خدا قوی تر است یا پارتی؟؟؟؟!!!!!

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا قوی تر است یا پارتی؟؟؟؟!!!!!

ما معتقد به خدایی توانا،دانا و حکیم هستیم که هیچگاه بندگان خود را رهانمی کند. این اعتقاد ماست. اما در عمل و در طول دوران زندگی ما اثری از این خدا نمی بینیم.
یعنی خداوند در این دنیا نمی توانددخل و تصرفی داشته باشد.یا حداقل نمیخواهد دخل و تصرفی داشته باشد.

مثلا در از بین بردن ظلم در فلسطین اشغالی،یا از میان برداشتن دروغ و پارتی بازی در ایران اسلامی خداوند ناتوان است.وما هم با این توجیحات که ما در بوته آزمایش قرار داریم و یا انسان در این دنیا مختار است و در آخرت جوابگو خواهد بود خود را قانع می کنیم.

من در نمازم از خداوند چیزی طلب میکنم، حال اگر آن چیز را دریافت کنم خداوند به من عطا کرده و اگر ندهد حتما مصلحتی در آن بوده. در حالی که میدانیم اگر شرایط مادی آن را فراهم نکنیم دعای من برآورده نخواهد شد. یعنی خداوند میتواند دعایی از بنده را برآورده کند که شرایط مادی آن تامین شده باشد. حال جای این پرسش است که این خدا در برآورده شدن این حاجت چه کاره بوده است؟

شرایط مادی برآورده شدن حاجت تامین بوده پس حاجت برآورده شده است. خدا نقشی ندارد جز در وهن وخیال ما. در ایران کنونی به وضوح مشخص است که قدرت پارتی از خدا بیشتر است. من بیکارم چون پارتی ندارم و اهمیتی ندارد که من خدای توانایی دارم.

چون این خدای من بدون اسباب مادی که همان پارتی است کاری از دستش بر نمی آید. من چگونه میتوانم به وجود خدا در این زمان پی ببرم.

فرض کنید من در جزیره ای زندگی میکنم که هیچ پیامبری در آن نزول نکرده ولی علم به حدی پیشرفت کرده که می تواند برای هر پدیده ای ، دلیلی طبیعی بیاورد و نه ماوراءطبیعه. آنگاه چگونه ما وجود خداوند را درک میکردیم

یک سئوال

فرض کنیم عوامل مادی باعث می شوند
عوامل مادی چطور به وجود امده اند؟

[=Times New Roman]با سلام:Gol::Gol::Gol:

[=Times New Roman]دوست عزیز (fagheer ) شما پرسیدید که عوامل مادی از کجا آمده است؟
[=Times New Roman]فرض کنید، فقط فرض کنید که روزی علم بتواند قویا ثابت کند که کیهان توسط پدیده بیگ بنگ و بدون دخالت یک عامل ماورالطبیعه ساخته شده و چون تنها جایی درکیهان که شرایط مساعدی داشته تا اتم هیدروژن با اکسیژن ترکیب شود و محصول(آب) به صورت مایع باقی بماند زمین بوده است.

بنابراین دراثر یک واکنش شیمیایی دیگر در آب اولین باکتری تشکیل شده است.این باکتری در طول صدها سال تکامل یافته و به یک سلول بنیادی تبدیل گشته و گیاهان و جانوران را پدید آورده. و از نسل جانوران گونه ای تکامل یافته است وبه انسان تبدیل شده است. انسانی که روزگاری همانند اسلافش (حیوانات) درغار زندگی میکرد و حال با تکامل یافتن درآپارتمان.

[=Times New Roman]این ماده از اینجا آمده. حال خدا ازکجا آمده؟ آیا غیر از این نیست که:
[=Times New Roman]گذشتگان ما فکر میکردند که ما از کجا آمده ایم؟ چرا میمیریم؟ آیا میتوانیم عمر جاودانه داشته باشیم؟ چرا خورشید به دور ما می چرخد؟!!! چه کسی ماه و خورشید را آفریده است؟ چه کسی زمین را آفریده؟ چه کسی شتر را آفریده؟ و هزاران سوال دیگر...

و چون برای این سوالات جوابی نداشته اند مجبوربودند که برای خود خدایی بسازند که قدرتی ماورالطبیعه داشته باشد و تا جایی که ممکن است مانند خودشان باشد. یعنی عصبانی میشود، مکر میورزد، دست دارد، ما را میبیند، انتقام جو هست و...

[=Times New Roman]حق داشته اند. آخر آنها بیگ بنگ نداشته اند . آنها تکامل داروین نداشته اند. به طور کلی آنها علم نداشته اند.
[=Times New Roman]بارها گفتم که فقط فرض کنیم. فرض کنیم ما در جزیره ای زندگی میکنیم که هیچ پیامبری در آن مبعوث نشده است.

و علم به اندازه ای پیشرفت کرده که هیچ سوال بی جوابی برای ما باقینمانده است.و ما دیگر مجبورنیستیم به یک عامل ماورالطبیعه چنگ بیاندازیم. آیا آنگاه ما باز هم خدا داشتیم؟ چگونه او را میشناختیم؟

منتظر جواب کارشناسان برای سوالات جناب amir_baseri87 هستیم. جواب های قانع کننده....

amir_baseri87;59894 نوشت:
فرض کنید من در جزیره ای زندگی میکنم که هیچ پیامبری در آن نزول نکرده ولی علم به حدی پیشرفت کرده که می تواند برای هر پدیده ای ، دلیلی طبیعی بیاورد و نه ماوراءطبیعه. آنگاه چگونه ما وجود خداوند را درک میکردیم

با سلام
شما از یک نکته اساسی قافل شده اید که انسان ذاتا فطرتش خدا جوست.
مفهوم فطرت اين است كه انسان حقائقي را بدون هيچگونه نياز به استدلال در مي يابد و به وضوح به آن مي رسد و آن را پذيرا مي شود مثلاً هنگامي كه يك شاخه گل جالب و خوشبو را مي بيند اعتراف به زيبائي آن مي كند و در اين ادراك هيچ نيازي به استدلال نمي بيند . مي گويد : پيداست كه زيبا است ، نيازي به دليل ندارد .درك فطري درباره خدا نيز از همين قبيل است ، انسان هنگامي كه به اعماق جانش نگاه مي كند ، نور حق را مي بيند . ندائي با گوش دل مي شنود . ندائي كه او را به سوي مبدء علم و قدرت بي نظير درجهان هستي دعوت مي كند . مبدئي كه كمال مطلق و مطلق كمال است ، و در اين درك وجداني ، درست همانند زيبائي گل خود را نياز مند به دليلي نمي بيند وواقعيتهاي تاريخي به اينكه تمام اقوام هر كدام به نوعي به يك مبدا علم و قدرت د رعالم هستي معتقد بودند و او را پرستش مي كردند گواه اين مطلب است و واقعيتهاي روانشناسي هم كه انسانها را داراي حس مذهبي و خداشناسي مي دانند .
و ديگر اينكه مردم در زندگي خود و در بروز مشكلات طاقت فرسا و هجوم طوفان هاي سخت زندگي و در آنجا كه درهاي اسباب ظاهري به روي انسان بسته مي شود اميدي از اعماق جانش جوشيدن مي گيرد و متوجه مبدئي مي شود كه قادر بر حل همه مشكلات است دل به او مي بندد و از او استمداد مي طلبد . پس انسان در زواياي قلب و اعماق دل و روان خود به مبدئي قادر و متعالي معتقد است .

amir_baseri87;60088 نوشت:
فرض کنید، فقط فرض کنید که روزی علم بتواند قویا ثابت کند که کیهان توسط پدیده بیگ بنگ و بدون دخالت یک عامل ماورالطبیعه ساخته شده


جناب امیر وآنجل موضوع بیگ بنگ قبلا مفصل در انجمن بحث شده ودوستان به خوبی جواب داده اند سرچ کنید حتما می بینید.

قبول

اتم هیدروژن و اکسیژن چه طور ایجاد شده اند؟
بعد چطور بر اساس یک واکنش شیمیائی موجودی دارای جان به وجود می اید؟
اگر قرار است جواب منطقی باشد باید سئوال هم منطقی باشد
اگر من به شما بگویم به من ثابت کن 2 ضرب در دو می شود 5 نه شش و تو به من ثابت کن که 5 می شود نه شش سئوال من از پای بست ویران است چون من هنوز نمی دانم که 2 در دو می شود 4

اتم اکسیژن و هیدروژن از کجا امده اند؟

amir_baseri87;59894 نوشت:
ما معتقد به خدایی توانا،دانا و حکیم هستیم که هیچگاه بندگان خود را رهانمی کند. این اعتقاد ماست. اما در عمل و در طول دوران زندگی ما اثری از این خدا نمی بینیم. یعنی خداوند در این دنیا نمی توانددخل و تصرفی داشته باشد.یا حداقل نمیخواهد دخل و تصرفی داشته باشد. مثلا در از بین بردن ظلم در فلسطین اشغالی،یا از میان برداشتن دروغ و پارتی بازی در ایران اسلامی خداوند ناتوان است.وما هم با این توجیحات که ما در بوته آزمایش قرار داریم و یا انسان در این دنیا مختار است و در آخرت جوابگو خواهد بود خود را قانع می کنیم.

جناب امیر این بحث های شما با کمترین مطالعه برطرف می شود.
شما مثل این که فراموش کرده اید انسان را خدا مختار خلق کرده اگه قرار بود دروغ وپارتی برداشته شود وهمه جا خوبی باشد پس اختیار انسان کجا می رود.آیا شما را به زور وادار کنند که مثلا صدقه بدهید خوب است یا اختیاری.خداوند شرخش عالم را به طور طبیعی خواستار است نه اینکه خود در کاری بخواهد دخالت کند. اما در بعضی از مواقع کمک وامداد غیبی دارد .آیا شما در 8سال دفاع مقدس از امداد های غیبی چیزی نشنیده اید که به تواتر نقل شده وکاملا واضح است.مردم فلسطین با اراده خود مثل زمان انقلاب ایران خود باید مبارزه کنند وآنها شاید چوب بعض مسائل دیگر که باز هم مقصر خودشان هستند را می خورند.

fagheer;60251 نوشت:
اتم هیدروژن و اکسیژن چه طور ایجاد شده اند؟ بعد چطور بر اساس یک واکنش شیمیائی موجودی دارای جان به وجود می اید؟


بحثی که خدمتا ن عرض میکنم مفصل است ولی اختصار خدمتان بیان میکنم وشما هم انشاءالله عالم به مطالب حتما هستید.
ما یک واجب الوجود داریم و یک ممکن الوجود . واجب الوجود که علت العلل است وعلت ندارد چرا که تسلسل پیش می آید وعقلا محال است . ممکن که باید علت داشته باشد .که در اکسیژن وهیدروژن ممکن است مولکول باشد وآن هم علت داشته باشد که بالاخره به یک ماده ای ختم می شود که خالقش باید واجب باشد .چون اگر خالق ماده البته فقط در مولکول اگر خودش باشد که محال است چون فاقد شیء نمی تواند معطی شی باشد و اگر غیر خودش باشد یا واجب الوجود است یا ممکن. اگر ممکن باشد باز تسلسل پیش می آید که محال است پس می ماند واجب الوجود که خالق است.

عزیزجان من همه اینها را می دانم
بنده می خواهم ذهن طراح سئوال اولیه به این سئوال پاسخ دهد تا از سئوال بنده به جواب سئوال خود برسد

متشکرم

amir_baseri87;59894 نوشت:
اما در عمل و در طول دوران زندگی ما اثری از این خدا نمی بینیم.


با سلام

خدمت دوستان و اجازه ورود به بحث

اينكه بخواهيم در زندگي خود اثري از خدا ببينيم بايد اعتقاد خود نسبت به خدا را مد نظر داشته باشيم

فردي كه براي جهان خدايي قايل نيست و عالم را مولود تصادف معنا مي كند و نقشي براي خداوند در عالم قايل نيست همه اتفاقات را تصادف معنا خواهد كرد و تفسيرمادي براي عوامل طبيعي خواهد اورد

ولي كسي كه در اعتقادات خود براي عالم ، خدايي لايزال و حكيم مي داند افتادن برگي از درخت را هم بدون حكمت الهي نمي داند

پس نوع نگاه انسان به عالم ، تفسير او از اتفاقات عالم را رقم مي زند


amir_baseri87;59894 نوشت:
مثلا در از بین بردن ظلم در فلسطین اشغالی،یا از میان برداشتن دروغ و پارتی بازی در ایران اسلامی خداوند ناتوان است


هر مثالي را كه بخواهيد بزنيد بايد در جاي خود مورد نقد و بررسي قرار بگيرد خداوند مرا خلق نكرده جبرا همچون حيوانات به ما زندكي بخشد و ما هم در زندكي خود هيچ نقشي نداشته باشيم

بزرگوار
برچيدن ظلم از عالم زماني ميسر است كه من و تو ، ما شويم و در مقابل دشمن بايستيم كاري كه بارها و بارها در دنيا ملت ها نشان داده اند و شده است و خداوند هم عناياتشان را نشان داده مثل ملت ايران و لبنان و ........

وقتي من حمله اجنبي به كشورم را مي پسندم و در مقابل دشمن راضي نيستم حتي يك سيلي هم بخورم چه انتظاري دارم
انتظار دارم كه خدا بيايد كار هاي بنده و شما را انجام دهد و ما هم راحت بنشينيم و كيف كنيم؟؟؟

در نتيجه:
عزيز
هر مثالي را در مورد گرفتاري انسان و ملتها بفرماييد مولود ندانم كاري انسان است و اشتباهات بشر .

اين چه ربطي به خدا دارد؟؟؟
خداوند زماني در كنار انسان خواهد بود و كمك كار او، كه انسان براي تغيير عالم خود حركتي بكند نه اين كه كار را بسپارد دست خدا و خودش كاري نكند


[=Times New Roman]با سلام. از همه دوستان متشکرم.
[=Times New Roman]کارشناس عزیز طاها به فطرت اشاره کرده اند. من سوالی می پرسم . آیا احتمال ندارد که فطرت اشتباه کند؟ مثال شبپره در این باره مشهور است. فطرت شبپره به گونه ای است که به نور حساس است و برای جهت یابی در شب ازنور ستارگان و ماه استفاده میکند. اما همین فطرت هنگامی که یک شمع حضور دارد به اشتباه می افتد و موجب سوختن شبپره در آتش می شود. یعنی فطرت به خودی خود مفید بود اما محصول فرعی آن ( سوختن در آتش) مضر میباشد. در مورد انسان نیز میتوانیم چنین مثالی را ذکر کنیم. مثلا برای بقای نسل در وجود بشر ژنهایی قرار داردکه موجب عشق به جنس مخالف میشود( عشق و نه تمایل). روانشناسان تکاملی معتقدند که عاشق شدن میتواند سازکاری برای تضمین وفاداری به جفت باشد تا این رابطه آنقدر دوام بیاورد که برای پروراندن بچه با کمک جفت کافی باشد. آیا ممکن نیست دین یا فطرت محصول فرعی آن سازکار عاشقانه ای باشد که در مغز برای بقای نسل قرار دارد؟
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]دوست عزیز fagheer من بارها ذکر کردم فرض کنیم. ثانیا ، برهان واجب الوجود تنها به ما میگوید بس است . در این مورد فکرنکن. به این وادی وارد نشو. اکنون ایرادی که بیخدایان به این برهان وارد می کنند این است که خود خدا چیست؟ خدا از کجا آمده؟ سوالی که در دین ما از فکر کردن به آن نهی شده است.
[=Times New Roman]
[=Times New Roman]دوست عزیز فنا: شما به مسئله اختیار اشاره کرده اید. من نیز قبول دارم. اما یک سوال برای من پیش می آید. آیا بشر در زمان حضرت نوح مختار نبودند. آیا قوم عاد و ثمود و لوط مختار نبودند؟ چرا خداوند آن زمان به اختیار بشر توجه نمیکند و عذاب الهی نازل میکند؟ چرا همه بزن و ببندهای خداوند مربوط به تاریخ است؟
[=Times New Roman]از 8 سا دفاع گفتید و امدادهای غیبی. چرا آن زمان که اطلاعات عملیاتها توسط ماهواره های آمریکایی به بعثیان رسید ما از امداد غیبی چیزی ندیدیم و هزاران نفر از فرزندان ایران به شهادت رسیدند؟
[=Times New Roman]یازهم از تمایل شما به بحث تشکر میکنم.

در خط اول از کامنت قبل به جای طاها بخوانید فنا!!!!
اشتباه لپی بوده!!!!!:Khandidan!::Khandidan!:

طاها;60379 نوشت:
فردي كه براي جهان خدايي قايل نيست و عالم را مولود تصادف معنا مي كند و نقشي براي خداوند در عالم قايل نيست همه اتفاقات را تصادف معنا خواهد كرد و تفسيرمادي براي عوامل طبيعي خواهد اورد

با سلام خدمت جناب طاها

شما اینگونه فرض کنید که به دلیل مطالعه کتابهایی که در فرهنگ ما به کتب ظاله تعبیر میشود در ذهن من سوالاتی شکل گرفته. حال با گفتن این جمله من جوابی دریافت نکردم و فقط به این نتیجه رسیدم که صورت سوال را باید پاک کنیم چون با جهان بینی ما هم خوانی ندارد. در ضمن بی خدایان اعتقاد به تصادفی بودن جهان ندارند.بلکه آنان دلیل ماورالطبیعی برای جهان را نفی میکنند.

طاها;60379 نوشت:
خداوند زماني در كنار انسان خواهد بود و كمك كار او، كه انسان براي تغيير عالم خود حركتي بكند نه اين كه كار را بسپارد دست خدا و خودش كاري نكند

سوال من هم همین است. چرا خداوند زمانی توانای مطلق است که شرایط مادی حاضر است؟ آیا این دلیلی بر عدم وجود خدا نیست؟ یعنی آیا خداوند در وهن و خیال بشر ساخته نشده است؟

اگر قرار باشد خدا بلافاصاله به کمک انسان بشتابد ((که می شتابد و لیکن با درجات مختلف))انوقت نقش خود انسان چیست؟
شما به عنوان مثال اگر کار نکنید ایا انتظار درامد داشتن منطقی است؟
یا مثلا نفس نکشید و زنده بمانید؟و اعضا بود؟
مسدله اینجاست که ما خدا را انطور که دوست داریم می خواهیم
البته به شما حرجی وارد نیست ولیکن در مطالب بالا دقت کنید
اگر قرار بود انسان همه کارهایش سریع توسط خدا راست و انجام شود دیگر چه نیازی به دست و پا و سایر عوامل بود؟

[=Times New Roman]Fagheer عزیز
[=Times New Roman]سلام
[=Times New Roman]من نظرات افرادی را بیان میکنم که اعتقادی به وجود خدا ندارند. افرادی که نظریه خداسنج یوگاد را مطرح میکنند. آنهایی که دعا کردن را به تمسخر میگیرند. آنهایی که برای انسان نقش پاسخگویی به قدرت برتر قایل نیستند. لطفا از بحث دور نشوید.
[=Times New Roman]با تشکر
[=Times New Roman].

amir_baseri87;60505 نوشت:
سوال من هم همین است. چرا خداوند زمانی توانای مطلق است که شرایط مادی حاضر است؟ آیا این دلیلی بر عدم وجود خدا نیست؟ یعنی آیا خداوند در وهن و خیال بشر ساخته نشده است؟

با سلام

برادر بنده متوجه مطلب شما نمي شوم

يعني كه خداوند زماني تواناي مطلق است كه شرايط مادي باشد ؟؟
خب خداوند عالم را اين گونه خلق كرده است

خداوند اسباب علت و معلول را در عالم ماده قرار داده است و نمي شود كه غير از اين اسباب با ما برخورد كند

مثلا شما چه انتظاري داريد؟؟
يعني انتظار داريد كه خداوند خارج از اسباب علت و معلول عملي انجام دهد؟؟ منظورتان اين است؟؟؟

در ثاني:
اين كه خداوند از عالم غيب خبر مي دهد و اخباري از اينده مي گويد كه ديگران هنوز از انجام ان خبر ندارند هم نشان دهنده قدرت خداوند در كنار اسباب مادي است؟؟

خداوند پيامبراين را فروفرستاده و همراه اين افراد معجزاتي را فرستاده اين ها را چه مي دانيد؟؟ باز نشان دهنده قدرت خداوند نيست؟؟

ثالثا:
خداوند قدرت خود را در خلق موجودات نشان داه است شما خلق كردن جهان و انسان و ......... را توسط خداوند ، قدرت معنا نمي كنيد؟؟

و فقط قدرت خدا را در كمك به مردم و ان هم زماني كه مردم از خودشان قدرتي نشان دهند مي دانيد؟؟؟

الغرض:
براي ادامه
بحث منظور خود را يك بار ديگر بيان و تشريح نماييد و از طرفي بفرماييد شما عزيز قدرت خداوند را چه معنا مي كنيد؟؟

amir_baseri87;60504 نوشت:
شما اینگونه فرض کنید که به دلیل مطالعه کتابهایی که در فرهنگ ما به کتب ظاله تعبیر میشود در ذهن من سوالاتی شکل گرفته. حال با گفتن این جمله من جوابی دریافت نکردم و فقط به این نتیجه رسیدم که صورت سوال را باید پاک کنیم چون با جهان بینی ما هم خوانی ندارد.

با سلام

در مورد كتب ضاله بحث هاي مفصلي صورت گرفته و در همين سايت تبيين شده است كه كتب ضاله مطلقا براي همه حرام نيست و بلكه خواند ان براي عده اي واجب هم مي شود

ثانيا :
اين بحث در فرهنك ما نيست كه بلكه در فقه و از دستورات دين است

نخير عزيز
ما اصلا صورت سوال را پاك نمي كنيم و تا جايي كه دوست داريد و سوالي كه مي خواهيد بپرسيد بحث را پي مي گيريم

تا جايي كه يا مباني ديني و اصول اعتقادات خود را ثابت مي كنيم و يا خلاف اين اصول را از اعتقادات ديگران به اثبات مي رسانيم

ولي صورت مساله را اصلا پاك نمي كنيم

فقط خواهشا مسئله را درست براي همديكر تبيين كنيم و با استدلال و برهان و منطق كه البته تا به حال اين چنين بوده و سپاسگذارم

amir_baseri87;60494 نوشت:
با سلام. از همه دوستان متشکرم.
کارشناس عزیز طاها به فطرت اشاره کرده اند. من سوالی می پرسم . آیا احتمال ندارد که فطرت اشتباه کند؟ مثال شبپره در این باره مشهور است. فطرت شبپره به گونه ای است که به نور حساس است و برای جهت یابی در شب ازنور ستارگان و ماه استفاده میکند. اما همین فطرت هنگامی که یک شمع حضور دارد به اشتباه می افتد و موجب سوختن شبپره در آتش می شود. یعنی فطرت به خودی خود مفید بود اما محصول فرعی آن ( سوختن در آتش) مضر میباشد. در مورد انسان نیز میتوانیم چنین مثالی را ذکر کنیم. مثلا برای بقای نسل در وجود بشر ژنهایی قرار داردکه موجب عشق به جنس مخالف میشود( عشق و نه تمایل). روانشناسان تکاملی معتقدند که عاشق شدن میتواند سازکاری برای تضمین وفاداری به جفت باشد تا این رابطه آنقدر دوام بیاورد که برای پروراندن بچه با کمک جفت کافی باشد. آیا ممکن نیست دین یا فطرت محصول فرعی آن سازکار عاشقانه ای باشد که در مغز برای بقای نسل قرار دارد؟


[=tahoma][=&quot]با سلام[/][/]

[=tahoma][=&quot]دوست عزیز، چنانکه می دانید؛ واژه ى فطرت بر وزن فِعلَة، مصدر نوعى است و بر نوع آفرينش انسان دلالت دارد; زيرا آفرينش انسان به گونه اى است كه برخى از بينش ها و گرايش هاى او، به صورت خدادادى و غير اكتسابى، در نهاد او تعبيه شده است، پس جان آدميان ـ چنان كه جان لاك و ديويد هيوم به آن اعتقاد دارند ـ لوح سفيدى نيست كه در نهايت از طريق تجربه پر گردد، بلكه پاره اى از انديشه ها و خواسته هاى انسان، اولا در نهاد عموم آدميان وجود دارند ـ گر چه در شدت و ضعف متفاوت اند ـ و ثانياً غير اكتسابى اند.(1)[/][/]

[=tahoma][=&quot]از اين رو، خداشناسى به عنوان يكى از شناخت هاى فطرى، و خداجويى و خداپرستى، به عنوان يكى از گرايش هاى فطرى مطرح گرديده و خداشناسى فطرى نيز به دو صورت شناخت حضورى و حصولى قابل طرح است; يعنى شناخت فطرى خدا، هم از طريق دل قابل تحقق است و هم از طريق ذهن.[/][/]

[=tahoma][=&quot]آيات بسیاری از قرآن کریم نیز بر مسألۀ فطرت خداجوئی و خداپرستی انسان تکیه و تأکید نموده است. که در صورت تمایل در پست های بعدی نمونه هائی از ان آیات نورانی را ذکر خواهیم نمود.[/][/]

[=tahoma][=&quot]در جای خویش ثابت شده است که آسان ترین و بهترین راه شناخت وجود خداوند، راه دل یا برهان فطرت است. یعنی در درون اعماق روح انسانی، شناخت، گرایش و عشق به خداوند نهفته است. همیشه یک نقطه نورانی و یک جاذبه نیرومند در درون قلب انسان وجود دارد که خط ارتباطی او با جهان ماوراء طبیعت و نزدیکترین راه به سوی خداست.(2)[/][/]

[=tahoma][=&quot]از ان طرف، هر چند شناخت خداوند و گرایش به سوی او و نور توحید در درون جان همه انسانها نهفته است(فطرت)، ولی آداب و رسوم خرافی، آیین های دروغین، تربیت های غلط، تلقین های سوء، غفلت و غرور، مخصوصاً به هنگام سلامت و وفور نعمت، پرده هایی بر آن می افکند، ولی هنگامی که طوفان حوادث از هر سوی وزیدن گیرد و گرداب مشکلات در برابر انسان نمایان گردد، انسان دست خود را از همه اسباب ظاهری کوتاه می بیند و از همه جا نا امید می شود، در این هنگام است که پرده ها ناخواسته کنار رفته و آن نقطه نورانی دل آشکار می شود و هر گونه فکر شرک آلود را از دل زدوده و در کوره این حوادث از هر ناخالصی خالص می گردد.(3) و انسان بی اختیار به سوی عالم ماورا طبیعت می رود.[/][/]

[=tahoma][=&quot]چنانکه شب پره نیز در تشخیص نور حقیقی و دروغین دچار اشتباه می شود و در آتش شمع می سوزد انسان ها نیز بدلیلی پرده هائی که بواسطۀ حجاب ها و غفلت ها و شبهات بر فطرت شان افکنده شده، گاهی دچار اشتباه در تشخیص می شوند، از اینروست که فلسفۀ ارسال رسل و انزال کتب، بیش از پیش بر ما روشن می گردد.[/][/]

[=tahoma][=&quot]انبیاء الهی آمده اند تا پرده های غفلت و حجاب و خطر انحرافات آیین های دروغین و آداب و رسوم غلط، از روی فطرت انسانها بردارند و دفائن عقول و فطرت ها و سرشت های پاک بشری را از درونشان استخراج و حیات مجدد بخشند.[/][/]

[=tahoma][=&quot]موفق باشید ...[/][/]

[=tahoma][=&quot]پاورقی____________________________[/][/]
[=tahoma][=&quot]1) قلمرو دین، عبدالحسین خسروپناه، مبحث خداشناسی.[/][/]
[=tahoma][=&quot]2) تفسیر نمونه، ج 16، ص 341 و 342[/][/]
[=tahoma][=&quot]3)همان، ص 418 – 422 و 423[/][=&quot].[/][/]

amir_baseri87;60494 نوشت:
[=Times New Roman]با سلام. از همه دوستان متشکرم.
[=Times New Roman]دوست عزیز fagheer من بارها ذکر کردم فرض کنیم. ثانیا ، برهان واجب الوجود تنها به ما میگوید بس است . در این مورد فکرنکن. به این وادی وارد نشو. اکنون ایرادی که بیخدایان به این برهان وارد می کنند این است که خود خدا چیست؟ خدا از کجا آمده؟ سوالی که در دین ما از فکر کردن به آن نهی شده است.

[=&quot]دوست عزیز[=&quot] سلام علیکم:Gol:

[=&quot]چنانکه مستحضرید براهین بسیاری در اثبات وجود خدا بیان شده که محکم ترین و متقن ترین آن برهان صدیقین است[=&quot].

[=&quot]اشتباهی که معمولاً مردم گرفتار آن هستند، آنست که گمان می کنند؛ "هر چیزی نیازمند به علت است،" در حالی کلام درست انست که بگوییم: "هر معلولی (موجود نیازمند) محتاج علت است."


[=&quot]چنانکه دوست عزیزمان [=Times New Roman]fagheer اشارت کردند[=&quot]تعريف برهان وجوب و امكان اين است كه وقتى اصل وجود ثابت شد و از مرز سفسطه گذشتيم، آن را به حصر عقلى به واجب و ممكن تقسيم مى كنيم; اگر آن موجود، واجب باشد، مدعا ثابت است و اگر ممكن باشد، چون دور و تسلسل محال است، بايد به واجب منتهى شود. وقتی چنین شد و واجب الوجود و علت العلل عالم هستی ثابت گردید دیگر ذکر این سؤال که خود خدا چیست، از کجا آمده؟ چگونه خلق شده؟ و امثالهم ...؟ خارج از سبیل عقل و منطق است. نظیر آنکه منطقی نیست اینکه پس از حل معادله و رسیدن به جواب نهائی، دوباره از خود بپرسیم که این جواب چیست و از کجا بدست آمده؟ ...

[=&quot]برخى از آيات قرآن، به طور ضمنى، از طريق وجوب و امكان، بر وجود خداوند دلالت مى كنند:
[=&quot](أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْء أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ * أَمْ خَلَقُوا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لاَ يُوقِنُونَ);[1] آيا بدون سبب آفريده شده اند يا خود خالق خويش اند، آيا آنها آفريننده ى آسمان ها و زمين اند؟ بلكه آنها اهل يقين نيستند.

[=&quot]توضيح اين آيات اين است كه چهار فرض براى پيدايش انسان قابل تصور است:
[=&quot]1. آنان بدون علت تحقق يافته اند. اين احتمال باطل است; زيرا قانون عليّت، كه مفاد آن عبارت است از نيازمندى هر ممكن و معلولى به علت، از اصول بديهى يا قريب به بداهت علوم عقلى است و انكار آن مستلزم انكار همه ى علوم مى باشد;
[=&quot]2. خود آنها سازنده و خالق خويش اند. اين احتمال نيز با درك وجدانى، نادرست جلوه مى دهد; در ضمن، اگر موجوداتى مانند آنها، (= والدينشان) خالق آنها باشند، همين سؤال درباره ى پدر و مادرشان مطرح مى شود;
[=&quot]3. به فرض، اگر خود خالق خويش باشند، خالق آسمان ها و زمين كه نيستند;
[=&quot]4. پس خالق آنان و جهان طبيعت بايد موجودى باشد كه نياز به پديدآورنده اى نداشته باشد; و آن، خداى رحمان است. [2]

[=&quot]نتیجه ای که از بحث بالا گرفته می شود عبارت از انست که واجب الوجود بالذات که همان خالق بی نیاز آسمان ها و زمین است، بنا به براهین متعدد فلسفی و بنا به تأیید آیات نورانی قرآن حکیم، بی نیاز مطلق من جمیع جهات است.
[=&quot]
موفق باشید ...:Gol:

[=&quot]پاورقی____________________________________________
[=&quot]1)[=&quot]طور: 35 و 36.
[=&quot]2) ر.ک: قلمرو دین، استاد عبدالحسین خسروپناه، مبحث خداشناسی.
موضوع قفل شده است