۩۞۩ طلوع امید(میلاد امام رضا علیهالسلام) ۩۞۩
تبهای اولیه
خجسته میلاد
پروانهها، بالزنان و شادی کنان، شاعرانهترین پروازشان را بر گرد شمع شبستان هشتم دنیا، آغاز میکنند.
خورشید، شور و التهاب شگفتی را در وجود خویشتن احساس میکند. ماه، از همیشه زیباتر میشود و نگاهش را میهمان سرور و سرسبزی میسازد.
درختان با خرسندی به سیمای آفتاب مینگرند و به شادمانی میپردازند. کاینات غرق نورند. فرشتهها و آدمیان مسرورند. همگان مشتاق طلوع روی اویند. همه میخواهند سیب خوشبوی وجود او را ببویند. همه میخواهند شکفتن گل والای وِلا را در دنیا ببینند و گلبرگی از نور و نوازش و شفاعت او بچینند.
آری، ای سید گلها، ای مولا، ای سبزه زار سر زندگی و صفا، ای علی بن موسی الرضا علیهالسلام ، قدوم پاک تو، حضور همه زیباییها را بیمه میکند. دستهای مهربان لطف تو، برترین سایه بان دلها و دیدههای ماست.
ای امام، خجسته میلاد روشنایی بخش تو، بر همه هستی مبارک و فرخنده باد.
[b]content[/b]ای عالم آل محمد صلی الله علیه و آله ، سلام و صلوات خالصانه همه مؤمنان به پیشگاه پاک تو ارزانی و همه جان ها و دل ها و لب های دوستداران تو، در سالروز میلادت، پرخنده باد.
ای پناهگاه، گریزِ آهوانه ما را به دامان پر مهر خود بپذیر و هماره دست دل های ما را به یاری بگیر.
که شب و روز، مهمان تواند و اجازه دارند بر شاخه انگشت هایت بنشینند و زمزمه نام تو، غذای هر صبح و شامشان است.
به کبوتران حرم غبطه می خورم
که حیاتشان عشق است و مرگشان عشق و لباس احرامشان، بال و پر سپیدشان است؛ تنها کافی است سبکبالانه برخیزند تا در طواف گنبد طلایی ات، برقصند.
میثم امانی
تا پرندگان خوش الحان، آشیان گزیده بر شاخسار نگاهت، دنیا را زیر پر و بال سعادت بگیرند. تا در تاریکنای دنیا، آفتاب لبخندت، «شمس الشموس» لحظه های بی کسی انسان باشد.
تو در ادامه مهربانی خدا در مقدس ترین دقایق موعود، زاده شدی، تا خواب تمام باغستان های عقیم، از عطر نفس های تو، به شکوفایی و رویش برسد.
خدیجه پنجی
خجسته باد.
بوی خوش کدام بهار است که شامه زمین را می نوازد؟ هوای پیراهن کدام یوسف است، که دنیا رابه سرمستی فرا خوانده است؟ این همه پروانه شناور در هوای عشق، زاده کدام لبخند است؟
ذیقعده، یازدهمین روزش را چراغانی کرده است.
روشنی از روزنه ها جاری است.
خورشیدی از دامان «نجمه» طلوع کرده است تا سرنوشت تاریک دنیا را به روشنایی و روز برساند. شوق، در رگ های ذیقعده می دود. هشتمین خورشید، دمیده است.
مثل بهار، ناگهان می رسی همه پنجره ها را به آغوش باغچه ها می کشانی.
با آمدنت، بهار بر شانه ابرها می ایستد و همه درختان گمشده را فریاد می زند.
امشب باران با خاک آشتی خواهد کرد و همه صداها، به کوه های فراموش شده خواهند رسید.
امشب رودها همه به دریا سرازیر خواهند شد. امشب می شود از همه ستاره های دور از دست، به تعداد همه دست هایی که به سوی تو دراز شده اند، سیب سرخ چید.
وقتی از تو می نویسم، کلمات می خواهند از خوشحالی بال در بیاورند.
تو که متولد شدی، خاک، خشکسالی را فراموش کرد و همه شعرها شکوفه دادند.
تو که آمدی، آسمان در حاشیه امن لبخندهای تو به باران نشست و صدایت را همه رودخانه ها آواز کردند تا در گوش همه درختان بخوانند.
تو که آمدی، همه ترانه ها عاشقانه شدند و شعرها از لبخند شروع شدند. تو که لبخند زدی همه آیینه ها شکوفه دادند و خاک درخت شد و شعله ها باران رحمت.
عباس محمدی
روزها چون باد می گذرند تا این که خورشید یازدهم ذی القعده سال 148 هجری، از پشت ابرهای زمان طلوع می کند.
فرا می رسداز گذرگاه زمان، روزی که امام صادق علیه السلام آن را انتظار می کشید، ولی افسوس که نمی تواند شکوفا شدن نوگل پسرش، امام موسی کاظم علیه السلام را ببیند در دفتر ایام از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایتی از نور ثبت است که می فرماید:
«شنیدم از پدرم جعفر بن محمد علیه السلام که مکرر به من می فرمود که: عالم آل محمد علیهم السلام در صلب توست و کاشکی من او را درک می کردم. پس به درستی که او هم نام امیرالمؤمنین علیه السلام است»
آری! عطر حضور گلی از بوستان امامت در شهر نور و آیینه، مدینه می پیچد قدم بر زمین می گذارد
مردی آسمانی که نامش علی، کنیه اش ابوالحسن
و لقبش رضاست.
اى مولاى هشتم! تو نوید رویش باران از سقف بهارانى. تو مایه طراوت گل هاى ایمانى. تو برکت جاى جاى ایرانى. خورشید با بوسه بر بارگاهت، روز را آغاز مى کند و گرما را به وام مى گیرد. صداى تو در رگ هاى زندگانى جارى است.
اى هشتمین گل بوستان محمدى! اى منتهاى خواهش دل ها! اى آفتاب روشن قبله گاه ما! اى نور مطلق امروز و فردا! اى سبزه زار سرزندگى و صفا! اى پناه گاه آهوان رمیده دل هاى ما!
تو روح باغستان زندگانى هستى. تو مبشر امیدى. تو ناخداى کشتى هدایتى.
سلام بر تو و بر هر انسان شایسته اى که شور و شعورش، او را به پشت پنجره فولاد و ضریح آفتاب مى کشاند؛
پنجره اى که از عشق لطیف تر، از گلبرگ زیباتر و از همه دنیا بزرگ تر است.
سلام بر تو اى همیشه سبز!
اى سید گل ها!
یا على بن موسى الرضا علیه السلام .
زیارت، دیداری است عاشقانه با اولیاء اللّه .
زائر با تشرف باطنی، می تواند زندگانی حقیقی را ببیند و در پرتو این فیض، روحش را صیقل داده، تا حریم ملکوت پرواز نماید. اگر آدمی با تأمل بیشتر به این قضیه بیندیشد، در خواهد یافت که زیارت، تجدید میثاق با اولیاءاللّه است و به یقین، در سایه این حضور، سود فراوانی نصیب او می گردد، که با هیچ سود مادی در دنیا قابل قیاس نیست.
بدین جهت است که ائمه معصوم علیهم السلام ، خودْ مشتاقان خویش را به زیارت فرا می خوانند. احادیث فراوانی از امام رضا علیه السلام نیز به ما رسیده که ایشان پیش از شهادت، همواره از شیعیانش دعوت می کرد که به زیارت ایشان بروند تا هدایت شوند و به خطا نروند.
[b]content[/b]
دیداری عاشقانه
هشتمین گلبوته امامت، حضرت رضا علیه السلام شفاعت و استجابت دعاو بخشش گناهان را به زائرانش نوید می دهد. در این زمینه، از ایشان روایت شده است:
نیز از ایشان است که: «هر کس برای زیارت به سوی من بیاید، خداوند دعایش را مستجاب می کند و گناهانش را می آمرزد».
زیارت امام رضا علیه السلام و بخشش گناهان
مرقد مطهر امام رضا علیه السلام ساحل دریای عرش خدا و غبطه گاه ملایک آسمان هاست.
آنجا، مؤمنان سبز اندیش و پاک طینت، زیباترین چکامه ها را می سرایند و صله رحمت و آمرزش و حاجت روایی می گیرند.
همه زاهدان و عابدان، در حرم با صفای امام رضا علیه السلام به خاک می نشینند و افلاک را می نگرند.
پس بیایید مانیز همراه این خیل عظیم، کتاب تضرع باز کنیم، نماز نیاز بخوانیم و زیارت نامه محبت را زمزمه کنیم و برایمان و معرفت خویشتن بیفزاییم.
عبداللّه بن ابراهیم غفاری نقل می کند که: تنگ دست بودم و روزگارم به سختی می گذشت. یکی از طلبکارانم، برای گرفتن پولش، مرا در فشار گذاشته بود.
پس به طرف محل زندگی امام، حرکت کردم تا ایشان را ببینم. می خواستم خواهش کنم که وساطت کند و از طلبکار بخواهد مدتی صبر کند.
به خدمت امام رسیدم. امام مشغول صرف غذا بود و مرا هم دعوت کرد تا چند لقمه ای بخورم. بعد از غذا، از هر دری سخن به میان آمد و من فراموش کردم که اصلاً برای چه منظوری به آنجا رفته بودم. مدتی که گذشت، حضرت رضا علیه السلام اشاره کردند که گوشه ای از سجاده را که کنارم بود، بلند کنم.
زیر سجاده، 340 دینار بود و نوشته ای کنار پول ها قرار داشت که یک روی آن نوشته شده بود: لا اله الا اللّه ، محمدا رسول اللّه . علی ولی اللّه و در طرف دیگر آن هم این جملات را خواندم:
«ما تو را فراموش نکرده ایم. با این پول قرضت را بپرداز و بقیه اش هم خرجی خانواده ات است».
چرا غمگین و ناراحت هستید؟ امام رضا علیه السلام به میوه نیم خورده ای که روی زمین افتاده بود، اشاره کردند و فرمودند: این میوه را چه کسی خورده است؟
یکی از یاران گفت: من آن را خورده ام. حضرت با ناراحتی فرمودند: چرا اسراف می کنی؟ چرا به نعمت های خداوند، بی اعتنایی می ورزی؟
مگر نمی دانی که خداوند اسراف کاران را به سختی کیفر می دهد؟ وقتی به چیزی نیاز ندارید، بیهوده آن را مصرف نکنید.
هیچ چیز را تلف نکنید و اگر خودتان به آن نیاز ندارید، آن را در اختیار نیازمندان قرار دهید.
على بن شعیب، یكى از شاگردان با استعداد و لایق آن حضرت، مىگوید: روزى به دیدار امام رضا(علیه السلام) رفتم، از من پرسید: یا على! چه كسى از نظر زندگى بهترین مردم است؟
جواب دادم: اى سرور و آقاى من! شما به این مطلب از من داناترید. بعد از آن فرمود: «یا على، مَنْ حَسَّنَ مَعاشَ غَیْرِهِ فى مَعاشِهِ.»; كسى كه امور زندگى دیگران را از طریق امورِ زندگى خویش نیكو مىگرداند.
و سپس ادامه داد: مى دانى چه كسى از نظر زندگى از همه مردم بدتر است؟ جواب دادم: شما داناترید. فرمود:
كسى كه دیگران از زندگى او بهره اى ندارند. از میان كلمات گهربار حضرت رضا(علیه السلام) چهل حدیث را برگزیدم، باشد
كه این سخنان سازنده براى حقیقت جویان، سرآغاز گرایشى عمیق به سوى تمام دستورها و رهنمودهاى آن حضرت باشد.
حضرت امام رضا علیه السلام درباره بلندی آرزوها و کوتاهی عمر در دنیا فرمود:
کـلنا نـامـل مـدا فی الاجـل ---- والـمنایا هـن آفـات الامــل
لاتغـرنـک ابـاطـیـل المنــی ---- والزم القصد و دع عنک العلل
انـما الـدنیـا کـظـل زائـل ---- حَـلَ فیـه راکــب ثـم َرحَــل
ترجمه:
همه ما دوست داریم عمرمان طولانی شود،ولی مرگ آفت این آرزوست.
آرزوهای بیهوده، تو را مغرور نکند، بلکه همیشه ارادهی
محکم داشته باش و بهانهها را واگذار.
دنیا مانند سایهای زودگذر است، که سوارهای در آن میآرامد
و به زودی رخت سفر میبندد.
لبسنا للـخداع مسـوک طیـب *** فویـل للغـریـب اذا اتانا
یعیب الناس کلـهـم زمـانا *** و مـا لزماننـا عیب سـوانا
نعیب زماننا و العیب فینا *** ولـو نطق الزمان بناهجانا
وان الذئب یتـرک لحم ذئـب *** ویاکـل بعضنا بعضـا عیانا
ترجمه:
همه مردم در صدد عیبجویی از زمانه هستند، ولی زمانه عیبیندارد جز خود ما.
ما از زمانه عیب میگیریم، و حال آنکه عیب در ماست،
و اگر زمان به سخن بیاید از ما بدگویی خواهد کرد.
هیچ گرگی گوشت گرگ دیگر را نمیخورد، اما بعضی از ما
گوشت بعضی دیگر را آشکارا و بیپرده میخوریم.
آری، ما از خود، ظاهری دلفریب و خوشآیند میسازیم؛
پس وای بر غریبهای که به سوی ما بیاید.
رفتار احترام آمیز والدین و مربیان، نقش مؤثری در تربیت و رشد کودکان دارد.
امام رضا علیه السلام برای امام جواد علیه السلام احترام بسیاری قایل بود و از این شیوه مؤثر، در تربیت فرزند بهره می برد.
محمد بن ابی عباد، که از سوی دربار، امور نگارش حضرت رضا علیه السلام را به عهده گرفته بود، می گوید: حضرت رضا علیه السلام همواره از فرزند بزرگوارش محمد، با کنیه ـ که نزد عرب علامت بزرگداشت و احترام است ـ نام می برد و می فرمود:
ابوجعفر، به من چنین نوشت و من به ابوجعفر چنین نوشتم. حضرت رضا علیه السلام وی را بسیار احترام می کرد
و نامه هایی که از حضرت جواد علیه السلام به وی می رسید، با کمال بلاغت و نیکویی پاسخ می داد.
نظارت همیشگی و حساب شده بر وضعیت اخلاقی، تحصیلی و رفتاری فرزند، ضرورتی انکارناپذیر در امر تربیت است و به مواقع حضور والدین، به ویژه پدر، در کانون خانواده اختصاص ندارد؛
بلکه حتی وقتی پدر برای مدتی از کانون خانواده فاصله می گیرد و حضور فیزیکی ندارد، باید همچنان از وضعیت فرزندانش آگاه باشد و بر کار آنها نظارت کند.
در این زمینه، سفارش های پیش از مسافرت و نامه نگاری با فرزند در طول سفر، امری ضروری و کارساز است.
حضرت رضا علیه السلام که به سبب ستم فرمانروایان، ناگزیر مدتی دور از وطن و خانواده به سر برد، به شکل های گوناگون همچون نامه و پیام های شفاهی، ازدور بر وضعیت فرزندش جواد علیه السلام نظارت می کرد و راهنمایی های لازم را به وی ارایه می دادند؛
چنانکه پیش از رفتن به خراسان، درباره فرزندانش آنچه شایسته
می دانست، سفارش کرد.
[b]content[/b]
اغنیا مکه روند و فقرا سوى تو آیند جان به قربان تو جانا که تو حج فقرایى
اى قافله سالار اهالى معرفت! اى قبله حاجات دل هاى به شوق نشسته! تو زائرانت را به استطاعت مال نمى طلبى؛ حاجیان حرم تو، با معیار عشق و توفیق و طلبْ مستطیع مى شوند.
زائران تو ابتدا خود را در میقات اشتیاق تطهیر مى کنند و سپس با سینه اى سرشار از لقاى یار، رخت سفر مى پوشند و پا به راه وصال مى نهند.
در ملکوت آستان تو ملایک طواف مى کنند. آنجا دل هاى تبرک گرفته از روشنى، نه هفت بار، که هفتاد بار بین ضریح منورت تا روح مطهرت سعى مى کنند و سپس در عرفات عشق تو نماز زیارت مى خوانند.
زائران تو رو به پنجره فولاد دخیل مى بندند، از ضریح آیینه صفا مى جویند و زمزم حاجاتشان را در سقاخانه اسماعیل مى نوشند.
اى واسطه فیض خدا و اى حج باصفاى بینوایان! دل هایمان را از زلال حقیقت سرشار کن و از چشمه سار معرفتْ جرعه بنوشان تا در تنگناى جهالت جهان گرفتار نیاییم.
به عنایت نظرى کن که من دلشده را
نرود بى مدد لطف تو کارى از پیش
زادگاه
هشتمين پيشواي شيعيان امام علي بن نوسي الرضا عليه السلام در مدينه ديده به جهان گشود.
كنيه ها
ابوالحسن و ابوعلي
لقبها
رضا، صابر، زكي، ولي، فاضل، وفي، صديق، رضي، سراج الله، نورالهدي، قرة عين المؤمنين، مكيدة الملحدين، كفوالملك، كافي الخلق، رب السرير، و رئاب التدبير
مشهورترين لقب
مشهورترين لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب اين لقب گفته اند: «او از آن روي رضا خوانده شد كه در آسمان خوشايند و در زمين مورد خشنودي پيامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنين گفته شده : از آن روي كه همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روي او رضا خوانده اند كه مأمون به او خشنود شد.»
مادر امام
در روايتهاي مختلفي كه به ما رسيده است نامها و كينه ها و لقبهاي ام البنين، نجمه، سكن، تكتم، خيزران، طاهره و شقرا، را براي مادر آن حضرت آورده اند.
ولادت آن حضرت را به سالهاي (148 و 151 و 153ق) و در روزهاي جمعه نوزدهم رمضان، نيمه همين ماه، جمعه دهم رجب و يازدهم ذي القعده.
روز شهادت
روز وفات آن حضرت را نيز به سالهاي (202 و 203 و 206ق) دانسته اند.اما بيشتر بر آنند كه ولادت آن حضرت در سال (148ق) يعني همان سال وفات امام صادق عليه السلام بوده است، چنان كه مفيد، كليني، كفعمي، شهيد، طبرسي، صدوق، ابن زهره، مسعودي، ابوالفداء، ابن اثير، ابن حجر، ابن جوزي و كساني ديگر اين نظر را برگزيده اند.
در باره تاريخ وفات آن حضرت نيز عقيده اكثر عالمان همان سال(203ق) است.
بنابر اين روايت، عمر آن حضرت پنجاه و پنج سال مي شود كه بيست و پنج سال آن را در كنار پدر خويش سپري كرده و بيست سال ديگر امامت شيعيان را بر عهده داشته است.
اين بيست سال مصادف است با دوره پاياني خلافت هارون عباسي، پس از آن سه سال دوران خلافت امين، و سپس ادامه جنگ و جدايي ميان خراسان و بغداد به مدت حدود دو سال، و سر انجام دوره اي از خلافت مأمون.
فرزندان
گرچه كه نام پنج پسر و يك دختر براي او ذكر كرده اند، اما چنان كه علامه مجلسي مي گويد: حداكثر تنها از جواد به عنوان فرزند او نام برده اند.
به دسيسه مامون و با سم او به شهادت رسيد و پيكر مطهر او را در طوس در قبله قبه هاروني سراي حميد بن قحطبه طايي به خاك سپردند و امروز مرقد او مزار آشناي شيفتگان است.
زندگى و شخصيت امامان شيعه، دو جنبه ارزشى متمايز و با اين حال مرتبط با هم دارد:
اول : شخصيت عملى و علمى و اخلاقى و اجتماعى آنان كه در طول زندگى ايشان، در منظر همگان شكل گرفته است و فهم و ادراك آن نياز به پيش زمينه هاى اعتقادى و مذهبى خاص ندارد، بلكه هر بيننده فهيم و داراى شعور و انصاف مىتواند، ارزش ها و امتيازهاى آنان را دريابد و بشناسد.
دوم : شخصيت معنوى و الهى آنان كه ريشه در عنايت ويژه خداوند نسبت به ايشان دارد. شناخت اين بعد از شخصيت اهل بيت نياز به معرفت هاى پيشين دارد؛ يعنى نخست بايد به رسالت پيامبر(ص) ايمان داشت و براساس رهنمودهاى آن حضرت، ولايت عترت را پذيرفت و براى شناخت جايگاه عترت به روايات و راويان معتبر اعتماد كرد و كوتاه سخن اين كه بينش هاى مذهبى مختلف، مىتواند مانع شناخت اين بعد از شخصيت اهل بيت عليهم السلام باشد.
در شرح حال وسيرت آن حضرت نوشته اند كه...
هرگز با سخن خويش بر كسى جفا نكرد و بر وى ستم نراند.
تا سخن كسى به پايان نمى رسيد سخن نمى گفت و گفتار او را قطع نمى كرد.
حاجت هيچ كسى را در صورت قدرت و توانايى رد نمى نمود.
پاى خود را هرگز در مقابل كسى دراز نكرد.
هرگز كنار هيچ جليس و همنشينى بر چيزى تكيه نمى كرد.
هيچ يك از خادمان را به دشنام و ناسزا نگرفت.
صدا به قهقهه بلند نمى كرد؛ بلكه تبسّم مى فرمود.
آن حضرت در تابستانها روى حصير جلوس مى نمود، و زمستانها روى پلاس مى نشست.
جامه هاى خشن مى پوشيد، اما هنگامى كه در ميان مردم ظاهر مى شد داراى سر و وضع آراسته بود.
خير و احسان آن حضرت آن چنان توأم با ادب ونزاكت و ظريف و لطيف انجام مى گرفت كه هرگز طرف احسان، شرمسار نمى گرديد؛ لذا نوشته اند كه...
بسيار احسان مى كرد و بخششها را پنهانى انجام مى داد، و اكثر اين خيرات را در شبهاى تار [ و بى سر وصدا ] برگزار مى كرد.
شیخ صدوق می گوید :
از احمد بن محمد بن ابی نصر بـِزَنطی نقل شده است که گفت :
به امام جواد علیه السلام عرض کردم :
ـ گروهی از مخالفین شما می پندارند که چون مامون پدر شما را برای ولایت عهدی خود پسندید و برگزید ، ایشان را « رضا » (یعنی پسندیده و مورد رضایت) نامید .
حضرت جواد علیه السلام فرمودند : به خدا دروغ می گویند ، خلاف می گویند ، بلکه خداوند ـ تبارک و تعالی ـ او را « رضا » نامید ؛ زیرا او برای خداوند ـ عزوجل ـ در آسمانش و برای رسولش و ائمه ی بعد از او ( علیهم السلام ) در زمینش مرضی بود .
بـِزَنطی گوید : عرض کردم : آیا مگر سایر پدرانتان ( علیهم السلام ) برای خدا و رسولش و ائمه راضی نبودند؟
حضرت فرمود : آری بودند .
عرض کردم : پس برای چه از این میان فقط پدرتان « رضا » نامیده شده است؟
فرمود : چون همان طور که دوستان و طرفدارانش به ایشان رضایت داده و ایشان را پذیرفتند ، مخالفین نیز ایشان را قبول کرده ، به ایشان رضایت داده بودند ، و این حالت برای پدران و اجداد ایشان اتفاق نیفتاد ؛ و لذا از بین آنان فقط ایشان « رضا » نامیده شده اند .
از سلیمان بن حفص مروزی روایت است که :
امام کاظم علیه السلام فرزندش علی را « رضا » می نامید و مثلاً می فرمود : فرزندم رضا را صدا کنید و یا به فرزندم رضا گفتم و یا فرزندم رضا به من گفت و زمانی که با حضرت رضا صحبت می کردند ، ایشان را با لفظ « ابالحسن » خطاب می فرمودند .
میان تعالیم ادیان الهی درباره والدین و حقوق آنها، نگاه مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به این مساله از ویژگی های خاص و ظریفی برخوردار است. به عنوان نمونه، هنگامی که در مکتب امام هشتم، امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می نشینیم، آن حضرت این گونه به ما می آموزند که:
"بدان که حق مادر، لازم ترین حقوق و واجب ترین آنها است؛ زیرا او (بار سنگین فرزند خویش را) تحمل و جابجا کرد؛ به گونه ای که هیچ کس حاضر نیست دیگری را این گونه به دوش بکشد. مادر (کودک خویش) را با چشم و گوش و همه وجودش، نگهداری کرد و بدین کار شادمان و خوشحال بود. پس (فرزند خویش را) علیرغم همه سختیهائی که وجود داشت، حمل نمود؛
آن سان که احدی تاب تحمل آنرا ندارد. او راضی است تا خود گرسنه بماند، اما فرزندش سیر باشد و خود تشنه بماند، ولی کودکش سیراب گردد و خود بی جامه باشد، اما فرزندش در جامه بسر برد و کودکش در زیر سایه قرار گیرد؛ در حالیکه خود او به زیر آفتاب است.
پس تا بدین اندازه باید سپاسگزار مادر بود و به او نیکی نمود و با او با مدارا رفتار کرد؛ هر چند که شما جز با یاری خداوند نمی توانید حتی کوچک ترین حق او را نیز ادا کنید، چرا که خداوند متعال حق او را قرین حق خود قرار داده و فرمود: "به انسان توصیه کردیم شکر من، و پدر و مادرت را به جا آور که بازگشت همه به سوی من است.
پدر نیز از نظر امام رضا (علیه السلام) دارای احترام و حقوق فوق العاده ای می باشد. از این رو، آن حضرت می فرماید:
"باید از پدر اطاعت کنی و نسبت به او نیکویی نمایی و در برابرش تواضع و خضوع کرده و به بزرگی از او یاد کنی و مورد احترام خویش قرارش دهی و در محضرش آهسته سخن گویی؛ چرا که پدر اصل و ریشه ی فرزند است و فرزند بخشی از اوست. اگر پدر نبود، فرزند هم نبود.
ای فرزندان! با قدرت و توانایی خداوند متعال، دارایی و موقعیت و جانتان را برای آنان به کار گیرید. به راستی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کنم که آن حضرت فرمود: خود و دارائیت به پدرت تعلق دارید. بنابراین خود و ثروت خویش را فدای پدرت نما.
(ای فرزندان!) در این دنیا با نیکی کردن به پدران، به خوبی در کنارشان باشید و پس از مرگ آنان با طلب بخشش و رحمت از خداوند، به یادشان باشید؛ چرا که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: "هر کس به پدرش در حال حیات و زندگیش نیکی و احسان کند، ولی پس از مرگش او را از دعای خیر فراموش نماید، خداوند او را عاق و نافرمان می نامد. ..."
نکند ما نیز گرفتار مرداب روزمرگی ها شده باشیم. نکند پدر و مادرمان که نردبان ترقی و پیشرفت زندگیمان بوده اند را به فراموشی سپرده باشیم.
نکند پدر و مادری از ما اینک چشم انتظار محبت و توجه ما باشند. بیائید اینک در شب میلاد مظهر محبت و عطوفت، به والدین خود سری بزنیم و آنان را در هر کجا که هستند مورد لطف و توجه قرار داده و از خدای خویش بخواهیم که یاریمان کند تا بتوانیم گوشه ای از زحماتشان را جبران نماییم
با مروری اجمالی به زندگانی پربرکت امام رضا علیهالسلام روشن میشود که قرآن، در سیره و سخن آن گرامی جایگاه ویژهای داشته و امام علیهالسلام ، زندگی روزمرّه خود را با آیههای وحی آنچنان عجین کرده بود که نور قرآن، در تمام ابعاد زندگیش پرتو افشانی میکرد.
ابراهیم بن عباس یکی از همراهان حضرت رضا علیهالسلام در این زمینه میگوید: «وَکانَ کَلامُهُ کُلُّهُ وَجَوابُهُ وتَمَثُّلُهُ اِنْتِزاعاتٍ مِنْ الْقُرآنِ الْمَجید وَکانَ یَخْتِمُهُ فی کُلِّ ثَلاثٍ وَکانَ یَقُولُ لَوْ اَنّی اَرَدْتُ اَنْ اَخْتِمَهُ فی اَقْرَبَ مِنْ ثَلاثٍ لَخَتَمْتُ وَلکِنّی ما مَرَرْتُ بِآیَةٍ قَطُّ اِلاّ فَکَّرْتُ فیها فی اَیّ شَیءٍ اُنْزِلَتْ؛(3) همه سخنان، پاسخها و مثالهای آن حضرت، برگرفته از قرآن مجید بود. هر سه روز یکبار قرآن را ختم میکرد و میفرمود: اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم میتوانم آنرا ختم کنم. امّا هرگز آیهای را تلاوت نمیکنم، مگر اینکه در آن میاندیشم که در باره چه چیزی نازل شده است.»
حضرت رضا علیهالسلام در مورد پیروی از آیات الهی میفرمود:
«قرآن کلام و سخن خداست، از آن نگذرید و هدایت را در غیر
آن نجویید که گمراه میشوید.
پروردگارا!
خواسته ام در اين جايگاه، يعنى جايگاه بنده فقير نااميد، آن است كه...
گناهان گذشته ام را بيامرزى ،
و در باقيمانده عمرم مرا از گناه بازدارى ،
و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غريبانه در زير خاكها خفته اند، ببخشى .
...تنهايى شان را با انوار احسانت از بين ببر،
و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل كن،
و به نيكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،
و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن،
... تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قيامت درامان باشند،
به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،
و بين من و آنان در آن نعمت گسترده شناسايى برقرار كن،
تا مشمول شادمانى گذشته وآينده شويم.
مردي گويد:
حضرت رضا (ع) را ديدم كه تمام غلامان خودش را از سفيد و سياه , سر سفره جمع كرده بود و با آنان غذا تناول مي فرمود گفتم يا بن رسول ا... كاش سفره غلامان را جدا مي كردي.
فرمود: ساكت باش, خداي ما يكي است , دين ما يكي است, مادر و پدر ما يكي است, جزاء همه در مقابل عمل است.
از فرمايشات آن حضرت است كه:
ـ نصف عقل آدمي اظهار دوستي و محبت نسبت به عموم مردم است .
ـ هديه كينه ها را از دلها مي زدايد.
ـ كسي كه روح تشكر نسبت به خلق خداوند نداشته باشد از نعمات پروردگار نيز شكر گزار نخواهد بود.
ـ در قيامت آن كس به من نزديكتر است كه در دنيا خوش اخلاق تر و نسبت به خانواده خود نيكوكارتر باشد.
* * *
اميد است بتوانيم اعمال و گفته هاي اين امام عزيز را الگو قرار داده در خود پياده نمائيم.
امين يا رب العامين
امام جواد (علیهالسلام) فرمود: هر كس قبر پدرم، حضرت رضا (علیهالسلام) را در طوس زیارت كند خداوند گناهان گذشته و آینده او را مىبخشد و روز قیامت براى او منبرى در مقابل منبر رسول خدا (صلى الله علیه و آله) مىنهد و با آسایش و آرامش بر آن منبر مىنشیند تا خداوند اعمال آخرین نفر از بندگان خود را رسیدگى نماید.
این روایت دو جنبه دارد:
1- بخشیدن گناه
2- آسودگى از حساب .
محمد بن سلیمان گفت: به حضرت جواد (علیهالسلام) گفتم :
شخصى حج واجب خود را به جا آورده پس از آن به حج عمره رفته و در مراجعت به زیارت رسول اكرم (صلى الله علیه و آله) نایل شده است؛ بعد به نجف و کاظمین رفته، حضرت على و امام موسى كاظم (علیهماالسلام) را زیارت كرده است؛
باز در همین ایام وضعش از نظر مالى به گونهاى است كه نمىتواند عازم حج شود؛
حال بفرمایید به حج برود، افضل و برتر است یا به طوس رفته، و حضرت رضا (علیهالسلام) را زیارت كند؟
قال:
«یاتى خراسان فیسلم على ابى علیه السلام افضل و لیكن
ذلك فى رجب»
فرمود:
در صورتى كه در ماه رجب باشد به خراسان رفته، پدرم حضرت رضا (علیهالسلام) را زیارت كند، بهتر است .
ای بالانشین که دریچههای آسمان به سمت رواقهای بارگاه تو باز میشود! تشنه شفاعتخویش را پیاله رضایتی ببخش و در سایه زیارت خوانیاش رضایش کن!
ای آبروی آسمان و زمین که همه منظومهها گرد گنبد طلایی تو در طوافند! دلهای شب زده ما را به نور ایمان شکوفا کن و با حرف و حدیثخلوت خدا آشنا!
ای تمنای روشن آسمان! کمتر از آهوی بیپناه نیستم، مرا هم ضمانت کن! به سرا پرده خویشتبخوانم و هم صحبت کبوتران آستانهات کن!
ای غریب نواز! زخمهای بیشمارهام به دستهای نوازش تو محتاج است . ای تکیه گاه هشتمین که دقیقهها با آهنگ نقاره خانه تو کوک میشوند! بیپناه خویش را دریاب!
باور کن اشک ها براى زیارت تو، لحظه شمارى مى کنند و نفس ها، حبس مى شوند تا کبوترانه، پیش پاى ضریحت بپرند؛
نکند لیاقت کبوتر شدن در آسمان حرمت را نداشته باشیم! اى سلطان توس، اى شمس الشموس! این همه دست برافراشته مى شود تا برسد به خاک پاى تو. دست ها بسته نیستند؛
دست ها هنوز مى توانند برخیزند و جرعه اى از تو بطلبند؛ نکند دست هایمان را برگردانى!
اى یادگار اهل بیت در غریبستان مرو! غریبه هاى این مرز و بوم تنها تو را مى شناسند و حرمت، کعبه نیازمندان شده است.
اشتیاق، قلب هایمان را سوزانده است؛ نکند آشنا نشویم با رایحه شفاعت تو و در ظلمت خویش بمانیم!
میثم امانى
یا ضامن آهو، به ضریحت که چشم مى دوزم، رازى میان زمزمه هاى من با تو از نگاهم جارى است. راز نهانى ام را بخوان که هلال طلایى گنبدت، ماه شب هاى تار دل شکستگان است.
رو به روى جلال تو مى ایستم تا اشک هایم را قطره قطره در صحن حرمت جارى کنم.
پنجره فولاد تو، جاده ابریشمى است براى ذهن خستگان تا به تو پیوند خورند.
در هیاهوى بى پناهان، پاسخ تو را مى شنوم که از آن سوى پنجره زمزمه مى کردى:
«نگاه دار سر رشته تا نگه دارم».
بیا و زائرانت را که پرندگان بى بال و پر تواند و به نوشیدن جرعه اى از نگاه تو دل خوشند، همچون کبوتران گنبدت پناه گاه باش.