جمع بندی منظور از نعمت و غضب در سوره حمد چیست ؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور از نعمت و غضب در سوره حمد چیست ؟

روزانه چندین نوبت در نماز خواستار مسیر کسانی هستیم که نعمت داده شده اند و مغضوب نیستند.
طبق آیات قرآن مصادیق و نمونه های نعمت و غضب چیست ؟
یعنی معیار های جزئی راه چگونه معرفی شده اند ؟

سلام
سوال جالبی که هر کس از ظن خودش جواب میده
به نظر من هریک از گروهای ذیل شاید چنین جوابهایی بدهد
1 من متحیر میگویم :عقل نعمت است و بالتبع غضب جهالت نادانی
2- شیعه میگوید نعمت حب علی است و غضب آنکه از در اهل بیت بیرون است
3-سنی میگوید نعمت نبی اکرم است غضب اهل نصارا که شریک برای خدا گرفته اند
4- عارف میگوید نعمت عقل ناطق کلام رسول اکرم است غضب گفتار شیطان
5- منتظران میگویند نعمت قائم آل محمد است و غضب گرفتاران دجال
درآخر باز هم دقت فرمایید این فرضیات نظر شخصی من است

بسم الله تعالي



از آنجا كه قران نور است ( قد جاءكم من الله نور ....واتبعوا نور الذي انزل معه .....) و خاصيت نور اين است كه اول خود را روشن و نمايان مي كند بعد غير خود براي تفسير اين آيه هم از خود قران كه بهترين منبع براي تفسير است كمك بگيريم اميدوارم كه با مطالعه با دقت ما را همراهي بفرماييد

********




براي تبيين آيه بايد به سه پرسش پاسخ گفت :
1-
نعمت داده شده گان كيانند ؟
2-
نعمتهايي كه به آنان عطا شده چيست ؟
3-
سيره وروش نعمت يافتگان چيست ؟

[=tahoma][=&quot]-" الذين انعمت عليهم" كيانند؟[/][=&quot][/][/]
[=tahoma][=&quot]سوره نساء آيه 69 اين گروه را تفسير كرده است: وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً.[/][=&quot][/][/]
[=tahoma][=&quot]:" كسانى كه دستورات خدا و پيامبر را اطاعت كنند، خدا آنها را با كسانى قرار مى‏دهد كه مشمول نعمت خود ساخته، از پيامبران و رهبران صادق و راستين و جانبازان و شهيدان راه خدا و افراد صالح، و اينان رفيقان خوبى هستند".[/][/]

******


[=tahoma][=&quot][/][=&quot][/][/]
[=tahoma][=&quot]همانگونه كه ملاحظه مى‏كنيم اين آيه افراد مورد نعمت خدا را چهار گروه معرفى مى‏كند: پيامبران، صديقين، شهداء، و صالحين[/][=&quot](تفسير نمونه ذيل سوره حمد )[/][/]

[=tahoma][=&quot]نبيين» : همان برگزيدگان خداي سبحانند كه از طريق وحي الهي تعليم وتربيت بشر را بر عهده دارند و هر گونه حركتي در غير مسير آنان حركتي به سوي گمراهي است گرچه سالكان صراط را راهي به مقام نبوت نيست [/][/]
[=tahoma][=&quot]«صديقان » : كساني هستند كه در مقام اعتقاد ، اخلاق وعمل اهل صدقند و صداقت در عقيده ، اخلاق و عمل ، انسان را به مقام آنان مي رساند [/][/]
[=tahoma][=&quot]«شهداء » : در فرهنگ قرآن شاهدان اعمالند ، نه كشته شده گان در جبهه هاي جنگ . مقام شهادت مقامي رفيع است ؛ زيرا شهادت شاهدان در قيامت ، مستلزم مشاهده و تحمل صحنه عمل در دنياست . پس انان چه در بيداري و چه در خواب در حال شهودند ؛ زيرا قيامت كه ظرف اداي شهادت است بايد مسبوق به تحمل آن باشد [/][/]
[=tahoma][=&quot]صالحين » :‌در لسان قران برتر از ( الذين عملوا الصالحات ) هستند زيرا صلاح صالحان ، صفتي مستمر و مربوط به مقام گوهر ذات آنان است برخلاف (الذين عملوا الصالحات ) كه صلاح عملي دارند و صلاح در مقام فعل نازلتر از صلاح در مقام ذات است از اين رو قرآن كريم درباره بعضي از انبياء مي فرمايد : در آخرت از صالحان خواهند بود ( .. وانه في الآ خره لمن الصالحين بقره 130 )
[/]
[/]
[=tahoma][=&quot]
[/]
[/]
[=tahoma][=&quot]بنابراين همانگونه كه برخي از انسانها جزو شهيدان هستند اما از نبيين نيستند بعضي از انبيا نيز ممكن است به درجه نهايي صلاح نيافته باشند [/][/]

[=tahoma][=&quot]تذكر :
[/]
[/]
[=tahoma][=&quot]عنوان صالحان مراتبي دارد كه برخي از انها در دنيا براي همه پيامبران (ع) حاصل است چنانكه در آيه 85 انعام آمده است ( ..كل من الصالحين ) لكن مرتبه نهايي ان در دنيا براي همگان حاصل نيست از اين رو در آيه مذكور چنين آمده اسن (وانه في الآ خره لمن الصالحين بقره 130 ) و پيامبر اكرم (ص) كه مرتبه نهايي صلاح را دارد در معرفي خود مي فرمايد : [/][/]
[=tahoma][=&quot]( ان وليي الله الذي نزل الكتاب و هو يتولي الصالحين اعراف 196 )[/][/]
[=tahoma][=&quot]منبع : تفسير شريف تسنيم ، آيت الله جوادي ، ج 1 ص 519 و 520 [/][/]

[=tahoma][=&quot]نعمتهايي كه به آنان عطا شده چيست ؟[/][/]
[=tahoma][=&quot]مراد نعمتهاي باطني است نه ظاهري [/][/]
[=tahoma][=&quot]نعمتها برخي ظاهري هستند و برخي باطني ( و اسبغ عليكم نعمه ظاهرة و باطنة .. لقمان 20 ) [/][/]
[=tahoma][=&quot]نعمت مطلوب در در سوره حمد براساس دلايل و شواهد قرآني نعمت ظاهري نيست ..... چرا ؟ زيرا [/][/]

[=tahoma]1- [=&quot]قرآن كريم از سويي نعمتهاي ظاهري را همانند مال و فرزندان را زينت زندگي دنيا مي داند ( المال و البنون زينة الحياة الدنيا ..كهف 46 ) و از سوي ديگر كاربرد انها را به زندگي دنيا منحصر مي داند ( يوم لا ينفع مال و لا بنون ..شعراء 88 ) از اين دو ايه بر مي ايد انچه ره توشه سلوك و عامل وصول سالكان كوي حق است ، نعمتهاي باطني الهي است .[/][/]
[=tahoma]2- [=&quot]متنعمان و برخورداران از نعمتهاي باطني ، پيامبران ، صديقان ، شهيدان و صالحانند و غالب آنان از نعم ظاهري بهره مند نبوده اند [/][/]
[=tahoma]3- [=&quot]عامل مغضوب شدن و ضلالت كساني كه در برابر نعمت يافتگان قار گرفته اند همان نعمتهاي ظاهري است [/][/]
[=tahoma][=&quot]قرآن كريم سر طغيان گروهي از كافران را برخورداري از مال وفرزند مي داند ( ان كان ذا مال و بنين * اذا تتلي عليه آياتنا قال اساطير الاولين .. [/][=&quot]مبادا بخاطر اينكه صاحب مال و فرزندان فراوان است (از او پيروى كنى)! [/][/]
[=tahoma][=&quot]هنگامى كه آيات ما بر او خوانده مى‏شود مى‏گويد: «اينها افسانه‏هاى خرافى پيشينيان است!» قلم 14 و15)[/][/]

[=tahoma][=&quot]همچنين به رسول اكرم مي فرمايد :[/][/]
[=tahoma][=&quot]« وَ ذَرْني‏ وَ الْمُكَذِّبينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَليلاً [/][=&quot]»[/][/]
[=tahoma][=&quot]و مرا با تكذيب‏كنندگان صاحب نعمت واگذار، و آنها را كمى مهلت ده، (المزمل : 11 )[/][/]
[=tahoma][=&quot]و نيز از نعمتي سخن مي گويد كه انسان را به اعراض و استكبار مي كشاند : [/][/]
[=tahoma][=&quot]وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً (83اسراء)[/][/]
[=tahoma][=&quot]وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَريضٍ (51 فصلت )[/][/]

[=tahoma][=&quot]******
[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]قوم بني اسرائيل را با اين كه نعمتهاي فراواني به آنان داده شده بود ( يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم .. بقره 40 ) ذليل و مغضوب معرفي ميكند ( ضربت عليهم الذله و المسكنه و باءوا بغضب من الله ..بقره 61 ) [/][/]
[=tahoma][=&quot]در باره برخي از هلاك شدگان مي فرمايد :[/][/]
[=tahoma][=&quot]وَ اتْرُكِ الْبَحْرَ رَهْوًا إِنهَُّمْ جُندٌ مُّغْرَقُونَ(24)[/][/]
[=tahoma][=&quot]كمَ‏ْ تَرَكُواْ مِن جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ(25)[/][/]
[=tahoma][=&quot]وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ(26)[/][/]
[=tahoma][=&quot]وَ نَعْمَةٍ كاَنُواْ فِيهَا فَاكِهِينَ(27)دخان [/][/]

*******

[=tahoma][=&quot]بنابراين نعمت مادي كه انسان را به خود مشغول مي سازد يا فتنه و ابتلا(عامل آزمون ) است و يا عذاب الهي و در نتيجه راهزن است ، نه راهگشا نمي تواند دستمايه و ره توشه سلوك به سوي خدا باشد [/][/]

سؤال:
طبق آیات قرآن کریم، مصادیق و نمونه‌های نعمت و غضب چه هستند؟

پاسخ:
برای پاسخ به سؤال شما به تفسیر این آیه از خود قرآن تمسک کرده و از آن کلام نور کمک می‌گیریم:
در سوره مبارکه نساء آيه 69 منعمان درگاه خداوند را توصیف می‌کند: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً؛ و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته [يعنى‏] با پيامبران و راستان و شهيدان و شايستگان هستند و آنان چه نيكو هم‌دمان هستند.»
همان گونه كه ملاحظه مى‏‌فرمایید اين آيه افراد مورد نعمت خدا را چهار گروه معرفى مى‏‌كند: «مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ.»
1. «انبياء» و فرستادگان مخصوص پروردگار كه نخستين گام را براى هدايت و رهبرى مردم و دعوت به صراط مستقيم برمی‌دارند (مِنَ النَّبِيِّينَ)
2. «راستگويان»، كسانى كه هم در سخن راست مى‏‌گويند و هم با عمل و كردار صدق گفتار خود را اثبات مى‏‌كنند و نشان می‌دهند كه مدعى ايمان نيستند؛ بلكه به راستى به فرمان‌هاى الهى ايمان دارند (وَ الصِّدِّيقِينَ).
از اين تعبير روشن مى‌‏شود كه بعد از مقام نبوت، مقامى بالاتر از مقام صدق و راستى نيست، نه تنها راستى در گفتار بلكه راستى در عمل و كردار كه شامل امانت و اخلاص نيز مى‏‌گردد؛ زيرا «امانت»، همان صداقت در عمل است همان طور كه «راستگويى» امانت در گفتار است، و در مقابل آن، هيچ صفت زشتى بعد از كفر بدتر از دروغ و نفاق و خيانت در سخن و عمل نيست (بايد توجه داشت كه صديق صيغه مبالغه است و به معنى كسى است كه سر تا پا راستى و درستى است).
3. «شهداء» و كشته ‏شدگان در راه هدف و عقيده پاک الهى، و يا افراد برجسته‌اى كه روز قيامت شاهد و گواه اعمال انسان‌ها هستند (وَ الشُّهَداءِ).
4. «صالحان» و افراد شايسته و برجسته‏‌اى كه با انجام كارهاى مثبت و سازنده و مفيد و پيروى از اوامر انبياء به مقامات برجسته‌‏اى نائل شده‌‏اند (وَ الصَّالِحِينَ). (1)
2. «مغضوب عليهم» و «ضالين» كيانند؟
جدا كردن اين دو از هم در آيات فوق نشان مى‏‌دهد كه هر كدام اشاره به گروه مشخصى است.
در اين كه فرق ميان اين دو چيست سه تفسير وجود دارد:
1. از موارد استعمال اين دو كلمه در قرآن مجيد چنين استفاده مى‌‏شود كه «مغضوب عليهم» مرحله‌‏اى سخت‌‏تر و بدتر از «ضالين» است، و به تعبير ديگر، «ضالين» گمراهان عادى هستند، و «مغضوب عليهم»، گمراهان لجوج و يا منافق، و به همين دليل در بسيارى از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آن‌ها ذكر شده است.
در آيه 106 سوره نحل مى‏‌خوانيم وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ»؛ آن‌هايى كه سينه خود را براى كفر گسترده ساختند غضب پروردگار بر آنها است.
و در آيه 6 سوره فتح آمده است، وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ»؛ خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک و آن‌ها را كه درباره خدا گمان بد مى‌برند مورد غضب خويش قرار مى‌‏دهد، و آن‌ها را لعن مى‌‏كند، و از رحمت خويش دور مى‏‌سازد، و جهنم را براى آنان آماده ساخته است.
به هر حال" مغضوب عليهم" آنها هستند كه علاوه بر كفر، راه لجاجت و عناد و دشمنى با حق را مى‏‌پيمايند و حتى از اذيت و آزار رهبران الهى و پيامبران در صورت امكان فروگذار نمى‏‌‍كنند آيه 112 سوره آل عمران مى‏‌گويد: «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ... ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ‏»؛ غضب خداوند شامل حال آن‌ها (يهود) شد چرا كه به خدا كفر مى‏‌ورزيدند و پيامبران الهى را به ناحق مى‏‌كشتند. (2)
2. جمعى از مفسران عقيده دارند كه مراد از «ضالين» منحرفين نصارى و منظور از «مغضوب عليهم» منحرفان يهود هستند.
اين برداشت به خاطر موضع‏‌گيري‌هاى خاص اين دو گروه در برابر دعوت اسلام است؛ زيرا همان گونه كه قرآن هم صريحا در آيات مختلف بازگو مى‌‏كند، منحرفان يهود، كينه و عداوت خاصى نسبت به دعوت اسلام نشان مى‏‌دادند، هر چند در آغاز، دانشمندان آن‌ها از مبشران اسلام بودند، اما چيزى نگذشت كه به جهاتى كه اين جا جاى شرح آن نيست از جمله به خطر افتادن منافع مادی‌شان سرسخت‌ترين دشمن شدند، و از هر گونه كار شكنى در پيشرفت اسلام و مسلمين فرو گذار نكردند (همان گونه كه امروز نيز موضع گروه صهيونيست در برابر اسلام و مسلمانان همين است).
و با اين حال تعبير از آن‌ها به «مغضوب عليهم» بسيار صحيح به نظر مى‏‌رسد ولى بايد توجه داشت كه اين تعبير در حقيقت از قبيل تطبيق كلى بر فرد است، نه انحصار مفهوم مغضوب عليهم در اين دسته از يهود.
اما منحرفان از نصارى كه موضعشان در برابر اسلام تا اين حد سرسختانه نبود، تنها در شناخت آئين حق گرفتار گمراهى شده بودند، از آن‌ها تعبير به «ضالين» شده كه آن هم از قبيل تطبيق كلى بر فرد است.
در احاديث اسلامى نيز به صورت مکرر، «مغضوب عليهم» به يهود و «ضالين» به منحرفان نصارى تفسير شده است و نكته‌‏اش همان است كه در بالا اشاره شد.
3. اين احتمال نيز وجود دارد كه «ضالين» به گمراهانى اشاره می‌كند كه اصرارى بر گمراه ساختن ديگران ندارند در حالى كه «مغضوب عليهم» كسانى هستند كه هم گمراه هستند و هم گمراه‌گر، و با تمام قوا می‌كوشند ديگران را همرنگ خود سازند!.
شاهد اين معنى آياتى است كه سخن از كسانى مى‏‌گويد كه مانع هدايت ديگران به راه راست بودند و به عنوان «يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ» از آنها ياد شده در آيه 16 سوره شورى مى‏‌خوانيم: «وَ الَّذِينَ يُحَاجُّونَ فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِيبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَيْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ»؛ آن‌ها كه بعد از پذيرش دعوت اسلام از ناحيه مؤمنان، در برابر پيامبر ص به مخاصمه و بحثهاى انحرافى بر مى‏خيزند، حجت و دليلشان در پيشگاه خدا باطل و بى اساس است و غضب خدا بر آنها است و عذاب شديد در انتظارشان خواهد بود. (3)

منابع:
1. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، ج‏ 3، ص 461.
2. همان، ج‏ 1، ص 55.
3. همان، ج ‏1، ص 56.

موضوع قفل شده است