تحریفات گسترده در کتب اهل سنت

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تحریفات گسترده در کتب اهل سنت

سلام بنده در تاپیک (اهل سنت پاسخ بدهند) مدارکی را از تحرفات گسترده انان در کتبشان اورده بودم
بدلیل خاص بودن موضوع و اینکه با کمک دوستان بتوانیم دایره المعارفی را در این خصوص جمع اوری کنیم شروع میکنم

ابن‌حجر هیتمی در «الصّواعق المحرقه» خبری در رابطه با خواستگاری جناب ابوبکر و عمر از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و امتناع پیامبراکرم صلّی‌الله‌علیه و اله و سلم از قبول آن به استناد کتاب «سنن ابوداوود سجستانی» آورده‌است.1

حال آن‌که اکنون در کتاب «سنن ابوداود» چنین حدیثی وجودندارد.

به نظر شما روایت کجا رفته‌است ؟!
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـ
1-الصواعق المحرقه» باب 11 ( الایات وارده فیهم - الایه الثانیه عشره - قوله تعالی ( و انه لعلم الساعه ) الزخرف 61 ) ص227 ، مکتبه الحقیقه افست استانبول 1424" می گوید : "وأخرج أبو داود السجستانی أن أبا بکر خطبها فأعرض عنه صلی الله علیه و(آله)و سلّم ثم عمر فأعرض عنه فأتیا علیا فنبهاه إلى خطبتها فجاء فخطبها فقال صلی الله علیه و سلم ما معک فقال فرسی وبدنی "

قندوزی در کتاب ینابیع ‌المودّه به نقل از مسند احمدبن‌حنبل حدیث مواخات(برادری) رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله و امیرمؤمنان علیه‌السّلام را به سند حذیفه 1 و زیدبن‌ابی‌اوفی2 می‌آورد.

امّا هم‌اکنون اگر به مسند احمد و مسند حذیفه در آن مراجعه‌ کنید، اثری از این حدیث نیست. و مسند زیدبن‌ابی‌اوفی را به کل نخواهید دید!

پس قندوزی حنفی به کدام مسند احمد استناد کرده ‌‌است؟
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـ
1-ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 - ص 178
[ 4 ] أحمد فی مسنده : بسنده عن حذیفة بن الیمان رضی الله عنه قال : آخى رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بین المهاجرین والأنصار وکان یؤاخی بین الرجل ونظیره ، ثم أخذ بید على فقال : هذا أخی
2-ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 - ص 177 - 178
لباب التاسع فی أحادیث المواخاة [ 1 ] أحمد فی مسنده : بسنده عن زید بن أبی أوفى قال : لما آخى رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بین أصحابه ( 1 ) فقال على : یا رسول الله آخیت بین أصحابک ولم تواخ بینی وبین أحد ( 2 ) ؟ ! فقال : والذی بعثنی بالحق نبیا ( 3 ) ما أخر تک إلا لنفسی فأنت منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی ، وأنت أخی ووارثی . [ قال : وما أرث منک یا رسول الله ؟ قال : ما روث الأنبیاء قبلی . قال : وما ورث الأنبیاء قبلک ؟ قال : کتاب الله وسنة نبیهم ] ، وأنت معی قی قصری ( 4 ) فی الجنة مع ابنتی ‹ صفحه 178 › فاطمة ( 1 ) وأنت أخی ورفیقی ثم تلا [ رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ] ( إخوانا على سرر متقابلین ) . المتحابون فی الله ینظر بعضهم إلى بعض

محمَدحسنین هیکل در کتاب «حیاة محمّد» چاپ اوّل سال 1354ﻫ در مورد یوم‌الانذار (روزی که رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله میهمانی برای انذار خویشاوندان خویش ترتیب ‌می‌دهد.)داستان را این‌گونه ذکر می‌کند:

... رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله رو به نزدیکان خویش می‌فرماید: «کدام‌یک از شما در این امر مرا پشتیبانی‌ می‌کند، تا برادر، وصی و خلیفه‌ی من در میان شما باشد؟»

آن‌ها از او روی‌ می‌تابند و قصد ترک (خانه) می‌کنند. ولیکن (امیرمؤمنان) علی برخواست که او در آن زمان نوجوان نابالغی بود و گفت: «ای رسول خدا! من تو را یاری‌ می‌کنم. من با هرآن‌که با تو محاربه ‌کند، محاربه ‌می‌کنم.» (بنی‌هاشم لبخند زدند و بعضی‌شان قهقهه‌ سر دادند...)

ولی در چاپ دوّم و سوّم این کتاب که در سال‌های ١٣۵۴ و ١٣۵٨ توسّط دارالکتب‌المصریة انتشار می‌یابد، وقتی نوبت به نقل ماجرای یوم‌الدّار می‌رسد، در کلام رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله دست‌ برده و به ذکر این مقدار اکتفا می‌شود:

«کدام‌یک از شما در این امر مرا پشتیبانی ‌می‌کند؟»و عبارت «برادر، وصی و خلیفه‌ی من در میان شما» حذف ‌می‌گردد.

شیخ محمّدجواد مغنیة در کتاب «فلسفة‌التوحیدوالولایة» می‌گوید: «هیکل آن(عبارت) را برای دست‌یابی به پانصد لیره حذف ‌کرد.»1 و به نقل سیّدهاشم معروف در سیرة‌المصطفی: «جز این نیست که آن را برای فروش هزار نسخه از کتاب‌اش حذف ‌کرد.» 2

چیزی که واضح است این‌که این تحریف رویکردی است سازمان‌ داده ‌شده، ولی با چه هدفی؟
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـ

1-فلسفة‌التوحیدوالولایة، ص179و132
إن هیکل نفسه قد حذف ذلک لقاء (500) جنیه
2-الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص) - السید جعفر مرتضى - ج 3 - ص 63
وذلک لقاء خمسمأة جنیه ، أو لقاء شراء ألف نسخة من کتابه (راجع : فلسفة التوحید والولایة ص 179 و 132 وسیرة المصطفى ص 131 و 130

حاکم نیشابوری در کتاب «المستدرک»1 این حدیث را از ابی‌موسی از رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله ذکر کرده:

«بهترین زنان عالمیان چهار نفرند.» 2 حاکم پس از ذکر حدیث تصریح دارد که تنها مسلم این حدیث را (در صحیح خویش) آورده ‌است.

امّا ما چنین حدیثی را در صحیح مسلم ندیدیم، نه در فضائل حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها ، نه در فضایل حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و هیچ کجای دیگر (از این کتاب) نیز...

در این رابطه باید از چه کسی پرسید؟
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـ
1-المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 154
إنما تفرد مسلم باخراج حدیث أبی موسى عن النبی صلى الله علیه وآله خیر نساء العالمین أربع
2-بهترین چهار زن در کتب معتبر عامّه چنین معرّفی‌شده‌اند: «مریم‌بنت‌عمران، خدیجه‌بیت‌خویلد، فاطمه‌بنت‌محمّد و آسیه همسر فرعون»: تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 52 - ص 5 – 6. تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 35 - ص 136، تفسیر ابن کثیر - ابن کثیر - ج 1 - ص 371، صحیح ابن حبان - ابن حبان - ج 15 - ص 401 – 402- باب مناقب فاطمة الزهراء رضی الله عنها، المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 22 - ص 402- باب و من مناقب فاطمه، کنز العمال - المتقی الهندی - ج 12 - ص 143 – 144-ح34404، الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1822. تفسیر القرطبی - القرطبی - ج 4 - ص 83، الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 4 - ص 1821. الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 1 - ص 629: خیر نساء العالمین أربع : مریم بنت عمران ، وخدیجة بنت خویلد ، وفاطمة بنت محمد ، وآسیة امرأة فرعون

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آیا می دانید سوخت شش ماهه حمام های اسکندریه چه بود؟

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در کتاب «تاریخ مختصر الدّول» چاپ «دار رائد بیروت» ذیل «الدولة‌التاسعه» ضمن شرح وقایع زمان خلافت عمربن‌خطّاب در مورد «یحیی» معروف به غرماطیقوس سخن ‌می‌گوید که اهل اسکندریه و نصرانی بوده ‌است، امّا از عقیده‌ی تثلیث خویش برگشته و او را بدین دلیل طرد کردند. او تا زمانی که عمروبن‌عاص اسکندریه را فتح‌ کرد، زنده‌بود. عمرو او را تکریم ‌می‌کرد و با حُسن استماع و درایت و... خود، از علم فلسفی او بهره‌ می‌برد و با او ملازمت ‌داشت.

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]روزی یحیی به عمرو گفت: «کتاب‌خانه‌ی اسکندریه و دسته‌جاتی که در آن هست، تحت سلطه‌ی توست. درباره‌ی چیزی که تو نفعی از آن می‌بری، با تو معارضه‌ نمی‌کنم، و امّا آن‌چه که تو از آن نفعی نمی‌بری، ما بر آن اولی هستیم.»

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عمرو به او گفت: «آن چیست که بدان نیاز داری؟»

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یحیی گفت: «کتب حکمتی که در خزائن ملوکیه هست.»

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عمرو گفت: «برای من ممکن ‌نیست، مگر پس از اجازه از جناب عمربن‌خطّاب.»

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عمروبن‌عاص به عمر نامه‌ نوشت و از سخن یحیی وی را مطّلع ‌کرد.

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پس پاسخ عمر رسید که در آن نوشته‌ بود: « و امّا کتبی که در موردش سخن ‌گفتی: اگر با کتاب خدا موافق باشد، پس در کتاب خدا بی‌نیازی از آن نهفته‌ است! و اگر مخالف کتاب خداست، به آن حاجتی نیست. برای از بین ‌بردن آن‌ها اقدام‌ کن!»

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پس از آن عمرو شروع به ریختن کتب در حمّام‌های اسکندریّه کرد و آن‌ها را در آتشگاه‌های حمّام به‌آتش ‌کشید. از کتب به مدّت شش ماه به عنوان سوخت حمّام استفاده‌ می‌شد.1

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در حالی‌که در چاپ «الاباء الیسوعیین» در بیروت و نیز در ارائه آزاد متن کتاب در اینترنت از جمله در المکتبة ‌الشّامله به این مقدار که عمرو با یحیی حسن هم‌نشینی و ... داشت، بسنده ‌شده ‌است. و بقیه داستان را که اصل و پیام آن است، بریده‌اند. 2

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به این ترتیب شما نه از درخواست یحیی چیزی خواهید دانست، نه از دستور عمربن‌خطاب و نه از سوخت شش‌ماهه‌ی حمّام‌های اسکندریه. چرا مگر این از جمله خدمات خلیفه‌ی دوّم نیست؟ فروزان‌داشتن آتشگاه‌های قلمرو خلافت[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]!

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]برای ملاحظه اصل مدارک این فایل را دانلود کنید![=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]1- تاریخ مختصر الدول- ص 175-176- الدولة التاسعه- ط دار رائد- بیروت
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وفی هذا الزمان اشتهر بین الإسلامیین یحیى المعروف عندنا بغرماطیقوس ... وکان عمرو عاقلاً حسن الاستماع صحیح الفکر، فلازمه وکان لا یفارقه، ثم قال له یحیی یومًا: إنک قد أحطت بحواصل الإسکندریة وختمت على کل الأشیاء الموجودة بها، فما لک به انتفاع فلا أعارضک فیه، وما لا انتفاع لک به فنحن أولى به، فقال له عمرو: وما الذى تحتاج إلیه ؟ قال: کتب الحکمة التی فی خزائن الملوکیة،فقال له عمرو: لا یمکننی أن آمر إلا بعد استئذان أمیر المؤمنین عمر بن الخطاب . وکتب إلى عمر وعرفه قول یحیی، فورد علیه کتاب عمر یقول فیه:وأما الکتب التی ذکرتها، فإن کان فیها ما یوافق کتاب الله، ففی کتاب الله عنه غنى، وإن کان فیها ما یخالف کتاب الله، فلا حاجة إلیه فتقدم بإعدامها،فشرع عمرو بن العاص فى تفریقها على حمامات الإسکندریة وإحراقها فی مواقدها فاستنفدت فی ستة أشهر...
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]2-المکتبه‌الشامله: وفی هذا الزمان اشتهر بین الإسلامیین یحیى المعروف عندنا بغرماطیقوس ... وکان عمرو عاقلاً حسن الاستماع صحیح الفکر فلازمه وکان لا یفارقه. ومن الأطباء المشهورین فی هذا الزمان بولس الاجانیطی…

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ابن‌شهر‌آشوب (م قرن6) در کتاب «مناقب آل‌ابی‌طالب» به ذکر فرزندان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌پردازد:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]«حسن، حسین و محسن که سقط شد.»[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]سپس به نقل از کتاب «معارف» ابن‌قتیبه می‌گوید:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]«محسن از زخم قنفذ ازبین‌رفت.» 1[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و کنجی‌شافعی (م قرن7) نیز در ذیل باب مشابه در کتاب کفایه‌الطالب به نقل حکایت سقط محسن‌بن‌علی توسّط ابن‌قتیبه اشاره‌ می‌کند.2 امّا در چاپ‌های کنونی این کتاب از جمله چاپ «دارالمعارف» در قاهره این‌گونه آمده:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]«و امّا محسن‌بن‌علی از بین ‌رفت، درحالی ‌که کوچک بود.»3[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]روشن است که این تغییر، تصحیف سهوی نیست بلکه تحریف و عمدی است. چه کسی یا کسانی و با چه هدفی دست به این تحریف زده‌اند؟[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]1-مناقب آل أبی طالب - ابن شهر آشوب - ج 3 - ص 133[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]وأولادها : الحسن ، والحسین ، والمحسن سقط ، وفی معارف القتیبی : ان محسنا فسد من زخم قنفذ العدوی[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]2-کفایة الطالب، باب فی ذکر عدد أولاده علیه السلام، ص411، چاپ الحیدریة نجف أشرف: ".. وزاد على الجمهور وقال: إن فاطمة علیها السلام أسقطت بعد النبی ذکراً، کان سماه رسول الله(ص) محسناً وهذا شیء لم یوجد عند أحدٍ من أهل النقل إلا عند ابن قتیبة ".[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]3- المعارف - ابن قتیبة - ص 211 –ط دارالمعارف- قاهره[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در «تاریخ یعقوبی» چاپ نجف اشرف سنه 1358ﻫ آمده ‌است:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] «گفته‌شده که آخرین آیه‌ای که بر رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم نازل‌شد، این بود:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ﴿ الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی، ورضیت لکم الإسلام دیناً ﴾ و آن روایت، روایتی صحیح، ثابت و صریح است و نزول آن در روز نص بر [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]امیرالمؤمنین [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]علی‌بن‌ابی‌طالب صلوات‌الله‌علیه در غدیر خم بود.» 1 [/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]امّا متن کتاب در چاپ «دارصادر» در بیروت سنة 1379ﻫ این‌گونه تحریف‌شده‌است:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] «... نزول آن در روز نفر بر امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابی‌طالب بعد از ترّحم بود ».2 [/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به نظر شما چرا شأن نزول یک آیه در چاپی دیگر تغییرمی‌کند؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]1-تاریخ الیعقوبی - الیعقوبی - ج2 – ص37 – ط النجف الأشرف – سنة 1358:
".. وقد قیل: إن آخر ما نزل علیه: ﴿ الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی، ورضیت لکم الإسلام دیناً ﴾ وهی الروایة الصحیحة الثابتة الصریحة، وکان نزولها یوم النص على أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب صلوات الله علیه بغدیر خم..".
2-تاریخ الیعقوبی - الیعقوبی - ج 2 - ص 43- ما نزل من القرآن بالمدینه- ط دار صادر فی بیروت سنة 1379ﻫ 1960م- موسسه و نشر فرهنگ اهل بیت – قم
قیل : إن آخر ما نزل علیه " الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا " . وهی الروایة الصحیحة الثابتة الصریحة . وکان نزولها یوم النفر على أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، صلوات الله علیه ، بعد ترحم


[/]



[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در «مختصر جامع بیان العلم»، باب «ذکر اقوال بعضى از علما درباره‌ی بعضى دیگر» به دو سند مختلف از ابوحنیفه نقل‌شده که گفت:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] « احدی را از عطاء‌بن‌ابی‌رباح افضل ندیدم.»

[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] و روایت ‌شده که به ابوحنیفه گفته‌ شد: «تو را چه می‌شود که از عطاء روایت ‌نمى‌کنى؟!»
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
جواب داد: « چرا که من او را اهل فتوا به حلَیّت متعه یافتم!»

این دو نقل بدون فاصله در ص 196 کتاب مذکور اکنون موجود است.(1) [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ولی اثری از آن در خود کتاب « جامع بیان العلم و فضله » که در سال 1398 در بیروت «دارالکتب العلمیه» چاپ ‌شده، نیست. روایت افضلیّت عطاء آمده،

لیکن سخنی از عدم روایت ابوحنیفه از او به دلیل فوق‌الذّکر دیده‌ نمی‌شود. (2) چرا؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-مختصر جامع بیان العلم، باب حکم قول العلماء بعضهم فی بعض - ص196
عن أبی عاصم الضحاک بن مخلد قال سمعت أبا حنیفة یقول ما رأیت أفضل من عطاء بن أبی رباح ... و عن ابی یحیی الحمانی قال سمعت أبا حنیفة یقول ما رأیت أحدا أفضل من عطاء بن أبی رباح ... و قد روی عن أبی حنیفة انَه قیل له مالک لا تروی عن عطاء؟! قال: لأنی رأیته یفتی بالمتعة
2-جامع بیان العلم وفضله - ابن عبد البر - ج 2 - ص 153
قال حدثنا أبو عاصم الضحاک بن مخلد قال سمعت أبا حنیفة یقول ما رأیت أفضل من عطاء بن أبی رباح وأخبرنا حکم قال حدثنا یوسف قال حدثنا أبو عبد الله محمد خیران الفقیه العبد الصالح قال حدثنا شعیب بن أیوب سنة ستین ومائتین قال سمعت أبا یحیى الحمانی یقول سمعت أبا حنیفة یقول ما رأیت أحد أفضل من عطاء بن أبی و...[/]

«حسن زمان» در کتاب « القول‌المستحسن فی فخر الحسن» می‌گوید: «در آیه کریمه ( إنا لما طغى الماء حملناکم فی الجاریة لنجعلها لکم تذکرة وتعیها أذن واعیة ) اشاره به این حدیث وجوددارد که : بدانید مثل اهل‌بیت من در میان شما چون کشتی نوح است. هر کس بر آن سوارشد، نجات‌یافت و هر کس تخلّف‌ورزید، هلاک‌شد و در لفظی غرق‌شد. آن را احمد ، ابن‌جریر و حاکم از ابوذر غفاری ... نقل‌کرده‌اند.»1
پس چرا هم‌اینک اثری از حدیث سفینه در مسند احمد نیست؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-القول‌المستحسن فی فخر الحسن»، ص 342
وإلیه الإشارة فی الآیة الکریمة : * ( إنا لما طغى الماء حملناکم فی الجاریة لنجعلها لکم تذکرة وتعیها أذن واعیة ) * مع حدیث : ألا أن مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها هلک ، وفی لفظ : غرق . رواه أحمد وابن جریر والحاکم عن أبی ذر الغفاری ، والصولی من جهة الرشید عن آبائه عن ابن عباس ، والبزار عنه وعن ابن الزبیر والدولابی فی الکنى عن أبی الطفیل قال : سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول فذکره ..... "

لطفا برای ملاحظه تصاویر مدارک، فایل زیر را Download نمایید!

دانلود

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]


[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] جمال الدّین القرشی در کتاب «تفریح الاحباب» حدیث سفینه را به سند ابوذر و به نقل از احمد آورده ‌است که: ابوذر درحالی‌که در کعبه را گرفته‌ بود، گفت:

«از پیامبر شنیدم که می‌گفت: بدانید که مَثَل اهل‌بیت من در میان شما، همچون کشتی نوح است. هر که بر آن سوارشد، نجات‌یافت و هر که تخلّف‌ورزید، هلاک‌گشت.»1

امّا اینک حدیث سفینه در صفحات مسند احمد دیده‌نمی‌شود. یعنی چه شده؟

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]برای دیدن تصویر اصل مدرک، این فایل را دانلود کنید!

نیز ر.ک به استناد حسن زمان در کتاب خویش به حدیث سفینه از قول مسند احمد

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-تفریح الاحباب فی مناقب الال و الاصحاب - محمد عبد الله بن عبد العلی القرشی الهاشمی - 413-414
" عن أبی ذر : أنه قال - وهو آخذ بباب الکعبة - : سمعت النبی ص یقول : ألا إن مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح من رکبها نجى ومن تخلف عنها هلک . رواه أحمد "

در موضوعیت متعه کردن بنقل از بیان عمر بن خطاب در صحیح بخاری

در این طبع ها از کتاب صحیح تحریفی که صورت گرفته بدین صورت بوده

در حدیثی متواتر نقل شده از یحیی از عمران ابی بکر و ابورجاء نقل کرده از عمران ابن حصین رضی الله عنهما که گفت آیه متعه نازل شد در کتاب خدا پس ما انجامش دادیم بهمراه رسول الله ص و قرآن آنرا حرام نکرده تا زمان مرگ ( در سند اصلی محمد میگوید که عمر چنین گفته ) ولی در سند تحریفی میگوید اینی که میبینید گفته / قال محمد یقال انه عمر

اینهم سند عینی از تحریف که من نتوانستم با این مشخصات اصلا حدیثی پیدا کنم شما توانستید خبرم کنید.

یاحق

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]

در مدارک اهل‌تسنّن وقوع ترور رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله توسّط گروهی از منافقین به ‌فراوانی به‌ چشم‌ می‌خورد. اگرچه در این اسناد خبری از اسامی این منافقین نیست (1) و تنها ابن‌حزم در المحلّی حدیثی را به نقل از حذیفه آورده، که از ایشان بدین شرح نام‌ برده ‌است:

«ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و سعدبن‌ابی‌وقّاص از جمله کسانی بودند که قصدداشتند در عقبه‌ی تبوک رسول خدا را به ‌قتل ‌رسانند.»(2)

امّا جالب است که ابن‌حزم با ذکر این دلیل که ولیدبن‌جُمیع در سلسله روات این نقل می‌باشد، آن را ساقط می‌داند. حال‌آن‌که در نهایت شگفتی می‌بینیم که ولیدبن‌جمیع فردی است که توسّط عدّه‌ی کثیری از رجال‌شناسان عامّه توثیق‌ شده ‌است. همچون عجلی، ابن‌معین و ابوحاتم که او را صالح‌الحدیث خوانده و ابن‌حجر در مورد او تعبیر به صدوق کرده ‌است و از رجال بخاری و مسلم بوده ‌است. (3).

سؤال این‌جاست چرا علمای عامّه از نقل احادیثی که به ذکر نام منافقین در واقعه‌ی ترور پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله پرداخته، خودداری نمودند؟ این درحالی است که به تصریح ابن‌حزم این دست اخبار از حذیفه این صحابی بزرگوار فراوان موجود است.

و دیگر این‌که آیا دانشمندان عامّة با وجود این اشتباه فاحش ابن‌حزم، او را خواهند بخشید؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ ترور پیامبر در منابع اهل‌تسنّن بدون ذکر اسم این منافقین

مسلم در صحیح خود- ج 8 - ص 123- کتاب صفات منافقین و احکامهم
( حدثنا ) زهیر بن حرب حدثنا أبو أحمد الکوفی حدثنا الولید بن جمیع حدثنا أبو الطفیل قال کان بین رجل من أهل العقبة وبین حذیفة بعض ما یکون بین الناس فقال أنشدک بالله کم کان أصحاب العقبة قال فقال له القوم اخبره إذ سألک قال کنا نخبر انهم أربعة عشر فان کنت منهم فقد کان القوم خمسة عشر واشهد بالله ان اثنى عشر منهم حرب لله ولرسوله فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد وعذر ثلاثة قالوا ما سمعناه منادی رسول الله صلى الله علیه وسلم ولا علمنا بما أراد القوم وقد کان فی حرة فمشى فقال إن الماء قلیل فلا یسبقنی إلیه أحد فوجد قوما قد سبقوه فلعنهم یومئذ
ابن‌کثیردر تفسیرش- ج 2 - ص 387: وکذا قد حکى فی معجم الطبرانی قاله البیهقی ویشهد لهذه القصة بالصحة ما رواه مسلم حدثنا زهیر بن حرب ...
امام احمد در مسند خود،- ج 5 - ص 390 – 391 ، بیهقی در السنن الکبری ج 9 - ص 33
و هیثمی در مجمع الزوائد،- ج 1 - ص 110: ... فلما کان بعد ذلک نزع بین عمار وبین رجل منهم شئ ما یکون بین الناس فقال أنشدک بالله کم أصحاب العقبة الذین أرادوا أن یمکروا برسول الله صلى الله علیه وسلم قال نرى أنهم أربعة عشر قال فان کنت فیهم فکانوا خمسة عشر ویشهد عمار ان اثنى عشر حزبا لله ورسوله فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد . رواه الطبرانی فی الکبیر ورجاله ثقات

2ـتصریح ابن حزم به برخی از اسامی منافقین که قصد ترور رسول خدا را داشتند و اسقاط حدیث به دلیل ولید بن جمیع:
ابن حزم در المحلّی- ج 11 - ص 224: وأمّا حدیث حذیفة فساقط لأنه من طریق الولید بن جمیع وهو هالک ولا نراه یعلم من وضع الحدیث فإنه قد روى أخبارا فیها ان أبا بکر . وعمر . وعثمان . وطلحة . وسعد بن أبی وقاص رضی الله عنهم أرادوا قتل النبی صلى الله علیه وسلم وإلقاءه من العقبة فی تبوک وهذا هو الکذب الموضوع الذی یطعن الله تعالى واضعه فسقط التّعلق به والحمد لله رب العالمین

3ـ جرح و تعدیل عبدالله‌بن‌جمیع
معرفة الثقات - العجلی - ج 2 - ص 342: ( 1943 ) الولید بن عبد الله بن جمیع الزهری مکی ثقة وقال مرة حجازی
تاریخ ابن معین ، الدارمی - یحیى بن معین - ص 222:838 - وسألته عن الولید بن جمیع فقال : ثقة
میزان الاعتدال - الذهبی - ج 4 - ص 337: 9362 - الولید بن جمیع [ د ، ت ، س ، م ] . هو ابن عبد الله بن جمیع الزهری الکوفی . عن أبی الطفیل ، وأبى سلمة بن عبد الرحمن . وعنه یحیى [ ابن سعید ] ( 1 ) القطان ، وأبو أحمد الزبیری ، وجماعة . وثقه ابن معین ، والعجلی . وقال أحمد وأبو زرعة : لیس به بأس . وقال أبو حاتم : صالح الحدیث . وقال ابن حبان : فحش تفرده فبطل الاحتجاج به . وقال الحاکم : لو لم یذکره مسلم فی صحیحه لکان أولى . وقال الفلاس : الولید ابن عبد الله بن جمیع الزهری من أنفسهم ، کوفی ، کان یحیى لا یحدثنا عنه ، فلما کان قبل موته بقلیل أخذتها من على الصائغ ، فحدثنی بها ، وکانت ستة أحادیث . معاویة بن هشام ، عن الولید بن عبد الله بن [ أبى سلمة ] ( 2 ) جمیع ، حدثنی أبو الطفیل ، سمعت أبا هریرة یقول : شکوت إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم سوء الحفظ ، فقال : افتح کساءک ففتحت . ثم قال : اجمعه ، فجمعته ، فما نسیت شیئا سمعته منه .
تقریب التهذیب - ابن حجر - ج 2 - ص 286: 7459 - الولید بن عبد الله بن جمیع الزهری المکی نزیل الکوفة صدوق یهم ورمی بالتشیع من الخامسة / بخ م د ت س .[/]

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بخاری از تحریم متعه توسّط عمر درحالی‌که در حیات پیامبر به‌جاآورده‌می‌شد و از آن نهی‌نشده‌بود، حدیث‌آورده1
امَا به چه دلیل در چاپ‌های اخیر جمله‌ی «قال محمّد یقال عمر» [محمّدبن‌اسماعیل بخاری (در مورد فردی که به رای خود از متعه نهی کرد،) گفت: او عمر بوده‌است.] حذف‌شده‌است؟ 2

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ صحیح البخاری - البخاری - ج 5 - ص 158- چاپ دارالفکر: حدثنا مسدد حدثنا یحیى عن عمران أبى بکر حدثنا أبو رجاء عن عمران بن حصین رضى الله تعالى عنه قال نزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلى الله علیه وسلم ولم ینزل قرآن یحرمه ولم ینه عنها حتى مات قال رجل برأیه ما شاء قال محمد یقال إنه عمر
2ـ چاپ‌های: دار احیاء التراث العربی – بیروت
دار الکتب العلمیة - بیروت
دار المعرفة – بیروت

لطفا فایل زیر را Download نمایید

http://www.fetrat.com/data/QuestionAnswer/tahrim-mote.ppsx

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شیخ أحمد صاوی در حاشیه‌اش بر تفسیر جلالین چاپ اوّل «دار احیاءالتّراث‌العربی» در بیروت ، سال 1419 هـ ،تحقیق محمّدعبدالرّحمن مرعشلی پس از ذکر ایه 6 سوره کهف -فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا- می‌گوید:
«گفته‌شده که این آیه در مورد خوارج نازل‌شده، همان‌هایی که تأویل کتاب و سنّت را تحریف‌کردند و به‌واسطه‌ی آن خون و اموال مسلمین را حلال‌شمردند همان‌گونه که الان در نظائرشان دیده‌می‌شود. یعنی فرقه‌ای در حجاز که به نام وهّابیت شهرت دارند، فکرمی‌کنند بر حقیقتی هستند ولی آن‌ها همان دروغ‌گویان‌اند. (شیطان اختیار آن‌ها را به‌دست‌گرفته و یاد خدا را از دل‌های‌شان برده‌است. آن‌ها حزب شیطان‌اند. بدانید که حزب شیطان از زیان‌کاران هستند.(مجادله/19)) از خدای منّان می‌خواهیم که نسل‌شان را مقطوع گرداند!»1
امّا در چاپ اوّل دارالکتب‌العلمیة سال 1420هـ ، تصحیح و ضبط محمّدعبدالسّلام شاهین این عبارت حذف‌شده‌است2: «همان‌گونه که الان در نظائرشان دیده‌می‌شود. یعنی فرقه‌ای در حجاز که به نام وهّابیت شهرت‌دارند، فکرمی‌کنند بر حقیقتی هستند ولی آن‌ها همان دروغ‌گویان‌اند.»
لذا در این متن اصلا وهابی دیدی ندیدی! فکرمی‌کنید در این‌جا چه کسی شیطنت‌کرده‌است؟!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]1-کتاب «حاشیة العلامه الصاوی على تفسیر الجلالین»، ص78: چاپ دار احیاء التراث العربی
"وقیل هذه الآیة نزلت فی الخوارج الذین یحرفون تأویل الکتاب والسنة ویستحلون بذلک دماء المسلمین وأموالهم کما هو مشاهد الآن فی نظائرهم، وهم فرقة بأرض الحجاز یقال لهم الوهابیة یحسبون أنهم على شىء ألا انهم هم الکاذبون، استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکر الله أولئک حزب الشیطان ألا إن حزب الشیطان هم الخاسرون، نسأل الله الکریم أن یقطع دابرهم "
2-کتاب «حاشیة العلامه الصاوی على تفسیر الجلالین»، ص77: چاپ دار الکتب العلمیة
"وقیل هذه الآیة نزلت فی الخوارج الذین یحرفون تأویل الکتاب والسنة ویستحلون بذلک دماء المسلمین وأموالهم ، استحوذ علیهم الشیطان فأنساهم ذکر الله أولئک حزب الشیطان ألا إن حزب الشیطان هم الخاسرون، نسأل الله الکریم أن یقطع دابرهم

لطفا برای ملاحظه تصویر مدارک، فایل زیر را Download نمایید!

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] http://www.fetrat.com/data/QuestionAnswer/tahrif hashie savi.ppsx

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و این‌ها، همان‌ها نیستند؟!

[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در کتب شیعی به نقشه‌ی تروری از جانب منافقین اشاره‌شده که پس از واقعه‌ی غدیر و در بازگشت از حجّة‌الوداع رخ‌می‌دهد و حذیفه در این واقعه شاهد منافقینی است که در عقبه‌ی هرشی کمین‌گرفته و قصددارند رسول خدا را طبق برنامه‌ی قبلی و در تاریکی به‌قتل‌رسانند.(1) دراین‌باره امّا در کتب عامّة سخنی به‌میان‌نیامده‌است.

لیکن ایشان از ترور نافرجام رسول خدا توسّط منافقین در بازگشت از عقبه ‌ی تبوک به صراحت و بسیار سخن‌گفته‌اند. از آن جمله‌اند: مسلم، ابن‌کثیر، امام احمد، بیهقی، هیثمی (2)و ... که اینان به سند ولیدبن‌جُمیع از ابی‌الطّفیل این حدیث را نقل‌نموده‌اند. البته در این نقل‌ها خبری از نام آن منافقین نیست. امّا ابن‌حزم این دانشمند برجسته‌ی اهل‌تسنّن با آوردن حدیثی از ولیدبن‌جُمیع از حذیفه‌بن‌یمان نام ایشان را چنین ذکرکرده: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و سعدبن‌ابی‌وقّاص.

ولی وی حدیث را با تضعیف ولیدبن‌جُمیع ساقط می‌کند.(3) درحالی‌که کثیری از علمای اهل‌تسنّن وی را توثیق‌ نموده و او جزء رجال بخاری و مسلم و دیگر صحاح است.(4)

این اتّفاق‌ها: عدم نقل ترور پس از واقعه‌ی غدیر، عدم نقل حدیث حذیفه که در آن اسامی ذکر شده و اسقاط حدیث بدون دلیل صحیح از سوی ابن‌حزم حتماّ دلیلی دارد و ما آن دلیل را در سخن امام ذهبی یافتیم.

وی کتمان چنین حقایقی را در رابطه با صحابه بر تک‌تک مردم و علما واجب دانسته‌ است.(5)

سخن این‌جاست که منظور از آن مردمی که خدای متعال به رسول‌اش وعده‌ی حفاظت از آسیب‌شان را در غدیر خم داد،(مائده/67) چه کسانی بودند؟

آیا ایشان از جمله‌ی همان عدّه‌ای نیستند که به عقیده‌ی ذهبی کتمان چنین حقایقی در مورد ایشان بر همگان واجب است؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 28 - ص 97 – 101و ج 37 ص 115 و 135. عوالم: ج 3:15 ص 304. اقبال الاعمال: ص 458.
فتعاقدوا وتحالفوا على أن ینفروا به ناقته ، وکانوا أربعة عشر رجلا . . . فقال حذیفة : فدعانی رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) ودعا عمار بن یاسر وأمره أن یسوقها وأنا أقودها[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]2ـ ترور پیامبر در منابع اهل‌تسنّن بدون ذکر اسم این منافقین
مسلم در صحیح خود- ج 8 - ص 123- کتاب صفات منافقین و احکامهم
( حدثنا ) زهیر بن حرب حدثنا أبو أحمد الکوفی حدثنا الولید بن جمیع حدثنا أبو الطفیل قال کان بین رجل من أهل العقبة وبین حذیفة بعض ما یکون بین الناس فقال أنشدک بالله کم کان أصحاب العقبة قال فقال له القوم اخبره إذ سألک قال کنا نخبر انهم أربعة عشر فان کنت منهم فقد کان القوم خمسة عشر واشهد بالله ان اثنى عشر منهم حرب لله ولرسوله فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد وعذر ثلاثة قالوا ما سمعناه منادی رسول الله صلى الله علیه وسلم ولا علمنا بما أراد القوم وقد کان فی حرة فمشى فقال إن الماء قلیل فلا یسبقنی إلیه أحد فوجد قوما قد سبقوه فلعنهم یومئذ
ابن‌کثیردر تفسیرش- ج 2 - ص 387: وکذا قد حکى فی معجم الطبرانی قاله البیهقی ویشهد لهذه القصة بالصحة ما رواه مسلم حدثنا زهیر بن حرب ...
امام احمد در مسند خود،- ج 5 - ص 390 – 391 ، بیهقی در السنن الکبری ج 9 - ص 33
و هیثمی در مجمع الزوائد،- ج 1 - ص 110: ... فلما کان بعد ذلک نزع بین عمار وبین رجل منهم شئ ما یکون بین الناس فقال أنشدک بالله کم أصحاب العقبة الذین أرادوا أن یمکروا برسول الله صلى الله علیه وسلم قال نرى أنهم أربعة عشر قال فان کنت فیهم فکانوا خمسة عشر ویشهد عمار ان اثنى عشر حزبا لله ورسوله فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد . رواه الطبرانی فی الکبیر ورجاله ثقات

3ـتصریح ابن حزم به برخی از اسامی منافقین که قصد ترور رسول خدا را داشتند و اسقاط حدیث به دلیل ولید بن جمیع:
ابن حزم در المحلّی- ج 11 - ص 224: وأمّا حدیث حذیفة فساقط لأنه من طریق الولید بن جمیع وهو هالک ولا نراه یعلم من وضع الحدیث فإنه قد روى أخبارا فیها ان أبا بکر . وعمر . وعثمان . وطلحة . وسعد بن أبی وقاص رضی الله عنهم أرادوا قتل النبی صلى الله علیه وسلم وإلقاءه من العقبة فی تبوک وهذا هو الکذب الموضوع الذی یطعن الله تعالى واضعه فسقط التّعلق به والحمد لله رب العالمین

4ـ جرح و تعدیل عبدالله‌بن‌جمیع
معرفة الثقات - العجلی - ج 2 - ص 342: ( 1943 ) الولید بن عبد الله بن جمیع الزهری مکی ثقة وقال مرة حجازی
تاریخ ابن معین ، الدارمی - یحیى بن معین - ص 222:838 - وسألته عن الولید بن جمیع فقال : ثقة
میزان الاعتدال - الذهبی - ج 4 - ص 337: 9362 - الولید بن جمیع [ د ، ت ، س ، م ] . هو ابن عبد الله بن جمیع الزهری الکوفی . عن أبی الطفیل ، وأبى سلمة بن عبد الرحمن . وعنه یحیى [ ابن سعید ] ( 1 ) القطان ، وأبو أحمد الزبیری ، وجماعة . وثقه ابن معین ، والعجلی . وقال أحمد وأبو زرعة : لیس به بأس . وقال أبو حاتم : صالح الحدیث . وقال ابن حبان : فحش تفرده فبطل الاحتجاج به . وقال الحاکم : لو لم یذکره مسلم فی صحیحه لکان أولى . وقال الفلاس : الولید ابن عبد الله بن جمیع الزهری من أنفسهم ، کوفی ، کان یحیى لا یحدثنا عنه ، فلما کان قبل موته بقلیل أخذتها من على الصائغ ، فحدثنی بها ، وکانت ستة أحادیث . معاویة بن هشام ، عن الولید بن عبد الله بن [ أبى سلمة ] ( 2 ) جمیع ، حدثنی أبو الطفیل ، سمعت أبا هریرة یقول : شکوت إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم سوء الحفظ ، فقال : افتح کساءک ففتحت . ثم قال : اجمعه ، فجمعته ، فما نسیت شیئا سمعته منه .
تقریب التهذیب - ابن حجر - ج 2 - ص 286: 7459 - الولید بن عبد الله بن جمیع الزهری المکی نزیل الکوفة صدوق یهم ورمی بالتشیع من الخامسة / بخ م د ت س .
5کلام بزرگان هنگامی که برای ما معلوم شود که از روی هوا و عصبیت است ، به آن التفاتی نمی شود بلکه از آن دست کشیده شده و روایت نمی شود . همانطور که ثابت شده است صرفنظر کردن از بیشتر آن چه بین صحابه و جنگ میان آنان ( که خدا از همه ی آنان راضی باد !! ) . و هنوز هم آن در دیوان‌ها و کتب و جزء ها از کنار ما رد می شوند ، ولی بیشتر آن منقطع و ضعیف است و بعضی از آن دروغ است ، و این است آن چه در دستان ما و بین علمای ماست . پس شایسته است ترک و پنهان داشتن آن ، بلکه از بین‌بردنش تا قلب‌ها بر حبّ صحابه صاف‌شود و راضی‌شدن از آنان زیاد شود . و کتمان این امر بر عامّه‌ی مردم و تک تک علما واجب است .
سیر أعلام النبلاء - الذهبی - ج 10 - ص 92
کلام الاقران إذا تبرهن لنا أنه بهوى وعصبیة ، لا یلتفت إلیه ، بل یطوى ولا یروى ، کما تقرر عن الکف عن کثیر مما شجر بین الصحابة وقتالهم رضی الله عنهم أجمعین ، وما زال یمر بنا ذلک فی الدواوین والکتب والاجزاء ، ولکن أکثر ذلک منقطع وضعیف ، وبعضه کذب ، وهذا فیما بأیدینا وبین علمائنا ، فینبغی طیه وإخفاؤه ، بل إعدامه لتصفو القلوب ، وتتوفر على حب الصحابة ، والترضی عنهم ، وکتمان ذلک متعین عن العامة وآحاد العلماء


[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و این چنین بود صلاحدید جناب ابوهریره

[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بخاری در صحیح خود از ابوهریره نقل‌می‌کند:

«من از رسول خدا دو ظرف را حفظ‌ کردم. یکی از آن را پخش‌ کردم و امّا دیگری اگر آن را پخش ‌می‌کردم، این گلو بریده ‌می‌شد.» (1)

[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به راستی...
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]-چه می شود که در حکومت اسلامی سزای نقل حدیث پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله توسّط صحابی او، قتل است و یا در این رتبه رعب‌انگیز ؟
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]-آن، چه موضوعاتی بوده که ابوهریره در آن شرایط بیان‌اش را به صلاح خویش نمی‌بیند و از طرح آن‌ها به‌صورت گزینشی امتناع‌ می‌کند؟
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]-چرا ابوهریره نیمی از آن‌چه از کلام نور و هدایت را که از رسول خدا شنیده، کتمان‌ می‌کند؟ آیا در این‌صورت وی مشمول این آیه شریفه نمی‌شود که می‌فرماید:

«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى‏ مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ (بقره/159)»

«کسانى که دلایل روشن، و وسیله هدایتى را که نازل کرده‏ایم، بعد از آنکه در کتاب براى مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت مى‏کند و همه‌ی لعن‏کنندگان نیز، آنها را لعن مى‏کنند»[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]_____________________________________________
1 -ابوهریره می گوید: نیمی از احادیث اش را از ترس کتمان کرده است
صحیح البخاری - البخاری - ج 1 - ص 38- کتاب العلم
حدثنا إبراهیم بن المنذر قال أخبرنا ابن أبی فدیک بهذا أو قال غرف بیده فیه حدثنا إسماعیل قال حدثنی أخی عن ابن أبی ذئب عن سعید المقبری عن أبی هریرة قال حفظت عن رسول الله صلى الله علیه وسلم وعاءین فأما أحدهما فبثثته واما الآخر فلو بثثته قطع هذا البلعوم


[/]

چه کسی گفته طلحه علیه عثمان ... ؟!

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ابن‌ابی‌الحدید به نقل از ابوجعفر ابن‌جریرطبری می‌گوید:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] عثمان از طلحه به قدر پنجاه هزار طلبی داشت.

روزی طلحه به او گفت: «قرضی که از آن توست را فراهم ‌کرده‌ام.»

عثمان گفت:

« از برای تو! کمکی در قبال جوانمردی‌ات.»

و وقتی در محاصره قرارمی‌گیرد، (عثمان) می‌گوید:

«(این) جزای سنمار است.» 1 امّا جمله ی اخیر –جزای سنمار- از قول عثمان، از تاریخ طبری حذف‌ شده‌ است. 2 [/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]گفتنی است سنمار معماری رومی بود که قصر خورنق را برای نعمان‌بن‌منذر ساخت. نعمان برای ‌آن‌ که وی کاخی نظیر آن یا بهتر از آن برای دیگری نسازد، دستور داد تا او را از فراز کاخ بر زمین افکندند و «جزاء سنمار» (پاداش سنمار) از این رو در عرب مثل شده‌ است 3
[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
ذکر این جمله از زبان عثمان این‌گونه مناسبت دارد که طلحه در شوراندن مردم علیه عثمان نقش دارد. در عین این‌که وی به طلحه نیکی‌کرده ‌است.

[/][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]امّا چرا این نظر عثمان در صفحات «تاریخ طبری» کتمان ‌شده ‌است؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 10 - ص 5
طبری أن عثمان کان له على طلحة خمسون ألفا ، فخرج عثمان یوما إلى المسجد ، فقال له طلحة : قد تهیأ مالک فاقبضه ، فقال : هو لک یا أبا محمد معونة لک على مروءتک قال : فکان عثمان یقول وهو محصور : جزاء سنمار .
2-تاریخ الطبری - الطبری - ج 3 - ص 432 - 433
... عن موسى بن طلحة قال کان لعثمان على طلحة خمسون ألفا فخرج عثمان یوما إلى المسجد فقال له طلحة قد تهیأ مالک فاقبضه قال هو لک یا أبا محمد معونة لک على مروءتک
3- فرهنگ فارسی معین


[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]تفکر در قرآن لازم نیست[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]روزی عمر آیه و فکهة و ابا (عبس/31) را میخواند کلمه اب را نفهمید که به چه معناست. بعد گفت: لزومی ندارد یاد بگیریم و در کتاب خدا لازم نیست زیاد تعمق و تفکر کنیم !!! از قرآن هرچه میدانید عمل کنید و هر چه را که نمیدانید به خدا واگذارش کنید !!! (1)[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]همچنین روایت شده است که شخصی به خلیفه گفت: من شدیدترین آیه را در قران می دانم. عمر با تازیانه بر سر او کوبید و گفت: به تو چه مربوط که در قران تحقیق می کنی ! (2)[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]واقعا من مانده ام با این تاریخ ، از طرفی بگویی کتاب خدا ما را بس! و از طرف دیگر وقتی ندانی چه چیزی قران گفته ! خوب ما بالاخره چکار کنیم؟ یعنی قرآنی که نمیدانیم چی گفته ما را بس است!![/]

______________________

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]پی نوشت:[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif](1) تفسیر ابن جریر ج 30 ص 38- مستدرک ج2 ص514- تفسیر کشاف ج3 ص 253- الموافقات شاطبی ج1 ص21 و 25- الدر المنثور ج 6 ص 317[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] (2) الدر المنثور ج2ص227[/]

[=tahoma]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]جناب بخاری! برای این کار جوازی لازم نبود؟
[/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]
[/]
[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به عقیده‌ی اهل‌تسنّن جواز نقل از کسی که سبّ صحابه می‌کند، وجود ندارد.(1)

با این حال چه می‌شود که صحیح بخاری که اصحّ کتب ایشان پس از قرآن است، مالامال است از قول رواتی که کارشان سبّ علیّ‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السّلام بوده ‌است(2)؟

___________________________________________________

1ـ تهذیب التهذیب - ابن حجر - ج 11 - ص 385: ومن سب أحدا من الصحابة فهو اهل أن لا یروى عنه
تهذیب التهذیب - ابن حجر - ج 1 - ص 447و تهذیب الکمال - المزی - ج 4 - ص 322: ...وکل من شتم عثمان أو طلحة أو واحدا من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم دجال لا یکتب عنه وعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین

2ـ از آن جمله‌اند: حریز بن عثمان الرحبی، مروان بن الحکم بن أبی العاص· عمران بن حطان السدوسی، إسحاق بن سوید العدوی البصری، حصین بن نمیر الواسطی أبو محصن الضریر مولى الهمدان کوفی الأصل، أزهر بن عبدالله الحرازی الحمصی، عبد الله بن زید بن عمرو أبو قلابة، محمد بن زیاد الألهانی، عبد الله بن شقیق العقیلی، مغیرة بن مقسم أبو هشام الضبی الکوفی و ...[/]


[/]

[=tahoma]

معترض حدیبیه عمر نبود!

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از او که مردد به نبوّت بود نام نبرید! این صحیح نیست...

با وجود تصریح کامل بسیاری از کتب معتبر اهل‌تسنّن بر روایت داستان «صلح حدیبیه، اعتراض عمر به رسول خدا (ص) و تصریح به‌این‌که براین ‌اساس به نبوّت او شک ‌برده ‌است.»(1)

چرا بخاری و مسلم روایت را نقل‌ می‌کنند، امّا قسمتی را که خلیفه‌ی دوّم نسبت به نبوّت پیامبر اعتراف‌به‌شک ‌دارد، حذف‌ می‌کنند(2)؟

______________________

پی نوشت:

1ـ صحیح ابن حبان - ابن حبان - ج 11 - ص 224, تاریخ الإسلام - الذهبی - ج 2 - ص 371, تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 57 - ص 229, تفسیر البغوی - البغوی - ج 4 - ص 202, المعجم الکبیر - الطبرانی - ج 20 - ص 14, المصنف - عبد الرزاق الصنعانی - ج 5 - ص 339

فقال عمر : والله ما شککت منذ أسلمت إلا یومئذ فاتیت النبی صلى الله علیه وسلم فقلت ألست رسول الله حق قال بلى قلت ألسنا على الحق وعدونا على الباطل قال بلى قلت فلم نعطی الدنیة فی دیننا إذا قال إنی رسول الله ولست أعصی ربی وهو ناصری قلت أولیس کنت تحدثنا أنا سنأتی البیت فنطوف به قال بلى فخبرتک أنک تأتیه العام قال لا قال فإنک تأتیه فتطوف به...

2ـ صحیح البخاری - البخاری - ج 3 - ص 182: فقال عمر بن الخطاب فأتیت نبی الله صلى الله علیه وسلم فقلت الست نبی الله حقا قال بلى قلت السنا على الحق وعدونا على الباطل قال بلى قلت فلم نعطى الدنیة فی دیننا إذا قال إنی رسول الله ولست أعصیه وهو ناصری قلت أولیس کنت تحدثنا انا سنأتی البیت فنطوف به قال بلى فأخبرتک انا نأتیه العام قال قلت لا قال فإنک آتیه ومطوف به

صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 5 - ص 175: فجاء عمر بن الخطاب فاتى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال یا رسول الله ألسنا على حق وهم على باطل قال بلى قال ألیس قتلانا فی الجنة وقتلاهم فی النار قال بلى قال ففیم نعطى الدنیة فی دیننا ونرجع ولما یحکم الله بیننا وبینهم فقال یا ابن الخطاب انى رسول الله ولن یضیعنی الله ابدا قال فانطلق عمر فلم یصبر متغیظا[/]
[/]

برادران سنی در مورد این تحریفات نظری ندارند؟

عمر و عایشه و خیلیای دیگه به پیامبر اعتقفاد نداشتن و مثل یه آدم عادی بهشون نگاه میکردن،گاهی به پیامبر ناسزا میگفتن،نقشه میکشیدن

تو زمان پیامبر میتونین اثبات کنین ادم معروفی واقعا به پیامبری پیامبر ایمان آورده بوده؟
چون اگه آدمی از یارای پیامبر بهش ایمان نیاورده بوده باشه،یعنی اینکه معجزات خاصی نداشتن یا اینکه مثل آدمای معمولی اشتباه میکردن که کسی ایمان نیاورده بود

برام مهم اگه میشه جواب بدین

منتقد;103785 نوشت:
عمر و عایشه و خیلیای دیگه به پیامبر اعتقفاد نداشتن و مثل یه آدم عادی بهشون نگاه میکردن،گاهی به پیامبر ناسزا میگفتن،نقشه میکشیدن تو زمان پیامبر میتونین اثبات کنین ادم معروفی واقعا به پیامبری پیامبر ایمان آورده بوده؟ چون اگه آدمی از یارای پیامبر بهش ایمان نیاورده بوده باشه،یعنی اینکه معجزات خاصی نداشتن یا اینکه مثل آدمای معمولی اشتباه میکردن که کسی ایمان نیاورده بود برام مهم اگه میشه جواب بدین

با سلام پیامبر ص معجزات زیادی داشتند وبسیاری از افراد به ایشان ایمان آوردند ودر رکاب حضرت شهید شدند. وکسانی بودند که خدا در قرآن آنها را ستوده وبیست سال پای کار ایستادند تا اسلام در جزیرة العرب مستقر شد.ونام افرادهم در تاریخ محفوظ مانده ولی توجه کنید که:(مشکل اینجاست)
اهل سنت میگن همه آنهامومن متقی وعادل بودند . با صحبت زیر ببینید این حرفشون درست است یانه؟که البته این بحث نتایج کلی داره

قران مسلمونارو چند دسته کرده
اونایی که خدا از اونها راضیه واونا از خدا راضی است رضی الله عنهم ورضوا عنه واینها کاملترینند. سوره توبه

اونایی که کار بد وخوب رو با هم انجام میدن مثل خیلی ازماها واخرون خلطوا عملا صالحا واخر سیئا وبعد خدا می فرماید امید است که خدا اونها رو ببخشه و عسی ای یتوب علیهم سوره توبه

مومنایی که باید ایمانشون کامل تر بشه یا ایها الذین امنوا امنوا ای کسانی که ایمان آوردید ایمان(کاملتر) بیارید

انهایی که مسلمون ظاهری هستند سوره حجرات میفرماید عربها میگن ما ایمان اوردیم بگو هنوز ایمان توقلبشون وارد نشده وقالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم .ایه 14

یک عده هم منافقند که قران آیات زیادی رو در مورد اونا اورده وتوصیفشون کرده
به پیامبر میفرماید بعضی از اهل مدینه منافقند وتو اونهارو نمیشناسی وما اونهارو می شناسیم...

با وجود پیامبر واون جو زیبا وعرفانی والهی که بوجود آورده بودند امکان بروز خیلی از این حالت های درونی منافقین ممکن نبود وجو غالب با مومنان فداکاری بود که پیامبر با کمک آنها توانستند بسیاری از وظایف الهی خودشون رو انجام بدهند
ومومنین محکم و آماده کم نبودند. البته همانطور که می دونید ادمهای نا جنس هم همه جا هستند

بعد از پیامبر منافقین دست بکار شدند
بسیاری از عربها تازه مسلمون بودند یعنی در حد گفتن لا اله الا الله
نه اسلام رو می شناختند نه آموزه های آن به گوش اونها خورده بود. واینها نزدیک به 100 هزار نفر بودند که همین دو سال اخر عمر پیامبر مسلمان شده بودند. وحتی خیلی هاشون پیامبر روندیدند ویک بار پای صحبت ایشون نشستند.
منافقین با بسیج این عربهای تازه مسلمون که خدا به اونها گفت نگید ما مومنین هستیم وایمان تو قلب تون نیومده. ویا عربهایی که سوره فتح می گوید در کفر ونفاق شدید تر از هر کس بودند الاعراب اشد کفرا ونفاقا و... توانستند مسیر اسلام رو منحرف کنند.
پس مومنین فراوان بودند ولی میدونید هر وقت پای جان برسد خوب خیلی ها عقب می مونند.
این که این سوال برای شما پیش اومده بخاطر اینه که میبینید خیلی از اطرافیان پیامبر ایمان نداشتند
البته نه اینکه از اول این طور باشه خیلیها شون خوب بودند ولی در آخر کار مسیرشون رو عوض کردند مثل طلحه وزبیر که خیلی برای پیامبر فداکاری کردند ولی اخر کار با امیر المومنین جنگ کردند البته زبیر جنگ را رها کرد ولی همون جا کشته شد
این که اطرافیا اونطور بودند یک دلیلش هم اینه که وقتی فردی نخبه در یک جامعه ظاهر میشه خیلیابه طمع مال وثروت آبرو و... دورش رو میگیرن با اینکه شاید ایمان هم به اهداف او نداشته باشند البته پیامبر پیامبر بود. وهمین طمع افراد رو بیشتر میکرد.
یهودیا که اون موقع در جزیرة العرب فراوون بودند به مردم گفته بودند یک پیامبری ظهور می کنه که دینش عالم گیر میشه
روی این حساب بعضیا اومدند خودشون رو به پیامبر غالب کردند وقصاص قبل از جنایت هم که نمیشه کرد میشه؟
اهل سنت میگن پیامبر رفت در حالیکه 120000نفر اصحاب او بودند وچه کسی بهتر است از افرادی که شیخشان پیامبر باشه.این حرف رومیشه قبول کرد؟ اونا که پیش پیامبر ص بودند قبول ولی اونایی که اصلا حضرت رو ندیده بودند چی؟ اونا هم یهو با لا اله الا الله فرشته شدند؟
همانطور که گفتم خیلی هاشون تازه مسلمون بودند بویی از اسلام نیرده بودندو بازیچه دست منافقین شدند واسلام مسیرش منحرف شد.

منتقد;103785 نوشت:
باشه،یعنی اینکه معجزات خاصی نداشتن یا اینکه مثل آدمای معمولی اشتباه میکردن که کسی ایمان نیاورده بود

با این تفاصیل
همون دستی که مسیر اسلام رو منحرف کرد
حدیث پیامبر رو از بین برد
نقل حدیث رو ممنوع کرد
احکام قران رو تغییر داد
و خیلی از رشته های پیامبر رو پنبه کرد
همونا اومدند یک چهره برای پیامبر درست کردند که
معاذ الله ناسزا میگه نمازش اشتباه میشه مردم را بی جهت به قتل نیر سونه و خیلی چیزای دیگه البته همه اینها رو صحیح بخاری نقل می کنه که در نزد اهل سنت برادر قران است

منتقد;103785 نوشت:
تو زمان پیامبر میتونین اثبات کنین ادم معروفی واقعا به پیامبری پیامبر ایمان آورده بوده؟

سلام به همه دوستان
اثبات يعني چي؟يعني اينکه الان دوتا شاهد بياريم که بگويند ماديديم مثلا علي عليه السلام به پيامبر ايمان آورد؟!يا منظورتان چيزه ديگريست که بنده از فهم به آن عاجز مانده ام
مثلا اينکه کتب فريقين آورده که علي عليه السلام ،خديجه ،سلمان،ابوذر،عمار،ياسر، ،سميه و.....به پيامبر يامان آوردند کافيست ؟يا بايد دوشاهد زنده بيايند بگويند من ديدم که اينها ايمان آورده بودند!!!
منظور از معروف کيست؟علي عليه السلام ،حمزه ازبزگان قريش،ابي طالب ،عباس ،جعفر و...معروف بودند؟يااز نظر شما معروف چيز ديگريست

منتقد;103785 نوشت:
چون اگه آدمی از یارای پیامبر بهش ایمان نیاورده بوده باشه،یعنی اینکه معجزات خاصی نداشتن یا اینکه مثل آدمای معمولی اشتباه میکردن که کسی ایمان نیاورده بود

چطور از اينکه (آدمي از ياراي پيامبر بهش ايمان نياورده باشه )به اين نتيجه رسيديد که(معجزات خاصي نداشتن)
با اين حساب حضرت حضرات ابراهيم وموسي وعيسي نيز معجراتي نداشتند چون آدمي از ياراي!!اينها به اينها ايمان نياورده بود،چهل روز حضرت موسي رفت کوه طور مردم گوساله پرست شدند،پس حضرت موسي يا معجره نداشته يا مثل مردم اشتباه مي کرده!!!
گذشته از معجزات گذراي پيامبر،که به زمان خاص مربوط مي شده،معجزه جاويدان پيامبر هنوز مردم رابه تحدي دعوت مي کند

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][=Courier New][=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]رجال شناسی چه کسی جای [=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تأمل دارد؟

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][=Courier New]
[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]طبق رجال‌شناسی رسول خدا اویس قرنی بهترین تابعین است(1). او کسی است که به اتّفاق منابع فریقین –شیعه و اهل تسنّن- نزد حضرت علی بن ابی طالب در جنگ صفین می جنگد و به شهادت نایل می گردد(2).

امّا در مورد رجال شناسی محمّد بن اسماعیل بخاری(صاحب صحیح ترین کتاب از دیدگاه اهل تسنن) بخوانیم:

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جناب بخاری وی را تضعیف می کند و می گوید در مورد مرویات اویس باید تأمّل کرد!(3)، از این رو از وی حتَی یک حدیث نقل نمی کند.

واقعا چه جای تأمّلی در مورد بهترین تابعین از دید رسول خدا ست؟!

بیشتر بخوانید در:

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
_______________________________

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]1- صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 7 - ص 189- باب من فضائل أویس القرنی
( حدثنا ) زهیر بن حرب ومحمد بن المثنى قالا حدثنا عفان بن مسلم حدثنا حماد ( وهو ابن سلمة ) عن سعید الجریری بهذا الاسناد عن عمر بن الخطاب قال إنی سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول إن خیر التابعین رجل یقال له أویس وله والدة وکان به بیاض فمروه فلیستغفر لکم
المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 402
( حدثنا ) أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا العباس بن محمد الدوری ثنا أبو نعیم ثنا شریک عن یزید بن أبی زیاد عن عبد الرحمن بن أبی لیلى قال لما کان یوم صفین نادى مناد من أصحاب معاویة أصحاب علی أفیکم أویس القرنی قالوا نعم فضرب دابته حتى دخل معهم ثم قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله یقول خیر التابعین أویس القرنی *

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 10 - ص 22
عن ابن أبی لیلى قال نادى رجل من أهل یوم صفین أفیکم أویس القرنی قالوا نعم قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول من خیر التابعین أویس . رواه أحمد وإسناده جید .
مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 3 - ص 480
حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا أبو نعیم قال ثنا شریک عن یزید بن أبی زیاد عن عبد الرحمن بن أبی لیلى قال نادى رجل من أهل الشام یوم صفین أفیکم أویس القرنی قالوا نعم قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم ان من خیر التابعین أویسا القرنی

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]2- المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 402 - 403
( سمعت ) أبا العباس محمد بن یعقوب یقول سمعت العباس بن محمد الدوری یقول سمعت یحیى بن معین یقول قتل أویس القرنی بین یدی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب یوم صفین * ( حدثنا ) أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا العباس بن محمد الدوری ثنا أبو نعیم ثنا شریک عن یزید بن أبی زیاد عن عبد الرحمن بن أبی لیلى قال لما کان یوم صفین نادى مناد من أصحاب معاویة أصحاب علی أفیکم أویس القرنی قالوا نعم فضرب دابته حتى دخل معهم ثم قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله یقول خیر التابعین أویس القرنی * ( أخبرنی ) أحمد بن کامل القاضی ببغداد ثنا عبد الله بن روح المداینی ثنا عبید الله بن محمد العبسی حدثنی إسماعیل ‹ صفحه 403 › ابن عمرو البجلی عن حبان بن علی العنزی عن سعد بن طریف عن الأصبغ بن نباتة قال شهدت علیا رضی الله عنه یوم صفین وهو یقول من یبایعنی على الموت أو قال على القتال فبایعه تسع وتسعون قال فقال أین التمام أین الذی وعدت به قال فجاء رجل علیه أطمار صوف محلوق الرأس فبایعه على الموت والقتل قال فقیل هذا أویس القرنی فما زال یحارب بین یدیه حتى قتل رضی الله عنه *

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]3- التاریخ الکبیر - البخاری - ج 2 - ص 55
باب أویس 1666 - أویس القرنی أصله من الیمن ، فی اسناده نظر ، [ المرادی - 1 ] .

[=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سایت فطرت


موضوع قفل شده است