چگونه رستگار نشدن ولد زنا با عدل الهی می سازد ؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چگونه رستگار نشدن ولد زنا با عدل الهی می سازد ؟

باتوجه به وجود روایات متعدد در مورد رستگار نشدن ولد الزنا آیا این گونه روایات با عدل الهی منافات ندارد وآیا به جبر منتهی نمی شود؟

[=Century Gothic]با سلام

در باره ولد الزنا احادیث مختلفی در ابواب فقهی و کتب روایی وجود دارد که علماء ودانشمندان اسلام همه آنها را قبول نکرده اند. بلکه تعدادی از آنها را قبول کرده اند و البته در تفسیر آنها احتمالاتی مطرح شده است:
1- این روایات به نحو قضایای خارجیه اند 1 به این معنا که این دسته از روایات اشاره به افراد خاصی در خارج دارند.

2- این روایات به نحو قضایای حقیقیه اند به این معنا که ولدالزنا چه آنهایی که در عالم خارج اند و چه آنهایی که وجودشان فرض می شود، اینگونه هستند و البته این موجب جبر نمی شود چون هیچ منعی وجود ندارد که در عالم حقیقت و واقع این گونه باشد که ولد الزنا با اختیار خودش کارهایی انجام دهد که منجر به جهنم رفتن او شود.

3- این روایات می خواهند بگویند که: نوعا چنین اشخاصی با اختیار خودشان وارد جهنم می شوند چون آمادگی بیشتری برای ارتکاب معاصی دارند همان طوری که فرزند بزرگ شده در خانواده بی مبالات به احکام شرع، بیشتر در معرض گناه قرار دارد و در واقع استعداد بیشتری برای روی آوردن به گناه در او وجود دارد.

علامه مجلسی (ره) در بحار الانوار در ذیل روایت ابن ابی یعفور که می فرماید: ولد الزنا اگر کار خوبی بکند جزاء داده می شود و اگر مرتکب کار بدی گردد عقاب می شود، می گوید: این خبر موافق با آن چیزی است که در بین امامیه مشهور است و آن این که ولد الزنا مثل سایر مردم
مکلف به اصول و فروع دین می باشد و اگر اسلام را اظهار نماید، بر او احکام مسلمین جاری می گردد و بر طاعات او ثواب و بر معاصی او عقاب داده می شود گر چه به صدوق و سید مرتضی و ابن ادریس(ره) نسبت داده شده است که عقیده شان این استکه :" ولد الزنا کافر است و لو این که کفر را اظهار نکند"،
اما این قول با اصول مذهبشیعه سازگاری ندارد چون ولد الزنا با اختیار خودش کاری را انجام نداده است کهمستحق عقاب باشد و بدین جهت عذاب او ظلم و جور است
[=Century Gothic](و الله لیس بظلام للعبید).[=Century Gothic]:Sham:

و اما اخباری که در این باب وارد شده است باید توجیه شود و یکی از توجیهات این است که روایات حمل می شوند به جایی که ولد الزنا با اختیار خودش کاری را انجام دهد که سبب کفرش گردد و چون کافر شده وارد بهشت نمی گردد اما تا مادامی که این کفر را اظهار نکند به کفرش حکم نمی شود 2و این نزدیک به همان چیزی است که ما بیان کردیم یعنی روایات از یک واقعیت خارجی گزارش داده اند پس اگر در روایت آمده که کشتی حضرت نوح سگ و خوک را حمل کرد اما ولد الزنا را حمل نکرد.3 نه بدین معناست که آنها آمدند و آن کشتی آنها را حمل نکرد بلکه به این معناست که آنها با اختیار خودشان نیامدند که سوار کشتی شوند.
و همین طور است روایاتی که بیان می کنند پی کننده شتر حضرت صالح(ع) ولد الزنابوده است 4و یا قاتل حضرت یحیی(ع) و امام حسین(ع) هر دو ولد الزنا بوده اند.5
و یا روایاتی که بیان می دارند ولد الزنا سه علامت دارد که یکی از آنها داشتن بغض اهل بیت(ع) است.6و این یعنی نوعا ولد الزنا در عالم خارج و واقع در مسیر خلاف قرار می گیرد و دوستدار اهل بیت(ع) نخواهد گشت، اهل بیت(ع) پاک بودند و محبت آنها در دلهای پاک می نشیند و اما ولد الزنا نوعا با اعمال سوء اختیاری خود، دل ناپاک برای خود فراهم می نماید و از این جهت محبّ اهل بیت(ع) نخواهد شد و از همین باب است محرومیت آنها از پاره ای از مناصب اجتماعی و معنوی مثل امامت جماعت و مرجعیت تقلید و .. که مفاد بعضی از روایات می باشد.7
و یقینا حرمان از این مناصب غیر از حرمان از نجات در روز قیامت است مثلا یک فرد نابینا نمی تواند متولی بعضی از مناصب باشد. یا انسانی که خیلی فراموش کار است نمی تواند قاضی شود،
حتی اگر در زندگی خود مرتکب کمترین گناهی نشده باشد، و داشتن حافظه خوب از شرایط نصب قاضی است.
اما این محرومیت ها ربطی به سعادت و شقاوت شخص ندارد و همین طور است حال ولد الزنا و شاهد ما این است که در همان روایات ولد الزنا در کنار مجنون و جذامی و ... قرار گرفته است با این که کسی با اختیار خودش دیوانه یا جذامی نمی شود.

زنازادگی علاوه بر این که نقایص روحی و درک را موجب می گردد، از نظر اجتماعی هم یک نوع منقصت محسوب می شود و خوش نامی را در پی ندارد زیرا از یک طرف زنا زاده محصول یک عمل ننگین است و از طرف دیگر در طول تاریخ زنا زاده ها کارنامه قابل قبولی را به نمایش نگذاشته اند و این مسلم است که در تصدی بعضی از مناصب، شخص باید از ویژگیها و صفاتی که موجب تنفر و دوری مردم می گردد بدور باشد و لو این که آن ویژگیها بدون اختیار بر او تحمیل شده باشند.
اگر گفته شود او که گناهی را مرتکب نشده است؟
در جواب می گوئیم نظام عالم بر مبنای اسباب و مسببات طراحی شده است، کسی که نابینا می شود یقینا عوامل ارثی یا محیطی و... در این نقص دخالت داشته اند که در اکثر موارد از حیطه اختیار او خارج بوده است.
عوامل زیادی در نقص یا کمال فرزند دخالت دارد که در کتب مربوطه بدان پرداخته شده است و در اسلام هم دستورات زیادی برای جلوگیری از این نواقص و مشکلات، وارده شده است که مثلا زمان و مکان انعقاد نطفه چگونه باشد، مادر در دوران حمل از چه غذاهایی استفاده کند و....
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که فرمود:«ممراز تا هفت نسل پاک نمی شود. گفته شد که ممراز چیست؟ حضرت فرمود: فرزندی که ثمره ازدواج با مال حرام باشد»8
و در باب تاثیر غذای حرام در روحیات انسان روایات 9و داستانهای زیادی در کتب روایی و
تاریخی ذکر شده است که در این بین داستان شریک بن عبدالله نخعی خواندنی می باشد.10

[=Century Gothic] البته باید توجه داشت که هیچ یک از اینهایی که مطرح شد به عنوان علت تامه نیستند یعنی این گونه نیست که راه بسته باشد و اصلا برای ولد الزنا امکان رستگاری وجود نداشته باشد که اگر این بود، تکلیف به او معنا نداشت در حالی که همان طوری که بیان شد، فرزند زنا مکلف به اصول و فروع دین می باشد، بلکه ما گفتیم که عوامل محیطی و ارثی و دیگر عوامل می توانند تاثیر زیادی در انتخاب رفتار خاصی داشته باشند اما در عین حال انسان را مجبور به ارتکاب یک عمل خاصی نمی کنند و این انسان در تمام مراحل حیات خود، می تواند بر عوامل ارثی و محیطی فائق آید و در مسیر صحیح قرار گیرد و لذاست که به طاعات او ثواب داده می شود و به معصیتش عقاب.

نتیجه این که برای پذیرش روایات منقوله در کتب روایی ملاکهایی وجود دارد که یکی از آنها صحت سند روایت می باشد و دیگری عدم معارضه متن روایت است با آیات قرآن و اصول مسلم اسلام و در باره روایاتی که در باب زنازاده (ولد الزنا) وارده شده است بر فرض پذیرش سند، باید بگوئیم که علمای شیعه و اصحاب به دسته ای از آنها به جهت مخالفت با اصول مذهب و آیات قرآن عمل نکرده اند و از آنها اعراض کرده اند و یا اگر عمل کرده اند از روایت همان را قصد کرده اند که ما تبیین کرده ایم.

به عنوان مثال روایاتی را که گفته اند ولد الزنا وارد بهشت نمی گردد در صورتی کهمعنایش این باشد که و لو این که او از اهل اطاعت پروردگار باشد باز روانه جهنم میشود، طرد کرده اند چون با این آیه قران که می فرماید :[=Century Gothic]«و لا تزر وازرة وزر اخری[=Century Gothic]، هیچ بار برداری بار (گناه) دیگری را بر نمی دارد[=Century Gothic]»11[=Century Gothic]، سازگاری ندارد و لذاراهی برای پذیرش آن وجود ندارد مگر آن که همان توجیهی را بپذیریم که بیان آنگذشت. :Sham:

1منظور از قضایای خارجیه، گزاره هایی هستند که ناظر به مصادیق خارجیه اند مثل همه آنهایی که در مدرسه هستند کوشا می باشند در مقابل قضایای ذهنیه و حقیقیه که موضوع در اولی فقط در ذهن وجود دارد و در دومی موضوع اعم است از موجود فعلی و موجودی که وجودش فرض می شود ولی این که اصلا وجود پیدا نکند.

2 بحار الانوار ج 5 ص 282 باب 12.

3 بحار ج 5 ص 287 باب 12 و ج 11 ص 336 و باب 3 و ...

4 بحار ج 5 ص 287 باب 12 و ج 11 ص 336 و باب 3 و ...

5 مجمع البیان ج 6 ص 504.

6 وسایل الشیعه ج 12 ص 283 باب تحریم اغتیاب المومن- بحار ج 27 ص 145 باب 5* و ج 72 ص 280 باب 71.

7 وسایل الشیعه ج 8 ص 321 باب وجوب کون الامام بالغا...،کافی ج 3 375 باب من تکره الصلاة خلفه، من لا یحضره الفقیه ج 1ص 378 باب الجماعة و...،تهذیب الاحکام ج 3 ص 26، استبصار ج 1 ص 422.

8 بحار ج 74 ص 417 و ج 100 ص 16.

9 کافی ج 5 ص 225.

10 او از فقهای قرن دوم هجری بود و قضاوت و تعلیم فرزندان مهدی بن منصور خلیفه عباسی را نپذیرفت اما دعوت شام مهدی را اجابت نمود و همین غذای حرام باعث شد که هم قضاوت در دستگاه ظلم و جور را بپذیرد و هم تعلیم فرزندان مهدی عباسی را.
ر.ک: مروج الذهب ج 2 حالات مهدی عباسی- داستان راستان شهید مطهری ج 1 ص 129.

11 سوره های انعام، آیه 164- اسراء، آیه 15- فاطر، آیه 18- زمر، آیه 7.

با تشکر از توضیحات جناب رضای گرامی.
برخی از روایاتی که ذکر نموده اید به مبحث «عدل الهی و مجازات نسل » که در تاپیک جدایی گفتگو می شود کمک می کند.
اگر زحمتی نیست انجا هم تشریف بیاورید.

البته ولد زنا دو گروهند گروهی که والدها یشان با اختیار مرتکب خلاف شدند و گروه دوم ولد زنایی که والده اش مورد تجاوز بوده . که من شدیدا موافق سقط درمانی در ولدزنای ناشی از تجاوز جنسی هستم
انشاء الله در فرصت مناسب که در مورد سقط بحثی خواهم داشت. مفصلتر خواهم نوشت.

آرزومند;58484 نوشت:
باتوجه به وجود روایات متعدد در مورد رستگار نشدن ولد الزنا آیا این گونه روایات با عدل الهی منافات ندارد وآیا به جبر منتهی نمی شود؟

با سلام و تشکر

درباره فرزند نامشروع (ولدالزنا) از دو ديدگاه سخن مى‏ توان گفت:

1) ديدگاه كلامى:
2) ديدگاه حقوقى و احكام شرعى:

در این مجال با توجه به سؤال پرسشگر محترم، از انجائیکه در ديدگاه کلامی معمولاً به اين گونه مسائل پرداخته مى ‏شود، ما نیز صرفاً از زاویۀ کلامی موضوع را در قالب پاسخ به 3 سؤال بررسی می کنیم:

سؤال اول) وضعیت ولدالزنا در سیر مراتب کمال چگونه است:
1) مى‏ تواند مانند ديگران مراتب كمال انسانى را طى كند؟
2) اصلاً نمى‏ تواند؟
3) طى مراتب كمال براى او ممكن، ولى مشكل‏تر است؟

مشهور متكلمين، به وجه سوم، پاسخ مثبت مى ‏دهند.

سؤال دوم) آيا اين نقصان براى فرزند نامشروع ظلم از ناحيه خداوند به او نيست؟

پاسخ متكلمين مركب از دو جزء است: اولاً: ظلمى اگر هست از ناحيه زناكار است نه خداوند. ثانيا: ترازوى عدالت الهى براى هر كس به حسب افعال اختيارى او و استعدادهاى ذاتى او است و عمل نيك از او (كه طى مراحل كمال براى او مشكل‏تر است) چه بسا بيش از همان عمل از ديگران پذيرفته شود و گناه او نيز به همان دليل كمتر از ديگران عذاب داشته يا زودتر بخشيده مى‏ شود. تولد از زنا درست مانند تولد ناقص‏ الخلقه است. چگونه اگر فرزند با دست فلج متولد شود امكانات جسمى او كمتر از ديگران است ولى به هرحال مى‏تواند راه تكامل را طى كند و در فعاليت‏هاى مادى و معنوى به درجات قابل توجهى برسد كه حتى برخى از افراد سالم به دليل تنبلى يا سستى به آن نمى‏ رسند، فرزند نامشروع نيز مى‏تواند با تلاش و پشتكار و امداد از خداوند متعال به كمال مادى و معنوى برسد.

اگر بخواهیم موضوع را بشکافیم گفتنی است: در فرزند ولدالزنا و نامشروع، به دليل وضعيت خاص انعقاد نطفه، يك جنين از راه غيرمشروع، در حالیکه شدیداً متأثر از روحيه حاكم بر مادر است پديد می آید. چنين فرزندي, نوزاد متولد شده از راه گناه, گرايش هاي قوي تري نسبت به گناه دارد و اين به دليل سنن و قوانين متناسب بر عالم مادي است كه يك سلسله علل و عوامل در موجودي اثر گذاشته و آن موجود نيز از اين سلسله علل و عوامل اثر مي پذيرد. اما در عين حال, در ميان موجودات خاكي, انسان از ساختار و ويژگي خاصي برخوردار است و آن نيز به دليل تركيب حقيقت انساني است كه معجوني از اين سو جسم و آن سو يعني روح مي باشد.

مكانيزم وجود آدمي به صورتي تعبيه شده است كه مي تواند در مقابل يك سلسله علل و عوامل در اين دنيا مقاومت كرده و از آنها متأثر نگردد بلكه جلوي روند تأثيرگذاري آنها را بگيرد. به دليل وجود آگاهي, انتخاب, آزادي و اراده در آدمي, وي مي تواند علي رغم قرار گرفتن در يك فشار مستقيم از علل و عوامل مادي و فرامادي, مقاومت كرده و روند اثرگذاري آنها را خنثي نمايد. يك فرد زنازاده مي تواند با تعميق آگاهي و انتخاب راه درست و عمل بر طبق آن برخلاف جرياني حركت نمايد كه والدين او, براي او به وجود آورده اند, بلكه مقابله با اين جريان طبيعي مقاومت زيادي مي خواهد و سختي هاي فراواني را فرا روي انسان قرار مي دهد ولي خداوند متعال به دليل همين فشارها, اجر كسي را كه برخلاف روند عمومي خويش به سوي صلاح و اصلاح تغيير داده دوچندان خواهد كرد.

سؤال سوم) اگر فرد زنازاده به دليل اثرگذاري گناه آلود والدين خويش جبرا" به سوي گناه فرو مي غلطيد آيا مجازات او معني داشت؟

كيفر الهي در جايي مطرح است كه در مقابل انسان راه خوب و بد وجود داشته و او توانايي بر انتخاب و عمل به يكي از دو طرف را داشته باشد تا بتواند مورد مؤاخذه قرار گيرد. پس همين كه نسبت به فرزند زنازاده بحث جزا و كيفر مطرح مي شود, دليل است بر اين حقيقت كه وي داراي اراده و اختيار بوده و مي توانسته مسير خويش را تغيير دهد. بنابراين, تولد نوزاد از راه غيرمشروع خلاف نظام عالم مادي نبوده و از اين رو برخلاف عدل الهي نيست, وجود آزادي و اراده و آگاهي در فرد زنازاده اي به اقتضاي سنن حاكم بر وجود آدمي است و اين خود از عدل الهي به شمار مي رود, كيفر فرد زناكاري كه علي رغم وجود اختيار و آگاهي مي توانسته راه خود را تغيير دهد و نداده است نيز در چارچوب عدل الهي است.

در صورتیکه مایل به بحث حقوقی و شرعی ان هم هستید بفرمایید تا نکات آن پیوست شود.

...:Gol: موفق باشید


منبع: نرم افزار پرسمان.

صدیق;58570 نوشت:

در فرزند ولدالزنا و نامشروع، به دليل وضعيت خاص انعقاد نطفه، يك جنين از راه غيرمشروع، در حالیکه شدیداً متأثر از روحيه حاكم بر مادر است پديد می آید. چنين فرزندي, نوزاد متولد شده از راه گناه, گرايش هاي قوي تري نسبت به گناه دارد و اين به دليل سنن و قوانين متناسب بر عالم مادي است .

سلام و درود برجناب مستطاب استاد صدیق و کاربران محترم:Gol:

استاد با توجه به این بخش از مطالب عنوان شده توسط جنابعالی استنباط حقیر بدینگونه است :

اولاً اینکه بدلیل همین سنن حاکم بر عالم ماده و گرایش ذاتی این افراد به سوی گناه عدل الهی ایجاب می کند که در برخورد با این افراد این مسئله در نظر گرفته شود!
و با توجه به اینکه علارغم وجود اختیار در این افراد به دلیل سنن حاکم بر عالم ماده کار دشواری پیش رو دارند!!!!

دوماً اینکه این افراد در صورت موفقیت و قرار گرفتن در راه حق و حقیقت اجر و پاداشی متناسب با سختی مسیری که طی نموده اند دریافت می کنند!!

آیا این برداشت حقیر از مطالب جنابعالی صحیح است !!!

یا علی

سید مهران;58484 نوشت:
باتوجه به وجود روایات متعدد در مورد رستگار نشدن ولد الزنا آیا این گونه روایات با عدل الهی منافات ندارد وآیا به جبر منتهی نمی شود؟

به نظرم این مطلب صحیح نمی باشد چرا که با اختیار و آزادی آدمی سازگار نیست؛ از طرفی در طول تاریخ انسانهای زیادی بوده اند که با اینکه ولدالزنا بوده اند ولی با ایمان از دنیا رفته اند.
نکته قابل توجه این است که انسانهای ولدالزنا تمایل و گرایش بیشتری نسبت به گناهان دارند و کشش کمتری به معنویات و مباحث اخلاقی دارند؛ لذا اگر چه برای آنان سخت است اما باز می توانند متدین باشند و بنده با ایمانی از دنیا روند، پس ولدالزنا بودن به معنای جهنمی بودن نیست.
اما اینکه چرا این انسان ها گرایش بیشتری به بدی ها دارند به خاطر تاثیر نطفه آنان است و خداوند سبحان در این قضیه بی تقصیر است و گناه بچه بر گردن پدر و مادر اوست؛ اما چون خداوند متعال عادل است این مقدار را قطعا جبران می کند و نسبت به آنها توجهی خاص دارد و اگر آنان یک قدم به سمت خداوند بردارند، خداوند حکیم ده ها قدم به سمت آنان بر می دارد تا جبران این کمبود باشد.

رضا;58502 نوشت:
- این روایات می خواهند بگویند که: نوعا چنین اشخاصی با اختیار خودشان وارد جهنم می شوند چون آمادگی بیشتری برای ارتکاب معاصی دارند همان طوری که فرزند بزرگ شده در خانواده بی مبالات به احکام شرع، بیشتر در معرض گناه قرار دارد و در واقع استعداد بیشتری برای روی آوردن به گناه در او وجود دارد.
نوعا این برخورد را با روایات و آیه ها می بینم. یعنی با گفتن عبارت "این روایت می خواهد بگوید" یا "منظور این بوده است" توضیحاتی داده می شود که با متن صریح آیه و روایت تناقض دارد. درست است که برای تفصبر می توان و باید به مطالب دیگر و آیه و روایات دیگر نیز رجوع شود، ولی این کار در جایی مدخلیت دارد که مضمون کلام گنگ باشد. بنده این کارها را چیزی جز آنچه نامش را ماله کشی می گذارم نمی دانم. و مطابقط دادن متنی تاریخی و ثابت با عقاید و هنجارهای اجتماعی انسان که هر روز در حال تغییر است. حکم بریدن دست در زمان پیغمبر بر خلاف هنجار جامعه ی آن زمان نبوده. حال ما به جای این که حکمی انتخاب کنیم که با شرایط اجتماعی خودمان بخواند سعی می کنیم تفسیری از این حکم بسازیم که به شرایطمان بخورد. در مورد باورهای علمی هم همین امر صادق است. باور عموم و حتی فلاسفه از زمان یونان باستان بر این بوده که آسمان هفت طبقه دارد و این باور در عربستان هم رواج داشته. حال ما سعی می کنیم دلیلی علمی برای این باور غلط بتراشیم. به نظر حقیر این راه بسیار نادرستی ست

با سلام خدمت دوستان عزیز و کارشناسان محترم
حتما تا به حال احادیث زیادی درباره فرد ولد الزنا شنیده اید، مثل اینکه همه قاتلین ائمه علیهم السلام ولد الزنا بوده اند، و یا احادیثی درباره احکام مربوط به ولد الزنا، مثلا اینکه ولد الزنا نمی تواند امام جماعت یا مرجع شود.
اما نکته بعدی این است که آیا ولد الزنا می تواند به بالاترین درجات کمال برسد؟ مانند یک عارف واصل یا نمیتواند؟

به نظر شما چرا ولد الزنا به خاطر گناه پدر و مادر خویش باید از این مزایا محروم شود؟

با تشکر

با عرض سلام بله میتواند.

روایتی شنیده ام که امیر المومنین علی (ع) چندین ولدالزنا رو تربیت کرده و به مقام رفیع شهادت رسانده اند.

[="Teal"]

muhammad-aga;264550 نوشت:
به نظر شما چرا ولد الزنا به خاطر گناه پدر و مادر خویش باید از این مزایا محروم شود؟

سلام کی گفته باید محروم باشن؟

اونا هم میتونن مثل هر انسان دیگه ای عالم بشن! اصلاجای بحث نداره! نمونه های فراوونی تو تاریخ هست!
(کارشناسا میگن بت)[/]

MeHraNZO313;264552 نوشت:
با عرض سلام بله میتواند. روایتی شنیده ام که امیر المومنین علی (ع) چندین ولدالزنا رو تربیت کرده و به مقام رفیع شهادت رسانده اند.

asad;264554 نوشت:
اونا هم میتونن مثل هر انسان دیگه ای عالم بشن! اصلاجای بحث نداره! نمونه های فراوونی تو تاریخ هست!
[

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

بزرگواران لطفا" منبع روایات ومنبع ونمونه ی تاریخی را هم بفرمایید .

البته به این نکته هم باید توجه کرد که لزوما" هر شهید ی عارف نیست واین که هوش واستعداد با رسیدن به کمال متفاوت است .

حق یارتان :Gol:

صدیق;58570 نوشت:
[=tahoma] چنين فرزندي, نوزاد متولد شده از راه گناه, گرايش هاي قوي تري نسبت به گناه دارد و اين به دليل سنن و قوانين متناسب بر عالم مادي است كه يك سلسله علل و عوامل در موجودي اثر گذاشته و آن موجود نيز از اين سلسله علل و عوامل اثر مي پذيرد. [/size]

سلام خدا به حضرت بقیه الله اعظم
سلام علیکم
اینو چطور میشه ثابت کرد ؟

ببینید :
فرزندی زنا زاده به دنیا میاد و پدر و مادر میمیرند و فرزند رو یک خانواده ی مذهبی قبول می کنند از همون چند روز اول 30 روز مثلا
1-اگر پدر رو مادر ندوند این فرزند زناست تا آخر. کسی نبوده به فرزند هم اینو بگه بعد این میشه امام جماعت و فقیه و معروف بعد تکلیف اونایی که پیرو ایشون هستند چی میشه؟
حالا :
2-اگر وسط کار که امام جماعت و فقیه هستند ثابت بشه ایشون ولدزناست چه اتفاقی می افته؟ آبروی این فرد میره که آبرو بسیار برای یک انسان مهم هست و یک کشور می فهمن ایشون ولدزناست. بعد چی میشه ؟ با این همه ذهنیت بد راجعبه این مسئله.

3-اصلا ایشون از همون اول متوجه می شن ولدزنا هستند و نمی تونند فقیه و امام جماعت بشن , از این موضوع تا آخر عمر ناراحت هستند(یک عمر ناراحتی) علاوه بر این اگر کسی این موضوع رو هی بیاد تو چشمش بزنه که تو ولدزنایی و از این امور محرومی. چی میشه ؟

4-ولدزنا بودن یک ننگ الان به حساب میاد - تا اونجایی که من خوندم دیگه هرچی آدم داغون و قاتل و دشمن اهل بیت و اینا و خیلی چیزا رو به ولدزنا نسبت دادن. یک ولد زنا با دیدن این روایات اصلا خُرد میشه.در صورتی که هیچ گناهی نداشته. ببینید اینکه یکی حافظش کمه و یا فلج هست این ننگ نیست, اما ولدزنا الان ننگ هست. و به نظر من که اصلا مهم هم نیست نظرم , باید طوری باشه که ولدزنا بودن ننگ نباشه و مثل بقیه عادی باشه.
فرض کنید تو یک جمع بحث ولدزنا و روایات هست و ایشون تو اون بحث هست بقیه هم میدونند, با شنیدن این روایات و اون صحبت ها که دیگه چیزی از ایشون نمیمونه. و سر خورده میشه.

به نظر من که اصلا نظرم, اهمیتی نداره از همه جهات , اصلا راجعبه ولدزنا صحبت نکردن و حساس نشدن خیلی بهتر به نظر میرسه. ولدزنا یک جور مظلوم هست.بازم شاید اشتباه از منه یا توجیح نیستم. لطفا حتما اساتید و دوستان راهنمایی بفرمایند.

A-اگر گرایشات ولدزنا به کارهای بد بیشتر از بقیه هست خوب این میتونه مدعی بشه از پدر مادرش که شما مثلا حلال زاده بودید اما من ولدزنا و باعث شدید من تا آخر عمر نسبت به بقیه ( که این نسبت هم نمی دونم چطور مشخص میشه که چقدر هست و به چه دلیلی) بیشتر سوق به طرف گناه داشته باشم.چرا ؟

b-پدر و مادر بعد از تولد بچه با هم ازدواج می کنند و بعد یه بچه ی دیگه به دنیا میارن.حال نام اون اولی ولدزنا و دومی حلال زاده - اصلا به نامگذاری کاری نداریم بحث سره اینه که راه واسه دومی باز(مثلا امام جماعت و فقیه شدن) واسه اولی بسته .
ببینید شاید بگید حالا چه گیر دادی به فقیه و امام جماعت این همه آدم به این مقامات نمیرسن حالا گیر دادی ولدزنا - اما خوب ببینید شیطون دنبال همین بهانه هاست تا یه آدم هایی مثل ولدزنا و یک آدم هایی مثل من که ایراد بنی اسرائیلی میگرند رو به فنا بده با این سوالها خوب چرا راه رو واسه شیطون باز کنیم ما.
تو خانواده چی پیش میاد با این وضع ؟ خوب بعد که فرزند این مسئله رو متوجه میشه که اول اینا زنا کردن و من ولدزنا هستم , دیدش نسبت به پدر و مادر عوض میشه از دستشون ممکنه عمری ناراحت باشه و دیگه نگاه کردن به چهره ی اونارو واسه خودش ثواب ندونه. و شاید نسبت به برادر حلال زادش حسرت بخوره و شایدم ازش متنفر بشه ( شیطون دنبال این زمینه هاست).
شاید بگید اگر پدر و مادر توبه کنند دیگه فرزند باید دیدش رو درست کنه , اما این زمانیه که بگیم ولدزنا فرقی با بقیه نداره و روایات هم نداشته باشیم نه اینکه فرزند یک سری تاثیراتی از اون رابطه روش گذاشته بشه.
و یک افسردگی بهش غالب میشه. شاید واسه همینه میگم کاش حساسیت روش نبود و برعکس می گفتن رو این قضایا اصلا حساسیت نشون ندید و اون اتفاق افتاده اشکال نداره حالا که اصلاح شدید اونم تمام شده اساسا بدونید, بدون هیچ تاثیری روی فرزند در همه ابعاد.

شاید بگید همین الانم فرقی نیست بین فرزند عادی و ولدزنا , اما فرقی هست , نه فرقی نیست , اما واقعا هست :
1-من نسبت به بقیه گرایشم به گناه ها بیشتره آخه چرا - چرا نفس من یا شیطون باید به من بیشتر از بقیه گیر بده ؟ حالا این بیشتر بودنه اصلا معیارش چیه ؟ چقدر بیشتر ؟
2- مسلمان ها دیدشون نسبت به فرزند زنا خوب نیست. اصلا حرام زاده یک بار منفی سنگینی داره بین مردم و من الان مثل یک ننگ به من چسبیده و روایات هم که بماند.
3-من فرد مومن خوب و با ایمان بین دوستام هستم اما ولدزنا , اونا نمی دونند و وقتی که من می خوام نماز بخونم میان میگن می خوایم به تو اقتدا کنیم. من در اون لحظه چه بگویم ؟ بگویم گناه کبیره کرده ام تا دیدشون به کل به من عوض شود(دروغ بگم).؟ در جواب این یک کارشناس گفت : اصلا از کجا معلوم به اینجا ها برسه؟ یکی که گفت نمی دونم یکی گفت از اون یکی بپرس.

کارشناسی گفت اینکه ولدزنا نمی تونه مرجع تقلید بشه یا امام جماعت شاید بخاطر این باشه که اسلام می خواسته متوجه کنه که زنا عمل پلیدی هست. اما خوب قرآن که این مسئله رو به واضح ترین شیوه فرمود که فاحشه هست دورش نچرخید دیگه از این بیشتر ؟
گناه من چیه ؟ چرا من باید محروم بشم. زنای اونا اصلا به من چه ؟
______________________

دوستان این که گفتم "من" مثال بود تو همه جمله ها.
با این حال می دونم که خیلی از مسائل صلاح هست و ما علم و دانشمون کم هست.
من دانشم خیلی کم هست لطفا راهنمایی بفرمایید.
بهتر هست کلی پاسخ دادن رو بگذارید به کناری و دونه دونه پاسخ بفرمایید مخصوصا مثال ها.
با سپاس

سلام. این مطلب که زنازاده رستگار نمیشود کاملا از جانب قرآن و اهل بیت بی اساس و سخره آمیز است. از کارشناسان خواهانم روایات بنظرمورد وثوق در رابطه با این که ولدالزنا از رستگاری محروم هست را بیاورند(چون من روایتی درین باب ندیده ام)

قدس شریف;288142 نوشت:
سلام. این مطلب که زنازاده رستگار نمیشود کاملا از جانب قرآن و اهل بیت بی اساس و سخره آمیز است. از کارشناسان خواهانم روایات بنظرمورد وثوق در رابطه با این که ولدالزنا از رستگاری محروم هست را بیاورند(چون من روایتی درین باب ندیده ام)

البته ممکن است این حدیث کاملا مرتبط نباشد ولی ذکر آن ضرری ندارد

روی ابن عساکر عن النبی صلی الله علیه واله: ان ابن الزنا یعرف ببغضه علیا.
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند: زنا زاده به سبب بغض او به علی علیه السلام شناخته میشود !

تاریخ دمشق ۱۷/۳۷۱

ابو القاسم علی بن حسن بن هبة الله شافعی معروف به ابن عساکر یکی از ائمه حدیث و علمای مشهور است.

ابن اثیر در الکامل خود در ج۴ص۵۷ می گوید:
کان مروان بن الحکم ابن زنا من جدته الزرقاء بنت موهب فکان من المعادین لعلی علیه السلام.
مروان بن حکم ابن زنا بود. فلذا از دشمنان علی علیه السلام بود.

توجه شما رو به چند روايت از كتاب شريف وسايل الشيعه نقل مي كنم

[2244] وَ فِي الْخِصَالِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِي نَصْرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْأَحْمَرِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِي رَافِعٍ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لَمْ يُحِبَّ عِتْرَتِي فَهُوَ لِإِحْدَى ثَلَاثٍ إِمَّا مُنَافِقٌ وَ إِمَّا لِزِنْيَةٍ وَ إِمَّا امْرُؤٌ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ فِي غَيْرِ طُهْرٍ

اميرالمومنين (عليه السلام ) فرمود كه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند:
هركس عترت مرا دوست ندارد پس آن بخاطر يكي از سه چيز است يا منافق است يا زنا زاده و يا كسيكه مادرش در ايام حيض به او حامله شده

[2242] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْقُرَشِيِّ قَالَ كُنَّا عِنْدَ أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ لِعَلِيٍّ ع لَا يُبْغِضُكُمْ إِلَّا ثَلَاثَةٌ وَلَدُ زِنًا وَ مُنَافِقٌ وَ مَنْ حَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ وَ هِيَ حَائِضٌ

ام سلمه گويد از رسول خدا (صلي الله عليه و آله ) شنيدم كه به علي (عليه السلام) فرمودند:
تو را دشمن نمي دارد مگر سه كس ولد زنا و منافق و كسيكه مادرش در ايام حيض به او حامله شده

[2243] وَ عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ نَفِيسٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْهُذَيْلِ عَنِ الْفَتْحِ بْنِ قُرَّةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَلَفٍ (عَنْ يُونُسَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ) عَنِ ابْنِ لَهِيعَةَ عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ لِعَلِيٍّ ع لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ أَوْ وَلَدُ زِنْيَةٍ أَوْ مَنْ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَ هِيَ طَامِثٌ

ابو ايوب از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) كه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) به علي (عليه السلام) فرمودند:
تو را دوست ندارد مگر مومن و تو را دشمن نمي دارد مگر منافق يا ولد زنا و يا كسيكه مادرش در حال حيض به او حامله شده

همه روايات از وسايل الشيعه ج2 ص319

قدس شریف;288142 نوشت:
سلام. این مطلب که زنازاده رستگار نمیشود کاملا از جانب قرآن و اهل بیت بی اساس و سخره آمیز است. از کارشناسان خواهانم روایات بنظرمورد وثوق در رابطه با این که ولدالزنا از رستگاری محروم هست را بیاورند(چون من روایتی درین باب ندیده ام)

برداشت من از آواتارتان این است که از عامه هستید، لذا مطالب زیر برای شما انتخاب شده است

[=georgia, times new roman, times, serif]قد أخرج ابن جُرَير ، وابن المُنذِر ، وابن أبي حاتِم ، عن ابن عباس ، في قوله : { وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ اعراف، 179 } قال :[أی:] خَلـَقنا . وأخرج ابن جرير ، وأبو الشيخ ، عن الحسن في الآية قال: خلقنا لجهنم . وأخرج ابن جرير ، وابن أبي حاتِم ، وأبو الشيخ ، وابن مَردُويَه ، وابن النجار ، عن عبد الله بن عمر قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم « إن الله لَمّا ذَرَأ لجهنّمَ مَن ذَرَأ، كان ولدُ الزنا مِمَّن ذُرِءَ لجهنّمَ » [فتح القدیر- الشـَّوکانی - 3/123/ الباب 179].[/] [=georgia, times new roman, times, serif] [/]
[=georgia, times new roman, times, serif]- و فی "مُسنَد ابن حنبل"[16-292]: عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ((وَلَدُ الزِّنَا أَشَرُّ الثَّلَاثَةِ)) [أی: من بین الأب و الأُمّ و الولد]. و لکن نقل العظیم آبادی فی "عَونِ المعبود" (10/359) عن عبد الله بن عمر، أنه قال ردّاً علی الحدیث النبویّ (ص): " لا؛ بل هو خَیرُ الثلاثة!!".[/]
[=georgia, times new roman, times, serif] [/]
[=georgia, times new roman, times, serif]- و فی "مُسنَد عبد بن حُمَید" (4/91): عن أبي هريرة قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : « لا يَدخُلُ ولدُ الزنا ولا شيءٌ مِن نسلِه إلى سَبعةِ آباءٍ الجنّةَ ».[/]
[=georgia, times new roman, times, serif] [/]
[=georgia, times new roman, times, serif]- و فی "معرفة الصّحابة" لأبی نُعَیم الأصبَهانیِّ (23/496) عن مَيمونةَ ، مولاة رسول الله صلى الله عليه وسلم ، أن النبي صلى الله عليه وسلم سُئل عن ولد الزنا ، فقال : « لا خيرَ فيه ، نعلين أُجاهِدُ بهما أحبُّ إليَّ مِن أن أُعتِقَ ولدَ زناً ».[/]
[=georgia, times new roman, times, serif] [/]
[=georgia, times new roman, times, serif]- و فی "المُنتَقَی" لسلیمان بن خَلـَفٍ الباجی (فی شرح المُوَطَّأ لمالک بن انس)، باب العمل فی صلاة الجماعة (1/315):[/]
[=georgia, times new roman, times, serif]279 - (( اخْتَلَفَ النَّاسُ فِي وَلَدِ الزِّنَا هَلْ يَكُونُ إمَامًا رَاتِبًا فَذَهَبَ مَالِكٌ إِلَى أَنَّهُ يُكْرَهُ ذَلِكَ فَإِنْ أَمَّ جَازَتْ صَلَاةُ مَنْ ائْتَمَّ بِهِ وَهُوَ قَوْلُ اللَّيْثِ وَالشَّافِعِيِّ؛ وَ قَالَ عِيسَى بْنُ دِينَارٍ لَا تُكْرَهُ إمَامَةُ وَلَدِ الزِّنَى إِذَا كَانَ فِي نَفْسِهِ أَهْلًا لِذَلِكَ وَ بِهِ قَالَ الْأَوْزَاعِيُّ وَالثَّوْرِيُّ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَكَمِ؛ وَ الدَّلِيلُ عَلَى صِحَّةِ مَا ذَهَبَ إِلَيْهِ مَالِكٌ [مِن کـَراهِیَة ذلک] أَنَّ مَوْضِعَ الْإِمَامَةِ مَوْضِعُ رِفْعَةٍ وَ كَمَالٍ يُنَافَسُ صَاحِبُهُ وَ يُحْسَدُ عَلَى مَوْضِعِهِ وَمَنْ كَانَ بِهَذِهِ الصِّفَةِ كُرِهَ لَهُ أَنْ يُعَرِّضَ نَفْسَهُ لِأَلْسِنَةِ النَّاسِ وَيَسْتَشْرِفَ الطَّعْنَ وَالسَّبَّ؛ وَ مِمَّا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ أَنَّ مَوْضِعَ الْإِمَامَةِ مَوْضِعُ رِفْعَةٍ وَ تَقَدُّمٍ عَلَى النَّاسِ فِي أَهَمِّ أَمْرِ الدِّينِ وَأَجَلِّ عِبَادَةِ الْمُسْلِمِينَ وَهِيَ مِمَّا يَلْزَمُهُ الْخُلَفَاءُ وَ يَقُومُ بِهِ الْأُمَرَاءُ وَ الْإِمَامَةُ مَوْضِعُ شَرَفٍ وَ رِفْعَةٍ وَ عُلُوِّ مَنْزِلَةٍ فَيُكْرَهُ أَنْ يَقُومَ لِذَلِكَ مَنْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ النَّقَائِصِ الْمَرْذُولَةِ. أَلَا تَرَى أَنَّهُ لَا يَجُوزُ أَنْ تَكُونَ الْمَرْأَةُ إمَامًا لِنَقْصِهَا...)).[/]
[=georgia, times new roman, times, serif] [/]
[=georgia, times new roman, times, serif]- و فی "شرح النـَّوَویّ علی صحیح مسلمٍ" (3/405): [/]
[=georgia, times new roman, times, serif]وَ قَالَ قَتَادَةُ : ((لَا يُصَلَّى عَلَى وَلَد الزِّنَا )).[/]
[=georgia, times new roman, times, serif] [/]
[=georgia, times new roman, times, serif]- و فی "وَفـَیاتِ الأعیان" لابن خـَلـِّکانَ (2/12) عن النبیّ (ص):[/]
[=georgia, times new roman, times, serif]((وَلدُ الزّنا لیسَ مِنـّا ؛ و علیّ ٌ مِنـّی و أنا مِنهُ)).[/]
[=georgia, times new roman, times, serif] [/]
[=georgia, times new roman, times, serif]- کانت هذه نـُبذة ٌ من اخبار العامّة فی شأن ولد الزنا و عدم صلاحیّته للخِلافة و الإمامة؛ فإنّ فیه شَیناً علی الإسلام و المسلمین. فکیف یَروِی رُواتـُهُم و مؤرّخوهم تلک المثالب و المطاعن فی نسب عمر بن الخطاب و کونه کذلک، ثمّ یُکرِهون الناسَ علی اتخاذه خلیفة ً للنبیّ (ص) علی امّته ؟ ! ! و لو نـُقدِّرُ عدمَ قبول بعضِهم کونـَه کذلک فی النسب ، أو عدمَ إفتاء بعضِهم بکراهیة إمامة ولد الزنا ، لا نـَقبَلُ خلافته مع هذا أیضاً ، لأنـّهم یعتقدون بوجوب إجماع أکابر الاُمّة علی إمامة شخص و عدم وجود الخِلاف الخارق للاجماع بینهم فیه ؛ فکیف یُحصِّلون إجماعاً علی عدم کونه فی النسب کذلک مع تلک الأقاویل فی نسبه أو کیف یُحَصَّل إجماعٌ علی کون مثله لائقاً بمَنصِب الخلافة والإمامة للاُمّة مع اختلاف فتاواهُم فیه أیضاً ؟ ! ! و بالجملة، فإثبات خِلافة عمر بن الخطاب کإثبات خِلافة أبی بکر و عثمان و غیرهم ... " دُونـَهُ خـَرط ُ القـَتادِ ! ! " و لیس بمقبول عند ذوی الإیمان و العقول ! ! و لا شکَّ أنّ خِلافة َ هذه الثلاثة و غیرهم کان قد ءآذیَ روح النبیّ صلـّی اللهُ علیه و آله و سلـّم لغصبهم الخلافة من وصیّه المنصوص علیّ بن ابی طالب علیه السّلام مع طهارة نسبه و حسبه و ولادته فی جوف بیت الله الحرام بإجماع مؤرّخی الإسلام، و إیذاءُ النبیّ (ص) حرامٌ و مؤذی النبیّ (ص) و آلِهِ مُستوجـِبُ اللعن و العذاب إجماعاً ! و قال الله تعالی: " إنَّ الـَّذینَ یُؤذونَ اللهَ وَ رَسُولـَهُ لعَنـَهُمُ اللهُ فِی الدّنیا و الآخِرَةِ وَ أعَدَّ لـَهُم عَذاباً مُهیناً " (الأحزاب 57)؛ إذاً الشیعة الإمامیّة یَلعَنون جمیعَ مَن یُؤذِی آلَ النبیّ (ص) عَقیبَ کلّ صلاةٍ فریضةٍ، هکذا: (( اَللهُمَّ العَن أبابکر ٍ وَ عُمَرَ وَ عُثمانَ وَ مُعاوِیَة َ وَ عائِشـَة َ وَ حَفصَة َ وَ هِنداً وَ أُمَّ الحَکـَم *)) [* أُمُّ الحَکـَم کانت أُختَ معاویة و الدّعاء مرویّ فی: بحار الانوار، لفصّ خاتـَم علماء الإمامیّة: العلامة محمّد باقر المجلسیّ، ج83 ص58 ؛ واصول الکافی، لشیخ المُحدِّثین و ثِقتهم: الشیخ الکلینی، ج3 ص342 ؛ و تهذیب الأحکام، لشیخ الطائفة أعلم فقهاء الإمامیّة: الشیخ محمّد بن الحسن الطـّوسی، ج1 ص 227]. [/]
[=georgia, times new roman, times, serif] [/]

مساله ای که برای من مطرح است این است که درست است زنازادگی بر انسان تاثیر میگذارد،اما آیا این درست است که این مساله را در چشم انسان بزنیم و او را تحقیر کنیم و همین را دلیلی بر بد بودن او معرفی کنیم؟

در قرآن داریم:عتل بعد ذلک زنیم
یا در روایاتی میبینیم که (مثلا در جریان عاشورا) اهل بیت که میخواستند برتری خود را بر دشمنان اثبات کنند پدر و مادرهایشان را با اولیای نورانی خودشان مقایسه میکردند که مثلا مادر او(و یا مادر تو،اگر طرف مخاطب بود)زن بدکاره بوده و پدر و مادر من بسیار پاک!یا گاهی که میخواهند دشمن را خطاب کنند میگویند پسر زن بدکاره!خب چرا کارهای بد والدین آنها را وسیله تحقیر آنها میدانند و خوبی پدر و مادر خود را دلیل بر خوب بودن آنها؟(مگر نه اینکه پسر نوح بد بود؟)

anoushiravan;288157 نوشت:

شما عربی می نویسید فارسیشو نمی زارید می خواهید چی را نشون بدید

با سلام خدمت دوستان
به نظر من ولدالزنا حتما طبق روایات به هر حال تحت تاثیر آن فعل حرام اثراتی بر آن مترتب میشه مثل اثراتی که مال حرام روی جنین داره
ولی ان جنبه اختیاری که خودش در زندگی داره هم خیلی مهمه یعنی [="red"]بیشتر وقتی به انحراف [/][="red"]کشیده میشه که بدونه از راه حرام بوجود آمده،[/] بعد می تونیم بگیم میشه مثل کسی که در خانواده طلاق زندگی کرده و به خاطر مسائل و مشکلات روحی و روانی که براش بوجودمیاد برای فرار از مشکلات به دام اعتیاد و قتل و دزدی و تجاوز وووو دچار میشه
ولی اگه ندونه که از پدر و مادر حرام بوجود آمده مثلا خانواده ای این شخص را از بدو تولد به نوزادی قبول کردن دیگه مشکلات اینچنینی پیدا نمیکنه و میتونه فقیه و عالم هم بشه چون از نظر روانی مشکلی پیدا نمی کنه و پدر و مادر این شخص میتونن اثر تربیتی خوبی روی این فرد داشته باشن و آن را به بالاترین درجات علمی و فقهی هم برسونن و آن شخص هم که نمی دونه ولدالزنا هست گناهی مرتکب نشده که فقیه یا مرجع هم بشه.

با سلام

کسی که ولدالزنا زاده می شود

در کمال و الهی شدن (به دلیل اینکه چینش وجودیش بر خلاف موازین نظام هستی شکل گرفته است )مشکل خواهد داشت

ولی از این مهم عبور خواهد نمود

پاسخ ها به این مطلب:
1.خدا به اندازه توان فرد از او می خواهد یعنی لا یکلف الله نفسا الا وسعها و چون وسع ولد الزنا کم تر است خدا هم از او کم تر انتظار دارد پس به عدالتی ای صورت نگرفته است
2.ما اکه از خدا طلبکار نیستیم ما مانند فقرایی هستیم که فرد بخشنده ای به یکیمان 1000 تومان و به دیگری 10000 تومان می دهد آیا آن شخص بخشنده ظلم کرده است
3.مفهوم عدالت چیست آیا به معنای متساوی دادن است ؟اگر چنین است پس ظلم متساوی هم عدل است
پس مفهوم دیگری دارد که حق شی را به همان اندازه ای که حق دارد بدهی و حق ولدالزنا کم است است لذا کم هم ظرفیت پر شدن دارد

4.می توان این احتمال را داد که شخص ولد الزنا در عالم زر گناهی انجام داده است که در ولد الزنا شدن او و بتبع سختی رسیدن به کمال توسط او معلول آن گناه سابق است
که در این صورت اشکالی به عدالت خدا وارد نخواهد شد
نقد و بررسی این پاسخ ها:به نظر ما پاسخ های تا 3 قابل قبول نیست و تنها پاسخ 4 قابل قبول است
1.سوال این است که چرا وسع ولدالزنا کم تر شد تا احتمال رسیدن به کمال توسط او کم تر شود در حالی که ولد الزنا هیچ گناهی نکرده است.
2.اگر چنین است پس ما که از خدا طلبکار نیستیم پس چرا عدالتش اقتضای برپایی قیامت را دارد؟
3.اشکال این است که از کجا فهمیدیم حق شی ایکس یا ایگریگ چی است ؟واینکه اصلا خود عدم تساوی در ظرفیتها خود عدم عدالت و ظلم است!

موضوع قفل شده است