خودکشی و خود زنی نتیجه ی عدم توکل به خداوند

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
خودکشی و خود زنی نتیجه ی عدم توکل به خداوند

[=&quot]«توكل» از «وكالة» برگرفته شده است. كسى كه كارش را به ديگرى واگذار مى‏كند مُتّكِل است و وقتى به آن كه توكل مى‏كند، اعتماد كامل داشته باشد، او را «متوكل» گويند. [/]

[=&quot]پس توكل اعتماد قلبى به وكيل است. كسى كه خداوند را با تمام اوصافش(علم، قدرت، حكمت و...) شناخت، در تفويض امور خويش به او هيچ نگرانى نخواهد داشت و دلش كاملاً آرام خواهد بود. البته توكل مراتبى دارد: [/]

[=&quot]مرتبه اول آن است كه اعتماد او به خداوند همانند اعتماد بر وكيل باشد. [/]

[=&quot]مرتبه دوم آن است كه حال بنده با خداوند همانند حال طفل با مادر خويش باشد كه جز او را نمى‏شناسد و تنها به او پناه مى‏برد. [/]

[=&quot]مرتبه سوم آن است كه بنده در برابر خداوند كاملاً خويشتن را بى‏اختيار ببيند و به طور كلى خود را فراموش كند. اين مرتبه عالى‏ترين مرتبه توكل است. [/]

[=&quot]وقتى آدمى به اين حقيقت رسيد كه «لا حول ولا قوة الا باللَّه؛ هيچ حركت و نيرويى نيست جز آن كه به خداوند متكى است»، در مرحله عمل نيز به اين حقيقت بزرگ توجه خواهد داشت. از اين‏رو، امور خويش را به او وا مى‏گذارد و به او تكيه مى‏كند. [/]

[=&quot]راه كسب توكل بالا بردن ميزان معرفت به خداوند و نقش او در هستى است. كسى كه خداوند را با اوصاف كمالى‏اش شناخت و او را قدرتمندى با اراده در صحنه هستى ديد، ديگر حوادث جهان را تنها در قالب اسباب و علل عادى و مادى تفسير نخواهد كرد؛ مشيت نافذ او را در همه جا مى‏بيند و حوادث و امور را با در نظر گرفتن اين واقعيت بزرگ توضيح مى‏دهد. [/]

[=&quot]مرحوم علامه طباطبايى مى‏فرمايد: «حقيقت مطلب اين است كه نفوذ اراده و رسيدن به مقصود در عالم ماده نيازمند به يك سلسله اسباب و عوامل طبيعى و يك سلسله عوامل روحى و نفسانى است. هنگامى كه انسان وارد ميدان عمل مى‏شود و كليه عوامل طبيعى مورد نياز را آماده مى‏كند، تنها چيزى كه ميان او و هدفش فاصله مى‏اندازد همانا تعدادى از عوامل روحى(از قبيل سستى اراده و تصميم، ترس، شتابزدگى، كم‏تجربگى و بدگمانى نسبت به تأثير علل و اسباب) است». در چنين وضعى اگر انسان به خداوند سبحان توكل داشته باشد، اراده‏اش قوى و عزمش راسخ مى‏گردد و مزاحمات روحى در برابر آن خنثا خواهد شد؛ زيرا انسان در مقام توكل با مسبب‏الاسباب پيوند مى‏خورد - با چنين پيوندى ديگر جايى براى نگرانى و تشويش خاطر باقى نمى‏ماند - و با قاطعيت با موانع دست و پنجه نرم مى‏كند تا به مقصود برسد. [/]

[=&quot]خداوند متعال شخص متوكل را با امدادهاى غيبى كه از حيطه اسباب طبيعى و علل مادى فراتر است، يارى مى‏دهد. اميرمؤمنان(ع) مى‏فرمايد: «من توكّل على‏الله ذَلَّت له الصِّعاب و تسهَّلت عليه الاسبابُ و تبوَّءَ الخَفَض و الكرامة؛ هر كس به خدا توكل كند، سختى‏ها براى او نرم و آسان و اسباب و وسيله‏ها برايش فراهم شود و در راحت و وسعت و كرامت جاى گيرد.»2 [/]

[=&quot]ازاين‏رو، اگر وسائل و اسباب مادى فراهم شد و در عوامل ماوراى مادى بر خداوند توكل گرديد، دستيابى به مقصود حتمى خواهد بود: «من يتوكل على‏الله فهو حسبه انّ الله بالغُ امره؛ هر كس بر خداوند توكل كند خداوند براى او كافى است كه امورش را كفايت و تدبير كند و خداوند امورش را به ثمر مى‏رساند»3. [/]

[=&quot]وقتى توكل با صداقت و نيت خالص تحقق يابد، دسترسى به مقصود حتمى خواهد بود. خودكشى و از بين بردن خود به سبب ناتوانى در فائق آمدن بر مشكلات مادى و روحى موجب عذاب اخروى است. هيچ كس حق ندارد خود را به دست خود به هلاكت بكشاند. حيات وديعه و امانت الاهى است. انگيزه حيات آدمى رسيدن به كمال سعادت و فلاح و رستگارى است. هر كس در مسير حيات خود بايد موانع و مشكلات را كنار زند و به لذت دائمى و خوشبختى برسد. اگر اين مسير را طى كرد، به سعادت مى‏رسد. اگر در مسير سعادت قدم برنداشت و از ياد خدا غافل شد، حيات او نيز با سختى در مى‏آميزد. چاره چنين انسانى - همان طور كه در ابتداى سخن اشاره شد - استفاده از دو عامل آگاهى و بينش و قدرت اختيار و تصميم است. چنين انسانى كه شديداً دچار مصائب و سختى‏ها است، بايد معرفت و بينش پيدا كند. بعد تصميم بگيرد و با اراده راسخ براى رسيدن به مقصود گام بردارد و در هر مرحله پيوسته بر خدا توكل كند تا مشمول توجّهات حضرت حق گردد؛ رهاورد خودكشى عذاب اخروى است نه رهايى از مشكلات. ان شاءاللّه خداوند همه ما را از متوكلان و متوسلان واقعى قرار دهد.[/]