درباره کورش کبیر و ذوالقرنین

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
درباره کورش کبیر و ذوالقرنین

پرفسور ایلیف مدیر موزه لیورپول انگلستان :
در جهان امروز بارزترین شخصیت جهان باستان كورش شناخته شده است . زیرا نبوغ و عظمت او در بنیانگذاری امپراتوری چندین دهه ای ایران مایه شگفتی است . آزادی به یهودیان و ملتهای منطقه و كشورهای مسخر شده كه در گذشته نه تنها وجود نداشت بلكه كاری عجیب به نظر می رسیده است از شگفتی های اوست .

دكتر هانری بر دانشمند فرانسوی – تمدن ایران باستان :
این پادشاه بزرگ یعنی كورش هخامنشی برعكس سلاطین قسی القب و ظالم بابل و آسور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود
زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده. به همین سبب بود كه شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات (خشترا) می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آنرا برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می كردند .

آلبر شاندور – كورش بزرگ :
شاهنشاهی ایران كه پایه گذار او كورش بزرگ است به هیچ وجه بر اساس خشنونت پی ریزی نشد . بلكه عكس آن صادق است زیرا با رعایت حقوق مردمان پایه گذاری شد . پارسیها با مساعدت یكدیگر و به یاری پادشاهان مقتدر خود عظمت وشكوهی را در تاریخ به جای گذاشته اند كه نشانه نبوغ و نژاد پاك آنان است . نژادی كه حماسه آنان را همچون آفتابی در تاریكی نشان میدهد . آنان درخششی در جهان از خود به جای گذاشته اند كه برای آیندگان نیز خواهد ماند .

ژنرال سرپرسی سایكس :
خوش زبانی او از پاسخی كه در داستان رقص ماهیان به یونانیان داده است آشكار است. مطالب كتاب مقدس (تورات) و نوشته های یونانی و سنتهای ایرانی همه همداستانند كه كورش باستانی سزاوار لقب بزرگ بوده است. مردم او را دوست میخواندند.
ما نیز میتوانیم بدان ببالیم كه نخستین مرد بزرگ آریائی كه سرگذشت اش بر تاریخ روشن است، صفاتی چنان عالی و درخشان داشته است .

ژنرال سرپرسی سایكس بعد از دیدار از آرامگاه شاهنشاه كورش بزرگ :
من خود سه بار این آرامگاه را دیدار كرده ام ، و توانسته ام اندك تعمیری نیز در آنجا بكنم، و در هر سه بار این نكته رایادآورده شده ام كه زیارت آمارگاه اصلی كورش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز كوچكی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام كه بچنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم كه آیا برای ما مردم آریائی (هندواروپایی) هیچ بنای دیگری هست كه از آرامگاه بنیاد گذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد .

سرپرسی سایكس – تا ایران باستان :
در شاهنشاهی كورش زیبایی – مردانگی – شجاعت – قهرمانیت – عدالت به عیان دیده شده است . وی هیچگاه عیاشی نكرد . كاری كه اكثر بزرگان گرفتار آن بوده و هستند . آزادی هایی كه داشت به هیچ وجه به شخصیت او صدمه نزد و افكاری داشت كه به راستی متعلق به تاریخ نبوده است .
كورش یكی از شخصیتهای بزرگ تاریخ جهان است . او ابتدا پادشاه سرزمین كوچكی بود . ولی پس از مدتی با اراده مصمم و قلبی آكنده از وطن پرستی امپراتوری را در تاریخ بنا نهاد كه در كل جهان بی سابقه بود . این بدین دلیل بود كه تاكنون هیچ كشوری نتوانسته بود اینچنین با صلح و احترام به عقاید دیگران كل خاورمیانه را تصاحب كند . او هیچ گاه
خوشگذران و تن آسایی نكرد .

هیچ گاه مغرور نشد و همیشه به یاد خداوند خود بود و برای احترام به مزدا حیواناتی را نثار می كرد . كاساندان دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود كه از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر و اجدادش در
چند نسل شاه پارسیان بودند .

كورش در شوخ طبی و انسانیت سرآمد زمان خود بود . من سه بار تا كنون موفق شده ام آرامگاه این ابر مرد آریایی را زیارت كنم و خداوند را برای این توفیق سپاس میگویم .

افلاطون – قوانین ( 477 تا 347 پیش از میلاد ) :
پارسیان در زمان شاهنشاهی كورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند . از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند . در زمان او ( كورش بزرگ ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند وآنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی میكردند .
مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند ازاین رو در موقع خطر به یاری آنان میشتافتند و در جنگها شركت میكردند . از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان راهمراهی میكرد و به آنان اندرز میداد . آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام میگرفت

هرودوت – تاریخ هرودو ت( 484 تا 425 پیش از میلاد ) :
هیچ پارسی یافت نمی شد كه بتواند خود را با كورش مقایسه كند . از اینرو من كتابم را درباره ایران و یونان نوشتم تاكردارهای شگفت انگیز و بزرگ این دو ملت عظیم هیچگاه به فراموشی سپرده نشود .
كورش سرداری بزرگ بود . در زمان او ایرانیان از آزادی برخوردار بودند و بر بسیاری از ملتهای دیگر فرمانروایی می نمودند بعلاوه او به همه مللی كه زیر فرمانروایی او بودند آزادی می بخشید و همه او را ستایش مینمودند . سربازان او پیوسته برای وی آماده جانفشانی بودند و به خاطر او از هر خطری استقبال میكردند .

جناب Fagheer سلام
در فضل کوروش هیچ سخنی نیست و همه بدان افتخار می کنیم که هم وطن چنین کسی هستیم که همگان او را می ستایند. اما دقت بفرمایید که تطبیق ذوالقرنین با کوروش کمی سخت است. و بجز عبدالکلام آزاد و شاید بشود گفت تایید تلویحی علامه طباطبایی، دیگر کسی سخنی که بتوان از آن نتیجه گرفت که کوروش ذوالقرنین است نگفته است ،یا اگر گفته ما نشنیده ایم . اما بعضی از روایات ما می گویند که ذوالقرنین همان حضرت سلیمان است. و همانطور که می دانید قدرت و شوکت سلیمان نبی بسیار بود. عده ای که می گویند کوروش ذوالقرنین است و به سد کوروش در داریال، و نیز به وسعت حکمرانی او اشاره می کنند. اما باید دقت کرد که قران اشاره می کند سد ذوالقرنین در قیامت از بین می رود در حالی که از سد کوروش الان خبری نیست و ویرانه های آن را عده ای معتقدند یافته اند. به هر حال اثبات پیامبری کوروش امر راحتی نیست و دلایل بسیاری می خواهد.

عرض می کنم یک سری مدارک را که اثبات می کند اگر هنوز هم داشته باشم ان مدارک را

متشکرم

سلام بر محمد مصطفی و اهل بیت مطهرش و سلام بر کورش و تمامی پیامبران الهی

کاوه;59736 نوشت:

در فضل کوروش هیچ سخنی نیست و همه بدان افتخار می کنیم که هم وطن چنین کسی هستیم که همگان او را می ستایند.

سلام علیکم و رحمة الله. کاوۀ عزیز، از این فرمایش شما تعجب میکنم! در فضل کوروش هیچ سخنی نیست؟ و همه بدان افتخار میکنند؟ پس لابد نقدهایی که برای مثال من بر او دارم اساساً سخن نیستند و خود من هم کسی غیر از همه!! البته به غیر از من نیز منتقدین زیاد دیگری بر علیه او اظهار نظر کرده و میکنند. یک نمونه: نقد ماتیاس شولتس بر منشور حقوق بشر کوروش

اما چرا این آقا اینقدر برای مردم ما عزیز شده است؟ علت یک طرح درازمدت است که از قرن هفدهم برای بزرگنمایی تاریخ پیش از اسلام کشورهای اسلامی به خصوص در ایران و مصر آغاز شده است. در این طرح سعی میشود به مردم کشورهای اسلامی تلقین شود که آنها بدون اسلام بسیار بزرگ بوده اند و با اسلام ضعیف و حقیر شده اند و اکنون نیز میتوانند با تکیه بر شکوه باستانشان، بدون اسلام میتوانند پیشرفت کنند و در یک کلام نیازی به اسلام نیست که هیچ، اسلام باعث پسرفت آنهاست. این چیزی است که میوه های این درخت ملعونه امروز در گوش جوانان ما میخوانند. خدا لعنت کند خاندان منحوس پهلوی را که این روند کند و آرام را در ایران تسریع بخشید. در مصر هم همین است. اگر دقت کنید مردم دنیا مصر زمان فراعنه را بسیار میستایند، ولی مصر زمان اسلام، با وجود حکومتهای شکوهمندی چون فاطمیان و ایوبیان و ممالیک، توجهی را به خود جلب نمیکند. چرا؟ چون مدام روی مصر فراعنه و اهرام مصر مانور داده شده است، فیلم، کتاب، کارتون و ... تا مردم مصر فقط مصر پیش از اسلام را ارزشمند و شکوهمند بدانند. البته بین عصر فراعنه تا اسلام فاصله زیادی است، ولی خب، این امر به نفع طرح فوق تمام میشود.
بله باید هم این مستشرقین از کوروش تعریف کنند، باید هم کوروش را بستایند، زیرا آنها درست مثل طرح کوبیدن اسلام که امری جهانی است، برای بالا بردن شاهان پیش از اسلام در کشورهای اسلامی، مأموریت ویژه دارند و کرسیهای دانشگاهی هم اکثراً در دست خودشان است. چرا از چین باستان تعریف نمیکنند؟ چرا از حکومت مایاها تعریف نمیکنند؟ چرا به ما نمیگویند که دهها بنای شکوهمندتر از تخت جمشید در اقصا نقاط جهان موجود است؟ به شما میگویم، زیرا مأموریتشان چیز دیگری است و امروزه حرفهایشان را سلطنت طلبها و ضداسلامها مدام تکرار میکنند.

البته بنده به جناب فقیر جسارت نمیکنم، و ایشان حق دارند، به خیال اینکه کوروش همان ذوالقرنین است، از این تعریف و تمجیدها لذت ببرند، ولی فقیر عزیز، ذوالقرنین طبق قرآن یک موحد و بندۀ بزرگ خداست، در حالی که کوروش طبق گلنوشتۀ خودش، فردی است که مورد محبت بتهای بابل بعل و بنو است و مردوک از خدایان بابل، او را بر بابلیان پیروز میکند، زیرا مدام در فکر پرستش اوست. در سخن او حرفی از خدای یگانه و اهورامزدا نیست. در گلنوشتۀ او آمده است:

منم کوروش پادشاه افواج، پادشاه عظیم الشأن، پادشاه مقتدر، پادشاه بابل، پادشاه سومر و اکد، پادشاه چهار اقلیم، پسر کامبوزیا پادشاه سوزیان نتیجه سیسپیر پادشاه عظیم الشأن پادشاه سوزیان که سلسله اش مورد محبت «بعل» و «بنو» است و حکمرانیش به قلب اینها نزدیک که من بی جنگ و جدال وارد شهر بابل شدم با مسرت و شادمانی مردم در قصر پادشاهان بر سریر سلطنت نشستم. مردوک آقای بزرگ نجیب اهالی بابل را به طرف من متوجه کرد، زیرا من همه روزه در فکر پرستش او بودم...


اینها سخن هرودوت در مورد کوروش را نقل میکنند، در حالی که هرگز پایش را به ایران نگذاشته و تطبیق سخنانش با کتیبه های هخامنشی، این شک را ایجاد میکند که او برای این نوشتجات از هخامنشیان پول گرفته باشد، ولی در مقابل کتسیاس پزشکی بود که دربار هخامنشی را از نزدیک دیده است، ببینیم او در مورد کوروش چه میگوید.

کتسیاس در کتاب فوتیوس میگوید:

کوروش پسر چوپانی بود از ایل «مردها» که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیگاس، آخرین پادشاه ماد، هیچگونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید. دوست او «اوبارس» هم از حیث تقلب و نامردی معروف بود. در ابتدا آستیگاس نسبت به کوروش فاتح شد و حتی در پارس در آمده او را تعقیب کرد ولی کوروش به واسطه دخالت زنان نجات یافت و پس از آن پادشاه ماد با پدر کوروش به مسالمت رفتار کرده آزاری به وی نرسانید. بعد کوروش باز بر ضد آستیگاس قیام کرده فائق آمد. در این حال پادشاه ماد فرار کرده به همدان پناه برد و دخترش آمی تیس و دامادش «سپی تاماس» او را پنهان کردند.کوروش در حال در رسید و گفت دختر و داماد آستیگاس را با اطفال آنان و دو نفر درباری موسوم به «سپی تاسس» و مگابرن شکنجه کنند تا بروز دهند آستیگاس کجاست. پادشاه ماد چون نمیخواست اولاد او را زجر کنند خود نزد کوروش رفت و ابارس او را در زنجیر کرده به محبس انداخت ولی کوروش به زودی پشیمان شده او را رها کرد و نسبت به او احترامات پدر را به جا آورد،درباره آمی تیس نیز همان احترامات را مرعی داشت. اما سپی تاماس را از جهت اینکه گفته بود، نمیداند آستیگاس کجاست و این حرف دروغ بود امر کرد کشتند و آمی تیس را ازدواج کرد...
(اصل متن را در کتاب ایران باستان مرحوم پیرنیا جلد1 صفحه 215 به بعد ببینید)


همچنین کوروش طبق تاریخ هرودوت و کزنفون، با خالۀ خودش ازدواج میکند.

همچنین نقد دیگر من بر او که البته فکر میکنم مختص خودم باشد و در جای دیگری ندیده ام، این است که او یک استعمارگر جهانخوار است، او تمام تمدنهای اطراف خود را نابود میکند و در عین حال با مردم این کشورها رفتار خوبی دارد و این تطبیق کامل دارد با رفتار انگلیسیهای استعمارگر. اینهمه جنگ افروزی که او در خاورمیانه به راه انداخت و تمام تمدنها را در هم کوبید، پیش از او هیچ سابقۀ شناخته شدۀ تاریخی ندارد. حتی در عصر آشور نیز از این همه جنگ افروزی و خونریزی خبری نیست. حال من نمیدانم، چرا اسکندر که بساط هخامنشیان را بر میچیند بخاطر اینکه کشور ما را تصرف کرد، از سوی برخی ایران پرستان، گجستک(ملعون) خوانده میشود، ولی کوروش که این همه تمدن را نابود کرد و کشورها را گرفت و استقلال سایر ملل را سلب کرد، کوروش بزرگ خوانده میشود؟!

توصیه میکنم بخوانید:

آیا کوروش یک پیامبر است؟ آیا کوروش ذوالقرنین قرآن است؟

کوروش و سیاست انگلیسی!

نگاهی به تهاجم کوروش به بابل: آیا کوروش بدون جنگ بابل را تسخیر کرد؟

نژاد پاک آریایی!

سوءاستفاده از حس میهن دوستی جوانان

به امید ظهور

سلام
اقا شما چرا اینقد فونت ها رو بزرگ می کنید

در مورد کورش جون حرف زیاده که نود درصدش اقراقه یا دروغه فعلا این جواب رو داشته باش که کدم پیامبر واسه خودش کاخ ساخت که این دومیش باشه هدف اونا فقط خدا بود قرائتی یه بار یه حرف درست حسابی زد گفت گه همه12 امام و پیامبر ها جمع بشن هیچ موقعه به مشکل بر نمی خورن چرا هدف یکی
حالا هدف پیامبر خدا ذالقرنین بیاد واسه خودش کاخ و جام طلا کلی چیز دیگه ... یعنی چی این حرفا

اگه دوست دارید در مورد کورش بدونید به سایت http://naria.ir برید

سلام ::: اینطوری که بعضی از دوستان میفرمایند در خصوص عدل و داد و فلان جناب کورش منم با یک دلیل عقلی لااقل برای خودم اثبات شده که محاسن کورش خیلی زیاد جلوه داده شده است

دلیل من این هست اخه بنده خدا تو اون زمون مگر فرمانروایی کورش کسترده نبود ؟ بود

مگر چند کشور زیر سلطه ایران ان زمان نبودند؟ بودند

حالا فکر میکنید چگونه اینها بدست امده بودند ؟ با خون و خونریزی /تجاوز / غارت.......

با سلام
فکر می کنم علت اینکه علامه طباطبایی کوروش را مصداق ذوالقرنین معرفی کرده این بوده که نام کوروش در تورات به عنوان مسیح آمده است. می دانید که اسلام اجمال تورات را پذیرفته و در آن نور و حکمت قایل است. و مهم تر اینکه در تورات از زبان کوروش آمده که من از طرف خدا مامور شده ام تا به یهودیان (که در میان آنها انبیای بنی اسراییل نیز زیاد بودند) کمک کنم. این حرف از نظر دین شناسی حرف کمی نیست. تنها شاهی که از خدا برای کارهای خودش دستور می گرفت. ضمنا از کوروش نه کاخی و نه جام شرابی به دست باستان شناسان رسیده و فقط قبر او است که آنهم توسط بازماندگان او طراحی و ساخته شده. روایت هایی که برادران از هرودت و مانند او نقل کرده اند، بیشترشان تحریف شده است. مثلا سخنان هرودت را نویسنده ای یونانی چند دهه پس از هرودت رد کرد. یعنی گزنفون. و خودش کتابی در مدح کوروش به نام زندگی کوروش نوشت و به زمامداران یونانی گفت حکومت را از کوروش یاد بگیرید.

اما با این وجود معتقدم نیاز نیست که در مدح کوروش زیاده روی کنیم و می گوییم او یک شاه خوب بوده و نه بیشتر.

سلام بر همه دوستان
در درجه اول لازم میدانم که این نکته را یاداوری کنم که در قرآن از ذوالقرنین به عنوان یک بنده صالح نام برده شده نه یک پیامبر. اگر ایشان پیامبر بودند قطعا قبل از اسلام این قضیه در تاریخ ما ثبت میشد همان طور که پیامبری زرتشت ثبت شد.
نکته دوم اینکه تعصب نه تنها در مورد کورش بلکه در هیچ موردی جایز نیست.چند وقت پیش حدیثی خواندم از حضرت امام صادق(ع) که در مذمت افراد متصب و افرادی که اجازه میدهند دیگران به آنها تعصب بورزند گفته شده بود.
در حال حاضر همه استنادات و کتیبه های تاریخی و منابع دینی و تطبیق آنها با کورش دال بر (ذوالقرنین) بودن او دارد و در گذشته به علت عدم آگاهی و عدم توانایی جمع آوری مدارک و اسناد در کنار یکدیگر به اشتباه اسکندر را ذوالقرنین میدانستند.
سوم اینکه در قرآن به صراحت در جند جای قرآن از سلیمان نبی نام برده شده و داستانی کاملا متفاوت به لحاظ بیوگرافی و نسب و نحوه به دست آوردن فتوحات دارد. پس غیر عاقلانه است که ما سلیمان نبی را ذوالقرنین بدانیم.
چهرم اینکه در دنیای فعلی که دشمنان ما به هر نحوی سعی در تفرقه افکنی و سیاه نمودن وجهه ما در میان بقیه کشورها را دارند اینکه ما به تعریف و تمجید از چنین شخصیت بزرگی بپردازیم کاملا به نفع دین و تاریخ و عزت ماست و به هیچ وجه نباید سعی کنیم از کنار شخصی که خداوند متعال در کتابش از او چنین یاد میکند به راحتی بگذریم.....
اللهم عجل لولیک الفرج.

man.network;59751 نوشت:
سلام
اقا شما چرا اینقد فونت ها رو بزرگ می کنید

در مورد کورش جون حرف زیاده که نود درصدش اقراقه یا دروغه فعلا این جواب رو داشته باش که کدم پیامبر واسه خودش کاخ ساخت که این دومیش باشه هدف اونا فقط خدا بود قرائتی یه بار یه حرف درست حسابی زد گفت گه همه12 امام و پیامبر ها جمع بشن هیچ موقعه به مشکل بر نمی خورن چرا هدف یکی
حالا هدف پیامبر خدا ذالقرنین بیاد واسه خودش کاخ و جام طلا کلی چیز دیگه ... یعنی چی این حرفا

اگه دوست دارید در مورد کورش بدونید به سایت http://naria.ir برید


سلام دوست عزیز

اگه اجازه بفرمائین تنها به یک بخش ار سؤالتون جواب بدم

پرسیدین که کدوم پیامبر خدا برای خودش قصر و کاخ و ... ساخته؟

من جوابتونو عرض میکنم:

حضرت سلیمان و جلوتر از اون حضرت داوود.


مسلمان ایرانی;59748 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله. کاوۀ عزیز، از این فرمایش شما تعجب میکنم! در فضل کوروش هیچ سخنی نیست؟ و همه بدان افتخار میکنند؟ پس لابد نقدهایی که برای مثال من بر او دارم اساساً سخن نیستند و خود من هم کسی غیر از همه!! البته به غیر از من نیز منتقدین زیاد دیگری بر علیه او اظهار نظر کرده و میکنند. یک نمونه: نقد ماتیاس شولتس بر منشور حقوق بشر کوروش

اما چرا این آقا اینقدر برای مردم ما عزیز شده است؟ علت یک طرح درازمدت است که از قرن هفدهم برای بزرگنمایی تاریخ پیش از اسلام کشورهای اسلامی به خصوص در ایران و مصر آغاز شده است. در این طرح سعی میشود به مردم کشورهای اسلامی تلقین شود که آنها بدون اسلام بسیار بزرگ بوده اند و با اسلام ضعیف و حقیر شده اند و اکنون نیز میتوانند با تکیه بر شکوه باستانشان، بدون اسلام میتوانند پیشرفت کنند و در یک کلام نیازی به اسلام نیست که هیچ، اسلام باعث پسرفت آنهاست. این چیزی است که میوه های این درخت ملعونه امروز در گوش جوانان ما میخوانند. خدا لعنت کند خاندان منحوس پهلوی را که این روند کند و آرام را در ایران تسریع بخشید. در مصر هم همین است. اگر دقت کنید مردم دنیا مصر زمان فراعنه را بسیار میستایند، ولی مصر زمان اسلام، با وجود حکومتهای شکوهمندی چون فاطمیان و ایوبیان و ممالیک، توجهی را به خود جلب نمیکند. چرا؟ چون مدام روی مصر فراعنه و اهرام مصر مانور داده شده است، فیلم، کتاب، کارتون و ... تا مردم مصر فقط مصر پیش از اسلام را ارزشمند و شکوهمند بدانند. البته بین عصر فراعنه تا اسلام فاصله زیادی است، ولی خب، این امر به نفع طرح فوق تمام میشود.
بله باید هم این مستشرقین از کوروش تعریف کنند، باید هم کوروش را بستایند، زیرا آنها درست مثل طرح کوبیدن اسلام که امری جهانی است، برای بالا بردن شاهان پیش از اسلام در کشورهای اسلامی، مأموریت ویژه دارند و کرسیهای دانشگاهی هم اکثراً در دست خودشان است. چرا از چین باستان تعریف نمیکنند؟ چرا از حکومت مایاها تعریف نمیکنند؟ چرا به ما نمیگویند که دهها بنای شکوهمندتر از تخت جمشید در اقصا نقاط جهان موجود است؟ به شما میگویم، زیرا مأموریتشان چیز دیگری است و امروزه حرفهایشان را سلطنت طلبها و ضداسلامها مدام تکرار میکنند.

البته بنده به جناب فقیر جسارت نمیکنم، و ایشان حق دارند، به خیال اینکه کوروش همان ذوالقرنین است، از این تعریف و تمجیدها لذت ببرند، ولی فقیر عزیز، ذوالقرنین طبق قرآن یک موحد و بندۀ بزرگ خداست، در حالی که کوروش طبق گلنوشتۀ خودش، فردی است که مورد محبت بتهای بابل بعل و بنو است و مردوک از خدایان بابل، او را بر بابلیان پیروز میکند، زیرا مدام در فکر پرستش اوست. در سخن او حرفی از خدای یگانه و اهورامزدا نیست. در گلنوشتۀ او آمده است:

منم کوروش پادشاه افواج، پادشاه عظیم الشأن، پادشاه مقتدر، پادشاه بابل، پادشاه سومر و اکد، پادشاه چهار اقلیم، پسر کامبوزیا پادشاه سوزیان نتیجه سیسپیر پادشاه عظیم الشأن پادشاه سوزیان که سلسله اش مورد محبت «بعل» و «بنو» است و حکمرانیش به قلب اینها نزدیک که من بی جنگ و جدال وارد شهر بابل شدم با مسرت و شادمانی مردم در قصر پادشاهان بر سریر سلطنت نشستم. مردوک آقای بزرگ نجیب اهالی بابل را به طرف من متوجه کرد، زیرا من همه روزه در فکر پرستش او بودم...

اینها سخن هرودوت در مورد کوروش را نقل میکنند، در حالی که هرگز پایش را به ایران نگذاشته و تطبیق سخنانش با کتیبه های هخامنشی، این شک را ایجاد میکند که او برای این نوشتجات از هخامنشیان پول گرفته باشد، ولی در مقابل کتسیاس پزشکی بود که دربار هخامنشی را از نزدیک دیده است، ببینیم او در مورد کوروش چه میگوید.

کتسیاس در کتاب فوتیوس میگوید:

کوروش پسر چوپانی بود از ایل «مردها» که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد. کوروش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیگاس، آخرین پادشاه ماد، هیچگونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید. دوست او «اوبارس» هم از حیث تقلب و نامردی معروف بود. در ابتدا آستیگاس نسبت به کوروش فاتح شد و حتی در پارس در آمده او را تعقیب کرد ولی کوروش به واسطه دخالت زنان نجات یافت و پس از آن پادشاه ماد با پدر کوروش به مسالمت رفتار کرده آزاری به وی نرسانید. بعد کوروش باز بر ضد آستیگاس قیام کرده فائق آمد. در این حال پادشاه ماد فرار کرده به همدان پناه برد و دخترش آمی تیس و دامادش «سپی تاماس» او را پنهان کردند.کوروش در حال در رسید و گفت دختر و داماد آستیگاس را با اطفال آنان و دو نفر درباری موسوم به «سپی تاسس» و مگابرن شکنجه کنند تا بروز دهند آستیگاس کجاست. پادشاه ماد چون نمیخواست اولاد او را زجر کنند خود نزد کوروش رفت و ابارس او را در زنجیر کرده به محبس انداخت ولی کوروش به زودی پشیمان شده او را رها کرد و نسبت به او احترامات پدر را به جا آورد،درباره آمی تیس نیز همان احترامات را مرعی داشت. اما سپی تاماس را از جهت اینکه گفته بود، نمیداند آستیگاس کجاست و این حرف دروغ بود امر کرد کشتند و آمی تیس را ازدواج کرد...
(اصل متن را در کتاب ایران باستان مرحوم پیرنیا جلد1 صفحه 215 به بعد ببینید)

همچنین کوروش طبق تاریخ هرودوت و کزنفون، با خالۀ خودش ازدواج میکند.

همچنین نقد دیگر من بر او که البته فکر میکنم مختص خودم باشد و در جای دیگری ندیده ام، این است که او یک استعمارگر جهانخوار است، او تمام تمدنهای اطراف خود را نابود میکند و در عین حال با مردم این کشورها رفتار خوبی دارد و این تطبیق کامل دارد با رفتار انگلیسیهای استعمارگر. اینهمه جنگ افروزی که او در خاورمیانه به راه انداخت و تمام تمدنها را در هم کوبید، پیش از او هیچ سابقۀ شناخته شدۀ تاریخی ندارد. حتی در عصر آشور نیز از این همه جنگ افروزی و خونریزی خبری نیست. حال من نمیدانم، چرا اسکندر که بساط هخامنشیان را بر میچیند بخاطر اینکه کشور ما را تصرف کرد، از سوی برخی ایران پرستان، گجستک(ملعون) خوانده میشود، ولی کوروش که این همه تمدن را نابود کرد و کشورها را گرفت و استقلال سایر ملل را سلب کرد، کوروش بزرگ خوانده میشود؟!

توصیه میکنم بخوانید:

آیا کوروش یک پیامبر است؟ آیا کوروش ذوالقرنین قرآن است؟

کوروش و سیاست انگلیسی!

نگاهی به تهاجم کوروش به بابل: آیا کوروش بدون جنگ بابل را تسخیر کرد؟

نژاد پاک آریایی!

سوءاستفاده از حس میهن دوستی جوانان

به امید ظهور

شما واقعا خجالت نمیکشید؟
http://antimajus.blogfa.com/post-63.aspx

این حرف ها یعنی چی ؟ حضرت محمد خیلی عزیز بوده و اخرین پیامبر ما بود.
همچون حضرت عیسی و حضرت موسی (ع) و کوروش بزرگ و ... فرد صالح و پیامبر خدا بودن واقعا جای شرمساری هست هر کدوم از این پیامبرها جوری خدمت کردن فکر کنم حدود 120 هزار تا پیامبر بوده !
واقعا شرمم امد که اسم مسلمان رو روی خودتون گذاشتید !

2 تا شبکه بیگانه 2 تا ادم له شده میان از اسم کوروش بزرگ سو استفاده میکنن
همین ته مونده تاریختون هم کبریت بزارید زیرش

راستی وبلاگتون به بلاگفا گذارش شد که تا اولین فرصت حذف بشه

من تا جایی که میدونم در اسلام گفته شده توهین به مذهب های دیگه مثل زرتشت کار ناپسندیه !
پس یه مسلمان توهین کنه معلومه که مسلمان نیست !
بدرود

بسم الله الرحمان الرحیم
با سلام و تشکر


در مورد شخصیت جناب کوروش دو جنبه می توان لحاظ کرد یک جنبه این است که ایشان بنابر شواهد تاریخی پادشاهی بوده که بر اساس عدل و داد حکمرانی می کرده و پیامبر بودن یا نبودن او مد نظر نباشد که در همین جا موارد اختلافی بسیار است که احتمال ورود دروغ و کذب بسیار می باشد.
جنبه دیگر انطباق یا عدم انطباق او با ذی القرنین است علامه طبا طبایی ره در این مورد می نویسد:"از جمله اختلافات، اختلاف در خود ذو القرنين است كه چه كسى بوده؟ بيشتر روايات بر آنند كه از جنس بشر بوده، و در بعضى از آنها آمده كه فرشته‏ اى آسمانى بوده و خداوند او را به زمين نازل كرده، و هر گونه سبب و وسيله‏ اى در اختيارش گذاشته بود. و در كتاب خطط مقريزى از جاحظ نقل كرده كه در كتاب الحيوان خود گفته ذو القرنين مادرش ازجنس بشر و پدرش از ملائكه بود. و از آن جمله اختلاف در اين است كه وى چه سمتى داشته؟ در بيشتر روايات آمده كه ذو القرنين بنده ‏اى از بندگان صالح خدا بوده، خدا را دوست مى‏ داشت، و خدا هم او را دوست مى ‏داشت، او خيرخواه خدا بود، خدا هم در حقش خيرخواهى نمود. و در بعضى ديگر آمده كه محدث بوده يعنى ملائكه نزدش آمد و شد داشته و با آنها گفتگو مى ‏كرده. و در بعضى ديگر آمده كه پيغمبر بوده.
و از آن جمله، اختلاف در اسم او است. در بعضى از روايات آمده كه اسمش عياش بوده، و در بعضى ديگر اسكندر و در بعضى مرزيا فرزند مرزبه يونانى از دودمان يونن فرزند يافث بن نوح. و در بعضى ديگر مصعب بن عبد اللَّه از قحطان. و در بعضى ديگر صعب بن ذى مرائد اولين پادشاه قوم تبع‏ها (يمنى ‏ها) كه آنان را تبع مى‏ گفتند، و گويا همان تبع، معروف به ابو كرب باشد. و در بعضى عبد اللَّه بن ضحاك بن معد. و ...
و از جمله آن اختلافات اختلافى است كه در تاريخ زندگى سلطنت ذو القرنين است، در بعضى از روايات آمده كه بعد از نوح، و در بعضى ديگر در زمان ابراهيم و هم عصر وى مى ‏زيسته، زيرا ذو القرنين حج خانه خدا كرده و با ابراهيم مصافحه نموده است، و اين اولين مصافحه در دنيا بوده. و در بعضى ديگر آمده كه وى در زمان داوود مى ‏زيسته است.
اگر خردمند اهل بحث این روایات را با هم مقايسه کرده و مورد دقت قرار دهد، هيچ شكى نمى ‏كند در اينكه مجموع آنها خالى از دسيسه و دستبرد و جعل و مبالغه نيست.
در كتاب كمال الدين به سند خود از اصبغ بن نباته روايت كرده كه گفت: ابن الكواء در محضر على علیه السلام هنگامى كه آن جناب بر فراز منبر بود برخاست و گفت:
يا امير المؤمنين ما را از داستان ذو القرنين خبر بده، آيا پيغمبر بوده و يا ملك؟ و مرا از دو قرن او خبر بده آيا از طلا بوده يا از نقره؟ حضرت فرمود: نه پيغمبر بود، و نه ملك. و دو قرنش نه از طلا بود و نه از نقره. او مردى بود كه خداى را دوست مى ‏داشت و خدا هم او را دوست داشت، او خيرخواه خدا بود، خدا هم برايش خير مى‏ خواست، و بدين جهت او را ذو القرنين خواندند كه قومش را به سوى خدا دعوت مى ‏كرد و آنها او را زدند و يك طرف سرش را شكستند، پس مدتى از مردم غايب شد، و بار ديگر به سوى آنان برگشت، اين بار هم زدند و طرف ديگر سرش را شكستند، و اينك در ميان شما نيز كسى مانند او هست.
آنچه که مسلم است طبق بیان قرآن كريم " ذو القرنين يكى از بندگان صالح خدا بوده و به عدل و رفق و مدارا حکومت مى ‏كرده" اما اینکه این شخصیت همان کوروش است فقط یک احتمال است که بنابر برخی شواهد نفی شده و برخی شواهد هم موید آن است.
بنابراین احتیاط آن است که نسبت به شخصیت کوروش نه تایید صد در صد آن را قبول کنیم و نه تخریب آن که این به انصاف نزدیکتر است.
موفق باشید:Gol:

کاوه;59736 نوشت:
جناب fagheer سلام
در فضل کوروش هیچ سخنی نیست و همه بدان افتخار می کنیم که هم وطن چنین کسی هستیم که همگان او را می ستایند. اما دقت بفرمایید که تطبیق ذوالقرنین با کوروش کمی سخت است. و بجز عبدالکلام آزاد و شاید بشود گفت تایید تلویحی علامه طباطبایی، دیگر کسی سخنی که بتوان از آن نتیجه گرفت که کوروش ذوالقرنین است نگفته است ،یا اگر گفته ما نشنیده ایم . اما بعضی از روایات ما می گویند که ذوالقرنین همان حضرت سلیمان است. و همانطور که می دانید قدرت و شوکت سلیمان نبی بسیار بود. عده ای که می گویند کوروش ذوالقرنین است و به سد کوروش در داریال، و نیز به وسعت حکمرانی او اشاره می کنند. اما باید دقت کرد که قران اشاره می کند سد ذوالقرنین در قیامت از بین می رود در حالی که از سد کوروش الان خبری نیست و ویرانه های آن را عده ای معتقدند یافته اند. به هر حال اثبات پیامبری کوروش امر راحتی نیست و دلایل بسیاری می خواهد.

کاوه;59736 نوشت:
اقاي كاوه ، من نه تنها افتخار نمی کنم که هموطن همچین کسی ام بلکه ننگم می شود ... اگر ادم بخواهد افتخار کند باید افتخار کند که هموطن سلمان فارسی(صلوات الله علیه)است

آفرین بر مسلمان ایرانی احسنت خوب ... را به خاک مالیدی اجرت با رسول خدا- روحی فداه-

حالا گیریم که کوروش همون ذوالقرنین بود(که بعیده)چی نصیب ما میشه؟

من ترجیع میدم به چندین هزار شهید دوران دفاع مقدس افتخار کنم که هرکدوم واسه در سطح خودشون تجلی رشادتهای یکی از ائمه بودن.

من به كوروش افتخار ميكنم خيلي سخته ادم در ان مقام باشه و سو اساتفاده نكنه بنظرم مورد تحسين ائمه هم هستند

fargol;241652 نوشت:
من به كوروش افتخار ميكنم خيلي سخته ادم در ان مقام باشه و سو اساتفاده نكنه بنظرم مورد تحسين ائمه هم هستند

fargol;241652 نوشت:
بيچاره تو ائمه را می شناسی که می گی کوروش مجوسی اتش پرست کافر قاتل کثیف مورد تحسین ائمه است ؟؟؟؟!!!!!

تو نه ائمه را شناختی نه اسلام را .

تو با اینکار به خدا وند متعال کفر بستی استعفار کن

fargol;241652 نوشت:
من به كوروش افتخار ميكنم خيلي سخته ادم در ان مقام باشه و سو اساتفاده نكنه بنظرم مورد تحسين ائمه هم هستند


[="blue"]بخشی از منشور کورش[/]

بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای نخستین شان بازگرداندم،... [ قبل از « [="red"]بل[/] » و « [="red"]نبو [/]»] هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگی بلند باشند ، چه بسا سخنان پُربرکت و نیکخواهانه برایم بیابند ، و به خدای من « [="red"]مردوک[/] » بگویند: کوروش شاه ،پادشاهی است که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه [نیز

[="blue"]کدامیک از ائمه طاهرین را سراغ دارید که اینگونه در مقابل بتها سر تعظیم فرود اورده باشند ایا چنین کسی میتواند ذوالقرنین باشد ؟[/]

بنام او كه هم علم را آفريد وهم عشق را.
به گمانم كه 1 كوروش مرد بسياربزرگي بوده وهست كه بايد همگي ما ايرانيان عاشق ايران وعاشق شيعه هردوگروه به او افتخارنماييم وبه او احترام قائل شويم .. چرا كه 2ايران امروز ما مديون نام كوروش و كوروشهاست وامروزاگراين ايران مقتدرنبود چه كساني ميبايست ازمذهب عشق ومعصوميت شيعه درجهان دفاع مينمودند و ..
وباز و 3 در حاليكه بزرگان ومسئولان دلسوزكشورمن به نام اين بزرگمرد ملي احترام قائل شده اند .. چرا من وما قائل نباشيم و ..
4 و اگريكدرصد هم او ذوالقرنين باشد و فقط يك درصد.. آيا ازبدگويي خود نسبت به او درپيشگاه خدا وپيامبرمان خجل زده نخواهيم شد ..
و5بهترنيست كه انتقادات خود وانتقالات علمي خود را متمدنانه مطرح نماييم تا با اين روش مثبت وخوب هردو طرف..1عاشقان فقط ايران و2عاشقان فقط شيعه .. طرف سوم وچهارمي نيز زايش يابند بنام ..3عاشقان ايران با شيعه .. و4عاشقان شيعه با ايران .. وبا اين روش پيشرفته ومتمدنانه باعث آن شويم كه 6 ايران شيعه به شكوه واقتداربيشتري در عرصه عشق وعلم رسيده و براي چندمين بار ايران را وبراي اولين بار مذهب مقدس شيعه را درجهان داراي قدرتي جهاني تر از آنچه كه امروز ميباشد نماييم..
باتقديروتشكر.

آرينه بابا;241695 نوشت:
بنام او كه هم عشق را آفريد و هم علم را..
باسلام وصلوات برپيام آوران عشق وعلم..
بازهم مشكل در عدم درك آيات نوراني كتاب مقدس قرآن وبازهم عدم شناخت پديده بسيارپيچيده علم و بازهم..
وآيا من ازهمان انسانهايي نخواهم شد كه درهزارسال ديگر بخون شهدا هم توهين خواهم نمود.. وقتي كه به يك مردبزرگ و يك انسان كه روزگاري نام ايران را عظمت وشكوه بخشيد و شايد كه امروزمن از آنروز اوست و از رشادتهاي آنروزاو و مانند اوست .. توهين مينمانم ..
وقتيكه هنوزنميدانم اگرايراني نبود شايد كه شيعه هم وجود نداشت .. وقتيكه نميدانم وجود مذهب عشق و معرفت و وجود مذهب معصوميت و حراست ازبزرگان اين مذهب فعلا بدست كشوري داده شده بنام ايران كه اين ايران نيز ازوجود انسانهايي چون كوروش فعلا ايران گشته و اگر ايران و ايراني نباشد چه كسي دراين دنيا مانند ايران مقدرميتوانست از مظلوميت ومعصوميت يك مذهب پاك ومقدس و پيروان معصوم ومظلوم اين مذهب مقدس درلبنان و سايرنقاط جهان دفاع مينمود و .. و وقتيكه خود نميدانيم كه بعنوان يك مسلمان موظفيم به همه انسانها كه جز بندگان يك خدا نيستند احترام قائل شد و حتي در اين مرام پاك و دين عشق ومعرفت به مردگان نيز .. و وقتيكه حرمت يك انسان مرده را كه وجود ندارد تا بتواند ازخود دفاع نمايد را نگه نميداريم و وقتيكه خود به يك هموطن و به يك مرد بزرگ كه تاريخ بشري خود رامديون او ميداند توهين وبي احترامي مينماييم .. واقعا توقع ما ازبيگانگان دشمن و دشمنان بيگانه طلب و بيگانه پرست چه خواهد بود .. و وقتيكه خود بخودمان هم رحم وانصاف نداريم و حتي درقبال اشتباهات خود نيزگذشت نداريم وانتقاد ها وانتقالات علمي مان را نيز ازراه علمي ومنطقي و صبورانه انجام نميدهيم و..

[="blue"]شعار کافی است بنده مطلبم مستند به کتیبه مورد افتخار شما و سیره پیامبران و ائمه است اگر میتوانید پاسخ مستند بدهید [/]

بنام او كه با علم ومهرباني سخن ميگويد ونه با خشم و عصبانيت.
با حرفهايي كه گفته شد فكرميكنيد پاسخ ديگري ميتوان بشما داد وقتيكه احتمالا نخوانده و تفكرنكرده پاسخ ميدهيد..چرا بفكراين هستيد يا هستيم كه كوروش را با پيامبران الهي مقايسه نماييد..وقتي چنين كاري انجام شود مسلم است كه اگرشما نيز روزگاري ازعاشقانش بودي بناگاه چنين برآشفته شده وبازميگردي..چرا چون احساس ميكنيم دريكطرف خدارا وفرستادگان موردتاييدش و ائمه معصومين{ع} ودرطرف ديگر يك انسان بظاهر معمولي كه نه پيامبربود و نه ازائمه{ع} وشايد چون نامش شاه بوده ..ولي دوست عزيزهمه ما بايد اين قدرت ذهني راداشته باشيم كه بين اين دوفرق قائل شويم وبايد اين سوال را ازخودبنماييم كه مگر كوروش ازمخالفان پيامبر{ص}بوده . مگربا پيامبران خدا و ائمه عزيز ما جنگ داشته و اگريكنفرآمده درتاريخ نوشته كه 1كوروش بتهاي بابل را احترام كرده اولا مگركاربدي كرده كه احترام كرده مگراحترام به حتي دشمن مغلوب كارهرانساني ست كه بتواند ازعهده اش بربيايد و..2 و اگرهم گفته اوراپرستش نموده مگربايد باوركرد وبه يك هموطن خود بدبگوييم كه يك خارجي يك دروغي درموردش گفته يا نوشته و..
وهميشه نيز درنظرداشته باشيم كه گوينده يا نويسنده را ملاك عشق وعلاقه يا تنفر ونفرت خود قرارندهيم وهمچنين به اين علم ايمان داشته باشيم كه تعدادي ازما با عشق به پيامبر{ص} وائمه{ع} وتعدادي ديگر با عشق به كوروشها درحال كمك به شيعه وايران هستيم وهيچگاه نيزنبايد ازعشق خود بخاطر شخص يا اشخاص گذركنيم عشق به كوروش جاي خود وعشق به پيامبر{ص}هم جاي خود.شما نمازتان را ميخوانيد اما شايد دروغ هم ميگوييد يا يك گناه ديگرانجام ميدهيد. و آيا اين از علمها يا رازهاي خلقت نيست كه انسان بايد هم حرفهاي خوب بزند و هم انديشه هاي بدداشته باشد تا بتواند دراين دنيا ادامه حيات دهد وشايد منظورخداوند از همه چيررا زوج آفريده نيزهمين بوده ..كسي چه ميداند..
باعذرومعذرت ازشما بهلول عزيز و تقديروتشكرازهمه مسئولين وخوانندگان دانشمند اين سايت علمي.

[="darkgreen"]حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَینٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا«الکهف-86»
تا آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید به نظرش آمد که [خورشید] در چشمه‏ای گل‏آلود و سیاه غروب می‏کند و نزدیک آن طایفه‏ای را یافت فرمودیم ای ذوالقرنین [اختیار با توست] یا عذاب می‏کنی یا در میانشان [روش] نیکویی پیش می‏گیری
[/]

[="blue"]اینکه شما به که عشق میورزی که البته به قول مولانا عشقهائی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود یا بقولی دیگر متاع کفر و دین بی مشتری نیست در این دنیا گروهی این گروهی ان پسندند ، مورد بحث نیست شما لحظه ای به سر تیتر تاپیک نظر کرده ای موضوع مقایسه کورش است با ذوالقرنین و به استناد ایه 86 الکهف ذوالقرنین کسی است که خداوند به او اختیار تام داده و این مقام را محمد مصطفی و علی مرتضی هم نداشته اند و بسی دریق و افسوس که چه مقامی را به چه کسی منسوب میکنیم و شرم نداریم .[/]

بنام او كه حق است وقضاوت نهايي نيزبا او خواهدبود.
شما كاملا درست گفتيد ودرست ميگوييد..دراين مطلب حق كاملا وكاملا با تو بود و همچنان با تو نيز خواهدبود .. موفق باشي.

از اسناد تاریخی و کتب یهودیان برمی آید که كورش برخلاف دیگر شاهان، انسانی خداپرست، عادل و مهربان بوده است. حتی مورّخان یونان که طبعاً می بایست دل خوشی از او نداشته باشند، او را ستوده اند

در کتاب اشعیای نبی در باب ۴۵ آیهٔ اول کوروش را «مسیح» یعنی نجات‌دهنده خوانده و چنین می‌نویسد: خداوند به مسیح خود یعنی کوروش که دست او را گرفتم تا به حضور وی امت‌ها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازه‌ها دیگر بسته نشود، چنین می‌گوید که من پیش روی تو خواهم خرامید و مکان‌های ناهموار را هموار خواهم ساخت و درهای برنجین را شکسته، پشت بندهای آهنین را خواهم برید و گنج‌های ظلمت و خزائن مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی که من، یهوه، که تو را به اسمت خوانده‌ام خدای اسرائیل می‌باشم. به خاطر بندهٔ خود یعقوب و برگزیدهٔ خویش اسرائیل، هنگامی که مرا نشناختی تو را به اسمت خوانده‌ام و ملقب ساختم. من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی نیست. من کمر تو را بستم، هنگامی که مرا نشناختی. تا از مشرق آفتاب و مغرب بدانند که سوای من احدی نیست. پدید آورندهٔ نور و آفرینندهٔ ظلمت.(آیهٔ ۸)

همچنين در خصوص نامیدن کورش را به ذوالقرنین، گرچه تواریخ از این معنی خالی است لیکن مجسمه سنگی او که اخیراً در مشهد مُرغاب در جنوب ایران بدست آمد تمام دریچه های شک و تردید را بر انسان مسدود می سازد که کورش همان ذوالقرنین است.
این مجسمه بنا بر گفتار دی لافوای نمونه بسیار پرارزش و گرانبهائی از حجاری قدیم است که با بهترین مجسمه های یونانی برابری میکند، و یگانه نمونه از هنر آسیائی ها است. این مجسمه که در زمان اردشیر ساخته و نصب شده است و چندین بار علمای بزرگ آلمان فقط به قصد تماشای آن به ایران آمده اند، در قرن نوزدهم میلادی در مرغاب کشف شد.
این مجسمه به قدر قامت انسان است و کورش را در وضعی نشان میدهد که دو بال بزرگ مانند دو بال عقاب از دو جانبش گشوده شده است، و دو شاخ به صورت شاخ های قوچ روی سر دارد، و شاخ ها در دو طرف سر نیست بلکه در وسط سر و پشت سر هم قرار دارند؛ و با همان لباسی که شاهان بابل می پوشیدند.

این مجسمه بدون تردید ثابت میکند که تصور معنای صاحب دو شاخ بودن (ذوالقرنین) در نزد کورش و در تفکر وی وجود داشته است و بدینجهت در تصویر مجسمه بصورت دو شاخ حکاکی شده است.
دو شاخ در وسط سر روئیده شده و از رستنگاه واحد، یکی از شاخ ها به طرف جلو و دیگری به طرف پشت سر رفته است.
و این تقریب به گفتار بعضی از قدماء که می گفتند: ذوالقرنین را بدین لقب نامیده اند چونکه در سر او تاج یا کلاه خودی بوده که دو شاخ داشته است، نزدیک است.

روياي دانيال نبي:
پس چشمان خود را بلند کردم که ناگهان دیدم قوچی در برابر نهر ایستاده و دو شاخ دارد، و شاخ هایش بلند بود لیکن یکی از دیگری بلندتر بود، و آن شاخ بلندتر عقب تر بر آمده بود.
و دیدم که آن قوچ به جانب مغرب و شمال و جنوب شاخ میزد و هیچ حیوانی در برابر او ایستادگی نمی نمود و از دست او راه رهائی نبود، لهذا آن قوچ طبق میل و اراده خود عمل میکرد و بزرگ میشد.
و در این حال که من در تأمل و تفکر بودم ناگهان دیدم یک بُز نَری از جانب مغرب آمد و بر روی تمام زمین استیلا یافت بطوریکه زمین را مس نمی نمود؛ و این بز نر یک شاخ معتبری در پیشانیش و میان دو چشمش بود.
و این بز نر آمد بسوی آن قوچی که دارای شاخ بود و من آن را در کنار نهر، ایستاده دیده بودم؛ و با شدت قوتی که داشت بسوی او میدوید. و دیدم که به آن قوچ رسید و به حال غضب بر او بر آمد و قوچ را زد و دو شاخش را شکست، و برای آن قوچ هیچ قدرتی برای مقاومت در برابر او نماند؛ و لذا او را بر روی زمین انداخته و پایمالش کرد و برای آن قوچ هیچ گریزگاهی از دست آن نبود؛ و بنابراین آن بز نر جداً بزرگ شد.

و سپس دانیال بعد از تمامیت این رؤیا ذکر میکند که جبرائیل به او نمایانیده شد و رؤیای او را تعبیر نموده به تعبیری که در آن، قوچ صاحب دو شاخ، منطبق بر کورش میشد و دو شاخش دو کشور فارس و ماد بود و آن بز نر که صاحب یک شاخ بود اسکندر مقدونی بود.

چند سال پس از رؤیای دانیال، کورش که یهود او را خورس و یونانیان سائرس می نامند ظهور نمود و بر دو مملکت فارس و ماد مسلط شد و حکومتی عظیم پیدا کرد. و همانطور که در رؤیای دانیال آمده که به مغرب و شمال و جنوب شاخ میزد، کورش نیز فارس و ماد را تسخیر کرد و در جنوب که همان بابل بود پیشرفت کرد و یهود را آزاد ساخت. و لذا وقتی یهود کورش را در بابل بعد از تسخیر آن ملاقات کردند و رؤیای دانیال را برای او بیان کردند خوشحال شد و بنا بر مساعدت و مهربانی با یهود گذارد و آنانرا به اورشلیم عودت داد و معبدشان را تعمیر نمود.

متاسفانه بحث خوب وپردامنه اي بود كه دوستمان بدون تحمل وصبر آنرا به راهي ديگركشاندند ولي حالا كه موقعيتش پيش آمد نموده و دوستمان دينداربحث رامجددا آغازكردند وبا احترام به ايشان وهمه عقايد ابرازشده قبل وابرازشونده بعد..
امروز مهلتي پيش آمد كه سوره كهف را بخوانم ابتدا زياد متوجه مطلبي نشدم وبسادگي نيزازكنارش رد شدم ولي دوباره آنراخواندم و..
خلاصه چندين بارآنراخواندم وهربارنيزنميتوانستم سوالات جديدي كه درذهنم نقش بسته بودند را پاسخ دهم و مسئله مربوط به آيات 83 به بعد نبود بلكه حيراني من بيشتربه آيات ماقبل آن آيات بود يعني آيات قبل ازآيه 83 وبطوردقيقتر آيه 60 { ويادكن هنگامي را كه موسي {ع} به جوان همراه خودگفت..
و نميدانم درست باشد كه بگويم يا نه ولي فكرميكنم وظيفه اطلاع رساني يا سوال نمودن و كسب اطلاعات و روشنايي دانش يا تبادل مفاهيم كه باعث رشد وپيشرفت جوامع گرديده وميگردد.. ولذا .. سوال من ازكارشناسان بحث اين قضيه اين است كه بدرستي روي سخن خداوند در آيه 83 با كيست .. البته كارشناسان محترم توجه داشته باشند كه آنچه كه تاكنون گفته شده را ميدانم و مقصود وهدف من بكلي چيزديگري ست كه شايد وشايد يا همه تعابيرقبلي را دگرگون مينمايد و يا آنها را محكمتر از قبل خواهدنمود..
1 همانگونه كه قبلا گفته شد .. درآيه 83 روي سخن چه كسي ست ؟
2 از آيه 60 تا83 روي سخن چه كسي ست ؟
3 منظور از شخصي كه آن 3 كار را درحضورحضرت موسي{ع} انجام داد چه كسي ست ؟
4 بر چه اساس اين كارها را انجام ميداد و آيا مقامش ازحضرت موسي بالاتربود ؟
5 منظور از ماهي دراين داستان چيست ؟
فعلا اين 5 سوال كه روي سلسله مراتب وحساب وكتاب هم چيدمان نشدند توسط كارشناسان فرهيخته وگرامي پاسخ داده شوند تا سوال يا سوالات اصلي تر طرح گردند..
باتقديروتشكر.

براي ما تازه واردها بحث خوب وپردامنه اي ميتواند باشد .. البته اگرتوسط امثال من به بيراهه نرود..
و اينك كه موقعيتش پيش آمد نموده و دوستمان دينداربحث رامجددا آغازنمودند وبا احترام به ايشان وهمه عقايد ابرازشده قبل وابرازهاي بعد..
امروز مهلتي پيش آمد كه سوره كهف را بخوانم ابتدا زياد متوجه مطلبي نشدم وبسادگي نيزازكنارش رد شدم ولي دوباره آنراخواندم و..
خلاصه چندين بارآنراخواندم وهربارنيزنميتوانستم سوالات جديدي كه درذهنم نقش بسته بودند را پاسخ دهم و مسئله مربوط به آيات 83 به بعد نبود بلكه حيراني من بيشتربه آيات ماقبل آن آيات بود يعني آيات قبل ازآيه 83 وبطوردقيقتر آيه 60 { ويادكن هنگامي را كه موسي {ع} به جوان همراه خودگفت..
و نميدانم درست باشد كه بگويم يا نه ولي فكرميكنم وظيفه اطلاع رساني يا سوال نمودن و كسب اطلاعات و روشنايي دانش يا تبادل مفاهيم كه باعث رشد وپيشرفت جوامع گرديده وميگردد.. باعث شود كه ادامه دهم.
ولذا .. سوال من ازكارشناسان محترم بحث ذوالقرنين و اين قضيه كه نامبرده چه كسي ست اين است كه بدرستي به چندسوال دراين رابطه پاسخ داده شود .. البته كارشناسان محترم توجه داشته باشند كه آنچه كه تاكنون گفته شده را ميدانم و يا ميدانيم ولي مقصود وهدف من بكلي چيزديگري ست كه شايد وشايد يا همه تعابيرقبلي را دگرگون مينمايد و يا آنها را محكمتر از قبل خواهدنمود كه امثال من تا كنون از دريافت اطلاعات احتمالي مربوط به آنها محروم مانده ايم { اگرقبلا بيان شده}..
1 درآيه 83 روي سخن چه كسي ست ؟
2 از آيه 60 تا83 روي سخن چه كسي ست ؟
3 منظور از شخصي كه آن 3 كار را درحضورحضرت موسي{ع} انجام داد چه كسي ست ؟
4 بر چه اساس اين كارها را انجام ميداد و آيا مقامش ازحضرت موسي بالاتربود ؟
5 منظور از ماهي دراين داستان چيست ؟
فعلا اين 5 سوال كه روي سلسله مراتب وحساب وكتاب هم چيدمان نشدند توسط كارشناسان فرهيخته وگرامي پاسخ داده شوند تا سوال يا سوالات اصلي تر طرح گردند..
باتقديروتشكر.

موضوع قفل شده است