَيْقَنَ اَنَّهُ يُفَارِقُ الاَْحْبَابَ وَ يَسْكُنُ التُّرَابَ وَ يُوَاجِهُ الْحِسَابَ وَ يَسْتَغْنِى عَمَّا خَلَّفَ، وَ يَفْتَقِرُ اِلَى مَا قَدَّمَ كَانَ حَرِيّاً بِقَصْرِ الاَْمَلِ وَ طُولِ الْعَمَلِ; كسى كه يقين دارد(به زودى) از دوستان جدا مى شود و در زير خاك مسكن مى گزيند و با حساب الهى روبه روست و از آنچه بر جاى گذاشته بى نياز مى گردد و به آنچه از پيش فرستاده محتاج مى شود، سزاوار است كه آرزو را كوتاه و اعمال صالح را طولانى كند»!(2)
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اِتَّقُوا خِدَاعَ الاْمَالِ، فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلِ يَوْم لَمْ يُدْرِكْهُ، وَ بَانِى بَنَاء لَمْ يَسْكُنْهُ، وَ جَامِعِ مَال لَمْ يَأْكُلْهُ; از فريب آرزوها بپرهيزيد، چه بسيار كسانى كه آرزو داشتند روزى را(در آغوش ناز و نعمت) بگذرانند و هرگز به آن نرسيدند، چه بسيار كسانى كه خانه و قصرى ساختند ولى هرگز در آن ساكن نشدند و چه بسيار كسانى كه اموال زيادى اندوختند ولى هرگز از آن نخوردند»!(3)
گاه جهل به آخرت و نعمت هاى بى پايان آن سراى جاويدان كه يك لحظه نگاه كردن به آنها به تمام دنيا مى ارزد، سبب مى شود كه انسان به آرزوهاى دراز در اين جهان كشيده شود، حتّى گاه مى شود بى خبرى از لذّت زهد در دنيا و آزادگى از چنگال اسارت زرق و برق آن، انسان را به وادى طول امل مى كشاند!
در حديثى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «اِسْتَجْلِبْ حَلاَوَةَ الزِّهَادَةِ بِقَصْرِ الاَْمَلِ; شيرينى زهد را با كوتاهى آرزوها به دست آر»!(4)
و گاه مى شود انسان قدرت خدا را فراموش مى كند و يا نسبت به آن جاهل و بى خبر است و نمى داند خدايى كه از لحظه انعقاد نطفه در رحم مادر پيوسته به او روزى داده است، در حالى كه هيچ كس دسترسى به او نداشته مى تواند تا پايان عمر زندگى او را اداره كند و فرزندانش اگر دوست خدا باشند، خدا آنها را تنها نمى گذارد و اگر دشمن خدا
1- المحجّة البيضاء، جلد 8، صفحه 246.
2- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 167.
3- تصنيف غررالحكم، صفحه 313.
4- تحف العقول، صفحه 207.

سلام علیکم
آثار آرزوهای طولانی را موردی بیان کنید؟آیا این آثار برای تمام افراد است؟پس تخیل که باعث رشد و پیشترفت می شود چه خواهد شد؟
چرا کی گویند آرزو بر جوانان عیب نیست؟

yaali;18947 نوشت:
آثار آرزوهای طولانی را موردی بیان کنید؟آیا این آثار برای تمام افراد است؟پس تخیل که باعث رشد و پیشترفت می شود چه خواهد شد؟ چرا کی گویند آرزو بر جوانان عیب نیست؟


همان گونه که عرض شد آرزو چه کوتاه و چه طولانی و چه بزرگ و یا کوچک باشد اگر از نوع خیالی و وهمی باشد مذموم است و آثار آن را نیز باید در خیال جستجو کرد هیچ اثر مثبت خارجی در پی نخواهد داشت مگر حسرت نرسیدن و اندوه بسیار و خمودی . اما اگر آرزو ها از نوع حقیقی باشد حتی اگر در خارج محقق نشود برای مؤمن از باب نیت خیر و حسنه ثواب تعلق می گیرد و روح خیرخواهی و عبودیت را در او تقویت می کند . و همین موجب نشاط روحانی او و تلاش بیشتر خواهد بود .

امّا تخیلات علمی در حقیقت جولان ذهن است برای پیشرفت و تعالی علمی . این نوع آرزوها موجب پدید آمدن ایده های گوناگون و کشف فرمول های علمی می شود که بسته به کارکرد این علوم و نیت افراد و نتیجه ی حاصله ارزیابی خواهد شد .

ملاک و ارزش آرزوها :
ملاک و ارزش آرزو ها بر حسب تعلّق آن به خدای متعال برآورد می شود ، چنان که در دعاهای نورانی اهل بیت عصمت و طهارت آمده است :
« یا من هو الرّجاء و الامل » . 1
ای خدایی که امید و آرزو هستی .

از این فراز دعا معلوم می شود که تعلّق تمام آرزوهای تکوینی و تشریعی بندگان ، خداوند تبارک و تعالی است و می بایست به او ختم شود و نهایت امید آدمی هم او باشد ، این است ملاک آرزو و امید برای صاحبان آن . سن و جنسیت و ملیّت ملاک آرزو و یا معیار ارزشگذاری انسان نیست .

پی نوشت :
1 - اقبال العمال مرحوم سیّد بن طاووس رحمة الله علیه - دعای بعد از نماز وتر .

و من الله التوفیق

در يک تقسيم کلي به دو دسته تقسيم مي شود و هر کدام از انها نيز نسبت به متعلق آن فرق مي کند آنچه نسبت به خدااميد داردکه اميد به مسئله ممدوح وشرعي است از اوصاف حميده است مثل آنچه در آيه قران امده «وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ؛ از رحمت خدا مأیوس نباشید که همانا از رحمت خدا جز کافران مأیوس نمی باشند.» (یوسف آیه ۶۷)که از ویژگی های بارز اهل ایمان، برخورداری از خوف و رجا است. «رجا» به معنای امیدواری به رحمت گسترده و فضل بیکران الهی است. قرآن کریم یأس از رحمت خدا را حالت قلبی گمراهان می داند: «وَ مَن یَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ ؛ و چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می شود؟» (حجر:۵۶) و از آنجا که سبب یأس از پروردگار عالم، اعتقاد نداشتن به قدرت و کرم و رحمت بی پایان اوست، آن را موجب کفر صاحب خود معرفی کرده است (آیه صدر بحث). امید به خداوند سرمایه همه انبیای الهی و حرکتهای توحیدی در طول تاریخ بوده است. از این رو امیرالمومنین علی(ع)، ناامیدی را بزرگترین بلا و آسیب معرفی می نمایند: «اعظم البلاء انقطاع الرجاء» (غررالحکم) و در حدیثی دیگر می فرمایند: «ناامیدی قاتل صاحب خویش است.» (همان) پس از شرک به خدا، هیچ گناهی بزرگتر از یأس نیست، زیرا هر گناهی که از شخص سر می زند، تا وقتی که مأیوس نباشد ممکن است در صدد توبه بر آمده و با استغفار آمرزیده شود، ولی شخص مأیوس آمرزیده شدنی نیست، زیرا امیدی به آمرزش و مغفرت خدا ندارد تا توبه نماید. از این گذشته، یأس از رحمت و مغفرت الهی سبب جرأت بر ارتکاب گناهان نیز می گردد.
کسی که در مدار امید به رحمت و عفو و مغفرت قرار می گیرد، لازم است وسائل و اسباب تحقق امید خود را از قبیل پشیمانی جدی از گناه، ترک گناه، جبران گذشته، برگرداندن حق مردم به مردم، به جای آوردن عبادات ترک شده، اصلاح حال و عمل و اخلاق را فراهم آورد. امید به خدا ریشه در توکل دارد و ناامیدی به فقدان شناخت و معرفت صحیح از خداوند باز می گردد. در حقیقت ناامیدی و یأس نشان از دلبستگی های کاذب به دنیا و مظاهر آن دارد و انسانی که به درستی دنیا را شناخته و هدف خود را سعادت اخروی قرار داده و در تعامل با فرصتها و سرمایه های مادی، زهد را پیشه خود کرده، چنان اطمینان و ایمانی به حق تعالی دارد که هرگز در ناکامی ها و بلاهای دنیوی ناامید نخواهد شد. خداوند بندگان گناهکار خود را که در معرض ناامیدی از اویند از یأس برحذر داشته و غفران و بخشش خود را به آنان گوشزد کرده است: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ » (زمر:۵۳)ودر قسمي که مذموم است ميتوان گفت آنکس که به غير خدا دل بسته يا چيز نا شايستي را مسئلت دارد يا حتياين مواردش درست است ولي براي نيل به آن اقدام نمي کند البته کسی که در مدار امید به رحمت و عفو و مغفرت قرار می گیرد، لازم است وسائل و اسباب تحقق امید خود را از قبیل پشیمانی جدی از گناه، ترک گناه، جبران گذشته، برگرداندن حق مردم به مردم، به جای آوردن عبادات ترک شده، اصلاح حال و عمل و اخلاق را فراهم آورد. امید به خدا اگر از ابزار و وسائل مربوط به خودش، خالی باشد امیدی بی فایده و حالتی بی ثمر است.وقتی از امام صادق (ع) در رابطه با مردمی که آلوده به انواع گناهان هستند و در عین این آلودگی می گویند: «به رحمت و مغفرت و عفو خداوند امیدواریم»، سوال شد، حضرت فرمودند: «اینان مردمی هستند گرفتار آرزو نه آراسته به امید، کسی که به چیزی امید دارد، برای بدست آوردنش اقدام لازم را انجام می دهد و آن که از چیزی می ترسد از آن دوری می نماید.» (کافی۲: ۶۸)
همچنین فرمودند: «مومن، مومن نیست مگر این که بترسد و امیدوار باشد و در ترس و امید نیست مگر این که بر اساس ترس و امیدش عمل کند.» (بحارالانوار۷۰: ۳۶۵) روایت شده: مردی به امیرالمومنین(ع) عرضه داشت: مرا موعظه کن، حضرت فرمود: از آنان مباش که نجات در آخرت را بدون عمل امید دارند و توبه را در فضای تاریک آرزوی دراز می خواهند، گفتارشان درباره دنیا گفتار اهل زهد ولی عملشان عمل خواهندگان دنیاست.»(همان۷۲: ۱۹۹)
همچنین در بیان دیگری فرمودند: «امیدواریت به آنچه امید نداری بیش از چیزی باشد که امید داری، موسی بن عمران به امید قبسی از آتش از پیش زن و فرزند خود رفت، به مقام کلیم اللهی رسید و با منصب پیامبری بازگشت. ملکه سبا برای دیدن سلیمان و کشورش رفت ولی بدست سلیمان مسلمان شد، ساحران فرعونی برای عزت گرفتن از فرعون رفتند، اما مومنین واقعی بازگشتند.» (همان۷۱: ۱۳۴) دعا و درخواست از خدا، یکی از ثمرات مهم امیدواری به اوست، زیرا تا بنده به فضل و رحمت و توجهات الهی امیدوار نباشد، حال و روح دعا در او پیدا نمی شود و اساساً یکی از لوازم دعا، امیدواری به فضل و رحمت خداوند است. امام سجاد(ع) در مناجات راجین (امیدواران) به محضر حضرت رب العالمین چنین عرضه می دارد: «ای آن که چون بنده ای از او خواهش کند، عطا کندش و آنچه را در نزد اوست آرزو کند به آرزویش برساند و چون به او رو کند، به خود نزدیکش گرداند و چون به نافرمانی او تجاهر کند، گناهش را بپوشاند و پرده بر آن کشد و چون بر او توکل کند، او را به حساب خود گذارد و کفایتش کند، ای کسی که سائلش هرگز رد نشده و آرزومند درگاهش هرگز ناامید نشده است.»

حکایتی از ملا احمد نراقی
می گویند روزی درویشی اسم ملا احمد نراقی و کتاب معراج السعادة اورا شنید و به خیال خود پنداشت که وی فردی گوشه گیرو زاهد است. به هیمن خاطرسخت به ایشان ارادت پیدا کرد ،یک روزبرای دیداروی وارد کاشان شد و با تعجب دید که ملا احمد نراقی دراری ریاست و دستگاه بزرگی است و کمی به ایشان بدبین شد البته ملا احمد نراقی دردیدارهایی که با درویش داشت متوجه افکاراو شد . درویش روزسوم گفت تصمیم دارم به کربلابروم. ملا احمد نراقی گفت: چه بهترمن هم قصد چنین سفری را داشتم پس بایست تا باهم برویم درویش پرسید چندروزباید صبرکنم تا آماده شوید و درجواب شنید که : همین الان آماده ام و با هم حرکت می کنند.
به چند فرسخی قم که رسیدند کنارچشمه ای استراحت کردند درآن حال درویش گفت: من کشکول خود را درخانه شما جا گذاشته ام ملا به او دلداری داد که بعد ازسفربرمی گردیم و تو کشکولت را برمی داری اما درویش بی تاب کشکول بود وآماده برگشتن به کاشان ، ملا ی نراقی به گوشزد کرد که من به آن شهرت وریاستی که دیدی هیچ دلبستگی ندارم که تو به یک کشکول دلبسته ای. کدام زاهدیم و کدام دنیا یی.
چه بسا یک فرد ازمال دنیا تنها کوزه ای سفالی داشته باشد و به هیچ عنوان حاضرنباشد آن را به فقیری هدیه کند و شخص دیگری نیزازثروت و ساختمان و ماشین و ریاست برخوردارباشد ولی همه اینها درنظراو به اندازه آن کوزه ارزش نداشته باشد که درفرهنگ و اخلاق اصیل وغنی اسلامی اولی دنیایی سرزنش شده و دومی زهد واقعی به شمارمی آید .(دیداربا ابرار، ملامهدی نراقی).
زیرنه طاق ملک غیرکجی کارکجاست؟
راستی درخم این گنبد دوارکجاست؟
دلم ازخانقه و زهد ریایی بگرفت
راه می خانه ساقی عیارکجاست؟
می گویند روزی دزدی ازهمه جا بی خبربرای دزدی به خانه عارفی زد که ازقضا هیچ دربساط نداشت الا لحافی دزد وقتی خواست وارد خانه شود عارف که بیرون خانه نشسته بود به دزد گفت گشتم نبود نگردنیست دزد بی اعتنا وارد خانه شد ودید راست گفته بنده خدا ناراحت بیرون آمد و گفت این چه زندگی است که داری عارف لحاف را به او داد وگفت بیا دست خالی نرو و دزد راه افتاد عارف داد زد ازتو ممنونم که لذت بخشید ن را به من چشاندی
واین یعنی زهد

سلام میخواستم بدونم رابطه ی عمل با آرزو چیست....باتوجه به این حدیث :

ثمره الامل فساد العمل....نتیجه آرزومندی تباهی کار است....

من خانواده ی حدیثی این حدیث را پیدا کردم ولی برای تبیین آن نیاز به احادیثی دارم که رابطه عمل و آرزو را نشان دهد...

اثر قساوت قلب رو خودتون اشاره کردید....
مثلا حدیثی میخوام در رابطه با امروز و فردا کردن در انجام کاری..
و رابطه بین شناخت و ،بصیرت،عقل،عمل صالح یا عمل سوء
وهمجنين احاديث در ارتباط با رابطه بين عمل و غفلت

فاطمه سادات 69;176792 نوشت:
سلام میخواستم بدونم رابطه ی عمل با آرزو چیست....باتوجه به این حدیث : ثمره الامل فساد العمل....نتیجه آرزومندی تباهی کار است....

همانطور که می دانید در خیلی از احادیث از طول امل یا داشتن آرزوهای دراز نهی شده ایم .وقتی به آرزوهای طول ودراز خود توجه می کنیم وآنها را ریشه یابی می نماییم نهایتا در خواهیم یافت که ،یا حب بیش از حد به دنیا وامور مادی ویا جهل وعدم آگاهی، باعث ایجادچنین آرزوهایی در ما شده است.البته اصل «آرزو» و «اميد» مذموم و نكوهيده نيست، بلكه نقش بسيار مهمى در پيشرفت در جنبه ‏هاى مادى و معنوى زندگیمان دارد.اما طول امل از مهم‏ترين رذايل اخلاقى است كه انسان را به انواع گناهان آلوده مى ‏كندو از خدا دور مى ‏سازدو به شيطان نزديك مى ‏كند .وتاثیر آن بر عمل ما این است که ما به دلیل گرفتار شدن به این آرزوهای دنیایی از اصل عمل برای آخرت باز می مانیم وهر چقدر که این آرزوریشه دار تر باشد به همان نسبت از عمل واقعی برای آخرت دور می شویم.
آنجا كه گفته ‏اند آرزوهاي طولاني بد است و خطر دارد؛ آرزوهاي طولاني مربوط به دنياست. يعني کسی که آرزوی داشتن مقامات بلند دنیایی را دارداين طول املي است كه مذموم است.وگرنه آرزو کردن اگر واقعاً براي رسيدن به امور معنوی باشد،پسندیده است حتی در عمل نیز به ما انگیزه ی بیشتری می دهد. بنابراین آرزوهايي كه توأم با خيال‏ پردازي است به طريق اولي ارزش ندارد. اما همين ‏ها اگر نسبت به آخرت باشد ممدوح است. اصل اميد لازمه‏ ي زندگي است، اگر انسان اميدي نداشته باشد زنده نمي‏ ماند. في حدّ نفسه نعمت بزرگ خداست، اما مثل همه ‏ي نعمت‏ها افراط و تفريطش بد است. در امور دنيا به دلیل تزاحمی که بین امور دنیایی وجود دارد ، وقتي انسان زياد دنبال چيزي برود، از چيزهاي ديگر باز مي‏ماند وهمین امر باعث عقب ماندن انسان از انجام وظیفه اش خواهد شد.

سپاسگزارم...

حدیثی در رابطه با سوء عمل نداریم؟

قال تعالي :ذرهم ياَكلوا و يتمتعوا و يلههم الاَمل فسوف يعلمون .حجر-3

رهايشان كن بخورند و سرگرم بهره گيرى از لذتها باشند و آرزوها به خود مشغولشان كند كه بزودى خواهند فهميد.


نقل قول:
من خانواده ی حدیثی این حدیث را پیدا کردم ولی برای تبیین آن نیاز به احادیثی دارم که رابطه عمل و آرزو را نشان دهد...

اثر قساوت قلب رو خودتون اشاره کردید....
مثلا حدیثی میخوام در رابطه با امروز و فردا کردن در انجام کاری..
و رابطه بین شناخت و ،بصیرت،عقل،عمل صالح یا عمل سوء
وهمجنين احاديث در ارتباط با رابطه بين عمل و غفلت



نهج البلاغه: وقال عليه السلام
لرجل سأله أن يعظه: لا تكن ممن يرجو الآخرة بغير العمل، ويرجئ التوبة (3) بطول

الامل - وساق الكلام إلى أن قال عليه السلام -: إن عرضت له شهوة أسلف المعصية، وسوف

التوبة.

وفي الوحي القديم: العمل

مع أكل الحرام كناقل الماء في المنخل.

ابن إدريس، عن أبيه، عن الاشعري، عن أحمد بن محمد، عن بعض النوفليين
ومحمد بن سنان رفعه إلى أمير المؤمنين عليه السلام قال: كونوا على قبول العمل أشد
عناية منكم على العمل، الزهد في الدنيا قصر الامل، وشكر كل نعمة الورع عما حرم الله

عزوجل، من أسخط بدنه أرضى ربه، ومن لم يسخط بدنه عصى ربه.خصال
وفي تحف العقول: من دخل خالص حقيقة الايمان و " أكلته " وأختاها على صيغة
الخطاب، ويحتمل التكلم، والغرض أن هذه لذات قليلة فانية، ولا يختارها العاقل على
النعم الجليلة الباقية. " لم يطمئنوا " اي لم يلههم الامل الطويل عن العمل " ولم
يأمنوا " اي في كل حين " قدومهم الاخرة " بالموت أو عذاب الاخرة " أهل فكرة " خبر

مبتدأ محذوف استينافا بيانيا وكذا قوله " لم يصمهم " استيناف بياني للاستيناف "


ين: عن فضالة، عن السكوني، عن ابي عبد الله، عن
آبائه عليهم السلام قال: قال علي عليه السلام: ما أنزل الموت حق منزلته من عد غدا
من أجله. وقال علي عليه السلام: ما أطال عبد الامل إلا اساء العمل، وكان عليه
السلام يقول: لو رأى العبد أجله وسرعته إليه لابغض الامل وطلب الدنيا. 29 - نهج:
قال عليه السلام: من جرى في عنان أمله عثر بأجله (4). وقال عليه السلام: أشرف الغنا

ترك المنى (5). وقال عليه السلام: من اطال الامل أساء العمل

واوصيك بتقوى الله، وصدق الحديث، والوفاء بالعهد، وأداء الامانة، وترك
الخيانة، ولين الكلام، وبذل السلام، وحفظ الجار، ورحمة اليتيم، وحسن العمل وقصر

الامل، وحب الآخرة، والجزع من الحساب، ولزوم الايمان، والفقه في القرآن، وكظم

الغيظ، وخفض الجناح

وقال صلى الله عليه وآله: أقيلوا ذوي
الهنات عثراتهم (1). 176 - وقال صلى الله عليه وآله: الزهد في الدنيا قصر الامل،

وشكر كل نعمة، والورع عن كل ما حرم الله.

: عن أحمد بن
الوليد، عن أبيه، عن الصفار، عن ابن معروف عن ابن مهزيار، عن عاصم، عن فضيل الرسان،
عن يحيى بن عقيل قال: قال علي عليه السلام: إنما أخاف عليكم اثنتين اتباع الهوى،
وطول الامل، فأما اتباع الهوى فيصد عن الحق، وأما طول الامل فينسي الاخرة، ارتحلت
الاخرة مقبلة، وارتحلت الدنيا مدبرة ولكل بنون فكونوا من بني الاخرة ولا تكونوا من

أبناء الدنيا. اليوم عمل ولا حساب وغدا حساب ولا عمل. مجالس مفيد


وقال عليه السلام: أنتم في مهل، من ورائه أجل، ومعكم أمل يعترض دون العمل، فاغتنموا
المهل، وبادروا الاجل، وكذبوا الامل، وتزودوا من العمل، هل من خلاص ؟ أو مناص ؟ أو

فرار ؟ أو مجاز ؟ أو معاذ ؟ أو ملاذ ؟ أولا ؟ فأنى تؤفكون.
وقال عليه السلام: ما أطال [ال‍] عبد الامل إلا

أنسا [ه] العمل.

فاطمه سادات 69;176792 نوشت:
مثلا حدیثی میخوام در رابطه با امروز و فردا کردن در انجام کاری..

یکی از خصوصیاتی که ممکن است ما به آن گرفتار شویم تسویف است که در اصطلاح به آن سوف سوف کردن می گویند یعنی مدام کار امروز را به فردا سپردن که هم در مورد امور مادی وهم در رابطه با امور معنوی ممکن است ما را گرفتار سازد.عوارض این پدیده در امور مادی دور ماندن وعقب ماندن از رسیدن به هدفها وپیش بردن کارهاست ودر امور معنوی نیز باز ماندن از انجام امور معنوی وغفلت از خدا.

امام صادق(ع) می فرمایند: «فتدارک ما بقی من عمرک و لا تقل غداً أو بعد غد، فإنّما هلک من کان قبلک بإقامتهم علی الأمانی و التسویف حتی أتاهم أمرالله بغته و هم غافلون؛

پس ما بقی عمر خویش را دریاب و مگو فردا یا پس فردا؛ زیرا کسانی که قبل از تو می زیستند، به سبب دو چیز هلاک شدند: (یکی) باقی ماندنشان بر آرزوها، و (دیگری) امروز و فردا کردن ها، تا اینکه (مرگ و) امر خدا ناگهانی آنان را گرفت؛ در حالی که آنان در غفلت به سر می بردند».

با سلام
تر جمه روایت این است :میوه امید فاسد شدن عمل است ،زیرا که کسی را که امید وآرزویی باشد مشغول می شود به سعی از برای آن وباز می ماند از عمل برای آخرت بر وجهی که باید (شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم ج3 ص 333حدیث 4641 ):Gol:

خیر البریه;177136 نوشت:
قال تعالي :ذرهم ياَكلوا و يتمتعوا و يلههم الاَمل فسوف يعلمون .حجر-3

رهايشان كن بخورند و سرگرم بهره گيرى از لذتها باشند و آرزوها به خود مشغولشان كند كه بزودى خواهند فهميد.

نهج البلاغه: وقال عليه السلام
لرجل سأله أن يعظه: لا تكن ممن يرجو الآخرة بغير العمل، ويرجئ التوبة (3) بطول

الامل

- وساق الكلام إلى أن قال عليه السلام -: إن عرضت له شهوة أسلف المعصية، وسوف

التوبة.

وفي الوحي القديم: العمل


مع أكل الحرام كناقل الماء في المنخل.

ابن إدريس، عن أبيه، عن الاشعري، عن أحمد بن محمد، عن بعض النوفليين
ومحمد بن سنان رفعه إلى أمير المؤمنين عليه السلام قال: كونوا على قبول العمل أشد
عناية منكم على العمل، الزهد في الدنيا قصر الامل، وشكر كل نعمة الورع عما حرم الله

عزوجل، من أسخط بدنه أرضى ربه، ومن لم يسخط بدنه عصى ربه.خصال
وفي تحف العقول: من دخل خالص حقيقة الايمان و " أكلته " وأختاها على صيغة
الخطاب، ويحتمل التكلم، والغرض أن هذه لذات قليلة فانية، ولا يختارها العاقل على
النعم الجليلة الباقية. " لم يطمئنوا " اي لم يلههم الامل الطويل عن العمل " ولم
يأمنوا " اي في كل حين " قدومهم الاخرة " بالموت أو عذاب الاخرة " أهل فكرة " خبر

مبتدأ محذوف استينافا بيانيا وكذا قوله " لم يصمهم " استيناف بياني للاستيناف "

ين: عن فضالة، عن السكوني، عن ابي عبد الله، عن
آبائه عليهم السلام قال: قال علي عليه السلام: ما أنزل الموت حق منزلته من عد غدا
من أجله. وقال علي عليه السلام: ما أطال عبد الامل إلا اساء العمل، وكان عليه
السلام يقول: لو رأى العبد أجله وسرعته إليه لابغض الامل وطلب الدنيا. 29 - نهج:
قال عليه السلام: من جرى في عنان أمله عثر بأجله (4). وقال عليه السلام: أشرف الغنا

ترك المنى (5). وقال عليه السلام: من اطال الامل أساء العمل

واوصيك بتقوى الله، وصدق الحديث، والوفاء بالعهد، وأداء الامانة، وترك
الخيانة، ولين الكلام، وبذل السلام، وحفظ الجار، ورحمة اليتيم، وحسن العمل وقصر

الامل

، وحب الآخرة، والجزع من الحساب، ولزوم الايمان، والفقه في القرآن، وكظم

الغيظ، وخفض الجناح

وقال صلى الله عليه وآله: أقيلوا ذوي
الهنات عثراتهم (1). 176 - وقال صلى الله عليه وآله: الزهد في الدنيا قصر الامل،

وشكر كل نعمة، والورع عن كل ما حرم الله.

: عن أحمد بن
الوليد، عن أبيه، عن الصفار، عن ابن معروف عن ابن مهزيار، عن عاصم، عن فضيل الرسان،
عن يحيى بن عقيل قال: قال علي عليه السلام: إنما أخاف عليكم اثنتين اتباع الهوى،
وطول الامل، فأما اتباع الهوى فيصد عن الحق، وأما طول الامل فينسي الاخرة، ارتحلت
الاخرة مقبلة، وارتحلت الدنيا مدبرة ولكل بنون فكونوا من بني الاخرة ولا تكونوا من

أبناء الدنيا. اليوم عمل ولا حساب وغدا حساب ولا عمل. مجالس مفيد

وقال عليه السلام: أنتم في مهل، من ورائه أجل، ومعكم أمل يعترض دون العمل، فاغتنموا
المهل، وبادروا الاجل، وكذبوا الامل، وتزودوا من العمل، هل من خلاص ؟ أو مناص ؟ أو

فرار ؟ أو مجاز ؟ أو معاذ ؟ أو ملاذ ؟ أولا ؟ فأنى تؤفكون.
وقال عليه السلام: ما أطال [ال‍] عبد الامل إلا

أنسا [ه] العمل.

ترجمه اش رو میتونید بنویسید :(:Ghamgin:

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر از همه کارشناسان و دوستان عزیز

نقل:حدیثی در رابطه با سوء عمل نداریم؟
امام موسی بن جعفر علیه السلام به هشام فرمودند: "...يَا هِشَامُ مَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا ذَهَبَ خَوْفُ الْآخِرَةِ مِنْ قَلْبِه ...وَ مَنْ طَالَ أَمَلُهُ سَاءَ عَمَلُه..."1 یعنی ای هشام، هر كه دنيا را دوست بدارد ترس آخرت از دلش مي رود ... و هر كه آرزوى دراز داشته باشد عمل بد خواهد داشت.
از آنجایی که آرزوی طولانی(دنیایی) موجب غفلت می شود و یاد آخرت را از دل می برد و به دلیل انتظار کشیدن فرد جهت برآورده شدن آرزویش، محبت به دنیا در دل او زیادتر می شود لذا به همان میزان که محبت او به دنیا زیادتر می شود محبت او به خدا کمتر می شود و این محبت دنیا بنابر روایت نبوی:" حب الدنيا رأس كل خطيئة" یعنی دوست داشتن دنیا راس هر بدی است، مقتضی عمل بد خواهد بود.

موفق باشید
1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج‏75، 315، باب 25

با سلام

نقل قول:

ترجمه اش رو میتونید بنویسید


تقریبا همه اخبار دلالت بر کوتاه کردن آرزوهای دراز و واهی دارند که موجب نقص در عمل (کیفی وکمی) میشود فقط حدیث آخری :

وقال عليه السلام: أنتم في مهل، من ورائه أجل، ومعكم أمل يعترض دون العمل، فاغتنموا
المهل، وبادروا الاجل، وكذبوا الامل، وتزودوا من العمل، هل من خلاص ؟ أو مناص ؟ أو

فرار ؟ أو مجاز ؟ أو معاذ ؟ أو ملاذ ؟ أولا ؟ فأنى تؤفكون.

وقال عليه السلام: ما أطال [ال‍] عبد الامل إلا

أنسا [ه] العمل.

شما در یک دوران مهلت هستید که متعاقب آن اجل و مرگ است
و داراى آرزوهائى هستید که جلوی عمل شما را می‌گیرد؛
پس مهلت‌ها را غنیمت بشمارید و قبل از فرارسیدن اجل، اقدام کنید
و آرزوها را دروغ پندارید و از عمل توشه بردارید!
آیا میتوان رهائى یافت یا چاره‏اى کرد؟
یا راه فرار و گذرگاهی هست؟
و یا پناه و تکیه‏گاهى وجود دارد؟
یا ندارد؟! ... پس چگونه از حقّ رویگردان مى‏شوید؟!

وثمره آرزوی دراز فراموشی عمل است .

و من جری فی عنان امله عثر باجله:آن کس که در پى آرزوى خویش تازد ، مرگ او را از پاى در آورد.