آیا عالم ماده بینهایت است؟

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا عالم ماده بینهایت است؟

چند روز پیش با دوستان بحث این بود که آیا عالم ماده بینهایت است؟ یهنی این دنیا که زمین بعد مریخ بعد... بینهایت است یا نه؟
یک سوال دیگه که آیا تفاوتی میان علم خدا و 14 معصوم است میدونم که او خالق و اینها مخلوق است و بدون او اینها هیچند ولی با این شرایط آیا علم آنها یکیست اگه میشه مطلب رو باز پاسخ دهید که خوب جا بیافتد

اجرتون با شهدا

razsaeed;62204 نوشت:
چند روز پیش با دوستان بحث این بود که آیا عالم ماده بینهایت است؟ یهنی این دنیا که زمین بعد مریخ بعد... بینهایت است یا نه؟
یک سوال دیگه که آیا تفاوتی میان علم خدا و 14 معصوم است میدونم که او خالق و اینها مخلوق است و بدون او اینها هیچند ولی با این شرایط آیا علم آنها یکیست اگه میشه مطلب رو باز پاسخ دهید که خوب جا بیافتد

اجرتون با شهدا

بسم الله الرحمن الرحیم
اگر در اصل کلمه "ماده"اندکی تأمل کنیم کاملا روشن میشود ماده محدود است و وقتی محدود است نهایت دارد. توضیح آنکه در نظام هستی هر آنچه حظی از وجود دارد ماهیت نیز دارد . و وقتی پای ماهیت به میان آید حدو و محدودیت نیز مطرح میشود. زیرا معنای ماهیت اینست که همانا ماهیت حد وجود است . وجود را حد میزند و آن را محدود میکند.
از آنجا که عالم ماده نیز حظی از وجود دارد و مرتبه نازلی از وجود است ماهیت نیز دارد و این ماهیت باعث حد خوردنش میگردد و آن را محدود میکند در نتیجه نمیتواند بی نهایت باشد.فقط ذات باری تعالی است که حدو حدود ندارد و بینهایت است.

ر.ک.نهایة الحکمة،محمد حسین طباطبایی،بخش ماهیت و احکام آن

میشه کمی بیشتر توضیح بدید در مورد سوال دوم هم چیزی نگفتید بزرگوار

razsaeed;62204 نوشت:
یک سوال دیگه که آیا تفاوتی میان علم خدا و 14 معصوم است میدونم که او خالق و اینها مخلوق است و بدون او اینها هیچند ولی با این شرایط آیا علم آنها یکیست اگه میشه مطلب رو باز پاسخ دهید که خوب جا بیافتد

با سلام خدمت شما راز شب:
علم خدا ذاتی است واز غیر دریافت نکرده است ولی علم اهل بیت غیر ذاتی است یعنی خداوند عنایت میکند البته بعضی علوم اهل بیت اکتسابی ویا از ناحیه امام قبل آموخته می شود که باز هم خدا عنایت دارد .
خداوند همیشه ودر هر حال عالم به غیب است ولی اهل بیت وقتی عالم به غیب هستند که خدا بخواهد واجازه دهد والا (مثل خوابیدن امام علی(ع) در بستر رسول خدا(ص) ) علم به غیب پیدا نمی کنند.

زمزم;62391 نوشت:
[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
[=arial]اگر در اصل کلمه "ماده"اندکی تأمل کنیم کاملا روشن میشود ماده محدود است و وقتی محدود است نهایت دارد. توضیح آنکه در نظام هستی هر آنچه حظی از وجود دارد ماهیت نیز دارد . و وقتی پای ماهیت به میان آید حدو و محدودیت نیز مطرح میشود. زیرا معنای ماهیت اینست که همانا ماهیت حد وجود است . وجود را حد میزند و آن را محدود میکند.
[=arial]از آنجا که عالم ماده نیز حظی از وجود دارد و مرتبه نازلی از وجود است ماهیت نیز دارد و این ماهیت باعث حد خوردنش میگردد و آن را محدود میکند در نتیجه نمیتواند بی نهایت باشد.فقط ذات باری تعالی است که حدو حدود ندارد و بینهایت است.

[=arial]ر.ک.نهایة الحکمة،محمد حسین طباطبایی،بخش ماهیت و احکام آن


سلام
البته ببخشید من فکر میکنم ماده اسم است . مگر فضای بین اتمها خالی نیست؟
یا من اشتباه میکنم؟
نمیشه گفت هر چیزی که موجود است تجمع اتمهای سرگردان است؟
خوب میریم سر منظور دوستمون من فکر میکنم منظور این استکه جهان انتهای مادی داره یا هر چی بری به اخرش نمی رسی (بی نهایت)
این طوری هم که شما میفرمایید یعنی انتها داره خوب انتهای اون کجایه؟
دیواره یا سیم خاردار :Gig:اون پایان چیه و چه اسمی میشه روش گذاشت؟
البته مغز کوچک ما توانایی تصور حتی بی نهایتم نداره و هنگ میکنه
درسته:koodak:

RAZSAEED;62204 نوشت:
چند روز پیش با دوستان بحث این بود که آیا عالم ماده بینهایت است؟ یهنی این دنیا که زمین بعد مریخ بعد... بینهایت است یا نه؟
یک سوال دیگه که آیا تفاوتی میان علم خدا و 14 معصوم است میدونم که او خالق و اینها مخلوق است و بدون او اینها هیچند ولی با این شرایط آیا علم آنها یکیست اگه میشه مطلب رو باز پاسخ دهید که خوب جا بیافتد

اجرتون با شهدا


با سلام خدمت دوست گرامی:Gol:

با نگاه به آیۀ شریفه: "الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ"(بقره، آیه 3) محدودیت و نهایت، برای عالم ماده روشن و ثابت می شود.

در این آیه گروهی را معرفی می کند كه ايمان به غيب دارند (الذين يؤمنون بالغيب). ((غيب و شهود)) دو نقطه مقابل يكديگرند، عالم شهود عالم محسوسات (ماده) است، و جهان غيب، عالم ماوراء حس، زيرا غيب در اصل به معنى چيزى است كه پوشيده و پنهان است و چون عالم ماوراء محسوسات از حس ما پوشيده است به آن غيب گفته مى شود، در قرآن كريم مى خوانيم عالم الغيب و الشهادة هو الرحمن الرحيم: ((خداوندى كه به غيب و شهود، پنهان و آشكار دانا است و او است خداوند بخشنده و رحيم )) (حشر 22).

ايمان به غيب درست نخستين نقطه اى است كه مؤ منان را از غير آنها جدا مى سازد و پيروان اديان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى و قيامت قرار مى دهد و به همين دليل نخستين ويژگى پرهيزكاران ايمان به غيب ذكر شده است.

مؤ منان مرز جهان ماده را شكافته، و خويش را از چهار ديوارى آن گذرانده اند، آنها با اين ديد وسيع با جهان فوق العاده بزرگترى ارتباط دارند در حالى كه مخالفان آنها اصرار دارند انسان را همچون حيوانات در چهار ديوارى جهان ماده محدود كنند، و اين سير قهقرائى را تمدن و پيشرفت و ترقى نام مى نهند! در مقايسه ((درك و ديد)) اين دو، به اينجا مى رسيم كه ((مؤ منان به غيب)) عقيده دارند جهان هستى از آنچه ما با حس خود درك مى كنيم بسيار بزرگتر و وسيعتر است.

از اینرو با توجه به تقسیم بندی قرآن، در خصوص جهان آفرینش به دو عالم غیب و شهود و اینکه مؤمنان مرز جهان ماده و حس را شکافته و با عالم ماوراء حس ارتباط برقرار می کنند پی می بریم که عالم ماده بی نهایت نبوده بلکه محدود است.(برای مطالعه بیشتر به تفسیر نمونه مراجعه کنید)

اما در فرق بين علم غيب خدا و علم معصومان (ع) گفتنی است: علم خدا بالذات است ولي علم پيغمبر و امام غير ذاتي و وابسته به علم خداوند است، يعني از طرف خداوند به آن‌ها اعطاء شده است.

خدا در همه صفات كماليه يكتا و بي‌همتا و بي‌نياز از غير است ولي پيغمبر و امام در علم و در همه صفات كماليه ديگري كه دارند محتاج به خدايند و در يك كلام چه در ناحيه وجود يا در صفات هر چه دارند همه را از خدا دارند . قائم به او و عالم و قادر و موجود به او هستند.

و اما فرق پيغمبر و امام در آگاهي از امور غيبي از اين جهت است كه در علم پيغمبر بشري ميان او و عالم غيب واسطه نيست در حالي كه ائمه عليهم‌السلام بخشي از اين علم را از پيغمبر صلّي الله عليه‌وآله‌وسلّم كسب كرده‌اند.

در هر صورت آن چه مسلّم است آگاهي آن بزرگواران و اخبار ايشان از امور غيبي است كه مثل آفتاب در وسط آسمان روشن و ثابت است.

در اين مورد برای اطلاع و آگاهی بیشتر می توانید به كتاب‌هاي سيره و تواريخ ائمه عليهم‌السلام رجوع کنید و نیز كتاب‌هاي «فروغ ولايت»، «ولايت تكويني و تشريعي» آیةالله العظمی صافی گلپایگانی راهگشاست.

موفق باشید ...:Gol:

سلام
با اجازه اساتید چند جمله ای هم من می نویسم. البته از نگاهی دیگر
اگر بیگ بنگ درست باشه خوب عالم ماده هم محدوده ولی در حال انبساط
اگر مطلب مناسبی پیدا کردم حتما میگذارم.

سلام
جناب آقای razsaeed
دوست عزیز بینهایت بودن جهان بستگی به این دارد که شما از چه منظری سوال میکنی
آنچنان که از سوال شما استنتاج میشود جهان مادی را در نظر داری
که این جواب در طول تاریخ بسته به دانش بشری تغییر یافته
فعلا جواب دانش بشری بر اساس نظریه نسبیت عام انشتن متضمن آغازی ناگزیر برای این جهان و پایانی احتمالی برای آنست
چون آغاز و پایانی احتمالی دارد پس جهان حداقل از یک سو محدود است
ولی چون فضا و زمان فراتر از مرزهای جهان ما بی معناهستند پس جهان ما بی انتها و بی نهایت است
نظریه های دیگری هم مبنی بر آغازهای مکرر و جهان های موازی هم وجود دارد که در حد بحثهای ریاضی است و دلیلی برای رد یا اثبات فیزیکی آن وجود ندارد
ولی دوست عزیز
در مباحث جهان و زمان علمای اصیل دین ، فیزیک و فلسفه هر کدام می دانند راجع به چه جهان یا زمانی صحبت میکنند
و چون از اسامی مشترکی استفاده میکنند برای ما که به کنه مباحث آنها واقف نیستیم و مطالعه لازم وکافی درباره آنها نداریم خلط بحث بوجود میآید و به نظر میرسد که نظرهای آنها در تضاد یکدیگرند در صورتی که هر کدام از منظر خود پاسخگو هستند و باز تکرار میکنم اسامی مشابه دال بر بحثهای مشابه و نتایج مشابه نیست
دوست عزیز
توصیه ای از سر تحیر
اگر راجع به جهان ماده زمین مریخ و فراتر از آن پرسش داری این سایت مرجع مناسبی برای سوال شما نیست
ولی سوال در مورد علوم انبیا و امامان و علم خدایی داری این سایت کارشناسان لازم را برای جواب شما دارد
و اگر سوال شما از سر فلسفه محض هم است به نظر من این سایت پاسخهای اندکی برای شما دارد

با سلام و عرض ادب :Gol:

به نظرم بین معنای کلمه بینهایت در سؤال تاپیک، و پاسخ ارائه شده تفاوتی وجود دارد.

نقل قول:
چند روز پیش با دوستان بحث این بود که آیا عالم ماده بینهایت است؟ یهنی این دنیا که زمین بعد مریخ بعد... بینهایت است یا نه؟

آنطور که من برداشت می کنم بینهایت در این سؤال به معنی بینهایت از نظر اندازه و مقدار است. ولی در پاسخ ارائه شده، بینهایت از نظر ماهیت مورد بررسی قرار گرفته است.

نقل قول:
از آنجا که عالم ماده نیز حظی از وجود دارد و مرتبه نازلی از وجود است ماهیت نیز دارد و این ماهیت باعث حد خوردنش میگردد و آن را محدود میکند در نتیجه نمیتواند بی نهایت باشد.فقط ذات باری تعالی است که حدو حدود ندارد و بینهایت است.

ذات خداوند بینهایت است، به این معنی که نیست از نظر اندازه و مقدار بینهایت باشد... چرا که ذات خداوند را نمی توان با مفاهیمی مثل اندازه و مقدار مورد بررسی قرار داد. خداوند برتر از آن است که به مکان محدود شود، و وقتی که مکان بی معنا باشد، بینهایت بودن یا نبودن اندازه هم بی معنا خواهد بود. مثالی می زنم تا مطلب واضح تر شود:

سه موجودیت مادی را در نظر بگیرید:

1- یک عدد سیب
2- یک کامیون سیب
3- بینهایت سیب

آیا بین میزان تقرب این سه گزینه به ذات خداوند، تفاوتی وجود دارد؟ آیا با زیادتر شدن تعداد سیبها، کیفیت وجود آنها تغییری می کند؟ مسلماً خیر. بین یک عدد سیب و بینهایت سیب هیچ تفاوتی از نظر ماهیت وجود ندارد. پس بینهایت بودن تعداد سیبها، تناقضی با بینهایت بودن ذات خداوند ندارد؛ چرا که این بینهایت ربطی به آن بینهایت ندارد. اولی در باب مقدار است، دومی در باب ماهیت. مثالی دیگر می زنم:

فرض کنید یک فضای سه بعدی بیکران از همه طرف داریم. اگر بخواهیم با یک صفحه دو بعدی این فضا را به دو نیم تقسیم کنیم، ناچاراً باید از صفحه ای استفاده کنیم که از همه طرف بیکران باشد. ولی همانطور که واضح است، بیکران بودن این صفحه دو بعدی کجا و بیکران بودن این فضای سه بعدی کجا... در حقیقت فضای سه بعدی بیکران ما، از بینهایت صفحه دو بعدی بیکران تشکیل شده است.

همانطور که می بینید، هر دو بیکران هستند، ولی ماهیتاً با هم فرق دارند، و بیکران بودن فضای دو بعدی مربوطه چیزی نیست که در برابر بیکران بودن فضای سه بعدی ما به حساب آید.

البته این فقط مثالی بود برای روشن شدن مطلب. ارتباط ذات خداوند با مخلوقات به این شکل قابل تشبیه نیست. چرا که در مثال ارائه شده، بازهم ابعاد و اندازه ها مطرحند، حال آنکه خداوند برتر از آن است که با ابعاد و اندازه سنجیده شود. لطفاً به این روایت دقت کنید:

عَلِيّ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَمّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ اللّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَيّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ مِنْ كُلّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّهِ ع حَدّدْتَهُ فَقَالَ الرّجُلُ كَيْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ اللّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ‏
اصول كافى جلد 1 صفحه: 159 رواية: 8
مردى خدمت امام صادق عليه السلام عرض كرد: الله اكبر (خدا بزرگتر است) فرمود، خدا از چه بزرگتر است؟ عرض كرد: از همه چيز، فرمود: خدا را محدود ساختى، عرض كرد: پس چه بگويم؟ فرمود: بگو خدا بزرگتر از آنستكه وصف شود.

از نظر علوم تجربی، معلوم نیست که عالم ما بیکران باشد. چنین چیزی ثابت نشده است. ولی هرچه می گذرد بیشتر به این موضوع پی می بریم که عالمی که در آن زندگی می کنیم عظیم تر از آن چیزی است که تا به حال فکر می کردیم. در آخرین تئوریها مسئله جهانهای موازی مطرح شده است، و اینکه انفجار بزرگ رویداد ویژه ای نیست. یعنی عالم ماده از عوالم متعدد مادی تشکیل شده است، که شاید تولد هر کدام بر اساس یک انفجار بزرگ مجزا بوده باشد. و این عوالم در کنار یکدیگر در ساختاری بزرگتر موجود هستند. پس در واقع کیهانی که در آن زندگی می کنیم، تنها نیست و کیهانهای دیگری هم هستند. اینکه تعداد این کیهانها چه قدر است، و اینکه آیا محدودند یا نه و غیره مسائلی است که تئوری مربوطه چیزی راجع به آنها نمی گوید. و البته صحت این ادعاها ثابت نشده است. ولی بعید هم نیست که ثابت شود. نتیجه اینکه علوم تجربی نمی دانند که عالم بیکران است یا نه.

با تشکر فراوان
یا حق

سلام
فعلا عقل و دانش ما میتواند تصور کند که جهان بزرگ و بی نهایت است و اینکه اخرش کجاست
نمیشه ان را مشخص کرد
اما در خصوص تعقل در ان مستقیما به بحث خدا شناسی ارتباط دارد .
چراکه جهان اگر بی نهایت باشد پس ذات خداوند در این میان با جهان برابری میکند؟
کدامیک بی نهایت هستند جهان یا خالق ؟

razsaeed;62420 نوشت:
میشه کمی بیشتر توضیح بدید
razsaeed;62420 نوشت:
تاريخ عضويت2010/7/31 محل سکونتtehran مشخصات حضور[+] تعداد مشارکت[+] 126 دريافت ازکتابخانه0 کتابهای ارسالی0 گالري تصاوير0 صلوات به ديگران88 تعداد صلوات396 بار در121 پست آخرین موضوعات میشه کمی بیشتر توضیح بدید

بسم الله الرحمن الرحیم
در باره همه موجودات همیشه دو سوال اساسی مطرح میشود:
سوال از هستی شیی
سوال از چیستی شیی
سوال از اینکه آیا فلان شیی وجود دارد یا خیر؟ به وجود شیی برمیگردد ولی گاهی میدانی وجود دارد ولی نمیدانی چیست ؟ وقتی از چگونگی شیی سوال میکنی برمیگردد به ماهیت شیی . که از عبارت ما هویت؟ چیست هویت آن؟ گرفته شده است.
همه موجودات در وجود داشتن مشترک هستند ولی تفاوت آنها در ماهیات است که با هم متفاوتند و باعث اختلاف آنها میشود. و این ماهیت است که حد و حدود وجود موجودات را مشخص میکند و محدود میسازد .
ماده و مادیات نیز از این قاعده مستثنا نیستند چون مرتبه ای از وجود هستند و بالاخره موجودند باید ماهیتی داشته باشند و همین ماهیت باعث محدودیت آنها میگردد . لذا هر آنچه که مادی است اساسا نمیتواند بینهایت باشد. در محدودیت خاصی قرار دارند به طوری که بعضی کمالات را واجدند و بعضی کمالات را فاقد.

بینام;62596 نوشت:
آنطور که من برداشت می کنم بینهایت در این سؤال به معنی بینهایت از نظر اندازه و مقدار است. ولی در پاسخ ارائه شده، بینهایت از نظر ماهیت مورد بررسی قرار گرفته است.[/quote


اندازه و مقدار هم به ماهیت برمیگردد و از ویژگی های ماهیت است

razsaeed;62420 نوشت:
در مورد سوال دوم هم چیزی نگفتید بزرگوار

بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که خداوند ذاتی بینهایت است و محدود به هیچ چیزی نیست در همه صفات کمالی نیز بینهایت است و محدودیتی ندارد از آن جمله صفت علم . صفات الهی از ذاتش است و زیاده بر ذات نیست چنین نیست که اول خدا باشد بعد صفت علم بر او عارض شده باشد که با چنین فرضی باید میتوان گفت زمانی بوده که خدا علم نداشته باشد که این مطلب با بینهایت بودنش ناسازگار میگردد.و موجب محدودیت زمانی برای ذات الهی میشود بنابر این علم الهی از ذاتش میجوشد یعنی از جهت مقدار زمانی و مکانی و کمیتی هیچ محدودیتی ندارد..

ولی در باره علم معصوم (ع) باید گفت تمام علوم ماکان و مایکون را داراست یعنی به همه علوم در گذشته و اینده اشراف دارد ولی فرق اساسی با علم الهی این است که صفت علم عارض بر ذات معصوم (ع)شده است و زیاده بر ذات اوست.یعنی میتوان فرض کرد زمانی معصوم وجود داشته ولی علم نداشته یعنی بعدا صفت علم را دارا شده است.

چنانچه در قرآن نیز در سوره کهف امده" واتیناه من لدنا علما" علم لدنی یعنی علمی که از سوی خداوند به معصوم(ع) افاضه شده است.
و چقدر فرق است بین علمی که از ذات باشد و علمی که زاید بر ذات باشد. بنابر این علم خدا از ذاتش و علم معصوم(ع) از سوی خداوند و افاضه شده از حضرت حق است.که به نحوه وجودی خداوند و معصوم (ع) بر میگردد که خداوند وجود برایش ضرورت دارد و واجب الوجود بالذات است یعنی اگر خداست و خدا باید همیشه وجود داشته باشد و ضرورتا باید باشد که در غیر این صورت، دیگر خدا نیست و موجود دیگری است .

ولی معصوم(ع) چون مخلوق است ممکن الوجود است و وجود برایش ضرورت ندارد.

البته این مطلب با اکتسابی بودن بعضی علوم برای معصوم (ع)منافات ندارد. مانند اینکه موسی(ع) از خضرنبی چیز یاد میگرفت.

ر.ک. نهایةالحکمة، محمد حسین طباطبایی ،مرحله 12، بخش صفات خدا -علم الهی-

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
چراکه جهان اگر بی نهایت باشد پس ذات خداوند در این میان با جهان برابری میکند؟
کدامیک بی نهایت هستند جهان یا خالق ؟

اگر منظورتان از نظر اندازه و وسعت باشد، باید گفت که ذات خداوند قابل بررسی با معیار وسعت مکانی نیست. پاسخ سؤالی که مطرح کردید در پست قبلی حقیر موجود است و در ادامه باز هم به آن می پردازم.

نقل قول:
اندازه و مقدار هم به ماهیت برمیگردد و از ویژگی های ماهیت است

فکر کنم ما در تعریف کلمه ماهیت با هم اختلاف نظر داشته باشیم. وقتی شما می گویید ماهیت، منظورتان مفهوم فلسفی و دینی آن است (که من مطمئن نیستم آن را بدانم). وقتی من می گویم ماهیت، مفهومی که در ذهن دارم مد نظرم است. پس بهتر است اصلاً از این لغات استفاده نکنم تا از کلامم اشتباه برداشت نشود.

عرض بنده این است که بینهایت بودن وسعت عالم ماده هیچ منافاتی با بینهایت بودن ذات خداوند متعال ندارد، چرا که آن دو از نظر وسعت قابل مقایسه نیستند. وقتی می گوییم ذات خداوند بینهایت است، منظورمان از نظر وسعت مکانی نیست، چرا که مکان خودش از کیفیات مخلوقات است.

در مثال فضای سه بعدی و سطح دو بعدی این مسئله تا حدودی روشن می شود. همانطور که می بینید، یک سطح دو بعدی بیکران به هیچ عنوان قابل مقایسه با یک فضای سه بعدی بیکران نیست... یعنی بینهایت بودن آن دو از دو جنس متفاوت است. اولی فقط از طول و عرض برخوردار است. دومی افزون بر طول و عرض، از ارتفاع هم برخوردار است. در حقیقت ارتفاع کیفیتی وجودی است که سطح دو بعدی فاقد آن است، و به همین دلیل بیکران بودن آن با بیکران بودن فضای سه بعدی منافاتی نداشته، آن را زیر سؤال نمی برد.

پر واضح است که کسی نمی تواند ادعا کند بیکران بودن سطح دو بعدی نشان دهنده مساوی بودن آن با فضای سه بعدی است. در حقیقت فضای سه بعدی بیکران، بینهایت بار از سطح دو بعدی بیکران بزرگتر است.

حال ببینید که این مسئله راجع به ذات خداوند به چه صورت است که هیچ چیزی مانند آن نیست... برای ذات خداوند اصلاً اندازه و طول و عرض و ارتفاع مطرح نیست که بیکران بودن عالم ماده (از نظر وسعت و اندازه) بخواهد منافاتی با اعلی بودن آن ذات اقدس داشته باشد.

با استناد به مطالب فوق، بیکران بودن عالم ماده از نظر وسعت مکانی منافاتی با برتری ذات اقدس خداوند متعال ندارد. اگر این نتیجه گیری اشتباه است، لطفاً به صورت مفصل استدلال و مثال حقیر را نقد و رد کنید.

با تشکر فراوان :hamdel:
یا حق

زمزم;62605 نوشت:
بینام;62596 نوشت:
آنطور که من برداشت می کنم بینهایت در این سؤال به معنی بینهایت از نظر اندازه و مقدار است. ولی در پاسخ ارائه شده، بینهایت از نظر ماهیت مورد بررسی قرار گرفته است.[/quote

اندازه و مقدار هم به ماهیت برمیگردد و از ویژگی های ماهیت است

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

با تشکر از گفتگوی زیبا و پر محتوای کار شناسان و کاربران گرامی :Gol:
و عرض ادب خدمت کارشناس محترم جناب زمزم
به نظر بنده اندازه ومقدار به ماهیت بر میگردد کمی نامفهوم است در صورت امکان توضیح را کامل فرمایید تا از ابهام خارج گردد :
حال آنچه به نظر بنده در مورد توضیح این مطلب میرسد میگو یم اگر کاستی یا نقصی بود رفع فرمایید

اولا" ماهیت از نوع( کیفی) وجود است اما مقدار واندازه از نوع( کمی) ماهیت (ونه وجود) زیرا کمیت بر اصل وجود احاطه ندارد وتنها میتواند بر عَرَض وجود یعنی ماهیت غلبه کند

ثانیا"ماهیت و وجود در طول هم قرار دارند اما اندازه ومقدار در عرض ماهیت است ودر وجود دخالتی ندارد زیرا وجود متافیزیک هستی میباشد اما ماهیت متا فیزیک علم این هستی میباشد

چرا که خود ماهیت عَرَض است و وجود( ذات هستی جزء ) «مخلوق» میباشدکه یک کلی دراحاطه ی کل است و خارج از احاطه ی ماهیت که جزءمیباشد ، قرار دارد زیرا ممکن نیست جزئی بر کلی نظارت تام داشته باشد . پس محدودیت در واقع در مورد ماهیتی است که کمیت بران غلبه نموده به واسطه ی حضور متصل در عالم ماده که اثر این کمیات آن رادر معرض تحول وتغییر وتأثیر قرار داده و انچه متغییرالاحوال ومتحول و متأثر باشد حکم به پذیرش محدودیت و در نتیجه فنا هم دارد اما این محدودیت وفنا فقط در مرحله ی ماهیت است ونه در مرحله ی ذات(وجوداصیل) مثلا" وجود کرات و کهکشانها ماهیتا" محدودند اما وجودا" نامحدود زیرا وجود آنها متأثر از خالقی قادر است.و هر لحظه در مکان وقوع قرار دارند.

........................................................................ حق یارتان :roz:..........................................................................

••ostad••;62628 نوشت:
چرا که خود ماهیت عَرَض است و وجود( ذات هستی جزء ) «مخلوق» میباشدکه یک کلی دراحاطه ی کل است و خارج از احاطه ی ماهیت که جزءمیباشد


بسم الله الرحمن الرحیم
مرحبا به ناصرنا . شما که میگویید ماهیت عرض است . خب یکی از اعراض "کم" است پس معنای برگشت کمیت به ماهیت کاملا واضح است .


ولی در مورد سایر سخنتان اندکی واضحترمطرح کنید ممنونم. منظورتان از اینکه وجود مخلوق میباشد، یعنی ماهیت جزء مخلوق نیست؟؟

دوستان عزیز واقعا ممنون
ولی در مورد سوال دوم حتما سوالمو درست بیان نکردم منظور حقیر این بود که علم معصوم(ع) دقیقا همان علم خداست منظورم اندازه و کیفیت آنست
وگرنه میدانم که این علم خدا به آنها عطا کرده واین در حالی است که این علم ذاتا در خدای عزیز و گرامیمان وجود دارد

زمزم;62767 نوشت:

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
[=arial]مرحبا به ناصرنا . شما که میگویید ماهیت عرض است . خب یکی از اعراض "کم" است پس معنای برگشت کمیت به ماهیت کاملا واضح است .

[=arial]ولی در مورد سایر سخنتان اندکی واضحترمطرح کنید ممنونم. منظورتان از اینکه وجود مخلوق میباشد، یعنی ماهیت جزء مخلوق نیست؟؟



کاشکی رفته بودم چند سالی حوزه درس خونده بودم
تا بفهمم دوستان چی میگن :Gig:
عزیزان کارشناس زمزم و استاد ببخشید بحث رو دوستان برای مطلع شدن شروع کردند اما شما با زبان طلبه ها و عالمان با هم سخن میگویید که خود درک میکنید !؟
لطف کنید عامیانه تر بیان فرمایید تا چیزی هم عاید من و میهمانان و سایر کاربران شود:ok:

razsaeed;62779 نوشت:
ولی در مورد سوال دوم حتما سوالمو درست بیان نکردم منظور حقیر این بود که علم معصوم(ع) دقیقا همان علم خداست منظورم اندازه و کیفیت آنست

با سلام به دوستان
نه خیر لازمه حرف شما این می شود که خدا واهل بیت در علم مساوی باشند و در این مورد خدا برتر از اهل بیت نباشند در حالی که این درست نیست چون خدای متعال در همه چیز از بندگان برتر است اینکه تا خدا نخواهد اهل بیت هم نمی دانند نشانه محدود بودن علوم آنهاست.
موضوع قفل شده است