اسلام و Globalism

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اسلام و Globalism

زمان چندانی از كاربرد واژه جهانی شدن نمی گذرد. برای اولین بار درسال 1961 یك فرهنگ معتبر (وبستر) تعاریفی در مورد اصطلاحGlobalismیا Globalization ارائه كرد. در عین حال استفاده از این اصطلاح تا دهه آخر قرن بیست همچنان محدود ماند. جهانی سازی عموماً در سه زمینه به كار برده می شود. گاهی منظور از آن جهانی سازی اقتصاد با نظام بازار آزاد جهانی وساختارهای اقتصادی بین المللی است. تجلی عمده جهانی سازی اقتصاد در سازمان تجارت جهانی است كه ساختار و قواعد آن اقتصادهای ملی و محلی را در می نوردند. زمینه دوم، جهانی سازی انقلاب اطلاعاتی است كه در نتیجه آن و با بهره گیری از فناوری اطلاعات و اینترنت، فاصله ها كاسته شده و جهان به دهكده واحدی تبدیل شده است. زمینه سوم، جهانی سازی فرهنگی است كه در نتیجه آن، فرهنگ جهانی از نظرگاهها، ارزشها و ایده آلهای مشترك به وجود آمده و در شكل هنر، موسیقی و نوع پوشش مشترك ظهور كرده است. این فرهنگ مشترك در بسیاری موارد از فرهنگهای ملی و همچنین ادیان پیشی گرفته است.



اندیشمندان آرای مختلفی نسبت به جهانی شدن ارائه كرده اند. برخی با جهانی شدن به عنوان یك طرح، برخورد می كنند. به این معنی كه جهانی شدن قبلاً از سوی غربیان به ویژه امریكا برای ادامه تسلط بر جهان طراحی و ساخته شده است و در دهه های اخیر روندی روبه رشد گذاشته است. گروهی دیگر جهانی شدن را یك روند می دانند كه در طول زمان شكل گرفته است. در این رابطه، از جهانی شدن سرمایه در قرون شانزده و هفده سخن می گویند و روند موجود را تداوم روندهای قبلی می دانند و معتقدند به همین دلیل باید به منافع و مضرات آن نظر داشته باشیم. براین اساس، جهانی شدن (Globalism ) روند و جهانی سازی (Globalization) طرح است. تفكیك میان جهانی شدن و جهانی سازی نیز تحولات جاری را قابل تحلیل می نماید. در جهانی شدن میل ورغبت و اراده ملتها و دولتها مطرح است و روندی است كه كشورها آن را می پذیرند و خود را با آن وفق می دهند. اما در جهانی سازی نوعی اجبار وتهدید در كار است و همان طرحی است كه در اكثر نقاط دنیا مورد مخالفت قرار گرفته و در پاره ای موارد علیه آن تظاهرات می كنند. حق آن است كه تفكیك میان جهانی شدن وجهانی سازی چندان ساده نیست، هر چند كه در روند كنونی بسی بر آن تأكید می شود و این تمایز مهم قلمداد شده است.

در ارتباط با نوع برخورد ادیان با جهانی شدن نمی توان یكسره از مخالفت ادیان با این روند سخن گفت. واقعیت این است كه جهانی سازی از جهت نظری با ادیان الهی ناسازگاری ندارد. از سوی دیگر، می توان به این حقیقت توجه كرد كه گرایش به جهانی شدن در ادیان مختلف الهی وجود داشته است. یهودیت، مسیحیت و اسلام هر یك به دنبال تشكیل حكومت جهانی و ایجاد امت واحد بوده اند. ایجاد جامعه و فرهنگ جهانی از جمله اهداف و رسالتهای این ادیان بوده است و این نكته نشان می دهد كه وجود دهكده یا جامعه جهانی از جهت نظری از دیدگاه ادیان مردود نیست. اسلام در آموزه های دینی خود موضوع جهانی شدن را طرح نموده است و شیعیان به عنوان بخشی از اعتقادات خود به تشكیل حكومت جهانی مهدی (عج) باور دارند. جالب اینجاست كه برخی آموزه های قرآن نشان می دهند كه وجود مرزها، تفاوتها و ملتها از دیدگاه حقوق بین الملل اسلامی اصالت ندارند. براین اساس، مردمان دنیا در اصل امت و جامعه واحد بوده اند و در نهایت نیز به همین سمت وسوی حركت می كنند.

ادامه دارد...

در یكی از آیات قرآن آمده است كه: «یا ایها الناس انا خلقناكم من ذكر وانثی وجعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا» (سوره حجرات: آیه 13) ترجمه: «ما شما را از نطفه واحدی آفریده ایم و شما را به دسته ها واقوام مختلف تقسیم كردیم كه یكدیگر را بشناسید».

در آیه دیگری از قرآن كریم هم آمده است كه:«و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» ترجمه:«ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم. » (سوره قصص: آیات 6 و 5).

در آیه دیگری نیز آمده است كه: «وعدالله الذین آمنو منكم و عملو الصالحات لیستخلفنهم فی الارض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا…»ترجمه:«خداوند به كسانی از شما كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد كه قطعاً آنان را حكمرانان روی زمین خواهد كرد همانگونه كه به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشیده و دین و آیینی را كه برای آنان پسندیده پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت مبدل می كند…. »(سوره نور: آیه 5)

در آیه دیگر قرآن آمده است كه: «ولقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادی الصالحون » ترجمه: «در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتیم كه بندگان شایسته ام وارث (حكومت) زمین خواهند شد. » (سوره انبیاء: آیه 105)



مجموعه این آیات نشان می دهد كه اسلام به جامعه جهانی اعتقاد دارد و خداوند حكومت زمین را در نهایت به دست بندگان شایسته خود می سپارد. قابل توجه است كه در این آیات از مؤمنان و بندگان صالح به صورت عام اسم برده شده نه تنها از مسلمانان. به این ترتیب، باور به وجدانیت و تعهد به انجام عمل شایسته مبنای حكومت جهانی الهی است. آیه آخری كه از قرآن كریم و از سوره انبیاء آمد، نشان می دهد كه این نكته جزو رسالت همه انبیای گذشته از جمله موسی و داوود بوده است. مرحوم طبرسی مفسر قرآن معتقد است كه منظور از زبور در اینجا مطلق كتاب آسمانی است.

آنچه به اختصار آمد، نشان می دهد اگر جهانی سازی و جامعه جهانی واحد در اصل جزو اهداف انبیاء بوده است، در عین حال، جامعه مورد نظر ادیان جامعه ای دینی است كه در آن ارزشهای الهی، معنویت، قوانین دینی و عدل و قسط حكمفرما هستند. به نظر می رسد در موضوع تلاقی ادیان با جهانی سازی در عصر حاضر باید میان لایه های مختلف روند جهانی سازی یا جهانی شدن تفكیك قایل شد. جهانی شدن تا آنجا كه در دل مدرنیسم قرار دارد و به مبانی فلسفی دوره تجددطلبی برمی گردد با ادیان در گستره های مختلف ارتباط برقرار كند. در توضیح مبانی جهانی سازی اگر به همان مبانی مدرنیسم یعنی اومانیسم، خودگرایی و عقل محوری، لیبرالیسم و دموكراسی برسیم دراین صورت بحث نسبت و تعارض سنت و مدرنیته مطرح می شود و در مورد آن به صورت كلی نمی توان سخن راند و باید با تقسیم موضوع، به صورت ریز در باب هریك از اجزای آن سخن گفت.

بحث سنت و مدرنیته در سده های اخیر بویژه در قرن بیستم از جمله مباحث داغ میان اندیشمندان مسلمان بوده است و مواضع مختلفی نسبت بدان وجود دارند. آنچه مسلم است این است كه اكثریت اندیشمندان مسلمان در مقابل این روند نایستاده اند و معتقد به سازگاری اسلام و مدرنیته بوده اند؛ هرچند مدرنیسم با تمامی اوصاف و ویژگی هایش نیز مورد قبول آنان قرار نگرفته است. اندیشمندان مسلمان، ریشه بسیاری از اهداف مدرنیسم را در دین یافته اند ولی جایی كه مدرنیسم در مقابل ارزشهای دینی ایستاده است از آن چشم پوشیده اند. این حالت در نمایندگان سایر ادیان نیز وجود داشته و در برخورد با مدرنیسم از نگاه دین، گروههای تجددطلب و بنیادگرا از دو سو و طیفهای میانی آنان پدید آمده اند.



لایه دیگر جهانی شدن كه شاید بهتر باشد از آن به جهانی سازی تعبیر كرد و شكل یك طرح را دارد نوعی فرهنگ سازی و صدور فرهنگ به نقاط دیگر جهان است كه در قالب تهاجم فرهنگی صورت می پذیرد. در این بخش نظریه پردازان جهانی سازی به این نتیجه می رسند كه برای پیشبرد و پیشرفت در فرآیند جهانی كردن باید از طریق یك فرهنگ عمومی و همگانی اقدام كرد. یعنی یك فرهنگ جهانی كه از جذابیت برخوردار باشد و راه را برای دیگر عناصر جهانی سازی و الگوهای جدید اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی فراهم كند. این لایه از جهانی سازی دارای وجهه تمدنی نیز هست و در واقع بخشی از طرح نظم جدید جهانی است كه در آن بیش از تكیه بر خردگرایی، نادیده گرفتن تمدنها، ادیان و فرهنگهای دیگر در آن دیده می شود. این لایه از جهانی سازی در واقع افسار فرهنگ ملتها را به دست سرمایه داری بی رحم با فناوری های جدید می سپارد و طبیعی است كه ادیان الهی در مقابل این بخش از جهانی سازی از خود مقاومت نشان می دهند و آنچه از اعتراضات جهانی به روند جهانی سازی می بینیم حركتی است در مقابل این مظاهر جهانی سازی. به نظر می رسد فوكویاما وهانتینگتون دو نظریه پردازی هستند كه آرای آنان ناظر به آن بخشی از جهانی سازی است كه مورد اعتراض ملل وفرهنگها وادیان قرار می گیرد.

[=&quot]- قرائت هاي مختلف از جهاني شدن

[=Arial Black]وقتي مي گوييم جهاني شدن؛ بايد مشخص كنيم كدام جهاني شدن؟ چرا كه از جهاني شدن تعابير مختلفي شده و قرائت هاي مختلفي از آن وجود دارد. در عين حال مضاميني هم در مجموع اين قرائت هاست كه در مفهوم جهاني شدن مشترك است. پس بنابر اين نخست بايد مشخص كنيم كدام جهاني شدن ؟

[=Arial Black]ممكن است ما هم اين اعتقاد را داشته باشیم كه عناصر جهاني شدن به هم مرتبط اند و بنابراين بايد يك نگاه جهاني به عالم داشته باشيم و براي كل جهان برنامه داشته باشيم. براي مثال در زمينه سياست، بايد جهاني انديشيد و پذيرفت كه نوعي وابستگي متقابل در عالم حكم فرماست. همة اجزاء عالم به هم مرتبط اند و آن كسي موفق است كه به اين وابستگي متقابل بين اجزاي مختلف عالم توجه داشته باشد. اما اين الزاماً جهاني شدن نيست. جهاني شدن، نياز به برخوردي جامع تر دارد.


[=Arial Black]بر اين مبناء جهاني شدن ديني، تنها جهاني شدن محتمل و واقعي و حقيقي است. صحبت از جهاني شدن بدين معنا است كه اصولي جهان شمول بايد وجود داشته باشد تا در سراسر عالم حاكم شود و همه انسانها آن را بپذيرند. پس جهاني شدن با نوعي جهان شمولي همراه است و چه كسي مي تواند مدعي جهان مشموليت شود. به لحاظ معرفت شناسي و هستي شناسي كمتر كسي به اين نكته توجه مي كند.

[=Arial Black]حقيقتاً چه انديشه و چه گروهي مي تواند ادعاي جهان شمولي داشته باشد؟ اومانيست ها كه مي گويند ما انسان را جانشين خدا كرده ايم، نمي توانند ادعاي جهاني شدن بكنند چرا كه اگر خدا را ناديده گرفتند و انسان را جايگزين او كردند، انسان را هم ناديده گرفته اند. تاريخ فلسفي اجتماعي غرب، گواه اين مساله است كه اگر شما خدا را به مسلخ گاه برديد انسان را هم به مسلخ گاه برده ايد. اين واقعيتي است كه ديگران هم گفته اند و آن را تكرار نمي كنم. شما در صورتي مي توانيد از حق بشر دفاع كنيد كه از حق خالق او هم دفاع كنيد. بسياري از مدرن ها مدعي هستند و درست هم مي گويند كه مدرنيسم خدا را كشت و ما هم انسان را كشتيم.

[=Arial Black]به هر حال لازم است مباحث فلسفي و تعابير مختلف را كنار گذاشته و وارد جهاني شدن مصطلح شويم، يعني همين [=Arial Black]Globalization[=Arial Black]. بنا براين در اين بحث مي خواهيم جهاني شدن را به عنوان مقوله اي اجتماعي بررسي كنيم و كاري به مباني فلسفي آن نداشته باشيم . وقتي شما به عنوان يك جامعه شناس مي خواهيد يك پديده اجتماعي را مطالعه كنيد، فقط يك جزء از آن را گرفته و نگاهي سيستماتيك به آن مي اندازيد. برخورد اجتماعي، نوعي برخورد سيستماتيك است كه مباني معرفتي و فلسفي خاص خودش را دارد. در ارتباط با جهاني شدن، بعضي نگاه جزئي نگر و بعضي نگاه جامع نگر دارند. بعضي آن را به عنوان يك واقعيت حزئي و منفرد ديده اند و برخي به عنوان يك رويداد اجتماعي و يك نظام اجتماعي.

[=Arial Black]بنابراين در اين بحث مولفه هاي مختلفي مطرح مي شود. اما كمتر كسي پيدا مي شود كه آنها را در يك ارتباط سيستماتيك با هم مطالعه و بررسي كند. ما مي خواهيم ببينيم نگاه جزئي نگرانه به جهاني شدن چيست و يك برخورد جامع نگر و سيستماتيك با جهاني شدن چگونه است؟ آن چيزي كه مربوط به خود ماست مباني معرفتي و فلسفي و مباحثي است كه خيلي هم مبنايي است. اما خيلي از متفكران غربي با جهاني شدن برخورد جزئي نگر داشته اند.

از آنچه گفته شده به این نتیجه می رسیم كه جهانی سازی مفهومی بسیط نیست بلكه یك مفهوم پیچیده است با زوایای مختلف و نمی توان یكسره از مخالفت یا موافقت ادیان با آن سخن گفت. برخلاف آنچه در ابتدا به نظر می آید در دوره جهانی شدن نقش ادیان كاهش نمی یابد، بلكه به شكل دیگری به دین توجه می شود. فرایند جهانی شدن امكانات فراوانی را در اختیار ادیان برای تبلیغ اهداف خویش قرار می دهد. خوشبختانه نمایندگان ادیان مختلف و اندیشمندان آنان به بهره برداری گسترده از امكانات اقتصادی و فناوری های ارتباطاتی جدید دست زده اند و آنان را در خدمت ترویج اهداف الهی و مبانی دینی قرار داده اند. از سویی دیگر فرایند جهانی سازی ضرورت و امكان گفتگو میان ادیان الهی را افزایش داده است. فناوریهای جدید امكان بیشتری برای دیدار و تبادل نظر میان ادیان الهی فراهم نموده است. از این رو دیدارها و نشستهای دینی طی چند دهه اخیر به هیچ وجه قابل مقایسه با آنچه پیش از این صورت گرفته اند، نبوده اند. علاوه بر این، گسترش فرهنگ تساهل و تسامح كه ریشه دینی نیز دارد امكان تفاهم بیشتری را میان ادیان فراهم نموده و شرایطی را به وجود آورده است كه علمای ادیان مشتركات و اختلافات خویش را به صورت گسترده ای به بحث بگذارند. به نظر ما در دوره جهانی سازی علاوه بر گفتگو در باب موضوعات كلامی كه در گذشته نیز كم و بیش وجود داشته است دو حوزه جدید برای گفتگو میان ادیان گشوده شده كه تماس و گفتگو را ضروری تر نموده اند. این دو حوزه جدید در جهان معاصر دغدغه مشترك ادیان الهی است:


حوزه اول گفتگو، بحث سنت و تجدد یا دین و مدرنیسم است. همه ادیان الهی به شكلی گریبانگیر موضوع مدرنیته هستند. در ایران هم اصلاحگران دینی مسلمان چون: سید جمال الدین اسدآبادی، مرتضی مطهری، مهدی بازرگان، علی شریعتی، سید محمود طالقانی ودیگران در این زمینه كوشیده و قلم زده اند. امام خمینی را شاید بتوان بزرگترین اصلاحگر مسلمان معاصر دانست كه راه حل دعوای سنت و تجدد را در قالب نظریه حكومت دینی در ایران عرضه نموده و آن را در قالب جمهوری اسلامی ایران كه مظاهر دینی و مدرنیته را در خود جمع نموده است ارائه داده است. بدون تردید تجربه علمای ادیان مختلف می تواند برای همدیگر مفید واقع شود و جهانی سازی زمینه تبادل این تجربیات را بیش از پیش فراهم می كند.

حوزه دیگر گفتگوی میان ادیان در دوره جهانی سازی، گفتگو در زمینه نوع برخورد با آن بخش از روند جهانی سازی است كه شكل یك طرح را دارد و با حالت تهاجمی فرهنگها و ارزشهای دینی، ملل متدین را مورد هدف قرار داده است. ادیان الهی می توانند سیاست خویش را در برخورد با این حوزه از جهانی سازی هماهنگ نمایند و به این وسیله تأثیرگذاری آن را كاهش دهند. شاید بتوان گفت كه در شرایط جهانی موجود یكی از ضروری ترین كارها، گفتگوی بین رهبران ادیان الهی است. در برخورد با نوآوریهای كنونی دنیا، دو برخورد و موضع وجود دارند. یك گروه آنانند كه یكسره دل به مدرنیته و جهانی سازی سپرده اند و نقش ادیان را در ایجاد صلح و تفاهم جهانی نادیده گرفته اند و گروهی دیگر تندروانی هستند كه از موضع دینی به مخالفت تمام عیار با این روند برخاسته و جان را به سمت خشونت می كشانند. این دو پدیده، دو روی یك سكه اند و ناشی از برخورد یك سویه افراد و گروهها با جهان متكثر و پیچیده كنونی هستند. سكوت رهبران واقعی ادیان، راه را برای افكار و اعمال یك جانبه و افراطی باز می كند. در این گستره، بازگشت به دین و احیای نقش آن برای صلح و تفاهم جهانی از طریق گفتگو بین ادیان، ضروری می نماید. پس تنها مكالمه می تواند میدان را بر جهانی سازی بی پروا و بی كنترل و همچنین نگاههای رادیكال دینی تنگ كند.
...........

منبع

[=&quot]- بعد سرمايه داري جهاني شدن

[=&quot]در بعد اقتصادي، جهاني شدن را بدون نظام سرمايه داري نمي توان فهم كرد. حال اگر اين واقعيت را پذيرفته و نگاهي جامع به آن داشته باشيم آيا مي شود قطع نظر از بعد سرمايه داري جهاني شدن بدان پيوست؟ آيا مي شود اين بعد سرمايه داري را ناديده گرفت؟

[=&quot]روشن است كه سرمايه داري محمل جهاني شدن اقتصادي است، زيرا نهادهاي خاص آن همچون بازارهاي ملي كالا، نيروهاي كار قراردادي و مالكيت قابل انتقال، مبادلات اقتصادي بين المللي دور را تسهيل مي كنند. خاستگاه اوليه و مباني اصلي جهاني شدن اقتصاد، تجارت است. روابط فراملي كه از طريق تجارت برقرار شده است، مي تواند روابط بين دولت ها را تضعيف و يا دست كم با مشكل روبرو سازد. جهـاني شدن عمـدتاً در بعـد تجـاري خـود، در واقـع همين نظام سـرمايـه داري است.

[=&quot]سازمان تجارت جهاني ( ([=&quot]World trade organization[=&quot]بعد تجاري همين نظام سرمايه داري بين المللي است. مايه تاسف است كه برخي از ما به اين نكته توجه نمي كنيم كه بسياري از قوانين بين المللي كه وضع مي شود، در حكم ضمانتي است براي تحكيم سرمايه داري بعضي كشورها. حدود 30 سال پس از جنگ جهاني دوم، ايالات متحده آمريكا آن چنان از لحاظ اقتصادي و نظامي تسلط پيدا كرد كه توانست نظام تجاري آزادتري را طراحي كند و اين كار به پشت گرمي آگاهي از اين مطلب بود كه كالاهاي صنعتي از طريق ضمانت هاي دروغين و قانوني با موفقيت صادر مي شود. برخي از اقتصاد دانان معتقد هستند ورود جهان سوم به شبكه هاي تجاري فقط در اين جهت است كه بازار مصرفي كالاهاي كشورهاي توسعه يافته در آنها ايجاد شود. آنها به هيچ وجه اجازه نمي دهند كه سرمايه گذاري واقعي در اين كشورها صورت بگيرد و با استفاده از نيروي ارزان كار براي كالاهاي نظام جهاني، بازار مصرفي بوجود مي آورند. محمل اصلي رژيم تجاري آزاد، موافقت نامه عمومي تعرفه و تجارت [=&quot]GAT[=&quot] بود كه در سال 1947 توسط 23 كشور شكل گرفت. به طور كلي تحولات ناشي از تجارت جهاني ، سطح وابستگي اقتصادي در جهان را شدت بخشيده است. نظريه پردازان وابستگي كه در مقابل نوسازي شكل گرفتند، اين معنا را به خوبي متوجه شده بودند. سهم صادرات كالاهاي صنعتي از كشورهاي صنعتي به ديگر كشورهاي صنعتي، از حدود 30% در سال 1935 به 64% افزايش يافت. در نظر كشورهاي صنعتي ، جهاني شدن تنها راه افزايش سودآوري است. بيش از 90% سرمايه گذاري خارجي تنها از 10 كشور تامين مي شود و حدود 60% آن متعلق به 4 كشور آمريكا، بريتانيا، ژاپن و آلمان است. بنابراين توجه امانوئل كاستلز به بعد سرمايه داري جهاني شدن و اين اعتقاد كه در واقع نظام سرمايه داري جهاني يا تجارت جهاني، پيوندي با اين نظام سرمايه داري دارد با توجه به همين نگاه ها و زمينه ها و واقعيت هاست كه مطرح مي شود.

[=&quot]-بعد فرهنگي جهاني شدن

[=&quot]اگر خوب به جهاني كه امروز در آن بسر مي بريم نگاه كنيد اين فقط اقتصاد نيست كه حرف اول را مي زند. امروز مي گويند كه جهان، جهان فرهنگي است و يك دسته جنبش هايي در عالم ظهور كرده كه به آن جنبش هاي اجتماعي جديد ([=&quot]New Social Movement[=&quot]) مي گويند كه از جنس اقتصادي نيستند بلكه از جنس فرهنگي هستند.

[=&quot]صرفنظر از اينكه مباني تئوريك آن را بپذيريم و يا نپذيريم و صرفنظر از اشكالات نظري كه به اين جنبش ها وارد مي كنيم ، اگر شما نگاهي سيستماتيك داشته باشيد فقط به سخت افزار نگاه نمي كنيد بلكه بي ترديد نگرشي نرم افزاري نيز خواهيد داشت و به عناصري نظير ايدئولوژي و فرهنگ نيز دقت خواهيدكرد. البته از زواياي مختلف مي توان با اين قضيه برخورد كرد. در حاليكه ما جهاني شدن را شاهد هستيم، يكي از پاردوكس هايي كه در مقابل جهاني شدن اقتصاد مطرح است، اين است كه مي گويند با وجود اينكه جهان، اقتصادي شده ولي اقتصاد جهاني نشده است. حال چه چاره اي بايد براي اين امر انديشيده شود؟

[=&quot]جهان به شدت فرهنگي مي شود و زمانيكه جهان فرهنگي شد، شما با اتحادهاي فرهنگي مي توانيد بازارهاي اقتصادي را بدست آوريد. از سوي ديگر ما در برابر جهاني شدن با تقويت هويتهاي قوي، محله اي و تشديد لوكاليسم روبرو هستيم. در واقع اين هويت هاي قوي و منطقه اي مي تواند زمينه ساز انعقاد مجموعه اي از پيمانها و قراردادهاي اقتصادي باشند. اين امر به معناي بهادادن بيشتر به نفس ايدئولوي و فرهنگ است و طبيعي است كه اگر پيوندهاي فرهنگي منعقد شوند، پيوندهاي اقتصادي نيز منعقد مي گردند.

[=&quot]در پذيرش ارزشهاي جهاني، منظور از اين ارزش هاي جهاني چيست؟ حقوق بشر مندرج در بيانيه 58 نفر كدام است ؟ آيا در راستاي هژموني فرهنگي است و اساساً اين بيانيه چه سخني براي گفتن دارد؟ اين بيانيه اعلام مي دارد كه يك سري حقوق جهاني وجود دارد كه آن حقوق هم نزد ماست، هرچند مي گوييم اين حقوق جهاني است اما امروز ما در دفاع از اين حقوق و در دفاع از حقوق بي گناهان قيام و مبارزه مي كنيم، اين ظاهر قضيه است. پارادوكس هاي زيادي در اين بيانيه و سخنان افرادي نظير فوكوياما و هانتينگتون ديده مي شود. فوكوياما چه مي گويد؟ او ادعاي پايان تاريخ دارد؛ پايان تاريخ يعني چه؟ آيا به اين معني كه بشر ديگر آرزو و اميدي ندارد؟ ايدئولوژي ندارد؟ ليبرال دموكراسي چيست؟

[=&quot]ادوارد سعيد در واكنش به طرح ارزشهاي جهاني، معقتد است كه اين ارزش ها پيش از آنكه جهاني باشند، محلي اند. آيا فراگيري ارزشهاي جهاني از نوع \"شدن\" است يا از جنس \"ايسم\" و القاء است؟ آيا اين فراگيري يك پديده و فرآيند است يا يك پروژه است؟

[=&quot]جالب اينجاست كه بعضي ها مي گفتند كه يك جنگ زرگري بين فوكوياما و هانتينگتون در جريان بود ولي ما متوجه آن نشديم. فوكوياما پذيرش مستقيم غرب را تبليغ مي كرد و هانتينگتون در كشاكش برخورد تمدن ها به ستايش از تمدن غرب مي پرداخت . اما حالا مي بينيم هر دو، بيانيه روشنفكران را امضاء كرده اند و اين جا قضيه روشن مي شود كه هويج و چماق هر دو دوست نظام سلطه اند.

[=&quot]حال ديگر چماق پشت هويج نمي آيد بلكه اين بار توامان آمده اند. اينجا ديگر بحث معرفتي است. واقعيت اين است كه فقط كسي مي تواند دم از حقوق بشر بزند كه دم از حقوق خدا بزند.

[=&quot]“بنارد“ در سده 19 حرف زيبايي زده است. او مي گويد، اعلاميه حقوق بشر به اعلاميه حقوق خدا خواهد انجاميد. وي معقتد است كه شما زماني مي توانيد از حقوق بشر دفاع كنيد كه از حق خدا دفاع كنيد. شما چگونه مي توانيد از انسان آيت زدايي، جوهر زدايي و خدازدايي كنيد و باز هم براي او حقي متصور باشيد. اين امكان پذير نيست.

اسلام با جهانی شدن به مفهوم گسترش ارتباطات، تجارت و عقل ابرازی هیچ مشكل ذاتی ندارد؛ اما بالعرض مشكل دارد. چون امروزه مسلمانان - متاسفانه - در حوزه‌ سیاست، علم و اقتصاد، دست فروتر را دارند نه فراتر و برتر و در عالم ارتباطات و تبادل - حتی تكنولوژی و فرهنگ - هر چند پروسه‌ای طبیعی باشد، قوی، ضعیف را پایمال می‌كند.من در این فرصت می‌خواهم راجع به گلوبالیزاسیون به معنای متعددی آن یعنی جهانی‌سازی با همه كار اقتدار آمیزی كه دارد، صحبت كنم. این دیگر یك پروسه طبیعی نیست، یك پروژه برنامه‌ریزی شده است. این توسعه طلبی استعماری، هژمونی لیبرال سرمایه‌داری در غرب، برای تسلط بر تمام جهان است. جهانی سازی به این مفهوم، سلطه غرب است و بر جهان و به خصوص جهان اسلام؛ و درهر سه حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ تعقیب می‌شود. در حوزه اقتصاد، جهانی‌سازی به مفهوم سلطه كمپانی‌های سرمایه‌داری غرب بر منابع خام جهان اسلام است و به مفهوم سلطه این كمپانی‌هاست بر بازار جهانی و جهان اسلام و تغییر ذائقه مصرفی مردم. در حوزه‌ فرهنگ، جهانی‌سازی فرهنگ‌سازیبرای رشد مصرف‌گرایی، تنوع طلبی و لذت‌طلبی است. هدف، ایجاد وابستگی اقتصادی درجهان اسلام و غارت آن در حوزه‌ سیاست است جهانی‌سازی به این مفهوم، عبارت است ازجهانی‌سازی سلطه سیاسی بر كشورهای اسلامی؛ كه تا به حال از طریق گسترش جنگ‌های مذهبی و نژادی و قومی و ملی بین مسلمان‌ها تعقیب می‌شد و این اواخر از طریق لشكركشی و اشغال‌گری و جنگ و لااقل در جهان اسلام به اصلی‌ترین ركن توسعه سیاسی یا مدرن كردن سیاست - یعنی دموكراسی - هم تن نخواهند داد. آنها می‌دانند كه امروز در هر كشوراسلامی كه انتخابات آزاد صورت بگیرد، یك جریان اسلام‌گرا از كار درمی‌آید. لذا آن هانه در عراق و افغانستان - كه اشغال كرده‌اند - بلكه حتی در مصر و عربستان و سایركشورهای اسلامی، اجازه انتخابات آزاد نخواهند داد. آنها اعلام می‌كنند امروز بعد از سقوط كمونیسم، جهان دوباره دو قطبی شده است: یك قطبش هژمونی لیبرال دموكراسی به رهبریآمریكا و صهیونیسم است و قطب دیگر، جریان اسلام‌گرا در توده‌های جهان اسلام كه ازآن به نهضت بیداری جهان اسلام تعبیر می‌شود. سومین حوزه جهانی‌سازی، به مفهوم دوم،حوزه فرهنگ است كه به نام گسترش فرهنگ مدرنیته، روش زندگی آمریكا را در تمام دنیاترویج می‌دهد. جهانی سازی فرهنگی به این معنا یعنی غربی سازی آمریكایی. یك از مشخصاتش اخلاقی زدایی و تئوریزه كردن فحشا است. فحشا و فساد اخلاقی، همیشه در تاریخ بشر بوده است؛اما همیشه مخفی می‌شده است. برای اولین بار در این دوره جدید است كه فحشا و فساد - مثل همجنس‌گرایی - علنی و تئوریزه می‌شود و به آن افتخار می‌كنند و گروه‌های صنفیتشكیل می‌دهند. مشخصه دوم، گسترش فرهنگ سرمایه‌داریاست كه مبتنی به اسراف و تبذیر و ربا است. آنها می‌گویند: جهانی‌سازی فرهنگی، عبارتاست از گسترش اجباری، و به عبارت دیگر، گسترش اجتناب‌ناپذیر فرهنگ مدرنیته. آنهامی‌گویند: یا ماییم كه جلو داریم، یا بقیه كه در دوره گذار از سنت به مدرنیتههستند. مفهومش این است كه این، یك جاده یك طرف است، تونلی است كه همه بشریت باید بهدنبال ما بیایند؛ بعضی دیرتر و بعضی زودتر، این همان ادبیاتی است كه كمونیست‌ها بهكار می‌بردند و می‌گفتند: دوره سوسیالیسم آینده قطعی بشریت است؛ ما جلوتر می‌رویم وبقیه در حال گذار هستند و باید به ما برسند؛ والا نابود خواهند شد. این همان ادبیات فاشیستی است كه ما قبلا از موسولینی و هیتلر هم شنیده بودیم. اما واقعا كدام فرهنگ، مستحق جهانی شدناست؟ فرهنگی كه به نظر من این چند مشخصه را داشته باشد:

1- به دنبال حقیقت باشد، نه قدرت وسیطره بر دنیا؛.2 به انسا‌ن‌ها به چشم موجودات شریف بنگرد، نه با نگاه ابرازی؛-3انسان را موجودی منطقی بداند، نه غریزی؛.4 حق طلبی و كمال‌خواهی را در شمارامور ذاتی انسان بداند و به آن احترام بگزارد. (از مقالات دکتر پور ازغدی )

نیایش سبز;63746 نوشت:
لایه دیگر جهانی شدن كه شاید بهتر باشد از آن به جهانی سازی تعبیر كرد و شكل یك طرح را دارد نوعی فرهنگ سازی و صدور فرهنگ به نقاط دیگر جهان است كه در قالب تهاجم فرهنگی صورت می پذیرد. در این بخش نظریه پردازان جهانی سازی به این نتیجه می رسند كه برای پیشبرد و پیشرفت در فرآیند جهانی كردن باید از طریق یك فرهنگ عمومی و همگانی اقدام كرد.

سلام
اتفاقا همین امر نشان از عدم صداقت مدعیان جهانی سازی است چه اینکه اگر مبنای این حرکت ،پست مدرن یا مدرنیسم و اومانیسم باشد باید تکثر را بپذیرد و از هدم فرهنگها چشم پوشی نموده و از مبانی خود فرهنگها برای ایجاد تعامل استفاده کند . چه اینکه به نظر می رسد چنین ظرفیتی در همه فرهنگها وجود داشته باشد . هرچند بی صداقتی سردمداران این حرکت روشن و واضح است و ما نام این حرکت را جهانی سازی سلطه می گذاریم یعنی قرار نیست در این دهکده جهانی همه سهم و رای مساوی داشته باشند بلکه واقعا باید به دهکده ای فکر کرد که یک کدخدای ناشایست دارد .

نیایش سبز;64046 نوشت:
از آنچه گفته شده به این نتیجه می رسیم كه جهانی سازی مفهومی بسیط نیست بلكه یك مفهوم پیچیده است با زوایای مختلف و نمی توان یكسره از مخالفت یا موافقت ادیان با آن سخن گفت.

روی پرده جهانی سازی خیلی شلوغ و بهم پیچیده است اما حقیقت آنستکه جهانی سازی یک کارگردان بیشتر ندارد و آن زرسالاران جهانند که به تجربه بشری هیچگاه از عدالت و انصاق بهره نداشته اند .

نیایش سبز;64046 نوشت:
برخلاف آنچه در ابتدا به نظر می آید در دوره جهانی شدن نقش ادیان كاهش نمی یابد، بلكه به شكل دیگری به دین توجه می شود

این نتیجه عملی است یا برنامه ای در متن جهانی سازی . اگر دومی باشد با یکسان سازی فرهنگی که قبل ذکر شد سازگار نیست
نیایش سبز;64046 نوشت:
خوشبختانه نمایندگان ادیان مختلف و اندیشمندان آنان به بهره برداری گسترده از امكانات اقتصادی و فناوری های ارتباطاتی جدید دست زده اند و آنان را در خدمت ترویج اهداف الهی و مبانی دینی قرار داده اند

این آرامش قبل از طوفان است . وقتی طرح سلطه کامل شد برای دین جایگاهی در دهکده جهانی نیست چون یکی از قویترین موانع جهانی سازی تفکرات به اصطلاح بنیاد گرایانه پیروان ادیانی مثل اسلام است . چرا که اسلام ذاتا با سلطه دنیاپرستان سازگاری ندارد
نیایش سبز;64046 نوشت:
از سویی دیگر فرایند جهانی سازی ضرورت و امكان گفتگو میان ادیان الهی را افزایش داده است. فناوریهای جدید امكان بیشتری برای دیدار و تبادل نظر میان ادیان الهی فراهم نموده است.

در جریان مبادله اطلاعات جایگاه دانشهای تکامل بخش انسانی از محصولات انحطاط آور پایینتر بوده است یعنی باز هم صحنه به نفع دین و ارزشها چیده نشده است دیگر اینکه بیشتر تبادلات فکری ادیان هم جنبه تهاجمی و تخریبی داشته تا اطلاع رسانی مفید

نیایش سبز;64050 نوشت:
ادیان الهی می توانند سیاست خویش را در برخورد با این حوزه از جهانی سازی هماهنگ نمایند و به این وسیله تأثیرگذاری آن را كاهش دهند.

این سخن به معنای پذیرش قطعیت وقوع پروژه سلطه جهانی است و اصلا قابل قبول نیست بلکه ما باید در عین حفظ منافع و مصالح خویش در این روند نامیمون ، اهداف جهانی خود را بر مبنای تعالیم انسان ساز اسلام پیگیری نماییم .
این تفکر هم عقلانیت لازم را برخوردار است و از واقعیتها دور نیست هم آرمانهای ارزشمند و غیر قابل جایگزین دین را حفظ می کند .

نیایش سبز;64050 نوشت:
بازگشت به دین و احیای نقش آن برای صلح و تفاهم جهانی از طریق گفتگو بین ادیان، ضروری می نماید. پس تنها مكالمه می تواند میدان را بر جهانی سازی بی پروا و بی كنترل و همچنین نگاههای رادیكال دینی تنگ كند.

گفتگوی رهبران ادیان در راستای صحه گذاشتن بر یک روند شیطانی سلطه گری یک خیانت آشکار است بلکه رهبران ادیان باید با یک اجماع نظر با مبانی غیر الهی این حرکت مبارزه کنند .
شعار صلح برای سلطه گر زیاده خواه امروز از صدها بمب اتمی هم کارسازتر است .
فراموش نشود که جهانی سازی مورد نظر ادیان که در قرآن نیز منعکس شده است جهانی سازی حکومت صالحان است لذا به هیچ وجه نمی توان جهانی سازی صاحبان زر و زور را حکومت جهانی مطلوب ادیان دانست و قدمی در جهت تقویت آن برداشت .
موفق باشید
موضوع قفل شده است