وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يزِيدُونَ

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يزِيدُونَ

[="microsoft sans serif"][="red"]شبهه ی چارم
[/]

طبق آیات نخستین سوره ی بقره قرآن کتابی معرفی می شود که در آن شکی وجود ندارد

اما در آیه ای مانند زیر در حالیکه گوینده خود خداوند است در گفتن مقدار دقیق تعداد نفرات گویی ( پناه بر خدا) دچار تردید شده است و بالاخره مقدار اصلی را خواننده متوجه نمی شود !

[="blue"]وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يزِيدُونَ[/](الصافات/147)
و او را به سوي جمعيت يکصد هزار نفري -[="red"]يا بيشتر[/]- فرستاديم!

کسی می داند موضوع چیست ؟[/]

غلامعلی نوری;58578 نوشت:
شبهه ی چارم

طبق آیات نخستین سوره ی بقره قرآن کتابی معرفی می شود که در آن شکی وجود ندارد

اما در آیه ای مانند زیر در حالیکه گوینده خود خداوند است در گفتن مقدار دقیق تعداد نفرات گویی ( پناه بر خدا) دچار تردید شده است و بالاخره مقدار اصلی را خواننده متوجه نمی شود !

وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يزِيدُونَ(الصافات/147)
و او را به سوي جمعيت يکصد هزار نفري -يا بيشتر- فرستاديم!

کسی می داند موضوع چیست ؟

با سلام
جناب نوری این دیگه واقعا جای تعجب دارد!!از شما!!
بابا یه جستجوی کوچک همه چیز را حل میکرد!!
كـلمـه
(او) در ايـنـجا به معناى ترديد نيست ؛ چون خداى تعالى در عدد آن جمعيت ترديد نـدارد، بـلكـه بـه معناى ترقى است ، و معنا چنين است كه : ما او را به رسم پيامبرى به سـوى مـردمـى فـرسـتاديم كه عددشان صد هزار و بلكه بيشتر بود. و منظور از اين مردم اهل (نينوى ) است .

تفسير الميزان جلد 17

رضا;58594 نوشت:
با سلام
جناب نوری این دیگه واقعا جای تعجب دارد!!از شما!!
بابا یه جستجوی کوچک همه چیز را حل میکرد!!
كـلمـه
(او) در ايـنـجا به معناى ترديد نيست ؛ چون خداى تعالى در عدد آن جمعيت ترديد نـدارد، بـلكـه بـه معناى ترقى است ، و معنا چنين است كه : ما او را به رسم پيامبرى به سـوى مـردمـى فـرسـتاديم كه عددشان صد هزار و بلكه بيشتر بود. و منظور از اين مردم اهل (نينوى ) است .

تفسير الميزان جلد 17

[="microsoft sans serif"]درود بر شما

یعنی شما و مفسران می فرمایید خدا یک واژه را با معانی گوناگون در قرآن بکار برده است ؟

خوب اگر این طور است این چطور آیات محکماتی می شود که هر بار باید معنی کلمه را تغییر دهیم ؟؟

اگر منظور بلکه بود خوب چرا همان کلمه ی بل را نیاورده بود ؟

اگر این طور است که شما می فرمایید هر کسی بر اساس ذهنیت خود می تواند در هر آیه بگوید ::::

[="red"]نه[/]!!!![="blue"] این کلمه در اینجا به معنی فلان نیست و به معنی بهمان است [/]

[="red"]آیا خود این کار شک بر انگیز نیست که به واژه ها معنا های شناور بدهیم[/] تا بلکه مفهوم را با ذهنیت خود تطبیق دهیم
یعنی خدا بلد نبوده که معنی فلان واژه در اصل چیه و ما باید معنی را به آیه تحمیل کنیم ؟؟

خدا که قطعا تعداد را می دانست پس اگر منظور نهایی اش بیش از صد هزار بوده است

بجای

[="red"]وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يزِيدُونَ[/]

قاطعانه می گفت

[="blue"]وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى [="red"]اَکثَر مِن مِائَةِ أَلْفٍ نَفراً[/] [/]

یا چیزی مانند این

[/]

غلامعلی نوری;58605 نوشت:
[=microsoft sans serif]درود بر شما

یعنی شما و مفسران می فرمایید خدا یک واژه را با معانی گوناگون در قرآن بکار برده است ؟

خوب اگر این طور است این چطور آیات محکماتی می شود که هر بار باید معنی کلمه را تغییر دهیم ؟؟

اگر منظور بلکه بود خوب چرا همان کلمه ی بل را نیاورده بود ؟

اگر این طور است که شما می فرمایید هر کسی بر اساس ذهنیت خود می تواند در هر آیه بگوید ::::

نه!!!! این کلمه در اینجا به معنی فلان نیست و به معنی بهمان است

آیا خود این کار شک بر انگیز نیست که به واژه ها معنا های شناور بدهیم تا بلکه مفهوم را با ذهنیت خود تطبیق دهیم
یعنی خدا بلد نبوده که معنی فلان واژه در اصل چیه و ما باید معنی را به آیه تحمیل کنیم ؟؟

خدا که قطعا تعداد را می دانست پس اگر منظور نهایی اش بیش از صد هزار بوده است

بجای

وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يزِيدُونَ

قاطعانه می گفت

وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى اَکثَر مِن مِائَةِ أَلْفٍ نَفراً

یا چیزی مانند این

[=Century Gothic]با سلام
جناب نوری قبلا ا شاره کردیم که مفسر شدن آسان نیست!!و آشنایی با علوم ۱۵ گانه سالها طول میکشد!!
اینکه فرمودید کسی به دلخواه!بگوید فلان و یا بهمان !!
جز شما کسی از این کاها انجام نمیدهد !!اگر نه که مفسران درست توضیح دادند!

این دیگه مربوط به بصیرت هر کسی میباشد!

[=Century Gothic]دقت بفرماید !!!!
[=Century Gothic]در کتاب کافى از هشام بن سالم روایت شده که :

[=Century Gothic]امام صادق علیه السلام فرمود: ((پیغمبران و فرستادگان خدا چهار دسته اند: پیغمبرى که تنها براى خودش پیامبر است و به دیگرى مربوط نمى شود.
[=Century Gothic] پیامبرى که در خواب مى بیند و سروش غیبى را مى شنود ولى در بیدارى صاحب آن صدا را نمى بیند و بر کسى مبعوث نشده بلکه خود امامى دارد، چنان که ابراهیم علیه السلام امام و پیشواى لوط علیه السلام بود.
[=Century Gothic] پیامبرى که در خواب مى بیند و صدا را مى شنود و فرشته را مشاهده مى کند و بر طایفه اى کم یا زیاد مبعوث است ، مانند یونس علیه السلام که خداوند فرماید: (( و ارسلناه الى ماءة الف او یزیدون 1 امام [=Century Gothic] [=Century Gothic] علیه السلام مى فرماید: مقدار بیشتر، سى هزار بود، و یونس خود امام و رهبر داشت ، 2 و پیغمبرى که در خوب مى دید و صدا را مى شنید و در بیدارى نیز (فرشته را) مى دید و او امام است مانند پیامبران اوالوالعزم و حضرت ابراهیم علیه السلام ، نخست ، پیامبر بود ولى امام نبود تا این که خداوند به او فرمود: (( انى جاعلک للناس اماما قال و من ذریتى ، قال (اللّه ) لا ینال عهدى الظالمین ، )) 3 کسى که غیر خدا و یا بتى را پرستیده است امام نمى گردد)).4
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]و نتیجه جناب نوری اینکه:Gol:
[=Century Gothic]
محدوده‏ى بعثت انبيا به انتخاب و فرمان خداست. (بعضى بر همه‏ى مردم مبعوثمى‏شوند و بعضى بريك منطقه خاص ).
[=Century Gothic]وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يزِيدُون[=Century Gothic]:Sham:

[=Century Gothic]1- صافات / 147: او را به سوى جمعیت یکصد هزار نفرى یا بیشتر، فرستادیم .
2- رهبر وى حضرت موسى علیه السلام بود و او شریعت موسى علیه السلام را تبلیغ مى کرد - م .
3- بقره / 124: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ، ابراهیم عرض کرد: از دودمان من نیز (امامانى قرار بده ) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمى رسد (تنها فرزندان پاکت به این مقام مى رسند).
4- کافى ، ج 1، ص 147.

رضا;58649 نوشت:
با سلام
جناب نوری قبلا ا شاره کردیم که مفسر شدن آسان نیست!!و آشنایی با علوم ۱۵ گانه سالها طول میکشد!!
اینکه فرمودید کسی به دلخواه!بگوید فلان و یا بهمان !!
جز شما کسی از این کاها انجام نمیدهد !!اگر نه که مفسران درست توضیح دادند!

این دیگه مربوط به بصیرت هر کسی میباشد!

دقت بفرماید !!!!
در کتاب کافى از هشام بن سالم روایت شده که :

امام صادق علیه السلام فرمود: ((پیغمبران و فرستادگان خدا چهار دسته اند: پیغمبرى که تنها براى خودش پیامبر است و به دیگرى مربوط نمى شود.
پیامبرى که در خواب مى بیند و سروش غیبى را مى شنود ولى در بیدارى صاحب آن صدا را نمى بیند و بر کسى مبعوث نشده بلکه خود امامى دارد، چنان که ابراهیم علیه السلام امام و پیشواى لوط علیه السلام بود.
پیامبرى که در خواب مى بیند و صدا را مى شنود و فرشته را مشاهده مى کند و بر طایفه اى کم یا زیاد مبعوث است ، مانند یونس علیه السلام که خداوند فرماید: (( و ارسلناه الى ماءة الف او یزیدون 1 امام علیه السلام مى فرماید: مقدار بیشتر، سى هزار بود، و یونس خود امام و رهبر داشت ، 2 و پیغمبرى که در خوب مى دید و صدا را مى شنید و در بیدارى نیز (فرشته را) مى دید و او امام است مانند پیامبران اوالوالعزم و حضرت ابراهیم علیه السلام ، نخست ، پیامبر بود ولى امام نبود تا این که خداوند به او فرمود: (( انى جاعلک للناس اماما قال و من ذریتى ، قال (اللّه ) لا ینال عهدى الظالمین ، )) 3 کسى که غیر خدا و یا بتى را پرستیده است امام نمى گردد)).4

و نتیجه جناب نوری اینکه:gol:

محدوده‏ى بعثت انبيا به انتخاب و فرمان خداست. (بعضى بر همه‏ى مردم مبعوثمى‏شوند و بعضى بريك منطقه خاص ).
وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يزِيدُون:sham:

1- صافات / 147: او را به سوى جمعیت یکصد هزار نفرى یا بیشتر، فرستادیم .
2- رهبر وى حضرت موسى علیه السلام بود و او شریعت موسى علیه السلام را تبلیغ مى کرد - م .
3- بقره / 124: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ، ابراهیم عرض کرد: از دودمان من نیز (امامانى قرار بده ) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمى رسد (تنها فرزندان پاکت به این مقام مى رسند).
4- کافى ، ج 1، ص 147.

[="microsoft sans serif"]ببین رضا باز داری بدون توجه به آیه ذهنیات خود را می آوری تو که مفسر نیستی لاقل یک کمی با احتیاط

داور ی کن

من یک راهنمایی کنم تا شاید بتوانی راه را پیدا کنی !!!!!

مشکل، ترجمه ها و تفسیر ها ی مفسران و علمای اعلام است ؟؟؟؟که به کلمه ی یزیدون توجه نکرده اند

آنها اصلا توجه نکرده اند که یزیدون یعنی چه!!!!! و چه صیغه ای است

خوب حالا که راه را نشانت دادم بقیه مطالب را برام بگو !!!!! تا بدانم تا چه حد نابغه ای که فقط مرا متهم می کنی و اصلا با تدبر در ترجمه ها و تفسیر های مشکل دار آیات کاری نداری و نبوغ تو فقط در متهم کردن من و نقل نظرات دیگران است

[/]

[=century gothic]جناب نوری فراموش نکنید این شما بودید که ادعای مفسر بودن کردید!!؟
اما بخاطر روشن شدن بنده آیاتی را میاورم تا بیشتر پی به سخن خداوند ببرید!!و تحقیق کنید و از تخیلات ذهن خود کمک نگیرد !!
مشکل شما با عدد میباشد !؟و نحوه گفتار خداوند در قرآن !!
بازم دقت بفرماید در زیر نمونه ای از شگفتی اعداد را میبینید و هضم ان با خودتان!

[=Century Gothic]اگر اینطوری می باشد مگر خداوند خود نمیداند که یکی است !!پس چرا میگوید ![=Century Gothic]بگو: اوست خدای یگانه[=Century Gothic]!!؟طبق نظر شما این تناقض است !و تا آخر ............!!..........!!
جناب نوری بهتر کمی تحقیق کنید و ایمان خود را یک باز سازی کنید

[=century gothic]1. یک: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص / 1) بگو: اوست خدای یگانه. :Sham:

[=century gothic]
2. دو: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ ...» (مائده / 106) ای کسانی که ایمان آورده‌اید هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد.

3. سه: « لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ » (مائده / 73) آنها که گفتند: خداوند، یکی از سه خداست به یقین کافر شدند.

4. چهار: « وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلی أَرْبَعٍ » (نور / 45) وگروهی(از جنبندگان) بر چهار پا راه می روند .


[=century gothic]
5. پنج: « وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ » (کهف / 22) وگروهی می گویند: پنج نفر بودند.

[=century gothic]
6. شش: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ...» (اعراف / 54) خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید.
7. هفت: «ِ
[=century gothic]کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ » (بقره / 261) همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند.

[=century gothic]
8. هشت:« وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ» (زمر / 6) وبرای شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد.

[=century gothic]
9. نه:« کانَ فِی الْمَدِینَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ» (نمل / 48) و در ان شهر، نه گروهک بودند.

[=century gothic]
10. ده: «فَکَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساکِینَ» (مائده / 89) کفاره این گونه قسمها،اطعام ده نفر مستمند است.

[=century gothic]
11. یازده:« إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً » (یوسف / 4) من در خواب دیدم یازده ستاره را.

[=century gothic]
12. دوازده:« إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً» (توبه / 36) تعداد ماه ها نزد خداوند دوازده ماه است.
13. نوزده:« عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ » (مدثر / 30) نوزده نفر(از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده اند.

[=century gothic]
14. بیست:« إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ ...» (انفال / 65) هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند...

[=century gothic]
15. سی: « وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیْلَةً » (اعراف / 142) و ما با موسی، سی شب وعده گذاشتیم.

[=century gothic]
16. چهل:« فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً » (اعراف / 142) به این ترتیب میعاد پروردگارش(با موسی)، چل شب تمام شد.
17. پنجاه:« إِلاَّ خَمْسِینَ عاماً» (عنکبوت / 14) مگر پنجاه سال.

[=century gothic]
18. شصت:« فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً » (مجادله / 4) وکسی که استطاعت ندارد، شصت مسکین را اطعام کند.

[=century gothic]
19. هفتاد:« وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقاتِنا» (اعراف / 155) موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید.

[=century gothic]
20. نود و نه:« إِنَّ هذا أَخِی لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً» (ص / 23) این برادر من است، و او نودو نه میش دارد.
21. صد:« فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ » (بقره / 261) در هر خوشه، یکصد دانه باشد.

[=century gothic]22. دویست:« یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ » (انفال / 66) بر دویست نفر پیروز می شوند.

[=century gothic]
23. سیصد:« وَ لَبِثُوا فِی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِینَ » (کهف / 25) آنها در غارشان سیصد سال درنگ کردند.

[=century gothic]
24. نهصد و پنجاه:« فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِینَ عاماً » (عنکبوت / 14) ( و نوح) در میان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ کرد.
25. هزار:« لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ » (قدر / 3) شب قدر بهتر از هزار ماه است.

[=century gothic]
26. دو هزار:« یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ » (انفال / 66) بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد.

[=century gothic]
27. هزارها:« وَ هُمْ أُلُوفٌ » (بقره / 243) و آنان هزارها نفر بودند.

[=century gothic]
28. پنجهزار:« هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ » (ال عمران / 125) خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان، که نشانه هایی با خود دارند، مدد خواهد کرد.
29. پنجاه هزار:« فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمسینَ أَلْفَ سَنَةٍ » (معارج / 4) در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است.
30. صد هزار:« وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ » (صافات / 147) و او را(یونس) به سوی جمعیت یکصد هزار نفری-یا بیشتر- فرستادیم.
31. سه هزار: «أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلِینَ» (آیه 124 سوره آل عمران) آیا خداوند که شما مدد نفرمود که سه هزار فرشته بیاری شما فرستاد؟
اعداد کسری
32 ـ یک سوم: «فَإِنْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ»(نساء 12) و اگر بیش از یک نفر باشند همه آنها ثلث ‌ترکه را به ارث می‌برند.
33ـ دو سوم: «فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ» (نساء، 176) آنها دو ثلث (دو سوم) ترکه ارث می‌برند.

[=century gothic]
34ـ یک چهارم: «فَإِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ» (نساء، 12)، و برای آنها فرزند باشد ربع خواهد بود.
35ـ یک پنجم: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ» (انفال، 41) و ای مؤمنان بدانید که هر چه به شما غنیمت رسد خمس آن مخصوص خدا و رسول خدا است.

[=century gothic]
36. یک هشتم: «فَإِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الُّثمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ» (نساء، 12) و چنانچه فرزند داشته باشید یک هشتم خواهد بود.
37. یک دهم: «وَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ» (سباء، 45) و کفار پیش از اینان هم پیغمبرانشان را تکذیب کردند و این کافران امت تو یک دهم آن گذشتگان نرسیدند.

[=Century Gothic]جناب نوری [=Century Gothic]میدانید[=Century Gothic] مشکل شما کجاست!؟دوست دارید بدون علم دست به تفسیر بزنید !!
در 10 تاپیک در انجمن قرآن جواب ها را رها کردید و رفتید!!این نشانه چیست؟:Labkhand:
[=Century Gothic]
تفسير به رأى آن است كه معنايى را بر قرآن تحميل كنيم، بدون آنكه از ظاهر قرآن دليلى داشته باشيم؛ولىاگر با تكيه بر ظاهر قرآن مصاديق جديدى نقل كنيم، تفسير به رأى نيست.
به چند نمونه دقت كنيد:
امام در حديثى در ذيل آيه، «فلينظر الانسان الى طعامه»(عبس، 24) مى‏فرمايد: مراد از غذا، علمى است كه انسان مى‏آموزد؛ يعنى يكى از مصاديق طعام، طعام علمى و معنوى است.
ب) در حديث مى‏خوانيم: امام براى خريد لباس احرام حج، به بازار رفتند و اين آيه را تلاوت فرمودند: «ولو ارادوا الخروج لاعدّوا له عُدّة»( توبه، 46.) يعنى اگر قصد رفتن به ميدان جهاد داشتند، خود را آماده مى‏كردند.
با اينكه آيه در مورد جهاد است؛ ولى امام اين آيه را در مورد حج نيز بكار مى‏برد؛ زيرا آماده‏باش براى حج و جهاد دو مصداق از يك حقيقت و آن انجام تكاليف الهى مى‏باشد.(هداية الامّة، ج 5، ص 14)
ج) نجاشى به خاطر شرابخوارى در ماه مبارك رمضان، صد ضربه شلاق خورد؛ هشتاد ضربه به خاطر شراب و بيست ضربه به خاطر رعايت نكردن احترام ماه رمضان.
او از حضرت على‏عليه السلام ناراحت شد و به معاويه پيوست و عليه حضرت شعرى گفت. طارق بن عبدالله رئيس قبيله‏ى نجاشى نزد حضرت على‏عليه السلام گلايه كرد كه چرا شما بين دوست و بيگانه تفاوت قائل نمى‏شويد! شخص معروفى مثل نجاشى نبايد شلاق بخورد! ما اين گونه رفتار را تحمّل نمى‏كنيم. امام اين آيه را تلاوت فرمود: «و انّها لكبيرة الاّ على الخاشعين»(بقره، 45)
طارق نيز به معاويه و دشمنان على پيوست با اين‏كه همه مى‏دانيم اين آيه مربوط به نماز است؛ ولى حضرت على خود را يكى از مصاديق آيه دانست.

رضا;58666 نوشت:
جناب نوری میدانید مشکل شما کجاست!؟دوست دارید بدون علم دست به تفسیر بزنید !!
در 10 تاپیک در انجمن قرآن جواب ها را رها کردید و رفتید!!این نشانه چیست؟:labkhand:

تفسير به رأى آن است كه معنايى را بر قرآن تحميل كنيم، بدون آنكه از ظاهر قرآن دليلى داشته باشيم؛ولىاگر با تكيه بر ظاهر قرآن مصاديق جديدى نقل كنيم، تفسير به رأى نيست.
به چند نمونه دقت كنيد:
امام در حديثى در ذيل آيه، «فلينظر الانسان الى طعامه»(عبس، 24) مى‏فرمايد: مراد از غذا، علمى است كه انسان مى‏آموزد؛ يعنى يكى از مصاديق طعام، طعام علمى و معنوى است.
ب) در حديث مى‏خوانيم: امام براى خريد لباس احرام حج، به بازار رفتند و اين آيه را تلاوت فرمودند: «ولو ارادوا الخروج لاعدّوا له عُدّة»( توبه، 46.) يعنى اگر قصد رفتن به ميدان جهاد داشتند، خود را آماده مى‏كردند.
.

[="black"][="microsoft sans serif"]رضا باز آمدی و نساختی

ببین من چه راهی بهت نشون دادم آن وقت تو میری چی میاری

بحث ما سر تاپیک و معنی و مفهوم اصلی آیه است گفتم که مشکل مفسران در عدم توجه به کلمه ی

یزیدون است

بابا جان سرنخ بهتر از این ؟؟ بگیرو دنبالش کن تا به نتیجه برسی

سرعتت رو کم کن کم برو تو جاده خاکی

مثنوی هفتاد من کاغذ به چه درد عنوان این تاپیک میخوره که میاری

به یزیدون برس رضا خان [/][/]

غلامعلی نوری;58670 نوشت:
بحث ما سر تاپیک و معنی و مفهوم اصلی آیه است گفتم که مشکل مفسران در عدم توجه به کلمه ی یزیدون است

سلام علیکم

غلامعلی گرامی اگر تمام ماجرائی که قبل و بعد از این آیه ذکر شده در اینجا ذکر نمائید مشکل حل میشود.

در این سوره این بخش از سوره خداوند اممی را نام برده و امتهائی را نام نبرده .
بعضی هائی را که نام برده و مثال زده با این مضمون که تمام آنچه که لازم برای هدایت بود برای تمام انسانها فرستاده شده و در این آیه بخصوص

و یزیدون

حتی بیشتر از اینها نشانه بر این دارد که وسعت و دامنه کلام رسول از مرزها گذشته بود و به گوش غیر از این صد هزار نفر هم رسیده بود.

امم و مردمانی از امتهائی که نامش را در حداقل این آیه نیاورده

یاحق

[="Microsoft Sans Serif"][="Microsoft Sans Serif"]درود بر شما بینای گرامی

آقا من هرچه به این آقا رضای فرنگ نشین میگم از این راه برو مثل اینکه حواسش به مشتریهاشه

من ترجمه ها و تفسیرها زیادی رو دیدم که اصلا به کلمه ی یزیدون توجه نکرده و ذهنیت خود را به آیه تحمیل کرده و گفته اند

« [="Red"]او[/] »در اینجا به معنی حتی و بلکه است و معنی یا نمی دهد

در حالیکه اگر در فعل مضارع جمع غایب یزیدو ن توجه می کردند دیگر نیازی به تغیر معنای «[="red"] او[/] »

نبود

یزیدون یعنی اضافه می کنند و می افزایند

پس معنی اصلی آیه می شود

او را بسوی 100 هزار نفر [="Red"] یا[/]( آنچه که اهل کتاب به زعم خود به این مقدار ) [="red"]اضافه می کنند [/] فرستادیم

پس در واقع سخن درست همان 100 هزار است که گفته شده است ولی اهل کتاب رقم بیشتر ی را به آن برای بزرگنمایی شاید به آن اضافه کرده اند

مانند داستان اصحاب کهف که در اصل 300 سال در غار بودند ولی 9 سال را بهر دلیلی به آن اضافه کردند

و جالب اینجاست که در هر دو مورد اضافه شدن وجود دارد !!

حالا گرفتی استاد رضا !!!! بیش از پیش تدبر کن

و پیتزا سهم من فراموش نشه :Ealam:

غلامعلی نوری;58812 نوشت:
درود بر شما بینای گرامی

آقا من هرچه به این آقا رضای فرنگ نشین میگم از این راه برو مثل اینکه حواسش به مشتریهاشه

من ترجمه ها و تفسیرها زیادی رو دیدم که اصلا به کلمه ی یزیدون توجه نکرده و ذهنیت خود را به آیه تحمیل کرده و گفته اند

« او »در اینجا به معنی حتی و بلکه است و معنی یا نمی دهد

در حالیکه اگر در فعل مضارع جمع غایب یزیدو ن توجه می کردند دیگر نیازی به تغیر معنای « او »

نبود

یزیدون یعنی اضافه می کنند و می افزایند

پس معنی اصلی آیه می شود

او را بسوی 100 هزار نفر یا( آنچه که اهل کتاب به زعم خود به این مقدار ) اضافه می کنند فرستادیم

پس در واقع سخن درست همان 100 هزار است که گفته شده است ولی اهل کتاب رقم بیشتر ی را به آن برای بزرگنمایی شاید به آن اضافه کرده اند

مانند داستان اصحاب کهف که در اصل 300 سال در غار بودند ولی 9 سال را بهر دلیلی به آن اضافه کردند

و جالب اینجاست که در هر دو مورد اضافه شدن وجود دارد !!

حالا گرفتی استاد رضا !!!! بیش از پیش تدبر کن

و پیتزا سهم من فراموش نشه :ealam:

با سلام
جناب نوری یه دفعه دلم برای علامه طباطبایی این بزرگ اندیش سوخت!؟ که نیست ازرهنمودهای شما استفاده کند !
که بعد از این همه تحصیل و تلاش تحقیق و ..و...حالا !!جنابعالی بیاید و از مفسرینایراد بگیرید و بعد سخن آنها را کمی تحریف کنید اینجا بگذارید.
متاسفانه جناب نوری تخیلات شما بیشتر بدرد جیمز کامرون میخوره !!
اخوی اصلا سوال شما چیز دیگری بود !!؟جواب را مطلب دیگری میدهید!؟اینهم از عجایب نوری !
سخن از تدبیر !آوردید !ای کاش در این سایت می دیدید که تا بحال چند نفر سخنان بی پایه شما را نقد کردند!!
و چه اشکالاتی بر گفتار شما صادق میباشد اما امان از گوش شنوا!
ترسم از ترکان تیر انداز نیست / طعنهء تیر آورانم می کشد.

موضوع قفل شده است