کرامت نا گفته ای از امام خمینی ره - نیاز به راهنمایی کارشناسان محترم

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کرامت نا گفته ای از امام خمینی ره - نیاز به راهنمایی کارشناسان محترم

کرامت ناگفته ای از امام خمینی (ره)

امام در جماران تمام آینده یک جوان تا لحظه مرگش را به او می گوید…

منبع: صالحات

۲،۴مگابایت/برای موبایل
۲،۷ مگابایت/برای رایانه

شادی روح امام و شهدا صلوات

کرامتی عجیب از عارف کامل سالک مجذوب حضرت امام روح الله الخمینی (ره)







آیت الله مهدی احدی از اساتید حوزه علمیه قم و صاحب تفسیر فروغ : حدود ۲۰ سالی است به مدت ۱۰ روز ، بعد از نماز صبح ، جلسه ای داریم در شهرمان بابل .روزی وقتی از منبر پایین می آمدم ، دیدم آقایی که همیشه جلوی منبر می نشست و اتفاقاً اهل اشک هم بود آمد و گفت :حاج آقا یک وقتی به من می دهی ؟گفتم :اتفاقاً خیلی دلم می خواهد با هم حرف بزنیم . شما ۱۰ ساله پای منبر من می آیی اما یک حرف با من نمیزنی .تشریف بیاور . ( ایشان بسیار باادب سلام میکرد و هیچ چیزی هم نمی گفت – نوارش هم هست و دادم به نشر آثار امام -)ایشان به منزل ما که در روستایی در بابل است آمد .

گفت :حاج آقا دیگه می خواهم بگم .گفتم :بگو گفت : من جوان لاتی بودم در شهر ، تا اینکه انقلاب پیروز شد . یک مرتبه همه داشتند با یک مینی بوس به جماران خدمت امام می رفتند ؛ به من گفتند تو هم بیا دیگه !گفتم : بابا ! ما و این همه معصیت … اما سید را دوست داشتم .
به هر حال ما هم آمدیم جماران خدمت امام . امام آن روز ملاقات نداشت اما مردم آنقدر شعار دادند که حاج احمد آقا گفت : شما صبر کنید ساعت ده و نیم به بعد بیایید دست امام را ببوسید و بروید .ما هم ساعت ده و نیم به صف برای دست بوسی امام ایستادیم ؛ همه دست امام را بوسیدند تا نوبت به من رسید .تا آمدم دست امام را ببوسم ایشان دستشان را کشیدند !من خیت شدم و امام هم فهمید که من خیت شدم .تو همان حال و هوای لوطی گری و لاتی با خودم گفتم :بابا مرد حسابی برای همه داشتی ، اما برای من دست کشیدی ؟ خوب اگه میدونستم نمی آمدم .
بعد آمدم که از درب بروم بیرون ، محافظ امام برگشت و گفت :آقای فلان ! جوان ! شما بیرون نرو .با خودم گفتم نکند می خواهند من را بازداشت کنند ؟مجدداً محافظ گفت :به شما میگویم نرو ! امام با شما کار داره .منتظر ماندم تا همه دست امام را بوسیدند و رفتند .من رفتم داخل اتاق امام و دیدم حاج احمد آقا هم داخل اتاق نشسته است .امام با اشاره به حاج احمد آقا فرمود برو بیرون .بعد امام فرمود : دستم را کشیدم ناراحت شدی ؟گفتم :بله آقا . اینها همشهری های من هستند ، همه دستتان را بوسیدند چرا من نه ؟
امام فرمود :پسرم چرا نماز نمی خوانی ؟گفتم : تو از کجا می دانی من بی نمازم .
امام فرمود :پسرم چرا گناه میکنی ؟ خدا چه بدی به تو کرده ؟گفتم :حاج آقا شما از کجا می دانید ؟
امام فرمود :شما هم به این مقام می رسید ، عمل کن به دینت .
بعد انگشترشان را درآورد و گفت :این انگشتر مال تو ، به کسی نگو ، و انگشتر را به من داد .
بعد فرمود :تو خوب میشوی ، خوب میشوی ! و با دختر یک آیت الله ازدواج میکنی ، بعد که ازدواج کردی بچه دار نمیشوی ، راه کربلا باز میشود . در سفر اول کربلا نه ، در سفر دوم پایین پای حضرت عباس (ع) ایست قلبی میکنی و می میری و تو را کنار قبر حضرت عباس (ع) دفن میکنند ! ولی این مطالب را به کسی نگو .
حاج آقای احدی همه مطالب امام تا اینجا درست بود . داماد یکی از آیات شدم ( آقای احدی : اسمش را بگویم می شناسید) بچه دار هم نشدم . سفر اول کربلا را رفتم و حالا دومین و آخرین سفر کربلای منه .کل مطالب را بر روی نوار هم ضبط کردم . همه را گفتم . فقط سّر من را بدونید . اگر من از دنیا رفتم مطلب را آشکار کنید . ( این نوار به نشر آثار امام هم فرستاده شد )بعد ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم .درست کنار قبر حضرت عباس (ع) در حال زیارت نامه خواندن ایست قلبی کرد و از دنیا رفت .آمدند که او را برای دفن از حرم بیرون ببرند ، خدام حرم حضرت عباس (ع) آمدند و گفتند : کجا ؟حضرت عباس (ع) به ما پیغام داده که این مرد را پایین پای من دفن کنید .الان کفشداری حضرت عباس (ع) که میروید ، در پایین پای حضرت دفن است .
بالایش نوشته شده : عباس مرندی... ( به روح حضرت امام و این مرد خدا صلوات )
منبع: طریق الی الله
http://mehrdadghan.blogfa.com/

با عرض سلام و خدا قوت به اسک دینی های گرامی:Gol:
حدود دوماه پیش این تاپیک را دیدم و دوست داشتم در انجمنی که قبلاً عضو آن بودم و الآن کمتر به آن سرمی زنم قرار دهم
اما متأسفانه امشب بعد از این همه مدت متوجه شدم که کلی پست راجع به مطلب ارائه شده ی بنده زدند مبنی بر اینکه اصلا دست بوسی چیست؟
اصلا از کجا معلوم که ...
اصلا جبر و اختیارو...
پیش بینی امام ....
نمی دانم شاید کار بنده اشتباه بوده که این بحث را در این انجمن مطرح کردم
ولی احساس می کنم باید راه حلی وجود داشته باشد
از تمامی عزیزان اسک دین به خصوص کارشناسان محترم خواهش می کنم راه حلی جلو راه بنده قرار دهند تا جوابی به ایشان دهم
در صورتی که صلاح می دانید، عضو انجمن شوید و خودتان جواب این مطالب را دهید
در غیر این صورت نظرات و پیشنهادات خود را در این تاپیک مطرح کنید تا بنده انتقال دهم انشاءالله
سایت مورد نظر
التماس دعای خیر

پاسخی از کارشناس محترم جناب کاوه در خصوص جواز دست بوسی:

انس بن مالک می گوید: هنگامی که پیامبر(ص) از جنگ تبوک بر می گشت، «سعد انصاری» ـ یکی از کارگران مدینه ـ به استقبال آن حضرت آمد.هنگامی که رسول خدا(ص) با او دست داد، دست های زبر و خشن مرد انصاری پیامبر(ص) را تحت تأثیر قرار داد، بنابراین از او پرسید: چرا دست های تو این قدر زبر و خشن است؟!

عرضه داشت: یا رسول اللّه! این خشونت و زبری دستان من بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله آن زحمت می کشم و مخارج خود و خانواده ام را تأمین می نمایم.

پیامبراکرم(ص) با محبتی خاص دست او را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد.

اسدالغابه، ابن اثیر، ج 2، ص169.
روايتي از امام صادق(ع): "سر و دست كسي بوسيده نمي‏شود مگر رسول خدا(ص) و يا كسي كه از او رسول گرامي اسلام اراده شود"( بحارالانوار،‌ ج 73، ص 37.

برای دست یافتن به فرق پیش بینی وپیشگویی به این پست مراجعه کنید:

http://www.askdin.com/showpost.php?p=22818&postcount=6
بنا بر این پیشگویی که مرحوم امام(بنا بر فرض صحت ماجرا)انجام داده اند مبتنی بر علم الهی است.(قدرت دست یابی به این علم مساله ای جداست که باید جداگانه بحث شود)مثل اینکه خداوند علم دارد فردی با اختیار خودش فلان کار را انجام میدهد که ارتباطی باجبری بودن ندارد.