๑۩๑ ๑۩๑ دلايل صريح بر خلافت على (ع )๑۩๑ ๑۩๑

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
๑۩๑ ๑۩๑ دلايل صريح بر خلافت على (ع )๑۩๑ ๑۩๑

ادلـه اى كـه بـا صـرف نـظـر از حـديـث غـديـر, خود به طور مستقل و به طور صريح بر خلافت و رهبرى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع ) دلالت دارند, به اندازه اى است كه ذكر تمام آنها نياز به فرصتى فراخ وتاليفى پربرگ و بار دارد اينك جز ذكر چند مورد, فرصت و مجال نيست .
پيشتر يادآور مى شود كه هر چند جامعه اسلامى پس از پيامبر مكرم اسلام (ص ) در تعيين رهبر خود بـه اشـتـبـاه رفـت و خـلـيـفه برحق پيامبر اكرم (ص ) را مدت بيست و پنج سال از دخالت در امور مـسـلـمـيـن بـازداشـت , ولى چيزى از ارزش ذاتى آن حضرت نكاست , بلكه تنها خود را از رهبرى مـعـصـوم , محروم كردچرا كه ارزشها و فضايل آن حضرت وابسته به منصب ظاهرى خلافت نبود, بـلكه ارزش منصب خلافت به تصدى آن حضرت بستگى داشت , يعنى هر گاه غير او در اين منصب نشست , اين منصب تنزل يافت و تنها زمانى به ارزش واقعى خود رسيد كه على (ع ) بر آن تكيه زد.
نوشته اند:.
وقـتـى امـيـرالـمـؤمـنـين على (ع ) وارد كوفه شد, مردى پيش آمد و عرض كرد: به خدا قسم اى اميرالمؤمنين !خلافت از تو زينت يافت , نه تو از خلافت وجود تو اين منصب را بالا برد, نه اينكه تو با آن برترى يافته باشى خلافت به تو محتاج بود نه تو به خلافت ((1)) .
عبداللّه فرزند امام احمدبن حنبل مى گويد: ((روزى پيش پدرم نشسته بودم گروهى از اهل كوفه واردشدند و درباره خلافت خلفا صحبت كردند, ولى درباره خلافت حضرت على كلام طولانى شد پـدرم سربلند كرد و گفت : چقدر درباره على و خلافت بحث مى كنيد! خلافت على را زينت نداد, بلكه على خلافت را زينت داد )) ((2)) .

1ـ حديث يوم الدار

خـلافـت پـيـامبر مكرم اسلام (ص ) و رهبرى جامعه اسلامى مسئله اى نبود كه پيامبر اكرم (ص ) تا آخـريـن روزهـاى عـمـر شريف خود آن را مسكوت گذاشته تكليف جامعه اسلامى را نسبت به آن روشن نكندپيامبر اكرم از همان روزى كه مامور شد رسالت خود را علنى كند, موظف شد جانشين خود را نيزمعرفى كند.
هـنـگـامى كه آيه شريفه و انذر عشيرتك الاقربين ((3)) در سال سوم بعثت نازل شد, آن حضرت عـلى (ع )را خواند و فرمود: ((خدايم دستور داده است خويشان نزديك خود را به اسلام دعوت كنم غـذايـى تـهيه كن و قدحى از شير فراهم آور, و فرزندان عبدالمطلب را دعوت كن , تا من ماموريت خـويـش را بـه انجام رسانم )) حضرت على (ع ) مى فرمايد: ((من تمام بنى عبدالمطلب را كه حدود چـهـل نـفـر بـودنـد دعـوت كردم و غذايى را كه فراهم كرده بودم پيش آوردم غذا خوردند و شير نـوشـيـدنـد, ولى غذا و شير به همان حال خود باقى ماند هنگامى كه پيامبر(ص ) مى خواست با آنها صـحـبـت كند, ابولهب گفت : محمد شما راسحر كرده است و مجلس از هم پاشيد فرداى آن روز حـضـرت بـه مـن دستور داد دوباره آنها را دعوت كنم و غذا و شيرى تهيه نمايم هنگامى كه جمع شدند و غذا خوردند, حضرت لب به سخن گشوده فرمود:اى فرزندان عبدالمطلب به خدا قسم در عـرب جـوانـى را نمى شناسم كه براى قوم خود بهتر از آنچه من براى شما آورده ام آورده باشد: من براى شما خير دنيا و آخرت را آورده ام و خدايم به من فرموده است شما را به آن بخوانم كداميك از شما مرا در اين كار يارى مى كند من (على ) كه در آن ايام از همه جوانتربودم گفتم : اى پيامبر خدا مـن تـو را يارى مى كنم حضرت گردن مرا گرفت و فرمود: اين برادر, وصى وخليفه من در ميان شما مى باشد, از او بشنويد و او را اطاعت كنيد در اين هنگام اهل مجلس همه برخاستند و در حالى كه مى خنديدند به ابوطالب گفتند: به تو دستور مى دهد كه از على اطاعت كنى )) ((4)) .
طبق روايتى پيامبر اكرم (ص ) سه بار پيشنهاد خود را تكرار كرد و هيچ كس جز على (ع ) او رااجابت نكرد ((5)) .

2ـ حديث منزلت

دلـيـل ديـگـرى كـه بـر خـلافت حضرت على (ع ) دلالت دارد, حديث منزلت است حديث منزلت ازمـشـهـورتـريـن احـاديـثـى است كه از پيامبر اكرم (ص ) صادر شده و بسيارى از اصحاب رسول خـدا(ص ) آن راروايت كرده اند ابن عساكر در تاريخ دمشق ((6)) اين حديث را از 23 نفر از صحابه بـه طرق و اسنادمختلف روايت كرده است به طورى كه از قراين استفاده مى شود, اين كلام شريف چندين بار ازرسول خدا(ص ) صادر شده است , ولى مشهورترين مورد آن در غزوه تبوك است .
در غـزوه تـبـوك پـيـامبر اكرم (ص ) خود فرماندهى سپاه را به عهده گرفته از مدينه خارج شد و عـلـى (ع ) رابه جانشينى خود در مدينه گمارد اين تنها جنگى است كه على (ع ) پيامبر را همراهى نكرده است , به همين جهت براى آن حضرت مشكل بود كه در مدينه بماند و پيامبر خدا(ص ) راهى مـيـدان نـبـرد شـودهنگام حركت سپاه , خدمت پيامبر اكرم (ص ) رسيده عرض كرد: مرا با زنان و كودكان در مدينه مى گذاريد؟
حضرت در جواب فرمود:.
اما ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى ((7)) ,.
آيـا نـمـى خـواهـى كـه نـسـبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى ؟
با اين فرق كه بعد از من پيامبرى نمى آيد.
از قـرآن كـريـم چـنـيـن بـرمـى آيـد كه جناب هارون نسبت به حضرت موسى , پنج سمت داشته است :برادر, شريك نبوت , وزير و ياور, پشتيبان , ((8)) خليفه و جانشين ((9)) .
بـنـابراين حضرت على (ع ) نيز همين پنج نسبت را با پيامبر اكرم (ص ) دارد برادر اوست , چون او را بـه بـرادرى بـرگزيد و فرمود: ((در دنيا و آخرت تو برادر منى )) ((10)) در ابلاغ پيام الهى شريك اوسـت , چـون فـرمود: ((جز من و على كسى از جانب من پيامى نمى رساند )) ((11)) وزير اوست , چـون خـود فـرمود: ((على وزير من است )) ((12)) پشتيبان اوست , چون خداوند او را با على (ع ) يارى كرد ((13)) و خليفه اوست , چون خود او را به خلافت برگزيد ((14)) .

3ـ حديث وصايت و وراثت

پيامبر اكرم فرمود:.
لكل نبى وصى و وارث و ان عليا وصيى و وارثى , ((15)) .
هر پيامبرى وصى و وارثى دارد و على وصى و وارث من است .
و فرمود:.
انا نبى هذه الامة و على وصيى فى عترتى و اهل بيتى و امتى من بعدى , ((16)) .
من پيامبر اين امتم و على بعد از من در ميان خانواده و امتم وصى من است .
و فرمود:.
على اخى و وزيرى و وارثى و وصيى و خليفتى فى امتى , ((17)) .
على برادر, وزير, وارث , وصى و خليفه من در ميان امت من است .
در ايـن روايـات دو عـنـوان وصى و وارث مورد تاكيد قرار گرفته است هر يك از اين دو عنوان به تنهايى برخلافت اميرالمؤمنين على (ع ) دلالت دارند.

اطلاعات بیشتر در آواجور بلاگ