مناقب علوي«عليه السلام» در منابع اهل سنت

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مناقب علوي«عليه السلام» در منابع اهل سنت

:Sham:بسم الله الرحمن الرحیم:Sham:



با توجه به نزدیک شدن ماه شریف ذیحجه و عید غدیرخم به نظرم آمد تایپیکی با عنوان «مناقب علوی در منابع اهل سنت »ایجاد نمایم .سعی ما بر این است که مناقب حضرت امیر «علیه السلام»را ابتداءازکتب صحیح اهل سنت «صحیح بخاری و مسلم»،
سپس از کتب سنن«ترمذی،نسایی،ابی داود،ابن ماجه،بیهقی»ومسانیدی«همچون مسند احمد»و مستدرک حاکم وجوامع«همچون جامع الاحادیث سیوطی»و معاجم«چون معاجم طبرانی»ومصنفات و رجال وطبقات و تواریخ «همچون تاریخ الاسلام ذهبی»،بیاوریم.

از دوستان عزیز هم دعوت می شود که در این بحث شرکت کنند منتهی برای زیبا شدن مطالب اگر هر عنوان را در یک پست قرار دهند بهتر به نظر می رسد علاوه بر اینکه ذکر دقیق سند ضروری می باشد.:Gol:

1- صحیح بخاری :

«ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن بردزبه الجعفی البخاری متوفی سنة256ه».
بخاری با اینکه دل خوشی از امام علی «علیه السلام» ندارد وشاهد ش آن است که وی بر خلاف اهل سنت در بحث خلافت قائل به تثلیث است نه تربیع«اهل سنت معتقدند خلفای بعد از رسول خدا «صلی الله علیه وآله» چهار نفر بوده اند ولی وی از امام علی «علیه السلام»نامی به میان نمی آورد[1]وی همچنین عثمان را بر امام مقدم می دارد»[2]ولی با این حال مناقبی را ذکر می کند که قابل توجه است.

الف:علی نفس پیامبر «صلی الله علیه وآله»است.


بخاری در دو موضع این منقبت را ذکر می کند
1- در باب «عمرةالقضاء»:
...وقالَ«صلی الله علیه وسلم» لِعَلِيٍّ: أَنْتَ مِنِّي وَأَنَا مِنْكَ.

2-در باب «مَنَاقِبِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الْقُرَشِيِّ الْهَاشِمِيِّ أَبِي الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ»:
وَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِيٍّ«أَنْتَ مِنِّي وَأَنَا مِنْكَ» وَقَالَ عُمَرُ تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» وَهُوَ عَنْهُ رَاضٍ.

که در واقع این روایت بیان آیۀ شریفۀ مباهلهفَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ »هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو:" بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
که در این آیه خداوند متعال امام علی «علیه السلام» را نفس پیامبر«صلی الله علیه وآله» قرار داده است.:Gol:

----------------------------
[=&quot][1] . الف:عَنْ ابْن وَهَب عَنْ یونس عَنْ ابن شهاب قالَ: عاشَ أبوبکر بَعْدَ أن اسْتَخلفَ سِنین وأشهُرا ً وعُمَر عَشَرَسنین حَجّها کلها وعُثمان إثنتَیْ عشرَة سَنة حَجّها کلها إلا سنتَیْن ومُعاویَة عشرین سَنة إلا أشهُرا ً حجّ حجّتین ویزید ثلاث سَنوات وأشهُرا ًو...ترجمه: ......: ابوبکر۲سال وچندماه خلیفه شدو عمر ۱۰سال خلیفه شد وهرسال هم به حج رفت وعثمان ۱۲سال خلیفه شدوبه جزدوسال هرسال به حج رفت ومعاویه ۲۰ سال چندماه کمترخلیفه شد و دوبار به حج رفت و یزید هم سه سال وچندماه خلیفه شدو...«تاریخ الأوسط للبخاری٬طبع حلب٬ جلد ۱ صفحه۱۱۰».
ب: وُلِیَ أبوبکر سَنتَیْن وستّة أشهرووُلِیَ عُمَر عشرسنین وستةأشهر وثمانیةعشریوما ً ووُلِیَ عثمان ثِنتَی عشرة سنة غیراثنیْ عشریوما ً وکانتْ الفِتْنة خمْس سنین ووُلِیَ معاویة عشرین سنة ووُلِیَ یزیدبن معاویة ثلاث سنین وأشهر.ترجمه: ابوبکر ۲سال و۶ماه وعمر۱۰ سال و۶ماه و۱۸روز وعثمان ۱۲روز کمتراز ۱۲سال خلافت کردند وفتنه هم ۵ سال طول کشید و معاویه ۲۰ سال ویزیدهم ۳سال وچندماه خلیفه شدند.«تاریخ الأوسط ٬طبع حلب ٬ جلد۱ صفحه۱۱۰».
درروایت اول اصلا ً امام علی «علیه السلام»راجزء خلفاء بعدازپیامبر«صلی الله علیه وآله» به حساب نمی آورد ودرروایت دوم تعبیری بسیارزشت بکارمی برد ودوران حکومت امام «علیه السلام»را به دوران فتنه تعبیرمی کند.

[=&quot][2] .عن ابن عمر: قال: کنّا فی زمن النبی (صلی الله علیه وآله) لانَعْدِلُ بأبی بکرأحدا ً٬ ثمّ عمر ٬ ثمّ عثمان! ثمّ نترُکُ أصحاب النبی(صلی الله علیه وآله) لانفاضِلُ بینهم.ترجمه: ما در زمان رسول خدا«ص» هیچ کس را همسان ابوبکر قرار نمی دادیم و بعد از او عمر و بعد از او عثمان !وبعدازاینها بقیه ی صحابه رسول خدا«ص»را رهامی کردیم و معتقد بودیم همۀ آنان باهم برابرند.«صحیح البخاری کتاب المناقب ٬باب مناقب عثمان٬ ح3630،چاپ دارالمعرفة،چهار جلدی».

با سلام
و تشکر از صدرا گرامی

[=Century Gothic]شهادت پيامبر (ص) درباره علی ع

[=Century Gothic] «رسول خدا (ص) در روز خيبر فرمود:اين پرچم را به مردى خواهم داد كه خداوند و پيامبرش را دوست مى‏دارد و خدا و پيامبر او را دوست مى‏دارند،و خداوند اين دژ را به دست او مى‏گشايد.

[=Century Gothic]پس مردم آن شب را در اين زمينه با هم صحبت مى‏كردند و از هم مى‏پرسيدند پيامبر (ص) پرچم را به چه كسى خواهد داد؟
[=Century Gothic]و چون صبح شد مردم گرد پيامبر جمع شدند و هر كدام اميدوار بودند كه پرچم به او داده شود،پيامبر فرمود:على بن ابى طالب كجاست؟
[=Century Gothic]گفتند يا رسول الله او از درد چشم رنج مى‏برد.

[=Century Gothic]فرمود: كسى را بفرستيد بيايد.
[=Century Gothic]پس على را آوردند،پيامبر آب دهان به چشمانش ماليد و دعا كرد و او شفا افت‏به طورى كه گويى اصلا دردى نداشته است.
[=Century Gothic] پس پرچم را به على داد،و على عرض كرد يا رسول الله،آيا با آنها بجنگم تا مثل‏ما مسلمان شوند،
[=Century Gothic]پيامبر فرمود:پيش از جنگيدن پيكى نزد آنان بفرست و بعد آنها را به اسلام دعوت كن و آنان را از حق خداوند بر ايشان آگاه ساز.
[=Century Gothic]به خدا سوگند هر گاه خداوند فردى را به وسيله تو هدايت كند بهتر است از شتران سرخ‏مويى كه مال تو باشند و تو آنها را در راه خدا انفاق كنى‏» (3) . :Sham:
[=Century Gothic] على پرچم به دست لشكر را رهبرى مى‏كند.
[=Century Gothic]بر خلاف اصول و مقرراتى كه بايستى در جنگها مراعات شود،او پيشاپيش لشكر مى‏رود.
[=Century Gothic]سلمة بن اكوع مى‏گويد:«به خدا سوگند او با پرچم بيرون شد در حالى كه نفس مى‏زد و بسرعت گام برمى‏داشت.و من در پى او حركت مى‏كردم تا اينكه پرچمش را در زير آن دژ در تلى از سنگها فرو برد،يهوديى از بالاى آن دژ اطلاع يافت،گفت تو كيستى؟گفت منم على بن ابى طالب،يهودى گفت:شما برتريد اما به عنوان وحى به موسى نازل نشده است!سلمه مى‏گويد على برنگشت تا اين كه خداوند به دست وى آن دژ را فتح كرد» (4) .
[=Century Gothic]سلمه مى‏گويد:مرحب يهودى در حالى كه رجز مى‏خواند و مبارز مى‏طلبيد به جانب على آمد پس،على ضربتى بر او وارد كرد كه سر او را شكافت و او را از پا در آورد و باعث فتح قلعه شد (5) از ابى رافع خادم رسول الله نقل شده است كه او گفت:
[=Century Gothic]به همراه على بن ابى طالب-موقعى كه رسول خدا او را با پرچم خود گسيل داشت-بيرون رفتيم وقتى كه به نزديك قلعه رسيد،اهل آن قلعه بيرون شتافتند،على با آنان به جنگ پرداخت،مردى از يهود ضربتى بر او حواله كرد سپر على از دستش افتاد و او دست‏به درى كه نزديك دژ بود برد و آن را به جاى سپر خود به كار برد،آن در در دست وى بود تا جنگ پايان گرفت.هفت نفر كه من هم هشتمين آنها بودم سعى كرديم كه آن در را از اين رو به آن رو كنيم نتوانستيم‏» (6) .

3-صحيح بخارى ج 5 ص 171 و صحيح مسلم ج 15 ص 178-179.
4-سيره ابن هشام،ج 2 ص 335.
5-مستدرك حاكم ج 3 ص 28-29.
6-سيره ابن هشام،ج 2 ص 335.

بسیاری از فضائل و مناقبی را که شیعیان درباره علی بن ابیطالب نقل می‌کنند دارای سند و مدارک واقعی است که در کتابهای صحیح و مورد اطمینان اهل سنت هم نوشته شده است و نه تنها از یک راه بلکه از راه‌ها و سندهای گوناگون نقل شده است که دیگر جایی برای دودلی باقی نمی‌ماند. بسیاری از اصحاب، روایتهای بی‌شماری را در فضائل امام علی نقل کرده‌اند تا آنجا که ابن حنبل می‌گوید:

« هیچ یک از اصحاب رسول خدا، دارای آنقدر فضائل زیاد نیست جز علی بن ابیطالب» ( مستدرک حاکم ج 3 ص 107- مناقب خوارزمی ص 3 و 19 – تاریخ الخلفا سیوطی ص 168 – صواعق المحرقه ص 72 – تاریخ ابن عساکر ج 3 ص 63 شواهد التنزیل حسکانی حنفی ج 1 ص 19)

قاضی اسماعیل و نسایی و ابوعلی نیشابوری هم می گویند: « روایتهایی با سندهای درست در حق هیچیک از اصحاب نیامده است، جز آنچه در حق علی (ع) آمده است.» ( ریاض النظره طبری ج2 ص 82 – صواعق المحرقه ابن حجر ص 118 و ص 72)


الإتقان في علوم القرآن

جلال الدين السيوطي

النوع الثمانون في طبقات المفسرين

...

أما الخلفاء فأكثر من روى منهم عليّ ابن أبي طالب والرواية عن الثلاثة نزرة جدًا وكان السبب في ذلك تقدم وفاتهم كما ا ذلك هو السبب
في قلة رواية أبي بكر رضي الله عنه لحديث ولا أحفظ عن أبي بكر رضي الله عنه في التفسير إلا آثارًا قليلة جدًا لا تكاد تجاوز العشرة‏.‏

وأما عليّ فروى عنه الكثير وقد روى معمر عن وهب بن عبد الله عن أبي الطفيل قال‏:‏ شهدت عليًا يخطب وهويقول‏:‏ سلوني فوالله لا تسألون عن شيء إلا أخبرتكم وسلوني عن كتاب الله فوالله ما من آية إلا وأنا أعلم أبليل نزلت أم بنهار أم في سهل أم في جبل وأخرج أبونعيم في الحلية عن ابن مسعود قال‏:‏ إن القرآن أنزل على سبعة أحرف ما منها حرف إلا وله ظهر وبطن وإن عليّ بن أبي طالب عنده من الظاهر والباطن‏.
وأخرج أيضًا ن طريق أبي بكر بن عياش عن نصير بن سليمان الأحمسي عن أبيه عن عليّ قال‏:‏ واله ما نزلت آية إلا وقد علمت فيم أنزلت إن ربي وهب لي قلبًا عقولًا ولسانًا سئولًا‏


وأما ابن مسعود فروى عنه أكثر مما روى عن عليّ وقد اخرج ابن جرر وغيره عنه أنه قال‏:‏ والذي لا إله غيره ما نزلت آية من كتاب الله إلا وأنا أعلم فيمن نزلت وأين نزلت ولوأعلم مكان أحد أعلم بكتاب الله مني تناله المطايا لأتيته‏.‏

وأخرج أبونعيم عن أبي البحتري قال‏:‏ قالوا لعليّ‏:‏ أخبرنا عن ابن مسعود قال‏:‏ علم القرآن والسنة ثم انتهى وكفى بذلك علمًا‏

یاحق

:Mohabbat:بخاری و حدیث منزلت:Mohabbat:

وی در دو جا حدیث منزلت را نقل می کند:



1-در باب مناقب امام علی «علیه السلام» که در این باب حدیث را به صورت کامل نیاورده.

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ سَعْدٍ قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِيمَ بْنَ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ :

«قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِيٍّ أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى»[1].
:Mohabbat:
2-باب غزوۀ تبوک که ادامۀ روایت«الا انه لیس نبی بعدی» را آورده است.

حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا يَحْيَى عَنْ شُعْبَةَ عَنْ الْحَكَمِ عَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ إِلَى تَبُوكَ وَاسْتَخْلَفَ عَلِيًّا فَقَالَ أَتُخَلِّفُنِي فِي الصِّبْيَانِ وَالنِّسَاءِ قَالَ :

«أَلَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَيْسَ نَبِيٌّ بَعْدِي وَقَالَ أَبُو دَاوُدَ حَدَّثَنَا شُعْبَةُ عَنْ الْحَكَمِ سَمِعْتُ مُصْعَبًا[=&quot]»[=&quot][2].


[1]. صحیح البخاری ،باب مناقب علی بن ابی طالب القرشی الهاشمی ابی الحسن رضی الله عنه،حدیث،3639،ج2،چاپ دارالمعرفة،باشراف محمد بنیس.

[2]. همان،باب،غزوةتبوک،ج2،حدیث4322.

:Gol:مناقب امام علی «علیه السلام»در صحیح مسلم:Gol:



ابی الحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیشابوری «م261ه»در کتاب صحیح خود که به گفتۀ ابو نعیم اصفهانی«ما تحت أدیم السماءکتاب اصح من کتاب مسلم »کتابی صحیحتر در زیر آسمان از این کتاب نیست دربارۀ امام علی «علیه السلام»روایاتی را بیان نموده است که بیان می شود:

1- علی «علیه السلام» جزو اهل بیت پیامبر «صلی الله علیه وآله» و مصداق بارز آیۀ تطهیر است.

باب: في فضائل أهل بيت النبي «صلى الله عليه وسلم»
عن عَائِشَة: خَرَجَ النَّبِيُّ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[1]. پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم صبحگاهي از حجره خارج شد، در حالي که بر روي دوش او پارچه‏ اي از پشم خياطي نشده بود. حسن بن علي بر او وارد شد، او را داخل کسا کرد؛ آن‏گاه حسين وارد شد، او نيز در آن داخل شد. سپس فاطمه وارد شد، او را نيز داخل آن کرد، بعد علي وارد شد او را نيز در آن داخل نمود؛ آن‏گاه اين آيه را تلاوت کرد: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً».

2- امام علی«علیه السلام» نفس پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم» ومحبوب خدا و رسولش است و منزلت او در نزد پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله»همچون منزلت هارون نسبت به موسی است .

حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ - وَتَقَارَبَا فِى اللَّفْظِ - قَالاَ حَدَّثَنَا حَاتِمٌ - وَهُوَ ابْنُ إِسْمَاعِيلَ - عَنْ بُكَيْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِى وَقَّاصٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ أَمَرَ مُعَاوِيَةُ بْنُ أَبِى سُفْيَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَكَرْتُ ثَلاَثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَلَنْ أَسُبَّهُ لأَنْ تَكُونَ لِى وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ ،
1- سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِى بَعْضِ مَغَازِيهِ فَقَالَ لَهُ عَلِىٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِى مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْيَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- « أَمَا تَرْضَى أَنْ تَكُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نُبُوَّةَ بَعْدِى ».

2- وَسَمِعْتُهُ يَقُولُ يَوْمَ خَيْبَرَ « لأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلاً يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ ». قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ « ادْعُوا لِى عَلِيًّا ». فَأُتِىَ بِهِ أَرْمَدَ فَبَصَقَ فِى عَيْنِهِ وَدَفَعَ الرَّايَةَ إِلَيْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ.

3-وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ ( فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ) دَعَا رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ « اللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلِى »[2].
معاويه به سعد امر کرد که چه چيزي مانع شده است که تو ابوتراب علي (عليه‏ السلام) را دشنام نمي‏دهي؟ سعد در جواب معاويه سه چيز را ذکر مي‏کند که اگر یکی از آنها را می داشت برای او از شتران سرخ مو بهتر بود.1- حدیث منزلت در حق او 2-اوخدا ورسولش را دوست می دارد و خداو رسولش نیز او را دوست دارند3-علی «علیه السلام» جزو اهل پیامبر «صلی الله علیه وآله» است و او نفس پیامبر است.

[=&quot][1] .صحیح مسلم،باب فضایل اهل بیت،ح6155،چاپ دارالفکر،تک جلدی،ص1207.

[=&quot][2] .همان،باب فضائل علی بن ابی طالب رضی الله عنه،ح6111،ص1198.

علی بن ابیطالب در روز احد
در روز احد همانروز یکه بسیاری از کسانی که بعدها خلیفه مومنین شناخته شدند فرار کردند. شخصی استادگی کرد در برابر کفار و زخمهای بسیاری برداشت تا جایی که جبرئیل بر رسول خدا نازل شد و در شان این جوان چنین فرمود:
المعيار والموازنة - أبو جعفر الإسكافي - ص 148
لا فتى إلا علي ولا سيف إلا ذو الفقار
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
المعيار والموازنة - أبو جعفر الإسكافي - پاورقى ص 91
لا فتى إلا علي ولا سيف إلا ذو الفقار
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
البداية والنهاية - ابن كثير - ج 4 - پاورقى ص 54
لا سيف إلا ذو الفقار لا فتى إلا علي .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 2 - ص 291
لا سيف إلا ذو الفقار ، لا فتى إلا علي " .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
كشف الخفاء - العجلوني - ج 2 - ص 363
لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتى إلا علي
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الموضوعات - ابن الجوزي - ج 1 - ص 381
لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتى إلا على
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
البداية والنهاية - ابن كثير - ج 7 - ص 293
لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتى إلا علي "
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
وقعة صفين - ابن مزاحم المنقري - ص 315
لا سيف إلا ذو الفقار ، ولا فتى إلا علي
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
المناقب - الموفق الخوارزمي - ص 38
لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتى
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 1 - ص 240
لا سيف إلا ذو الفقار : ولا فتى إلا على
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ينابيع المودة لذوي القربى - القندوزي - ج 2 - ص 12
لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتى إلا علي
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
البداية والنهاية- دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان||
ينابيع المودة لذوي القربى- |دار الأسوة للطباعة والنشر||
كشف الخفاء- دار الكتب العلمية - بيروت||
الموضوعات- المكتبة السلفية - المدينة المنورة||
وقعة صفين- المؤسسة العربية الحديثة للطبع والنشر والتوزيع – القاهرة
المناقب- مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة

[=Comic Sans MS][=Century Gothic]فتح خیبر[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
برای فتح خیبر رسول خدا ابتدا ابوبکر را با گروهی فرستاد شکست خوردند و فرار کردند.
سپس عمر بن خطاب را با گروهی فرستادند و همان شد که قبلا شده بود.

[=Century Gothic]سپس حضرت رو به مردم کردند و چنین فرمودند::Sham:
[=Century Gothic]نيل الأوطار - الشوكاني - ج 8 - ص 55
[=Century Gothic]فإن هذه الغزوة هي التي قال فيه صلى الله عليه وآله وسلم : لأعطين الراية غدا رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله ، فتطاول الناس لها فقال : ادعوا لي عليا فأتي به أرمد فبصق في عينيه ودفع إليه الراية ففتح الله عليه
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 1 - ص 185
[=Century Gothic]يقول يوم خيبر لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله فتطاولنا لها فقال ادعو إلى عليا رضي الله عنه فاتى به أرمد فبصق في عينه ودفع الراية إليه ففتح الله
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]صحيح البخاري - البخاري - ج 4 - ص 5
[=Century Gothic] يقول يوم خيبر لأعطين الراية رجلا يفتح الله على يديه فقاموا يرجون لذلك أيهم يعطى فغدوا وكلهم يرجو ان يعطى فقال أين على فقيل يشتكي عينيه فأمر فدعى
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]صحيح مسلم - مسلم النيسابوري - ج 5 - ص 195
[=Century Gothic] فقال لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله أو يحبه الله ورسوله قال فاتيت عليا فجئت به أقوده وهو أرمد حتى اتيت به رسول الله صلى الله عليه وسلم فبسق في عينية فبرأ وأعطاه الراية وخرج مرحب فقال قد علمت خيبر انى مرحب * شاكي السلاح بطل مجرب إذا الحروب أقبلت تلهب فقال على انا الذي سمتني أمي حيدره * كليث غابات كريه المنظره أوفيهم بالصاع كيل السندرة قال فضرب رأس مرحب فقتله ثم كان الفتح على يديه
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]سنن ابن ماجة - محمد بن يزيد القزويني - ج 1 - ص 45
[=Century Gothic] وسمعته يقول " لأعطين الراية اليوم رجلا يحب الله ورسوله " ؟
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]سنن الترمذي - الترمذي - ج 5 - ص 302
[=Century Gothic]. وسمعته يقول يوم خيبر لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله . قال فتطاولنا لها فقال ادعوا لي عليا
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]فضائل الصحابة - النسائي - ص 16
[=Century Gothic]أن النبي صلى الله عليه وسلم قال لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله أو قال يحبه الله ورسوله فدعا عليا وهو أرمد ففتح الله على يعني يديه
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]السنن الكبرى - البيهقي - ج 6 - ص 362
[=Century Gothic]قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لأعطين الراية أو ليأخذن الراية غدا رجل يحبه الله ورسوله أو قال يحب الله ورسوله يفتح الله عليه فإذا نحن بعلى رضي الله عنه وما نرجوه فقالوا هذا على فأعطاه رسول الله صلى الله عليه وسلم الراية ففتحها الله
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]السنن الكبرى - البيهقي - ج 9 - ص 107
[=Century Gothic]يقول يوم خيبر لأعطين الراية رجلا يفتح الله على يديه فبات الناس يدوكون أيهم يعطاها فلما أصبح الناس غدوا على رسول الله صلى الله عليه وسلم كلهم يرجو أن يعطاها فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم أين علي بن أبي طالب قالوا يا رسول الله هو يشتكى عينيه فأرسل إليه فبصق في عينه
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 6 - ص 150
[=Century Gothic]قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لأعطين الراية غدا رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله فلما كان الغد دعا عليا وهو أرمد فتفل في عينيه
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]عمدة القاري - العيني - ج 14 - ص 213
[=Century Gothic]قال سمع النبي صلى الله عليه وسلم يقول يوم خيبر لأعطين الراية رجلا يفتح الله على يديه فقاموا يرجون لذلك أيهم يعطى فغدوا وكلهم يرجو أن يعطى فقال أين علي فقيل يشتكي عينيه
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]عمدة القاري - العيني - ج 17 - ص 243
[=Century Gothic]قال لأعطين الراية غدا أو ليأخذن الراية غدا رجل يحبه الله ورسوله يفتح عليه فنحن نرجوها فقيل هاذا علي فأعطاه ففتح عليه .
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]المصنف - ابن أبي شيبة الكوفي - ج 8 - ص 520
[=Century Gothic] ثم إن رسول الله ( ص ) أرسلني إلى علي فقال : ( لأعطين الراية اليوم رجلا يحب الله ورسوله أو يحبه الله ورسوله )
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]كتاب السنة - عمرو بن أبي عاصم - ص 594 - 595
[=Century Gothic]قال : لأعطين الراية اليوم رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله يفتح الله على ‹ صفحه 595 › يديه ، فدعا عليا فعقد له الراية فسار علي رضي الله وتلقاه مرحب فقتله وفتح الحصن .
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]السنن الكبرى - النسائي - ج 5 - ص 46
[=Century Gothic]قال لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله أو قال يحبه الله ورسوله فدعا عليا وهو أرمد ففتح الله على يعني يديه
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]خصائص أمير المؤمنين (ع) - النسائي - ص 49
[=Century Gothic]وسمعته يقول يوم خيبر : لأعطين الراية غدا رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله فتطاولنا إليها ، فقال ادعوا إلى عليا ،
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]مسند أبي يعلى - أبو يعلى الموصلي - ج 1 - ص 291
[=Century Gothic]قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لأعطين الراية غدا رجلا يفتح الله على يده قال فغدا الناس إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم كلهم يرجو أن يعطيه الراية قال أين علي بن أبي طالب
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]صحيح ابن حبان - ابن حبان - ج 15 - ص 377 - 378
[=Century Gothic]قال لأعطين الراية غدا رجلا يفتح الله على يديه قال فبات الناس ليلتهم أيهم يعطاها فلما مطرف الناس غدوا على رسول الله صلى الله عليه وسلم كلهم يرجو أن ‹ صفحه 378 › يعطاها فقال أين علي بن أبي طالب
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]المعجم الكبير - الطبراني - ج 6 - ص 152
[=Century Gothic] قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم خيبر لأعطين الراية غدا رجلا يفتح الله على يديه فبات الناس يذكرون ليلتهم أيهم يعطي فلما أصبحوا غدوا على رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال أين علي
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

[=Century Gothic]الاستيعاب - ابن عبد البر - ج 2 - ص 787
[=Century Gothic]قال لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله قال فجئت به أقوده أرمد فبصق النبي صلى الله عليه وسلم في عينيه ثم أعطاه الراية فخرج مرحب يخطر بسيفه فقال * قد علمت خيبرا أني مرحب * شاكي السلاح بطل مجرب * إذا الحروب أقبلت تلهب * فقال علي رضي الله عنه * أنا الذي سمتني أمي حيدرة * كليث غابات كريه المنظره * أوفيهم بالصاع كيل السندرة * ففلق رأس مرحب بالسيف وكان الفتح على يديه
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]التمهيد - ابن عبد البر - ج 2 - ص 218
[=Century Gothic] أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال يوم خيبر لأعطين الراية رجلا يفتح الله على يديه فذكر أن الناس طمعوا في ذلك فلما كان من الغد قال أين علي
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]الدرر - ابن عبد البر - ص 198
[=Century Gothic]قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لأعطين الراية غدا رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله ليس بفرار يفتح الله عز وجل على يديه فلما أصبح دعا عليا
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد - ج 13 - ص 186
[=Century Gothic] فقال لأعطين الراية غدا رجلا يحب الله ورسوله ، ويحبه الله ورسوله ، كرارا غير فرار ; فدفعها إلى أمير المؤمنين عليه السلام .
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]نظم درر السمطين - الزرندي الحنفي - ص 98 - 99
[=Century Gothic] ان رسول الله صلى الله عليه وسلم قال : يوم خيبر لأعطين الراية غدا رجلا يفتح الله على يديه يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله ( 1 ) قال : فبات الناس يدوكون ‹ صفحه 99 › ليلتهم أيهم يعطاها فلما أصبح الناس غدوا على رسول الله ( ص ) كلهم يرجوا ان يعطاها فقال : أين علي بن أبي طالب
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]المواقف - الإيجي - ج 3 - ص 626
[=Century Gothic] ما بعث أبا بكر وعمر إلى خيبر فرجعا منهزمين ( لأعطين الراية اليوم رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله كرارا غير فرار ) وأعطاها عليا
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]كنز العمال - المتقي الهندي - ج 13 - ص 121
[=Century Gothic]بعث أبا بكر فسار بالناس فانهزم حتى رجع إليه وبعث عمر فانهزم بالناس حتى انتهى إليه ، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم : لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله يفتح الله له ، ليس بفرار ، فأرسل إلي فدعاني
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]فيض القدير شرح الجامع الصغير - المناوي - ج 6 - ص 465
[=Century Gothic] قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم خيبر لأعطين الراية غدا رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله فأعطاها عليا وهو أرمد فقال علي : أقاتلهم حتى يكونوا مثلنا فقال أنفذ على رسلك حتى تنزل بساحتهم ثم أدعهم إلى الإسلام وأخبرهم بما عليهم من حق الله تعالى فوالله إلخ
[=Century Gothic]. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
[=Century Gothic]نيل الأوطار|الشوكاني|8|1255|مصادر فقهى مستقل|||1973||دار الجيل - بيروت - لبنان||
[=Century Gothic]مسند احمد|الإمام احمد بن حنبل|1|241|مصادر حديث سنى - فقه|||||دار صادر - بيروت - لبنان||
[=Century Gothic]صحيح البخاري|البخاري|4|256|مصادر حديث سنى - فقه|||1401 - 1981 م||دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع||طبعة بالأوفست عن طبعة دار الطباعة العامرة بإستانبول
[=Century Gothic]صحيح مسلم|مسلم النيسابوري|5|261|مصادر حديث سنى - فقه|||||دار الفكر - بيروت - لبنان||طبعة مصححة ومقابلة على عدة مخطوطات ونسخ معتمدة
[=Century Gothic]سنن ابن ماجة|محمد بن يزيد القزويني|1|273|مصادر حديث سنى - فقه|تحقيق وترقيم وتعليق: محمد فؤاد عبد الباقي||||دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع||
[=Century Gothic]سنن الترمذي|الترمذي|5|279|مصادر حديث سنى - فقه|تحقيق وتصحيح : عبد الرحمن محمد عثمان|الثانية|1403 - 1983 م||دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان||سنن الترمذي وهو جامع الصحيح
[=Century Gothic]فضائل الصحابة|النسائي||303|مصادر حديث سنى - فقه|||||دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان||
[=Century Gothic]السنن الكبرى|البيهقي|6|458|مصادر حديث سنى - فقه|||||دار الفكر||
[=Century Gothic]السنن الكبرى|البيهقي|9|458|مصادر حديث سنى - فقه|||||دار الفكر||
[=Century Gothic]مجمع الزوائد|الهيثمي|6|807|مصادر حديث سنى - فقه|||1408 - 1988 م||دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان||طبع بإذن خاص من ورثة حسام الدين القدسي مؤسس مكتبة القدسي بالقاهرة
[=Century Gothic]عمدة القاري|العيني|14|855|مصادر حديث سنى - فقه||||بيروت - دار إحياء التراث العربي|دار إحياء التراث العربي||
[=Century Gothic]عمدة القاري|العيني|17|855|مصادر حديث سنى - فقه||||بيروت - دار إحياء التراث العربي|دار إحياء التراث العربي||
[=Century Gothic]المصنف|ابن أبي شيبة الكوفي|8|235|مصادر حديث سنى - عام|تحقيق وتعليق : سعيد اللحام|الأولى|جماد الآخرة 1409 - 1989 م||دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان||طبعة مستكملة النص ومنقحة ومشكولة ومرقمة الأحاديث ومفهرسة / راجعه وصححه وأشرف على إخراجه : مكتب الدراسات والبحوث في دار الفكر
[=Century Gothic]كتاب السنة|عمرو بن أبي عاصم||287|مصادر حديث سنى - عام|بقلم : محمد ناصر الدين الألباني|الثالثة|1413 - 1993 م||المكتب الإسلامي - بيروت - لبنان||
[=Century Gothic]السنن الكبرى|النسائي|5|303|مصادر حديث سنى - عام|دكتور عبد الغفار سليمان البنداري وسيد كسروي حسن|الأولى|1411 - 1991 م||دار الكتب العلمية بيروت - لبنان||يطلب من : دار الكتب العلمية بيروت - لبنان / ص . ب : 9424 / 11 تلكس : Le Nasher 41245 / هاتف : 366135 - 815573
[=Century Gothic]خصائص أمير المؤمنين (ع)|النسائي||303|مصادر حديث سنى - عام|تحقيق وتصحيح الأسانيد ووضع الفهارس : محمد هادي الأميني||||مكتبة نينوى الحديثة - طهران||
[=Century Gothic]مسند أبي يعلى|أبو يعلى الموصلي|1|307|مصادر حديث سنى - عام|حسين سليم أسد||||دار المأمون للتراث||
[=Century Gothic]صحيح ابن حبان|ابن حبان|15|354|مصادر حديث سنى - عام|شعيب الأرنؤوط|الثانية|1414 - 1993 م||مؤسسة الرسالة||
[=Century Gothic]المعجم الكبير|الطبراني|6|360|مصادر حديث سنى - عام|تحقيق وتخريج : حمدي عبد المجيد السلفي|الثانية ، مزيدة ومنقحة|1405 - 1985 م||دار إحياء التراث العربي||
[=Century Gothic]الاستيعاب|ابن عبد البر|2|463|مصادر حديث سنى - عام|علي محمد البجاوي|الأولى|1412|بيروت - دار الجيل|دار الجيل||
[=Century Gothic]التمهيد|ابن عبد البر|2|463|مصادر حديث سنى - عام|مصطفى بن أحمد العلوي ,‏محمد عبد الكبير البكري||1387|المغرب - وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية|وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية||
[=Century Gothic]الدرر|ابن عبد البر||463|مصادر حديث سنى - عام|||||||
[=Century Gothic]شرح نهج البلاغة|ابن أبي الحديد|13|656|مصادر حديث سنى - عام|محمد أبو الفضل إبراهيم||||مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع||
[=Century Gothic]نظم درر السمطين|الزرندي الحنفي||750|مصادر حديث سنى - عام||الأولى|1377 - 1958 م||||
[=Century Gothic]المواقف|الإيجي|3|756|مصادر حديث سنى - عام|عبد الرحمن عميرة|الأولى|1417 - 1997م|لبنان - بيروت - دار الجيل|دار الجيل||
[=Century Gothic]كنز العمال|المتقي الهندي|13|975|مصادر حديث سنى - عام|ضبط وتفسير : الشيخ بكري حياني / تصحيح وفهرسة : الشيخ صفوة السقا||1409 - 1989 م||مؤسسة الرسالة - بيروت - لبنان||
[=Century Gothic]فيض القدير شرح الجامع الصغير|المناوي|6|1031|مصادر حديث سنى - عام|تصحيح أحمد عبد السلام|الأولى|1415 - 1994 م||دار الكتب العلمية - بيروت||

:Gol:صحیح مسلم:Gol:


:Mohabbat:دشمن امام علی «علیه السلام» منافق است:Mohabbat:



حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِى شَيْبَةَ حَدَّثَنَا وَكِيعٌ وَأَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الأَعْمَشِ ح وَحَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى - وَاللَّفْظُ لَهُ - أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ عَدِىِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ زِرٍّ قَالَ:

قَالَ عَلِىٌّ وَالَّذِى فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِىِّ الأُمِّىِّ -صلى الله عليه وسلم- إِلَىَّ أَنْ لاَ يُحِبَّنِى إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَلاَ يُبْغِضَنِى إِلاَّ مُنَافِقٌ.[1]

امام علی «علیه السلام» فرمودند سوگند به آن کس که دانه را (در نخستین جنبش حیات) در زیر زمین شکافته و آدمیان را آفریده همانا عهدي از پيغمبر است به من: دوستت نميدارد مگر مومن و دشمنت نميدارد مگر منافق.

[=&quot][1] . باب الدلیل علی ان حب الانصار و علی رضی الله عنهم من الایمان ،ح144،ص62،تک جلدی چاپ دارالفکر.

[=&quot]:Gol:مسلم ونقل حدیث ثقلین:Gol:



[=&quot]:Sham:باب مِنْ فَضَائِلِ عَلِىِّ بْنِ أَبِى طَالِبٍ [=&quot]رضى الله عنه.:Sham:



وی تحت عنوان این باب حدیث ثقلین را بیان می دارد وهمین امر نشان می دهد که امام علی «علیه السلام»دیگر ثقل قرآن است .



وی به سند خود از زيد بن ارقم نقل مي‏کند:
«قام رسول اللَّه‏ صلي الله عليه وآله وسلم يوماً فينا خطيباً بماء يدعي خمّاً بين مکة والمدينة، فحمد اللَّه واثني عليه ووعظ وذکّر ثمّ قال: امّا بعد، ألا يا أيّها الناس! فانّما أنا بشر يوشک ان يأتي رسول ربّي فأجيب وأنا تارک فيکم ثقلين: أوّلهما کتاب اللَّه فاستمسکوا به. فحثّ علي کتاب اللَّه ورغّب فيه ثمّ قال: واهل بيتي، اذکرکم اللَّه في اهل بيتي، اذکرکم اللَّه في اهل بيتي، اذکرکم اللَّه في اهل بيتي...»[1]
«... روزي رسول خدا«صلي الله عليه وآله وسلم» کنار برکه آبي به نام خمّ، بين مکه و مدينه، ايستاد و براي جمعيّت خطبه‏اي ايراد فرمود، در آن خطبه بعد از حمد و ثناي الهي و موعظه و تذکّر فرمود: اي مردم! همانا من بشري هستم که نزديک است پيک الهي جان مرا گرفته و اجابت دعوت حقّ نمايم. من در ميان شما دو چيز گران‏بها مي‏گذارم: اوّل آن‏ها کتاب خدا که در آن هدايت و نور است، کتاب خدا را گرفته و به آن تمسّک کنيد. پيامبر«صلي الله عليه وآله وسلم» سفارش زيادي براي کتاب خدا فرمود و مردم را بر عمل به آن تشويق نمود.
سپس فرمود: اهل‏بيتم، شما را سفارش مي‏کنم در حقّ اهل‏بيتم و اين جمله را سه‏بار تکرار نمود...»
:Sham:
[=&quot][1] .صحیح مسلم،باب من فضائل علی بن ابی طالب رضی الله عنه،ح6119،تک جلدی چاپ دارلفکر.

:Sham:

[=Arial Black]:Gol:مناقب امام علی «علیه السلام» در سنن ترمذی:Gol:[=Arial Black]



ابو عیسی محمد بن عیسی بن سورة بن موسی بن الضّحاک السُّلمی البوغی الترمذی الضریر«م:279ه»



بنا به نقل صاحب کتاب «کشف الظنون » این کتاب سومین کتاب حدیثی از جهت اعتبار در نزد اهل سنت است .یعنی رتبۀ آن از جهت اعتبار بعد از صحیح بخاری و مسلم است.[1]به گفتۀ ترمذی هر کسی که این کتاب در خانۀ اوست مانند آن است که پیامبری در حال تکلم در خانۀ اوست.
وی در کتاب مناقب خود «34» روایت در بارۀ امام علی نقل می کند که روایاتی قابل توجه و تامل است.

:Sham:1- «إن عليا مني وأنا منه وهو ولي كل مؤمن بعدي»:Sham:


ترمذي به سند خود از عمران بن حُصين نقل کرده که رسول خدا«صلي الله عليه وآله»لشکري را به فرماندهي علي بن ابي طالب‏«عليه السلام »به يمن فرستاد.
حضرت در آن جنگ کنيزي را براي خودانتخاب کردند. برخي بر ایشان اعتراض نمودند و چهار نفر از اصحاب رسول خدا«صلي الله عليه وآله» قرار گذاشتند هنگامي که خدمت حضرت رسيدند جريان را براي پیامبر«صلی الله علیه وآله»بازگو کنند.
مسلمانان هر گاه از سفري بازمي گشتند، ابتدا خدمت حضرت مشرّف شده و بر او درود مي‏فرستادند، آن‏گاه به کار خود مي‏پرداختند. لشکر که به مدينه رسيد آن چهار نفر خدمت رسول خدا«صلي الله عليه وآله» آمده، يکي از آنان به رسول خدا«صلي الله عليه وآله» عرض کرد: اي رسول خدا! شما شاهد نبودي که علي بن ابي طالب چه کرد؟
پيامبر«صلي الله عليه وآله» از او روي گرداند. نفر دوم ايستاد و همين اعتراض را تکرار نمود. پيامبر«صلي الله عليه وآله»صورت خود را از او نيز بازگرداند. در مورد نفر سوم نيز همين قصه تکرار شد. نفر چهارم که اعتراض کرد، پيامبر رو به او کرده و در حالي که غضب در چهره او نمايان بود، فرمود:
«ما تريدون من علي، ما تريدون من علي، ما تريدون من علي انّه منّي وانا منه و هو وليّ کلّ مؤمن بعدي»؛ «چه از علي مي‏خواهيد؟! چه از علي مي‏خواهيد؟! چه از علي مي‏خواهيد؟! او از من است و من از اويم، و او ولی و سرپرست هر مؤمني بعد از من است»[2].:Sham:

[1]. كشف الظنون، حاجي خليفة،«وهو ثالث الكتب الستة في الحديث نقل عن الترمذي أنه قال : صنفت هذا الكتاب فعرضته على علماء الحجاز والعراق وخراسان فرضوا به ومن كان في بيته فكأنما في بيته نبي يتكلم».

[=&quot][2]. سنن ترمذی،باب مناقب علی بن ابی طالب رضی الله عنه ،ح:3732،چاپ،دارالفکر،تک جلدی:«حدثنا قتيبة حدثنا جعفر بن سليمان الضبعي عن يزيد الرشك عن مطرف بن عبد الله عن عمران بن حصين قال : بعث رسول الله صلى الله عليه و سلم جيشا واستعمل عليهم علي بن أبي طالب فمضى في السرية فأصاب جارية فأنكروا عليه وتعاقد أربعة من أصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم فقالوا إذا لقينا رسول الله صلى الله عليه و سلم أخبرناه بما صنع علي وكان المسلمون إذا رجعوا من السفر بدءوا برسول الله صلى الله عليه و سلم فسلموا عليه ثم أنصرفوا إلى رحالهم فلما قدمت السرية سلموا على النبي صلى الله عليه و سلم فقام أحد الأربعة فقال يا رسول الله ألم تر إلى علي بن أبي طالب صنع كذا وكذا فأعرض عنه رسول الله صلى الله عليه و سلم ثم قام الثاني فقال مثل مقالته فأعرض عنه ثم قام الثالث فقال مثل مقالته فأعرض عنه ثم قام الرابع فقال مثل ما قالوا فأقبل رسول الله صلى الله عليه و سلم والغضب يعرف في وجهه فقال ما تريدون من علي ؟ ما تريدون من علي؟ ما تريدون من علي؟ إن عليا مني وأنا منه وهو ولي كل مؤمن بعدي».
قال أبو عيسى هذا حديث حسن غريب لا نعرفه إلا من حديث جعفر بن سليمان.
قال الشيخ الألباني : صحيح

:Sham:

:Gol:ترمذی و نقل حدیث طیر مشوی:Gol:


امام علي«‏عليه السلام» کسي است که طبق نصّ نبوي:



«أحبّ الخلق إلي اللَّه» است.



ترمذي به سند خود از انس بن مالک نقل مي‏کند: «کان عند النبي‏«صلي الله عليه وآله»طير فقال:«اللّهمّ ائتني بأحبّ خلقک اليک يأکل معي من هذا الطير. فجآء علي فأکل معه»[1]؛مرغ برياني نزد پيامبر«صلي الله عليه وآله» بود. عرض کرد: خدايا! محبوب‏ترين خلق نزد خودت را نزد من بفرست تا با من در اين غذا شرکت کند. در اين هنگام علي‏«عليه السلام» وارد شد و با او در غذا شرکت کرد.
:Mohabbat:


[1] .سنن ترمذی،باب مناقب علی بن ابی طالب«رضی الله عنه»،ح3742،چاپ دارالفکر بیروت،تک جلدی. حدثنا سفيان بن وكيع أخبرنا عبيد الله بن موسى عن عيسى بن عمر عن السدى عن أنس بن مالك قال : " كان عند النبي صلى الله عليه وسلم طير فقال اللهم ائتني بأحب خلقك إليك يأكل معي هذا الطير فجاء على فأكل معه " . هذا حديث غريب لا نعرفه من حديث السدى إلا من هذا الوجه وقد روى هذا الحديث من غير وجه عن أنس .والسدي اسمه إسماعيل ابن عبد الرحمن وقد أدرك أنس بن مالك ورأي الحسين بن علي .

:Gol:سنن ترمذی:Gol:



:Sham:علی از من است و من از علی هستم:Sham:



حَدَّثَنَا إِسْمَعِيلُ بْنُ مُوسَى حَدَّثَنَا شَرِيكٌ عَنْ أَبِي إِسْحَقَ عَنْ حُبْشِيِّ بْنِ جُنَادَةَ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» :عَلِيٌّ مِنِّي وَأَنَا مِنْ عَلِيٍّ وَلَا يُؤَدِّي عَنِّي إِلَّا أَنَا أَوْ عَلِيٌّ»[1].
«علي از من است و من از علي هستم و از طرف من أدا نمي‏کند و نمي‏رساند؛ مگر خود من و يا علي».

قَالَ أَبُو عِيسَى هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ غَرِيبٌ.

[1] .سنن ترمذی ، باب مناقب امام علی «علیه السلام».ح3740،چاپ دارالفکر، تک جلدی.

دشمن علی «علیه السلام» منافق است



:Sham:ومومن علی «علیه السلام را دشمن نمی دارد:Sham:



حَدَّثَنَا وَاصِلُ بْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ الْمُسَاوِرِ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أُمِّهِ قَالَتْ:
دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ فَسَمِعْتُهَا تَقُولُ :كَانَ رَسُولُ اللَّهِ «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» يَقُولُ: لَا يُحِبُّ عَلِيًّا مُنَافِقٌ وَلَا يَبْغَضُهُ مُؤْمِنٌ.[1]
وَفِي الْبَاب عَنْ عَلِيٍّ قَالَ أَبُو عِيسَى هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ مِنْ هَذَا الْوَجْهِ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ هُوَ أَبُو نَصْرٍ الْوَرَّاقُ وَرَوَى عَنْهُ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ.

[1].همان،حدیث،3738.

:Gol:ترمذی و نقل حدیث منزلت:Gol:


ابوعیسی سه روایت در این رابطه نقل می کند که حکم به صحت دو طریق می کند و در مورد یک روایت دیگر حکم به حسن روایت می نماید.
ابوعیسی در دو مورد جمع بین (حسن و صحیح) نموده که این اصطلاح از منظر وی بالاتر از اطلاق«صحیح» تنها است.[1]

3752 - حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ دِينَارٍ الْكُوفِيُّ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ حَرْبٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ
أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ قَالَ لِعَلِيٍّ:«أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»
قَالَ أَبُو عِيسَى هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ[2] وَقَدْ رُوِيَ مِنْ غَيْرِ وَجْهٍ[3] عَنْ سَعْدٍ عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَيُسْتَغْرَبُ[4] هَذَا الْحَدِيثُ مِنْ حَدِيثِ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ الْأَنْصَارِيِّ.

[1] .«وعلى هذا فما قيل فيه: "حسن صحيح" فوقَ ما قيل فيه: "صحيح" فقط. نزهة النظر في توضيح نخبة الفكر في مصطلح أهل الأثر،أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى : 852هـ)، عبد الله بن ضيف الله الرحيلي،ج1ص80، الطبعة الأولى، مطبعة سفير بالرياض عام (1422هـ ).

[2] .«أنّ تردُّدَ أئمة الحديث في حال ناقلِهِ اقتضى للمجتهد أن لا يصفه بأحدِ الوصفين، فيُقال فيه: حَسَنٌ باعتبار وصْفِهِ عند قومٍ، صحيحٌ باعتبارِ وصْفِهِ عند قومٍ..»؛نزهةالنظر ...ابن حجر،ج1،ص79.

[3] .یعنی روایت طرق دیگری نیز دارد.

[4] .حدیث غریب حدیثی است که تنها از طریق یک راوی بیان شده باشد.« الغريب: وهو ما يتفرَّد بروايته شخصٌ واحد في أيِّ موضعٍ وَقَعَ التفردُ به من السند»نزهةالنظر ج1،ص54.

روایتی دیگر از ترمذی


از علی چه می خواهید اواز من است و من از او هستم


ترمذي به سند خود از عمران بن حُصين نقل کرده که رسول خداصلي الله عليه وآله لشکري را به فرماندهي علي بن ابي طالب‏عليه السلام به يمن فرستاد. حضرت در آن جنگ کنيزي را براي خود گرفت. برخي بر او اعتراض کردند و چهار نفر از اصحاب رسول خداصلي الله عليه وآله قرار گذاشتند هنگامي که خدمت حضرت رسيدند جريان را براي آنحضرت بازگو کنند.
مسلمانان هر گاه از سفري بازمي گشتند، ابتدا خدمت حضرت مشرّف شده و بر او درود مي‏فرستادند، آن‏گاه به کار خود مي‏پرداختند. لشکر که به مدينه رسيد آن چهار نفر خدمت رسول خداصلي الله عليه وآله آمده، يکي از آنان به رسول خداصلي الله عليه وآله عرض کرد: اي رسول خدا! شما شاهد نبودي که علي بن ابي طالب چه کرد؟ پيامبرصلي الله عليه وآله از او روي گرداند. نفر دوم ايستاد و همين اعتراض را تکرار نمود. پيامبرصلي الله عليه وآله صورت خود را از او نيز بازگرداند. در مورد نفر سوم نيز همين قصه تکرار شد. نفر چهارم که اعتراض کرد، پيامبر رو به او کرده و در حالي که غضب در چهره حضرت نمايان بود، فرمود:
«ما تريدون من علي، ما تريدون من علي، ما تريدون من علي انّه منّي وانا منه و هو وليّ کلّ مؤمن بعدي؛ از علي چه مي‏خواهيد؟! از علي چه مي‏خواهيد؟! از علي چه مي‏خواهيد؟! او از من است و من از اويم، و او سرپرست هر مؤمني بعد از من است».[1]

[1] . سنن الترمذی، ح3732، چاپ دارالفکر.«حدثنا قتيبة حدثنا جعفر بن سليمان الضبعي عن يزيد الرشك عن مطرف بن عبد الله عن عمران بن حصين قال : بعث رسول الله صلى الله عليه و سلم جيشا واستعمل عليهم علي بن أبي طالب فمضى في السرية فأصاب جارية فأنكروا عليه وتعاقد أربعة من أصحاب رسول الله صلى الله عليه و سلم فقالوا إذا لقينا رسول الله صلى الله عليه و سلم أخبرناه بما صنع علي وكان المسلمون إذا رجعوا من السفر بدءوا برسول الله صلى الله عليه و سلم فسلموا عليه ثم أنصرفوا إلى رحالهم فلما قدمت السرية سلموا على النبي صلى الله عليه و سلم فقام أحد الأربعة فقال يا رسول الله ألم تر إلى علي بن أبي طالب صنع كذا وكذا فأعرض عنه رسول الله صلى الله عليه و سلم ثم قام الثاني فقال مثل مقالته فأعرض عنه ثم قام الثالث فقال مثل مقالته فأعرض عنه ثم قام الرابع فقال مثل ما قالوا فأقبل رسول الله صلى الله عليه و سلم والغضب يعرف في وجهه فقال ما تريدون من علي ؟ ما تريدون من علي إن عليا مني وأنا منه وهو ولي كل مؤمن بعدي».
قال أبو عيسى هذا حديث حسن غريب لا نعرفه إلا من حديث جعفر بن سليمان.
قال الشيخ الألباني : صحيح

روایتی دیگر از ترمذی

علی علیه السلام برادر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دنیا و آخرت است

ترمذي به سند خود از عبداللَّه بن عمر نقل مي‏کند که رسول خداصلي الله عليه وآله بين اصحابش عقد اخوت بست. علي‏عليه السلام گريان خدمت پيامبرصلي الله عليه وآله آمد و عرض کرد: اي رسول خداصلي الله عليه وآله! بين اصحابت عقد اخوّت بستي ولي بين من و کسي عقد اخوت نبستي؟ رسول خداصلي الله عليه وآله به او فرمود: تو برادر من در دنيا و آخرتي.[1]

:Gol:
[1].سنن الترمذی،ح3741،چاپ دارالفکر« حدثنا يوسف بن موسى القطان البغدادي أخبرنا على ابن قادم أخبرنا علي بن صالح بن حي عن حكيم بن جبير عن جميع بن عمير التيمي عن ابن عمر قال :«آخى رسول الله صلى الله عليه وسلم بين أصحابه فجاء على تدمع عيناه فقال يا رسول الله آخيت بين أصحابك ولم تؤاخ بيني وبين أحد ، فقال له رسول الله صلى الله عليه وسلم أنت أخي في الدنيا والآخرة» . هذا حديث حسن غريب وفي الباب عن زيد بن أبي أوفى .

تقدّم أمير المؤمنين عليه السّلام در علم روايات
از جمله علوم، علم روايت است. و صاحبان روايت از رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم كه بدون واسطه از آن حضرت روايت كرده‏اند، بيست و چند نفر مى‏باشند كه از ايشان است: ابن عبّاس، ابن مسعود، جابر أنصارى، أبو أيوب، أبو هريره، أنس، أبو سعيد خدرى، أبو رافع، و غيرهم. و على بن أبى طالب عليه السلام هم از جهت كثرت روايت و هم از جهت اتقان حجّت و هم از جهت مأمون بودن بر باطن در اثر كلام رسول خدا: على مَعَ الحقُّ «على با حقّ است» از همه آنها مقدّم‏تر و متقن‏تر و مأمون‏تر بوده است.
بلاذری روایت را اینچنین نقل می کند:«قِيلَ لِعَلِى: مَا بَالك أكثَرُ أصحابِ النَّبِى صلَّى الله عليه و آله و سلّم حَدِيثاً؟ قالَ: إذا كنتُ سَألْتُهُ أنبَأنِى، و إذَا سَكتُّ عَنْه ابتدأنى؛ به على گفته شد: چه طور شده است كه تو از همه اصحاب رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم حديثت بيشتر است؟ گفت: زمانى كه من از رسول خدا چيزى را مى‏پرسيدم، به من مى‏گفت و زمانى كه من سكوت مى‏نمودم او خودش براى من بازگو مى‏كرد».[1]

ترمذی روایت را اینگونه نقل می کند:
« حدثنا خلاد بن أسلم أبو بكر البغدادي حدثنا النضر بن شميل أخبرنا عوف الأعرابي عن عبد الله بن عمرو بن هند الحبلي قال : قال علي : كنت إذا سألت رسول الله صلى الله عليه و سلم أعطاني وإذا سكت ابتدأني».
قال أبو عيسى : هذا حديث حسن غريب من هذا الوجه
وفي الباب عن جابر و زيد بن أسلم و أبي هريرة و أم سلمة.[2]

حِبرُ عِليمُ بِالَّذِى هُوَ كائِنٌ وَ الَيهِ فِى عِلْمِ الرّسَالَة يرجَعُ
أصفَاهُ أحمَدُ مِن خَفِى عُلُومِهِ فَهُوَ البَطِينُ مِنَ العُلُومِ الْأنْزَعُ
على عالمى است دانا و خبير به وقايع موجوده، و در علم رسالت به سوى او بازگشت مى‏كنند.
احمد او را از روى علوم پنهانى خود برگزيد و علوم خود را به او اختصاص داد، پس على از علوم سرشار است و از جهل و نادنى، تهى‏ است.

-------------------------------------------------
[1].انساب الاشراف، بلاذری، ج1ص279.« حدثنا محمد بن سعد، حدثنا محمد بن إسماعيل بن أبي فديك، حدثنا عبد الله بن محمد بن عمر بن علي عن أبيه قال: قيل لعلي: ما بالك أكثر أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم حديثاً؟ فقال: لأني كنت إذا سألته أنبأني؛ وإذا سكتُ ابتدأني».

[2].سنن الترمذی، حدیث شمارۀ:3750و3743، چاپ دارالفکر. ترمذی این روایت را دوبار نقل نموده.

موضوع قفل شده است