۩۞۩۩۞۩ اشعار و پیامک در سوگ امام محمد باقر (ع) ۩۞۩۩۞۩

تب‌های اولیه

60 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
۩۞۩۩۞۩ اشعار و پیامک در سوگ امام محمد باقر (ع) ۩۞۩۩۞۩

ای خدای باقر !علم نیست آنچه در نزد مردمان است. علم آن است که مظهرش باقر العلوم است. ما را سنگریزه ای از سلسله جبال علوم باقری عنایت کن!
شهادت حضرت امام محمد باقر - علیه السلام - تسلیت باد.

گرفته از وب :http://smsmazhabi.blogfa.com

پذيرش سخن پاك

قال الباقر علیه السلام:
خذوا الكلمه الطيبه ممـن قـالها و ان لم يعمل بها.
سخن طيب و پاكيزه را از هر كه گفت بگيرد, اگر چه او خود , بدان عمل نكند .

4 ـ تحف العقول, ص 291.

اي فروزان گهر پاك بقيع
گل پرپر شده در خاك بقيع

با سلامت كنم آغاز كلام
اي تو را ختم رسل گفته سلا م

پنجمين حجت و هفتم معصوم
بابي انت كه گشتي مسموم

اي فداي حق و قرباني دين
كرده يك عمر نگهباني دين

تنت از درد و الم كاسته شد
تا كه دين قامتش آراسته شد

از عدو ظلم و شرارت ديده
چون پدر رنج اسارت ديده

خار در پاي و رسن در بازو
رفته‌اي با اسرا در هر سو

كرده خون خاطرت اي شمع ولا
محنت واقعه‌ي كرب و بلا

كربلا ديده‌اي و كوفه و شام
اي شهيد از اثر ظلم هشام

آتش و غم پر و بالت را سوت
زهر كين شعله به جانت افروخت

اثر زهر به زين آلوده
كرد اعضاي تو را فرسوده

خود تو مظلومي و قبر تو خراب
ديده‌ي دهر از اين غصّه پر آب

شيعه را دل ز عزايت شده داغ
كه بود قبر تو بي‌شمع و چراغ

ظلم اين است كه دور از ادراك
كرده يكسان حرمت را با خاك

نزد آن طايفه‌ي زشت مرام
بوسه بر قبر شما هست حرام

با چنين ظلم و ستم از اعدا
بهتر اين است كه قبر زهرا

مخفي از ديده‌ي دشمن گرديد
تا ز هر حادثه ايمن گرديد

مؤيد

___________________

اي كه ذكر جان ثناي تو يا باقر العلوم
وي حرف دل دعاي تو يا باقر العلوم

اي مصطفی سلام فرستاده سوي تو
از جانب خداي تو يا باقرالعلوم

دشنام داد دشمن و گرديد عاقبت
شرمنده‌ از عطاي تو يا باقر العلوم

هر دم هزار قافله دل كند صفا
در صحن با صفاي تو يا باقر العلوم

جرم من و شفاعت تو اي شفيع خلق
درد من و دواي تو يا باقر العلوم

علم و كمال و حكمت و توحيد جان گرفت
از نطق جان فزاي تو يا باقرالعلوم

فردا به خلد ناز فروشم اگر شوم
محشور با ولاي تو يا باقر العلوم

يك لحظه و اكند گره از كار عالمي
دست گره گشاي تو يا باقر العلوم

دردا كه صبح و شام و هشام از ره ستم
كشويد بر جفاي تو يا باقر العلوم

با اين همه عنايت و لطف و عطاي تو
زهر ستم سزاي تو يا باقر العلوم

در گوشه‌ي بقيع مزار غريب تو
تاريخ رنجهاي تو يا باقر العلوم

بالله قسم رواست كه چشم تمام خلق
خون گريد از براي تو يا باقر العلوم

مظلوم زيست كردي و مسموم كين شدي
اين بود ماجراي تو يا باقر العلوم

دردا كه شد نهان به دل خاك در بقيع
روي خدا نماي تو يا باقرالعلوم

شهر مدينه شهر نبي لاله‌زار وحي
گرديده كربلاي تو يا باقرالعلوم

هر جا سفر كنم دل من در بقيع تو است
دارم به سر هواي تو يا باقر العلوم

سازگار

------------------------------------------------

تا جا به صدر زين پسر بو تراب كرد
آهي كشيد از دل و جا بر تراب كرد

آغشته زين به زهر بد از كينه‌ي هشام
زهري كه از ستم جگر سنگ آب كرد

بر صدر زين نشست چون آن مهر دل فروز
سر را نهان به جيب افق آفتاب كرد

آتش گرفت و سوخت دل باغبان باغ
تا يورش خزان گل او را گلاب كرد

بر تار و پود او چون اثر كرد زهر كين
او را بسان طره پر پيچ و تاب كرد

مانند شخص مار گزيده به گرد خويش
پيچيد و ناله‌اش دل زهرا كباب كرد

شيرازه كتاب ولايت ز هم گسست
در سوگ علم تا كه اجل فتح بابا كرد

‍ژوليده شو خموش كه اين شعر جانگداز
در باغ خلد خون دل ختمي مآب كرد

ژوليده نيشايوري

كسي كه طعم زبان عسل نمي فهمد
توهرچه هم بخواني غزل ؛ نمي فهمد
حكايت نرود ميخ اهني درسنگ ؛
مگو به سنگ كه ضرب المثل نمي فهمد
حديث عاشقي به پايان نمي رسد اما...
دريغ و درد كه اين را اجل نمي فهمد

منبع " تبیان زنجان"

اى بقیعت عاشقان را كعبه عشق وامید
سینه چاكیم از غم تو، بى قرارغربتت

منبع " تبیان زنجان"

كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم
هزار حیف كه از زهر كینه شد مسموم

سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله
وصّی پنجم تو كشته شد، ولی مظلوم

گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند
گهی به خانه‌اش از كینه خصم برد هجوم

بسان مادر و آباء رنج دیده‌ی خویش
همیشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم

به غربت علی و خاندان او سوگند
امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم

هماره قصه مظلومی‌اش به خاك بقیع
بود ز غربت قبرش برای ما معلوم

ز دردهای نهانی كه بود در دل او
كسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم

حیات او همه با درد و رنج و غصه گذشت
كه بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم

نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هایش
نه قدرت است قلم را كه تا كند مرقوم

بگو به امت اسلام، این سخن (میثم)
به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم

غلامرضا سازگار



كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم


هزار حیف كه از زهر كینه شد مسموم

سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله

وصّی پنجم تو كشته شد، ولی مظلوم




بار دگر مدینه غمی تازه دیده است
داغی دگر به جان و دل او رسیده است

تنها مدینه نیست که در سوگ و ماتم است
ماتم نشین و غم زده هر آفریده است

از بس به خاک اوست نهان چلچراغ نور
شام مدینه آینه دار سپیده است

بر محنت و غریبی گلهای باغ عشق
گریان شده است دیده هر کس شنیده است

از بس که داغ بر دل زهرا نهاده اند
خون جگر ز چشم پیمبر چکیده است

گلچین روزگار که دستش شکسته باد
از باغ اهل بیت گلی تازه چیده است

سوزد دلم ز داغ غم باقر العلوم
آن کس که کشته ره و عشق و عقیده است

از غربت و مصیبت آن حجت خدا
نخل بلند قامت هستی خمیده است

آن نازنین که در سفر کربلا و شام
خونین جگر به سینه صحرا دویده است

همراه کاروان اسیران دشت خون
بر جان بلا و محنت جانان خریده است

ای تربت بقیع به عرش افتخار کن
اینجا سرور قلب نبی آرمیده است

از سوز سینه گفت(وفائی)به اهل دل
خار غمش به پای دل ما خلیده است

سید هاشم وفائی



من غصه دار غصه های بی قرینم
من کربلا را یادگار آخرینم

من یادگار روزهای خاک وخونم
من یادگار چهره های لاله گونم

من تشنگی را در حرم احساس کردم
یاد دو دست خونی عباس کردم

من کودکی بودم که آهم را شنیدند
دیدم سر جد غریبم را بریدند

من دیده ام در وقت تشییع جنازه
اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه

من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه
خورشید را بر نیزه دیدم بین کوفه

گرچه کنون مسموم از زهر هشامم
من کشته ویران ای در شهر شامم

من روضه خوانی در منا بر پا نمودم
خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم

من سوختم از داغ بانوی مدینه
سنگ مدینه می زنم هر دم به سینه

حالا که نقش زهر کین در جسم مانده
از جسم پاک من فقط یک اسم مانده

یا رب قرارم را ز نیرنگش ربوده
در مجلس مستی مرا دعوت نموده

زهر عدو خون کرده قلب آتشین را
گریان نموده چشم زین العابدین را



حبیب الله موحد

آسمان اشك غم از ديده ما بيرون كرد


دل ما را ز غم و غصّه لبالب خون كرد

هر دلى رسته ز غم بود، به غم كرد دچار

هر سرى لاف زد از عقل و خرد مجنون كرد

هر كه در دايره عشق و وفا گام نهاد

چرخش از دايره عشق و وفا بيرون كرد

پنچمين حجت حق حضرت باقر كه خدا

بهر او خلقت اين دايره گردون كرد

گشت مسموم جفا از اثر زهر وليد

شيعيان را به جهان غمزده و محزون كرد

چه دهم شرح غمش را كه ندانم به خدا

با دل خسته او زهر هلاهل چون كرد

گويم آن قدر كه تا بر سر زين جاى گرفت

آسمان زين فلك از غم او وارون كرد

قدر اين گوهر يكدانه ندانست فلك

كه غريبانه به زير لحدش مدفون كرد

مى رود اشگ غم از چشم ملايك «خسرو»

شعر جانسوز تو چون چشم ملك جيحون كرد


(محمّد خسرو نژاد)

[="blue"]ایام [="darkgreen"]شهادت امام باقر علیه السلام[/] به ساحت مقدس حضرت بقیة الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه

رهبر معظم انقلاب ، مراجع عظام و شیعیان و دوستداران آن امام همام تسلیت وتعزیت باد.[/]


زمین و آسمان ای شیعه در حزن وغم است امشب
همه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب

امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون
مدینه غم سرا از این غم وزین ماتم است امشب



بسر مى‏ پرورانم من هواى حضرت باقر

بدل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر

ز عشقش جان من بر لب رسيده كس نمى‏ داند

كه نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر

بگوشم هاتف غيبى سرود اين نكته را ديشب

كه باشد رخش دانش زير پاى حضرت باقر

چنان بگرفته علمش آفاق را يكسر

كه پيچيده در اين عالم صداى حضرت باقر

پيمبر گفت با جابر كه خواهى ديد باقر را

سلام از من رسان آنكه براى حضرت باقر

سوالاتى كه از وى كرده دانشمند نصرانى

جوابش را شنيد از گفته‏ هاى حضرت باقر

مسلمان گشت راهب ناگهان در محضر آن شه

منور شد دل او از ولاى حضرت باقر

شد آسان وضع حمل گرگ وحشى بيابانى

به روى قله ى كوه از دعاى حضرت باقر

بر ستاخيز اگر خواهى نجات از كرمى محشر

برو در سايه ظل هماى حضرت باقر

فرد عاجز بود ز اوصاف بى پايان آن سرور

كميت لفظ لنگ است از ثناى حضرت باقر

جلال و شان و قدر آن امام پاك بازان را

نمى‏ داند كسى غير از خداى حضرت باقر

(رضائى) ايستاده بر در دولتسراى او
چو سائل منتظر بهر عطاى حضرت باقر



اى خفته همچو گنج، به ويرانه بقيع


پر مى‏ زند كبوتر دل، در هواى تو

در را به روى امت اسلام بسته‏ اند

آن گمرهان كه بى خبرند از صفاى تو





اى زمین و آسمان سوگوار غربتت


آفتاب صبحدم، سنگ مزارغربتت

بر جبین فصل‏ها هر یک نشان داغ توست

اى گریبان خزان، چاک از بهارغربتت



اى شمع بزم دين، يا باقرالعلوم
وى آيت مبين، يا باقرالعلوم

اى سرور امم، وى پنجمين امام
معصوم هفتمين، يا باقرالعلوم

مرآت طاوها، ريحانه ‏ى نبى
فرزند يا و سين، يا باقرالعلوم

اى مهر دل فروز، در آسمان علم
وى يار مه جبين، يا باقرالعلوم

اى حجت خدا، ما را شفيع شو
در روز واپسين، يا باقرالعلوم

اى آفتاب علم، آئينه‏ ى كمال
چشم و چراغ دين، يا باقرالعلوم

اى نور كردگار، هستى تو يادگار
بر زين العابدين، يا باقرالعلوم

سواى خاص و عام، كردى هشام را
با نطق آتشين، يا باقرالعوم

اى ماه هاشمى، شد قلب اهل دل
با مهر تو عجين، يا باقرالعلوم

اى كشته ستم، عالم به ماتمت
با غم شده قرين، يا باقرالعلوم

شمع وجود تو، شد قطره قطره آب
از سوز زهركين، يا باقرالعلوم

شد طبع «حافظى» از خرمن ادب
پيوسته خوشه چين، يا باقرالعلوم

كسی كه بود شكافنده‌ی تمام علوم

هزار حیف كه از زهر كینه شد مسموم

سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله

وصّی پنجم تو كشته شد، ولی مظلوم

عرض تسليت شهادت امام باقر عليه السلام خدمت همه دوستان

اي بوسه گاه جن و ملك، خاك پاي تو

جان تمام عالم خاكي فداي تو

اي اختر سپهر ولايت كه تا ابد

عالم منور است به نور لقاي تو

اي شهريار كشور دانش كه در جهان

نشناخت كس مقام تو را جز خداي تو

اي ريزه خوار سفره علمت جهانيان

خورشيدِ علم، كرده طلوع از سراي تو

اي باقر العلوم كه هنگام مكرمت

باشد هزار حاتم طايي گداي تو

پنجم ولي و حجت خلاق عالمي

لوح دل است مهر به مهر و ولاي تو

در عرصه وجود نَهِي قبل از آنكه پاي

داده سلام احمد مرسل براي تو

هر كس تو را شناخت دل از ديگري بريد

بيگانه گشت با همه كس آشناي تو

چندين هزار عالم و دانشور فقيه

آمد برون ز مكتب و دانشسراي تو

اي خفته همچو گنج، به ويرانه بقيع

پر مي زند كبوتر دل، در هواي تو

فولادي است پير غلام شكسته دل

چشم اميد بسته به لطف و عطاي تو

فولادي

تفسیر دشت كربلا در سینه توست

دلها گرفتار غم دیرینه توست

با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى

داغ یتیمى را به صادق هدیه كردى





اى كاش بر قبرت حرم سازیم امامم

بر گنبدش پرچم بیافرازیم امامم

آییم پابوس و تو را زوّار گردیم

ما بى كسان هم لایق دیدار گردیم




گاه قلبش از غم، آتش مى‏گرفت

گاه زهر كین حیاتش مى‏گرفت

اشكهاى سرخ امانش را گرفت

ذره ذره داغ جانش را گرفت






یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم


از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم

هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته

سنگینى داغت دل ما را شكسته



ای همصدای کودکان، همبازی بنت الحسین

کی می زنی دل را صلا، ای یادگار کربلا


ای آنکه بین حجره ات، در لحظه های آخرین



ذکرت حسین و کربلا، ای یادگار کربلا



از زبان حضرت باقر :



یاد دارم که کربلا بودم

از غریبی چه ناله ها کردم

جسم جدم میان مقتل بود

با رقیه چه گریه ها کردم



یاد دارم که بزم شرم یزید


خیزران آتشی بر این دل زد

من خودم با دو چشم خود دیدم

عمه سر را به چوب محمل زد





خاک بقیعت دل جلا، ای یادگار کربلا


قدرش فزون تر از طلا، ای یادگار کربلا

شمعی شدی در زندگی، روشن نمودی سوختی

غم ها کشیدی از بلا، ای یادگار کربلا





اى زمین و آسمان سوگوار غربتت
آفتاب صبحدم، سنگ مزارغربتت


بر جبین فصل‏ها هر یک نشان داغ توست
اى گریبان خزان، چاک از بهارغربتت


یک بقیع اندوه و ماتم یک مدینه اشک وخون
سینه‏‎هامان یک به یک آیینه دار غربتت


پاک شد آیینه از زنگ، اى تماشایى‏‎ترین
شستشو دادیم دل را، باغبار غربتت


شب سیه پوش از غم و اندوه بى‎پایان توست
شرمگین خورشید، ازشب‎هاى تارغربتت


اى بقیعت عاشقان را کعبه عشق وامید
سینه چاکیم از غم تو، بى قرارغربتت


شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست
خم شده پشت مدینه زیربار غربتت


مى‎‏تپددل‎هاى عاشق در هواى نامتو
با غمى خو کرده هر یک در کنارغربتت


کاش مى‎‏شد روشناىتربت پاک تو بود
چلچراغ اشک ما در شام تارغربتت


دایره در دایره پژواکى از اندوه توست
هیچ داغى نیست بیرون از مدارغربتت


دامن اشکى فراهم داشتم یک سینه آه
ریختم در پاى تو کردم نثارغربتت


آشناى زخم دل‎ها،غربت معصوم توست
من دلى دارم پریشان، از تبارغربتت



بـه سر مـی پـرورانم من هوای حضرت بـاقر (ع)



بـه دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر (ع)

زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی دانـد

کـه نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر (ع)



نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هایش


نه قدرت است قلم را که تا کند مرقوم

بگو به امت اسلام، این سخن (میثم)

به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم





کسی که بود شکافنده‌ی تمام علوم


هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم

سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله

وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم



یا باقرالعلوم(علیه السلام) کلید دعا تویی.... آقای بی حرم، حرم قلب ما تویی
تاریخ را ورق زدم و دیدم از قضا ....همسنگر سه ساله ی کرب و بلا تویی

اى به تو از خالق داور سلام
از لب جانبخش پیمبر سلام
:Sham:
اى پدر عالم هستى همه
نخل على یوسف فاطمه
:Sham:
شمس و قمر را به نسب اخترى
نسل امام از پدر و مادرى
:Sham:
اختر تابنده دانش تویى
بلكه شكافنده دانش توئى
:Sham:
عالم علم احد قادرى
باقرى و باقرى و باقرى
:Sham:
دانشى كل نقطه ‏اى از مكتبت
علم لِدُنى سخنى بر لبت
:Sham:
مدح تو از قول خدا در نبى است
خلق تو آیینه خلق نبى است
:Sham:
مام تو ریحانه بخل بتول
جابرت اورده سلام از رسول
:Sham:
اختر تابنده ماه رجب
مهر فروزنده ما رجب
:Sham:
شهر رجب را تو مهین كوكبى
ماه فروزان نخستین شبى
:Sham:
علم نهانى ز گلستان تو
پیر خرد طفل دبستان تو
:Sham:
هر نفست باغ گلى از كمال
هر سخنت پاسخ صدها سوال
:Sham:
مهر رخت اى به على نور عین
بوسه گه یوسف زهرا حسین
:Sham:
نام تو را گفت عدو ناسزا
از چه تو گفتیش ز رافت دعا
:Sham:
با همه فضل و شرف و علم تو
دشمن تو شد خجل از حلم تو
:Sham:
اى به فدایت پدر و مادرم
مدح تو در اوج دهان گوهرم
:Sham:
(میثم) و عبد مطیع توام
عاشق دیدار بقیع توام
:Sham:

[=Arial Black]یك عمر سوخت قلب تو از كينه هشام- آن دشمن سياه دل بى حياى تو
تنها نه در عزاى تو چشم بشر گريست- آن دشمن سياه دل بى حياى تو
[=Arial Black]
اى خفته همچو گنج، به ويرانه بقيع- پر مى‏ زند كبوتر دل، در هواى تو

[=Arial Black] در را به روى امت اسلام بسته‏ اند- آن گمرهان كه بى خبرند از صفاى تو

[=Arial Black]

باقر از فرط غمت افسرده گشتیم


از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم

:Sham:

هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته

سنگینى داغت دل ما را شكسته

:Sham:

سوز دلت از سینه ات بار سفر ساخت

در سینه ما رفت و ما را دیده‏تر ساخت

:Sham:

پنجم امام و هفتمین معصوم هستى

جانم فدایت پس چرا مسموم هستى

:Sham:

اى صبر مطلق، گشته‏اى بى تاب از چه؟

اى كشتى عدل خدا، گرداب از چه؟

:Sham:

جسم شریفت از چه كم كم آب گشته

بنگر كه صادق از غمت بى تاب گشته

:Sham:

تو یادگار آخرینِ كربلایى

تو داغدار و دل غمینِ كربلایى

:Sham:

تفسیر دشت كربلا در سینه توست

دلها گرفتار غم دیرینه توست

:Sham:

با رفتنت دیگر تو آسوده ز دردى

داغ یتیمى را به صادق هدیه كردى

:Sham:

تاریكى صحن تو بر غربت گواه است

شمعى ندارد قبر تو بى بارگاه است

:Sham:

اى كاش بر قبرت حرم سازیم امامم

بر گنبدش پرچم بیافرازیم امامم

:Sham:

آییم پابوس و تو را زوّار گردیم

ما بى كسان هم لایق دیدار گردیم

:Sham:




به غربت علی و خاندان او سوگند
امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم

هماره قصه مظلومی‌اش به خاك بقیع
بود ز غربت قبرش برای ما معلوم




نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هایش

نه قدرت است قلم را که تا کند مرقوم

بگو به امت اسلام، این سخن (میثم)

به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم





تنها تر ین غر یب دیار مدینه بود
او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود

صد باب علم از کلماتش گشوده شد
در بین عالمان به خدا بی قرینه بود

این خانواده نسل نجات و هدایتند
او نا خدای پنجمی این سفینه بود

نان آور همیشه هر کو دک یتیم
بر شانه های خسته او جای پینه بود

آتش گرفته باغ دلش از شراره ای
سهم امام خسته ما زهر کینه بود

همواره آسمان دلش رنگ لاله داشت
هفتاد و چند داغ شقایق به سینه بود

دشت نگاه او پُرِ گلهای اشک بود
یاد آور حکایت سقا و مشک بود






ى زمین و آسمان سوگوار غربتت
آفتاب صبحدم، سنگ مزارغربتت
********************
بر جبین فصل‏ها هر یک نشان داغ توست
اى گریبان خزان، چاک از بهارغربتت
********************
یک بقیع اندوه و ماتم یک مدینه اشک وخون
سینه‏‎هامان یک به یک آیینه دار غربتت

پاک شد آیینه از زنگ، اى تماشایى‏‎ترین
شستشو دادیم دل را، باغبار غربتت
********************
شب سیه پوش از غم و اندوه بى‎پایان توست
شرمگین خورشید، ازشب‎هاى تارغربتت
********************
اى بقیعت عاشقان را کعبه عشق وامید
سینه چاکیم از غم تو، بى قرارغربتت
********************
شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست
خم شده پشت مدینه زیربار غربتت

مى‎‏تپددل‎هاى عاشق در هواى نامتو
با غمى خو کرده هر یک در کنارغربتت
********************
کاش مى‎‏شد روشناىتربت پاک تو بود
چلچراغ اشک ما در شام تارغربتت
********************
دایره در دایره پژواکى از اندوه توست
هیچ داغى نیست بیرون از مدارغربتت
********************
دامن اشکى فراهم داشتم یک سینه آه
ریختم در پاى تو کردم نثارغربتت

آشناى زخم دل‎ها،غربت معصوم توست
من دلى دارم پریشان، از تبارغربتت
********************
کسی که طعم زبان عسل نمی فهمد
توهرچه هم بخوانی غزل ؛ نمی فهمد
حکایت نرود میخ اهنی درسنگ ؛
مگو به سنگ که ضرب المثل نمی فهمد
حدیث عاشقی به پایان نمی رسد اما...
دریغ و درد که این را اجل نمی فهمد
********************
شیعه زند بر سر و سینه
کرب و بلا گشته مدینه
فرزند زهرا جان داده مظلوم
امام باقر گردیده مسموم
********************
اى که احمد مبتلاى روى توست
خرّمى باغ زهرا بوى توست
اى تمام اهل عالم سائلت
لعن و نفرین خدا بر قاتلت

یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم
هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
سنگینى داغت دل ما را شکسته
********************
کسی که بود شکافنده‌ی تمام علوم
هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم
سر تو باد سلامت ایا رسول ‌الله
وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]در راه دوست، از ستم دشمن پلید

[=Microsoft Sans Serif]شد باقرالعلوم، ز زهر جفا شهید
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]بیداد و ظلم بین، كه هشام از ره عناد

[=Microsoft Sans Serif]خاموش كرد، مشعل روشنگر امید
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]پنجم امام ما، ز جفاى ستمگران

[=Microsoft Sans Serif]بسیار ظلم دید و ستم دید و جور دید
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]آن پیشواى عالم اسلام، دم به دم

[=Microsoft Sans Serif]بس رنج‎ها كشید و بس طعنه‎‏ها شنید
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]مسموم گشت، از ستم و كینّه‏ هشام

[=Microsoft Sans Serif]آن هادى هدایت و آن رهبر رشید
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]شد موسم عزاى جگر گوشه‏ رسول

[=Microsoft Sans Serif]در ماتمش، ز دیده‏ ما اشك غم چكید
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]كرسى علم گشت، سیه‎پوش «حافظى»

[=Microsoft Sans Serif]چون باقرالعلوم، شد از زهر كین شهید
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]یا باقر از فرط غمت افسرده گشتیم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]از غصه جانسوز تو پژمرده گشتیم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]هر شیعه در دل حجله داغ تو بسته
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]سنگینى داغت دل ما را شكسته
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]


شام مدینه


بار دگر مدینه غمی تازه دیده است
داغی دگر به جان و دل او رسیده است

تنها مدینه نیست که در سوگ و ماتم است
ماتم نشین و غم زده هر آفریده است

از بس به خاک اوست نهان چلچراغ نور
شام مدینه آینه دار سپیده است

بر محنت و غریبی گلهای باغ عشق
گریان شده است دیده هر کس شنیده است

از بس که داغ بر دل زهرا نهاده اند
خون جگر ز چشم پیمبر چکیده است

گلچین روزگار که دستش شکسته باد
از باغ اهل بیت گلی تازه چیده است

سوزد دلم ز داغ غم باقر العلوم
آن کس که کشته ره و عشق و عقیده است

از غربت و مصیبت آن حجت خدا
نخل بلند قامت هستی خمیده است

آن نازنین که در سفر کربلا و شام
خونین جگر به سینه صحرا دویده است

همراه کاروان اسیران دشت خون
بر جان بلا و محنت جانان خریده است

ای تربت بقیع به عرش افتخار کن
اینجا سرور قلب نبی آرمیده است

از سوز سینه گفت «وفائی» به اهل دل
خار غمش به پای دل ما خلیده است


[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]کسی که بود شکافنده‌ی تمام علوم
[=Microsoft Sans Serif]هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]سر تو باد سلامت یا رسول ‌الله
[=Microsoft Sans Serif]وصّی پنجم تو کشته شد، ولی مظلوم
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]گوهر یكدانه
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]آسمان اشك غم از دیده ما بیرون كرد
[=Microsoft Sans Serif]دل ما را ز غم و غصّه لبالب خون كرد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]هر دلى رسته ز غم بود، به غم كرد دچار
[=Microsoft Sans Serif]هر سرى لاف زد از عقل و خرد مجنون كرد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]هر كه در دایره عشق و وفا گام نهاد
[=Microsoft Sans Serif]چرخش از دایره عشق و وفا بیرون كرد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]پنچمین حجت حق حضرت باقر كه خدا
[=Microsoft Sans Serif]بهر او خلقت این دایره ی گردون كرد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]گشت مسموم جفا از اثر زهر ولید
[=Microsoft Sans Serif]شیعیان را به جهان غمزده و محزون كرد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]چه دهم شرح غمش را كه ندانم به خدا
[=Microsoft Sans Serif]با دل خسته او زهر هلاهل چون كرد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]گویم آن قدر كه تا بر سر زین جاى گرفت
[=Microsoft Sans Serif]آسمان زین فلك از داغ عمش وارون كرد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]قدر این گوهر یكدانه ندانست فلك
[=Microsoft Sans Serif]كه غریبانه به زیر لحدش مدفون كرد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]مى رود اشگ غم از چشم ملائك «خسرو»
[=Microsoft Sans Serif]شعر جانسوز تو چون چشم ملك جیحون كرد
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]تنها تر ین غر یب دیار مدینه بود
[=Microsoft Sans Serif]او مرد علم و زهد و وقار و سکینه بود
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]صد باب علم از کلماتش گشوده شد
[=Microsoft Sans Serif]در بین عالمان به خدا بی قرینه بود
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]این خانواده نسل نجات و هدایتند
[=Microsoft Sans Serif]او نا خدای پنجمی این سفینه بود
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]نان آور همیشه هر کو دک یتیم
[=Microsoft Sans Serif]بر شانه های خسته او جای پینه بود
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]آتش گرفته باغ دلش از شراره ای
[=Microsoft Sans Serif]سهم امام خسته ما زهر کینه بود
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]همواره آسمان دلش رنگ لاله داشت
[=Microsoft Sans Serif]هفتاد و چند داغ شقایق به سینه بود
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]دشت نگاه او پُرِ گلهای اشک بود
[=Microsoft Sans Serif]یاد آور حکایت سقا و مشک بود
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هایش
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]نه قدرت است قلم را که تا کند مرقوم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]بگو به امت [=Microsoft Sans Serif]اسلام[=Microsoft Sans Serif]، این سخن (میثم)
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]نور دل فاطمه بى تاب شد
پیكرش از زهر جفا آب شد

[=Microsoft Sans Serif]
پنجم ولى كبریا شد شهید
آن یادگار كربلا شد شهید

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]از من گرفته همسر من خورد و خواب را
زهر جفا زجان ودلم برده تاب را

وای از عناد دختر مأمون که از جفا
مسموم کرد زاده خیر المئاب را

تنها نه جان من که از این شعله سوختند
جان رسول و فاطمه بوتراب را

ای آنکه التهاب عطش را شنیده ای
بنگر به عضو عضو من این التهاب را

افکنده است شعله به جان من و هنوز
ازمن کند دریغ یکی جرعه آب را

من میکنم به العطش از او سؤال آب
او می دهد به هلهله بر من جواب را

یارب تو آگه یکه برای بقای دین
بر جان خریدم این ستم بی حساب را

جان می دهم به غربت و عطشان که خون من
تضمین کند تداوم اسلام ناب را

باشد زفیض دوستی ما اگر به حشر
آسان کند خدا به مؤید حساب را



مؤید

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]لاله را هست بهاری دل من را نبود
[=microsoft sans serif]هر گره راست رهی مشکل من را نبود

[=microsoft sans serif]گردباد ستم از چار طرف غرقم کرد
[=microsoft sans serif]زورقی لجه بی ساحل من را نبود

[=microsoft sans serif]هر سیه چال بلا را به فضای بیرون
[=microsoft sans serif]روزنی هست ولی محفل من را نبود

[=microsoft sans serif]آتش افکنده به جان من و آبم ندهد
[=microsoft sans serif]سنگ را هست دلی قاتل من را نبود

[=microsoft sans serif]من و او همسفرانیم ولی مهر و وفا
[=microsoft sans serif]دل هم غافله غافل من را نبود

[=microsoft sans serif]او زشادی و من از سوز عطش بی تابیم
[=microsoft sans serif]بجز از دو دو شرر حاصل من را نبود

[=microsoft sans serif]هر چه من ناله کنم او به عوض خنده کند
[=microsoft sans serif]طاقت زخم زبانش دل من را نبود

[=microsoft sans serif]همه امید مؤید به من و جود من است
[=microsoft sans serif]چشم بر جای دگر سائل من را نبود

[=microsoft sans serif]تو زرحمت نظری کن به غلامت ورنه
[=microsoft sans serif]ارزشی گفته ناقابل من را نبود

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=microsoft sans serif]مؤید

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]شهادت تندیس خورشید، معلّم سجایا و مکارم اخلاقی، شکافنده ی دریای
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]علوم اسلامی، پایه گذار انقلاب بزرگ فرهنگی،
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حضرت باقر العلوم علیه السلام بر شیعیان علوی تسلیت باد!
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]شهادت وارث بی کرانگی نبوت محمدی، آیینه ی تمام نمای علی،
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]حقیقت منجلی، فروغ روشن سپیده دمان، مردی از سلاله ی پاکان،
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] عصاره ی ایمان و سرفصل کتاب دین و دانش،
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] بر شیعیان راستین تسلیت باد!
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]به غربت علی و خاندان او سوگند
[=Microsoft Sans Serif]امام ما ز جهان رفت با دلی مغموم
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]هماره قصه مظلومی‌اش به خاك بقیع
[=Microsoft Sans Serif]بود ز غربت قبرش برای ما معلوم
[=Microsoft Sans Serif]