رهبانیت چیست؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
رهبانیت چیست؟

رهبانیت چیست؟چه فرقی با ریاضت دارد؟

ریاضت در لغت کوشش همراه با رنج و تعب است و در اصطلاح به معناى خودسازى و رام کردن نفس به تعلیم و تربیت و به تعبیر دیگر جهاد و مبارزه بانفس است که مورد تأیید اسلام مى‏باشد و در روایات بر آن تأکید شده است.(1)
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «خویشتن را به اخلاق نیکو ریاضت دهید، زیرا مسلمانى که داراى اخلاق نیکو است، به منزله کسى است که روزها روزه دارد و شب‏ها به عبادت قیام کرده باشد».(2)
نیز فرمود: «هر کس به ریاضت خویش مداومت کند، سود برده است».(3)
در نامه‏اش به عثمان بن حنیف فرمود: «به خدا سوگند! چنان نفس خود را ریاضت دهم و آن را بپرورم که در غذا به گرده نانى اگز بدان دست یابم، شاد گردد و در خورش به نمک قانع شود و کاسه چشمم را آن چنان به گریه از اشک تهى سازم، بسان چشمه‏اى که آبش فرو رفته باشد».(4)
فایده ریاضت:
فایده ریاضت، جلوگیرى نفس از طغیان و سرکشى و فرو خواباندن هواهاى نفسانى و رام و مطیع کردن نفس است.
در حدیثى از رسول خدا(ص) آمده است که حضرت موسى از خضر درخواست کرد او را نصیحت کند، که از جمله آن‏ها این بود: «خویشتن را به صبر و استقامت ریاضت ده تا از گناه نجات یابى». (5)
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه مى‏فرماید: «نفس خودم را به وسیله تقوا ریاضت و سختى مى‏دهم تا روز ترس بزرگتر (روز قیامت)در امان باشم».(6)
ریاضت به دو دسته تقسیم می گردد:
1ـ شرعی: این قسم در اصطلاح اسلامی زهد نامیده شده است. اهل لغت در تعریف زهد گفته اند: «ترک نمودن کاری و اِعراض از چیزی(7) و بر خلاف میل و غربت عمل کردن».(8)
عرفا در تعریف زهد گفته اند: «زهد یعنی خودداری از اَعمال حلالی که موجب لذت و خوشایند نفس می گردد. بی اعتنایی به دنیا و توجه به آخرت. روی گردانیدن از هر چه غیر خدا است و توجّه به خواست و رضایت ذات مقدس پروردگار عالم».(9)
زاهد کسی است که توجهش از مادیات دنیا به عنوان کمال مطلوب عبور کرده و به حقایق فراتری اشتغال یافته است.
در زمینه زهد روایات فراوانی در کلمات معصومین و ارد شده است. علی(ع) می‌فرماید: «ای مردم؛ زهد یعنی کوتاهی آرزوها».(10)
امام صادق(ع) می فرماید: «زاهد در دنیا کسی است که حلال دنیا را ترک می کند، برای ترس از حسابش و حرام را ترک می کند، برای خوف از عقابش».(11)
کسی که در محدوده اسلام و به عنوان مسلمان به ریاضت می پردازد،‌ برنامة ریاضتش کاملاً با شرع اسلام منطبق است و بهترین ریاضت شرعیه ترک محرّمات الهی و انجام واجبات است. این زاهد با رهبانیت در تعارض و تضاد است. رسول خدا(ص) فرمود که در دین اسلام رهبانیت نیست.(12)
نیز در حدیثی فرمود: «رهبانیت امت من هجرت، جهاد، روزه، حج و عمره است».(13)
حضرت امام در پاسخ استفتائی که آیا عزلت ( گوشه گیری) در اسلام جائز است فرمود: «بر خلاف متعارف بین مسلمین جایز نیست».(14)
2ـ ریاضت غیر شرعی: کلیه ریاضت هایی که بر خلاف قسم اوّل از محدوده شرع خارج بوده و مستلزم انجام کارهایی بر خلاف دین اسلام است، جایز نمی باشد که اکثر ریاضت های مرتاضان از این قسم می باشد و محرماتی مثل اضرار به نفس را در پی دارد و یا ترک واجبات الهی را. همان طور که احادیث آن ذکر گردید، در دین اسلام رهبانیت و ریاضت های خارج از متعارف بین مسلمانان نهی شده است.
تفاوت اساسی بین ریاضت جایز و غیر جایز،‌یکی در هدف و دیگری در روش است. از نظر هدف،‌ ریاضت شرعی،‌ مخالفت با هوای نفس و قرب به خداوند است و در ریاضت غیر شرعی این هدف منظور نیست. دوم در روش است. روش در زهد شرعی کاملاً مطابق با اسلام و احکام و دستورهای اسلام است و در ریاضت غیر جایز از هر راهی حتی کارهای غیر شرعی نیز استفاده می کنند.
ریاضتی مورد قبول اسلام است که اولاً با بدعت توأم نباشد و ثانیاً با عزت نفس و کرامت انسانی منافات نداشته باشد. قرآن مجید یکی از ریاضت های مسیحیان را که رهبانیت و ترک دنیا به منظور گریز از مسئولیت های زندگی است، به شدت نکوهش کرده و آن را بدعتی می داند که ریشة وحیانی نداشته است. اسلام رهبانیت مسیحیان را با فرمان جهاد از پیش پای مسلمانان برداشت. یکی از ریاضت هایی که در مکتب تصوف معمول بوده، روش ملامتی است. این افراد برای این که مردم به آنان عقیده پیدا نکنند، تظاهر به بدی می کنند. استاد مطهری می‌گوید: "این ها مبارزه با نفس است، اما (یک نوع) جهاد با نفسی است که اسلام آن را اجازه نمی دهد" زیرا با عزت نفس منافات دارد. ترک دنیا و رهبانیت هندوها و پیروان کلیسا و یا چله نشینی و عزلت صوفیان و اصحاب خانقاه از ریاضت های نامشروع محسوب می‌شود. امام خمینی(ره) از قول استادش مرز میان ریاضت باطل و ریاضت صحیح را بیان داشته و فرموده اند: "میزان در ریاضت باطل و ریاضت شرعی صحیح، قَدَم نفس و قَدَم حق است. اگر سالک به قدم نفس حرکت کرد و ریاضت او برای پیدایش قوای نفس و قدرت و سلطنت آن باشد، ریاضت باطل (است) و سلوک آن منجر به سوء‌ عاقبت می‌باشد و دعوی های باطله نوعاً از همین اشخاص بروز می‌کند و اگر سالک به قدم حق سلوک کرد و خداجو شد، ریاضت او حق و شرعی است".(15)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت‏ها:
1 . فرهنگ لاروس، ج 1، واژة "ریاضت"؛ لغت نامة دهخدا، واژة "ریاضت"؛ معارف و معاریف، ج 5، ص 745.
2 . بحا ر الانوار ج 10 ص92
3. غر ر الحکم ج5 ص270
4 . نهج البلاغه نامه 45
5. به نقل از بحار، ج 1، ص 226.
6 . نهج البلاغه، نامه 45.
7. مصباح المفید، ص 351.
8. مجمع البحرین، ص 198.
9. ملا محسن فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج 7، ص 346 – 347.
10. نهج البلاغه، خطبه 79.
11. همان، حکمت 439.
12. همان.
13. تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 432.
14. امام خمینی، مجموعه استفتائات، ج 2.ص 624 .
15. امام خمینی – چهل حدیث ص45

جنبش ديني نهادينه شده اي است كه اعضاي آن سعي دارند اعمالي را انجام دهند كه فراتر از چيزي است كه از مردم عادي و نيز رهبران ديني شان انتظار مي رود. افراد راهب، چون غالباً مجرد و همگي زاهدند، خود را از اجتماع جدا مي كنند، بدين سبب يا به صورت ديرنشيني و در انزوا (اعتكاف ديني) زندگي مي كنند و يا به جماعتي مي پيوندند كه اعتقادات و مقاصد مشابهي دارند. اصطلاح رهبانيت در ابتدا بر گروه هاي مسيحي اطلاق مي شد، اما امروزه در مورد آداب و اعمال مشابهي و نه لزوماً يكساني، در آيين هاي بودا، هندو، جين و تائو نيز به كار مي رود.

رهبانيت مسيحي
نخستين جماعت هاي رهباني مسيحي در بيابان هاي مصر شكل گرفتند. زاهدي چون قديس آنتوني مصري (حدود 250ـ 355م) سنت آباي صحرا را به بهترين وجه نمايان مي سازد. وي در اوايل قرن چهارم پيروان خود را در جماعت هاي رهباني اوليه و ساده سازماندهي كرد. اين راهبان مصري و زنان پارسان مجبور به زندگي توأم با رياضت و پارسايي، ترك تعلقات خانوادگي، ترك روابط جنسي و پشت پا زدن به اموال و داريي، به جاي آوردن نيايش و عبادت مداوم بودند. هدف اين شيوه ي زندگي نيل به سعادت و رستگاري شخصي يا اتحاد با خدا از طريق مبارزه ي معنوي و دائمي با وسوسه هاي [نفساني] بود. قديس باسيل كبير (حدود 329ـ379م) به همراه خواهرش، ماكريناي جوان (327ـ 379م) دو جماعت را در ملك خانوادگي خود در كاپادوكيا، يكي براي مردان و يكي براي زنان تأسيس كردند. باسيل از نوعي زندگي كمتر سخت و البته مقرراتي، در جماعتي به رياست يك راهبه يا بزرگ دير، حمايت مي كرد كه به جاي كناره گيري كامل از جامعه، خود را وقف خدمت به آن كند.
رهبانيت از قرن چهارم تا هفتم به سرعت در سراسر امپراتوري بيزانس گسترش يافت و در سال 1050 در كي يف و در سال 1354 در مسكو نيز تثبيت گرديد. زندگي رهباني سازمان يافته به آرامي و با سرعت كمتري به سمت غرب در اروپا پيش رفت. زماني كه اين نوع زندگي در قرن پنجم به اروپا رسيد، به شكل معتدل تري از سوي قديس آگوستين هيپويي و ديگران به منزله ي شيوه ي زندگي براي روحانيون متعلق به خانواده ي اسقفان و صنف زنان پارسا پذيرفته شد. شمار زيادي از زاهدان و پارسايان در سرزمين گل به نحو دقيق تري از انضباط زاهدانه ي مصري پيروي كردند. قانون اين نوع انضباط در آنجا، قديس مارتين (حدود 316ـ 397م)، اسقف تور و رهبري او بود. از مجموعه ي رهباني مارموتيه ي او، مبلغان انجيلي به هر سوي روانه شدند. به ويژه، رهبانيت فرانسوي در ايرلند ريشه داوند و در همان جا موجب شكوفايي و رونق نوعي فرهنگ ادبي گرديد و جزاير غربي و نواحي سلتي بريتانيا را آباداني و رونق بخشيد.
بزرگ ترين قانونگذار رهبانيت لاتين، قديس بنديكت نورسيايي (حدود 480ـ 547م) بود كه قانوني را در مونته كاسينو در ايتاليا براي راهبان خود وضع كرد كه بدان وسيله برتري شكل ديرنشيني رهبانيت، حجيت و مرجعيت راهب بزرگ، ميانه روي در آداب و مناسك زاهدانه، اهميت آيين الاهي (مراسم مربوط به ادعيه و سرودهاي نيايش) را كه زمان بندي شبانه روزي دارد، صورت بخشيد. راهبان و راهبه هاي بنديكتي، كه به نام مناسبت پيروي از اقتضائات قانون بنديكت به اين نام معروف شدند، در هنگام ورود به دير، در مورد سه امر سوگند مي خوردند: اطاعت، ماندن در دير و تحول يعني نوعي تغيير عادت. عهد و سوگندهاي مربوط به عفت و فقر به طور سنتي به عنوان بخشي از تحول تلقي مي شد. اين قانون به تدريج جاي ديگر قوانين را گرفت.
رهبانيت در سراسر قرون وسطا نقشي حياتي در جامعه داشت: تبليغ و اشاعه ي مسيحيت، گسترش مرجعيت و حجيت اسقف هاي رومي و حفظ و افزايش علم و تحصيل. رهبانیت در پررونق ترين ساليان خود نيروي اقتصادي و فرهنگي قدرتمندي بود. به سبب تأسيس فرقه هاي درويشي (دومينيكن ها و فرانسيسكن ها) و شكوفايي دانشگاه ها در قرن سيزدهم، به تدريج از اهميت فرهنگي رهبانيت سنتي كاسته شد. نوعي تجديد علاقه به رهبانيت در قرن نوزدهم منجر به تأسيس جماعت هاي متعددي از كاتوليك هاي رومي، ارتدوكس هاي شرقي، انگليكن ها و پروتستان ها و نيز گروه هاي وحدت كليسايي نظير جامعه ي تايزه در فرانسه شد.

اديان شرقي:
در اديان شرقي، شايد اولين نوع راهب همان افراد خلوت گزيده يا منزوي بودند. ممكن است سراماناس (به زبان سانسكريت: «زاويه نشين»)، در حدود 1500 پيش از ميلاد در پاره اي از اولين ساكنان اصلي دراويدي يا ماقبل آريايي در هند وجود داشته است. در دوران اوليه ي آيين هندو (حدود 600ـ 200) پيش از ميلاد)، زاويه نشيناني بودند كه به شكل گروهي زندگي مي كردند (اشرام ها) گرچه داراي يك زندگي جمعي سازمان يافته و منظم نبودند. در آيين جين، كه شايد به درستي بتوان گفت اولين ديني است كه نوعي زندگي رهباني سازمان يافته داشته، رهبانيت ظاهراً از جماعت هاي اشرامي برآمده است. ماهاويرا، بنيانگذار جينيسم، پيروان خود را در گروه هايي از جمله راهبان و راهبه ها، كه افرادي كاملاً متعهد و معتقد بودند، مردم عادي، كه در انديشه حوائج روزانه خود بوده و قوانين كمتر سخت گيرانه را مراعات مي كردند، سازماندهي كرد. جيني ها بعداً به دو فرقه انشقاق پيدا كردند و يكي از اين دو فرقه، يعني ديگامباراس، راهبه شدن زنان را روا نداشت.
در آيين بودا، جماعت هاي زاهد و رياضت پيشه را سنگه مي نامند. بوداييان عموماً از يك قاعده ي متعادل پيروي مي كنند و از دو حد افراط و تفريط تن پروري و فدا كردن خود پرهيز مي نمايند. بوداييان همانند جيني ها، تمايزات و تفاوت هاي طبقاتي را ناديده مي گيرند. راهب ها و مردم عادي اصولاً پيوند نزديكي با هم داشتند، اين سنتي است كه در كشورهاي بودايي تراوادايي آسياي جنوب شرقي تاكنون تداوم داشته است. شمار راهبه هاي بودايي هرگز افزايش نيافته است؛ در واقع گفته مي شود كه بوداگوتاما خيلي اكراه داشته است كه به زنان اجازه دهد تا جماعت تشكيل دهند، امابه هر روي تعدادي به اين جماعت ها ملحق شدند. آنها جداي از راهب ها زندگي مي كردند و مقامشان همواره پايين تر از راهب ها تلقي مي شد. جنبش ذن بوديست كوشش كرد تا به رياضت پيشگي اصيل جماعت هاي رهباني اوليه برگردد و لذا بر قناعت در خورد و خوراك، سادگي لباس و وظيفه راهبان براي كار كردن و مراقبه تأكيد كرد.

موضوع قفل شده است