اقسام کفر در قرآن

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اقسام کفر در قرآن

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]واژۀ کفر در قرآن در چندین معنا به کار رفته است:[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]الف) کُفری که نه ممدوح است و نه مذموم [/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در سورۀ مبارکۀ حديد به چنین امری اشاره شده است: [/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]﴿[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْکفَّارَ نَباتُهُ[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو می‌برد.هنگامی که باران به اندازه ببارد نتیجۀ کاشتِ دانه‌هایی که کشاورز در زیر خاک پنهان کرده است مطلوب می‌شود؛ به گونه‌ای که کشاورز با دیدن محصول کار خویش شگفت‌زده می‌شود. در این آيه، کفار جمع «کافِر» و به معنای پنهان‌کنندۀ دانه در زیر خاک است. پنهان کردن دانه در زیر خاک، به خودی خود شایستۀ مدح و ذم نیست، بلکه به نیت و انگیزۀ کشاورز بستگی دارد.
[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ب) کفر ممدوح[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کفر ممدوح نوع دیگر کفر در قرآن است. بر این اساس گاه کفر در ردیف ایمان قرار می‌گیرد، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]﴿[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]فَمَنْ يَکفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصامَ لَها[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار، که آن را گسستن نيست، چنگ زده است. در حقیقت کفر ممدوح نهان کردن امری است که عقل پنهان کردن آن را نیک و آشکار شدن آن را ناپسند می‌داند؛ همانند امور باطل و خرافات. از این رو، قرآن ستایشگر افرادی است که به عقاید باطل کفر می‌ورزند و به حق گرایش می‌یابند.
[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ج) کفر مذموم[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کفر نکوهیده و مذموم بیشترین کاربرد را در قرآن و روایات اسلامی دارد. کفر نکوهیده در قرآن چهار گونه به کار رفته است:
1ـ کفر جهلی؛ 2ـ کفر علمی؛ 3ـ کفر نعمت؛ 4ـ کفر معصیت.
[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هر یک از این موارد، حجابهای معرفت و خداشناسی و مانع سیر و سلوک هستند. در حقیقت کفر مذموم در مقابل کفر ممدوح قرار دارد. یعنی همان‌گونه که کفر ممدوح حجابهای معرفت را از دل بر می‌گیرد، کفر مذموم سبب حجاب بر دل می‌شود. اکنون به تبيين انواع چهارگانۀ کفر مذموم می‌پردازيم:[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]1ـ کفر جهلی[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]كفر جهلی آن است كه انسان با ادعای علم نسبت به مجهول، جهل خویش را پنهان كند. چنان‌که در آیۀ زیر اشاره شده است: [/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]﴿[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وَقالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَنَحْيا وَما يُهْلِکنا إِلَّا الدَّهْرُ وَما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
و گفتند غير از زندگانى دنياى ما، [چيز ديگرى] نيست. می‌ميريم و زنده می‌شويم و ما را جز طبيعت هلاک نمی‌کند. و[لى] به اين [مطلب] هيچ دانشى ندارند و تنها حدس می‌‏زنند (و گمانی بی‌پايه دارند).گروهی از منکران معاد نسبت به آخرت و زندگی پس از مرگ آگاهی ندارند، اما جهل و نادانی خویش را با انکار معاد پنهان می‌کنند.
[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]2ـ کفر علمی[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پنهان کردن علم با ادعای خلاف آن، کفر علمی نامیده می‌شود. گاه انسان مُحِق بودن امری را می‌داند، اما با ادعای خلاف آن علم خویش را پنهان می‌کند. این کفر خطرناک‌تر از کفر جهلی است.[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]﴿[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وَجَحَدُوا بِها وَاسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوًّا[/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/][=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
و با آنکه دلهايشان بدان يقين داشت از روى ظلم و تکبر آن را انکار کردند.فرعون و فرعونیان با آنکه نسبت به گفته‌های حق موسی یقین پیدا کرده بودند، اما آیات و معجزات او را انکار و با او مخالفت می‌کردند. هر چند آیات و معجزات موسی برای ایمان آوردن هر انسان عاقلی کافی بود.
[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]3ـ کفر نعمت[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کفر نعمت پنهان کردن نیکیها و احسان دیگران با گفتار یا کردار خویش است. شکر نعمت، كه همان قدردانی لفظی یا عملی نسبت به نیکی دیگران است، در مقابل کفر نعمت قرار دارد. قرآن کریم در داستان سلیمان و بلقیس به مسئلۀ کفر نعمت اشاره کرده است. هنگامی که سلیمان از سپاهیان خود سؤال کرد که چه کسی می‌تواند بلقیس و تخت او را به نزدش بیاورد، یکی از جنیّان چنین گفت:
﴿أَنَا آتِيکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِن مَّقامِکَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ * قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکتابِ أَنَا آتِيکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْکَ طَرْفُکَ
من آن را پيش از آنکه از مجلس خود برخيزى براى تو می‌آورم و بر اين [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم. کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى] بود گفت: من آن را پيش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برايت می‌آورم. هنگامی که تخت بِلقِیْس به همراه او در چشم بر هم زدنی نزد سلیمان حاضر شد، فرمود:
﴿هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْکرُ أَمْ أَکفُرُ
اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد که آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى می‌کنم. در اینجا کفر، به معنای کفر نعمت است و در مقابل شكر نعمت قرار گرفته است.
[/]

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]4ـ کفر معصیت[/]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کفر معصیت، نافرمانی فرمانبر از فرمانده است و بدان جهت کفر نامیده می‌شود که شخص با نافرمانی خویش فرمان فرمانروا را پنهان می‌کند. در صورتی که فرمانده شایستۀ فرماندهی باشد چنین کفری، کفر معصیت و از دیدگاه عقل و شرع مذموم و نکوهیده است. در قرآن کریم نیز به کفر معصیت اشاره شده است:
﴿أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکتابِ وَتَکفُرُونَ بِبَعْضٍ
آيا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ايمان می‏آوريد و به بعضی کافر می‏شويد؟!این آيه خطاب به افرادی است که به بخشهايی از کتاب خدا، که به سودشان بود، ایمان می‌آوردند و عمل می‌کردند، اما نسبت به بخشهایی دیگر کفر می‌ورزیدند و عمل نمی‌کردند. در حقیقت نافرمانی خدا از مصادیق بارز کفر معصیت است.
شایان ذکر است تمامی انواع کفر، مذموم و کتمان‌کنندۀ حق هستند و کتمان حق به هر گونه‌ای که باشد سبب حجاب دل می‌شود.
[/]

روايتي در اصول كافي به نقل از امام صادق(ع)

بَابُ وُجُوهِ الْكُفْرِ


1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَمْرٍو الزُّبَيْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنْ وُجُوهِ الْكُفْرِ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ الْكُفْرُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَلَى خَمْسَةِ أَوْجُهٍ فَمِنْهَا كُفْرُ الْجُحُودُ وَ الْجُحُودُ عَلَى وَجْهَيْنِ وَ الْكُفْرُ بِتَرْكِ مَا أَمَرَ اللَّهُ وَ كُفْرُ الْبَرَاءَةِ وَ كُفْرُ النِّعَمِ

فَأَمَّا كُفْرُ الْجُحُودِ فَهُوَ الْجُحُودُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ هُوَ قَوْلُ مَنْ يَقُولُ لَا رَبَّ وَ لَا جَنَّةَ وَ لَا نَارَ وَ هُوَ قَوْلُ صِنْفَيْنِ مِنَ الزَّنَادِقَةِ يُقَالُ لَهُمُ الدَّهْرِيَّةُ وَ هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ- وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ «1» وَ هُوَ دِينٌ وَضَعُوهُ لِأَنْفُسِهِمْ بِالاسْتِحْسَانِ عَلَى غَيْرِ تَثَبُّتٍ مِنْهُمْ وَ لَا تَحْقِيقٍ لِشَيْ‏ءٍ مِمَّا يَقُولُونَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ‏ «1» أَنَّ ذَلِكَ كَمَا يَقُولُونَ وَ قَالَ- إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ‏ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ‏ «2» يَعْنِي بِتَوْحِيدِ اللَّهِ تَعَالَى فَهَذَا أَحَدُ وُجُوهِ الْكُفْرِ

وَ أَمَّا الْوَجْهُ الْآخَرُ مِنَ الْجُحُودِ عَلَى مَعْرِفَةٍ «3» وَ هُوَ أَنْ يَجْحَدَ الْجَاحِدُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ قَدِ اسْتَقَرَّ عِنْدَهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا «1» وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ‏ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ‏ «2» فَهَذَا تَفْسِيرُ وَجْهَيِ الْجُحُودِ وَ

الْوَجْهُ الثَّالِثُ مِنَ الْكُفْرِ كُفْرُ النِّعَمِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى يَحْكِي قَوْلَ سُلَيْمَانَ ع- هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي‏ لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ‏ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ‏ «3» وَ قَالَ‏ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ‏ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ «4» وَ قَالَ‏ فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ‏ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ‏ «5»

وَ الْوَجْهُ الرَّابِعُ مِنَ الْكُفْرِ تَرْكُ مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ‏ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ‏ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ‏ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ‏ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيارِهِمْ‏ تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ‏ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى‏ تُفادُوهُمْ‏ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ‏ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ‏ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ‏ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ‏ «6» فَكَفَّرَهُمْ بِتَرْكِ مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ نَسَبَهُمْ إِلَى الْإِيمَانِ وَ لَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُمْ وَ لَمْ يَنْفَعْهُمْ عِنْدَهُ فَقَالَ‏ فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ‏ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ‏ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‏ «7»

وَ الْوَجْهُ الْخَامِسُ مِنَ الْكُفْرِ كُفْرُ الْبَرَاءَةِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَحْكِي قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ ع- كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ‏ «8» يَعْنِي تَبَرَّأْنَا مِنْكُمْ وَ قَالَ يَذْكُرُ إِبْلِيسَ وَ تَبْرِئَتَهُ مِنْ أَوْلِيَائِهِ مِنَ الْإِنْسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ-
إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ‏ «1» وَ قَالَ‏ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً «2» يَعْنِي يَتَبَرَّأُ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ.
(الكافي(اسلاميه)، ج‏2، ص: 389)

از ابى عمرو زبيرى، از امام صادق (ع)، گويد:به او گفتم:


به من خبر ده از اينكه كفر در قرآن خدا عز و جل چند وجه دارد؟ فرمود: كفر در كتاب خدا بر پنج وجه است: كفر جحود، و جحود بر دو وجه است، و ديگر كفر به وسيله ترك آنچه خدا بدان فرمان داده، كفر برائت و كفر نعمت،

اما كفر جحود همان انكار ربوبيّت است و آن قول كسانى است كه گويند: نه پروردگارى و نه بهشتى و نه دوزخى و آن قول دو دسته از زنادقه است كه به آنها دهرى مذهب گويند، و هم آنهايند كه گويند (23 سوره جاثيه):

«و هلاك نكند ما را جز دهر» و آن دينى است كه براى خود مقرر كردند از روى سليقه و پسند خويش بدون بررسى و تحقيق و كاوش در اطراف آنچه مى‏گويند و خدا (در باره آنان) فرمايد (6 سوره بقره): «راستى آن كسانى كه كافرند براى آنها فرق ندارد كه بيمشان دهى يا بيمشان ندهى، ايمان نمى‏آورند» مقصود كفر نسبت به توحيد و شناسائى خدا تعالى است، اين يكى از دو وجوه كفر است.

و وجه ديگرش: انكار با معرفت است و آن اين است كه منكر بداند حق است و با اين حال انكار كند، مطلب نزد او ثابت باشد و خدا عز و جل در اين باره فرموده است (14 سوره نمل): «و آن را انكار كنند با اينكه در دل بدان يقين دارند، از روى ستم‏گرى و گردن كشى» و هم خدا عز و جل فرموده است (89 سوره بقره): بودند


(1) (يهود مدينه) كه پيش از (هجرت پيغمبر به مدينه) در آرزوى پيروزى بر كفّار به سر مى‏بردند (به وسيله پيروى از پيغمبر خاتم ص) و چون آنچه را شناخته بودند نزد آنها آمد بدان كفر ورزيدند لعنت خدا بر كافران باد» اين است تفسير دو وجه جحود و انكار.

وجه سوم از وجوه كفر، كفر به نعمت است و اين گفتار خدا تعالى است كه سليمان را حكايت مى‏كند (40 سوره نمل): «اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه شكر گزارم يا ناسپاسى كنم، هر كه شكرگزارى كند همانا براى خود شكرگزارى كرده است و هر كه ناسپاسى كند راستى كه پروردگارم بى‏نياز و كريم است» و فرموده است (7 سوره ابراهيم): اگر شكر كنيد هر آينه براى شما فزون كنيم (نعمت را) و اگر ناسپاسى كنيد راستى عذاب من سخت است سخت» و فرموده است (152 سوره بقره): «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم و مرا شكر كنيد و به من ناسپاسى نكنيد».

وجه چهارم ترك آنچه خدا عز و جل بدان دستور داده است و آن مقصود است از قول خدا عز و جل (84 سوره بقره): «و گاهى كه از شما پيمان گرفتيم خون همگنان خود را نريزيد و آنها را از خانه خون بيرون نكنيد سپس اعتراف كرديد و شما بر آن گواه شديد (85) سپس هم شماها همگنان خودتان را كشتيد و گروهى آنها را از خانه‏هاشان بيرون كرديد و به كينه‏ورزى و دشمنى با آنها تظاهر و كمك كرديد و اگر آنها را اسير نزد شما آوردند فديه براى آنها مى‏دهيد و هم آن است كه بيرون كردن آنها از خانه‏شان بر شما حرام است آيا به بعضى از مقررات كتاب (تورات) مى‏گرويد و به بعضى كافر مى‏شويد، چيست سزاى هر كه از شماها اين كار را مى‏كند خدا» آنها را كافر دانسته به واسطه ترك آنچه خدا به آنها فرمان داده است، و نسبت ايمان بدانها داده ولى از آنها نپذيرفته است‏



(1) ايمانشان را، سودمند براى آنها در نزد خودش ندانسته و فرموده است: «پس نيست سزاى هر كدام شما كه چنين كند جز رسوائى در زندگانى دنيا و در روز رستاخيز دچار شود به سخت ترين عذاب و نيست خداوند غافل از آنچه شما مى‏كنيد».

وجه پنجم از وجوه كفر، كفر برائت است و اين است قول خدا عز و جل كه حكايت مى‏كند از ابراهيم (ع) (4 سوره ممتحنه): «ما به شما كافريم و ميان ما با شما دشمنى و بغض پديدار شده تا هرگز تا شما به خداى يگانه بگرويد» يعنى ما از شما بيزاريم، و خدا فرموده است در ذكر ابليس و بيزارى جستن او از دوستان خود از آدمى‏زاده در روز قيامت (22 سوره ابراهيم): «راستى من كافر شدم بدان چه پيش از اين با من در آن شريك شديد» و خدا فرموده است (25 سوره عنكبوت):


«همانا شما در برابر خدا بتانى را به پرستش گرفتيد ميان خودتان در زندگى (چند روزه) دنيا سپس روز رستاخيز به همديگر كافر شويد و همديگر را لعنت كنيد» يعنى از همديگر بيزارى و دورى جوئيد.
موضوع قفل شده است