بقیت الله خیر لکم چه ربطی به امام زمان شیعیان دارد ؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بقیت الله خیر لکم چه ربطی به امام زمان شیعیان دارد ؟

بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفيظٍ (86)
«اگر مؤمن باشيد، باقيمانده [حلال‏] خدا براى شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نيستم.»
این آیه را مترجمان شیعه اینگونه معنی کرده اند. این چه ربطی به ا مام زمان شیعیان دارد؟ این داستان قوم شعیب است چه ربطی به امام زمان شیعیان دارد؟ اصلا ترجمه آیه هم ربطی به چنین موضوعی که امروزه شیعیان ادعا می کنند ندارد.

[=Century Gothic]با سلام
جناب هیوا مترجم با مفسر فرق دارا!!!
در ضمن مفسران شیعه باعلوم آشنایی دارند که مفسر شدند!!
دقت داشته باشید!!:Sham:

برخی آن را علوم پانزده گانه نام نهاده‌اند که عبارت‌اند از: علم اللغه، صرف و نحو، اشتقاق، معانی و بیان و بدیع، علم قرائت، اصول دین، اصول فقه، اسباب النّزول، قصص، فقه، ناسخ و منسوخ، حدیث و علم موهبتی که همان فهم و بصیرتی است که خداوند در اثر رعایت تقوا و پرهیزگاری به بنده‌ی خود عنایت می‌فرماید و بوسیله‌ی آن حقایق و اسرار نهان قرآن را بر او آشکار می‌کند.:Sham:

شرط دیگر تفسیر شناسی است که مفسّر همواره باید در آثار معتبر مفسران از قدما و معاصران تحقیق کرده و شناخت عمیق و ناقدانه‌ای از آثار گوناگون در زمینه‌ی یکایک علوم قرآنی داشته‌باشد تا آنجا که بدون مراجعه به آثار معتبر علمای گذشته، بتواند اظهار نظر کند

هیوا;52794 نوشت:

چه ربطی به امام زمان شیعیان دارد؟

[=Century Gothic]«بقيّت اللَّه» در اين آيه به معناى درآمد و سودى است كه از يك سرمايه‏ى حلال و خداپسندانه براى انسان باقى مى‏ماند و صد در صد حلال است. امّا در روايات به هر وجود مباركى كه به اراده‏ى خداوند براى بشريّت باقى مى‏ماند، «بقية اللَّه» گفته مى‏شود.
از جمله به سربازان مؤمنى كه پيروزمندانه از جبهه‏ى جنگ برمى‏گردند، زيرا به اراده‏ى الهى باقى مانده‏اند.
به امام عصر (عجّل‏اللَّه ‏تعالى ‏فرجه‏ الشريف) نيز «بقية اللَّه» مى‏گويند، چون آن وجود شريف به خواست خداوند براى هدايت مردم ذخيره و باقى نگهداشته شده است.:Sham:
:Sham:
در روايات مى‏خوانيم كه يكى از نام‏ها و اسامى مبارك آن حضرت «بقية اللَّه» است
:Sham:
و ما بر او به اين نام سلام مى‏كنيم: «السلام عليك يا بقية اللَّه فى ارضه».
[INDENT][=Century Gothic] وقتى آن حضرت در مكّه ظهور فرمايند، اين آيه را تلاوت كرده و مى‏فرمايند: من آن «بقيّة اللَّه» هستم
البتّه به ساير معصومين‏عليهم السلام نيز لقب «بقيةاللَّه» داده شده است.
1- رزق اندك ولى حلال و پاك، بهتر از درآمدهاى بسيار، امّا حرام است.
«بقيّت‏اللّه خير»
2- دنيا، فانى و آخرت باقى است، لذا آخرت‏گرايى بهتر از دنياطلبى است. «بقيّت اللَّه خير لكم»
3- اگر كم فروشى نكنيم، مشتريان بيشتر و در نتيجه سود ما در آينده، زيادتر و گواراتر خواهد گرديد. «بقيّت اللَّه خير»
4- كسى كه حرام را بهتر از حلال بداند، در ايمان خود شك كند. «ان‏كنتم مؤمنين» 5 - انسان‏ها در عقايد خود آزادند و حتّى انبيا هم بر آنان تحميلى ندارند. «و ما انا عليكم بحفيظ»
6- اگر به خاطر حرام‏خوارى، دارايى و زندگيتان تباه شد، من ضامن نيستم. «و ما انا عليكم بحفيظ»

تفسیر نور

[/INDENT]


هیوا;52794 نوشت:
بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفيظٍ (86)
«اگر مؤمن باشيد، باقيمانده [حلال‏] خدا براى شما بهتر است، و من بر شما نگاهبان نيستم.»
این آیه را مترجمان شیعه اینگونه معنی کرده اند. این چه ربطی به ا مام زمان شیعیان دارد؟ این داستان قوم شعیب است چه ربطی به امام زمان شیعیان دارد؟ اصلا ترجمه آیه هم ربطی به چنین موضوعی که امروزه شیعیان ادعا می کنند ندارد.

با سلام و تشکر:Gol:


در پاسخ به سؤال شما دوست عزیز، نکاتی چند، را بطور اجمال، برای شما و دیگر دوستان و خوانندگان، بیان و در پایان، موضوع را با توجه به برخی روایات، از زاویۀ عقل و نقل بررسی می کنیم:

نکته اول) در میان آیات سوره هود و آیاتی که در مورد حضرت شعیب و قومش می باشد، تعبیر به ((بقیة الله)) یا به خاطر آن است كه سود حلال اندك چون به فرمان خدا است ((بقیة الله)) است، یا اینكه تحصیل حلال باعث دوام نعمت الهى و بقاى بركات مى شود. و یا اینكه اشاره به پاداش و ثوابهاى معنوى است كه تا ابد باقى مى ماند هر چند دنیا و تمام آنچه در آن است فانى شود، چنانکه آیه 46 سوره كهف "و الباقیات الصالحات خیر عند ربك ثوابا و خیر املا" نیز اشاره به همین مطلب است.

نکته دوم) تعبیر به ان كنتم مؤمنین (اگر ایمان داشته باشید) اشاره به این است كه این واقعیت را تنها كسانى درك مى كنند كه ایمان به خدا و حكمت او و فلسفه فرمانهایش داشته باشند.

نکته سوم) در روايات و ادعيه و زيارات متعددي، ائمه اطهارعليهم السلام، خصوصاً حضرت مهدی (عج)به عنوان «بقيةاللّه» توصيف شده‏اند که براي نمونه به برخي از آنها اشاره مي‏شود:

1 . يک بار به دستور هشام بن عبدالملک امام باقرعليه السلام را به شام بردند، موقع مراجعت به مدينه هشام فرمان داد بازارها را بر روي آن حضرت و همراهانش ببندند و از خوراک و آشاميدني محروم باشند. چون به شهر مدينه رسيدند، مردم درِ شهر را بر رويشان بستند و اصحاب آن حضرت از جهت کمبود آب و غذا به زحمت افتادند و به آن بزرگوار شکايت بردند. امام باقرعليه السلام به بالاي کوهي که مشرِف به شهر بود رفت و با صداي بلند فرمود: «اي اهل شهري که مردمانش ستم‏گرند! به خداوند سوگند من بقيةاللّه هستم. خداوند فرمود: بقيةاللّه برايتان بهتر است اگر ايمان داريد». (الكافي/ج1/ص471/حديث5)

2 . در دعاي ندبه مي‏خوانيم: «أيْنَ بَقِيَّةُاللَّهِ‏الَتي لاتَخْلُو مِنَ‏العِتْرَةِ الهادِيَةِ...»؛ «کجاست آن بقيةاللّه که از عترت هدايتگر بيرون نيست». (الاقبال/سيدبن طاووس/ص297)

3 . در حديثي آمده است: مردي از امام صادق‏عليه السلام پرسيد: آيا بر امام قائم‏عليه السلام مي‏توان با عنوان «اميرمؤمنان» سلام کرد؟ امام عليه السلام فرمودند: «خير، خداوند اين نام را به حضرت اميرالمؤمنين علي‏عليه السلام اختصاص داده است. پيش از او کسي اين نام بر خود ننهاده و پس از او نيز - مگرکافر - اين نام به خود نبندد. راوي گويد: پرسيدم: فدايت گردم پس چگونه بر او سلام کنند؟ فرمود: مي‏گويند: سلام بر تو اي بقيةاللّه». (الكافي/ج1/ص411/حديث2)

4 . و از امام باقرعليه السلام روايت است که فرمود: «نخستين سخن حضرت مهدي‏عليه السلام بعد از ظهور اين آيه است که مي‏خواند: بقيةاللّه برايتان بهتر است اگر ايمان داريد. آن گاه مي‏فرمايد: منم بقيةاللّه و حجّت و خليفه او در ميان شما.

در آن زمان هر کس بر آن جناب سلام کند، مي‏گويد: السَّلامُ عَلَيْکَ يا بَقيَّةَاللّهِ فِي اَرْضِهِ». (كمال الدين وتمام النعمة/ج2/ص330/حديث16)

5 . در روايت است وقتي احمدبن اسحاق‏بن سعد اشعري محضر امام عسکري‏عليه السلام شرفياب شد، درباره جانشين آن حضرت سؤال کرد؛ حضرتش کودکي خردسال همچون قرص ماه به او نشان داد. احمدبن اسحاق پرسيد: آيا نشانه‏اي هست تا قلبم اطمينان يابد؟ آن کودک زبان گشود و با زبان عربي فصيح چنين فرمود: «اَنَا بَقِيَّةُ اللّهِ فِي اَرْضِهِ وَالمُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدائِهِ فَلا تَطْلُبْ اَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ يا اَحْمَدَبنَ اِسْحاقَ» ؛ «من بقيةالله بر روي زمين هستم و من منتقم از دشمنان اويم. اي احمدبن‏اسحاق! بعداز ديدن اثري طلب نکن». (كمال الدين وتمام النعمة/ج2/ص384/حديث1)

6. و نیز در نور الابصار شبلنجی از علمای اهل سنت آمده است: چون (مهدی) ظهور کند، کعبه را پایگاه خویش قرار می‌دهد و 313 نفر از یارانش به او می‌پیوندند، آنگاه در نخستین سخن این آیه را تلاوت می‌کند. بقیة الله بهتر است برای شما اگر ایمان بیاورید. سپس می‌گوید: منم بقیه الله و خلیفه خدا و حجت او بر شما.

نکته چهارم) در این خصوص، آنچه حائز اهمیت است، عبارت از آنست که؛ بارها گفته ایم آیات قرآن هر چند در مورد خاصى نازل شده باشد لکن مفاهیم جامعى دارد كه مى تواند در اعصار و قرون بعدی بر مصداقهاى كلى تر، وسیع تر و جامع تری منطبق شود.

در اين آيه نیز، هر چند مخاطب آیه، قوم شعيب هستند و منظور از «بَقيَّةُاللّه» سود وسرمايه حلال و يا پاداش الهي است، ولي هر موجود نافع که از طرف خداوند برايبشر باقي مانده و مايه خير و سعادت او گردد، «بقيّةاللّه» محسوب مي‏شود.

تمام پيامبران الهي و پيشوايان بزرگ «بَقيّةُاللّه»اند. تمام رهبران راستينکه پس از مبارزه با يک دشمن سرسخت براي يک قوم و ملت باقي مي‏ماند، از ايننظر «بقيّةاللّه»اند. نیز، کتاب خدا، سنت نبوی و احادیث آن حضرت همه و همه، بقیةالله اند.

بی شک، بنا به توصیه نبی اکرم (ص) در حدیث مشهور ثقلین " انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ..." کتاب قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بقیة الله اند، هر کس به آن دو تمسک جوید اهل نجات است و هرگز راه به گمراهی ندارد.

با این بیان، نتیجه می شود، از آنجا كه مهدى موعود (علیه السلام ) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابى پس از قیام پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است یكى از روشنترین مصادیق ((بقیة الله )) مى باشد و از همه به این لقب شایسته تر است، بخصوص كه تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان (ع) و تنها مفسر و مبین حقیقی قرآن و حجت زمان است.

در پایان آیه مورد بحث از زبان شعیب (ع) مى خوانیم كه مى گوید: وظیفه من همین ابلاغ و انذار و هشدار بود كه گفتم و ((من مسئول اعمال شما و موظف به اجبار كردنتان بر پذیرفتن این راه نیستم )) این شما و این راه و این چاه ! (و ما انا علیكم بحفیظ).

با توجه به روشنی و وضوح مطلب و حقانیت کلام مکتب اهل بیت در بیان مصداق واقعی بقیةالله، یعنی حضرت مهدی (عج) ... ما نیز با همان توصیۀ حضرت شعیب، سخن مان را خطاب به مخالفین و محرومان از مکتب نورانی اهل بیت (ع) به پایان می بریم.

و خاضعانه از خدای منان می خواهیم که: "اهدناالصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم، غیر المغضوب علیهم و لا الضالین."

موفق باشید ...:Sham:

خيلي ممنون
اما استنادهاي شما همه گي حديثي بود و استناد قرآني نداشت. بيشتر اشاره به كتب برادران شيعه است كه اين را مصادره به مطلوب مي گويند.اگه ممكنه استناد قرآني بياوريد.
اگر در جوابهاي داده شده دقت بفرماييد همه گي ناگهان پس از بحث درباره بقيت الله در قرآن كه مربوط به داستان حضرت شعيب است به سراغ احاديث يا تاريخ رفته اند. ديگر آنكه داستان حضرت باقر را آيا كتابهاي اهل سنت هم دارند يا نه ؟‌ باز هم از اينكه اين پست بوسيله رضا و صدرا حذف نشده ممنونم .

آقای هیوا
استناد شما از منظر قر ان که بقیةالله صرفا" دارای مفهوم مادی است چیه
ما می گوئیم بقیة الله خیر لکم( باقی مانده از خداکه بهتر است) در این آیه فقط برای حضرت شعیب در آن زمان نبوده
بقیة الله در هر زمانی برای بندگان خدا بهتر است ولی شما صرفا" به زمان حضرت شعیب اشاره دارید.مترجمان شما
چه استناد قر آنی دارند که در زمانهای دیگرنمی توان بقیة الله داشت
ضمنا شما بند 6 جوابیه اقای صدیق را هم نادیده گرفته اید این بند را قبول ندارید؟

با سلام خدمت دوستان لازم است این نکته رو بدانیم که:

آيات قرآن مجيد داراي معاني و مفاهيم فراواني است و هر كس به اندازه استعداد و دانش خود مي‌تواند به برخي از مفاهيم و معاني دست رسي پيدا كند. مفسران كه تاكنون به قرآن تفسير نوشته‌اند هر كدام به گوشه‌اي از اقيانوس معارف قرآن دست يافته‌اند قرآن كلام خداست و كلام ذات الهي تراوشي از علم بي انتهاي اوست از اين رو در روايات رسيده از ائمه اطهار: آمده كه قرآن داراي هفت "بطن‌" و هر "بطني‌" داراي هفتاد بطن است‌.
در آيه 86 هود اگرچه مخاطب قوم شعيبند و منظور از "بقية الله" سود و سرمايه‌هاي حلال و يا پاداش الهي است‌، ولي هر موجود نافع كه از طرف خداوند براي بشر باقي مانده و مايه خير و سعادت گردد "بقية الله" محسوب مي‌شود. از آن جا كه حضرت مهدي‌غ آخرين پيشوا و آخرين باقيمانده بعد از پيامبران و امامان است‌، يكي از روشن‌ترين مصاديق "بقية الله" هستند.
در چندين روايت تعبير "بقية الله‌" در مورد امام زمان‌به كار رفته هم خود حضرت خويشتن را به اين عنوان معرفي فرموده و هم ساير ائمه‌: از جمله احمدبن اسحاق اشعري مي‌گويد: وارد شدم بر امام عسكري‌و بنا داشتم از خليفه بعد از او سؤال كنم پيش از آن كه سخن بگويم‌، حضرت فرمود: اي احمد خداوند متعال هيچ گاه زمين را خالي از حجت نمي‌گذارد. سپس از جا برخاست و وارد خانه شد و بعد از زمان كوتاهي مراجعت فرمود در حالي كه كودكي در سن سه سالگي كه مانند قرص ماه صورت او مي‌درخشيد در كنارش بود فرمود: اي احمد اگر كرامت و ارزش تو در پيشگاه خدا و ما حجج الهي نبود، هرگز فرزندم را به نزد تو نمي‌آوردم‌. اسم اين كودك و كنيه او را جدّم پيامبراكرم‌معين كرده و اين همان كسي است كه زمين را پر از عدل كند بعد از آن كه پر از جور و ظلم شده باشد، اسحاق بن عمار مي‌گويد: عرض كردم علامتي به من نمي‌دهيد كه قلبم اطمينان بيشتري پيدا كند در همان لحظة كودك به سخن آمد و فرمود و به من خطاب كرد: اي احمد بن اسحاق "انا بقية الله في الارض‌" منم كسي كه از د شمنان انتقام مي‌گيرم‌.(كمال الدين و تمام النعمة‌، شيخ صدوق‌، ص 384، نشر جامعه مدرسين‌.) اين تعبير درمورد برخي ديگر از ائمه اطهار نيز آمده از جمله دربارة علي بن موسي الرضا7 مادرش نجمه مي‌گويد: وقتي متولد شد پدرش موسي بن جعفر7 آمد و فرمود: گوارا باد بر تو كرامتي كه از ناحيه خدا نصيب تو شد سپس نوزاد را در حالي كه در پارچه سبزي پيچيده شده بود در بغل كرد اذان در گوش راست وي و اقامه در گوش چپ گفت و آن را به من برگردانيد. فرمود: "هو بقية الله في ارضه‌" اين بقية خدا در روي زمين است‌.
با توجه به اين روايات به خوبي استفاده مي‌شود كه همة ائمه و پيامبران الهي مصاديقي از اين عنوان هستند و بارزترين مصداق براي آيه وجود مقدس امام زمان‌است كه در وقت ظهور نيز به ديوار كعبه تكيه مي‌كنند و آيه 86 سوره هود را تلاوت مي‌كنند; "بَقِيَّت‌ُ اللَّه‌ِ خَيْرٌ لَّكُم‌ْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِين‌َ; اگر مؤمن باشيد باقيمانده ]حلال‌[ خدا براي شما بهتر است‌" و سپس مي‌فرمايند: "منم بقية الله. و حجت و خليفه او در ميان شما، سپس هيچكس بر او سلام نمي‌كند مگر اين كه مي‌گويد: السلام عليك يا بقية الله في ارضه‌".(بحارالانوار علامه مجلسي‌، ج 52، ص 191، مؤسسة الوفأ.)
موفق باشید.:Gol:

باسمه تعالی
با سلام و تشکر
مقدمه اول: در روایتی که به تواتر شیعه و سنی آنرا نقل کردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: إني تارك فيكم الثقلين او الخليفتين كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا أبدا فإنهما لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض.کمال الدین ج1 ص 331

قوله (صلى اللّه عليه و آله): «إنّي تارك فيكم ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا بعدي: كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي». مسند أحمد 4: 367 و 371 و 5: 182 و 189، سنن الدارمي 2: 431، صحيح مسلم 4: 1873/ 36 و: 4781/ 37، سنن الترمذي 5: 662/ 3786 و 3788، مستدرك الحاكم 3: 148، مصابيح السنة 4: 190/ 4816.
طبق این روایت عدم گمراهی امت اسلام، در گرو تمسک به قرآن و اهل بیت پیامبر

صلی الله علیه و آله هر دو با هم است.چه اهل سنت اهل بیت را امام بدانند و چه ندانند قول اهل بیت علیهم السلام طبق این روایت حجت است و موجب هدایت.

مقدمه دوم: حضرت باقر عليه السّلام از اهل بیت پیامبر

صلى اللّه عليه و آله فرمودند: اول ما ينطق به القائم عليه السلام حين خرج هذه الاية بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ، ثم يقول انا بقية اللَّه و حجته و خليفته عليكم فلا يسلم عليه مسلم الا قال السلام عليك يا بقية اللَّه فى ارض
نخستين سخنى كه مهدى علیه السلام پس از قيام خود مى‏گويد اين آيه است" بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ" سپس مى‏گويد منم بقية اللَّه و حجت و خليفه او در ميان شما، سپس هيچكس بر او سلام نمى‏كند مگر اينكه مى‏گويد: السلام عليك يا بقية اللَّه فى ارضه
نتیجه: مراد از «بقیت الله» حضرت مهدی عج الله فی فرجه الشریف هستند.
تشکر:Gol:


استاد سعید این چیزی که شما فرمودید مقدمه اولش هم از اهل سنت بود هم از شیعه بود و ما پذیرفتیم. اما مقدمه دومش فقط از تشیع بود و از اهل سنت سندی نداشت .پس این مصادره به مطلوب است نه استدلال. بنده از اهل سنت در این باره سندی می خواهم اگر لطف کنید خیلی ممنون می شوم .

جناب شاهویی دقت داشته باشید اگر با این استدلال که چرا این آیه در مورد فلان واقعه است و دیگران هم خودشان را به آن مستند می کنند، بخواهیم بعضی از مفاهیم قرآنی را بدون مفهوم و منطوق خاص بدانیم در واقع به لغو بودن بسیاری از مفاهیم قرانی مایل شده ایم و خود به خود به این اعتقاد می رسیم که بسیاری ازمفاهیم قرآنی مربوط به دوران گذشته بوده و اکنون فقط می توان به صورت خبر دادن از داستانی و یا اشاره به حادثه ای از آن استفاده کرد. در حالی که عالمان به قرآنحتی از آیات ناسخ و منسوخ استفاده هایی در حال حاضر می برند که تعجب همه را بر می انگیزد. برای مثال آیت الله معرفت از آیات ناسخ و منسوخ به گونه ای استدلال می فرمودند که معلوم می شد این آیه بر خلاف نظر عده ای وجودش در قرآن پس از نسخ لغو نبوده و بلکه اشاره به دقت خاصی دارد. از این باب می توان پذیرفت که مطالب و مفاهیمی که در قران مطرح می شود تنها به یک موضوع مربوط نیست و در موارد دیگر هم کارائی دارد که اهل فن آن را می دانند. و الا لازم می نمود که آیات منسوخ وجودشان در قرآن لغو و بیهوده باشد. پس می توان با این قاعده پذیرفت که ممکن است هر آ نچه در قرآن آمده در حوادث دیگر هم بتوان به آن استناد کرد.

موضوع قفل شده است