اولين توطئه پس از رحلت رسول اكرم

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اولين توطئه پس از رحلت رسول اكرم

اولين توطئه پس از رحلت رسول اكرم

ابوبكر بن عبداله بن ابى از طريق عايشه نقل مى كند: «چون پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رحلت فرمود ابوبكر در سُنحْ بود. پس عمر برخاست و به سخن درآمده گفت: به خدا سوگند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نمرده است و دست و پاى كسانى را كه گويند پيامبر مرده است خواهد بريد.
تا اينكه ابوبكر آمد و به عمر گفت اى سوگند خورده آرام باش. هر كس محمد صلى اللَّه عليه و آله را عبادت مى كرده همانا كه او مرده است، و هر كس خدا را مى پرستد، همانا خداوند زنده و جاودان است.
عمر با شنيدن سخنان ابوبكر ساكت شد. [ر. ك: سيره ى ابن هشام، ترجمه ى اسحاق همدانى، جلد دوم، ص 1121، طبقات، جلد دوم، صص 322- 331، كامل، جلد اول، صص 404- 403 و شرح ابن ابى الحديد، جلد اول، ص 178.]


در حاليكه مردم قبل از آمدن ابوبكر آياتى براى عمر قرائت كردند كه پيامبران نيز مانند ديگر مردم از دنيا مى روند اما عمر آرام نگرفت قصد او اين بود كه مردم را متوجه خود كند كه با على بن ابى طالب عليه السلام بيعت نكنند تا ابوبكر از سُنْح برسد.
و اين دو مطلب ذيل گواه بر نيت اوست: ابن كثير گويد، هنگامى كه آيه ى «... اليوم اَكْملتُ لكم دينكم...» نازل شد عمر مى گريست، علت را از وى سؤال كردند گفت: بعد از كمالى نقصانى هست و او احساس كرد فوت پيامبر نزديك است. [ر. ك: البداية و النهاية، جلد سوم جزء پنجم، ص 189.] و هم چنين در روز بيعت عامه از سخنان ديروز خود عذرخواهى كرد. [ر. ك: طبقات، دوم، ص 324.]



«عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر در همان حال كه كنار جسد مطهر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود احساس مى كرد توطئه اى در شرف وقوع مى باشد كه سير زمان به زودى آن را آشكار مى سازد در مقابل چشم حاضرين دستش را به سوى حضرت على عليه السلام گشود و گفت دستت را بگشاى تا با تو بيعت كنم، تا مردم بگويند عموى پيامبر با پسر عموى پيامبر بيعت كرد و ديگر دو نفر با تو مخالفت نخواهند كرد، مولاى متقيان على عليه السلام فرمود، عمو جان من بكار رسول خدا مشغولم. عباس پس از شنيدن اين پاسخ ديگر سخنى نگفت. [على بن ابى طالب، جلد اول، ص 229، هم چنين رجوع شود به الامامة و السياسة، جلد اول، ص 33.]



هنگامى كه بنى هاشم مشغول تجهيز رسول خدا بودند گروهى از اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در سقيفه بنى ساعده اجتماع كردند تا براى پيامبر جانشينى انتخاب كنند و در همان روز رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با عبدالله بن عثمان (ابوبكر ابوقحافه) بيعت شد چنانكه در كتاب سيره ابن هشام آمده است آن را بيعت عامه گويند. [ر. ك: به سيره ى ابن هشام، جلد دوم، ص 1120.الطبقات الكبير، جلد سوم، ص 131. مروج الذهب جلد اول، ص 654. تاريخ يعقوبى، جلد دوم، ص 1. كامل، جلد دوم، ص 21.]



طولى نكشيد كه اين خبر ناگوار قلب و روح خسته و مصيبت زده ى حضرت فاطمه و على عليهم السلام را بار ديگر در هم كوبيد. صداى تكبير مردم از مسجد به گوش آنها رسيد. حضرت على عليه السلام به عمويش عباس نگاه كرد و گفت چه شده است،
كه در همين لحظه براء بن عازب در خانه رسول خدا را كوبيد و گفت: اى گروه بنى هاشم با ابوبكر بن ابى قحافه بيعت شد. بعضى از بنى هاشم گفتند با ابوبكر بيعت شد با اينكه ما به محمد سزاوارتريم.
مسلمانان با نبودن ما كارى انجام نمى دهند. عباس گفت: به پروردگار كعبه در حالى كه مهاجر و انصار درباره ى عظمت على شك نداشتند، بيعت با ابوبكر را انجام دادند. [ر. ك: تاريخ يعقوبى، جلد اول، ص 523، على بن ابى طالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، جلد اول، ص 237.]
اين دو واقعه ى ناگوار يعنى رحلت رسول خدا و بيعت با ابوبكر كه انحراف سريع مردم از خط رهبرى پيامبر بود دردناكترين مصائبى بود كه بر حضرت فاطمه عليهاالسلام وارد شد و پس از بيعت سقيفه بود كه مردم متوجه مراسم تدفين پيامبر اكرم شدند و او را در همان حجره عايشه كه وفات يافته بود به خاك سپردند. [ر. ك: طبقات، جلد دوم، صص 349- 348. المدينة المنورة، صص 121 و 118 در اين صفحات آمده است: عايشه مدتى در همين حجره در كنار قبر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى زيست سپس خواب ديد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از او مى خواهد كه از اين محل خارج شود گفته اند، به علت توطئه عايشه و طلحه و زبير در اين حجره عليه على عليه السلام بود كه پيامبر به خواب عايشه آمد و فرمودند از اين محل بيرون رود.]



دخت گرامى رسول خدا فاطمه ى زهرا به سوى قبر پدر گراميش شتافت و تربت مطهر قبر پدر را برداشته و مى بوسيد و مى گريست و چنين زمزمه مى كرد: چه كسى بر منبر و محراب پيامبر حاضر خواهد شد، چه كسى به فرياد دختر عزيز مرده ات خواهد رسيد [ر. ك: از ولادت تا شهادت فاطمه عليهاالسلام صص 257- 256.]
فاجعه ى تو بر من بزرگ است و تسلى به كلى از من دور شده است پس گريه ام در هر زمانى تازه و نو است پدر جان: آنچنان مصيبت ها بر من باريدن گرفته اند كه اگر اينگونه بر روزها مى باريدند روزها شب مى شد. [ناسخ التواريخ، جلد سوم، صص 193- 191.]

در روایات مختلف امده اولین کسی که با ابوبکر بیعت کرد شیطان بود که خود را به شکل پیرمردی دراورده بود

Fagheer;59037 نوشت:
در روایات مختلف امده اولین کسی که با ابوبکر بیعت کرد شیطان بود که خود را به شکل پیرمردی دراورده بود

[=Century Gothic]با سلام

[=Century Gothic]اولین کسی که با ابوبکر بیعت کرد

سلمان میگوید: در حالیکه علی ( ع ) سرگرم غسل پیامبر (ص) بود از آنچه مردم در بیرون خانه انجام دادند خبر دادم و گفتم : هم اکنون ابوبکر بر منبر پیامبر (ص) نشسته و مردم نه یکدست بلکه با دو دستش بیعت میکنند !!.
علی (ع) فرمود : ای سلمان هیچ فهمیدی اول کسی که روی منبر پیامبر (ص) با او بیعت کرد چه کسی بود ؟
عرض کردم : همینقدر میدانم که او را در سقیفه بنی ساعده دیدم که با انصار مخاصمه میکرد . و اول کسی که با او بیعت کرد مغیره بود و بعد از او بشیر بن سعید سپس ابوعبیده عمر بن خطاب سالم غلام ابی حذیفه و معاذ بن جبل .
علی (ع) فرمود : درباره اینان از تو سوال نکردم بگو آیا فهمیدی اول کسی که از منبر بالا رفت و با او بیعت کرد که بود ؟
گفتم : نفهمیدم ولی پیرمرد سالخورده ای را دیدم بر عصا تکیه کرده و میان دو چشمش جای سجده بود بطوری که بسیار جدی و کوشا در عبادت مینمود . از منبر بالا رفت و در حال گریه گفت : شکر خدا را که قبل از مردن ترا در اینجا میبینم دستت را برای بیعت دراز کن , ابوبکر دستش را جلو برد او هم بیعت کرد و گفت : روزی است مانند روز آدم ! و از منبر پایین آمده از مسجد خارج شد .


[=Century Gothic]امیرالمومنین (ع) پرسید : ای سلمان آیا او را شناختی ؟ عرض کردم : نه ! ولی از گفتارش ناراحت شدم مثل اینکه مرگ پیامبر را به مسخره گرفته بود .
[=Century Gothic]علی (ع) فرمود : او شیطان بود !
پیامبر (ص) بمن خبر داد که ابلیس و روسای یارانش در روز غدیرخم شاهد منصوب شدن من بامر خدا بودند و اینکه من صاحب اختیار انان هستم و پیامبر هم به آنها دستور داد که حاضران به غائبان اطلاع دهند .
[=Century Gothic]در این هنگام شیاطین و بزرگان آنها بسوی شیطان روی آوردند و گفتند : این امت مورد رحمت خدا قرار گرفته و از گناه دور خواهد بود . . ما دیگر بر اینان راه نخواهیم یافت . آنها پناه خود و امام بعد از پیامبر را شناختند .
شیطان هم گرفته و محزون شد !
[=Century Gothic]امیرالمومنین (ع) فرمود : پیامبر به من خبر داده است که : مردم در سقیفه بنی ساعده با ابوبکر بیعت خواهند کرد بعد از آنکه بر سر حق ما اختلاف پیدا می کنند و با دلیل ما استدلال می کنند .
بعد به مسجد می آیند و اول کسی که با او بیعت می کند شیطان است که بصورت پیر سالخورده ای جدی خواهد بود که این حرفها را خواهد گفت .
[=Century Gothic]بعد خارج شده شیاطین خود را جمع میکند آنها هم در مقابلش سجده کرده میگویند : ای رئیس بزرگ ما تو همان کسی هستی که آدم را از بهشت راندی . اوهم میگوید کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد ؟!
خیال کرده اید من دیگر راهی بر آنان ندارم . نقشه ی مرا چگونه دیدید آنگاه که امر خدا را مبنی بر اطاعت علی و امر پیامبر را راجع به همین مطلب ترک کردند .

[=Century Gothic]و این همان گفته ی خداوند است که فرمود : (( ولقد صدق علیهم ابلیس ظنه فاتبوه الا فرقا من المومنین )) یعنی : همانا شیطان حدسی که درباره ی آنان زده بود به مرحله ی عمل رسانید سپس او را پیروی کردند جز گروهی از مومنان .:Sham:

[=Century Gothic] کتاب سلیم بن قیس با نام فارسی اسرار آل محمد
موضوع قفل شده است