دو ديدگاه متناقض درباره صحابه 1 . همه بهشتيند 2. بعضي جهنميند

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دو ديدگاه متناقض درباره صحابه 1 . همه بهشتيند 2. بعضي جهنميند

با سلام

آيا
صحيح است که بعضي از اصحاب پيامبر جزء منافقان بوده و هرگز وارد بهشت نمي شوند؟
در صحيح مسلم از پيامبر اکرم (ص) آورده است:که در بین اصحابم ۱۲ منافق است که ۸ تای آنان هرگز داخل بهشت نمی شوند في أصحابي إثناعشر منافقاً، فيهم ثمانية لا يدخلون الجنة حتي يلج الجمل في سمِّ الخياط
...( صحيح مسلم 8: 122 ـ کتاب صفات المنافقين ـ مسند احمد 4: 320 البداية والنهاية 5: 20.)

پس چرا شما اهل سنت اعتقاد داريد همه ي اصحاب پيغمبر عادل هستند و همه به بهشت مي روند ؟

دوستان اهل سنت اگر جواب بدهند ممنون میشوم
یاحق

با تشكر از برادر عزيزم رضا جان بزرگوار
من هم با اجازه صاحب تاپيك يه سؤال داشتم از برادران اهل سنّت
البته به نظرم اين سؤال نياز داره كه توي يه تاپيك جداگانه مطرح بشه ولي
چونكه سؤال تقريباً در ارتباط با سؤال رضا جان هستش اينجا مطرح ميكنم

سؤال :
اين حديث از پيامبر رو خودتون توي كتاب هاتون روايت كرديد و همتون اونو شنيديد:

مَثَل أصحابي فيكم كَمَثَل نجوم السماء ؛ بِمَن اقتَدَيتُم اهتدَيتُم
اصحاب من در ميان شما همانند ستارگان آسمانند ؛ به هركدام اقتدا كنيد و از او پيروي كنيد هدايت ميابيد

خب : در صورت اختلاف بين دو تن از ياران پيامبر به كدومشون بايد اقتداء كنيم ؟
مثال : جنگ صفّين كه ميان دو تن از ياران پيامبر واقع شد
از كدام پيروي كنيم : معاويه يا علي بن ابيطالب ؟
آيا ميشود كه هردوي آنها بر حق باشند؟

نمونه ای از این اعتقاد در کتب اهل سنت
[=tahoma]

[=b nazanin][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] قرطبى مى گوید: هر کس یکى از صحابه را نکوهش کند و یا او را در روایتش مورد طعن قرار دهد، خداى متعال را رد کرده و شرایع مسلمانان را باطل کرده است[/][/]

[=arial][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][59] . [/][/][=b nazanin][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]تفسیر قرطبى 16: 297

دوستان اهل سنت ما منتظر جوابتان هستیم

[/][/]


[/]

حالا که اهل سنت جواب ندارد !!! ما از زبان علمایشان میگوییم



[=tahoma]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]تفتازانی و صحابه[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]تفتازانی* می گوید:
جنگ ها و مشاجراتی که در تاریخ میان صحابه رخ داده و بر زبان افراد ثقه جاری است، ظاهرش نشان می دهد که برخی از صحابه از راه حق خارج شده و به حد ظلم و فسق رسیدند. و انگیزه این کار نیز کینه، حسد، عناد و گاه حب ریاست و پادشاهی و میل به لذات و شهوات بوده است، زیرا هر صحابی، معصوم نیست و هر کسی که پیامبرصلی الله علیه و آله را ملاقات نموده، اهل خیر نبوده است، ولی علما به جهت حُسن ظنشان به اصحاب رسول خدا صلی الله و علیه وآله برای کارهای خلاف آنان محمل ها و تأویل هایی ذکر نموده اند.و ظلمی که در حق اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله کردند، در ظاهر به حدی است که مجالی برای اخفای آن نیست و پستی آن به حدی است که که اهل آسمان و زمین، بر مظلومیت اهل بیت علیم السلام گریسته و کوه ها از جا کنده شده و صخره ها از هم پاشیده اند و کارهای زشت آنان هنوز پا بر جاست لعنت خدا به کسانی باد که دست به چنین جنایاتی زده، یا به آن راضی و برای آن کوشش کرده اند و عذاب آخرت دائمی و شدید تر است . (شرح المقاصد ، ج2 ، ص 306 – 307 )

------------------------
*تفتازانی:
سعدالدین مسعودبن عمربن عبداللّه هروی خراسانی تفتازانی)فقیه، متکلم، منطق‌دان و ادیب ایرانی وی در قریه تفتازان نزدیک فسادر خراسان[۱] در قرن هشتم هجری قمری است.[۲] در تاریخ زایش و مرگ او اختلاف بسیار است، اما بنا به قول صحیح‌تر او متولد سال ۷۰۱ خورشیدی (برابر با ۷۲۲ هجری قمری و ۱۳۲۲ میلادی) و متوفی به سال ۷۶۹ خورشیدی (برابر با ۷۹۲ قمری و ۱۳۹۰ میلادی) است. وی از عالمان اهل سنت است[/]


[/]

اعتقاد به قداست عموم صحابه مشكلات زيادى براى طرفداران اين عقيده به وجود آورده، كه از آن جمله مشكلات عظيم تاريخى است، زيرا در تواريخ معروف و مورد اعتماد آنها، حتّى در احاديث كتب صحاح، درگيرى هاى شديدى ميان بعضى از صحابه مى بينيم كه نمى توانيم هر دو طرف را صالح و عادل و مقدّس بشمريم، چون از قبيل جمع در ميان ضدّين است، و عدم امكان اجتماع ضدّين از بديهيّات عقليّه است.
گذشته از جنگ هاى «جمل» و «صفّين» كه به وسيله «طلحه» و «زبير» و «معاويه» در برابر امام مسلمين على(عليه السلام) به راه افتاد و اگر چشم را به روى حقايق نبنديم، ناچاريم اعتراف به خطاها و جنايات آتش افروزان جنگ كنيم، شواهد زيادى در تاريخ براى اين امر داريم

قرآن یاران پیامبر را چند دسته میکند:
1-
پاكان و صالحان: آنها گروه هاى مؤمن و با اخلاص بودند كه ايمان، در عمق جانشان نفوذ كرده بود و از هيچ گونه ايثار و فداكارى در راه خدا و اعتلاى كلمه اسلام كوتاهى نمى كردند. همان گروهى كه در آيه 100 سوره توبه به آنها اشاره شده است. هم خدا از آنها راضى بود و هم آنها از الطاف پروردگار راضى بودند، (رَضِىَ اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ).

مؤمنان خطاكار: همان گروهى كه در عين ايمان و عمل صالح، گاهى لغزش هايى داشتند و اعمال صالح و ناصالح را به هم آميختند كه به گناه خود معترف بودند و اميد عفو و بخشش درباره آنها مى رود، و در آيه 102 سوره توبه به دنبال گروه اوّل به آنها اشاره شده است: (وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلا صَالِحاً وَآخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ).
3ـ افراد آلوده به گناه: كه قرآن نام فاسق بر آنها نهاده و فرموده اگر فاسقى خبرى براى شما آورد، بدون تحقيق نپذيريد كه در سوره حجرات آيه 6 به آنها اشاره شده است: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَيَّنُوا)، كه مصداق آن در تفاسير شيعه و اهل سنّت ذكر شده است.
4ـ مسلمانان ظاهرى: آنها كه ادّعاى اسلام داشتند ولى ايمان در اعماق قلبشان نفوذ نكرده بود، كه در آيه 14 سوره حجرات به آنها اشاره شده است: (قَالَتِ الاَْعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الاِْيمَانُ فِى قُلُوبِكُمْ).
5ـ منافقان: افرادى كه با روح نفاق در لابه لاى مسلمانان، گاهى به صورت شناخته شده، و گاه ناشناخته به سر مى بردند و از كارشكنى در امر اسلام و پيشرفت مسلمين ابا نداشتند كه در همان سوره توبه به دنبال اشاره به گروه مؤمنان صالح، كه در آيه 101 به آنها اشاره شده است: (وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِّنَ الاَْعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ).
بى شك همه اينها پيامبر(صلى الله عليه وآله) را نديده بودند و با او مصاحبت و معاشرت نداشتند بسیاری از آنان در دو سال اخر زندگی پیامبر مسلمان شدند و آموزه های دین جدید را یاد نگرفتندهر تعريفى براى صحابه كنيم بر همه اين گروه هاى پنجگانه تطبيق مى شود، آيا مى توان همه را اهل بهشت و پاك دانست؟
آيا با صراحت آيات قرآنى، جاى اين نيست كه راه اعتدال را در پيش گيريم و صحابه را به گروه هاى پنجگانه قرآنى تقسيم كنيم، به نيكان و پاكان آنها نهايت احترام را بگذاريم و هر يك از گروه هاى ديگر را در جايگاه شايسته آنها بنشانيم، و از غلوّ و افراط و تعصّب بپرهيزيم؟

[=tahoma]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]صحابه در بیان علامه طباطبائی[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]مرحوم علامه طباطبایی می فرماید : (اگر خداوند متعال صحابه را در آیه های قرآن مدح کرده و از آنان اظهار رضایت کرده است، به جهت انقیاد و اطاعت آنها از خداوند در احکام و تعالیم شریعت و کارهای نیکی است که در گذشته انجام داده اند، اما این رضایت را نمی توان به آینده زندگانی و اعمال آنان سرایت دارد؛ به این معنا که هر چه می خواهند انجام دهند –هرچند خلاف باشد –خدا از آنان راضی است.[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif](کتاب "نقدی بر نظریه عدالت و مرجعیت دینی صحابه" ص41 به نقل از مقالات تأسیسیه ،ص 227 )[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]سایت فطرت
[/]


[/]

[=tahoma]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اصحاب جهنمی![/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در صحیح مسلم از پیامبر اکرم آورده است:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]فی أصحابی إثناعشر منافقاً، فیهم ثمانیة لا یدخلون الجنة حتى یلج الجمل فی سمِّ الخیاط..(1)

[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]درمیان اصحاب من 12نفرمنافق وجود داردکه 8نفر انها هرگز وارد بهشت نمی شوند مگر انکه شتراز سوراخ سوزن خیاطی عبور کند[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]جالب است که اهل سنت و می گویند که همه صحابه وارد بهشت می شوند.ایا میشود به این دوازده نفر اقتدا کرد و بهشتی شد؟؟

______________________

پی نوشت: [/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif](1)صحیح مسلم 8: 122 ـ کتاب صفات المنافقین/ مسند احمد 4: 320/ البدایة والنهایة 5: 20/ تاریخ الاسلام (المغازی)صفحه 649 /تفسیر ابن کثیر جلد 4 صفحه 123(دارالفکر) /دلایل النبوه جلد 5 صفحه 261/ مشکاه المصابیح صفحه5917 و..

برداشت از سایت فطرت
[/]
[/]

شهادت تاريخ درباره برخى از صحابه


از مسلمات تاريخ است كه برخى از صحابه مرتكب گناه شده اند و حتى حدود الهى نيز بر آنان جارى شده است.
به سه نمونه از اين موارد از كتاب معروف «اسد الغابة» توجه كنيد.
وَليدبن عُقبه([1]) فرماندار كوفه، شبى در خوردن شراب زياده روى كرده و در حال مستى براى اقامه نماز صبح در مسجد حاضر شد و نماز را چهار ركعت خواند و پس از نماز به مردم گفت: آيا بيشتر بخوانم؟ پس از اين جريان و شهادت مردم، بر او حدّ زدند و خليفه سوّم او را از فرماندارى كوفه عزل كرد.([2])
مُغيرة بن شُعبه در زمانى كه فرماندار بصره بود زنا كرد و خليفه دوم بر او حد زد و او را عزل نمود.([3])
قُدامة بن مَظعون به دليل شرب خمر توسط خليفه دوم حد خورد.([4])
از طرف ديگر تاريخ به روشنى نشان مى دهد، كه مشاجرات، برخوردها و جنگ هاى فراوانى بين صحابه وجود داشته است كه علت و ريشه آنها مسايل نفسانى و حسد و دشمنى بوده است([5]) و جمعى در اين جنگ ها كشته شده اند حال چگونه مى توان همه صحابه را توصيف به عدالت و تقوا نمود؟
[1] اين همان شخصى است كه در آيه 6 حجرات به عنوان فاسق معرفى شد.
[2] - اسدالغابه، ج 5، ذيل اسم وليدبن عقبه.
[3] - اسدالغابة، ج 5، ذيل اسم مغيرة بن شعبه، ص 248.
[4] - اسدالغابة:، ج 4، ذيل اسم قدامة بن مظعون، ص 394.
[5]- شرح مقاصد تفتازانى ـ اواخر كتاب الامامة ـ ج 5، ص 310.

تاريخ پر است ازخلاف شرعهاي که از طرف صحابه در صدر اسلام شده است به نمونه هاي زير توجه نماييد
1. نفرين صحابه توسط پيامبر(ص):
صحيح مسلم از قول عايشه نقل مى کند که پيامبر اکرم(ص) دو تن از صحابه را نفرين کردند. آيا با وجود نفرين پيامبر براى صحابه، باز هم مي توان تمامي صحابي پيامبر را مدح و تمجيد کرد؟ آيا اينگونه مديحه سرايي! در شأن و منقبت صحابه پيامبر عظيم الشأن اسلام ،خلاف سيره و سنت آن بزرگوار نيست؟!

2. صحابي تاجر شراب:
يکي از موارد ناقض اين اعتقاد نسبت به صحابه آن است که برخي از صحابه اهل خريد و فروش شراب بوده اند .
"سمرة بن جندب" کسي است که عمر بن خطاب وي را به خاطر فروش شراب مورد توبيخ قرار داد و گفت: خداوند سمره را بکشد!
علماي بسيار زيادي از اهل سنت همچون شافعي ،احمد بن حنبل ،عبدالرزاق بن همام ،مسلم بن حجاج ،ابن ماجه ،دارمي و نسائي در کتابهايشان چنين نقل كرده اند:
" عن بن عَبَّاسٍ قال بَلَغَ عُمَرَ أَنَّ سَمُرَةَ بَاعَ خَمْرًا فقال قَاتَلَ الله سَمُرَةَ أَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ e قال لَعَنَ الله الْيَهُودَ حُرِّمَتْ عليهم الشُّحُومُ فَجَمَلُوهَا فَبَاعُوهَا".
ابن عباس مي گويد به عمر بن خطاب خبر دادند که سمره ( بن جندب ) شراب فروخته است ،پس عمر بن خطاب گفت : خداوند سمره را بکشد. آيا نمي داند که رسول الله صلي الله عليه – و آله –و سلم فرمود : خداوند يهود را لعنت کند. خداوند بر ايشان پيه را حرام نمود ولي آنها ( پيه را ) جمع کردند و فروختند )

3. صحابي نادان و شهوتران:
ابن جوزى آورده كه: وقتي عبدالله از عمر اجازه جهاد خواست عمر نپذيرفت و گفت: «اى پسرم! من از اين نگرانم كه مرتكب زناشوى!»(1)
آري؛ در جهل و بى‏اطلاعي پسر عمر از دين و فقه همين بس كه بلد نبود زنش را طلاق بدهد، و چنانكه در كتب معتبر اهل سنت نيز آمده ناتوانى و نادانى مى‏ نمود و نمى‏دانست طلاق در هنگامى صورت مى‏گيرد كه زن از عادت ماهانه پاك گشته و همبسترى هم نكرده باشد.(2)
و مسلم در «صحيح» خود مى‏نويسد: او زنش را در حالي كه در عادت ماهانه بود سه طلاقه كرد.(3)
و اين مسئله به قدري ننگ حساب مي شد که پدرش او را حتى وقتى بزرگ شده و به سالخوردگى رسيده بود شايسته و لايق خلافت نمى‏ديد، و وقتى كسى گفت عبد اللّه بن عمر را جانشين خود ساز، گفت:
«خدا ترا بكشد!» بخدا در اين پيشنهادت خدا را در نظر نداشتى. كسى را خليفه گردانم كه بلد نيست زنش را طلاق بدهد،؟! (4)

4. امام بخاري در کتاب « صحيح بخاري » حديثي را از أبوهريره نقل مي کند که:« أبوهريرة مي گويد: رسول خدا- صلي الله عليه و آله- فرمودند: ...( در روز قيامت ) در حاليکه من ( در کنار حوض ) ايستاده ام گروهي که من آنها را مي شناسم مي آورند سپس مَلَکي از ملائکه الهي خطاب به آن گروه مي گويد؛ به طرف من بياييد! من ( پيامبر- صلي الله عليه و آله- ) به مَلَک مي گويم: آنها را کجا مي بري؟مي گويد: قسم به خدا آنها را بسوي آتش مي برم.مي پرسم: مگر آنها چه کرده اند؟مي گويد: آنها بعد از تو مُرتَد شدند ( از دين برگشتند ) و به گذشته تاريک خود بازگشتند ( کنايه از اينکه به حالت گذشتگان خود که همان کُفر جاهليّت بوده برگشتند )!!!سپس گروه ديگري را مي آورند که آنها را نيز مي شناسم و آنها را نيز بسوي آتش مي برند و زمانيکه از علت دوزخي شدن آنان مي پرسم آن مَلَک در جواب مي گويد:آنها بعد از تو مُرتَد شدند ( از دين برگشتند ) و به گذشته تاريک خود بازگشتند ( کنايه از اينکه به حالت گذشتگان خود که همان کُفر جاهليّت بوده برگشتند )!!!و من گمان نمي کنم که آنها از آتش نجات پيدا کنند مگر مقدار قليل و اندکي از آنها »!!!(5)

حال با توجه به اين حديث، که در يکي از معتبرترين کتابهاي اهل سنت نقل شده آن هم از جناب أبي هريرة که اهل سنت براي آن عظمت خاصّي قائل هستند، سوال ما اين است که: براستي چرا اهل سنت تمامي صحابي پيامبر- صلي الله عليه و آله- را عادل مي دانند و اگر کسي به آنها کوچکترين بي احترامي بکند، حکم کفر او را صادر مي کنند و او را خارج از دين مي دانند و ...؟!

اينها نمونه ي کوچکي بود از قضاوت بزرگان و انديشمندان اهل سنت و وهابيت در منابع معتبر عامه و سلفي ،درباره برخي از صحابه ي نبي مکرم اسلام(ص).
سوال اينجاست که آيا اين منابع از جمله اخبار و روايات جعلي و دروغين دست ساز شيعيان صفوي! است؟!
مگر صحيح مسلم و صحيح بخاري ،رواياتش "صحيح" نيست؟ يا اينکه ايندو هم جمع آوري شده از روايات تاريخي بي اساس و احاديث جعلي است؟!
------------------------------------------
پي نوشت ها:

(1)سيرة عمر بن الخطاب، ابن جوزى 115، و در چاپى 138
(2)صحيح بخارى 8/ 76مسند احمد 2/ 51، 61، 64، 74، 80، 128، 145.
(3) صحيح مسلم 4/ 179- 183
(4)تاريخ طبرى 5/ 34- تاريخ الكامل ابن اثير 3/ 27- الصواعق المحرقه 62- فتح البارى 7/ 54، و آن را « صحيح» شمرده است.
(5) صحيح البخاري(دارالقلم- بيروت1407ه.ق)- المجلد الرابع- الجزء الثامن- کتاب الرقاق- باب في الحوض- ص506- حديث1444 :
نرم افزار المکتبه الشامله- صحيح البخاري(مصدر الكتاب : موقع وزارة الأوقاف المصرية)- کتاب الرقاق- باب في الحوض- جزء21- ص493.
6587 - حَدَّثَنِى إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْمُنْذِرِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فُلَيْحٍ حَدَّثَنَا أَبِى قَالَ حَدَّثَنِى هِلاَلٌ عَنْ عَطَاءِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ عَنِ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - قَالَ « بَيْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ ، حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِى وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ . فَقُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ . قُلْتُ وَمَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى . ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِى وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ . قُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ . قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى . فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ » .

موضوع قفل شده است