۩۞۩۩۞۩ غروب سرخ ستاره جوان آسمان ولایت ۩۞۩۩۞۩

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
۩۞۩۩۞۩ غروب سرخ ستاره جوان آسمان ولایت ۩۞۩۩۞۩





ستاره جوان آسمان ولایت، با غروب سرخش،

زمین را از داغ فراق پیر خواهد کرد.












سلام بر امام جواد(ع) که «جود» قطره ای بود

در پیشانی بلندش و «علم» غنچه ای بود از گلستانِ

وجودش و «حلم» گوهری بود از گنجینه فضایلش.







شهادت مظلومانه جوانترين شمع هدايت و نهمين بحر کرامت،

بر همه شما گرامیان تسلیت باد





ايّام سوگوارى ابن الرضا بود
اى اهل دل عزاى عزيز خدا بود

جارى كنم ز ديده خود سيل اشك را
در ماتمى كه فاطمه صاحب عزا بود

از جور امّ فضل غريبانه جان سپرد
آن كو امام و رهبر اهل ولا بود

همچون حسين با لب عطشان شهيد شد
كز ماتمش جهان همه ماتمسرا بود

فرياد آب آب ز حجره رسد به گوش
چون تشنه لب ز آتش زهر جفا بود

بر گرد شمع عشق چو پروانه شد فدا
آن عاشقى كه مظهر عشق و وفا بود

امشب بگير دامن او را تو «حافظى»
كو مظهر عنايت و لطف خدا بود



غروب غم انگیز



در این غروب غم انگیزِ پایان ذی القعده، چشمان همیشه دریاییِ تو، بر این دنیای فانی بسته شد و عالمیان، از نعمت وجود گرانقدرت بی بهره شدند.

در تابش مهتاب گونه ماه، بارش اشک ستارگان را در سوگ او می بینیم که ترجمان عشق است از برای دل های همیشه عاشقمان و این غروب غم انگیز، زخم های دلمان را تازه می کند در فراق رضا، موسی و صادق علیهم السلام .

آنان به شوق دیدار تو، صحن آسمان را آذین می بندند تا تو را در کنار خویش بپذیرند و تو در آغوش ریحانه پیامبر صلی الله علیه و آله از رازهای نگفته لب بگشایی؛ از همسر جفا پیشه ات که چشمان دنیایی اش، جویبار شبنم سحرگاهی را به هنگام مناجات تو ندید و نشناخت.


منبع :پایگاه حوزه

ولادت


47 بهار از عمر با برکت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام می گذشت و هنوز صدای شادِ کودکی فضای خانه اباالحسن را از آن خود نکرده بود. شیعیان نگران و مضطرب چشم بر خانه ایشان دوخته بودند تا ندای کودکی را از آن بشنوند؛

زیرا بر اساس اعتقادات آن ها، نهمین امام معصوم، فرزند هشتمین امام خواهد بود. از این رو، سخت در انتظار بودند تا خدای تبارک و تعالی، فرزند پسری به اباالحسن عنایت فرماید.

آن ها هرگاه این مطلب را با حضرت در میان می نهادند، ایشان می فرمودند: «خداوند به من پسری خواهد داد که وارث من و امام پس از من خواهد بود». سرانجام دهم رجب سال 195ق، خانه امام رضا علیه السلام به نور وجودی امام جواد علیه السلام روشن و دلهره و اضطراب مربوط به تداوم نسل امامت از دل شیعیان زدوده شد.

شاخه ای از شجره مبارکه


خاندان رسالت، عنوان و کلمه ای است همیشه جاوید در طول تاریخ و درخشنده در آسمان سرافرازی و جاودانگی که قداست و بزرگی آن، همیشه برای مسلمانان در صدر گفت وگوهایشان جای داشته است.

همین مطلب، قلب های آن ها را با محبت و وفای خاندان رسالت، پیوندی ناگسستنی زده و قلب ها را، با اشتیاق و محبت به سوی این خاندان با عظمت پرواز می دهد و ملت ها و امت ها را، در مقابل بزرگی آنان به تعظیم و تکریم وا می دارد.

جوادالائمه علیه السلام شاخه ای است از شجره مبارکه محمدی و ادامه دهنده سلسله خاندان نبوت که یگانه فرزند امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بود و ادامه دهنده سلسله نبوت و امامت.

مادر امام جواد علیه السلام



مادران ائمه، گاه دختران عالی مقام پادشاهان و گاه کنیزان بازارهای برده فروشان بودند که با توجه و عنایات خاص خداوندی، پای در خانه ولایت می نهادند و گلی دیگر بر بوستان امامت و ولایت می افزودند.

«سَبیکه» که امام رضا علیه السلام او را «خِیزران» می نامید و «ریحانه» نیز نامیده می شد، از خاندان «ماریه قِبطیّه» همسر رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود.

او به همراه گروهی، از آفریقا به مدینه آمد و در آن جا با سلاله پیامبر ازدواج کرد که ثمره این پیوند، امام جواد علیه السلام است. وی در فضایل اخلاقی، از برترین زنان عصر خود بود که در روایتی، پیامبر او را «بهترین کنیزان» نامیده وامام کاظم علیه السلام سال ها پیش از آن که این بانو به خانه امام رضا علیه السلام بیاید، برخی ویژگی های وی را بیان فرموده و بر او سلام فرستاد».


وقار و عظمت امام جواد علیه السلام


با آن که امام جواد علیه السلام کودکی خردسال بود که پدرش دیده از جهان فرو بست، ولی مظهر وقار و صاحب عزت و اقتدار بود و هیچ گاه کارهای کودکانه و حتی صدای قهقهه او شنیده نشد.

در همه حال، آرامش قلب و خضوع داشت، به خدمت گزاران خود حرف ناپسند نمی زد، با کسی تندی نمی کرد و به بازیچه مشغول نمی شد.

در حقیقت امام جواد علیه السلام وارث عظمت خُلق خوش پیامبر و آلش بود که به آن برگزیده خدا تأسّی جسته بودند و همان گونه که خدای تعالی، عرش و قرآن مجید را به عظمت یاد کرده، از خُلق پیامبر اسلام و آلش هم به عظمت یاد کرده است، چرا که تمامی اخلاق حسنه پیامبران، از جمله شکر گذاری نوح، دوستی ابراهیم، اخلاص موسی، صداقت اسماعیل، صبر یعقوب و ایوب و تواضع سلیمان و عیسی علیهم السلام ، در پیامبر خدا و ائمه علیهم السلام جمع بود.

احترام پدر به پسر


امام جواد علیه السلام هم چون گلی خوش بو در دست نسیم ولایت، پرورش یافت و شکفته شد و تحت رسیدگی و تربیت پدرش قرار می گرفت.

آن حضرت معارف و آداب الهی را آموخت و بدین گونه، پایه های حَسَب با گوهر شرف جمع شده و موهبت های الهی، همانند سپیده تابان و درخشنده صبح، در وجود جوادالائمه علیه السلام درخشیدن گرفت.

بر اساس خواست و اراده خداوندی، امام جواد علیه السلام در سال های کودکی، به مقام ولایت و امامت رسید. پنج سال از عمر شریفش گذشته بود که پدرش راهی طوس شد و به اجبار، ولایت عهدی مأمون را پذیرفت.

امام جواد علیه السلام به قدری نزد پدر احترام و مقام داشت که پس از سفر امام به خراسان، پاسخ گوی سؤال های مردم مدینه بود و به وسیله نامه، با پدرش ارتباط داشت. هرگاه نامه ای از ایشان به امام رضا علیه السلام می رسید،

امام می فرمود:
«ابوجعفر برایم نامه نگاشته است» و وی را با عنوان «فرزندم» یا «پسرم» خطاب نمی کرد، بلکه به قدری به وی احترام می گذاشت که او را با کنیه مخصوصش می خواند.

عظمت معنوی


مقام والای امامت که در سال های کودکی نصیب امام جواد علیه السلام شد، شگفتی مردمان را برانگیخت؛

چرا که تا پیش از امام جواد علیه السلام همه ائمه در بزرگ سالی به امامت و ولایت رسیده بودند و امام جواد علیه السلام اولین امامی بود که این منصب در سال های کودکی به او می رسید.

خداوند به مردم نشان داد که این کار عمدی و برای آن است تا مردم، معنای ولایت را بفهمند و بدانند که موهبتی عادی نیست که تنها در یک فرد و در اثر شرایط محیطی و تربیتی به ظهور برسد، بلکه ولایتْ هم چون نبوت، امری ماورای عادات مردم و برخلاف سنت های جاری طبیعت و هستی است.

این مسأله که با دیگر مسایل آفریدگان مشابهتی ندارد، شاهدی بر توانایی و قدرت خداوند در هر کاری است.

شایستگی امام برای امامت


امامت، مقامی است که خداوند به بندگانی که به علم نامحدود خود، شایستگی شان را برای چنین مقامی می داند، عنایت می کند و امام جواد علیه السلام با این علم نامحدود خود، مورد عنایت حق تعالی بود. محمد بن حسن بن عمّار می گوید:

«دو سال در مدینه خدمت «علی بن جعفر» می رفتم و او روایاتی که از برادرش امام کاظم علیه السلام شنیده بود، برایم می گفت. یک روز در مسجد پیامبر در نزد او بودم، امام جواد علیه السلام وارد شد.

ابن جعفر بدون کفش و ردا از جا جست و دست امام را بوسید. امام فرمود: «بنشین عموجان، خدا تو را رحمت کند». ابن جعفر گفت: چگونه بنشینم در حالی که شما ایستاده اید.

هنگامی که علی بن جعفر نشست، یارانش او را سرزنش کردند که تو عموی پدر او هستی و او را این گونه احترام می کنی؟

ابن جعفر گفت: ساکت باشید، در حالی که خدای عزیز این ریش سفید را سزاوار امامت ندیده و این جوان را سزاوار یافته، چگونه فضیلت او را انکار کنم. از این عمل به خدا پناه می برم».

سرآمد روزگار

هنگامی که سیره اهل بیت را مرور می کنیم، به این نتیجه می رسیم که امامان در میان دانشمندان عصر خویش، در علوم زندگی و شرعی، سرآمد روزگار و پناه گاهی برای دانشمندان و مرجع اندیشمندان بوده اند.

امروزه مکتب اهل بیت، بارزترین و غنی ترین روش و پر فیض ترین مکتب علمی در زمینه معارف اسلامی و علوم شرعی است. سهم امام جواد علیه السلام در هفده سال امامتشان در غنی کردن و بارور کردن این مکتب و نگهداری این میراث، فراوان بود.

امتیازی که در این مرحله نصیب این امام بزرگ وار شده، این است که با اتّکا به گفتار پیامبر و فهم و استنباط از کتاب و سنت، چنان استنباطی دقیق ارایه می داد که محتوای حقیقی را از دو منبع کتاب و سنت کشف می کرد و در سال های خردسالی، تمامی دانشمندان دیگرْ مذاهب را مغلوب می ساخت، تحسین همگان را برمی انگیخت و دانشمندان و بزرگان دیگر مذاهب را، به اعتراف وامی داشت.

علم و دانش امام



علم و دانش امام جواد علیه السلام ، از قلبی آگاه و ضمیری روشن سرچشمه می گرفت. براساس بسیاری از احادیث، حضرت از آن چه در درون دل مردم می گذشته یا رویدادهایی که در آینده برای آن ها پیش آمد می کرده، اطلاع داشته و آن ها را با خبر می کرده است.

این احادیث این مفهوم را می رسانند که امامان، ازعالم غیب با خبر و ازراه الهام، با خدای سبحان مرتبط بودند و از این راه، به طور مستقیم از منبع علم و معرفت سیراب می شدند؛

در حالی که بسیاری از مردم، از راه حواس و تجربه به علم و دانش دست می یابند. افزون بر این، ایمان محکم و استوار به خدا و توان او برای انجام هر کاری، موجب می شود که در صورتی که خدا اراده کرده باشد، امامان به هر امری قادر باشند و امام جواد علیه السلام علم خود را از این راه فرا گرفته بود؛

چنان که در یک مجلس، به انبوه پرسش های بسیار سخت دانشمندان پاسخ داد در حالی که تنها هشت یا نُه سال داشت.


مناظره های امام



امام جواد علیه السلام در سال هیا کودکی، دانشمندان و عالمان بسیاری را با علم پایان ناپذیر خود مغلوب کرد. در این باره آورده اند «روزی ابن ابی داود که از دانشمندان بزرگ بود، از مجلس معتصم خلیفه عباسی باز می گشت، در حالی که بسیار غمگین به نظر می رسید.

علت را جویا شدند، گفت: کاش بیست سال پیش مرده بودم. پرسیدند: چرا؟ گفت: به دلیل آن چه از ابوجعفر در مجلس معتصم بر سرم آمد. جریان را پرسیدند، گفت: شخصی به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه خواست با اجرای حد الهی او را پاک کند. خلیفه همه فقیهان، از جمله ابوجعفر را دعوت کرد. ابتدا نظر مرا پرسید، گفتم: باید از مچ قطع کرد؛

چون در قرآن آمده: صورت و دست هایتان را مسح کنید و منظور تا مچ دست است. گروهی دیگر گفتند که از آرنج، چون قرآن فرموده: صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید. معتصم از ابوجعفر سؤال کرد و او گفت: انگشتان او قطع می شود؛

چون رسول خدا فرموده سجده بر هفت عضو تحقق می یابد.

پیشانی، دو کف دست، دو سر زانو و دو انگشت بزرگ پا و خدا هم فرموده هفت عضوی که سجده بر آن ها انجام می گیرد، از آن خداست و آن چه برای خداست، قطع نمی شود. این استدلال محکم امام، مورد موافقت همگان قرار گرفت».

توطئه ازدواج



مأمون برای نجات از نابسامانی هایی که در جامعه رخ داده بود و ایمنی از شورش علویان و جلب محبت آن ها و ایرانیان، کوشید تا خود را دوست دار اهل بیت قلمداد کند.

از این رو، ولایت عهدیِ خود را به امام رضا علیه السلام تحمیل کرد و شورش و مخالفت عباسیان که نظر واقعی او را نمی دانستند، برانگیخت، ولی شهادت امام به دست مأمون، عباسیان را آرام کرد و این عمل بر علویان پوشیده نماند و حکومت مأمون، دوباره دست خوش شورش ها شد.

او برای جلوگیری از این توطئه، با مهربانی و دوست داری به امام جواد علیه السلام ، راهی دیگر گشود و دختر خود «ام الفضل» را به ازدواج آن حضرت درآورد و همان گونه که ولایت عهدی را بر امام رضا علیه السلام تحمیل کرد، این ازدواج را هم بر امام جواد علیه السلام تحمیل نمود.

زندگی سیاسی امام



امامان معصوم و یاران آن ها، مخالفان تسلط حکومت زورگویانه عباسی بر مسلمانان بودند. حاکمان هم در هر زمان، امامی را که عهده دار مسئولیت امامت بود، به عنوان منشأ سیاسی و رمز مقاومت و مخالفت شناخته، نهایت سخت گیری را بر ایشان روا می داشتند.

در زمان امام جواد علیه السلام ، این وحشت و ظلم شدت کم تری یافته بود؛ زیرا درگیری بین مراکز قدرت فراوان بود.

از آن چه به عنوان حدیث و نامه از امام جواد علیه السلام در طول تاریخ به جا مانده، می توان دریافت که امام در رأس مسایل سیاسی و عقیدتی بوده، مبارزات خود را مخفیانه انجام می داده و مقام رهبریِ عمیقی در وجدان و روح امت اسلامی داشته است.

جام شهادت



بعد از زندگانی کوتاه و تنها هنگامی که 25 بهار از عمر شریف و با برکت امام جواد علیه السلام گذشته بود، در زمانی که از لحاظ اعتقادی و تاریخ، سرشار از آثار مثبت، پسندیده و کوشش های علمی و سیاسی امام بود، در پنجم ذیحجه سال 225ق به جوار پروردگار شتافت و در قبرستان قریش، در کنار جدش امام موسی بن جعفر علیه السلام دفن گردید.

ام الفضل، دختر مأمون، به وسیله معتصم، خلیفه وقت عباسی، انگور رازقیِ زهرآلودی را خدمت حضرت آورد. همین که آن امام همام از انگور تناول نمود، آثار زهر در بدنش نمایان شد و بدین گونه، حضرت را به شهادت رسانیدند؛

زیرا که بنی عباس، از شخصیت و وجهه جواد الائمه علیه السلام سخت بیمناک بود.


امام جواد عليه السلام مي فرمايد:



کسي که به سخن گوينده اي توجّه کند، خود را بنده ي او ساخته است؛

حال اگر سخن درباره ي خدا باشد، خدا را پرستيده است،

و چنانچه گفتارش شيطاني باشد، ابليس را پرستيده است.


زیارت امام جواد علیه السلام



اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وَلِىَّ اللَّهِ

سلام بر تو اى ولى خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حُجَّةَ اللَّهِ

سلام بر تو اى حجت خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نُورَ اللَّهِ فى ظُلُماتِ الاَْرْضِ

سلام بر تو اى نور خدا در تاریكی‌هاى زمین

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ

سلام بر تو اى فرزند رسول خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَ عَلى آبآئِكَ

سلام بر تو و بر پدران (پاك) تو

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَ عَلى اَبْنآئِكَ

سلام بر تو و بر فرزندانت

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ وَ عَلى اَوْلِیآئِكَ اَشْهَدُ اَنَّكَ

سلام بر تو و بر دوستانت گواهى دهم كه به راستى تو

قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَ آتَیْتَ الزّكوةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ

برپاداشتى نماز را و بدادى زكات را و امر به معروف و نهى از منكر كردى

وَ تَلَوْتَ الْكِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ

و تلاوت كردى قرآن را چنانچه باید و جهاد كردى در راه خدا آن طور كه شاید

وَ صَبَرْتَ عَلَى الاَْذى فى جَنْبِهِ حَتّى اَتیكَ الْیَقینُ اَتَیْتُكَ زآئِراً

و شكیبا بودى بر آزار مردم در مورد (كار) خدا تا مرگت فرا رسید آمده‌ام به درگاهت براى زیارت

عارِفاً بِحَقِّكَ مُوالِیاً لاَِوْلِیآئِكَ مُعادِیاً لاَِعْدآئِكَ فَاشْفَعْ لى عِنْدَ ربک

در حالى كه عارفم به حق تو و دوست دارم دوستانت را و دشمنم با دشمنانت پس شفاعت مرا بنما در پیشگاه پروردگارت.

شهادت حضرت جوادالائمه

اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و رواياتی که از آن حضرت نقل شده و
مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است .

دوران عمر آن امام بزرگوار 25 سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد .

امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند .

علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علويان منتقل شود . از اين جهت ، درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد.

اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد . آنگاه اين دو فرد جنايتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روی دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند .

ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد .

امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چيزی نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدی بر آن حضرت عارض گشت. ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيمانی سودی نداشت .

حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گريه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بيفتی که نتوانی از آن نجات بيابی .

در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای ديگری هم نقل شده است .


همسر امام جواد چگونه مرد




ام فضل دختر مأمون و همسر امام جواد علیه السلام پس از مرگ پدرش، همراه با برادرش جعفر و عمویش معتصم، خلیفه عباسی، هم دست شدند و توطئه شهادت امام جواد علیه السلام را طرح ریزی کردند. در نهایت، چنین تصمیم گرفته شد که ام فضل آن حضرت را مسموم کند.

ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به دار الحکومه معتصم راه یافت و همین، ردپای معتصم را در به شهادت رساندن امام جواد علیه السلام آشکار می‌سازد.

معتصم، خلیفه عباسی و جعفر، پسر مأمون، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام فضل فرستادند. ام فضل نیز آن را در میان کاسه ای گذاشت و جلو امام جواد علیه السلام نهاد و از آن انگور بسیار توصیف کرد. سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولی نکشید که آثار سم را در خود احساس کرد. در همان حال ام فضل پشیمان شد و گریه کرد.

حضرت به او فرمود: «چرا گریه می‌کنی؟ اکنون گریه تو سودی ندارد. این را بدان که به سبب این جنایت، به چنان دردی مبتلا می‌شوی که هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستی افتی که جبران پذیر نباشد».

بر اثر نفرین آن حضرت، ام فضل به دردی بیمار شد که همه اموالش را در راه معالجه آن مصرف کرد، ولی سودی نبخشید و با نکبت بارترین وضع به هلاکت رسید. برادرش جعفر نیز در حال مستی به چاه افتاد و جسد بی جانش را از چاه بیرون آوردند.


[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]داغ های شقایقی
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]خدایا، این چه تقدیری بود که بر صحیفه هستی شیدایی ترین عاشقانِ جبروت رقم خورد و اشک را جاریِ تلاوتِ نام های بلندشان کرد و غم را قرین داستان پر شکیب حیاتشان. آتش، سینه پر مهرشان را فِسرد و میخ، مهمان قلب آسمانی شان شد.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]شمشیر، سرهای آشنا بر خاکشان را شکافت و تیر عداوت، غنچه های زندگی شان راپژمرد. زهر، جگرهایشان را درید و قلب هاشان را چون پاره های خورشید قسمت کرد و عطش، معمای دیگری بر عروج جاودانی شان و غُربت اندوه ماندگار زندگانی شان گشت.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] اینک در شهادت امیر تقوا، جواد اهل بیت، گل چینی از مصیبت ها اشک را مهمان دل های بی قرار می کند. جگری که از رخنه زهر آتش گرفته و غربتی که در هم خانگی با قاتل تجلی یافته و عطش جان گداز که در جان سوزیِ زهر و نبودنِ جرعه ای آب هویدا شده است. شهادتی این چنین صفحه دیگری است از تاریخ همه داغ های شقایقی و برگی است از دفتر همه مظلومیت های بی انتهای اهل بیت.
[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]امام جوان!

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]درود بر لحظه های شفافی که با تو خواهند بود و مسیری
[=Microsoft Sans Serif]که از عطر کلمات مقدست سرمست می شود؛
[=Microsoft Sans Serif] از 195 تا 220 هجری قمری!

[=Microsoft Sans Serif]درود بر دانایی متجلی در بزرگ و کوچک اهل بیت
[=Microsoft Sans Serif]رسول صلی الله علیه و آله .
[=Microsoft Sans Serif]سلام بر این نور واحد که بی تغییر، در کالبد دوازده پیکر
[=Microsoft Sans Serif]مطهر جاری شد!

[=Microsoft Sans Serif]تکلم کن تا تاریخ، دوباره از شگفتی، مات بماند.
[=Microsoft Sans Serif]- چگونه کودکی هشت ساله، این چنین تمام ذرات را متبرک می کند و
[=Microsoft Sans Serif] تمام تفسیر کتاب آسمانی در قلب او متلاطم است؟

[=Microsoft Sans Serif]تکلم کن، تا یحیی بن ذکریا متولد شود؛

[=Microsoft Sans Serif]با شباهتی بی همتا با جوادالائمه علیه السلام ؛

[=Microsoft Sans Serif]«یَا یَحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ و آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً».

[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]محمد علی کعبی

[=Microsoft Sans Serif]خلاصه خوبی ها
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]ای رعناترین شاخسار امامت، ای آغازی بر اعجازی دیگر از خاندان ولایت، ای امام مهربانی، وقتی اندوهای بزرگ تو را ترسیم می کنم، تصویری از غم بر قلبم سایه می افکند و بغض، گلوگیر صدایم می شود.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] متحیّرم که کدام اندوه تو را بسرایم و کدام غصه تو را قصد کنم؟
[=Microsoft Sans Serif]از قلب های حقیری بگویم که شکوه تو را باور نداشتند؛
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] از نیرنگ دنیا پرستانی که حضور بلند تو را تاب نمی آوردند؛ از ذهن های پوچی که به بی کرانی دانش تو راه نبردند یا از جهالت مردمانی که روح بزرگ تو را می آزاردند و از همسری که خائنانه زهر جفا در کامت فرو ریخت.
[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] امشب دردی به وسعت همه داغ های تو و جودم را فراگرفته است و من در حصار این همه اندوه، مویه هایم را به پابوسی مظلومیت و اشک هایم را بر ضریح غربتت نثار می کنم، ای خلاصه خوبی ها... .
[=Microsoft Sans Serif]