افسردگی در کودکان را جدی بگیریم

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
افسردگی در کودکان را جدی بگیریم

شايد افسردگي شايع ترين مشكلي باشد كه در بين افرادي كه داراي مسائل روانشناختي هستند وجود دارد. در بين بيماراني كه به دليل شكايات بدني به پزشك مراجعه مي كنند دست كم 18% آنها افسردگي نيز دارند كه 3/1 آنها افسردگي شان خفيف يا شديد است.

شيوع افسردگي را در سنين پيش از مدرسه 3/0، در سنين مدرسه يك تا شش درصد و در نوجوانان 14 تا 25 درصد است. افسردگي در كودكان بيمار و سرطاني به علت شيمي درماني شايع‌تر است؛ به نحوي كه طبق آمارهاي جهاني 20 درصد كودكان بيمارستاني به افسردگي دچارند.

همچنين افسردگي يكي از معمول ترين حالات تشخيص است. در مورد بيماراني كه در مؤسسات بررسي هاي اجتماعي نشان مي دهد كه ميزان بالايي از افسردگي در بين كساني ملاحظه مي شود كه براي مسائل خود در جستجوي كمك برنيامده اند.

افسردگي يك بيماري رواني است كه گاهي كودكان را تحت تأثير قرار مي دهد و باعث مي شود كه آن ها براي يك دوره زماني طولاني احساس غم، عصبانيت و ناكامي كنند. در گذشته، متخصصان بر اين باور نبودند كه كودكان نيز ممكن است دچار افسردگي شوند، اما اكنون دانشمندان معتقد شده اند كه افسردگي عمده (حاد) در بين كودكان بسيار شايع است. طبق آمارهاي منتشر شده از سوي اتحاديه ملي بيماريهاي رواني در آمريكا ( nami )، در حدود دو درصد كودكان 6 تا 12 ساله و 4 درصد نوجوانان به افسردگي عمده مبتلا هستند.

شيوع اختلال افسردگي عمده در دختران نوجوان و زنان بزرگسال دو برابر پسران نوجوان و مردان بزرگسال است . البته پسران و دختران قبل از سن بلوغ به يك نسبت به اين اختلال مبتلا مي شوند و ميزان اين اختلال در مردان و زنان بين 25 تا 45 و در بالاترين حد است.

اصطلاح افسردگي در صحبت هاي معمولي براي توصيف يك حالت احساسي، يك واكنش نسبت به يك موقعيت و يك سبك اختصاصي رفتار مشخص مورد استفاده واقع مي شود. احساس افسردگي معمولاً بصورت " غمگيني " شناخته شده است . اين احساس ممكن است در هواي باراني در اثناي يك سرماي آزاردهنده يا بحث و گفتگو با يك دولت جلوه گر شود اغلب حادثه اي كه معمولاً انتظار مي رود شادي بخش باشد با احساساتي غم آلود ختم مي شود.

افسردگي شامل عواطف منفي (غم ، شادي ، احساس گناه و...) شناختهاي منفي (تصور از خود ضعيف ، بدبيني نسبت به خود ، انگيزه )، انگيزش منفي (علاقه به فعاليتهاي معمول زندگي )، تغييرات رفتاري (كندي فكر ، بي رمقي ، گريز) تغييرات نباتي (بي خوابي ، كاهش ميل جنسي ) با توجه به اين تعريف مي توان گفت افسردگي بيش از هرچيز ديگر يك پديده عاطفي است كه با حالت استيصال (من ) بستگي دارد.

افسردگی یک بیماری است که علت های آن می تواند ژنتیکی، روانشناختی، زیستی یا محیطی باشد؛ هر یک از عوامل ذکر شده می تواند ، هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان به بروز افسردگی بینجامد. در صورتی که علت، ژنتیکی باشد بایستی به اختلاف سطح هورمون ها و مواد بیوشیمیایی بدن توجه کرد و در عوامل روانشناختی به رابطه ی والدین و کودک و همین طور به حالات روحی و روانی پدر و مادر.

افسردگی به معنای فقدان یا از دست دادن است. کودکان افسرده فرد ، محیط یا چیزی دوست داشتنی را از دست داده اند و یا آن را هرگز به دست نیاورده اند.

حتی بعضی از روان کاوان افسردگی را معادل عزاداری دانسته اند و عنوان کرده اند که کودک افسرده برای از دست دادن شخص یا چیزی عزیز و دوست داشتنی ، گویی عزاداری می کند. شاید در پاره ای موارد به نظر برسد که کودک چیزی را از دست نداده ، اما مسلماً در بین چیزهایی که دارد فقدان چیزی را احساس می کند؛ برای مثال ، کودک مادر دارد ولی مادر دل خواهش نیست ؛ یا پدر دارد ، اما پدر دلخواه را ندارد. این گونه مضامین هم به عنوان فقدان سمبلیک مطرح هستند و موجب افسردگی می شوند .

گاهی رفتار والدین از نوع آزاردهنده ، تحقیر کننده و مقایسه کننده است که حالات افسردگی را در کودک به وجود می آورد. در پاره ای از موارد هم ، مادر خود افسرده است و کودک در اثر مجاورت با او ناخواسته تمامی حالات وی را دریافت می کند. به طور کلی چنان چه محیط زندگی کودک ، مطلوب نباشد ( از نظر محبت ، توجه و .... ) و نیازهایش ارضا نشود؛ خطر افسردگی برای او وجود دارد. به هر حال غالباً كودكان افسرده، والدين و بستگان درجه يك آنان از اختلالات خلقي رنج مي‌برند.

گرچه تئوريها و فرضيه هاي زيادي در مورد علل افسردگي رواني ابراز شده است ولي علت افسردگي كاملاً روشن نيست. به نظر مي رسد تغيير مواد شيميايي مغز در آن نقش داشته باشد. در برخي كودكان، افسردگي ممكن است ريشه ژنتيكي داشته باشد.

عوامل زير به عنوان علل ايجاد كننده و يا مستعد كننده اين گروه از بيماريها شناخته شده اند .

علل ارثي يا به عبارت بهتر علل بيولوژيكي
علل روان شناسي
علل محيطي يا اجتماعي – فرهنگي

بايد در نظر گرفت كه انسان اساساً يك موجود بيولوژيكي است (حيوان ) كه اجباراً در يك محيط اجتماعي نشود نما مي نمايد و به هيچ وجه از برخورد با عوامل رواني مصون نيست . نظام شخصيت و رفتار هر فردي نتيجه تعادل بين سه عامل فوق مي باشد.

هيچ فردي يافت نمي شود که آموزنده باشد و از يكي از اين عوامل سه گانه بتواند مصون بماند . البته ميزان و نسبت تعادل سه عامل فوق در يك فرد هميشه ثابت نبوده و دائماً در حال تغيير مي باشد ولي ميزان نوسان اين تعادل محدود بوده و لذا هر شخصي با نوع به خصوصي از رفتارش مشخص مي شود. مثلاً يكي از خوش برخورد ، ديگري تندخو، يك حريص و طماع و ديگري نعيم و بخشنده معرفي مي شود .

چند نوع مختلف افسردگي وجود دارد كه يك كودك ممكن است به آن مبتلا شود. اين انواع عبارتند از:

افسردگي عمده: شامل حداقل يك دوره از اين اختلال (كه افسردگي باليني يا تك قطبي هم خوانده مي شود) كه همراه است با حالت غمگيني پايدار و نشانه هايي مانند افكار خودكشي، از دست دادن علاقه نسبت به فعاليتهايي كه قبلاً خوشايند بودند، تغييرات عمده در وزن يا الگوي خواب، و كناره گيري اجتماعي. اين وضعيت مي تواند به ساير اختلالات رواني مانند اختلالات تغذيه اي نيز بينجامد. كودكاني كه افسردگي عمده را تجربه كرده باشند به احتمال زياد در آينده نيز دچار حملات افسردگي خواهند شد.

اختلال دو قطبي: اين اختلال كه قبلاً بيماري شيدايي - افسردگي ناميده مي شد، مستلزم دوره هاي متناوب تغيير شديد حال و وضع رواني (شيدايي و افسردگي) است. وضع بيمار در دوره هاي افسردگي مشابه افسردگي عمده است. دوره هاي شيدايي شامل نشانه هايي چون نياز كمتر به خواب، تند حرف زدن، افكار رقابت جويانه و رفتار شتاب زده و نسنجيده است. نشانه هاي اختلال دو قطبي در جوانان تا حدودي با بزرگسالان متفاوت است. براي مثال، كودكاني كه در مرحله شيدايي اند بيشتر از بزرگسالان زودرنج، تحريك پذير و داراي رفتارهاي تخريبي مي باشند. سرخوشي آنان نيز معمولاً كمتر از بزرگسالان است. تشخيص اختلال دو قطبي در كودكان مي تواند بسيار مشكل باشد، زيرا نشانه ها و علايم آن ممكن است با اختلالات شايع ديگر در كودكان چون اختلال نقص توجه/ بيش فعالي ( adhd ) و اختلال رفتاري اشتباه گرفته شود.

افسرده خويي: يك نوع افسردگي خفيف مزمن كه حداقل يك سال در كودكان پايدار باشد. كودكاني كه افسرده خويي دارند هميشه غمگين به نظر مي رسند و حالت زودرنجي و تحريك پذيري در آنها نمايان تر از افسردگي است. افسرده خويي در كودكان ممكن است با adhdو ساير وضعيت هاي رواني و پزشكي ارتباط داشته باشد. بيماراني كه دچار افسرده خويي اند، به افسردگي عمده مبتلا مي شوند و برعكس.

اختلال سازگاري: نوعي حمله افسردگي كه پس از يك تغيير عمده در زندگي مانند مرگ يك عزيز و يا يك فاجعه عمده بروز مي كند. دوره سازگاري در كودكاني كه دچار اين اختلال باشند، بيشتر از حد عادي مورد انتظار طول مي كشد يا اينكه اين دوره با فعاليتهاي روزانه آنان تداخل پيدا مي كند.

برخي حملات افسردگي، شديد ولي نسبتاً كوتاه هستند. برخي ديگر خفيف ترند اما ممكن است سال ها ادامه داشته باشند. كودكان معمولاً پس از آسيب هايي نظير از دست دادن يكي از والدين، جدايي پدر و مادر يا بيماري شديد آنان (سرطان، ديابت و...) دچار افسردگي مي شوند. كودكاني كه مورد اذيت و آزار يا بي توجهي قرار گرفته باشند نيز در معرض خطر بيشتري براي ابتلا به افسردگي قرار دارند. در بعضي موارد، كودكان ممكن است با وجود هيچ رويداد يا دليل روشني نيز دچار افسردگي گردند.

يك كودك ممكن است تنها يك دوره افسردگي را تجربه كند و يا چند دوره كه در فواصل آن حال عادي داشته باشد. يك دوره افسردگي نوعاً بين 6 تا 9 ماه به طول مي انجامد. كودكاني كه يك بار دچار حمله افسردگي شده باشند در خطر ابتلا به حمله اي ديگر در مدت 5 سال قرار دارند. همچنين به گفته اتحاديه ملي بيماري رواني در آمريكا (nami)، اين كودكان 5 برابر بيشتر از كودكاني كه دچار افسردگي نشده اند، احتمال دارد كه در بزرگسالي دچار افسردگي گردند. در بعضي موارد، افسردگي يك كودك پيش از آنكه سال ها بعد دوباره ظاهر گردد، بهبود مي يابد. در موارد ديگر، كودكان ممكن است افسردگي هاي مداومي داشته باشند كه نيازمند درمان تا دوران بزرگسالي است.

كودكان و بالغيني كه افسردگي دارند، اغلب در معرض اختلالات رواني ديگر مانند اختلالات تغذيه اي، خودزني، اختلال اضطراب، اختلالات يادگيري يا مشكلات سوء مصرف مواد قرار دارند.

به علاوه، طبق آمارهاي آكادمي روان پزشكي كودكان و بزرگسالان آمريكا (aacap)، حدود يك سوم كودكان بين 6 تا 12 ساله كه دچار افسردگي عمده شوند، در آينده دچار افسردگي دو قطبي خواهند شد.

كودكاني كه به افسردگي دچارند هميشه قادر نيستند يا تمايل ندارند كه با پدر و مادر خود درباره وضعيت شان صحبت كنند. به اين دليل، پدر و مادرها بايد مراقب نشانه هاي افسردگي در كودكان خود باشند. به پدر و مادرها توصيه مي شود كه درباره افكار و احساسات كودكانشان از آنها سؤال كنند. به علاوه، پدر و مادرها مي توانند با يك متخصص سلامت روان درباره اين كه هيجانات يا رفتار كودكانشان نشان دهنده وجود مشكل است يا نه مشورت كنند.

کودک افسرده فاقد انرژی لازم است و احساس خستگی می کند . از لحاظ ظاهر نیز رنگی پریده دارد. تمرکز حواس او پایین می آید؛ چنان چه قادر به توجه کردن و تمرکز داشتن نیست و خود را فردی بی ارزش و بی کفایت احساس می کند.

افکار مربوط به مرگ هم در او بروز می کند. فکر خودکشی ( البته بدون طرح و نقشه معین ) نیز در بعضی کودکان افسرده دیده می شود. کودکان افسرده به لحاظ پایین بودن سطح توجه تمرکز، اغلب قادر به درس خواندن نیستند.

یادگیری آن ها کُند می شود و علاقه ای به درس و مدرسه نشان نمی دهند. افت تحصیلی برای آن ها پیش می آید و حتی برخی از آنان ، پس از چند روز تعطیلی و به مدرسه رفتن ، ابراز بی علاقگی می کنند. به تدریج این فقدان تمایل ، به ترس از مدرسه تبدیل می شود. در این شرایط والدین معمولاً علت را در مدرسه جست و جو می کنند؛ در حالی که اغلب، علت این نوع ترس افسردگی کودک است و از آن جا که کودکان افسرده بسیار به مادر وابسته می شوند نگران از دست دادن مادر یا بیمار شدن او هستند و به این ترتیب از مدرسه دوری می کنند.

افسردگي در شيرخواران در چهره نمايان مي‌شود و تغيير در الگوي خواب و غذا و گريه‌هاي طولاني از ديگر نشانه‌هاي افسردگي در دوره‌ شيرخوارگي است. (افسردگي در شيرخوارگي در مواقعي بروز مي‌كند كه شيرخوار بيمار به ناگهان از مادر جدا مي‌شود).

كودكان افسرده داراي علائمي شامل تحريك پذير بودن، زودرنجي، پرخاشگري، ناسازگاري با همتايان خود و گريه‌هاي طولاني به همراه تغيير الگوي خواب و غذا هستند؛ اما در چهره آنها نشاني از افسردگي نيست.

افسردگي در نوجوانان سنين بالاتر با رفتارهاي بزهكارانه، خشونت فراوان، دروغگويي، فرار از خانه و آتش افروزي همراه است.

در بزرگسالان هم داشتن خلق پايين و شاد نبودن از علايم افسردگي است.

سردرد، دل درد ، سرگیجه و حالت تهوع از دیگر نشانه های جسمانی افسردگی است. از علائم رفتاری نیز می توان به این موارد اشاره کرد: کودکان افسرده معمولاً دروغ می گویند ، گاهی دزدی می کنند و بعضاً تمایل به کار خلاف دارند.

غمگيني مداوم، زودرنجي، تحريك پذيري و يك نوع حس كلي نوميدي دارند؛ آنان ممكن است علاقه اي به فعاليت هاي جديد از خود نشان ندهند و نيز ممكن است ديگر از فعاليتهايي كه قبلاً براي شان دل پذير و خوشايند بود، لذت نبرند. اين كودكان ممكن است با الگوهاي رفتاري پرخاشگرانه يا ضداجتماعي رو به رو گردند.

برخي ديگر ممكن است دچار تغيير وزن يا اختلال در الگوي خواب شوند. بسياري از كودكان افسرده از خستگي دايم و كمبود انرژي شكايت دارند.

علايم زير مي تواند والدين را در شناسايي افسردگي كودكان خود كمك كند:

1- اندوه، اشك و گريه مداوم

2- نااميدي

3- كاهش انگيزه فعاليت (از فعاليته هاي مطلوب گذشته نمي تواند لذت ببرد)

4- خستگي مداوم و انرژي تحليل رفته

5- انزواي اجتماعي و ارتباط ضعيف با ديگران

6- اعتماد به نفس پايين و احساس گناه

7- افزايش حساسيت به خود يا ناتواني

8- افزايش بيقراري، خشم يا تنفر

9- اشكال در ارتباط با ديگران

10- شكايت هاي مكرر از بيماري جسمي مانند سردرد و شكم درد

11- غيبت هاي مكرر از مدرسه و يا عدم انجام تكاليف مدرسه

12- تمركز ضعيف بر روي مطالب

13- اختلالات عمده در خواب و خوراك

14- سخن گفتن درباره فرار از خانه و يا تلاش در جهت آن

15- افكار يا رفتار دال بر خودكشي

كودكي كه معمولا با دوستانش بازي مي كرد، حالا بيشتر وقتش را در خانه و بدون انگيزه به تنهايي مي گذارند. اموري كه قبلا براي كودك نشاط آور بودند، حالا لذتي براي او ندارند. اين كودكان از مرگ دم مي زنند و مي گويند كه مي خواهند بمیرند. كودكان افسرده در سنين بزرگسالي تمايل بيشتري براي خودكشي دارند. نوجوانان افسرده ممكن است به سوي مصرف مواد مخدر، داروها و الكل روي آورند.

كودكان و نوجواناني كه درخانه و يا در مدرسه مشكلاتي را به بار مي آورند، ممكن است واقعا افسرده باشند، ولي خود ندانند. كودكان افسرده هميشه غمگين نيستند بنابراين والدين و معلمين ممكن است ندانند كه دردسرهايي كه آن ها ايجاد مي كنند به افسردگي آنها ارتباط دارد. وقتي كه ما مستقيما از اين كودكان افسرده بپرسيم، گاهي ممكن است بگويند كه غمگين هستند. تشخيص و درمان به موقع براي كودكان افسرده ضروري است.

خانواده و فضای روانی آن در پیشگیری از افسردگی و درمان این اختلال تأثیر بسیار دارد. البته در صورتی که افسردگی ، حاصل عوامل درونی باشد، درمان آن قدری متفاوت است و بایستی کودک نزد روان پزشک متخصص برده شود و سپس روان درمانی صورت گیرد.

اما برای درمان افسردگی های محیطی ( که بیشترین نوع افسردگی کودکان را شامل می شود ) ساختن فضایی دوستانه و صمیمانه، فضایی که کودک در آن احساس کند همه دوستش دارند و نیازهایش را به موقع و به جا برآورده می کنند، از مهم ترین عوامل است.

پدر و مادر افرادی هستند که کودک به آن ها علاقه بسیار دارد و وجودشان به ویژه در دوران کودکی لازم است. به علاوه، ارتباطات منفی و عاری از عشق و پذیرش، می توانند افسرده ساز باشند؛ بنابراین وجود محیطی سرشار از عشق و محبت و روابطی سالم و صمیمی برای کودکان ضروری است و نبایستی آنان را از این نعمت محروم کنیم. هم چنین باید بکوشیم روابط بچه ها با دوستان و بستگان به طریقی مثبت و مؤثر پیوسته برقرار باشد. آرزوها، خواسته ها و تمایلات منطقی و طبیعی پاسخ داده شوند و سعی کنیم جلوی فقدان آن چه را که ضروری و لازم است بگیریم.

● از دیگر عواملی که به بروز افسردگی کمک می کنند و برای پیشگیری ، باید به آن ها توجه کرد. عبارت اند از:

- جدا شدن از خانواده و منابع حمایت کننده عاطفــی

- تعویض مدرسه و از دست دادن دوستــان

- مهاجـــــرت

- عوض کــــــردن منــــزل

- تبعیض بین فرزندان و مقایسه کردن آنها با یکدیگر

- به رخ کشیدن نکات منفی کودک و ابراز نکردن صفات مثبت او

- از دست دادن عزیزان ، ( از آن جا که مرگ در اختیار بشر نیست. منظور از توجه در این زمینه آن است که خود و فرزندانمان در این شرایط برخورد مناسبی داشته باشیم)

- شکایت والدین از ناراحتیهای جسمانی که کودکان را نگران از دست دادن آنها می کند

- مطرح کردن مسائل و مشکلات اقتصادی در حضور فرزندان

- عنوان کردن حوادث و اتفاقات ناگوار اجتماعی

در درمان کودکان افسرده توجه به علت افسردگی اهمیت فراوان دارد؛ برای مثال چنان چه منبع حمایتی ای را که کودک از دست داده بشناسیم، می توانیم جایگزین خوبی برای او در نظر بگیریم. همان طور که قبلاً گفته شد. افسردگی در اثر فقدان به وجود می آید؛ بنابراین در درمان باید به فکر به دست آوردن چیزهای مطلوب و دوست داشتنی برای کودک باشیم.

اجازه دهیم کودک افسرده صحبت کند و احساس خود را بیان نماید. به احساس او احترام بگذاریم و سعی کنیم با تغییر رفتار خودمان تفسیر کودک از وقایع پیرامونش را عوض کنیم. گاهی نیز لازم است محیط کودک را قدری تغییر دهیم. کودکان، خود بهترین منابع اطلاع رسانی به بزرگسالان هستند.

یعنی از خود کودک می توانیم اطلاعاتی در مورد این که چرا غمگین است به دست آوریم.

در بسیاری موارد، افسردگی کودک به نوع رابطه او با عزیزانش به خصوص مادر مربوط می شود. گاهی نیز رفتار خشونت بار پدر و عدم ابراز عشق و محبت توسط او، به بروز حالات غم زدگی و افسردگی در کودک می انجامد. در این صورت، آموزش والدین برای این که چگونه با فرزندشان رفتار کنند می تواند بسیار کمک کننده باشد. سختگیری های افراطی پدر و مادر هم می تواند تولید افسردگی و بی پناهی کند. بنابراین روان درمانی حمایتی، آموزش والدین، تغییر محیط و به دست آوردن چیزهای مطلوب، از نکات مهمی است که در درمان افسردگی کودک بایستی به آن ها توجه کرد.

تشخيص و درمان به موقع براي كودكان افسرده ضروري است. افسردگي يك بيماري جدي است كه به كمك روانپزشك كودكان نياز دارد. درمان كامل شامل درمان فرد و خانواده است. در درمان افسردگي كودكان ممكن است كه داروهاي ضدافسردگي نيز نياز باشد.

به اولياء توصيه مي شود كه درصدد مراقبت پزشكي از هر كودكي كه داراي نشانه هاي افسردگي عمده است و تأثير منفي آن بر كيفيت زندگي اش آشكار شده برآيند. اگر پزشك متخصص كودكان مشكوك شود كه شايد كودك دچار افسردگي باشد از والدين كودك مي خواهد كه براي ارزيابي بيشتر و درمان او به روانپزشك متخصص كودك و نوجوان يا ديگر متخصصان سلامت روان مراجعه كنند.

درمان افسردگي در كودكان معمولاً شامل روان درماني، دارودرماني يا تركيبي از اين دو است. روان درماني ممكن است به صورت فردي يا خانوادگي باشد. براي درمان از طريق دارودرماني نيز معمولاً از داروهاي ضدافسردگي استفاده مي شود.

با تشکر از متن زیبا و علمی شما بزرگوار

عالی بود.اطلاعات کامل بود..

حالا اگرمیشه برای ادامه بحث چند نمونه مثال بزنم...به عنوان رویکردی عملی درجامعه آماری:

کودکی تقریبا10 ساله که یکی ازمراجعه کننده ها بود....درمواقع مختلف درطول روز...با یکی ازانگشتانش موهایش رو گره میزد..و یکی ازچشمانشو میبست وبا چشم دیگری به نقطه ایی خیره میشد...

برعکس..به شدت اجتماعی شده بودوظاهرا ارتباطش با محیط ازقبل بهترشده بود...

برای این موضوع آوردنش که چرا وقتی حواسش نیست این حرکت روانجام میده...درابتدا تصورشد

که یک حرکت برای انجام تمرکزه...یه عادت کودکانه..که ممکنه ازکسی به تقلیدیادگرفته باشه..

اما با ریشه یابی دقیق مشخص شد اون کودک به افسردگی شدید دچارشده اما چون درکنارافسردگی حس

قهرمان سازی هم درذهنش پرورش میداده(به خاطر مقایسه های پدرش با برادرکوچکتر)سعی داشته با

ارتباط اجتماعی خودش را نشان بده( اظهار وجود)..پس گاهی علائم افسردگی پنهان میشوند...

ودرکنار دیگر افکاریک کودک ممکنه حالتش تغییرکنه.


پس باید هنوزبیشتر برروی فرزندان خود ومشخصات ان ها دقیق شد.
موضوع قفل شده است