سوال (حدیث عنوان بصری)
تبهای اولیه
با سلام
برای من در مورد حدیث عنوان بصری توضیح بدهید.
علمی که امام صادق (ع) به اون اشاره کردند چه علمیه؟
چون مثلا خیلی ها هستد که اصلا از بندگی و اعتقاد و اینا چیزی نمی دونند اما دانشمندان برجسته ای میشن.
یعنی چی که « علم به یادگیری نیست» ؟
[="blue"]عنوان بصرى مرد مسنى كه نود و پنج سال از عمرش گذشته بود مىگويد: من سالها پيش مالك بن انس جهت يادگيرى حديث مىرفتم وقتى امام صادق(ع) به مدينه آمد پيش حضرت رفتم و دوست داشتم چنانكه از مالك حديث فرا گرفته بودم از آن حضرت نيز فرا گيرم. امام از رفت و آمد با من عذر آوردند و فرمودند: مشغله من زياد است علاوه بر ان در ساعات شبانه روز مشغول به اذكار و اورادى هستم. مرا از كارها و ذكرهايم باز ندار و به مانند گذشته پيش مالك برو و از او حديث بگير [احتمالاً چون عنوان بصرى امام صادق را فردى به مانند مالك بن انس مىدانست حضرت از رفت و آمد با او عذر آوردند].
عنوان بصرى مىگويد: من از سخن امام صادق اندوهگين شدم و از نزد آن حضرت بيرون آمدم و با خود گفتم اگر امام در من خيرى مىديد از رفت و آمد با من عذر نمىخواست به مسجد پيامبر رفتم و به قبر پيامبر(ص) سلام دادم و فرداى آن روز دوباره به زيارت پيامبر رفتم و دو ركعت نماز خواندم و از خداوند خواستم قلب امام صادق(ع) را به من مهربان گرداند و مرا از علوم آن حضرت روزى نمايد تا به راه راست هدايت يابم. پس از زيارت پيامبر ناراحت به خانهام بازگشتم و چون محبت امام به قلبم نشسته بود پيش مالك نرفتم و فقط براى نماز از خانه بيرون مىآمدم تا اين كه صبرم تمام شد و پس از نماز عصر به سمت خانه امام صادق(ع) رفتم و اجازه ورود خواستم خادم حضرت آمد و گفت چه مىخواهى گفتم جهت عرض سلام آمدهام. خادم گفت حضرت مشغول نماز است دم درب ايستادم چيزى نگذشته بود كه خادم حضرت آمد و گفت داخل شود. داخل شدم و بر آن حضرت سلام كردم حضرت پاسخ دادند و فرمودند: بنشين خداوند ترا بيامرزد نشستم حضرت سر بزير افكندند و پس از مدتى سر را بلند كردند و فرمودند كينه ات چيست گفتم ابوعبدالله حضرت فرمودند خداوند به تو توفيق دهد و كنيهات را ثابت بدارد خواسته ات چيست اى ابوعبدالله؟ عنوان مىگويد با خودم گفتم اگر ثمره ديدار با امام فقط همين دعا باشد مرا كافى است گفتم من از خداوند خواستم قلب شما را به من مهربان گرداند و از علوم شما مرا روزى فرمايد و اميدوارم كه خواستهام عملى شود. حضرت فرمودند: [="red"]اى ابوعبدالله علم به خواندن و فراگرفتن نمىباشد بلكه نورى است كه مىتابد در قلب هر كس كه خداوند بخواهد او را هدايت نمايد. [/]پس اگر علم خواهى از خودت در مرحله اول [="magenta"]عبوديت[/] را بخواه و علم را به عمل كردن به آن طلب كن و از خداوند طلب فهم كن تا خداوند به تو بفماند. عنوان مىگويد به حضرت خطاب كردم اى شريف حضرت فرمودند: بگو اى ابوعبدالله [به كنيه مرا صدا كن] گفتم اى ابوعبدالله [="#ff00ff"]حقيقت عبوديت چيست[/] حضرت فرمودند: سه چيز است. 1. اين كه بنده در آن چه خداوند به او داده براى خودش مالكيتى نبيند چون بندگان مالكيتى ندارند و مال را مال خداوند مىدانند و در هر جا او فرموده قرار مىدهند. 2. اهين كه بنده براى خودش تدبير و پيش بينى نكند. 3. تمامى اشتغال شخصى در اوامر و نواهى خداوند باشد.
پس هر گاه بنده در آنچه خداوند به او داده براى خودش مالكيتى نبيند، انفاق در مواردى كه خداوند امر به انفاق كرده راحت مىشود.
و هر گاه بنده تدبير امورش را به مدبر حقيقى يعنى خداوند واگذار كند مشكلات و مصائب دنيا براى او آسان مىشود.
و هر گاه بنده مشغول به انجام اوامر خداوند و ترك نهىهاى او شود وقتى براى مجادله و فخر كردن بر ديگران نمىيابد.
پس هر گاه خداوند به بنده اين سه چيز را كرامت فرمايد دنيا، شيطان و خلق بر او آسان خواهد شد و ديگر دنيا را به جهت افزونطلبى و فخر فروشى نمىخواهد و آنچه را در نزد مردم است به جهت برترى بر ديگران نمىخواهد و ايامش را به بطالت نمىگذراند و اين اول درجه تقوى است. خداوند مىفرمايد تلك الدار الاخره بخعلها اللذين لايريدون علواً فى الارض و الافساداً و العاقبة للمتقين. (آرى اين سراى آخرت را تنها براى كسانى قرار مىدهيم كه اراده برترى جويى در زمين و فساد را ندارند و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است.
گفتم: [="darkgreen"]اى ابوعبدالله مرا نصيحت نماييد: [/]حضرت فرمود، توصيه مىكنم تو را به نه چيز كه اين نه چيز سفارش من است به كسانى كه خواهان راه به سوى خداوند هستندو از خداوند مىخواهم كه به تو توفيق عمل به اين سفارشات را بدهد. سه تاى از اين نه چيز در [="magenta"]رياضت نفس[/] مىباشد و سه چيز در [="#ff00ff"]حلم [/]و سه چيز در [="#ff00ff"]علم.[/] اين نه چيز را حفظ كن و آن را سبك مشمار. عنوان مىگويد: حواسم را كاملاً به حضرت جمع نمودن براى شنيدن آنچه حضرت مىفرمايد: آنگاه حضرت فرمود: اما آن سه چيز كه در رياضت نفس است. بر حذر باش از اينكه آنچه را ميل و اشتها به آن ندارى بخورى چون موجب حماقت و نادانى مىشود و نخور مگر هنگام گرسنگى و هر گاه خوردى حلال بخور و نام خداوند را بر آن ببر و بياد بياور حديث پيامبر(ص) كه مىفرمايد: پر نكرده است فرزند آدم ظرفى را بدتر از شكمش. پس اگر ناچار از خوردن هستى ثلث معده را غذا بخور و ثلث آن را براى نوشيدنى و ثلث آن را براى نفس كشيدن بگذار.
و آن سه چيز كه در حلم است.
هر گاه كسى به تو گفت اگر يك بگويى ده جوابت مىدهم، تو بگو: اگر ده بگويى يك جواب نمىدهد. و هر گاه كسى به تو دشنام داد به او بگو: اگر در آنچه مىگويى راست مىگويى از خداوند مىخواهم مرا ببخشد و اگر دروغ مىگويى از خداوند مىخواهم ترا ببخشد و هر گاه كسى تو را وعده به خيانت داده تو او را به خيرخواهى و مراعات وعده بده
و آن سه چيز كه در علم است.
[="darkgreen"]آنچه را نمىدانى از علما سؤال كن [/]و بر حذر باش كه به جهت امتحان و تجربه از آنان سوال كنى (يعنى آنچه را مىدانى به جهت امتحان كه آيان او مىداند از او بپرسى) و بر حذر باش از اين كه به رأس خودت عمل كنى و تا راهى براى احتياط وجود دارد احتياط كن و از فتو دادن فرار كن به مانند فراز از شير و گردن خودت را پل براى ديگران قرار مده.
آنگاه امام صادق فرمود: برخيز ابوعبدالله كه تو را نصيحت كردم و مزاحم اذكار من نشود چرا كه من به خودم بدگمان هستم. و درود بر كسى كه از هدايت پيروى كند. (بحار الانوار 1/244)[/]
به بخشهایی از سئوال شما سرکار مریم در نوشته مدیر فرهنگی اشاره شد من فقط نکاتی را اضافه میکنم
آن چه از بررسى مجموع آيات به دست مى آيد و روايات نيز آن را تأكيد مى كند ، اين است كه : «حقيقت علم از منظر قرآن دانستن يك مشت اصطلاحات يا روابط مادى در ميان اشياء و به اصطلاح «علوم رسمى » نيست ، بلكه منظور از آن ، معرفت و آگاهى خاصى است كه انسان را به «قنوت » يعنى اطاعت پروردگار ، و ترس از دادگاه او و اميد به رحمت خدا دعوت كند . علوم رسمى و روز نيز اگر در خدمت چنين معرفتى باشد ، علم است و اگر مايه غرور و غفلت و ظلم و فساد گردد ، «قيل و قالى » بيش نيست .» و از حوزه اون علومی که اهل بیت به ویژه امام صادق علیه السلام در فرمایشی که به عنوان بصری فرمودند خارج هستند .
در روايتى نیز اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد :
علم بر دو گونه است : 1 . علم مسموع ، كه همان علم شنيده شده و فرا گرفته شده از خارج است(علم اكتسابى)
2 . علم مطبوع ، كه از ديگرى ياد نگرفته بلكه در طبيعت و سرشت انسان نهاده شده است .
سپس مى فرمايد : علم مسموع به تنهايى و بدون علم مطبوع فايده ندارد»1
آن چه مورد عنايت آيات و روايات است همين علم مطبوع است ، كه نور الهى است و قلب انسان را روشن كرده ، به انسان بينايى و بصيرت مى دهد ، چنان كه امام صادق(عليه السلام) در روايتى مى فرمايد : «ليس العلم بالتعلم انما هو نور يقع فى قلب من يريد الله تبارك و تعالى ان يهديه ; علم ياد گرفتنى نيست ، بلكه نورى است كه خداوند در قلب هركس كه بخواهد هدايت كند مى اندازد .»2
اين علم اختصاص به معصومين ندارد ، بلكه خداوند به هر كسى كه زمينه و شايستگى آن را در خود به وجود آورد ، به همان اندازه عنايت خواهد كرد .
1.ر.ک :نهج البلاغه ، جعفر شهيدى ، حكمت 338
2.ميزان الحكمه ، محمّد رى شهرى ، ج 10 ، ص 230