منع از کتابت حدیث توسط خلیفه دوم

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منع از کتابت حدیث توسط خلیفه دوم

با سلام لطفا بفرمایید منع از کتابت حدیث توسط خلیفه دوم چه مشکلاتی ایجاد کرد؟

آیا درست است که خلیفه دوم چند هزار حدیث را آتش زد به بهانه این که با قران خلط نشوند؟

سلام جواب دو پرسش را در همین پست قرار میدهم

مقدمه

از آنجا که دین مقدس اسلام آخرین و کامل‌ترین دین الهی می‌باشد، برای رشد و تعالی انسان­ها، چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی، برنامه­ها و احکام جامعی را در نظر گرفته است؛ که در این میان، سنت به عنوان دومین منبع معارف اسلامی علاوه بر اینکه مبین و مفسر قرآن کریم به شمار می­رود، نقش مهمی نیز در تبیین و شناساندن احکام و معارف اسلامی ایفا می­کند.
علی­رغم اینکه وجود سنت در کنار قرآن به خاطر تبیین حقایق قرآنی، ضرورتی انکار ناپذیر است؛ و از سوی دیگر پیامبر اعظم علیه السلام و ائمه معصومین( همواره به فراگیری، حفظ و نشر احادیث ترغیب و تشویق می‌فرمودند؛ متأسفانه بعد از رحلت پیامبر اعظم علیه السلام بنا به دلایلی، نقل، کتابت و نشر احادیث ممنوع گشت و این امر ضربه‌ی سنگین و جبران ناپذیری بر پیکره­ی امت اسلامی وارد نمود. به طوری که با گذشت قرن‌های متمادی هنوز هم امت اسلامی از آن رنج می‌برد.
حال با توجه به اهمیت و جایگاه رفیع سنت، این سؤال مطرح می‌گردد که:
1- چه عواملی موجب ممنوعیت تدوین و نقل احادیث گشت؟
2- ممنوعیت احادیث چه پیامدهایی را به بار آورد؟
این مقاله در صدد است به طور گذرا به این دو پرسش پاسخ دهد.
مفهوم سنت

واژه­ی «سنّت» در لغت به معناى «روش و طریقه» به کار رفته است.[2]
در قرآن کریم نیز کلمه­ی «سنّت» به همین معنى استعمال شده است: «سنّت الله الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنة الله تبدیلا»[3]
خدا روشی ثابت و قطعی مقرر کرده است که از پیش جاری بوده است، و هرگز برای روش خدا تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.
در روایات متعددی نیز واژه­ی «سنت» به معنای روش و طریقه به کار رفته است؛ از جمله در روایتی پیامبر اعظم علیه السلام می­فرمایند:
«من سنّ سنة حسنة فله أجرها و أجر من عمل بها الى یوم القیامة من غیر ان ینقص من اجورهم شیء»[4]
هرکس شیوه­ى نیکی بنیان بگذارد، پاداش عمل به آن و پاداش تمام کسانى که تا قیامت به آن عمل کنند را خواهد برد، بی­آنکه از پاداش آنها کاسته شود.
واژه­­ی «سنّت» در اصطلاح فقهای اسلامی (اعم از شیعه و سنی) عبارتست از: قول، فعل و تقریر پیامبر اعظم علیه السلام؛ اما از آنجای که شیعه، قائل به عصمت اهلبیت هستند و معتقدند که امیرمؤمنان حضرت على علیه السلام و فرزندان معصوم آن حضرت، از سوى خداوند به مقام امامت تعیین و منصوب گردیده اند؛ لذا گفتار و اعمال آنان را همانند گفتار و اعمال پیامر اعظم علیه السلام حجت و واجب الاتباع می­دانند؛ و دقیقا به همین جهت است که فقهای شیعه، دامنه­­ی «سنّت» را گسترده و وسیع مى دانند و مى گویند: السنّة «قول المعصوم و فعله و تقریره»[5]
سنّت عبارتست از: قول، فعل و تقریر معصوم( «اعم از پیامبر اعظم علیه السلام و ائمه معصومین(».
اهمیت و جایگاه سنت در اسلام

سنّت، در اسلام از جایگاه ویژه و رفیعی برخوردار است؛ به گونه­ای که بعد از قرآن کریم، دومین منبع و سرچشمه­ی احکام و معارف اسلامى به شمار مى رود.
امام صادق علیه السلام درحدیثی به جایگاه رفیع سنت اشاره نموده و می‌فرمایند:
«ما من شیء الا (و قد ورد )فیه کتاب أو سنة»[6]
هیچ چیزی نیست مگر آن که حکم آن در کتاب یا سنت بیان شده است.
شکی نیست که قرآن کریم به عنوان معجزه­ی جاوید پیامبر اعظم علیه السلام فقط کلیات را بیان نموده است و نیاز به مفسر و مبین دارد، زیرا بسیارى از احکام اسلامى یا اصلاً در قرآن بیان نشده «مانند: دیه عین، دیه نفس، تحریم جمع بین زوجه و عمه و خاله
وى، حرمت پوشیدن ابریشم بر مرد و... »[7] و یا اگر بیان شده به طور کلى ذکر شده؛ از باب نمونه، حکم وجوب صلاة در قرآن ذکر شده؛ اما اینکه چند رکعت باید به جا آورد؟ در چه زمانی و با چه شرایطی باید آن را انجام داد؟ قرآن، متذکر این جزئیات نشده است؛ بلکه تبیین و تفسیر آن را به سنت محول نموده است.
سفارش پیامبر اعظم(ص) به حفظ و تدوین حدیث

از آنجا که سنت در رشد و تعالی جامعه اسلامی و به خصوص در استخراج احکام شرعی، نقش مهم و چشمگیری ایفا می‌کند؛ لازم بود که تدبیری سنجیده شود که این منبع خروشان به نسل‌های اینده نیز انتقال یابد تا آنان نیز از این منبع گرانبها، بهره­مند شده و با تکیه بر آن در صراط مستقیم گام بردارند.
در همین راستا، رسول اعظم علیه السلام همواره به یادگیرى و حفظ حدیث تأکید مى فرمودند. احادیث فراوانی که مسلمین را به این مهم، فراخوانده است، گواه بر این مسأله است.
قال رسول اللّه6: «من حفظ من أمتى أربعین حدیثا، ینتفعون بها، بعثه الله یوم القیامة فقیها عالما».[8]
بسیارى از فقهای اسلامی، براى اینکه به مضمون این حدیث عمل کرده باشند، اقدام به تألیف کتاب «چهل حدیث» مى نمودند.
به خاطر سفارشات و توصیه‌های پیامبر اعظم علیه السلام و ائمه معصومین بود که مسلمانان نسبت به حفظ حدیث، اهتمام می‌ورزیدند به گونه­ای که «برخی از راویان نزدیک به سی هزار حدیث را حفظ کرده بودند که یکی از آنها محمد بن مسلم است.»[9]
همچنین پیامبر گرامى اسلام6 بر تدوین و کتابت حدیث نیز تأکید ویژه اى داشتند:
«شکا رجل إلی النبی6 سوء الحفظ، فقال: استعن بیمینک».[10]
مردی نزد پیامبر از ناتوانی خود در حفظ شکایت کرد؛ رسول خدا فرمود: حفظ را با دست راست یاری کن! یعنی آنچه را می‌شنوی بنویس!
همچنین از حضرت رسول اکرم6 نقل شده است که فرمودند:
«قیدوا العلم بالکتابة»[11]
دانش را با نوشتن، در بند کشید.
عبد الله بن عمرو می‌گوید: من هرچه از پیامبر صلی الله علیه و آله می­شنیدم، یادداشت می‌کردم، تا اینکه قریش مرا از این کار نهی کردند؛ جریان را به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردم و حضرت فرمود:
«اکتب، فوالذى نفسى بیده، ما خرج منى إلاّ حق.»[12]
بنویس، قسم به کسی که جانم به دست اوست، چیزی به غیر از حق نمی گویم.
به پیروی از سفارشات و ترغیب­های پیامبر اعظم علیه السلام مبنی بر کتابت احادیث، صحابه قلم بدست گرفته و کتابهای حدیثی متعددی را به رشته‌ی تحریر در آوردند. که در این میان می‌توان از صحیفه امیرمؤمنان علیه السلام نام برد؛ «صحیفه ای که هم در منابع شیعه از آن سخن گفته شده و هم در منابع اهل سنت به آن استتناد شده و بخشی از احکام فقهی آن در ابواب مختلف منابع حدیثی فقه به عنوان احادیث منقول ازصحیفه امیرمؤمنان علی علیه السلام ارائه و نقل گردیده است.»[13]
حتی بعضى از محققین نزدیک به پنجاه نفر صحابى را نام مى برند که آنان به نوشتن و کتابت احادیث اقدام نموده اند؛ از جمله: «فاطمه زهر سلمان فارسى، جابر بن عبدالله انصارى، عبدالله بن عباس، أبو رافع، اسماء بنت عمیس، أنس بن مالک و...»[14]
«دکتر نور الدین عتر» که از عالمان علوم حدیث است، در زمینه‌ی تدوین و کتابت حدیث توسط صحابه مى نویسد:
«روایات فروانى در حد تواتر از صحابه نقل شده است که همه، وقوع کتابت حدیث نبوى در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله را اثبات مى کند.»[15]
با توجه به منابع تاریخی به وضوح روشن می گردد که: کتابت و نوشتن احادیث در عصر پیامبر6 نه تنها امری رایج بوده است بلکه شخص پیامبر6 به مسلمانان سفارش و توصیه مى فرمودند که احادیث را بنویسند.
بهانه‌های خلفا در رابطه با منع تدوین و نشر حدیث

على رغم سفارشات و توصیه های پیامبر اعظم علیه السلام مبنی بر حفظ، نقل و کتابت احادیث، متأسفانه بعد از رحلت آن بزرگوار، خلفا، نبرد خصمانه اى را با احادیث نبوى آغاز کردند؛ سالهاى متمادى «سنّت» متروک ماند و چنان جو خفقان و دهشتناکى بر جامعه­ی اسلامى سایه افکنده بود، که بیان احادیث ناب محمّدى(ص) جرم محسوب می‌گردید و راویان حدیث شکنجه و زندانى مى شدند؛ و حتی هزاران حدیث مکتوب را در آتش سوزاندند، به همه­ی ارگان­ها بخشنامه کردند که کسى حق نقل و تدوین احادیث را ندارد، حتّى براى جلوگیرى از نشر احادیث، به صحابه اجازه خروج از مدینه را نمى دادند.
اولى و دومى، اولین کسانى بودند که پرچم مبارزه با احادیث نبوى6 را به دست گرفتند.
ذهبى مى گوید:
«قالت عائشة: جمع ابی الحدیث عن رسول الله6 و کانت خمسمائة حدیث.... فدعا بنار فحرقها.»[16]
عایشه مى گوید: پدرم پانصد حدیث از رسول خدا6 جمع کرده بود و همه را آتش زد!!!
خلیفه دوم نیز پس از به خلافت رسیدن، تمام تلاش خویش را در جهت ممانعت از نقل، کتابت و نشر احادیث به کار بست؛ وی به ممنوعیت کتابت حدیث اکتفا نکرد، بلکه دستور سوزاندن حدیث را نیز صادر کرد: «من کان عنده منها شیء فلیمحه».[17]
از میان بردن احادیث ضربه جبران ناپذیری بر امت اسلامی وارد ساخت، به گونه‌ای که هنوز امت اسلامی از آن رنج می‌برد.
اهل سنت براى توجیه ممنوعیت تدوین احادیث، به دلایلی تمسک می‌کنند که در این بخش به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1ـ اختلاط حدیث با قرآن:

یکى از دلایل عمده­ی آنان مبنى بر عدم جواز تدوین حدیث، اینست که: اگر حدیث را بنویسم با قرآن مخلوط مى شود!!!
«ان عمر بن الخطاب اراد ان یکت السنن فاستشار فی ذلک اصحاب رسول الله6، فاشاروا علیه ان یکتبها، فطفق عمر یستخیر الله فیها شهرا، ثم اصبح یوما و قد عزم الله له. فقال: انی کنت اردت ان اکتب السنن، و انی ذکرت قوما کانوا قبلکم کتبوا کتبا فاکبوا علیها فترکوا کتاب الله تعالی، و انی والله لا البس کتاب الله بشیء ابدا»[18]
اهل سنت با این ادعا قرآن را که کلام خداوند است، هم تراز سنّت قرار داده اند؛ به گونه اى که نوشتن سنّت را موجب اختلاط آن با قرآن مى دانند.
این توجیه از جهاتی قابل مناقشه است؛
اولاً: این ادعا با «تحدی» نمودن قرآن ناسازگار است. قرآن کریم «صریحا همه­ی جهانیان را بدون استثناء دعوت به مقابله با قرآن کرده است و می‌گوید اگر فکر می‌کنید که قرآن سخن خدا نیست و ساخته مغز بشر است، شما هم انسان هستید، همانند آن را بیاورید!!!»[19]
«قل لئن اجتمعت الإنس و الجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا»[20]
ثانیاً: پذیرفتن این دلیل، مستلزم تحریف قرآن است و حال آنکه خداوند صریحاً فرموده است که در قرآن تحریف راه ندارد:
«إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون»[21]
2ـ نوشتن احادیث موجب متروک ماندن قرآن مى شود:

یکی دیگر از توجیهات اهل سنت در ممنوعیت تدوین حدیث اینست که نوشتن احادیث موجب مى گردد که اذهان مسلمانان مشغول احادیث گشته و در نتیجه از قرآن غافل شوند.[22]
در ضعف این دلیل همین کافی است که اگر نوشتن احادیث موجب متروک ماندن قرآن می‌شود، نباید تا این زمان که بیش از 1400 سال از ظهور آن می­گذرد، چیزی از قرآن باقی می­ماند؛ به خصوص در این عصر، که کتب حدیثی آن هم در تیراژهای بسیار بالا، وارد بازار شده و در دسترس علاقمندان قرار می‌گیرد.
بلکه دقیقا قضیه بر عکس آن چیزی است که آنها ادعا می‌کنند، به این معنی که: نوشتن احادیث نه تنها سبب متروک ماندن قرآن نشده است، بلکه عاملی در جهت ترویج قرآن نیز محسوب می‌گردد. و مسلمانان به خصوص با خواندن احادیث که در زمینه­ی ثواب تلاوت قرآن وارد شده است، شوق و علاقه­ی شان به قرآن چند برابر می‌شود.
علت اصلی منع تدوین احادیث

گرچه اهل سنت براى توجیه منع کتابت حدیث، علل مختلفى را بیان کرده اند؛ اما اگر به دور از هرگونه تعصب جویاى حقیقت باشیم، خواهیم دید که هیچکدام از این علل، نمى تواند مانع تدوین حدیث شود.
در حقیقت عامل اصلی که منجر به ممنوعیت تدوین حدیث گشت، این که منع تدوین حدیث، ریشه‌ی سیاسى داشت.
پیامبر گرامى اسلام6، در فضل امیر مؤمنان حضرت على علیه السلام و اهلبیت علیه السلام مطالبى زیادى را بیان فرموده‌اند که تبرّکا به چند نمونه اشاره مى شود:
1- هنگام که پیامبر6 اقوام و خویشان خویش را به اسلام دعوت نمود در حضور همگان فرمود: «إن هذا أخى و وصیى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و أطیعوا»
2- در جریان جنگ احزاب فرمود: «ضربة على یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین»
3- در جاى دیگر پیامبر6 فرمود: «أما ترضى أن تکون منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبى بعدى»
4- در حجة الوداع و در غدیر خم در حضور همگان پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «من کنت مولاه، فهذا على مولاه»
از این نمونه احادیث بسیارند؛ این احادیث به خوبى بیانگر این مطلب است که پیامبر6 در هر موقعیت و فرصتی که پیش مى آمد حضرت على علیه السلام را به عنوان وصى و جانشین بلافصل خویش، معرفى مى نمود و مسلمانان را به پیروى و اطاعت از او سفارش می‌نمود.
به خوبى روشن است که اینگونه احادیث منافع و موقعیت خلفا را به شدت تهدید مى نمود. اگر احادیث، نوشته مى شد و به دست آیندگان مى رسید دیگر نوبت به خلافت آنها نمى رسید.
بنابراین عوامل سیاسى خلفا را بر آن داشت که براى حفظ موقعیت خود و براى رسیدن به خلافت، احادیث نبوى را هدف قرار داده و از نقل، انتشار و کتابت آنها به شدّت جلوگیرى نمودند.
پیامدهاى منع تدوین حدیث

خلفا شعار مى دادند «حسبنا کتاب الله»، و خودشان را بى نیاز از «سنّت» مى دانستند و در نتیجه از نقل، کتابت و انتشار «سنّت» جلوگیرى نمودند.
اما متأسفانه منع تدوین و کتابت احادیث موجب گردید که احادیث نبوى، در زمینه هاى فکرى و اعتقادى و... به دست آیندگان نرسد، در نتیجه دست مسلمانان از سنّت که مبیّن و مفسّر قرآن و یکى از مهمترین منابع تشریع محسوب مى گردد کوتاه شود؛ کسانى که «حسبنا کتاب الله» را شعار مى دادند از قرآن برداشت هاى مختلفى مى کردند و در نتیجه فرقه هاى رنگارنگ یکى پس از دیگرى بوجود آمدند.
بنابراین یکى از پیامدهاى مصیبت بار منع و جلوگیرى از نقل و کتابت احادیث، به وجود آمدن فرقه هاى رنگارنگ با عقاید مختلف فکرى و اعتقادى است.
نتیجه

وجود سنت در کنار قرآن، به عنوان دومین منبع معارف اسلامی، ضرورتی انکار ناپذیر است، چرا که قرآن فقط کلیات را بیان نموده است و تفسیر و تبیین آن، به سنت محول شده است.
علی‌رغم جایگاه رفیع سنت، و با وجود اینکه پیامبر اعظم علیه السلام همواره به کتابت و تدوین احادیث سفارش می‌کردند، خلفای وقت با تدوین احادیث مخالفت ورزیده و مانع آن گشتند.
اهل سنت برای سرپوش گذاشتن بر اعمال آنان، به دلایلی تمسک نموده‌اند که هیچکدام نمی‌تواند مانع تدوین حدیث شود، و اگر منصفانه و به دور از هرگونه تعصب و غرض‌ورزی، جویای حقیقت باشیم به این نتیجه خواهیم رسید که ممنوعیت تدوین حدیث ریشه‌ی سیاسی دارد، آنان احادیثی را که بیانگر فضائل و مناقب اهلبیت( بودند مانع رسیدن به اهداف‌شان می‌دانستند، و برای از بین بردن این موانع، دستور ممنوعیت تدوین احادیث را صادر کردند.
[1] دانش‌پژوه کارشناسی.
[2] . لویس معلوف، ترجمه­ی المنجد، مترجم: احمد سیّاح، ج 1، ص 894، انتشارات اسلام، 1384.
[3] . فتح، 23.
[4] .الکلینی، الکافی، ج 5، ص 9، دار الکتب الاسلامیة، الطبعة الثالثة، 1367 هـ.
[5] . مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج 2، ص 57 - 58، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1368.
[6] . المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 2، ص 305، مؤسسة الوفاء بیروت، الطبعة الثانیة 1403 هـ. 1983 م.
[7] . احمدی میانجی، درسنامه اصول فقه مقارن، ص 203.
[8] . االحر العاملی، وسائل الشیعة، ج 27، ص 93، مؤسسة آل البیت(ع) لاحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414 هـ. ق.
[9] .مهریزی، مهدی، آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، ص 38، دفتر تحقیقات و تدوین متون درسی مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ دوم، 1378، به نقل از: معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 249 و 253.
[10] . الهیثمی، نور الدین، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 1، ص 152، دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة 1408 هـ. 1988 م.
[11] . مجلسی، محمد باقر، پیشین، ج 58، ص 124.
[12] .احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 2، ص 162، دار صادر بیروت، بی تا.
[13] .فصلنامه علمی تخصصی علوم حدیث، شماره سوم، بهار 1376، مقاله ی «صحیفه امیرمؤمنان(ع) قدیم ترین سند حدیثی» نوشته ی: محمد صادق نجمی، ص 41.
[14] همان، مقاله ی «تدوین حدیث(3) صحابه و کتابت حدیث» نوشته ی: محمد علی مهدوی راد، ص 12 – 40.
[15] . همان، ص 41، به نقل از منهج النقد فی علوم الحدیث، ص 40.
[16] . الذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 5، مکتبة الحرم المکی، بی‌تا.
[17] . الشهرستانی، وضوء النبی(ص) ج 2، ص 20، الطبعة الاولی، 1420 هـ.
[18] .النجمی، محمد صادق، اضواء علی الصحیحین، مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی، 1419 هـ.
[19] . تفسیر نمونه، ج 12، ص 274.
[20] . الاسراء، 88. همچنین مراجعه کنید به: قصص: 49، هود: 13، بقره : 23 – 24.
[21] .الحجر، 9.
[22] . الشهرستانی، علی، منع تدوین الحدیث، ذار الغدیر، قم، الطبعة الاولی، 1425 هـ.

موضوع قفل شده است