مراحل پيدايش قرائات

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
مراحل پيدايش قرائات


قراءت قرآن مراحل گوناگون و متفاوتى را به خود ديده است:
مرحله اول: در اين مرحله شخص پيامبر اكرم(ص) قرآن را بر اصحاب خويش
1. عثمان‏بن عفّان.
2. على بن ابى طالب.
3. ابىّ بن كعب.
4. عبدالله بن مسعود.
5. زيدبن ثابت.
6. ابو موسى اشعرى.
7. ابوالدّرداء.(1)
مرحله دوم: صحابه پيامبر در طبقه اول كه قرآن را از آن حضرت فراگرفته بودند، خود، به تعليم قرآن و قراءت آن بر ديگران مأمور بودند. پس از رحلت پيامبر اكرم(ص)، از ميان صحابه، بعضى به مقامات بلندى در قراءت رسيدند؛ به گونه‏اى كه قراءت آنان و مصاحفشان در ميان مسلمانان مشهور و معروف گرديد. در بخش سوم به مصاحف بعضى از آنان، چون ابىّ بن كعب و عبدالله بن مسعود اشاره نموديم. آن‏چه در دومين مرحله از فراگيرى قراءت قرآن - كه تعليم آن از سوى بعضى از صحابه صورت مى‏گرفت - مشهود بود، رواج قراءت هر يك از آنان در شهرهايى است كه در آن جا از نفوذ بيشتر و موقعيّت بهترى برخوردار بوده‏اند. در همين مرحله مى‏بينيم كه جهت مشخّص نمودن هر قراءت، آن را به صاحب آن نسبت مى‏دهند؛ مثلاً قراءت ابن مسعود، قراءت ابىّ، قراءت معاذ، قراءت ابوموسى و... . بنابراين مشخصه اصلى اين مرحله، انتساب قراءت به اشخاص است و همين امر تفاوت آن را با مرحله بعد آشكار مى‏سازد. در طبقه‏بندى قُرّا افرادى در طبقه دوم قراءت قرار گرفته‏اند كه قرآن را بر طبقه اول عرضه نموده‏اند. نام دوازده تن از معروفين اين طبقه را ذهبى ذكر كرده است.(2)
مرحله سوم: همان گونه كه در فصل چهارم از بخش چهارم ذكر شد، با گسترش و نفوذ اسلام به مناطق مختلف و گرايش روز افزون افراد به اسلام و رونق تعليم و تعلّم قرآن در ميان آنان، رفته رفته دامنه اختلاف قراءت‏ها زياد گرديد؛ استنساخ مصاحفِ بى‏شمار به‏دست مسلمانان از يك سو و رواج قراءت هر يك از صحابه در هر شهر از سوى ديگر، و آن‏چه را حذيفه در جنگ ارمنستان، ميان سربازان عراقى و شامى مشاهده كرده بود، وى را بر آن داشت تا پيشنهاد متّحد ساختن قراءت‏هاى قرآن را به خليفه وقت (عثمان) بنمايد. عثمان انجمنى را مركّب از چند تن تشكيل داد؛ قرآن‏ها از همه نقاط جمع‏آورى شدند و چند مصحف (به احتمال قوى پنج مصحف) به‏صورت يك نواخت تنظيم گرديد. هدف عثمان از اين اقدام، ايجاد وحدت در قراءت قرآن بود و به همين جهت مصحف‏ها به چهار نقطه مهمّ، يعنى كوفه، بصره، شام و مكه ارسال شد و يك نسخه نيز در مدينه مركز خلافت نگه داشته شد. عثمان با هر مصحف، يك قارى را نيز اعزام نمود. فرستادگان عبارت بودند از: عبدالله بن سائب مخزومى (م حدوداً 70 ق.) به مكه، ابوعبدالرحمن سُلَمى (م 47 ق.) به كوفه، عامر بن عبد قيس (م 55 ق.) به بصره و مغيرة بن شهاب مخزومى به شام. زيد بن ثابت نيز قراءت مصحف مدينه را بر عهده گرفت.
از اين زمان به بعد را مى‏توان آغاز سومين مرحله و دوره قراءت قرآن به‏حساب آورد. مشخصه اصلى اين دوره انتساب قراءت‏ها به شهرهاست كه به آن قراءت
در اين مرحله، قراءت قرآن از انحصار اشخاص خارج گرديد و اگر اختلافاتى در قراءت بروز مى‏كرد، از آن تعبير به قراءت كوفه، يا قراءت بصره يا قراءت شام و... مى‏گرديد. ناگفته نماند گرچه عثمان هدفش، اتحاد قراءت‏هاى مختلفى بود كه به‏وجود آمده بود، اما دستور داده بود عبارات به صورتى نوشته شوند كه قابليت پذيرش وجوه مختلف قراءت را داشته باشند و در مواردى كه چنين امرى امكان‏پذير نبود، موارد اختلافى، در هر يك از مصحف‏ها به يك صورت نوشته مى‏شد؛ تا قراءت‏هاى معتبر در مجموع مصحف پخش گردند.(4) كار متحد ساختن مصاحف در دهه سوم هجرت به سال 25 هجرى اتفاق افتاد.
مرحله چهارم: هنوز مدتى از توحيد مصاحف و يكپارچگى قراءت‏ها نگذشته بود كه ميان هر يك از مصحف‏هاى ارسالى به شهرها، اختلاف قراءت به وجود آمد. نيمه دوم قرن اول هجرى در حالى آغاز گرديد كه طبقه اول از قرّاى قرآن (آنان كه قرآن را بى‏واسطه از پيامبر فراگرفته بودند) و بسيارى از قاريان ممتاز كه يا خود داراى مصحف معروفى بودند و يا در جريان جمع‏آورى قرآن در زمان خليفه اول و توحيد مصاحف در زمان خليفه سوم نقش مهمّى ايفا كرده بودند، از دنيا رفته و نسلى نو از حافظان و قاريان قرآن به ميدان آمده بودند.
نگاهى به تاريخ وفات اين گروه، در تبيين شرايط جديد حاكم بر مرحله چهارم قراءت قرآن بسيار سودمند است: ابوبكر (12 ق.)، عمر (23 ق.)، ابىّ بن كعب (29 يا 33 ق.)، عبدالله بن مسعود (32 ق.)، ابوالدّرداء (32 ق.)، معاذ بن جبل (33 ق.)، حذيفة بن يمان (35 ق.)، عثمان (35 ق.)، على‏بن ابى‏طالب(ع) (40 ق.)، ابوموسى اشعرى (44 ق.)، زيدبن ثابت (45 ق.)، ابوعبدالرحمن سُلَمى (47 ق.) و ابن عباس (68 ق.).
بدين ترتيب روشن مى‏شود كه در اين مرحله نسلى از قاريان، كه بسيارى از آنان پيامبر اكرم(ص) را درك كرده بودند، از دنيا رفته‏اند و قراءت قرآن به نسلى ديگر منتقل گشته است.
با همه دقتى كه در نگارش مصاحف عثمانى به عمل آمد، اين مصاحف ويژگى‏هايى داشت كه در پديد آمدن دوباره اختلاف قراءات بسيار مؤثّر بود. عوامل ديگرى نيز منشأ اختلاف قراءت‏ها بودند كه به‏زودى از آنها سخن خواهيم گفت. به‏سرعت در هر شهرى گروهى از قرّا به وجود آمدند كه با توجه به مصحف عثمانى موجود نزد خودشان، قراءت قرآن را از صحابه دريافت نموده بودند كه صحابه نيز به‏نوبه خود از پيامبر قراءت را فرا گرفته بودند.
ابن جزرى و دكتر عبدالهادى الفضلى قاريان شهرها در اين مرحله را ذكر نموده‏اند كه با تصرف مختصرى در كلام آنان به برخى از قاريان اشاره مى‏كنيم:
الف) مدينه‏
معاذبن حارث (م 36 ق.)، سعيدبن مسيّب (م 94 ق.)، عروةبن زبير (م 95 ق.)، عمربن عبدالعزيز (م 101 ق.)، عطاءبن يسار (م 103 ق.).
ب) مكه‏
عبيدبن عميرات (م 74 ق.)، مجاهدبن جبر (م 103 ق.).
ج) كوفه‏
عمروبن شرحبيل (م پس از 60 ق.)، علقمةبن قيس (م 62ق.)، مسروق‏بن اجدع (م 63 ق.)، ابوعبدالرحمن عبدالله‏بن حبيب سلمى (م 74 ق.)، زرّبن حُبيش (م 82 ق.)، سعيدبن جبير (م 95 ق.)، ابراهيم‏بن يزيد نخعى (م 62ق.).
د) بصره‏
عامربن عبدقيس (م حدود 55 ق.)، ابوالعاليه رفيع‏بن مهران رياحى (م 90 ق.)، يحيى‏بن يعمر عدوانى (م 90 ق.)، نصربن عاصم ليثى (م قبل از 100 ق.).
ه) شام‏
مغيرة بن ابى شهاب مخزومى (م پس از 70 ق.) و خليد بن سعد.(5)
مرحله پنجم: پنجمين دوره و مرحله قراءت قرآن را مى‏توان با شروع سده دوم هجرى مرتبط دانست. تاريخ وفات تمامى قرّاى سبعه در همين سده بوده است. در بين هفت نفر ديگرى كه به عنوان قاريان دهگانه و چهارده‏گانه به ضميمه قرّاى سبعه معروف گشته‏اند، تنها سه نفر از آنان در اوايل سده سوم درگذشته‏اند، كه عبارتند از: يحيى‏بن مبارك يزيدى (م 220 ق.)، يعقوب حضرمى (م 205 ق.) و خَلَف (م 229ق.). با توجه به نقش مهمّ و تأثير فراوانى كه قاريان اين دوره بر قراءات قاريانِ قرن‏هاى بعد داشته‏اند، با اطمينان مى‏توان قرن دوم هجرى را قرن شكوفايى و اوج‏گيرى علم قراءات دانست. مكاتب و مذاهب مختلف در قراءت قرآن در همين قرن پديد آمدند و اساتيد بنام و مسلّم قراءت قرآن به مقاماتى رسيدند كه بعدها، آيندگان در جست‏وجوى يافتن بهترين قراءات و قاريان، چشم به قاريان قرن دوم هجرى دوختند.(6)
اينك مرورى مى‏كنيم بر قاريان صاحب‏نام در پنج شهر اصلى، در قرن دوم هجرى:
الف) مدينه‏
ابوجعفر يزيد بن قعقاع از قراى عشره (م 130 ق.)، شيبة بن نصاح (م 130 ق.) ونافع بن ابى نعيم از قراى سبعه (م 169 ق.).
ب) مكه‏
عبدالله‏بن كثير از قراى سبعه (م 103 ق.)، حميدبن قيس اعرج (م 130 ق.) و محمد بن مُحَيْصن از قراى اربعة عشره (م 123 ق.).
ج) كوفه‏
يحيى‏بن وثاب (م 103 ق.)، عاصم‏بن ابى النّجود از قراى سبعه (م 127 ق.)، سليمان اعمش از قراى اربعه عشره (م 148 ق.)، حمزةبن حبيب زيات از قراى سبعه (م 123 ق.) و كسائى از قراى سبعه (م 189 ق.).
د) بصره‏
عبدالله‏بن ابى اسحق (م 129 ق.)، ابو عمرو بن علاء از قراى سبعه (م 154 ق.)، حسن بصرى از قرّاى اربعة عشره (م 110 ق.)، عاصم جحدرى (م 128 ق.) و قتادةبن دعامه (م 117 ق.).
ه) شام‏
عبدالله بن عامر از قراى سبعه (م 118 ق.)، عطيّة بن قيس كلابى (م 121 ق.) ويحيى بن حارث ذمارى (م‏145ق.).(7)
در اواخر سده اول و سرتاسر سده دوم، گروهى منحصراً به قراءت قرآن پرداختند و همه سرمايه و توان خويش را در تدوين علم قراءت به كار گرفتند.(8) بنابراين مى‏توان قرن دوم را، قرن پايه‏گذارى علم قراءت ناميد و دو شهر بصره و كوفه را خاستگاه مهمّى براى آن به شمار آورد.
مرحله ششم: بسيارى از محققان علوم قرآنى، بر اين باورند كه اولين نگارش در زمينه
سيد حسن صدر در كتاب تأسيس الشيعه مى‏نويسد:
پس از قاسم‏بن سلام، ابوحاتم سجستانى(م 255 ق.) و ابوجعفر طبرى (م 310 ق.) و اسماعيل قاضى به تصنيف و تدوين كتب
به ابوالعباس محمد بن يزيد بصرى مشهور به مبرّد (م 286 ق.) نيز، كه از اديبان و عالمان بزرگ قرن سوم بوده است، تأليف پنج كتاب در مباحث قرآنى از جمله احتجاج القراءات نسبت داده شده است.(12)
بدين ترتيب، علم قراءت، كه در قرن دوم هجرى با ظهور قاريان برجسته، پرآوازه شد، در قرن سوم به صورت مدوّن درآمد. قرآن‏پژوهان بر اين باورند كه علّت تدوين و نگارش قراءات را در قرن سوم بايد در شيوع و كثرت قراءات و نيز آشكارشدن اختلاف در قراءات جست‏وجو نمود. گسترش استنساخ از مصاحف و افزايش روز افزون قاريان قرآن، كه بعضاً خود، در كرسى قراءت قرآن مى‏نشستند و در امر قراءت قرآن صاحب‏نظر بودند و نيز عوامل متعددى كه موجبات بروز اختلاف قراءات را فراهم مى‏آوردند، باعث شد تا كسانى چون ابوعبيد قاسم‏بن سلام، به‏فكر تدوين ضوابط و قواعد اين علم بيفتند و قراءات قرآن را از تشتّت و پراكندگى حفظ نمايند.
مرحله هفتم: قرن چهارم هجرى، بستر اين مرحله از قراءات قرآن بوده است. قراءت قرآن مجيد در اواخر قرن سوم آن چنان متعدد و متنوّع شد كه هر شاگردى پس‏از فراگيرى قراءت از استاد يا استادان خود، خود نيز در برخى از آيات قرآن داراى رأى و اجتهاد مى‏شد. اين روال به همين صورت ادامه مى‏يابد. در چنين اوضاعى است كه در آغاز قرن چهارم، انقلابى در عرصه قراءت قرآن به وجود مى‏آيد. ابن مجاهد(13) دراقدامى شجاعانه، باب اجتهاد در قراءت قرآن را براى هميشه مسدود مى‏كند و با انتخاب هفت قراءت از قاريان قرن دوم هجرى و تدوين آنها در كتاب السبعه همه عالمان روزگار خويش را، كه بلافاصله از خود عكس‏العمل نشان مى‏دهند، در مقابل عمل انجام شده‏اى قرار مى‏دهد.(14) بنابراين مرحله هفتم با انحصار قراءات در هفت قراءت همراه است.
آن‏چه ذكر شد، نگرشى كوتاه و مختصر به مراحل مختلف تحوّل و تطوّر قراءات تا قرن چهارم هجرى بود. ما تحولات مربوط به قراءت در اين قرن را در فصل سوم دنبال خواهيم نمود. اما تذكر اين نكته لازم است كه برخى از نگارندگان تاريخ قرآن به‏جاى توضيح مراحل قراءات، به طبقه‏بندى قاريان پرداخته‏اند. ذهبى (م‏748 ق.) در كتاب معرفة القرّاء الكبار نام و مشخّصات 734 قارى تا قرن هشتم هجرى را در هيجده طبقه ذكر نموده است.(15)
1 . معرفة القراء الكبار، ص‏42-24. 2 . همان، ص‏61-43.
3 . سجستانى، كتاب المصاحف، ص‏39.
4 . ر.ك: الاتقان، ج‏1، ص‏157؛ النشر فى القراءات العشر، ج 1، ص‏7.
5 . ر.ك: النشر فى القراءات العشر، ج‏1، ص‏8؛ تاريخ قراءات قرآن كريم، ترجمه دكتر سيد محمد باقر حجتى، ص‏38-36.
6 . بنگريد به فصل سوم همين بخش.
7 . بنگريد به فصل سوم همين بخش.
8 . ر.ك: النشر فى القراءات العشر، ج‏1، ص‏8 و 9؛ مناهل العرفان، ج‏1، ص‏415 و 416.
9 . ر.ك: النشر فى القراءات العشر، ج‏1، ص‏8 و 9؛ مناهل العرفان، ج‏1، ص‏415 و 416.
10 . مناهل العرفان، ج‏1، ص‏416؛ معرفة القرّاء الكبار، ص‏172.
11 . تاريخ قراءات قرآن كريم، ص‏40.
12 . مناهل العرفان، ج‏1، ص‏416.
13 . مقاله
14 . در مورد شخصيت ابن مجاهد در فصل سوم سخن خواهيم گفت.
15 . براى توضيح بيشتر ر.ك: فصل پنجم همين بخش.