چه کنیم تا به مقام طى الارض برسیم

تب‌های اولیه

64 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه کنیم تا به مقام طى الارض برسیم

چه کنیم تا به مقام طى الارض برسیم

طی الارض کردن و انتقال جسم عنصری و بدن مادی از فاصله ای به فاصله مکانی دورتر ، آنهم بر چشم بر هم زدنی و بدون استفاده از وسایل نقلیه متعارف مادی بشری از کمترین مقامات اولیا و بندگان صالح و با تقواست ، و شاید بهتر بگوییم از جوایز الهی برای بندگان مومن و متقیست که خداوند به سبب ترک گناه و معصیت به آنها اعطا فرموده است . یاد کلام یکی از بزرگان عصر مرحوم حضرت آیت الله بهجت قدس سره الشریف افتادم که بنابر نقل به جوان طلبه ای که از آقا درخواست می کنند به سبب دوری مسیرش و دیر رسیدن به نماز جماعت ، جماعت را به تأخیر بیندازند ، می فرمایند : که ای جوان گناه نکن تا طی الارض بکنی ( تا بدین وسیله اول وقت در نماز جماعت حاضر بشوی ) .
طی الارض به برکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
علامه مجلسی قدس سره حکایت می کند که :
سید جلیل القدر امیر اسحاق استرآبادی مردی بود که چهل بار پیاده به زیارت خانه خدا مشرف شده و معروف بود که وی قدرت « طی الارض » داشته و می توانست راههای دراز را در اندک مدتی طی کند .
روزی از او سوال کردند که چرا شما به این صفت و این ویژگی معروف شده اید ؟ او در جواب داستان زیر را تعریف کرد :
من در یکی از سالها عازم حج بودم ، در طول راه برای انجام بعض کارها از قافله عقب مانده و در نتیجه از همراهان دور شدم و راه خود را گم کردم ، از آن محل تا مکه معظمه هفت منزل فاصله داشت ، راه بلد نبودم و از طرفی از شدت تشنگی نزدیک بود که به هلاکت برسم ! چاره ام از همه جا قطع شد و متوسل به حضرت امام زمان علیه السلام گردیدم و خطاب نمودم : یا ابا صالح ! مرا هدایت کن و به دادم برس .
ناگاه از دور شبحی به چشمم خورد و رفته رفته نزدیک شد ، دیدم جوانی زیبا ، خوشرو و گندمگون و برخوردار از سیمای بزرگان که لباسی پاکیزه بر تن دارد و بر شتری سوار است و ظرف آب به همراه دارد ، چون به من رسید سلام کردم ، او هم جواب سلام مرا گفت ، بعد فرمود : تشنه ای ؟
عرض کردم : بلی .
فرمود : ای استرآبادی ؛ به دنبال من بیا و آنگاه مرا سوار بر مرکب خود کرد و چند قدمی برداشتیم ، یک وقت خود را در کنار مکه معظمه در « ابطح » دیدم .
او فرمود : پیاده شو و من از مرکب مولایم پیاده شدم و کسی را ندیدم ، در همان لحظه حضرت از چشمم غایب شد . در این هنگام بود که فهمیدم او حضرت قائم علیه السلام است و از فراق او واینکه حضرت را نشناختم تاسف خوردم .
هفت روز گذشت تا قافله ما به مکه رسید و مرا دیدند بعد از آنکه از زنده بودنم مایوس شده بودند . و از همان وقت به این ویژگی شهرت یافتم . 1

پی نوشت

1 . علی اکبر ، بابازاده ، تجلیات ولایت ، ص 515 .

از علامه طباطبايي(ره) پرسيدند: حقيقت طي الارض چيست؟
ايشان فرمود: حقيقت آن، پيچيدن زمين در زيرگام رونده است. مرحوم قاضي استاد ما هميشه در ايام زيارتي، از نجف اشرف به كربلا مشرف مي‌شد. هيچ گاه كسي نديد كه او سوار ماشين شود و از اين راز كسي آگاه نشد، جز يك نفر از كسبه بازار ساعت، كه به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضي را در مشهد ديده بود و از ايشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود، ايشان هم اصلاح كرده بودند. آن مرد چون به نجف آمد افشا كرد كه من آقاي قاضي را در مشهد ديدم.(1)
قرآن كريم نيز در داستان حضرت سيلمان ـ عليه السّلام ـ و ملكه سبا، به اين مسئله اشاره كرده است: وقتي كه ملكه سبا، با عده‌اي از اشراف قومش، تصميم گرفتند به سوي سليمان بيايند و شخصا اين مساله مهم را بررسي كنند كه سيلمان چه آييني دارد؟ اين خبر از هر طريقي كه بود به سليمان رسيد و او تصميم گرفت در حالي كه ملكه و يارانش در بين راهند، قدرت نمايي شگرفي كند، تا آنها را پيش از پيش، به واقعيّت اعجاز خود آشنا و در مقابل دعوتش تسليم سازد. لذا رو به اطرافيان خود كرد و گفت: اي گروه بزرگان كدام يك از شما توانايي داريد تخت او را پيش از آن كه نزد من بيايند، بياوريد؟ قالَ يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ تَاتُونِي مُسْلِمِينَ.(2)
در اين جا دو نفر اعلام آمادگي كردند كه يكي از آنها عجيب و ديگري عجيب‌تر بود. نخست «يكي از جن»، كه رو به سليمان كرد و گفت: من تخت او را پيش از آن كه مجلس تو پايان گيرد و از جاي برخيزي، نزد تو مي‌آورم. « قالَ عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ». من اين كار را با زحمت انجام نمي‌دهم و در اين امانت گران قيمت نيز، خيانتي نمي‌كنم. چرا كه من «نسبت به آن توانا و امينم» وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ.(3) دومين نفر، مرد صالحي بود به نام آصف بن برخيا كه آگاهي قابل ملاحظه‌اي از كتاب الهي داشت. چنان كه قرآن در حق او مي‌گويد: «كسي كه علم و دانشي از كتاب داشت گفت: من تخت او را قبل از يك چشم بر هم زدن، نزد تو خواهم آورد»!! قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ(4). و هنگامي كه سليمان با اين امر موافقت كرد، او با طي الارض، تخت ملكه سبا را قبل از يك «چشم بر هم زدن»، نزد او حاضر كرد كه وقتي سليمان آن را نزد خود ديد، زبان به شكر پروردگار گشود.(5)
در آيات مزبور، مبدأ قدرت و عامل توانمندي اولي، يعني جن، بيان نشده است، ولي منشأ اقتدار دومي كه مقداري از علم الكتاب بود بيان شد. اين «علم من الكتاب» كلمات و الفاظ نيست، تا با صرف خواندن تخت آورده شود. زيرا مفاهيم و معاني ذهني، آن قدرت را ندارد كه در نظام عيني و خارجي اثر بگذارند. چون در نظام خارج كه نظام علي و معلولي است، علت فاعلي بايد قويتر از معلول و فعل باشد. بله آن نفسي كه به معارف و معاني حقيقي آن كلمات متصف شده است، داراي جنبه ملكوتي است و مي‌تواند چيزي را با طي الارض جا به جا كند.
اسم اعظم نيز كه با آن مي‌توان در جهان خارج تصرف نمود، لفظ يا مفهوم ذهني نيست. بلكه مقامي است كه اگر انسان به آن مقام بار يافت، مي‌تواند در نظام خارج اثر گذارده، مرده‌اي را زنده و طي الارض كند. نه با تلفظ يك كلمه يا تصور يك مفهوم ذهني. بر اين اساس، اينكه در بعضي ادعيه به خداي سبحان عرض مي‌كنيم: خدايا تو را به اسمي سوگند مي‌دهيم كه با آن اسم، كوه‌ها بلند، زمين گسترده و دريا مواج شده است.(6) يعني ما را به حقيقت آن اسما كه باعث تحقق حقايق در نظام عيني هستند، برسان و مظهر آنها قرار ده، ‌پس اگر گفته مي‌شود: «شخصي كه تخت ملكه سبا را از نقطه‌اي دور، با طي الارض به حضور حضرت سليمان آورد، از اسم اعظم آگاه بود و از آن مدد گرفت». منظور آن نيست كه او با تلفظ بعضي از الفاظ، يا تصور برخي مفاهيم ذهني، توان آن كار عجيب را داشت. بلكه اين گونه از امور، به قدرت روح و ميزان بهره‌مندي از ولايت و سلطه بر نظام تكوين بر مي‌گردد و بر اذن خدا و مظهر اسم خدا شدن ميسر است. يعني در حقيقت خداست كه با زبان مظهر خود، سخن مي‌گويد و با دست مظهر خود، كار غيبي مي‌كند.(7)
از شهود عارفان نيز مي‌توان به يك نمونه ديگر اشاره كرد و آن هم تشرف حضرت آيت الله حسن زاده آملي به محضر قدسي ثامن الحجج ـ عليه السّلام ـ و نوشيدن آب حيات از لبان آن حضرت ـ عليه السّلام ـ و فراگرفتن عملي طي الارض كه با قلم خويش بيان فرموده‌اند، جلب مي‌كنيم كه مشت نمونة خروار است:(8)
«در عنفوان جواني و آغاز درس زندگاني كه در مسجد جامع آمل، سرگرم به صرف ايام، در اسم و فعل و حرف بودم و محو فراگرفتن صرف نحو، در سحر خيزي و تهجد عزمي راسخ و ارادتي ثابت داشتم، در روياي مبارك سحري، به ارض قدسي رضوي تشرف حاصل كرده‌ام و به زيارت جمال دل آراي ولي الله اعظم ثامن الحجج علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ نائل شدم. در آن ليله مباركه، قبل از آن كه به حضور باهر النور امام ـ عليه السّلام ـ مشرف شوم، مرا به مسجدي بردند كه در آن مزار حبيبي از دوستان خداوند متعال بود و به من فرمودند: در كنار اين تربت، دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه برآورده شود، من از روي عشق و علاقه مفرطي كه به علم داشتم، نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم، سپس به پيشگاه والاي امام هشتم سلطان دين، رضا (روحي لتربته الفداء) و خاك درش تاج سرم رسيدم و عرض ادب نمودم. بدون اين كه سخني بگويم، امام كه آگاه به سر من بود و اشتياق و التهاب و تشنگي مرا براي تحصيل از آب حيات علم مي‌دانست، فرمود: نزديك بيا، نزديك رفتم و چشم به روي امام گشودم، ديدم آب دهانش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه بنوش، امام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع كه گويي خواستم لبان امام را بخورم، از كوثر دهانش، آن آب حيات را نوشيدم و در هما نحال به قلبم خطور كرد كه امير المؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرمود: پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ آب دهانش را به لبش آورد و من آن را خوردم كه هزار در علم و از هر دري هزار در ديگر به روي من گشوده شد، پس از آن امام ـ عليه السّلام ـ طي الارض را عملا به من بنمود كه از آن خواب نوشين شيرين كه از هزاران سال بيداري بهتر بود، بدر آمدم.»(9)
دوش وقت صحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي
آب شب قدر كه اين تازه براتم دادند (حافظ)
بنابراين شهود عارفان و آيات قرآن كريم گواه اين است كه طي الارض واقعيّت دارد.

پاورقی:
1. ر.ك: حسيني تهراني، سيد محمد حسين، يادنامه علامه طباطبايي، مهرتابان، بي‌جا، باقر العلوم، بي‌تا، ص 176 ـ 182.
2. نمل: 38.
3. همان: 39.
4. همان: 40.
5. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1362، صص 468 – 469.
6. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 85، ص 36، (باسم ربك الذي خلقت العرش... الكرسي،،، الارواح).
7. ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، سيره پيامبران(ع) در قرآن، قم، نشر الاسراء، 1376، صص 279 ـ 280، با اندكي تصرف.
8. ر.ک: حسن زاده، حسن، انسان در عرف عرفان، فصل تمثلات و القاءات سبوحي، صص 16 ـ 49.
9. حسن زاده‌ آملي، حسن، نامه‌ها و برنامه، قم، قيام، 1373، ص 240 و 241.

قرآن کریم :ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون
جن وانس را نیافریدم جز برای اینکه مرا عبادت کنند

عبادت گوهری است که ریشه اش خدایی کردن است(1)
وخدا وند فرموده است ای بنده من مرا اطاعت کن تا تورا نمونه ای از خودم قرار دهم چنانچه من خلق می کنم تو هم خلق کنی (2)

این که زمان ومکان در اختیار انسان باشد وانسان بتواند آنها را طی کند چیزی نیست که انسان برای آن کاری کند
بله اگر انسان با عبادت به خدا نزدیک شود یکی از جوائزی که به او می دهند همین چیز ها هستند
ولی اگر انسان عبادت کند تا به این چیز ها برسد در حقیقت خود وخواسته های خود را عبادت کرده وبه هیچ جا نمی رسد
اگر بر هوا پری مگسی (کاری در حد کار مگس)

اگر بر آب روی خسی

اگر دلی به دست آوری کسی
(1) العبودیة جوهرة کنهها الربوبیه
(2) حدیث قدسی عبدی اطعنی اجعلک مثلی "بفتح ث"

با سلام و عرض ادب
در روايت قدسي آمده است كه خداي تبارك و تعالي در برخي از كتابهائي كه به پيامبرانش وحي نموده است فرموده است : اي فرزند آدم , من زنده اي هستم كه هرگز نمي ميرم , اوامر مرا اطاعت كن تا تو را همچون خودم , زنده اي قرار دهم كه نمي ميرد. اي فرزند آدم , من به هر چه بگويم باش , موجود مي شود, اوامر مرا اطاعت كن , تو را همچون خودم صاحب اين قدرت مي نمايم كه به هر چه بگوئي باش و اراده كني , موجود شود, (مستدرك وسايل , ج 11, ص 258).
بنابراين برای رسیدن به مقامات بالای عرفانی بايد از طاعت , عبوديت و ياد خدا و انجام واجبات و ترك محرمات غفلت نكرد.
لذا ابتدا با کسب معرفت و شناخت بايد راه را باز کرد و ثانيا با انجام واجبات و ترک محرمات دل و قلب را صاف کرد.

در اینجا هم جواب مفصلی داده شده است که کمک زیادی به شما می کند:
http://www.pasokhgoo.ir/node/25917

گمنام;2259 نوشت:
چه کنیم تا به مقام طى الارض برسیم

به قول شاعر

فخر نبود در هوا پرّان شدن
یا که دریا بهر تو میدان شدن

تازه تاجت گشته چون حیوان شدن
هیچ فخری نیست جز انسان شدن

گفتمش انسان مگر چیست؟ بگو
تا به دنبالش نگردم کو به کو

گفت جز راه و طریق ما مجوی
تابع مولا و پس سلمان شدن

حالا طی الارض میخواین چیکار؟!

آل‏عمران : 31 قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ
بگو: اگر خدا را دوست مى‏داريد از من پيروى كنيد تا او نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد، كه آمرزنده و مهربان است.
محبت تنها يك علاقه قلبى ضعيف و خالى از هر گونه اثر نيست بلكه بايد آثار آن، در عمل انسان منعكس باشد، كسى كه مدعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستين نشانه‏اش اين است كه از پيامبر و فرستاده او پيروى كند.
در حقيقت اين، يك اثر طبيعى محبت است كه انسان را به سوى" محبوب" و خواسته‏هاى او مى‏كشاند، البته ممكن است، محبت‏هاى ضعيفى يافت شود كه شعاع آن، از قلب به بيرون نيفتد، اما اينگونه محبتها به قدرى ناچيز است كه نمى‏توان نام محبت بر آن گذاشت، يك محبت اساسى حتما آثار عملى دارد، حتما دارنده آن را با محبوب پيوند مى‏دهد، و در مسير خواستهاى او به تلاش پرثمر وامى‏دارد.

باسلام
از کی تا حالا طی الارض شده یک مقام؟
به قول دوستمون طی الارض را میخواین چیکار؟

انسانهای بزرگ ،بخاطر این چیزها بزرگ نبودند.
و قطعا هم دنبال این چیزها نبودند .

خوش بحالتون که همه کاراتونو کردین فقط مونده طی الارضتون!!!
ما هنوز تو واجباتمون گیر داریم!

سلام
منم سوال دارم
سفر به سیارات دیگه هم طی الارض محسوب میشه؟مثل بالا رفتن امام علی با شمشیرش که وقتی از او پرسیدن برای چه به اسمان رفت؟ گفت برای فرو نشاندن قیامی در یکی از زمین ها در آسمان رفته بودم!(فک کنم البته دقیق یادم نیست)

بسم الله
سلام علیکم و رحمه الله
در ابتدا باید از دوستان بزرگواری که در جواب سوال مطالبی را بیان نمودند تشکر و قدردانی بکنیم.چقدر جواب های زیبا،و با معرفت پاسخ گفتند و باید هم همین طور باشد.بندگی و کسب معرفت خدا و خالص شدن برای او از هزاران کشف و کرامات ارزشمند تر است که چون صد آمد نود هم پیش ماست.
ان شاء الله این دوست پرسشگر ما نیز اهل طی السماء است و سوال مربوط جهت امثال بنده حقیر می باشد.
در مورد طی الارض باید عرض کنیم که نوعی علم است.شنیدم گروه های در خارج از کشور هم روی این مبنا کار می کنند و تحقیقاتی نیز دارند و ممکن است فرمول بندی شود و حتی تدریس گردد.اصولا حتی معجزات هم علمی است و خداوند همیشه بر مینای علم نظام هستی عمل می کند.ان علومی که ما نمی دانیم نام گذاری می کنیم به نام معجزه یا کرامات و خرق عادات.خوب است بررسی بشود که آیا در طی الارض زمین زیر پا حرکت می کند یا نه بر اساس خلق جدید و حرکت جوهری خلق مجدد در ان مکان مورد نظر اتفاق می افتاد.در هر صورت در جواب کاربر محترم گمنام باید بگوییم که مداومت بر خواندن سوره مبارکه توحید طی الارض داده می شود.(لفظ خواندن فقط روخوانی طوطی واری نیست بلکه از نوع اقراء قران است.فتدبر)
موفق باشید

با سلام
مرحوم قاضی رحمته الله علیه: طی الارض 6 آیه از اول سوره طه است.

مفتقر;298040 نوشت:
مرحوم قاضی رحمته الله علیه: طی الارض 6 آیه از اول سوره طه است.

مي شود بيشتر توضيح دهيد؟
يعني با خواندن آن طي الارض مي كنيم؟

niyaz;298044 نوشت:
مي شود بيشتر توضيح دهيد؟ يعني با خواندن آن طي الارض مي كنيم؟

دستور العمل ذکر برای این مورد همان فرمایش دوست عزیزم توحید صمدی هست:

توحید صمدی;298024 نوشت:
مداومت بر خواندن سوره مبارکه توحید طی الارض داده می شود.(لفظ خواندن فقط روخوانی طوطی واری نیست بلکه از نوع اقراء قران است.فتدبر)

اما به نظر می رسه این فرمایش آقای قاضی به صورت رمز وار بیان شده و یا شاید دستورالعمل طی الارض رو بایستی از این آیات استخراج کرد.

هزار جور کرامت و خوارق عادت هست طی زمان، طی الارض و.............

ولی وقتی بهش نمیتونی برسی پس دنبالش هم نرو!

طی الارض و بقیه کرامات برای ما راحت طلبان که نیست!

اعطای کرامات نوعی تکریم اهل سلوک توسط خداوند است!

البته این نکته رو هم باید ذکر کنم که هر کس چنین اعمالی را هم بتواند انجام دهد دلیل بر عارف بودن وی نیست!

طی الارض از طریق خواندن آیات یا حتی با فقط با اراده، شدنی است اما دانستن عدد ذکر آیه و داشتن اذن از طرف عالم صاحب اذن و ریاضات، تقوا و ... نیاز دارد! این قبیل دستورات حتما اذن دارد!

نقل قول:
چه کنیم تا به مقام طى الارض برسیم

هیچ کاری تقوی و رسیدن به مقامات عالیه هم نمی تواند کاری کند .

طی الارض و امثال طی الارض مقاماتی است که به معصوم علیه السلام تعلق دارد و در اختیار اوست مگر این که به کسی اذن بدهد .

بدون اذن امام معصوم علیه السلام برای هیچ کس امکان ندارد .

از یکی از علمای عادل فقیه و بزرگ که از معمرین هم هست پرسیدم در رابطه با آقای قاضی فرمودن که ایشون پیاده به کربلاء می رفتن بعضی وقتها با مرکب یا تنهایی می رفتن یا همراه با عده ایی از علماء سیره ایشون همیشه این بود یک بار هم ندیدیم غیر عادی رفته باشن جایی .

یونس بن عبد الرحمن که به ظاهر از سلمان فارسی سلام خدا بر دوتای آنها باد افضلتر بود نیز نمی تونست طی الارض کند مگر امام معصوم به هر دوی این بزرگوار اذن دهد .

بنابر این برای هیچ بشر عادی این نوع قدرتها میسر نیست .

یونس بن عبد الرحمن;298135 نوشت:
هیچ کاری تقوی و رسیدن به مقامات عالیه هم نمی تواند کاری کند .

طی الارض و امثال طی الارض مقاماتی است که به معصوم علیه السلام تعلق دارد و در اختیار اوست مگر این که به کسی اذن بدهد .
بدون اذن امام معصوم علیه السلام برای هیچ کس امکان ندارد .
از یکی از علمای عادل فقیه و بزرگ که از معمرین هم هست پرسیدم در رابطه با آقای قاضی فرمودن که ایشون پیاده به کربلاء می رفتن بعضی وقتها با مرکب یا تنهایی می رفتن یا همراه با عده ایی از علماء سیره ایشون همیشه این بود یک بار هم ندیدیم غیر عادی رفته باشن جایی .

میخواین ائمه رو خدایان بنامیم اینطور شاید شما دیگه خیالتون راه بشه؟!

آیات "الله من یشاء" رو هم بکنیم "امام من یشاء"؟!

معلوم نیست آصف بن برخیا و انبیای الهی از کدوم معصوم برای معجزات و کراماتشون اذن داشتند؟!

حتما عصای موسی به اذن معصومین اژدها شده نه خدا!!!

باز خنده دار تر اینکه طی الارض رو جزو مقامات هم آورده اند!!!!!!!!!!!!! :khaneh:

یونس بن عبد الرحمن;298135 نوشت:
هیچ کاری تقوی و رسیدن به مقامات عالیه هم نمی تواند کاری کند .

طی الارض و امثال طی الارض مقاماتی است که به معصوم علیه السلام تعلق دارد و در اختیار اوست مگر این که به کسی اذن بدهد .

بدون اذن امام معصوم علیه السلام برای هیچ کس امکان ندارد .

از یکی از علمای عادل فقیه و بزرگ که از معمرین هم هست پرسیدم در رابطه با آقای قاضی فرمودن که ایشون پیاده به کربلاء می رفتن بعضی وقتها با مرکب یا تنهایی می رفتن یا همراه با عده ایی از علماء سیره ایشون همیشه این بود یک بار هم ندیدیم غیر عادی رفته باشن جایی .

یونس بن عبد الرحمن که به ظاهر از سلمان فارسی سلام خدا بر دوتای آنها باد افضلتر بود نیز نمی تونست طی الارض کند مگر امام معصوم به هر دوی این بزرگوار اذن دهد .

بنابر این برای هیچ بشر عادی این نوع قدرتها میسر نیست .


باسمه تعالی
باسلام:

مرحوم آیه الله سید محمد حسین حسینی تهرانی که از شاگردان آیات عظام علامه طباطبایی ،سید هاشم حداد،سید ابوالقاسم خویی وبسیاری دیگر از بزرگان بوده اند در کتاب مهر تابان ص 177 می نویسند:
علامه طباطبائی فرمودند: مرحوم آقای قاضی همیشه در ایام زیارتی، از نجف اشرف به کربلا مشرف می شد، هیچگاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این سرّ احدی مطلع نشد؛ جز یک نفر از کسبه بازار ساعت ( بازار بزرگ) که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند؛
آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. مرحوم قاضی خیلی عصبانی شدند و گفتند: « همه می دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتی نکرده ام. »

مرحوم علامه طهرانی می فرماید: این داستان را سابقاً برای بنده، دوست معظم حقیر، حجة الاسلام سید محمد رضا خلخالی (ره) اینطور نقل کرد: « چون آن مرد کاسب از مشهد مقدس به نجف اشرف مراجعت کرده به رفقای خود گفت: گذرنامه من دچار اشکال بود و در شهربانی درست نمی شد و من برای مراجعت، به آقای قاضی متوسل شدم و گذرنامه را به ایشان دادم و ایشان گفتند: فردا برو شهربانی و گذرنامه ات را بگیر!
من فردای آن روز به شهربانی مراجعه کردم، شهربانی گذرنامه مرا اصلاح کرده و حاضر نموده بود؛ گرفتم و به نجف برگشتم.دوستان آن مرد گفتند: آقای قاضی در نجف بودند و مسافرت نکرده اند. آن مرد خودش نزد مرحوم قاضی آمد و داستان خود را مفصلاً برای آقای قاضی گفت و مرحوم قاضی انکار کرده و گفت: همه مردم نجف می دانند که من مسافرت نکرده ام. آن مرد نزد فضلای آن عصر نجف اشرف چون حاج شیخ محمد تقی آملی واقای حاج شیخ علی محمد بروجردیو آقای حاج سید علی خلخالی و نظائر هم آمد و داستان را گفت. آنها به نزد مرحوم قاضی آمده و قضیه را بازگو کردند و مرحوم قاضی انکار کرد و آنها با اصرار و ابرام بسیار، مرحوم قاضی را وادار کردند که برای آنها یک جلسه اخلاقی تربیت داده و درس اخلاق برای آنها بگوید. در آن زمان، مرحوم قاضی بسیار گمنام بوده و از حالات او احدی خبر نداشت؛ و بالأخره قول داد برای آنها یک جلسه درس اخلاق معین کند و جلسه ترتیب داده شد

[="Tahoma"][="Navy"]

یونس بن عبد الرحمن;298135 نوشت:
هیچ کاری تقوی و رسیدن به مقامات عالیه هم نمی تواند کاری کند .

طی الارض و امثال طی الارض مقاماتی است که به معصوم علیه السلام تعلق دارد و در اختیار اوست مگر این که به کسی اذن بدهد .

بدون اذن امام معصوم علیه السلام برای هیچ کس امکان ندارد .

از یکی از علمای عادل فقیه و بزرگ که از معمرین هم هست پرسیدم در رابطه با آقای قاضی فرمودن که ایشون پیاده به کربلاء می رفتن بعضی وقتها با مرکب یا تنهایی می رفتن یا همراه با عده ایی از علماء سیره ایشون همیشه این بود یک بار هم ندیدیم غیر عادی رفته باشن جایی .

یونس بن عبد الرحمن که به ظاهر از سلمان فارسی سلام خدا بر دوتای آنها باد افضلتر بود نیز نمی تونست طی الارض کند مگر امام معصوم به هر دوی این بزرگوار اذن دهد .

بنابر این برای هیچ بشر عادی این نوع قدرتها میسر نیست .


بسمه تعالی
بنده که در نوشتار شما دلیلی ندیدم.آنوقت این بنابراینش را از کجا آوردید؟
فقط عالم معمری که شما می شناسید عادل است؟
غیر از مرحوم قاضی بسیاری دیگر هم طی الارض داشتند.
بنده خودم از مرحوم آیت الله بهجت شنیدم که می فرمودند در قدیم بقالهای نجف هم طی الارض داشتند.
البته شاید ما را عادل ندانید!!!
برادر عزیز با این حرفها می خواهید چه را ثابت کنید؟
[/]

گمنام;2259 نوشت:
چه کنیم تا به مقام طى الارض برسیم

آیت الله بهجت می فر مایند : هر آنکس که به ایمان واقعی رسیده باشد با مداومت بر توحید می تواند طی العرض کن .

استاد;306609 نوشت:
برادر عزیز با این حرفها می خواهید چه را ثابت کنید؟

سلام جناب استاد و سمیع

کاربر مذکور رو اگر میخواهید بشناسید پستهایشان در تاپیک زیر را مرور بفرمایید

http://www.askdin.com/thread3628-3.html

نقل قول:
بسمه تعالی
بنده که در نوشتار شما دلیلی ندیدم.آنوقت این بنابراینش را از کجا آوردید؟
فقط عالم معمری که شما می شناسید عادل است؟
غیر از مرحوم قاضی بسیاری دیگر هم طی الارض داشتند.
بنده خودم از مرحوم آیت الله بهجت شنیدم که می فرمودند در قدیم بقالهای نجف هم طی الارض داشتند.
البته شاید ما را عادل ندانید!!!
برادر عزیز با این حرفها می خواهید چه را ثابت کنید؟
شرمنده شما دوستان بزرگوار سمیع و استاد من تازه متوجه کلام شریفتون شدم و امیدوارم حمل بر بی توجهی نسبت به کلام شریفتون نفرمایید .

چیزی را نمی خوام ثابت کنم هنوز برای من با دلیل علمی ثابت نشده که آدمای عادی بتونن طی الارض داشته باشند . ( عنادی هم در خصوص پذیرش این مساله ندارم صرفا فقط دلیل علمی برای آن نیافتم نقل از اقوال دیگران هم در شرع ما شرط و شروط برای پذیرش دارد که محقق بود هیچ گونه اشکالی در اخذ به آن قول نیست . )

از بزرگان اصحاب ائمه سلام الله علیهم که اصلا و ابدا قابل مقایسه با آقای قاضی نیستن هیچ گونه گزارشی مبنی بر طی الأرض بودن نشده مگر مواردی آن هم به اعجاز امام معصوم سلام الله علیه .

به هر حال ما موظفیم از 4 منبع یعنی قرآن و سنت و عقل و اجماع این مساله را ثابت کنیم .

هر چی هست در مورد طی الأرض فقط در حد بحث ثبوتی است هیچ گونه شاهدی بر اثبات نیست .

من خودم از آقای بهجت رحمه الله پرسیدم ایشون فرمودن که من تا الان عیننا ندیدم کسی طی الأرض داشته باشد ( آثاری از خفاء و تقیه در کلامشون ندیدم عادی صحبت می کرد و اگر غیر این بود بنده و حضار دیگر متوجه می شدیم و الله اعلم ) ولی موافق آن بود از لحاظ ثبوتی و معتقد بود حتی غیر علماء از مهذبین هم می توانن داشته باشند کلام شما هم اشاره به این کلام ایشون دارد .

در ضمن هیچ گونه دلیلی بر مخفی کاری هم نمی بینم کسی که این موهبت عظیم و خارق العاده را داشته باشه بخواد یا نخواد نمی گم همه اکثریت از آن مطلع خواهند شد و اصلا جا دارد انسان این چنین مواهب اللهی به این عظمت و بزرگی که دلیل محکم برای اثبات توحید و تقویت ایمان و عقیده مردم است استفاده کند همانگونه که اصحاب ائمه صلوات الله علیهم از کرامات و معجزات خود استفاده می کردن از باب مثال جابر بن یزید الجعفی رضوان الله علیه و امثال او ...

به هر حال هیچ گونه دلیلی تا به الان اقامه نشده که غیر امام معصوم صلوات الله علیه می تواند واجد طی الأرض باشد . ( عمومات ادله نیز قابل مناقشه هستن . )

فرصتی بود بیشتر در خصوص این مساله صحبت و گفتگو می کنیم .

یونس بن عبد الرحمن;306667 نوشت:

چیزی را نمی خوام ثابت کنم هنوز برای من با دلیل علمی ثابت نشده که آدمای عادی بتونن طی الارض داشته باشند .
از بزرگان اصحاب ائمه سلام الله علیهم که اصلا و ابدا قابل مقایسه با آقای قاضی نیستن هیچ گونه گزارشی مبنی بر طی الأرض بودن نشده مگر مواردی آن هم به اعجاز امام معصوم سلام الله علیه .
به هر حال هیچ گونه دلیلی تا به الان اقامه نشده که غیر امام معصوم صلوات الله علیه می تواند واجد طی الأرض باشد .

حیف که کاربران عادی هم این مطالب را مشاهده میکنند وگرنه مبحث رو چنان باز میکردم که دو سوت بزنی به چاک!

شاید منظورتان از گزارش اینست که جناب قاضی زیر نظر چند دانشمند چند بار طی الارض انجام دهند تا فرضیه طی الارض عرفا اثبات شود و بعنوان نظریه ای نو در مجلات علمی معتبر جهانی چاپ شود و ... تا جناب عالی و موافقانتان کمی علمتان افزایش یابد در این زمینه!

البته میتوانید به گزارش پزشکان امام خمینی و یکی دیگر از عرفا که بنظرم جناب مجتهدی هست مراجعه کنید و از عدم بیهوشی این بزرگان برای عمل جراحی با خبر شوید تا چنین کراماتی را خاص معصوم ندانید!

بالاخره جواب سوال بنده رو ندادید که آصف بن برخیا و سلیمان نبی که غیر امام معصوم هستند از کدام امام معصوم اذن طی الارض و آوردن تخت بلقیس و تسخیر باد و اجنه و شیاطین و... را گرفتند؟!

اصلا چرا خداوند در کل قرآن هر جا حرف از معجزه یا عطایی میشود میفرماید الله من یشاء من عباده تا جاییکه فرشتگان و و روح بر چنین عباد خاصی نازل میشوند؟!

يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ

روح القدس که خاص انبیاء است را امام صادق می فرمایند به هر بنده ای که بخواهد عطا میکند که این قسمت منظور همان الله من یشاء من عباده در قرآن است که به ائمه و اولیای الهی اختصاص دارد نه فقط ائمه و انبیاء! برای همین حضرت در سخنشان نفرمودند "به هر امام" فرمودند "به هر بنده ای که بخواهد"!

مـُحـَمَّدُ بـْنُ يَحْيَى عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مـُحـَمَّدِ بـْنِ الْفـُضـَيـْلِ عـَنْ أَبـِى حـَمـْزَةَ قـَالَ سـَأَلْتُ أَبـَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعِلْمِ أَ هُوَ عِلْمٌ يـَتـَعـَلَّمـُهُ الْعـَالِمُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ أَمْ فِى الْكِتَابِ عِنْدَكُمْ تَقْرَءُونَهُ فَتَعْلَمُونَ مِنْهُ قَالَ الْأَمـْرُ أَعـْظـَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَوْجَبُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمـْرِنـا ما كُنْتَ تَدْرِى مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ ثُمَّ قَالَ أَيَّ شَيْءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكُمْ فِى هَذِهِ الْآيَةِ أَ يُقِرُّونَ أَنَّهُ كَانَ فِى حَالٍ لَا يَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ فَقُلْتُ لَا أَدْرِى جُعِلْتُ فـِدَاكَ مـَا يـَقـُولُونَ فـَقـَالَ لِى بـَلَى قـَدْ كَانَ فِى حَالٍ لَا يَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ حـَتَّى بـَعـَثَ اللَّهُ تـَعـَالَى الرُّوحَ الَّتـِى ذُكـِرَ فـِى الْكـِتَابِ فَلَمَّا أَوْحَاهَا إِلَيْهِ عَلَّمَ بِهَا الْعـِلْمَ وَ الْفـَهـْمَ وَ هـِيَ الرُّوحُ الَّتـِي يُعْطِيهَا اللَّهُ تَعَالَى مَنْ شَاءَ فَإِذَا أَعْطَاهَا عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ
ترجمه روايت شريفه
:ابو حمزه گويد: از امام صادق عليه السّلام راجع به علم امام پرسيدم ، كه آيا امام آن علم را از دهان رجال علم فرا مى گيرد يا آنكه نزد شما كتابيست كه آنرا مى خوانيد و فرا مى گيريد؟ فرمود: اين مطلب از آنچه تو گفتى بزرگتر و استوارتر است ، مگر نشنيده ئى قول خداى عزوجل را: (((و همچنين روحى از امر خود به تو وحى كرديم ، و تو نمى دانستى كه كتاب و ايمان چيست ـ 52 سوره 42ـ))).
سـپـس فـرمـود: اصـحـاب شـما درباره اين آيه چه مى گويند؟ آيا اقرار دارند كه پيغمبر صـلى اللّه عـليـه و آله در حـالى بود كه كتاب و ايمان نمى دانست ؟ عرضكردم : قربانت گـردم ، نمى دانم چه مى گويند فرمود: آرى در حالى بسر مى برد كه نمى دانست كتاب و ايـمـان چـيـسـت ، تـا آنكه خداى تعالى روحى را كه در كتابش ذكر مى كند مبعوث كرد، و چـون آنـرا بـسـوى او وحـى فـرمـود: بـسبب آن علم و فهم آموخت ، و آن همان روحست كه خداى تعالى به هر كه خواهد عطا كند، و چون آنرا به بنده ئى عطا فرمايد، به او فهم آموزد.
اصول كافى جلد 2 صفحه 19 رواية 5

با سلام خدمت همه دوستان
به نظرم به جای قیل و قال بیایدهمگی دست جمعی زور بزنیم دنبالش بریم ....
یا صاحب طی الارض میشیم و اگه کسی خصوصیاتش رو پرسید همونجور که طی الارض کردیم میگیم اون سری که ما طی الارض داشتیم این جوری بود.....
یا پیدا نمی کنیم باز دو حالت داره یا ما اندازه این صحبت ها نبودیم زبان رو در کام بگیریم و بحثش شد بگیم ما پیدا نکردیم و دیگه ادامه ندیم یا اگه دستمون به ولی الله مطلق صاحب الزمان رسید از ایشون بپرسیم که جریان از چه قرار هست..... (حالا باز بحث میشه مگه میشه صاحب الزمان رو دید باز یه سری تکیه مکنن به کشف اقای فلانی و فلانی از فلان کتاب حالات فلانی باز یه عده مقابل حدیث میارن که هر کس ادعای دیدن امام زمان کرد بدونید دروغ گو هست...... ) به نظرم هر دو گروه دارند اشتباه می کنند......

نه فقط راجع به این بحث به طور کلی مطالبی که دست ما هست شامل کتاب ها و شنیده ها میشه ...... چه قدر اعتبار داره؟؟؟؟ برای دو جبهه می گم هم معتقدین به این مطالب هم منکرین این مطالب...
فلانی طی الارض داره فلانی کیمیا داره نه فلانی ادعای این مطالب رو داشته......
به جای این بحث ها نگاه کنیم تو دست ما چی هست اینکه کی داشته کی نداشه به چه کار ما میاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما چی گیرمون اومده ؟؟؟؟ ما بهرمون از دین چی هست؟؟ همین که نماز خوندیم و خدا رو مجبور کردیم ما رو ادم حساب کنه کافیه ؟؟ دین یعنی همین که ما چون نماز خوندیم یعنی آدم هستیم خدا هم ما رو آدم حساب کرد ؟!!! یا نه ما هم به صرف خوندن کتاب حالات بزرگان و فهمیدن این مقامات تو بوق و کرنا کنیم که آی مردم بیاید طی الارض فلانی رو ما شنیدیم یا تو کتاب خوندیم اگه بدونید چه مزه ای داره طی الارض همون که فلانی تجربه کرده نه ماها، فلانی.....
به نظرم اندازه عمل ، حالات ، کرامات خودمون اینجا بحث کنیم نه اندازه مطالبی که الان در دسترس ما نیست.......

این موضوع به طی الارض ربط نداره ولی منظوری رو میرسونه

روزی عطار نیشابوری داشته تو یه راهی میرفته میبینه یه پیرمردی با دستان پینه بسته جوالدوز دستش گرفته و داره کفش میدوزه(شایدم کفش نبوده اینش یادم نیس) عطار دلش به حال طرف میسوزه یه نگاهی به جوالدوز طرف میندازه جوالدوز طلا میشه

پیرمرد میگه اقا . . .
عطار بر میگرده
میگه من جوالدوزم رو میخوام برش گردون

میگه من طلا کردن رو بلدم ولی برعکسشو نع!
بعد پیرمرد خودش یه نظر میندازه و طلا اهن میشه(یارو خودش این قدرت رو داشته!)

نتیجه این که خدا چنین قدرتی رو به کسی میده که میدونه غیر از مواقع ضروری ازش استفاده نمیکنه
مثلا اگه به من مفلوک قدرت کیمیا بدن شاید همین الان این کیبورد رو به طلا تبدیل کنم!

خلاصه امیدوار بودن به این درجات برای سهولت در طی مسیر سعادت خوبه ولی نباید هدفتون از عبادات و تزکیه نفس طی الارض و کیمیا و سیمیا باشه

شما روحتون رو برای خدا پاک کنید
خدا خودش مصلحت شما رو تشخیص میده
ببخشید اگه جسارت کردم

نقل قول:
حیف که کاربران عادی هم این مطالب را مشاهده میکنند وگرنه مبحث رو چنان باز میکردم که دو سوت بزنی به چاک

و الله جناب دوست محترم .


راستش می خواستم یک سوت بزنم به چاک از علم غزیر شما ولی در مورد آیه شریفه چون دوستان بیرون از سایت مطالعه می کنن و شاید دوست داشته باشند جوابتون را بدم گفتم یه دو سطری در مورد آیه شریفه بنویسم .


اول از همه مشخصه شما اصلا معنای مشیت در قرآن را نمی دونید . اما آیه مبارکه :


يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ . النحل : 2


بحث در مورد تنزیل ملائکه مکرمه است که توسط یا با مصاحبت با روح بر کسانی که مشیت خداوند به آنها تعلق گرفته نازل می شوند .


خود آیه شریفه دلالت صریح دارد که مراد از من یشاء خداوند أنبیاء و رسل و أوصیاء می باشند چون در ادامه می فرماید أن أنذروا أنه لا إله الا انا فاتقون .



بنابر این کسی ( مثل حضرت عالی ) فکر نکند روح بر هر کسی نازل می شود بلکه فقط و فقط بر من یشاء اللهی که انبیاء و رسل و أوصیاء هستند نازل می شود .


مفسرین هم دقیقا همین را فرمودند . اما مهمتر از همه روایات ما که روح را خلقی اعظم از جبرئیل بیان فرمودند ( و البته اگر ثابت کردی که جبرئیل بر شما و سادات شما مثل مولوی به قرینه آیه شریفه نازل می شود می شه گفت روح نیز با شما هم خواهد بود قصد خدایی نکرده شوخی یا چیز دیگری ندارم واقعیت را دارم می گم . )


عن أبي بصير، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: سألته عن قول الله عز و جل: يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ. فقال: «جبرئيل الذي انزل على الأنبياء، و الروح يكون معهم و مع الأوصياء، لا يفارقهم، يفقههم و يسددهم من عند الله‏ .


روایت صحیح است . که روح را مختص به انبیاء و أوصیاء سلام الله علیهم می داند که اصلا از آنها مفارقت نمی کند . ( مگر این که مثلا مولوی مقامی بالاتر از انبیاء داشته باشد که دیگه حرفی نیست . )


يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي، قال: «خلق أعظم من جبرئيل و ميكائيل، لم يكن مع أحد ممن مضى غير محمد (صلى الله عليه و آله)، و هو مع الأئمة (عليهم السلام) يسددهم، و ليس كلما طلب وجد.


این روایت نیز صحیح است . روح را مختص به محمد و آل محمد صلی الله علیهم اجمعین می داند که حتی با رسل و أنبیاء ما قبل نبوده ( این نکته نیاز به شرح و توضیح دارد که بماند جای خود . )
فکر می کنم عبارت " و ليس كلما طلب وجد." معنی را بیشتر و واضحتر روشن می کند .



مـُحـَمَّدُ بـْنُ يَحْيَى عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مـُحـَمَّدِ بـْنِ الْفـُضـَيـْلِ عـَنْ أَبـِى حـَمـْزَةَ قـَالَ سـَأَلْتُ أَبـَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعِلْمِ أَ هُوَ عِلْمٌ يـَتـَعـَلَّمـُهُ الْعـَالِمُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ أَمْ فِى الْكِتَابِ عِنْدَكُمْ تَقْرَءُونَهُ فَتَعْلَمُونَ مِنْهُ قَالَ الْأَمـْرُ أَعـْظـَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَوْجَبُ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمـْرِنـا ما كُنْتَ تَدْرِى مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ ثُمَّ قَالَ أَيَّ شَيْءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكُمْ فِى هَذِهِ الْآيَةِ أَ يُقِرُّونَ أَنَّهُ كَانَ فِى حَالٍ لَا يَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ فَقُلْتُ لَا أَدْرِى جُعِلْتُ فـِدَاكَ مـَا يـَقـُولُونَ فـَقـَالَ لِى بـَلَى قـَدْ كَانَ فِى حَالٍ لَا يَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ حـَتَّى بـَعـَثَ اللَّهُ تـَعـَالَى الرُّوحَ الَّتـِى ذُكـِرَ فـِى الْكـِتَابِ فَلَمَّا أَوْحَاهَا إِلَيْهِ عَلَّمَ بِهَا الْعـِلْمَ وَ الْفـَهـْمَ وَ هـِيَ الرُّوحُ الَّتـِي يُعْطِيهَا اللَّهُ تَعَالَى مَنْ شَاءَ فَإِذَا أَعْطَاهَا عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ


اين روايت صحيح السند است و هيچ گونه مشکلی ندارد .


این روایت نیز روح را مختص به أنبیاء و أوصیاء می داند و هیچ گونه تعارضی با روایت ما قبل ندارد.


بحث روایت شریفه أوصیاء می باشند که علم آنها از علمناه من لدنا علما است یا اکتسابی است که امام شاهد مثال از قرآن ذکر می کند و عظمت موجودی به نام روح را مطرح می کند .


مراد از من یشاء به نص آیه شریفه و روایات دیگر که از باب مثال ذکر شد مختص انبیاء و این بزرگواران است و هنگامی که خداوند به آنها این روح را عطاء فرمود عالم به علم کتاب می شوند بنابر این مراد از عبد همان أنبیاء و رسل می باشند نه عرفای حضرت عالی که ادعاء کردید .

به هر حال اگه این عرفایی که شما می گویید مانند ابن عربی و مولوی و امثال اینان اگه چنین باشند یعنی در حد أنبیاء و رسل باشند و روح همراه آنها است که بی شک شما نیز با آنها محشور خواهی شد و جای دوری نمی رود این که نور علی نور است.
ما که دوست من نه بخیل هستیم و نه حق بخل در این گونه موارد را داریم موفق باشید.



[=&quot][/]

یونس بن عبد الرحمن;307038 نوشت:

يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ . النحل : 2
بحث در مورد تنزیل ملائکه مکرمه است که توسط یا با مصاحبت با روح بر کسانی که مشیت خداوند به آنها تعلق گرفته نازل می شوند .
خود آیه شریفه دلالت صریح دارد که مراد از من یشاء خداوند أنبیاء و رسل و أوصیاء می باشند چون در ادامه می فرماید أن أنذروا أنه لا إله الا انا فاتقون .
بنابر این کسی ( مثل حضرت عالی ) فکر نکند روح بر هر کسی نازل می شود بلکه فقط و فقط بر من یشاء اللهی که انبیاء و رسل و أوصیاء هستند نازل می شود .




آیات و روایات مذکور رو بنده قبلا در تاپیک زیر آورده بودم

http://www.askdin.com/thread20926.html

وقتی ملائکه بر بندگان خاص نازل میشوند چرا روح نازل نشود؟!

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِكَةُ

بله انبیا و ائمه منذر و مبشر بودند اما در آیه مذکور انذار از شرک است که عرفا هم همین انذار را میکنند! و صریحتر از پیامبر و ائمه، معنای باطنی لا اله الا الله را برای مردم بیان میکنند!

امیر مؤمنان علی علیه السلام به امام حسین علیه السلام فرمود: « ای حسین! نهمین فرزند تو قیام‌کننده به حق، ظاهرکننده و پیروزکننده‌ی دین و گستراننده عدالت است.»
حسین علیه السلام به پدر عرض کرد:« آیا به‌راستی چنین حادثه‌ای رخ خواهد داد؟»
علی علیه السلام پاسخ داد:« قسم به کسی که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به نبوت برانگیخت و او را از میان همه مخلوقات برگزید آری. ولی پس از غیبتی طولانی و سرگردانی‌ای شدید که در آن جز مخلصان بر دین خود پابر جا نمی‌مانند؛ کسانی که از روح یقین بهره‌مندند، خداوند از آنان بر ولایت ما پیمان گرفته است، ایمان را در قلب‌هایشان نوشته و به وسیله روحی از جانب خود تأییدشان نموده است



فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (14 سوره غافر)
پس خدا را بخوانيد ، در حالی که تنها برای او در دين اخلاص می ورزيد ،اگر چه کافران را ناخوش آيد
رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ لِيُنذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ (15 سوره غافر)
فرا برنده درجات ، صاحب عرش که بر هر يک از بندگانش که بخواهد به فرمان خود وحی می فرستد تا مردم را از روز قيامت بترساند

روح القدس رو خیلیها با جبرییل اشتباهی میگرفتند! و متاسفانه کمتر بهش پرداخته شده!
چون اطلاعات و روایات دربارش کم هست و خوبه که کم هست!
نباید هر کسی از آن اطلاع پیدا کند بنده هم اشتباه کردم که این راز رو فاش کردم!
نمیتونم هر چیزی رو اینجا بگم و بحث روح القدس رو به همین جا ختم میکنم!!!
شما میتونی فکر کنی بنده کم آوردم اما خیلی حرفها از اسرار است و نباید هر کسی از آن اطلاع یابد و باید سربسته بگویم!



در خطبه شماره 222 فرموده اند:
ان الله سبحانه و تعالي جعل الذکر جلاء للقلوب ، تسمع به بعد الوقره ، [3] و تبصر به بعد العشوه ، و تنقاد به بعد المعانده ، [4] و ما برح لله عزت آلاؤه في البرهه بعد البرهه ، و في ازمان الفترات ، عباد ناجاهم في فکرهم ، [5]

خداوند که نعمتهايش بزرگ باد در هر عصر و زماني همواره بندگاني داشته که به فکر آنها الهام مي کرده [5]

امام صادق‌علیه‌السلام فرمود:
لابُدَّ لِصاحِبِ هَذا الاَمرِ مِن عُزلَةٍ وَ لا بُدَّ فِی عُزلَتِهِ مِن قُوّةٍ وَ مَا بِثَلاثِینَ مِن وَحشَةٍ وَ نِعمَ المَنزِلُ طِیبَة؛ برای صاحب این امر (امام زمان (عج)) به ناگزیر دوران عزلتی هست و در ایام عزلت، نیرو و افرادی لازم است تا با وجود سی نفر، دیگر وحشتی نباشد. وه چه جایگاه خوبی است مدینه. 3
علامه مجلسی پس از ذکر این روایت می‌نویسد:
این روایت دلالت دارد بر اینکه همواره سی تن از شیعیان و نزدیکان در محضر آن بزرگوار هستند که هرگاه عمر یکی از آنها به پایان رسید؛ دیگری به جای او تعیین می‌شود و جای او را پر می‌کند. 4

بحث رو از طی الارض بردید به روح القدس!

سلام دوستان
یه سئوال: طی الارض عرفان کمال است یا عرفان قدرت؟ با داشتن طی الارض به کمال می رسیم یا به قدرت؟
و یه سئوال دیگه: ما در جهان سه بعدی زندگی می کنیم . آیا کسی از جهان چهار بعدی چیزی می دونه؟

pooya2;307417 نوشت:
سلام دوستان
یه سئوال: طی الارض عرفان کمال است یا عرفان قدرت؟ با داشتن طی الارض به کمال می رسیم یا به قدرت؟
و یه سئوال دیگه: ما در جهان سه بعدی زندگی می کنیم . آیا کسی از جهان چهار بعدی چیزی می دونه؟

باسمه تعالی
باسلام:
با توجه به ماهیت طی الارض ،می توان گفت طی الارض یک قدرت می باشد که حتی چه بسا مرتاضان هندی هم این قدرت را داشته باشند چنانچه يک مرتاض هندي به آية الله انصاري همداني گفته بود که مي خواهم طي الارض را به شما بياموزم ؛ ايشان فرموده بود : ما طي الارض لازم نداريم؛ ما بهترش را داريم ؛ ما توحيد داريم . يعني همه عالم زير پاي اهل توحيد است
که به تعبیر خواجه عبدالله انصاری:
اگر بر هواپری مگسی باشی ، اگر بر آب روی خسی باشی ، دل بدست آر تا کسی باشی

به طور کلی برای رسیدن به کمال ،انسان باید از دستورات الهی پیروی کند و بر وسوسه های شیطانی و هوای نفس غلبه کند و تقوای الهی را رعایت نماید این کمال حقیقی در بندگی و معرفت الله حاصل میشود و البته در این بین ممکن است که از این امور خارق العاده مانند طی الارض هم به فرد اعطاء شود

دوست عزیز جناب سمیع
آیا طی الارض به عرفان کمال کمکی می کند؟ آیا باعث شناخت جهان هستی است؟ آیا قدرتی برای شناخت بیشتر خداوند است؟ آیا بواسطه آن انسان در خدمت وجه الله است؟ آیا نقض زمان نیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم .

ببین دوست محترم , آیات و روایات که ذکر کردی و با توضیح قبلی که دادم مساله کاملا روشنه ما دو نوع نزول ملائکه داریم . نوع اول : که خاص به أنبیاء و أوصیاء علیهم السلام است که شامل وحی و غیره می شود آیه شریفه مورد بحث مختص به این نوع است .

نوع دوم : نزول ملائکه داریم بر بشر عادی و غیر معصوم نازل میشوند برای تاییدات و ارزاق و توفیقات اللهی که هویتا با آن قبلیه کاملا فرق می کنه .

مساله بسیار واضح و روشنه شرح و توضیح نمی خواد که دوست من .

ما بقی کلامتون که نیاز به جواب ندارد و خوانندگان عزیز داخل و بیرون از سایت متوجه هستن .

اما در مورد طی الأرض :

باز هم متوجه نیستی آصف بن برخیا که وصی حضرت سلیمان بود و گفتیم در مورد أنبیاء و أوصیاء هیچ حرفی نداریم .

اما بعد از بحثی که این چند روز با بزرگان داشتم در این مساله اجمالا طی الأرض را قبول کردم .

حالا طی الأرض چیست و هویتش چیست و اینا را وارد نمی شم ولی چیزی که مسلمه طی الأرض امام معصوم علیه السلام با طی الأرض انسان عادی مثل جابر بن یزید الجعفی اعلی الله مقامه تفاوت از زیر زمین تا آسمان هفتم دارد .

برای انسان عادی به اذن الله است که آیا مستمر است یا اوقات خاص دیگه ولش می کنیم به أمان خدا این بحث را .

نقل قول:
سلام
بنده از عرفان هیچ نمی فهمم ولی شما که اینجا مطلب زیاد نوشته اید می توانید درباره این جمله از فقره 39 دعای جوشن کبیر توضیح بفرمایید :
یا من لا یعبد الا هو
ای کسی که جز او پرستیده نمی شود
آیا طبق این گفتار پرستش بت هم پرستش خداست ؟
والله الموفق

درسته که خطاب با من نیست ولی دقیقا منظورتون نفهمیدم دوست بزرگوار لطف می کنی توضیح بدی استفاده کنیم .

موفق باشید .

اهل خدا;306510 نوشت:
میخواین ائمه رو خدایان بنامیم اینطور شاید شما دیگه خیالتون راه بشه؟!

آیات "الله من یشاء" رو هم بکنیم "امام من یشاء"؟!

معلوم نیست آصف بن برخیا و انبیای الهی از کدوم معصوم برای معجزات و کراماتشون اذن داشتند؟!

حتما عصای موسی به اذن معصومین اژدها شده نه خدا!!!

باز خنده دار تر اینکه طی الارض رو جزو مقامات هم آورده اند!!!!!!!!!!!!! :khaneh:


سلام
جواب:
توی روایات میبینیم که ائمه باب الله هستند(دعای جامعه ی کبیره) یعنی هر خیر و خوبی و مقاماتی که به کسی میرسه از طرف خداست اما از طریق آن ها و به وسیله ی ائمه.
اذن امام معصوم همون اذن خداست یعنی امام که نمیاد از خودش اجازه بدهد بلکه هر چه خدا بخواهد امام هم همان را میخواهد
که البته خدا به نظر اهلبیت اهمیت میدهد چون آن ها را دوست دارد برای مثال: هر کس که حضرت فاطمه از او راضی باشد خدا هم از او راضی است
همچنین شیعیان عقیده دارند که ولایت حضرت علی پا بر جا بوده در حالی که آدم بین آب و گل بوده است(حدیث است)پس اشکالی ندارد حضرت موسی به وسیلهی اهلبیت به خدا نزدیک شده باشد:(روایت)میدانیم که یکی از راه های تقرب موسی(ع) به خدا صلوات بر محمد و آل محمد بوده است

در انتها:امام علی میفرماید که دو گروه به ما ظلم کردند گروهی که شان ما را پایین آوردند و گروهی که شان ما را بیش از حد بالا بردند.

pooya2;307501 نوشت:
دوست عزیز جناب سمیع
آیا طی الارض به عرفان کمال کمکی می کند؟ آیا باعث شناخت جهان هستی است؟ آیا قدرتی برای شناخت بیشتر خداوند است؟ آیا بواسطه آن انسان در خدمت وجه الله است؟ آیا نقض زمان نیست؟

باسمه تعالی
با سلام:
1-با توجه به اینکه کمال نفس در سایه شریعت و عبودیت نسبت به حق تعالی به دست می آید و داشتن طی الارض صرفا یک قدرت نفسانی است لذا طی الارض کمکی برای رساندن به کمال نفس نمی کند در نتیجه می بینیم چه بسا افرادی از راه ریاضت های غیر شرعیه نفسشان قوی شده است و کارهای خارق العاده انجام می دهند ولی از جهت روحی و معنوی به کمال نرسیده اند و شاهدش سوره مبارکه شمس است که بعد از یازده قسمی که حق تعالی یاد می کند می فرماید :قد افلح من زکیها به تحقیق رستگار شد کسی که تزکیه نفس کرد و نمی فرماید:قد افلح من اقواها به تحقیق رستگار شد کسی که نفسش را قوی کرد
البته بین تزکیه نفس و تقویت نفس عموم و خصوص مطلق است یعنی هر کس که تزکیه نفس کرد و نفسش به کمال رسید ،نفس او قوی هم خواهد شد و می تواند کارهای خارق العاده انجام دهد ولی بر عکسش به طور عام صحیح نیست که هر کس نفسش قوی شده باشد نفس او به کمال هم برسد

2-با توجه به اینکه طی الارض امر خارق العاده ای است که خداوند در وجودبعضی از انسانها قرار می دهد و تصرفی در نظام هستی است می توان آن را شناختی بر حق تعالی و جهان هستی قلمداد کرد
3-و در خدمت وجه الله بودن بستگی به تشخیص اولیای الهی دارد

4-اما در مورد نقض زمان :
باید بدانیم که درباره ی حقیقت طی الارض و تبیین مفهوم و تحلیل عقلانی آن، از سوی دانشمندان نظریات گوناگونی ارائه شده است. یکی از آن نظریه ها، نظریه­ی اعدام و ایجاداست که از ناحیه محی الدین بن عربی ابراز شده و بزرگانی نیز آن را پذیرفته­اند. طبق این نظریه، شخص خود را در مکان مبدأ اعدام و در مکان دلخواه ایجاد می کند.
اصل این معنا مبتنی بر حرکت جوهری فلسفی یا مسئله­ی تجدد امثال عرفانی است. بر اساس «تجدد امثال» تمام موجودات، اعم از مادی و غیر مادی، و بر اساس حرکت جوهری فقط موجودات مادی، بر خلاف ظاهر ثابت و آرامشان، هر لحظه معدوم گشته و در لحظه ی بعدی با فیض جدید موجود می شوند. به دیگر عبارت، موجودات دم به دم فیض وجود را از مبدأ هستی دریافت کرده و بدین وسیله استمرار و بقای خویش را تأمین می کنند، به نحوی که اگر برای یک لحظه، فیض وجود از آنها دریغ گردد و این امدادهای پی در پی به آنها نرسد همگی در حالت عدم باقی خواهند ماند.

جهت روشن شدن مطلب، توجه به مثال روشنایی به ظاهر مستمر ولی سیال لامپ برق، مفید است. در این مثال، لامپ برق هر لحظه با دریافت انرژی جدید از مبدأ اصلی روشن می شود و اگر برای یک آن، جریان برق قطع گردد و نیروی جدید نرسد، لامپ خاموش می شود و فضا در تاریکی فرو می رود. به تعبیر بهتر، لامپ برق هر لحظه و هر آن، به اقتضای تاریکی ذاتی خود، خاموش گشته و در آن و لحظه­ی بعدی با دریافت انرژی جدید روشن می شود و بدین ترتیب، روشنایی به ظاهر مستمر آن ادامه می یابد ولی چون که این خاموش شدن، سریع صورت می گیرد ما آن را احساس نمی کنیم بلکه روشنایی لامپ را یک روشنایی ثابت تلقی می نماییم.

موجودات عالم نیز همین گونه اند؛ در هر لحظه معدوم می شوند و در لحظه ی بعد، با فیض جدید موجود می شوند ولی از آن رو که این موجود و معدوم شدن، سریع محقق می شود آن را احساس نمی کنیم، بلکه وجود اشیا را یک وجود ثابت و مستمر می بینیم.

ای جود تو سرمایه سود همه کس /وی ظل وجود تو وجود همه کس
گر فیض تو یک لحظه به عالم نرسد /معلوم شود بود و نبود همه کس (1)

حال، انسانی که بر طی الارض قدرت دارد، در حقیقت، ظرف ایجاد خود را از ظرف اعدام خویش جدا می سازد و در یک آن، خود را از نقطه ای به نقطه مورد نظر، بدون آنکه در دیگر موجودات تحولی رخ دهد و ملاک های مکانی و زمانی آنها تغییر کند، منتقل می سازد. این انسان اگر طی الارض هم نمی کرد، هر آن و هر لحظه در حال اعدام و ایجاد بود، وقتی هم که چنین می کند باز هم اعدام و ایجاد می شود لکن با این تفاوت که ظرف ایجادش با ظرف اعدامش فرق می کند. پیش تر در همان مکان که اعدام می شد، ایجاد می گشت ولی حالا که طی الارض کرده، در مکان مبدأ اعدام و در مکان دیگری ایجاد می شود.

این خلاصه ی تحلیلی است که می توان از طی الارض بر اساس نظریه ی محی الدین بن عربی ارائه کرد(2)
طبق نظریه­ی دیگر، طی الارض عبارت از این است که انسانی در اثر قدرت روحی عالی و بالا و در اثر ریاضت و مجاهدت با نفس، صاحب روح قوی شود و بدن او همرنگ روح و تابع روح او گردد و همان گونه که برای روح، سیر و سلوک با سرعت زیاد و اشراف بر حقایق عالم امکان دارد، بدن نیز در تمام عوالم با سرعت زیاد انتقال یافته و حرکت کند.

طی الارضی که برای اولیای الهی تحقّق پیدا می کند در اثر تهذیب روح و ریاضات شرعیه ای است که در اثر آن، بدن همرنگ با روح خواهد شد. لذا همان گونه که برای روح قوّتی هست برای بدن نیز آن قوّت خواهد بود.
پی نوشت:
1- فیض کاشانی
2- عرفان وتصوف ، ص ۱۴۵و۱۴۶.

انصار;307610 نوشت:
سلام
جواب:
توی روایات میبینیم که ائمه باب الله هستند(دعای جامعه ی کبیره) یعنی هر خیر و خوبی و مقاماتی که به کسی میرسه از طرف خداست اما از طریق آن ها و به وسیله ی ائمه.
اذن امام معصوم همون اذن خداست یعنی امام که نمیاد از خودش اجازه بدهد بلکه هر چه خدا بخواهد امام هم همان را میخواهد


باسلام

بله در بعضی موارد باید از پیامبر و ائمه اذن گرفت! که بطور کلی اکثرا از پیامبر و حضرت علی اذن گرفته میشود! البته اهل تسنن از پیامبر اذن میگیرند!

ائمه و معصومین واسطه در رحمت و اذن و... هستند! خود خداوند فرموده : کن فیکون امر خداست نه ائمه! اگر ائمه هم چنین توانایی دارند از طرف خداوند به آنها داده شده!

اما بحث ما با کاربر مورد نظر سر طی الارض بود نه کرامت طی الارض! همانطور که جناب سمیع هم اشاره کردند فقط عرفا نمیتوانند طی الارض کنند! بنده نمیخوام مبحث را باز کنم!
اگر فردا یه مرتاض هندی بیاید و طی الارض کند شما میگویید وی از ائمه اذن داشته؟!

وقتی عارف در سیرو سلوک طی منازل میکند و به مقاماتی میرسد خداوند به وی کراماتی از جمله طی الارض میدهد که این کرامات الهی در اثر اخلاص سالک بدست آمده!
سه دسته کرامات دیگر از همین قبیل وجود دارد که بعضی از آنها شیطانی است که بنده بیش از این نمیخوام بحث را بازتر کنم!


کرامات مثل معجزه است! عارف میتواند مرده را زنده کند و شفا دهد و حضرت عیسی هم میتوانست! خوب کجای قرآن گفته شده ائمه به حضرت عیسی اذن دادند؟!

در تمام قرآن گفته شده هر چه خدا بخواهد آن میشود نه اینکه هر چه ائمه بخواهند! ائمه واسطه در خواست خداوند است!


عیسی ـ علیه السلام ـ به بنی اسرائیل گفت:
«اِنِّی قَدْ جِئْتُكُمْ بِآیهٍ مِنْ رَبِّكُمْ؛ من از طرف پروردگار شما نشانه‎ای برایتان آورده‎ام.»

آن گاه پنج معجزه خود را به این ترتیب بر شمرد:
1. من از گِل چیزی به شكل پرنده می‎سازم، سپس در آن می‎دمم، به فرمان خدا پرنده‎ای می‎گردد.
2. كور مادر زاد را بینا می‎كنم.
3. مبتلایان به بیماری برص (پیسی) را بهبود می‎بخشم.
4. مردگان را زنده می‎كنم.
5. و از آن چه می‎خورید و در خانه خود ذخیره می‎نمایید، خبر می‎دهم.
قطعاً در اینها نشانه‎ای برای شما به سوی حق است، اگر ایمان داشته باشید.
ای مردم! خداوند پروردگار من و شما است، او را بپرستید، نه من و نه چیز دیگر را. این است راه راست.

اگر بنده طی الارض و کلا کرامات را به ائمه معصوم یا کسانی که به قول شما اذن از ایشان دارند منحصر نمیکنم برای اینست که اینها علائم و نشانه عارف بودن یا نایب ائمه بودن یا ارتباط با ائمه داشتن نیست!!!!!! و کسانی دیگر هم تا حدودی برخی از این کرامات را دارند اما منبعش الهی نیست ولی مردم عادی که نمیدانند!!!

اگر بنده به زبان شوخی با اون کاربر حرف زدم چون هر چیزی را میخواهند به ائمه ربط دهند که همه چیز به آن بزرگواران ربط پیدا نمیکند!


بنده قصد هیچ جسارتی به آن بزرگواران عاشق حق نداشتم! بنده همیشه از عرفا با نیکی و عظمت یاد میکنم ائمه و پیامبر نازنین که دیگر جای خود دارند!

ممنونم جناب سمیع
اگر درست متوجه شده باشم کالبد انسان که در بعد زمان و مکان قراردارد، در حالت طی الارض کالبد او از بعد مکان خارج می شود و در بعد زمان قرار می گیرد.

دوستان من فکر می کنم وقتی خداوند انسان را آفرید تمام علوم خدایی ( علوم خیر و علوم شر) را در انسان قرارداد و او را به جهان هستی فرستاد تا در جهان های مختلف ( جهان چند قطبی، دو قطبی ، تک قطبی و ... ) تجربه کرده و به بلوغ خلیفه الهی برسد و حالا ما هرچه قدر تلاش کنیم و به آمادگی لازم برسیم آن علم در ما هویدا می شود. بعنوان مثال شما موبایل را در نظر بگیرید، روزی به ایران آمد فقط می توانستیم با آن تماس بگیریم آنهم با کلی مشکلات . اما حالا اس ام اس ، ام ام اس ، امور بانکی ، ایمیل و خیلی امکانات دیگر مهیا شده است. بنظر من انسان نیز به همین شکل می تواند باشد. هر کدام از بشکلی خیر و شر را تجربه می کنیم و به وسیله آنها به تزکیه می رسیم.

با سلام
بر این فرمایش جناب محی الدین ایرادی به نظر می رسد که چگونه یک شیء موجود، معدوم می شود و دوباره بعد از معدوم شدن موجود می شود؟ در واقع مگر می شود شیء، موجود و معدوم شود، مثلا وقتی در تهران معدوم شد و در مشهد موجود شد این موجود در مشهد غیر از موجود در تهران است چون موجودی که در تهران بود معدوم شد و عدم وجود را نمی پذیرد؟ پس شاید طی الارض به صورت دیگری باشد؟
لطفا توضیحی در این خصوص بفرمایید.
:Gol:

سلام .
دوستان عزیز شما هیچ وقت دنبال کرامت نباشید من هم وقتی که13سال یا14سالم بود همه اش دنبال کرامت بودم ولی وقتی سخن تکان دهنده ی شیخ دولابی را شنیدم که میگوید:به دنبال کرامت نباشید که از خدا غفلت می کنید و تازه چند ایه هم گفتند در مورد حضرت عیسی گه من حضور ذهن ندارم.
واقا سید علی قاضی که سید العارفین وفخر اللاسلام که من شخصی رو مثل ایشون معصوم تر ندیدم و هم چنین اقای بهجت که واقعا معصوم است .اقا سید علی قاضی در سن40سالگی اولین کرامت را داشت و اون هم رفت پیش حضرت ابوالفضل .
نه دعا کنید که خدا به شما کرامت دهد نه به دنبالش بروید

نجم;327182 نوشت:
با سلام
بر این فرمایش جناب محی الدین ایرادی به نظر می رسد که چگونه یک شیء موجود، معدوم می شود و دوباره بعد از معدوم شدن موجود می شود؟ در واقع مگر می شود شیء، موجود و معدوم شود، مثلا وقتی در تهران معدوم شد و در مشهد موجود شد این موجود در مشهد غیر از موجود در تهران است چون موجودی که در تهران بود معدوم شد و عدم وجود را نمی پذیرد؟ پس شاید طی الارض به صورت دیگری باشد؟
لطفا توضیحی در این خصوص بفرمایید.
:gol:

[="times new roman"][="darkgreen"]أَوْ كَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیةٍ وَهِی خَاوِیةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یحْیی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یوْمًا أَوْ بَعْضَ یوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ یتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آیةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَیفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَینَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«البقرة/259»
یا چون آن کس که به شهری که بامهایش یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد؛ (و با خود می‏)گفت‏: (چگونه خداوند، (اهل‏) این (ویرانکده‏) را پس از مرگشان زنده می‏کند؟). پس خداوند، او را (به مدت‏) صد سال میراند. آنگاه او را برانگیخت‏، (و به او) گفت‏: (چقدر درنگ کردی‏؟) گفت‏: (یک روز یا پاره‏ای از روز را درنگ کردم‏.) گفت‏: ((نه‏) بلکه صد سال درنگ کردی‏، به خوراک و نوشیدنی خود بنگر (که طعم و رنگ آن‏) تغییر نکرده است‏، و به درازگوش خود نگاه کن (که چگونه متلاشی شده است‏. این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم‏) و هم تو را (در مورد معاد) نشانه‏ای برای مردم قرار دهیم‏. و به (این‏) استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پیوند می‏دهیم‏؛ سپس گوشت بر آن می‏پوشانیم‏.) پس هنگامی که (چگونگی زنده ساختن مرده‏) برای او آشکار شد، گفت‏: ((اکنون‏) می‏دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست‏.)[/][/]

[="blue"][="times new roman"]از عدم به وجود آمدن به اذن خداوند است و ممکن [/][/]

فتا 1;327237 نوشت:
أَوْ كَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیةٍ وَهِی خَاوِیةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یحْیی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یوْمًا أَوْ بَعْضَ یوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ یتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آیةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَیفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَینَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«البقرة/259»
یا چون آن کس که به شهری که بامهایش یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد؛ (و با خود می‏)گفت‏: (چگونه خداوند، (اهل‏) این (ویرانکده‏) را پس از مرگشان زنده می‏کند؟). پس خداوند، او را (به مدت‏) صد سال میراند. آنگاه او را برانگیخت‏، (و به او) گفت‏: (چقدر درنگ کردی‏؟) گفت‏: (یک روز یا پاره‏ای از روز را درنگ کردم‏.) گفت‏: ((نه‏) بلکه صد سال درنگ کردی‏، به خوراک و نوشیدنی خود بنگر (که طعم و رنگ آن‏) تغییر نکرده است‏، و به درازگوش خود نگاه کن (که چگونه متلاشی شده است‏. این ماجرا برای آن است که هم به تو پاسخ گوییم‏) و هم تو را (در مورد معاد) نشانه‏ای برای مردم قرار دهیم‏. و به (این‏) استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پیوند می‏دهیم‏؛ سپس گوشت بر آن می‏پوشانیم‏.) پس هنگامی که (چگونگی زنده ساختن مرده‏) برای او آشکار شد، گفت‏: ((اکنون‏) می‏دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست‏.)

از عدم به وجود آمدن به اذن خداوند است و ممکن

موت معدوم شدن نیست بلکه امر وجودی است که خداوند در قرآن می فرماید:الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُور
که خداوند ابتدا موت را خلق می کند بعد حیات را و خلق بر امر وجودی تعلق می گیرد نه امر عدمی! مردن و زنده شدن فرق دارد با معدوم و موجود شدن!
محال عقلی است که وجود معدوم و عدم موجود شود و ارادۀ و اذن خدا هم
به امر محال تعلق نمی گیرد.

سلام
منم دوست دارم از این قدرت ها داشته باشم شما چطوری این کار و می کنین؟
میشه باهاش رفت دانشگاه یا مثلا مسافرت!
آقای بهجت می گفت بعد نماز چند آیه اول سوره طه (اگه اشتباه نکنم) را بخونین بلد میشین!...آره؟

اتمقلی;327396 نوشت:
سلام
منم دوست دارم از این قدرت ها داشته باشم شما چطوری این کار و می کنین؟
میشه باهاش رفت دانشگاه یا مثلا مسافرت!
آقای بهجت می گفت بعد نماز چند آیه اول سوره طه (اگه اشتباه نکنم) را بخونین بلد میشین!...آره؟

باسمه تعالی
باسلام:
گر انگشت سلیمانی نباشد/چه خاصیت دهد نقش نگینی

نجم;327182 نوشت:
با سلام

بر این فرمایش جناب محی الدین ایرادی به نظر می رسد که چگونه یک شیء موجود، معدوم می شود و دوباره بعد از معدوم شدن موجود می شود؟ در واقع مگر می شود شیء، موجود و معدوم شود، مثلا وقتی در تهران معدوم شد و در مشهد موجود شد این موجود در مشهد غیر از موجود در تهران است چون موجودی که در تهران بود معدوم شد و عدم وجود را نمی پذیرد؟ پس شاید طی الارض به صورت دیگری باشد؟
لطفا توضیحی در این خصوص بفرمایید. :Gol:


باسمه تعالی
باسلام:
سیه رویی ز ممکن در دو عالم /جدا هرگز نشد الله اعلم(1
ابن عربی که در فص سلیمانی از کتاب فصوص الحکم خود نظریه اعدام و ایجاد در باب طی الارض را مطرح می کند،تحلیل این نظریه مبتنی بر حرکت جوهری فلسفی یا مسئله­ی تجدد امثال عرفانی است.
بر اساس «تجدد امثال» تمام موجودات، اعم از مادی و غیر مادی، و بر اساس حرکت جوهری فقط موجودات مادی، بر خلاف ظاهر ثابت و آرامشان، هر لحظه معدوم گشته و در لحظه ی بعدی با فیض جدید موجود می شوند.

به دیگر عبارت، موجودات دم به دم فیض وجود را از مبدأ هستی دریافت کرده و بدین وسیله استمرار و بقای خویش را تأمین می کنند، به نحوی که اگر برای یک لحظه، فیض وجود از آنها دریغ گردد و این امدادهای پی در پی به آنها نرسد همگی در حالت عدم باقی خواهند ماند.

ای جود تو سرمایه سود همه کس/وی ظل وجود تو وجود همه کس
گر فیض تو یک لحظه به عالم نرسد/معلوم شود بود ونبود همه کس(2

جهت روشن شدن مطلب، توجه به مثال روشنایی به ظاهر مستمر لامپ برق، مفید است.
در این مثال، لامپ برق هر لحظه با دریافت انرژی جدید از مبدأ اصلی روشن می شود و اگر برای یک آن، جریان برق قطع گردد و نیروی جدید نرسد، لامپ خاموش می شود و فضا در تاریکی فرو می رود.
به تعبیر بهتر، لامپ برق هر لحظه و هر آن، به اقتضای تاریکی ذاتی خود، خاموش گشته و در آن و لحظه­ی بعدی با دریافت انرژی جدید روشن می شود
و بدین ترتیب، روشنایی به ظاهر مستمر آن ادامه می یابد ولی چون که این خاموش شدن، سریع صورت می گیرد ما آن را احساس نمی کنیم بلکه روشنایی لامپ را یک روشنایی ثابت تلقی می نماییم.

موجودات عالم نیز همین گونه اند؛ در هر لحظه معدوم می شوند و در لحظه ی بعد، با فیض جدید موجود می شوند ولی از آن رو که این موجود و معدوم شدن، سریع محقق می شود آن را احساس نمی کنیم، بلکه وجود اشیا را یک وجود ثابت و مستمر می بینیم.

حال، انسانی که بر «طی الارض» قدرت دارد، در حقیقت، ظرف «ایجاد» خود را از ظرف «اعدام» خویش جدا می سازد و در یک آن، خود را از نقطه ای به نقطه مورد نظر، بدون آنکه در دیگر موجودات تحولی رخ دهد و ملاک های مکانی و زمانی آنها تغییر کند، منتقل می سازد.
این انسان اگر «طی الارض» هم نمی کرد، هر آن و هر لحظه در حال اعدام و ایجاد بود، وقتی هم که چنین می کند باز هم اعدام و ایجاد می شود لکن با این تفاوت که ظرف ایجادش با ظرف اعدامش فرق می کند. پیش تر در همان مکان که «اعدام» می شد، ایجاد می گشت ولی حالا که طی الارض کرده، در مکان مبدأ «اعدام» و در مکان دیگری «ایجاد» می شود.

پی نوشت:
1-شیخ محمود شبستری
2-فیض کاشانی

نقل قول:
باسمه تعالی
باسلام:
گر انگشت سلیمانی نباشد/چه خاصیت دهد نقش نگینی

سلام

انگشت؟سُلَیمون؟
زیر دیپلم بگین منم خالیم بشه خب...این اسم اعظم که نبود بود؟؟

حتما یه کاربردی داره برای مردم عادی دیگه و الا نمی اومدن به مردم عادی توصیه کنن که؟
خالا چند روز بخونیم علائمش مشهود میشه!!

بنظر من اگر دستور اصلی بزرگان دین رو هم پیدا کنیم و بخونیمشون هیچ وقت این مورد بوجود نمیاد
بنظر من این دستورات مثل یه ماشین می مونه که نیاز به بنزین داره و بنزینش هم خود ما و درون ماست
باید درون ما یه سری مواردی فعال بشه تا این امر صورت بگیره
فکر کنم کسی که مبنای زندگیشو خودشناسی قرار داده باشه خیلی موفق تر از کسانی هست که فقط دنبال دستور هستن
اساتید و عارفان هم بر همین فعالیت درونی شخص بوده که برای هر شخصی یه ذکر رو می دادن بطوری که همون ذکر و یا دستور برای یکی دیگه کار نمی کنه

موضوع قفل شده است