نگاهی نو به وضوی مسلمانان و راه دیگری بر اثبات وضوی شیعه

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نگاهی نو به وضوی مسلمانان و راه دیگری بر اثبات وضوی شیعه

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن‏( مائده 6) اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، چون به [عزم‏] نماز برخيزيد، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد؛ و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد.
درباره الی و معانی آن باید گفت که الی 14 معنی دارد. «الی» به معنی «مع» در اینجا غلط است. اهل سنت می گویند ،مرافق جار و مجرور ومتعلق به فاغسلوا است.
استاد عابدی در درس خارج خویش فرمودند: مرافق متعلق به فاغسلوا نیست. بلکه مرافق غایت لا تغسلوا است. و در واقع بحث اینجا بحث غایت و مغیا است. مثلا وقتی که می گوییم قتلت زیدا الی ان مات: کشتم زید را تا مرد. این جمله غلط است. چرا که کشتن قابل تکرار نیست. وچون غسل در این آیه قابل تکرار نیست و با اولین شستن ،اصل شستن اتفاق افتاده است، لذا الی المرافق متعلق به فاغسلوا نمی تواند باشد. چرا که شستن با همان شستن اولیه حاصل شده است.
همچنین ید د راصطلاح تمام دست از نوک انگشت تا سر شانه است. اما اجماع شیعه و سنی این است که ید تا مرافق است. پس منظور این آیه این می شود که الی المرافق نشویید و الی در واقع غایت نشستن را نشان می دهد. آیه می فرماید کل دست را بشویید اما الی المرافق را نشویید پس غایت نشستن از سرشانه تا مرفق است. پس مرفق که غایت نشستن است، آغاز شستن می شود. پس الی در این آیه غایت عدم غسل را می گوید نه غسل و شستن را.

از من که بر نمی آید وضوی اهل سنت را ثابت کنم اما دوستان اهل سنتم بیایند و وضوی اهل سنت را ثابت کنند.

به نام یگانه هستی بخش

« يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلىَ الصَّلَوةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلىَ الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلىَ الْكَعْبَينْ‏ِ » (اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه به نماز مى‏ايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پشت پا] مسح كنيد) سوره مائده،آیه6.

در آيه حدود صورت، كه بايد در وضو شسته شود توضيح داده نشده ولى در روايات ائمه اهل بيت ع كه وضوى پيامبر ص را مشروحا بيان كرده ‏اند.و با اين توضيح روشن مى‏شود، كلمه" الى" در آيه فوق تنها براى بيان حد شستن است نه كيفيت شستن، كه بعضى توهم كرده‏اند و چنين پنداشته‏اند كه آيه مى‏گويد: بايد دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئيد (آن چنان كه در ميان جمعى از اهل تسنن رائج است).

توضيح اينكه اين درست به آن مى ‏ماند كه انسان به كارگرى سفارش مى‏كند ديوار اطاق را از كف تا يك متر، رنگ كند، بديهى است منظور اين نيست كه ديوار از پائين به بالا رنگ شود، بلكه منظور اين است كه اين مقدار بايد رنگ شود نه بيشتر و نه كمتر.
بنا بر اين فقط مقدارى از دست كه بايد شسته شود در آيه ذكر شده، و اما كيفيت آن در سنت پيامبر ص كه بوسيله اهل بيت به ما رسيده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان.
بايد توجه داشت كه" مرفق" هم بايد در وضو شسته شود، زيرا در اينگونه موارد به اصطلاح" غايت داخل در مغيا است" يعنى" حد" نيز داخل در حكم" محدود" است.(تفسير نمونه، ج‏4، ص286)

به نام یگانه هستی بخش

« يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلىَ الصَّلَوةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلىَ الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلىَ الْكَعْبَينْ‏ِ » (اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه به نماز مى‏ايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگى پشت پا] مسح كنيد) سوره مائده،آیه6.

در آيه حدود صورت، كه بايد در وضو شسته شود توضيح داده نشده ولى در روايات ائمه اهل بيت ع كه وضوى پيامبر ص را مشروحا بيان كرده ‏اند.و با اين توضيح روشن مى‏شود، كلمه" الى" در آيه فوق تنها براى بيان حد شستن است نه كيفيت شستن، كه بعضى توهم كرده‏اند و چنين پنداشته‏اند كه آيه مى‏گويد: بايد دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئيد (آن چنان كه در ميان جمعى از اهل تسنن رائج است).

توضيح اينكه اين درست به آن مى ‏ماند كه انسان به كارگرى سفارش مى‏كند ديوار اطاق را از كف تا يك متر، رنگ كند، بديهى است منظور اين نيست كه ديوار از پائين به بالا رنگ شود، بلكه منظور اين است كه اين مقدار بايد رنگ شود نه بيشتر و نه كمتر.
بنا بر اين فقط مقدارى از دست كه بايد شسته شود در آيه ذكر شده، و اما كيفيت آن در سنت پيامبر ص كه بوسيله اهل بيت به ما رسيده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان.
بايد توجه داشت كه" مرفق" هم بايد در وضو شسته شود، زيرا در اينگونه موارد به اصطلاح" غايت داخل در مغيا است" يعنى" حد" نيز داخل در حكم" محدود" است.(تفسير نمونه، ج‏4، ص286)

:Gol::Gol:ادامه دارد

به نام خدا

به اعتقاد شیعه امامیه ، هیچ کس جز نبی اکرم (ص) حق تشریع ، تفسیر و تبیین احکام الهی را ندارد.

پیامبر اکرم (ص) از طریق اتصال به منبع غیب ، از احکام الهی مطلع می شدند و مأمور به تبلیغ این احکام بودند.
پس از پیامبر اسلام طبق نص و تصریح ایشان ، ائمه (ع) برای تبیین احکام الهی (و نه تشریع آن) منصوب شده اند. از جمله طبق حدیث مورد اتفاق جمیع فرق مسلمین :«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بها لن تضلوا ابدا ؛ دو شیء گرانبها میان شما باقی می گذارم :کتاب خدا و اهل بیتم ، مادامی که به این دو چنگ بزنید گمراه نخواهید شد».

اگر ائمه (ع) حکمی یا کیفیت عملی را بیان می کنند، صرفا" بیان حکم الهی و نحوه عمل و سیره رسول اکرم (ص) است و از پیش خود چیزی را تشریع نمی کنند. منشأ پیدایش برخی تفاوت ها در کیفیت وضو و حتی نماز، به دو عامل اساسی برمی گردد:

1- دور شدن از عصر حضور پیامبر اکرم (ص) و پیدایش سؤالات جدید:با رحلت رسول اسلام ، دوران دسترسی به کسی که مبین حکم الهی بود به سیر رسید. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نبی اکرم و پیدایش مسائل و سؤالات جدیدی در زمینه های مختلف (از جمله در زمینه مسائل مربوط به وضو و نماز) اهل سنت - که راه دسترسی به بیانگر حکم الهی را با توجه به قبول نداشتن خلافت امیر مومنان بسته می دیدند - برای یافتن پاسخ سؤالات خود، با اجتهاد و سلیقه خود به پاسخ آنها پرداختند.

وضوی همه ی مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدی داشته و مانند وضوی کنونی شیعه بوده است . این مسأله با آیه قرآن نیز تطبیق دارد که می فرماید:«وامسحوا برؤوسکم و ارجلکم» (مائده ، آیه 6)

در این آیه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است ، در حالی که اهل تسنن پاها را می شویند، علت تغییر وضو این بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگی وضوی پیامبر گرفتار تردید شد، او سپس وضوی پیامبر را به شکلی که اکنون در میان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. این قضیه مورد مخالفت بسیاری از صحابه پیامبر واقع شد، لکن حکومت اموی بنا به اغراض سیاسی در نقاط مختلف اسلامی شیوه عثمان را تبلیغ کردند و جوی به وجود آوردند که برخی از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشت و در نتیجه این گونه وضو گرفتن رواج یافت.

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلىَ الصَّلَوةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلىَ الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلىَ الْكَعْبَينْ‏ِ

ولی اهل سنت بدون استناد به پیامبر(ص) و عترت ایشان، "الی" را به معنای نهایت و آخر شستن در مقابل "من" به معنای ابتدا ی شستن گرفته و گفته اند:

شستن از نوک انگشتان دست، شروع و به مرفق و آرنج ختم گردد. البته "الی" به معنای انتها می آید؛ ولی این یک معنای آن است. همچنان که غایت و آخرین حد نیز یکی دیگر از معانی معروف آن می باشد. این که "الی" در این جا به کدام معنا است، علاوه بر قراین باید از سنت و سیره رسول خدا (ص) که مفسر و مبین قرآن است، بفهمیم.

در این جا قرینه قوی وجود دارد که "الی" به معنای غایت و تعیین آخرین حد شستن و مسح کردن است؛ نه تعیین کننده جهت شستن ( کمیت و مقدار شستن را مشخص می کند؛ نه کیفیت و طریقه شستن)؛ زیرا "ید" هم به دست تا مچ گفته می شود
و هم به دست تا آرنج
و هم به دست تا کتف.
در این جا خداوند حد دست را معین کرده، فرموده که دست ها تا آرنج شسته شوند. منظور، تعیین جهت شستن نبوده است؛ همچنان که در حکم مسح پا، "الی" تعیین حدود پا است؛ زیرا در پا هم این ابهام هست
و تا مچ یا تا زانو و یا تا باسن را که شامل ران ها هم می شود، پا می گویند.
خداوند هنگام اعلام وجوب مسح پا، با آوردن "الی الکعبین"، حد مسح را بیان فرموده است.

از امام باقر (ع) پرسیدم: از کجا دانستید و گفتید که مسح فقط بعض سر است (بر عکس اهل سنت که مسح همه سر را لازم می دانند)؟
امام(ع) خندید و فرمود: رسول خدا(ص) فرمود و کتاب از جانب خدا به او نازل شده (و او مفسر کتاب است)؛ زیرا خدا فرموده: «فاغسلوا وجوهکم» و می فهمیم که همه صورت باید شسته شود.
بعد خدا فرمود: «و ایدیکم الی المرافق» و دست ها تا مرفق ها را به وجه و صورت، عطف کرد. پس متوجه می شویم باید دست ها تا مرفق ها شسته شود.
بعد بین شستن و مسح، جدایی انداخت و فرمود: «و امسحوا برؤسکم». از این که فرمود: «برؤسکم»، می فهمیم که مسح باید به بعض سر باشد؛ زیرا باء آمده و به معنای بعض است.
بعد پاها را تا کعبین به سر در مسح عطف کرد.
همچنان که دست ها را به وجه و صورت عطف کرده بود.
از این مطلب می فهمیم که مسح پاها تا کعبین کافی است. رسول خدا آیه را این گونه تفسیر کرده؛ ولی بعضی تفسیر پیامبر را ضایع کردند.

برای نگاه جامع تر به این مسئله بهتره کتاب وضوء النبي (ص)من خلال ملابسات التشريع رو مطالعه کنیم.

سلام.

در مورد ایه وضو یک مشکل دیگر نیز اهل جماعت دارند و ان در مورد کعبین است،البته معانی مختلفی در مورد کعبین اورده شده از قبیل مفصل پا یا دو قاپ طرفین پا یا برامدگی روی پا ...انها می گویند کعبین یعنی دو قاپ طرفین یک پا،نتیجتا ایه این را می رساند که باید تا قاپهای طرفین یک پا عمل انجام گیرد (حالا یا مسح یا غسل) پس کعبین منظور دو قاپ طرفین یک پا می باشد،.

سوال اینجاست که این کعبین اگر بر اساس دو قوزک یا قاپ یک پا باشد بنابراین حکم مربوطه مسح تا محدوده دو قاپ در هر پا می شود به عبارتی اینجا ظاهرا سیاق ایه با کعبینی جور در می اید که با یک پا متناسب است یعنی سیاق ایه با دو قاپ هر پا متناسب است..

..حال اگر منظور برامدگی روی پا باشد که البته این نیز همان معنی کعب را که برجستگی می باشد می رساند انوقت سیاق ایه با کعبینی جور در می اید که مربوط به دو پاست .. از روی علوم نحوی کعبین هم برجستگی روی پاها را در بر می گیرد هم برجستگی دو طرف هر پا را با این حساب اگر دو قاپ هر پا ملاک باشد پس قطع نظر از سخن اهل تسنن باید هر پا را تا این دو حدود مسح کرد ولی اگر کعبین مربوط به برامدگی روی پاها باشد سخن اهل تشیع صحیح می باشد چون روی هر پا یک برجستگی می باشد .ولی در هر صورت باز کفه ترازو به نفع اهل تشیع می چربد چون:

اولا: خداوند در جایی از ایه نگفته که این دو برجستگی مربوط به دو طرف یک پاست یا نه مربوط به برجستگی هر دو پاست ...

ثانیا:در تمام ایه مربوط به وضو خداوند از کل اعضا وضو صحبت کرده است بنابراین چون حکم تطهیر نیز به دو پا می باشد نتیجتا این کعبین مربوط به دو بر جستگی در دو پاست نه یک پای ناقص ..

علهذا باید بگوییم حکم کعبین نیز برای اینکه به کل اعضاء مربوط به خود یعنی ارجل مربوط شود باید به دو پا که حکم تطهیر به هر دو انها واجب شده است تعلق بگیرد...

یا حق

کاوه;63672 نوشت:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن‏( مائده 6) اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، چون به [عزم‏] نماز برخيزيد، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد؛ و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [هر دو پا] مسح كنيد.
درباره الی و معانی آن باید گفت که الی 14 معنی دارد. «الی» به معنی «مع» در اینجا غلط است. اهل سنت می گویند ،مرافق جار و مجرور ومتعلق به فاغسلوا است.
استاد عابدی در درس خارج خویش فرمودند: مرافق متعلق به فاغسلوا نیست. بلکه مرافق غایت لا تغسلوا است. و در واقع بحث اینجا بحث غایت و مغیا است. مثلا وقتی که می گوییم قتلت زیدا الی ان مات: کشتم زید را تا مرد. این جمله غلط است. چرا که کشتن قابل تکرار نیست. وچون غسل در این آیه قابل تکرار نیست و با اولین شستن ،اصل شستن اتفاق افتاده است، لذا الی المرافق متعلق به فاغسلوا نمی تواند باشد. چرا که شستن با همان شستن اولیه حاصل شده است.
همچنین ید د راصطلاح تمام دست از نوک انگشت تا سر شانه است. اما اجماع شیعه و سنی این است که ید تا مرافق است. پس منظور این آیه این می شود که الی المرافق نشویید و الی در واقع غایت نشستن را نشان می دهد. آیه می فرماید کل دست را بشویید اما الی المرافق را نشویید پس غایت نشستن از سرشانه تا مرفق است. پس مرفق که غایت نشستن است، آغاز شستن می شود. پس الی در این آیه غایت عدم غسل را می گوید نه غسل و شستن را.

با سلام و عرض ادب.نکاتی در رابطه با این متن تقدیم می شود:

1- بر اساس آنچه ابن هشام در مغنی الادیب می گوید الی 8 معنا دارد.

2- برخی از مفسران و علمای شیعی بر این عقیده اند که الی در اینجا به معنای مع می باشد و بنابر این مرفق هم باید شسته شود.ابوالفتوح رازی می گوید:«خلاف افتاد در آن كه الى به معنى انتهاى غايت است يا به معنى مع است بنزديك ما الى به معنى مع است براى آن كه الى در كلام عرب و قرآن به معنى مع بسيار آمد يقول: خذ هذا الى ذاك اى مع ذاك . قال اللَّه تعالى: مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ المعنى مع اللَّه. و قال تعالى: وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِكُمْ ، اى مع اموالكم. و قال الشاعر امرؤ القيس:...»( روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، ج‏6، ص: 269).
ملا فتح الله کاشانی نیز می نویسد:«الى بمعنى مع است هم چنان كه در من انصارى الى اللَّه پس مرفق داخل باشد بالضرورة»(تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج‏3، ص: 190 ) طبرسی:قال الواحدي كثير من النحويين يجعلون إلى هنا بمعنى مع و يوجبون غسل المرفق و هو مذهب أكثر الفقهاء

3- "لا تغسلوا" در آیه موجود نیست تا الی غایت آن باشد(شاید نقل قول کامل نباشد بیشتر توضیح دهید)البته این مطلب صحیح است که الی غایت فاغسلوا نیست.علامه طلاطبایی الی را قید برای ایدیکم دانسته و می نویسد:« دست" سه معنا دارد، 1- از نوك انگشتان تا مچ 2- از نوك انگشتان تا مرفق 3- از نوك انگشتان تا شانه.
و اين اشتراك در معنا باعث شده كه خداى تعالى در كلام خود قرينه‏اى بياورد تا يكى از اين سه معنا را در بين معانى مشخص كند، و آن قرينه كلمه" إِلَى الْمَرافِقِ" است، تا بفهماند منظور از شستن دستها در هنگام وضو، شستن از نوك انگشتان تا مرفق است نه تا مچ دست و نه تا شانه‏...از آنچه گذشت روشن گرديد كه جمله" إِلَى الْمَرافِقِ" قيد است براى كلمه" ايديكم"، در نتيجه حكم وجوب شستن به اطلاق خود باقى است و مقيد به آن غايت نيست‏...جمله:" إِلَى الْمَرافِقِ" قيد براى موضوع يعنى" ايديكم" است، نه براى حكم يعنى جمله" فاغسلوا".»(ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 359)

لفظ إِلَى الْمَرافِقِ قيد است براى «ايديكم» نه براى «فاغسلوا» به عبارت ديگر حد مغسول است نه حد غسل. توضيح اينكه «يد» در لغت چند معنى دارد يك دفعه مراد از آن چهار انگشت است مثل وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما/ 38، يك دفعه از مچ بپائين است مثل فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ مائده/ 6، يك دفعه مراد از آن تا آرنج است مثل آيه مورد بحث و يك دفعه معنى آن از سر انگشتان است تا شانه چنان كه در اقرب الموارد گفته است.
لذا اگر در آيه قيد إِلَى الْمَرافِقِ نبود معلوم نمى‏شد مراد كداميك از آنها است ولى قيد روشن مى‏كند كه مراد تا آرنج است، بنا بر اين آيه ساكت است از اينكه از مرفق شسته شود يا بالعكس. اگر روايات نبود مى‏گفتيم هر دو جايز است، شيعه كه مى‏گويد بايد از مرفق شسته شود دليلشان روايات است نه آيه (وسائل ابواب الوضوء باب 15) اهل سنت نيز كه از پائين به بالا مى‏شويند به آيه استناد نمى‏كنند بلكه از امثال ابو هريره و غيره نقل مى‏كنند كه حضرت رسول را ديده‏اند كه از پائين به بالا مى‏شويد (سنن ابى داود و غيره) «1».
اهل سنت بيشتر اهميت مى‏دهند كه «الى» در آيه به معنى «مع» باشد يعنى دستها را با مرفقها بشوئيد وانگهى اهل سنت نگفته‏اند اگر از بالا به پائين شسته شود وضو باطل است، طبرسى در مجمع البيان فرموده امت اسلامى اتفاق دارند كه وضو از بالا به پائين صحيح است، پس عمل اهل سنت استحبابى است.
فقهاء شيعه به استناد روايات فتوى داده‏اند كه شستن از پائين به بالا مبطل است مگر ابن ادريس كه آن را مكروه دانسته و نيز سيد مرتضى در بعضى از فتواهايش گفته: شستن از بالا به پائين مستحبّ است‏(تفسير أحسن الحديث، ج‏3، ص: 28)

موضوع قفل شده است